۱۳۹۷/۱۰/۱۳
–
۸۷۳ بازدید
با سلام و خسته نباشید . با توجه به آیه ۲۵۵ سوره بقره (آیه الکرسی) شفاعت به چه معناست ؟
آیه مى فرماید:” کیست که در نزد او جز به فرمانش شفاعت کند” (مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ).این در واقع پاسخى است به ادعاى واهى بت پرستان که مى گفتند ما اینها (بتها) را به خاطر آن مى پرستیم که در پیشگاه خدا براى ما شفاعت کنند همان گونه که در آیه 3 سوره زمر آمده است «ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى» .در واقع با یک استفهام انکارى مى گوید: هیچ کس بدون فرمان خدا نمى تواند در پیشگاه او شفاعت کند، و این جمله نیز تاکیدى است بر قیومیت خداوند و مالکیت مطلقه او نسبت به تمامى موجودات عالم، یعنى اگر مى بینید کسانى در پیشگاه خدا شفاعت مى کنند (مانند انبیاء و اولیاء) دلیل بر آن نیست که آنها مالک چیزى هستند و استقلال در اثر دارند بلکه این مقام شفاعت را نیز خدا به آنها بخشیده، بنا بر این شفاعت آنان، چون به فرمان خدا است دلیل دیگرى بر قیومیت و مالکیت او محسوب مى شود.
شفاعت چیست؟
” شفاعت” عبارت است از کمک نمودن یک موجود قوى به موجود ضعیف تر تا بتواند به آسانى مراحل رشد خود را با موفقیت طى کند. البته معمولا این کلمه (شفاعت) در مورد شفاعت از گناهکاران به کار مى رود، اما مفهوم شفاعت به معنى وسیع تر تمام عوامل و انگیزه ها و اسباب عالم هستى را شامل مى شود، مثلا زمین و آب و هوا و نور آفتاب چهار عامل هستند که دانه گیاه را در رسیدن به مرحله یک درخت یا یک گیاه کامل شفاعت و هدایت مى کند، اگر شفاعت را در آیه فوق به این معنى وسیع بگیریم نتیجه این مى شود که وجود عوامل و اسباب مختلف عالم هستى هرگز مالکیت مطلقه خداوند را محدود نمى کند و چیزى از آن نمى کاهد زیرا تاثیر همه این اسباب به فرمان او است و در حقیقت نشانه اى از قیومیت و مالکیت او مى باشد.
اما بعضى چنین مى پندارند که عنوان” شفاعت” در مفاهیم مذهبى شبیه یک نوع توصیه هاى بى دلیل اجتماعى و به اصطلاح” پارتى بازى” است و مفهوم آن این است که افراد آنچه مى توانند گناه کنند، هنگامى که از فرق تا قدم آلوده شدند دست به دامن شفیعى زنند و بگویند:
” آن دم که مردمان به شفیعى زنند دست مائیم و دست و دامن اولاد فاطمه”!
ولى نه این ایراد کنندگان منطق دین را در مساله شفاعت در یافته اند و نه آن دسته از گنهکاران جسور و بى پروا، زیرا همانطور که در بالا اشاره شد” شفاعت” که به وسیله بندگان خاص خدا انجام مى گیرد همانند” شفاعت تکوینى” است که به وسیله عوامل طبیعى صورت مى گیرد یعنى همانطور که اگر در درون یک دانه گیاه عامل حیات و سلول زنده وجود نداشته باشد تابش هزاران سال آفتاب و یا وزش نسیم و ریزش قطرات حیاتبخش باران هیچگونه تاثیرى در نمو و رشد آن نخواهد کرد، شفاعت اولیاى خدا نیز براى افراد نالایق بى اثر است، یعنى اصولا آنها براى اینگونه اشخاص شفاعتى نخواهند داشت.
” شفاعت” نیازمند به یک نوع ارتباط معنوى میان شفاعت کننده و شفاعت شونده است و به این ترتیب کسى که امید شفاعت را دارد موظف است در این جهان ارتباط معنوى با شخصى که انتظار دارد از او شفاعت کند بر قرار سازد و این ارتباط در حقیقت یک نوع وسیله تربیت براى شفاعت شونده خواهد بود که او را به افکار و اعمال و مکتب شخص” شفاعت کننده” نزدیک مى کند و در نتیجه شایسته شفاعت مى شود و به این ترتیب شفاعت یک عامل تربیت است نه یک وسیله پارتى بازى و فرار از زیر بار مسئولیت و از اینجا روشن مى شود که شفاعت تغییرى در اراده پروردگار نسبت به گناهکار نمى دهد، بلکه این گناهکار است که با ارتباط معنوى با شفاعت کننده نوعى تکامل و پرورش مى یابد و به سرحدى مى رسد که شایسته عفو خدا مى گردد (دقت کنید!).
ر. ک: تفسیر نمونه، ج1 ، ذیل آیه 48 سوره بقره ، و ج 2، ص: 268 .
شفاعت چیست؟
” شفاعت” عبارت است از کمک نمودن یک موجود قوى به موجود ضعیف تر تا بتواند به آسانى مراحل رشد خود را با موفقیت طى کند. البته معمولا این کلمه (شفاعت) در مورد شفاعت از گناهکاران به کار مى رود، اما مفهوم شفاعت به معنى وسیع تر تمام عوامل و انگیزه ها و اسباب عالم هستى را شامل مى شود، مثلا زمین و آب و هوا و نور آفتاب چهار عامل هستند که دانه گیاه را در رسیدن به مرحله یک درخت یا یک گیاه کامل شفاعت و هدایت مى کند، اگر شفاعت را در آیه فوق به این معنى وسیع بگیریم نتیجه این مى شود که وجود عوامل و اسباب مختلف عالم هستى هرگز مالکیت مطلقه خداوند را محدود نمى کند و چیزى از آن نمى کاهد زیرا تاثیر همه این اسباب به فرمان او است و در حقیقت نشانه اى از قیومیت و مالکیت او مى باشد.
اما بعضى چنین مى پندارند که عنوان” شفاعت” در مفاهیم مذهبى شبیه یک نوع توصیه هاى بى دلیل اجتماعى و به اصطلاح” پارتى بازى” است و مفهوم آن این است که افراد آنچه مى توانند گناه کنند، هنگامى که از فرق تا قدم آلوده شدند دست به دامن شفیعى زنند و بگویند:
” آن دم که مردمان به شفیعى زنند دست مائیم و دست و دامن اولاد فاطمه”!
ولى نه این ایراد کنندگان منطق دین را در مساله شفاعت در یافته اند و نه آن دسته از گنهکاران جسور و بى پروا، زیرا همانطور که در بالا اشاره شد” شفاعت” که به وسیله بندگان خاص خدا انجام مى گیرد همانند” شفاعت تکوینى” است که به وسیله عوامل طبیعى صورت مى گیرد یعنى همانطور که اگر در درون یک دانه گیاه عامل حیات و سلول زنده وجود نداشته باشد تابش هزاران سال آفتاب و یا وزش نسیم و ریزش قطرات حیاتبخش باران هیچگونه تاثیرى در نمو و رشد آن نخواهد کرد، شفاعت اولیاى خدا نیز براى افراد نالایق بى اثر است، یعنى اصولا آنها براى اینگونه اشخاص شفاعتى نخواهند داشت.
” شفاعت” نیازمند به یک نوع ارتباط معنوى میان شفاعت کننده و شفاعت شونده است و به این ترتیب کسى که امید شفاعت را دارد موظف است در این جهان ارتباط معنوى با شخصى که انتظار دارد از او شفاعت کند بر قرار سازد و این ارتباط در حقیقت یک نوع وسیله تربیت براى شفاعت شونده خواهد بود که او را به افکار و اعمال و مکتب شخص” شفاعت کننده” نزدیک مى کند و در نتیجه شایسته شفاعت مى شود و به این ترتیب شفاعت یک عامل تربیت است نه یک وسیله پارتى بازى و فرار از زیر بار مسئولیت و از اینجا روشن مى شود که شفاعت تغییرى در اراده پروردگار نسبت به گناهکار نمى دهد، بلکه این گناهکار است که با ارتباط معنوى با شفاعت کننده نوعى تکامل و پرورش مى یابد و به سرحدى مى رسد که شایسته عفو خدا مى گردد (دقت کنید!).
ر. ک: تفسیر نمونه، ج1 ، ذیل آیه 48 سوره بقره ، و ج 2، ص: 268 .