۱۳۹۶/۱۰/۰۶
–
۳۲۵ بازدید
با سلام و خسته نباشید خدمت استادید بزرگوار: بخشید سوالی داشتم: چرا در قدیم هر از چند مدتی پیامبری با کلی معجزات ظهور میکرد و مردم را از جهل و شبهات نجات می داد الان بیش از ۱۴۰۰ ساله که پیامبر آخر الزمان فوت کردم و حدود ۲۰۰،۳۰۰ سال هم ائمه بودند و الان بیش از هزار ساله که امام زمان هم غایبند و گرچه حضور تکوینی دارند عملا حضور اصلاحی و تشریعی ندارند و ما هستیم اینهمه شبهات در دین محمد ما هستیم این همه جملات دو پهلو در کتاب ها ما هستیم اینهمه اشتباهات در کتب شیعه و سنی ، چرا امام زمان از طریق عده ایی از بزرگواران مثل آیت الله بهجت که میگفتند با امام زمان ارتباط دارد چرا اشکالات کتب شیعه مثلا در ۱۱۰ جلد بحارالانوار که اشتباهات زیادی است را رفع نکرده یا حتی تحقیقاتی درست و کاملی نشده که کتب مختلف شیعه اصلاح شود و…..
خداى متعال در آیه 19 سوره «مائده» به مسأله فترت رسل اشاره نموده مى فرماید: «اى اهل کتاب و اى یهود و نصارى پیامبر ما به سوى شما آمد تا در عصرى که میان پیامبران الهى فترت و فاصله اى واقع شده، حقایق را براى شما بیان مى کند، مبادا بگوئید از طرف خدا بشارت دهنده و بیم دهنده به سوى ما نیامد» (یا أَهْلَ الْکِتابِ قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَکُمْ عَلى فَتْرَة مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا ما جاءَنا مِنْ بَشیروَ لا نَذیر).«فترت» در اصل، به معنى سکون و آرامش است و به فاصله میان دو جنبش و حرکت یا دو کوشش و نهضت و انقلاب، نیز گفته مى شود.و از آنجا که در فاصله میان «موسى»(علیه السلام) و «مسیح»(علیه السلام) پیامبران و رسولانى وجود داشتند، اما در میان حضرت مسیح و پیغمبر (صلى الله علیه وآله) به این شکل نبود، قرآن این دوران را دوران «فترت رسل» نامیده است، و مى دانیم که میان دوران مسیح و بعثت پیامبر(صلى الله علیه وآله) حدود ششصد سال فاصله بود. به همین دلیل در قرآن از آن به عنوان دوران «فترت» یاد شده است.در اینجا ممکن است گفته شود: طبق عقیده ما، جامعه انسانیت لحظه اى از نماینده خدا و فرستادگان او خالى نخواهد شد، چگونه ممکن است چنین فترتى وجود داشته باشد؟در پاسخ باید توجه داشت قرآن مى گوید: «عَلى فَتْرَة مِنَ الرُّسُلِ» یعنى رسولانى در این دوران نبودند اما اوصیاى آنها وجود داشته است.در کتاب شریف (بحار الأنوار ،ج 23، ص57) در روایتی به صراحت از وجود هادیانی الهی بعد حضرت عیسی علیه السلام خبر می دهد که بسیاری از آنها را نمی شناسیم. نیز امیر مومنان در خطبه ی نهج البلاغة 222فرموده اند: «… وَ مَا بَرِحَ لِلَّهِ عَزَّتْ آلَاؤُهُ فِی الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةوَ فِی أَزْمَانِ الْفَتَرَاتِ عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِی فِکْرِهِمْ وَ کَلَّمَهُمْ فِی ذَاتِ عُقُولِهِمْ فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ یقَظَة … ــــــ خداوند که نعمت هاى او گرانقدر است، در دوران هاى مختلف روزگار، و در دوران جدایى از رسالت «تا آمدن پیامبرى پس از پیامبرى دیگر» بندگانى داشته که با آنان در گوش جانشان زمزمه مى کرد، و در درون عقلشان با آنان سخن مى گفت. آنان چراغ هدایت را با نور بیدارى در گوش ها و دیده ها و دل ها بر مى افروختند، روزهاى خدایى را به یاد مى آورند و مردم را از جلال و بزرگى خدا مى ترساندند. آنان نشانه هاى روشن خدا در بیابان هایند، آن را که راه میانه در پیش گرفت مى ستودند، و به رستگارى بشارت مى دادند، و روش آن را که به جانب چپ یا راست کشانده مى شد، زشت مى شمردند، و از نابودى هشدار مى دادند، همچنان چراغ تاریکى ها، و راهنماى پرتگاه ها بودند. »
براى درک عقلانى خاتمیت لازم است این مطالب را دریابیم:
تکامل ادیان قبلى و لزوم برطرف نمودن عقب ماندگى مردم و از طرف دیگر نزول معجزه بزرگ الهی قرآن کتابی برای هدایت پرهیزگاران و نیز قدرت پاسخگویى به همه نیازها تا آخرالزمان در کنار امامت باعث خاتمیت دین اسلام و ماندگارى آن شده است.
جهت مطالعه ر. ک:
– خاتمیت، استاد مرتضى مطهرى.
– ختم نبوت، استاد مرتضى مطهرى.
– خاتمیت، جعفر سبحانى، ترجمه رضا استادى.
– تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازى، ج 17، صص 360-
336 براى مطالعه کتاب ختم نبوت شهید مطهرى این آدرس را کلیک کنید:
/ pages / tserhef.html / yrahatom / rohtua / gro.reedahg.www / /:ptth 43
عدم امکان تحریف کتب با رشد مردم بطور نمونه در تاریخ دارد : «ولید» که از قضات عرب آن زمان بود با شنیدن آیاتى از اول سوره غافر (یا سوره مؤمن) (چهلمین سوره قرآن)، اولین داورى را درباره قرآن چنین بیان نمود: «من از محمد سخنى شنیدم که از سنخ کلام انس و جن نیست. شیرینى خاصى دارد و زیبایى مخصوصى شاخسار آن پر میوه و ریشه هاى آن پر برکت است سخنى است برجسته و هیچ سخنى از آن برجسته تر نیست»(5) نیز به گفتگوى «جعفر بن ابى طالب» با زمامدار حبشه توجه شود، وقتى نجاشى به جعفر و همراهان گفت: «چرا از آیین نیاکان خود دست برداشته اید و به آیین جدید که نه با دین، تطبیق مى کند و نه با کیش پدران شما، گرویده اید»؟ جعفر چنین پاسخ داد: «ما گروهى بودیم نادان و بت پرست، از مردار اجتناب نمى کردیم، همواره به گرد کارهاى زشت بودیم، همسایه پیش ما احترام نداشت، ضعیف و افتاده محکوم زورمندان بودند. با خویشاوندان خود به ستیزه و جنگ بر مى خواستیم، روزگارى به این منوال بودیم، تا این که یک نفر از میان ما که سابقه درخشانى در پاکى و درستکارى داشت برخاست و با فرمان خدا ما را به توحید و یکتا پرستى دعوت نمود و ستایش بتان را نکوهیده شمرد و دستور داد در رد امانت بکوشیم و از ناپاکى ها اجتناب بورزیم و با خویشاوندان و همسایگان خوش رفتارى نمائیم و از خونریزى و آمیزش هاى نامشروع و شهادت دروغ و نفله کردن اموال یتیمان و نسبت دادن زنان به کارهاى زشت دور باشیم. به ما دستور داد نماز بخوانیم، روزه بگیریم. مالیات ثروت خود را بپردازیم، ما به او ایمان آورده و به ستایش و پرستش خداى یگانه قیام نمودیم و آن چه را حرام شمرده بود حرام شمرده و حلال هاى او را حلال دانستیم. ولى قریش در برابر ما قیام ناجوانمردانه نمودند و روز و شب ما را شکنجه دادند که ما از آئین خود دست برداریم و بار دگر سنگ ها و گل ها را بپرستیم و گرد جنایت و زشتى ها برویم و ما مدت ها در برابر آنها مقاومت نمودیم.
تا آن که تاب و توان ما تمام شد. براى حفظ آئین خود دست از مال و زندگى شسته، به خاک حبشه پناه آوردیم، آوازه دادگرى زمامدار حبشه به سان آهن ربا ما را به سوى خود کشانید…»(6) در واقع اسلام باعثِ تکامل و پیشرفت جامعه جاهلى شد و آنها را از فقر وذلتِ عقب ماندگى به اوج عزت و پیشرفت فرهنگى و اخلاقى رساند.
پى نوشتها:
1 لسان العرب و قاموس اللغه، ماده ختم (لخاتم ما یوضع على الطینه)
2 طبقات کبرى، ج 1، ص 3.
258 تفسیر نمونه، ج 17، ص. 4.
337 تفسیر نمونه، ج 17، ص. 5
338- بحارالانوار، ج 1، ص 97، ح. 6.
7 ر. ک: حضرت آیه الله جوادى آملى، تفسیر موضوعى قرآن کریم، (سیره رسول اکرم (ص))، ص 25-. 7
23- محسن قرائتى، تفسیر نور، ج 7، ص. 8.
442 ثقه الاسلام کلینى، الکافى (تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365) ج 8، ص. 9.
107 ر. ک: محمدجواد نجفى خمینى، تفسیر آسان (تهران، کتابفروشى اسلامیه، 1318 ق) ج 16، ص.
111 سمیه مؤمنى
.htm # other 601 / ri.swennahyak.www / /:ptth 6/ 850529
(1) (آیت الله مکارم شیرازى و همکاران، تفسیر نمونه، دار الکتب الاسلامیه، هشتم، 1370، ج 17، ص 343)
(2) (نهج البلاغه، محمد دشتى، خطبه 133، ص 25)
(3) (مرتضى مطهرى، خاتمیت، قم، انتشارات صدرا، هشتم، 1374، ص 33)
(4) (همان، ص 35)
(5) (جعفر سبحانى، فروغ ابدیت، قم، نشر عمار، بى تا، ج 1- 2، ص 241)
(6) (فروغ ابدیت، همان، ص 255)
(7) (احزاب/ 40)
(8) (مرکز فرهنگ و معارف قرآن)
با پوزشباقی مطالب طرح شده در پرسش بسیار سطحی و ضمنی هستند که با بیان خاتمیت و مقدمات قبل گفته پاسخشان تخصصن گفته شد.برنامه خدای متعال کامل و بی نقص و شبهات طرح شده بی اساس و ناشی از اغراض غیر علمی است. چون تفاوت در نظراهل فن هیچگاه دخلی بر اصل هدف ساختاری ندارد و تابعی از فهم و درک شرایط است . و حال آنکه هیچ اختلافی وجود نداشته و ندارد. چنانچه موردی در نظرتان است پرسش و تحقیق فرمایید.
براى درک عقلانى خاتمیت لازم است این مطالب را دریابیم:
تکامل ادیان قبلى و لزوم برطرف نمودن عقب ماندگى مردم و از طرف دیگر نزول معجزه بزرگ الهی قرآن کتابی برای هدایت پرهیزگاران و نیز قدرت پاسخگویى به همه نیازها تا آخرالزمان در کنار امامت باعث خاتمیت دین اسلام و ماندگارى آن شده است.
جهت مطالعه ر. ک:
– خاتمیت، استاد مرتضى مطهرى.
– ختم نبوت، استاد مرتضى مطهرى.
– خاتمیت، جعفر سبحانى، ترجمه رضا استادى.
– تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازى، ج 17، صص 360-
336 براى مطالعه کتاب ختم نبوت شهید مطهرى این آدرس را کلیک کنید:
/ pages / tserhef.html / yrahatom / rohtua / gro.reedahg.www / /:ptth 43
عدم امکان تحریف کتب با رشد مردم بطور نمونه در تاریخ دارد : «ولید» که از قضات عرب آن زمان بود با شنیدن آیاتى از اول سوره غافر (یا سوره مؤمن) (چهلمین سوره قرآن)، اولین داورى را درباره قرآن چنین بیان نمود: «من از محمد سخنى شنیدم که از سنخ کلام انس و جن نیست. شیرینى خاصى دارد و زیبایى مخصوصى شاخسار آن پر میوه و ریشه هاى آن پر برکت است سخنى است برجسته و هیچ سخنى از آن برجسته تر نیست»(5) نیز به گفتگوى «جعفر بن ابى طالب» با زمامدار حبشه توجه شود، وقتى نجاشى به جعفر و همراهان گفت: «چرا از آیین نیاکان خود دست برداشته اید و به آیین جدید که نه با دین، تطبیق مى کند و نه با کیش پدران شما، گرویده اید»؟ جعفر چنین پاسخ داد: «ما گروهى بودیم نادان و بت پرست، از مردار اجتناب نمى کردیم، همواره به گرد کارهاى زشت بودیم، همسایه پیش ما احترام نداشت، ضعیف و افتاده محکوم زورمندان بودند. با خویشاوندان خود به ستیزه و جنگ بر مى خواستیم، روزگارى به این منوال بودیم، تا این که یک نفر از میان ما که سابقه درخشانى در پاکى و درستکارى داشت برخاست و با فرمان خدا ما را به توحید و یکتا پرستى دعوت نمود و ستایش بتان را نکوهیده شمرد و دستور داد در رد امانت بکوشیم و از ناپاکى ها اجتناب بورزیم و با خویشاوندان و همسایگان خوش رفتارى نمائیم و از خونریزى و آمیزش هاى نامشروع و شهادت دروغ و نفله کردن اموال یتیمان و نسبت دادن زنان به کارهاى زشت دور باشیم. به ما دستور داد نماز بخوانیم، روزه بگیریم. مالیات ثروت خود را بپردازیم، ما به او ایمان آورده و به ستایش و پرستش خداى یگانه قیام نمودیم و آن چه را حرام شمرده بود حرام شمرده و حلال هاى او را حلال دانستیم. ولى قریش در برابر ما قیام ناجوانمردانه نمودند و روز و شب ما را شکنجه دادند که ما از آئین خود دست برداریم و بار دگر سنگ ها و گل ها را بپرستیم و گرد جنایت و زشتى ها برویم و ما مدت ها در برابر آنها مقاومت نمودیم.
تا آن که تاب و توان ما تمام شد. براى حفظ آئین خود دست از مال و زندگى شسته، به خاک حبشه پناه آوردیم، آوازه دادگرى زمامدار حبشه به سان آهن ربا ما را به سوى خود کشانید…»(6) در واقع اسلام باعثِ تکامل و پیشرفت جامعه جاهلى شد و آنها را از فقر وذلتِ عقب ماندگى به اوج عزت و پیشرفت فرهنگى و اخلاقى رساند.
پى نوشتها:
1 لسان العرب و قاموس اللغه، ماده ختم (لخاتم ما یوضع على الطینه)
2 طبقات کبرى، ج 1، ص 3.
258 تفسیر نمونه، ج 17، ص. 4.
337 تفسیر نمونه، ج 17، ص. 5
338- بحارالانوار، ج 1، ص 97، ح. 6.
7 ر. ک: حضرت آیه الله جوادى آملى، تفسیر موضوعى قرآن کریم، (سیره رسول اکرم (ص))، ص 25-. 7
23- محسن قرائتى، تفسیر نور، ج 7، ص. 8.
442 ثقه الاسلام کلینى، الکافى (تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365) ج 8، ص. 9.
107 ر. ک: محمدجواد نجفى خمینى، تفسیر آسان (تهران، کتابفروشى اسلامیه، 1318 ق) ج 16، ص.
111 سمیه مؤمنى
.htm # other 601 / ri.swennahyak.www / /:ptth 6/ 850529
(1) (آیت الله مکارم شیرازى و همکاران، تفسیر نمونه، دار الکتب الاسلامیه، هشتم، 1370، ج 17، ص 343)
(2) (نهج البلاغه، محمد دشتى، خطبه 133، ص 25)
(3) (مرتضى مطهرى، خاتمیت، قم، انتشارات صدرا، هشتم، 1374، ص 33)
(4) (همان، ص 35)
(5) (جعفر سبحانى، فروغ ابدیت، قم، نشر عمار، بى تا، ج 1- 2، ص 241)
(6) (فروغ ابدیت، همان، ص 255)
(7) (احزاب/ 40)
(8) (مرکز فرهنگ و معارف قرآن)
با پوزشباقی مطالب طرح شده در پرسش بسیار سطحی و ضمنی هستند که با بیان خاتمیت و مقدمات قبل گفته پاسخشان تخصصن گفته شد.برنامه خدای متعال کامل و بی نقص و شبهات طرح شده بی اساس و ناشی از اغراض غیر علمی است. چون تفاوت در نظراهل فن هیچگاه دخلی بر اصل هدف ساختاری ندارد و تابعی از فهم و درک شرایط است . و حال آنکه هیچ اختلافی وجود نداشته و ندارد. چنانچه موردی در نظرتان است پرسش و تحقیق فرمایید.