مرگ مرگ نوزادان ترس از مرگ منابع در مورد مرگ
۱۳۹۶/۰۷/۱۵
–
۳۹۷ بازدید
بعضی نوزادان از دنیامیروند دلیل خاصی دارد؟
دو گونه نگاه به مرگ وجود دارد. برخی مرگ را نابودی و پایان کار آدمی می دانند. روشن است که نتیجه ی چنین نگاهی پوچگرایی و مرگ امیدها و بی معنی شدن زندگی است. امّا در نگاه اهل دیانت، مرگ نوعی تکامل و پلی برای گذر به عالم برزخ است.
در دین اسلام، یاد مرگ، بعد از یاد خدا بزرگترین عامل رشد معرّفی شده است. از آنجائی که زمان مرگ انسانها معلوم نیست،درنتیجه دوطرف احتمال موجود است ،اینکه ممکن است فردا بمیرد،در مقابل شاید صدسال دیگر زنده باشد،در نتیجه باید حساب وکتابش درست باشد،که اگر فردا مرگ سراغ او آمد مشکلی نداشته باشد از سوی دیگر می بایست برای طرف دیگر یعنی زندگی صد ساله،برنامه داشته باشد وتلاش کند،بنابراین سفارش به فکر آخرت بودن یعنی کارهایت ردیف ودرست باشد که اگر هر زمان مرگ او فرارسید راحت جان بدهد،ولی برای زندگی خود هم باید طوری کار وبرنامه داشته باشد،که تا سال های طولانی در آسایش باشد ،احتمال مرگ ویا تصادف ویا سقوط در دره وسایر احتمالات برای همه وجود دارد ،ولی آیا معنای این احتمالات،نشستن وغصّه خوردن است یا عاقلانه کار کردن ودوری از خطرات؟!!ترس از مرگ:در باره مهربانی خداوند در مرگ ، شاعر چه خوش سروده است :نیم جان بستاند و صد جان دهد ـــ آنچه در وهم تو ناید آن دهد و گفته است: مرگ اگر مرد است گو نزد من آی ــ تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ من از او جانی برم بی رنگ و بو ـــــ او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ .
نوزادان به همان دلائلی از دنیا می روند که کودکان از دنیا می روند. کودکان هم به همان دلیلی از دنیا می روند که نوجوانان از دنیا می روند. نوجوانان هم به همان دلیلی از دنیا می روند که جوانان از دنیا می روند. جوانان هم به همان دلیلی از دنیا می روند که میانسالان از دنیا می روند. میانسالان هم به همان دلیلی از دنیا می روند که پیران از دنیا می روند. پیران هم به همان دلیلی از دنیا می روند که حضرت نوح از دنیا رفت. خدای تعالی فرمود: « وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ کِتاباً مُؤَجَّلاً وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْها وَ سَنَجْزِی الشَّاکِرین ــــــــ هیچ کس، جز به فرمان خدا، نمى میرد؛ سرنوشتى است تعیین شده. هر کس پاداش دنیا را بخواهد، چیزى از آن به او خواهیم داد؛ و هر کس پاداش آخرت را بخواهد، از آن به او مى دهیم؛ و به زودى سپاسگزاران را پاداش خواهیم داد.» (آل عمران:145)برای هر انسانی و بلکه برای هر موجودی اجلی است که وقتی رسید، آن موجود از دنیا می رود. این اجل برای یکی در بدو تولّد است، برای دیگری، یک ساعت بعد از تولّد، برای برخی، یک روز یا یک هفته یا یک ماه یا یک سال یا دو سال یا سه سال یا … یا هشتاد سال بعد از تولّد، یا … یا 130 سال بعد از تولّد یا 256 سال بعد از تولّد مثل آقای« لی چینگ یون » که در 256 سالگی در سال 1993 میلادی فوت کرد. برای برخی 400 سال است، مثل سلمان فارسی، و برای برخی 950 سال است مثل نوح علیه السلام . و برای برخی چندین هزار سال است مثل حضرت خضرعلیه السلام و حضرت الیاس علیه السلام که بیش از سه هزار سال عمر نموده اند؛ و هنوز هم زنده اند. همان گونه که عمر یک نوزاد در قیاس با عمر یک فرد عادی، کم به نظر می رسد، عمر یک فرد عادی هم در قیاس با عمر سلمان فارسی، کم است. عمر سلمان هم در قیاس با عمر نوح علیه السلام کم است. عمر نوح علیه السلام نیز در قیاس با عمر خضر(ع) کم است. هیچ مقدار استانداردی برای عمر انسان وجود ندارد؛ که بپرسیم چرا برخی زیر استاندارد عمر می کنند؟ هر کسی همان اندازه عمر می کند که طبق حکمت الهی و طبق علم نامحدود او، در لوح محفوظ و از روز ازل برایش معیّن شده است. لسان الغیب حافظ شیرازی در توصیف لحظه مرگ می فرماید :خرم آن روز کزین منزل ویران بروم ــ راحت جان طلبم از پى جانان بروم بر هواى لب او ذره صفت رقص کنان ــ تا لب چشمه خورشید درخشان بروم
بله، مرگ حقیقتی والا است ، فهم واقعیت آن برای هرکه رخ داد ، او را از خود بی خود کرده و آرزوی وصالش را در آن دل ، جای داده است . از امام حسن علیه السلام پرسیدند: مرگ چیست که مردم نسبت بدان نادانند؟ فرمود علیه السلام : «اعظم سرور یرد على المؤمنین»؛ «بزرگترین شادمانى که بر مومنان وارد مى شود.» (بحارالانوار، ج 6، ص 153)همچنین امام صادق(ع) فرمودند: «القیامة عرس المتقین»؛ «قیامت زفاف و عروسى اهل تقوا است»(همان، ج 7، ص 176)آری آنچه ما را از مرگ هراسان می کند جهل ما است ، که باعث تصور نا صحیح نسبت به مردن شده است . زیرا این قاعدهء« الناس اعداءُ لما جهلوا مردم از آنچه که به آن جهل دارند هراسان و فراریند » که در روایت آمده، عمومیت داشته ودر همه جا صادق است .
در حقیقت ، مرگ ، نیستی ونابودی نیست ، بلکه تولد است . تولدی دوباره ، آغازی دیگر ، حیات و زندگی ای متمایز . حتی می توان گفت ، ولادت با مرگ مترادف است . مرگ از پوست در آمدن است ، نه پوسیدن .مولوی می فرماید:ازجمادی مردم و نامی شدم ــ مردم از نامی به حیوان سر زدم مردم از حیوانی و انسان شدم ــ پس چه ترسم کی زمردن کم شدم در فرهنگ دینی و الهی ، حقیقت مرگ ، جدا شدن از یک حیات مادی سرشار از کدورت ها و تزاحم ها و دشواری هاست، به سوی حیاتی مجرد ، رها و آرام و بی تزاحم و ثابت و غیره که به کلام ما ناید .مثل ما نسبت به مرگ در مقام تشبیه ،مثل دو برادر دو قلو ئی است ، که در رحم مادر مدتی ( نه ماه ) را در کنار یکدگر زندگی کرده اند ، یکی از آنها زود تر به دنیا آمده است . آن دیگری که در رحم مانده و هنوز متولد نشده ، گمان می برد برادرش مرده و نابود شده و دیگر نیست . واگر خبری هم به او دهند که برادرت در عالم دیگری قرار گرفته و به زندگیه دیگری مشغول است ، تازمانی که قلباً باور نکرده ، آرام نمی شود . و این هول و هراس را دارد که یک روز هم نوبت اوست . و باید رحم مادر و زندگی ای که در آنجا دارد را ترک کند و بمیرد .اما برادر دیگر که زودتر به دنیا آمده بود و از حال برادرش آگاه است ، به زبان حال می گوید : بی تابی مکن ، چرا بی تابی می کنی و می ترسی ! بیا ببین این طرف چه خبر است ، در فضایی تنگ و تاریک و آلوده قرار گرفته ای ، و ترس داری از اینکه آن را رها کنی و به جهانی سرشار از نور و زیبائی ها قدم بگذاری! مرگِ از عالمِ رحم مادر، تو را به این دنیای زیبا می آورد ، پس غم مخور و نترس و بشتاب که زندگی این است ، نه آنچه که توداری ! .این همان حالت ما انسانهای دنیای است که بی خبر از حیات اخروی هستیم . واگر کسانی به ما خبر هایی هم داده اند ، چون قلبا قبول نکردیم، چندان تفاوتی در روحیه مانکرده است ، وهنوز خوف از مرگ را در قلب خویش نگه داشته ایم.
برای مطالعات کامل درخصوص مرگ، تمام کتب پیرامون مسأله معاد ، می توانند برای بهره برداری و مطالعه ، مفید باشند :
– کتاب های استاد شجاعی (از شاگردان برجسته علامه طباطبایی) شامل:
معاد، 2 جلد، شرکت سهامی انتشار، تهران
بازگشت به هستی، کانون اندیشه جوان، تهران
عروج روح، کانون اندیشه جوان، تهران
قیام قیامت، کانون اندیشه جوان، تهران
تجسم عمل و شفاعت، کانون اندیشه جوان، تهران
مواقف حشر، کانون اندیشه جوان، تهران
– کتاب های شهید مطهری شامل:
-معاد، انتشارات صدرا
-حیات اخروی، انتشارات صدرا
– انسان از آغاز تا فرجام، علامه طباطبایی، ترجمه صادق لاریجانی
-الهیات، ج 4، آیت الله سبحانی
– آموزش عقاید، محمد تقی مصباح یزدی، ج 3
-معادشناسی، علامه طهرانی
-معاد، محسن قرائتی، نشر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
-معاد، عبد الحسین دستغیب، نشر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
-معاد و جهان پس از مرگ ناصر مکارم شیرازى
-معاد شناسی در پرتوی کتب، سنت و عقل اثر آیت الله جعفر سبحانی
-پرسش ها و پاسخ ها پیرامون معاد، جواد رضوی، دار النور قم
-معاد در المیزان علامه طباطبایى، ترجمه: محمد تقى مصباح یزدى
ـ کتاب معاد از دیدگاه امام خمینی نیز کتاب خوبی است، امّا بسیار فنّی است.
ـ الحجج البالغه علی تجرّد النّفس النّاطقه، علّامه حسن زاده آملی. این کتاب به زبان عربی است.
-پرسش ها و پاسخ های دانشجویی،
-«آموزش کلام اسلامی»، محمد سعیدی مهر
-«منازل الاخره»، شیخ عباس قمی
-لباس نادوخته و نماز بدون حمد استاد بحرینی
در دین اسلام، یاد مرگ، بعد از یاد خدا بزرگترین عامل رشد معرّفی شده است. از آنجائی که زمان مرگ انسانها معلوم نیست،درنتیجه دوطرف احتمال موجود است ،اینکه ممکن است فردا بمیرد،در مقابل شاید صدسال دیگر زنده باشد،در نتیجه باید حساب وکتابش درست باشد،که اگر فردا مرگ سراغ او آمد مشکلی نداشته باشد از سوی دیگر می بایست برای طرف دیگر یعنی زندگی صد ساله،برنامه داشته باشد وتلاش کند،بنابراین سفارش به فکر آخرت بودن یعنی کارهایت ردیف ودرست باشد که اگر هر زمان مرگ او فرارسید راحت جان بدهد،ولی برای زندگی خود هم باید طوری کار وبرنامه داشته باشد،که تا سال های طولانی در آسایش باشد ،احتمال مرگ ویا تصادف ویا سقوط در دره وسایر احتمالات برای همه وجود دارد ،ولی آیا معنای این احتمالات،نشستن وغصّه خوردن است یا عاقلانه کار کردن ودوری از خطرات؟!!ترس از مرگ:در باره مهربانی خداوند در مرگ ، شاعر چه خوش سروده است :نیم جان بستاند و صد جان دهد ـــ آنچه در وهم تو ناید آن دهد و گفته است: مرگ اگر مرد است گو نزد من آی ــ تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ من از او جانی برم بی رنگ و بو ـــــ او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ .
نوزادان به همان دلائلی از دنیا می روند که کودکان از دنیا می روند. کودکان هم به همان دلیلی از دنیا می روند که نوجوانان از دنیا می روند. نوجوانان هم به همان دلیلی از دنیا می روند که جوانان از دنیا می روند. جوانان هم به همان دلیلی از دنیا می روند که میانسالان از دنیا می روند. میانسالان هم به همان دلیلی از دنیا می روند که پیران از دنیا می روند. پیران هم به همان دلیلی از دنیا می روند که حضرت نوح از دنیا رفت. خدای تعالی فرمود: « وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ کِتاباً مُؤَجَّلاً وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْها وَ سَنَجْزِی الشَّاکِرین ــــــــ هیچ کس، جز به فرمان خدا، نمى میرد؛ سرنوشتى است تعیین شده. هر کس پاداش دنیا را بخواهد، چیزى از آن به او خواهیم داد؛ و هر کس پاداش آخرت را بخواهد، از آن به او مى دهیم؛ و به زودى سپاسگزاران را پاداش خواهیم داد.» (آل عمران:145)برای هر انسانی و بلکه برای هر موجودی اجلی است که وقتی رسید، آن موجود از دنیا می رود. این اجل برای یکی در بدو تولّد است، برای دیگری، یک ساعت بعد از تولّد، برای برخی، یک روز یا یک هفته یا یک ماه یا یک سال یا دو سال یا سه سال یا … یا هشتاد سال بعد از تولّد، یا … یا 130 سال بعد از تولّد یا 256 سال بعد از تولّد مثل آقای« لی چینگ یون » که در 256 سالگی در سال 1993 میلادی فوت کرد. برای برخی 400 سال است، مثل سلمان فارسی، و برای برخی 950 سال است مثل نوح علیه السلام . و برای برخی چندین هزار سال است مثل حضرت خضرعلیه السلام و حضرت الیاس علیه السلام که بیش از سه هزار سال عمر نموده اند؛ و هنوز هم زنده اند. همان گونه که عمر یک نوزاد در قیاس با عمر یک فرد عادی، کم به نظر می رسد، عمر یک فرد عادی هم در قیاس با عمر سلمان فارسی، کم است. عمر سلمان هم در قیاس با عمر نوح علیه السلام کم است. عمر نوح علیه السلام نیز در قیاس با عمر خضر(ع) کم است. هیچ مقدار استانداردی برای عمر انسان وجود ندارد؛ که بپرسیم چرا برخی زیر استاندارد عمر می کنند؟ هر کسی همان اندازه عمر می کند که طبق حکمت الهی و طبق علم نامحدود او، در لوح محفوظ و از روز ازل برایش معیّن شده است. لسان الغیب حافظ شیرازی در توصیف لحظه مرگ می فرماید :خرم آن روز کزین منزل ویران بروم ــ راحت جان طلبم از پى جانان بروم بر هواى لب او ذره صفت رقص کنان ــ تا لب چشمه خورشید درخشان بروم
بله، مرگ حقیقتی والا است ، فهم واقعیت آن برای هرکه رخ داد ، او را از خود بی خود کرده و آرزوی وصالش را در آن دل ، جای داده است . از امام حسن علیه السلام پرسیدند: مرگ چیست که مردم نسبت بدان نادانند؟ فرمود علیه السلام : «اعظم سرور یرد على المؤمنین»؛ «بزرگترین شادمانى که بر مومنان وارد مى شود.» (بحارالانوار، ج 6، ص 153)همچنین امام صادق(ع) فرمودند: «القیامة عرس المتقین»؛ «قیامت زفاف و عروسى اهل تقوا است»(همان، ج 7، ص 176)آری آنچه ما را از مرگ هراسان می کند جهل ما است ، که باعث تصور نا صحیح نسبت به مردن شده است . زیرا این قاعدهء« الناس اعداءُ لما جهلوا مردم از آنچه که به آن جهل دارند هراسان و فراریند » که در روایت آمده، عمومیت داشته ودر همه جا صادق است .
در حقیقت ، مرگ ، نیستی ونابودی نیست ، بلکه تولد است . تولدی دوباره ، آغازی دیگر ، حیات و زندگی ای متمایز . حتی می توان گفت ، ولادت با مرگ مترادف است . مرگ از پوست در آمدن است ، نه پوسیدن .مولوی می فرماید:ازجمادی مردم و نامی شدم ــ مردم از نامی به حیوان سر زدم مردم از حیوانی و انسان شدم ــ پس چه ترسم کی زمردن کم شدم در فرهنگ دینی و الهی ، حقیقت مرگ ، جدا شدن از یک حیات مادی سرشار از کدورت ها و تزاحم ها و دشواری هاست، به سوی حیاتی مجرد ، رها و آرام و بی تزاحم و ثابت و غیره که به کلام ما ناید .مثل ما نسبت به مرگ در مقام تشبیه ،مثل دو برادر دو قلو ئی است ، که در رحم مادر مدتی ( نه ماه ) را در کنار یکدگر زندگی کرده اند ، یکی از آنها زود تر به دنیا آمده است . آن دیگری که در رحم مانده و هنوز متولد نشده ، گمان می برد برادرش مرده و نابود شده و دیگر نیست . واگر خبری هم به او دهند که برادرت در عالم دیگری قرار گرفته و به زندگیه دیگری مشغول است ، تازمانی که قلباً باور نکرده ، آرام نمی شود . و این هول و هراس را دارد که یک روز هم نوبت اوست . و باید رحم مادر و زندگی ای که در آنجا دارد را ترک کند و بمیرد .اما برادر دیگر که زودتر به دنیا آمده بود و از حال برادرش آگاه است ، به زبان حال می گوید : بی تابی مکن ، چرا بی تابی می کنی و می ترسی ! بیا ببین این طرف چه خبر است ، در فضایی تنگ و تاریک و آلوده قرار گرفته ای ، و ترس داری از اینکه آن را رها کنی و به جهانی سرشار از نور و زیبائی ها قدم بگذاری! مرگِ از عالمِ رحم مادر، تو را به این دنیای زیبا می آورد ، پس غم مخور و نترس و بشتاب که زندگی این است ، نه آنچه که توداری ! .این همان حالت ما انسانهای دنیای است که بی خبر از حیات اخروی هستیم . واگر کسانی به ما خبر هایی هم داده اند ، چون قلبا قبول نکردیم، چندان تفاوتی در روحیه مانکرده است ، وهنوز خوف از مرگ را در قلب خویش نگه داشته ایم.
برای مطالعات کامل درخصوص مرگ، تمام کتب پیرامون مسأله معاد ، می توانند برای بهره برداری و مطالعه ، مفید باشند :
– کتاب های استاد شجاعی (از شاگردان برجسته علامه طباطبایی) شامل:
معاد، 2 جلد، شرکت سهامی انتشار، تهران
بازگشت به هستی، کانون اندیشه جوان، تهران
عروج روح، کانون اندیشه جوان، تهران
قیام قیامت، کانون اندیشه جوان، تهران
تجسم عمل و شفاعت، کانون اندیشه جوان، تهران
مواقف حشر، کانون اندیشه جوان، تهران
– کتاب های شهید مطهری شامل:
-معاد، انتشارات صدرا
-حیات اخروی، انتشارات صدرا
– انسان از آغاز تا فرجام، علامه طباطبایی، ترجمه صادق لاریجانی
-الهیات، ج 4، آیت الله سبحانی
– آموزش عقاید، محمد تقی مصباح یزدی، ج 3
-معادشناسی، علامه طهرانی
-معاد، محسن قرائتی، نشر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
-معاد، عبد الحسین دستغیب، نشر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
-معاد و جهان پس از مرگ ناصر مکارم شیرازى
-معاد شناسی در پرتوی کتب، سنت و عقل اثر آیت الله جعفر سبحانی
-پرسش ها و پاسخ ها پیرامون معاد، جواد رضوی، دار النور قم
-معاد در المیزان علامه طباطبایى، ترجمه: محمد تقى مصباح یزدى
ـ کتاب معاد از دیدگاه امام خمینی نیز کتاب خوبی است، امّا بسیار فنّی است.
ـ الحجج البالغه علی تجرّد النّفس النّاطقه، علّامه حسن زاده آملی. این کتاب به زبان عربی است.
-پرسش ها و پاسخ های دانشجویی،
-«آموزش کلام اسلامی»، محمد سعیدی مهر
-«منازل الاخره»، شیخ عباس قمی
-لباس نادوخته و نماز بدون حمد استاد بحرینی