۱۳۹۶/۱۰/۰۶
–
۲۰۷۴ بازدید
چگونه خداوند در آیه ای می فرمایند: «من از رگ گردن به شما نزدیک ترم» در حالی که مردم از خدا دورند؟! و اگر خدا به ما از رگ گردن نزدیک تر است توسل به امامان چه معنایی دارد؟
نخست باید دقت کرد که خداوند می فرماید:
«نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ »[ ق (50)، آیه 16.].
و در آیه دیگری می فرماید:
«وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُون. أُولئِک الْمُقَرَّبُون »[ واقعه (56)، آیات 11-10.]؛
«پیش گیرندگان و سبقت جویان در نیکی ها آنان نزدیکان به خدا هستند».
بنابراین خدا به ما نزدیک است؛ و بر ما احاطه ی وجودی دارد؛ امّا چه بسا ما از خدا دور باشیم؛ البته نه از حیث مکانی، چون خداوند مکان ندارد؛ بلکه از حیث رتبه ی وجودی. این موضوع معرفتی را همراه با مثال این گونه می توان گفت:
وجود شدید، با تمام مراتب وجود هست و بر همه ی مراتب مادون خود احاطه ی وجودی دارد؛ امّا مرتبه ی پایین وجود، به مرتبه ی مافوق خود احاطه ی وجودی ندارد. به طور مثال، نور هزار واتی، شامل پانصد واتی و صد واتی است و بر تمام نورهای مادون خودش احاطه ی نوری دارد امّا نورهای ضعیف تر بر نور هزار واتی احاطه ی نوری ندارند و حتی می توان گفت: نور هزار وات، بر نور پانصد وات همان اندازه احاطه دارد که بر نور صد وات احاطه دارد؛ امّا نور صد وات، از نور هزار وات دورتر است تا نور پانصد وات.
مراتب وجود نیز این گونه اند. خدا به تمام مراتب وجود به یک میزان احاطه دارد؛ امّا مراتب وجود با خدا، به یک میزان نزدیکی ندارند؛ بلکه مراتب شدیدتر وجود، به خدا نزدیک ترند و مراتب ضعیف وجود از خدا دورترند.
طبق این مبنا، اوّل مخلوق خدا، که نور رسول الله(ص) باشد، مقرّب ترین رتبه ی نور است به نور مطلق که نور السموات و الارض است. پس از او نور علی(ع) است که از نور رسول الله(ص) انشعاب یافته است. بعد از نور علوی، نور فاطمی و بعد از آن انوار سایر اهل بیت(ع) و بعد از ایشان نور انبیاء به ترتیب مقاماتشان؛ و بعد از آنها نور سایر مردم به ترتیب مقاماتشان قرار دارند. یکی از جلوه های نظام مندی جهان هستی و عوالم وجود آن است هر موجودی تا به مرتبه ی قبل از خود نزدیک نشود محال است به مافوق آن بتواند نزدیک شود، چنان که از سوی خدا نیز هرگاه فیضی به مرتبه ی ضعیف می رسد قبل از آن مرتبه کامل تر از آن فیض بهره مند می شود. لذا خدای تعالی ما را ملزم نمود که برای ارتباط با او و برای تقرّب به او، دنبال وسیله و اسباب باشیم و فرمود:
«یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسیلَةَ وَ جاهِدُوا فی سَبیلِهِ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُون »[ مائده (5)، آیه 35.]؛
« ای کسانی که ایمان آورده اید! تقوای الهی پیشه سازید! و وسیله ای برای تقرب به او بجویید! و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید!».
امّا دقّت شود که وسیله را هم او باید تعیین نماید؛ نه توهّمات ما. چون او می داند که چه کسانی در رتبه ی برتری هستند. لذا هم چنان که در آیات قرآن مجید اصل توسّل به وسائط فیض بیان شده است از توسل به توهّمات خودتراشیده منع فرموده است:
«أُولئِک الَّذینَ یدْعُونَ یبْتَغُونَ إِلی رَبِّهِمُ الْوَسیلَةَ أَیهُمْ أَقْرَبُ وَ یرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ یخافُونَ عَذابَهُ إِنَّ عَذابَ رَبِّک کانَ مَحْذُوراً »[ اسراء (17)، آیه 57.]؛
«کسانی را که آنان (بت پرستان) می خوانند، خودشان وسیله ای (برای تقرب) به پروردگارشان می جویند، وسیله ای هر چه نزدیک تر؛ و به رحمت او امیدوارند؛ و از عذاب او می ترسند؛ چرا که عذاب پروردگارت، همواره در خور پرهیز و وحشت است».
خلاصه آنکه، شیخ اجلّ سعدی چه نیکو فرموده است که:
دوست نزدیکتر از من به من است وین عجب بین که من از وی دورم
چه کنم با که توان گفت که دوست در کنار من و من مهجورم
اگر کسی مدّعی است که بدون واسطه باید از خدا بگیرد و بدون واسطه باید به خدا برسد، پس باید تمام انبیاء و کتب آسمانی را منکر شود. چون همگی واسطه ی وحی هستند. و باید نان نخورد و دارو مصرف ننماید و کتاب نخواند و معلّم نبیند و آب نخورد و…؛ چون سیری از خداست و نان و آب واسطه اند؛ درمان از خداست و پزشک و دارو واسطه اند؛ علم از خداست و کتاب و معلّم واسطه اند. رتبه ی وجودی نان و آب از رتبه ی وجودی سیری بالاتر است؛ لذا واسطه اند برای آن. رتبه ی وجودی علم طبّ و شفاگری دارو برتر از رتبه ی وجودی بیماری است؛ لذا واسطه می شوند تا بدن بیمار به رتبه ی بدن سالم ترقّی کند. رتبه ی علم برتر از رتبه جهل است؛ لذا معلم شاگرد را بالا می کشد.
«نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ »[ ق (50)، آیه 16.].
و در آیه دیگری می فرماید:
«وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُون. أُولئِک الْمُقَرَّبُون »[ واقعه (56)، آیات 11-10.]؛
«پیش گیرندگان و سبقت جویان در نیکی ها آنان نزدیکان به خدا هستند».
بنابراین خدا به ما نزدیک است؛ و بر ما احاطه ی وجودی دارد؛ امّا چه بسا ما از خدا دور باشیم؛ البته نه از حیث مکانی، چون خداوند مکان ندارد؛ بلکه از حیث رتبه ی وجودی. این موضوع معرفتی را همراه با مثال این گونه می توان گفت:
وجود شدید، با تمام مراتب وجود هست و بر همه ی مراتب مادون خود احاطه ی وجودی دارد؛ امّا مرتبه ی پایین وجود، به مرتبه ی مافوق خود احاطه ی وجودی ندارد. به طور مثال، نور هزار واتی، شامل پانصد واتی و صد واتی است و بر تمام نورهای مادون خودش احاطه ی نوری دارد امّا نورهای ضعیف تر بر نور هزار واتی احاطه ی نوری ندارند و حتی می توان گفت: نور هزار وات، بر نور پانصد وات همان اندازه احاطه دارد که بر نور صد وات احاطه دارد؛ امّا نور صد وات، از نور هزار وات دورتر است تا نور پانصد وات.
مراتب وجود نیز این گونه اند. خدا به تمام مراتب وجود به یک میزان احاطه دارد؛ امّا مراتب وجود با خدا، به یک میزان نزدیکی ندارند؛ بلکه مراتب شدیدتر وجود، به خدا نزدیک ترند و مراتب ضعیف وجود از خدا دورترند.
طبق این مبنا، اوّل مخلوق خدا، که نور رسول الله(ص) باشد، مقرّب ترین رتبه ی نور است به نور مطلق که نور السموات و الارض است. پس از او نور علی(ع) است که از نور رسول الله(ص) انشعاب یافته است. بعد از نور علوی، نور فاطمی و بعد از آن انوار سایر اهل بیت(ع) و بعد از ایشان نور انبیاء به ترتیب مقاماتشان؛ و بعد از آنها نور سایر مردم به ترتیب مقاماتشان قرار دارند. یکی از جلوه های نظام مندی جهان هستی و عوالم وجود آن است هر موجودی تا به مرتبه ی قبل از خود نزدیک نشود محال است به مافوق آن بتواند نزدیک شود، چنان که از سوی خدا نیز هرگاه فیضی به مرتبه ی ضعیف می رسد قبل از آن مرتبه کامل تر از آن فیض بهره مند می شود. لذا خدای تعالی ما را ملزم نمود که برای ارتباط با او و برای تقرّب به او، دنبال وسیله و اسباب باشیم و فرمود:
«یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسیلَةَ وَ جاهِدُوا فی سَبیلِهِ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُون »[ مائده (5)، آیه 35.]؛
« ای کسانی که ایمان آورده اید! تقوای الهی پیشه سازید! و وسیله ای برای تقرب به او بجویید! و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید!».
امّا دقّت شود که وسیله را هم او باید تعیین نماید؛ نه توهّمات ما. چون او می داند که چه کسانی در رتبه ی برتری هستند. لذا هم چنان که در آیات قرآن مجید اصل توسّل به وسائط فیض بیان شده است از توسل به توهّمات خودتراشیده منع فرموده است:
«أُولئِک الَّذینَ یدْعُونَ یبْتَغُونَ إِلی رَبِّهِمُ الْوَسیلَةَ أَیهُمْ أَقْرَبُ وَ یرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ یخافُونَ عَذابَهُ إِنَّ عَذابَ رَبِّک کانَ مَحْذُوراً »[ اسراء (17)، آیه 57.]؛
«کسانی را که آنان (بت پرستان) می خوانند، خودشان وسیله ای (برای تقرب) به پروردگارشان می جویند، وسیله ای هر چه نزدیک تر؛ و به رحمت او امیدوارند؛ و از عذاب او می ترسند؛ چرا که عذاب پروردگارت، همواره در خور پرهیز و وحشت است».
خلاصه آنکه، شیخ اجلّ سعدی چه نیکو فرموده است که:
دوست نزدیکتر از من به من است وین عجب بین که من از وی دورم
چه کنم با که توان گفت که دوست در کنار من و من مهجورم
اگر کسی مدّعی است که بدون واسطه باید از خدا بگیرد و بدون واسطه باید به خدا برسد، پس باید تمام انبیاء و کتب آسمانی را منکر شود. چون همگی واسطه ی وحی هستند. و باید نان نخورد و دارو مصرف ننماید و کتاب نخواند و معلّم نبیند و آب نخورد و…؛ چون سیری از خداست و نان و آب واسطه اند؛ درمان از خداست و پزشک و دارو واسطه اند؛ علم از خداست و کتاب و معلّم واسطه اند. رتبه ی وجودی نان و آب از رتبه ی وجودی سیری بالاتر است؛ لذا واسطه اند برای آن. رتبه ی وجودی علم طبّ و شفاگری دارو برتر از رتبه ی وجودی بیماری است؛ لذا واسطه می شوند تا بدن بیمار به رتبه ی بدن سالم ترقّی کند. رتبه ی علم برتر از رتبه جهل است؛ لذا معلم شاگرد را بالا می کشد.