۱۳۹۷/۱۰/۰۴
–
۵۹۲۰ بازدید
سلام باتوجه به تعاریفی که برای دروغ گفته شد این که همون چیزیو که میدونستی بگی ولی حرف و چیزیرو که میدونی کامل به طرف مقابل نگی به طور مثال چیزهایی که میخوای بخری همونا رو بگی ولی همه رو نگی دوتاشو به طور مثال بگم با این که میدونم چیزای دیگه هم هست خریدام بقیه اش رو نگم ایا اون وقت هم دروغ محسوب میشود یا خیر؟
پاسخ: با سلام به شما پرسشگر گرامی؛ به نکات زیر توجه نمایید :
الف ) دروغ
دروغ و واژههای معادل آن در زبان عربی، از قبیل کذب، افتراء، افک، به معنای خبر مخالف با واقع به کار میروند. دروغ در اصطلاح دانشمندان اخلاق و فقیهان و نزد عرف نیز به همین معناست. راستی و صدق نیز که نقطهی مقابل دروغ است به خبر مطابق با واقع تعریف شده است.انسان از اینکه به او دروغ گفته شود، نا خشنود میشود و احساس بیزاری میکند و این بهترین گواه بر آن است که سرشت پاک بشری از این عمل، تنفر داشته، از آن میپرهیزد. طبیعت و فطرت انسانی با دروغ ناسازگار بوده، در برابر این عمل، نوعی مقاومت و بازدارندگی از خود نشان میدهد که از آن با عنوان قبح عقلی یاد میشود. (اخلاق الهی/ آفات زبان/ آیة الله مجتبی تهرانی )
دروغ گفتن حرام است الا در موارد خاصی که موارد آن در شرع مقدس اسلام مشخص شده است . «دروغ مصلحتى» به معناى رایج نزد مردم – که در واقع «دروغ منفعتى» است – حرام است.
ب ) زشتی دروغ
دروغ به لحاظ اخلاقی از بزرگترین گناهان است و به لحاظ شرعی از محرمات مسلم شریعت است، زیرا کلید تمامی بدی ها و سرمنشأ همه شرها است. امام حسن عسکری در این زمینه در طی روایت فرموده است: تمام خباثت ها در خانه ای قرار دارد و کلید آن خانه، دروغ است. (جامع السعادات، ج 2، ص 323).دروغ آدمی را از جرگه اهل ایمان خارج و در زمره اهل کفر و نفاق وارد می نماید و بازتاب سوء فراوان بر نفس، روح و شخصیت انسان دارد. امام صادق(ع) فرمودند: دروغ همانا باعث خرابی ایمان می شود و قرآن کریم فرموده است: تنها کسانی دروغ می گویند که ایمان ندارند (نحل، آیه 105).و نیز در آیه دیگری فرموده است: دل های ایشان دچار بیماری نفاق می شود تا روزی که او را ملاقات نمایند، به خاطر خلف وعده با خداوند و به خاطر دروغ گویی (توبه، آیه 78).
امام سجاد(ع) روایت کرده اند: اتقوا الکذب الصغیر منه و الکبیر فى کل جد و هزل فان الرجل اذا کذب فى الصغیر اجترى على الکبیر؛ (جامع السعادات) از کوچک و بزرگ دروغ خواه شوخى باشد یا جدى بپرهیزید؛ زیرا کسى که دروغ کوچک مى گوید بر دروغ بزرگ جرأت مى کند. دروغ کوچک به دروغ بزرگ مبدل مى شود و رفته رفته باب گناهان دیگر گشوده مى شود. آسانى دروغ، زشتى گناه را مى برد و بنده در برابر خداوند جرأت سرپیچى مى یابد و جهنم را براى خود مى خرد.
ج ) موارد جواز دروغ
گاهی دروغ در موارد خاصی غیبت مجاز یا واجب می گردد و این در جایی است که پای مصلحت مهمتری در کار باشد به گونه ای که حفظ آن مصلحت بر مفاسد بزرگ دروغ غالب و چیره گردد. از جمله مواردی که داخل در این استثناء است موارد زیر است:
1 . نجات جان مومن
اگر جان شخصی در خطر باشد واگر ما راست بگوئیم آن شخص کشته خواهد شد در اینجا دروغ گفتن جایز حواهد بود .
2 . نیرنگ زدن در جنگ
3 . اصلاح و سازش میان دو نفر
4 . دروغ گفتن به زن
این دروغ در موردی است که مصلحت در کار باشد، نه این که همیشه می توان به زن دروغ گفت. به عنوان مثال زن می گوید فلان وسیله را برای خانه خریداری کن و مرد با وجودی که امکانات مالی آن را ندارد وعده مثبت می دهد، زیرا مقابله آشکار با درخواست زن غالباً موجب نزاع و درگیری خانوادگی می شود اما می توان با پذیرش درخواست آن از نزاع و درگیری جلوگیری کرد، سپس به تدریج او را از خواسته خود منصرف ساخت و یا در شکل ممکن آن را عملی ساخت.
روایت :
امام صادق(ع) می فرماید : « کل کذب مسؤول عنه صاحبه یوماً الا (کذباً) فی ثلاثة : رجل کائد فی حربه فهو موضوع عنه او رجل اصلح بین اثنین تلقی هذا بغیر ماتلقی به هذا یرید بذلک الاصلاح ما بینهما، او رجل وعد اهله شیئاً و هو لایرید ان یتم لهم »
ترجمه :
هر دروغی روزی از گوینده اش بازخواست شود مگردروغی که در سه جا گفته شود، مردی که در جنگ نیرنگ زند که بر او گناهی نیست، یا مردی که میان دو نفر اصلاح و سازش دهد با این یکی برخورد می کند و با آن دیگری برخورد دیگری و هدفش از این کار آشتی دادن میان آن دو است، یا مردی که به زن (یا خانواده) خود وعده ای دهد و قصد انجام آن را نداشته باشد»، (ترجمه میزان الحکمه، ج 11، محمد محمدی ری شهری، دارالحدیث، نقل از کافی)
د ) راه فرار از دروغ
اسـلام حتى در مواردى که ضرورت ایجاب مى کند که انسان دروغ بگوید , دستور توریه داده است و در میان دانشمندان و فقهاى ما این فتوا مشهور است. مـنـظور از توریه این است که در موارد ضرورى به جاى دروغ گفتن , جمله اى گفته شود که شـنـونده به گمان خود از آن مطلبى استفاده کند در حالى که منظور گوینده چیز دیگرى بوده است ; مثلا : کسى از ما بپرسد آیا فلان کس درباره من چنین حرف بدى زده ؟ ما در جواب بگوییم : نه و منظورمان این باشد که به این عبارت نگفته -اگر چه همان مطلب را به عبارت دیگر گفته است- ولى شنونده از کلمه نه چنین مى پندارد که اصلا آن حرف درباره او گفته نشده است . ناگفته نماند, در مواردى که وظیفه انسان توریه یا دروغ مصلحت آمیز باشد, اگر راست بگوید گناه کرده و هر فسادى به وجود بیاید مسئول است.
هـ ) نگفتن همه اسرار به دیگران
در روایتی امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: انحج الامور ما احاط به الکتمان؛ موفقترین کارها، کاری است که با کتمان کامل صورت گیرد.
امام جواد علیه السلام می فرماید: « اظهار الشئی قبل ان یستحکم مفسده له- آشکار کردن چیزی پیش از آنکه استوار گردد موجب تباهی آن می شود.
در هر صورت روایات متعددی پیرامون کتمان سر و نگفتن همه مطالب حتی به دوستان وارد شده است. فلسفه آن این است که اگر انسان تصمیم به کاری دارد به دیگران بگوید ممکن است به دلائل گوناگون (حسد و غیره) مانع کار انسان شوند یا به قول امروزی ها رو دست به انسان بزنند و کار موازی در برابر آن انجام دهند و کار شما به ثمر نرسد یا بی نتیجه شود.
خیلی از اوقات ممکن است انسان بخواهد کاری انجام دهد، ولی به دلائل گوناگون موفق نمی شود؛ حال اگر قبل از انجام آن، همه را خبر کند و نتواند عملی کند، مشت او باز می شود و مضحکه دیگران می شود. در هر صورت هر شخص دشمنانی دارد یا دوستان به ظاهر دوست یا دوستانی که بعدا به علتی با او دشمن می شوند؛ اگر همهی اسرار انسان، دست آنها باشد روزی علیه خودش استفاده می کنند.
در روایتی امام علی(ع) می فرماید: «هر که راز خود را بپوشاند، قدرت انتخاب در دست اوست.» وقتی انسان راز خود را فاش کند و به دیگران بگوید دیگران برایش تصمیم می گیرند و خطا می دهند که چه مسیری را انتخاب کند.
نکته قابل ذکر آن است که این مسائل به کارهایی مربوط می شود که خوب و بد بودنش مشخص باشد. یعنی کارهایی که خوب بودن آنها معلوم باشد و نیاز به مشورت نداشته باشد؛ و الا در کارهایی که خوب بودن آنها معلوم نیست مشورت با افراد صالح مورد اطمینان لازم است.
ضمنا از روایات معلوم می شود که اظهار کارها نزد افراد موثق و مورد اطمینان اشکالی ندارد؛ زیرا آنها جز خیر برای انسان نمی خواهند و اگر انسان موفق هم نشد، شماتتش نمی کنند و بعنوان یک حربه علیه او استفاده نمی کنند.
لازم به ذکر است که ظرفیت افراد، متفاوت است؛ پیش هر کس هر چیزی را نمی شود گفت. بسیاری از افراد تحمل شنیدن یا حفظ کردن خیلی از مطالب را ندارند. در مجموع لازم نیست انسان همه مطالب خود را با افراد دیگر در میان بگذارد؛ حداقل کارهایی که اطلاع رسانی در زمینه آنها سبب فساد است و حربه ای علیه انسان می شود، نباید دیگران را مطلع کنید. جهت اطلاع ر.ک: میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخی، ج پنجم، ص2436، ح8411-8412-8414.
بنابراین اگر چیزی را که نگفتید از اسرار شما بوده یا اگر می گفتید به شما ضرری وارد می شد ، دروغ نگفته اید .
و ) کتمان حق
1 . کتمان” در لغت مقابل آشکار کردن است که عبارتست از پنهان ساختن آنچه در باطن است. [۱] و مراد از “حقّ” عبارتست از معارف و أحکام إلهی و آنچه به آن مربوط می شود. [۲]معنای کتمان حق
2 . “کتمان حق” در اصطلاح عبارتست از پنهان ساختن معارف، احکام و آیات الهی، به این شکل که آیه نازله را طوری تأویل و یا دلالتش را طوری توجیه کنند که آیه از آیه بودن بیفتد. [۳]حکم کتمان حق
کتمان حقایق درجایی که آشکار کردن حق ضرورت دارد قبیح و حرام است.
3 . موارد جواز کتمان حق
کتمان حق در چند مورد پسندیده میباشد:
۱. جایی که کتمان مربوط به أسرار مردم است.
۲. جایی که با آشکار شدن حق، شرّ به پا میشود.
۳. جایی که مربوط به أسرار ایمانی باشد، [۴]آنچنانکه خداوند متعال می فرماید: «قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یکتُمُ إِیمانَهُ » [۵]«مرد مؤمنی از آل فرعون که ایمان خود را پنهان می داشت گفت…».
که از آن به تقیّه نیز یاد میکنند، چرا که تقیّه، کتمان حقّست در مقابل مخالفین، که صادقَین، جماعتی از شیعیان خود را به آن امر نمودهاند. [۶] پی نوشتها :
۱. مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه ونشر کتاب، ۱۳۶۰ش، ج ۱۰، ص۲۴.
۲. مصطفوی، حسن؛ تفسیر روشن، تهران، مرکز نشر کتاب، ۱۳۸۰ش،چاپ اول ، ج ۴، ص۲۶۸.
۳. طباطبائی، محمد حسین؛ ترجمه المیزان، سیّد محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفترانتشارت اسلامی جامعۀ مدرسین، ۱۳۷۴ش،چاپ پنجم، ج ۱، ص۵۸.
۴. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۱۰، ص۲۵.
۵. مؤمن/سوره۴۰، آیه۲۸.
۶. محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید؛ تصحیح الإعتقاد، کنگرۀجهانی هزارۀ شیخ مفید،قم،۱۴۱۳ق، چاپ اول،وزیری، ص۱۳۷.
الف ) دروغ
دروغ و واژههای معادل آن در زبان عربی، از قبیل کذب، افتراء، افک، به معنای خبر مخالف با واقع به کار میروند. دروغ در اصطلاح دانشمندان اخلاق و فقیهان و نزد عرف نیز به همین معناست. راستی و صدق نیز که نقطهی مقابل دروغ است به خبر مطابق با واقع تعریف شده است.انسان از اینکه به او دروغ گفته شود، نا خشنود میشود و احساس بیزاری میکند و این بهترین گواه بر آن است که سرشت پاک بشری از این عمل، تنفر داشته، از آن میپرهیزد. طبیعت و فطرت انسانی با دروغ ناسازگار بوده، در برابر این عمل، نوعی مقاومت و بازدارندگی از خود نشان میدهد که از آن با عنوان قبح عقلی یاد میشود. (اخلاق الهی/ آفات زبان/ آیة الله مجتبی تهرانی )
دروغ گفتن حرام است الا در موارد خاصی که موارد آن در شرع مقدس اسلام مشخص شده است . «دروغ مصلحتى» به معناى رایج نزد مردم – که در واقع «دروغ منفعتى» است – حرام است.
ب ) زشتی دروغ
دروغ به لحاظ اخلاقی از بزرگترین گناهان است و به لحاظ شرعی از محرمات مسلم شریعت است، زیرا کلید تمامی بدی ها و سرمنشأ همه شرها است. امام حسن عسکری در این زمینه در طی روایت فرموده است: تمام خباثت ها در خانه ای قرار دارد و کلید آن خانه، دروغ است. (جامع السعادات، ج 2، ص 323).دروغ آدمی را از جرگه اهل ایمان خارج و در زمره اهل کفر و نفاق وارد می نماید و بازتاب سوء فراوان بر نفس، روح و شخصیت انسان دارد. امام صادق(ع) فرمودند: دروغ همانا باعث خرابی ایمان می شود و قرآن کریم فرموده است: تنها کسانی دروغ می گویند که ایمان ندارند (نحل، آیه 105).و نیز در آیه دیگری فرموده است: دل های ایشان دچار بیماری نفاق می شود تا روزی که او را ملاقات نمایند، به خاطر خلف وعده با خداوند و به خاطر دروغ گویی (توبه، آیه 78).
امام سجاد(ع) روایت کرده اند: اتقوا الکذب الصغیر منه و الکبیر فى کل جد و هزل فان الرجل اذا کذب فى الصغیر اجترى على الکبیر؛ (جامع السعادات) از کوچک و بزرگ دروغ خواه شوخى باشد یا جدى بپرهیزید؛ زیرا کسى که دروغ کوچک مى گوید بر دروغ بزرگ جرأت مى کند. دروغ کوچک به دروغ بزرگ مبدل مى شود و رفته رفته باب گناهان دیگر گشوده مى شود. آسانى دروغ، زشتى گناه را مى برد و بنده در برابر خداوند جرأت سرپیچى مى یابد و جهنم را براى خود مى خرد.
ج ) موارد جواز دروغ
گاهی دروغ در موارد خاصی غیبت مجاز یا واجب می گردد و این در جایی است که پای مصلحت مهمتری در کار باشد به گونه ای که حفظ آن مصلحت بر مفاسد بزرگ دروغ غالب و چیره گردد. از جمله مواردی که داخل در این استثناء است موارد زیر است:
1 . نجات جان مومن
اگر جان شخصی در خطر باشد واگر ما راست بگوئیم آن شخص کشته خواهد شد در اینجا دروغ گفتن جایز حواهد بود .
2 . نیرنگ زدن در جنگ
3 . اصلاح و سازش میان دو نفر
4 . دروغ گفتن به زن
این دروغ در موردی است که مصلحت در کار باشد، نه این که همیشه می توان به زن دروغ گفت. به عنوان مثال زن می گوید فلان وسیله را برای خانه خریداری کن و مرد با وجودی که امکانات مالی آن را ندارد وعده مثبت می دهد، زیرا مقابله آشکار با درخواست زن غالباً موجب نزاع و درگیری خانوادگی می شود اما می توان با پذیرش درخواست آن از نزاع و درگیری جلوگیری کرد، سپس به تدریج او را از خواسته خود منصرف ساخت و یا در شکل ممکن آن را عملی ساخت.
روایت :
امام صادق(ع) می فرماید : « کل کذب مسؤول عنه صاحبه یوماً الا (کذباً) فی ثلاثة : رجل کائد فی حربه فهو موضوع عنه او رجل اصلح بین اثنین تلقی هذا بغیر ماتلقی به هذا یرید بذلک الاصلاح ما بینهما، او رجل وعد اهله شیئاً و هو لایرید ان یتم لهم »
ترجمه :
هر دروغی روزی از گوینده اش بازخواست شود مگردروغی که در سه جا گفته شود، مردی که در جنگ نیرنگ زند که بر او گناهی نیست، یا مردی که میان دو نفر اصلاح و سازش دهد با این یکی برخورد می کند و با آن دیگری برخورد دیگری و هدفش از این کار آشتی دادن میان آن دو است، یا مردی که به زن (یا خانواده) خود وعده ای دهد و قصد انجام آن را نداشته باشد»، (ترجمه میزان الحکمه، ج 11، محمد محمدی ری شهری، دارالحدیث، نقل از کافی)
د ) راه فرار از دروغ
اسـلام حتى در مواردى که ضرورت ایجاب مى کند که انسان دروغ بگوید , دستور توریه داده است و در میان دانشمندان و فقهاى ما این فتوا مشهور است. مـنـظور از توریه این است که در موارد ضرورى به جاى دروغ گفتن , جمله اى گفته شود که شـنـونده به گمان خود از آن مطلبى استفاده کند در حالى که منظور گوینده چیز دیگرى بوده است ; مثلا : کسى از ما بپرسد آیا فلان کس درباره من چنین حرف بدى زده ؟ ما در جواب بگوییم : نه و منظورمان این باشد که به این عبارت نگفته -اگر چه همان مطلب را به عبارت دیگر گفته است- ولى شنونده از کلمه نه چنین مى پندارد که اصلا آن حرف درباره او گفته نشده است . ناگفته نماند, در مواردى که وظیفه انسان توریه یا دروغ مصلحت آمیز باشد, اگر راست بگوید گناه کرده و هر فسادى به وجود بیاید مسئول است.
هـ ) نگفتن همه اسرار به دیگران
در روایتی امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: انحج الامور ما احاط به الکتمان؛ موفقترین کارها، کاری است که با کتمان کامل صورت گیرد.
امام جواد علیه السلام می فرماید: « اظهار الشئی قبل ان یستحکم مفسده له- آشکار کردن چیزی پیش از آنکه استوار گردد موجب تباهی آن می شود.
در هر صورت روایات متعددی پیرامون کتمان سر و نگفتن همه مطالب حتی به دوستان وارد شده است. فلسفه آن این است که اگر انسان تصمیم به کاری دارد به دیگران بگوید ممکن است به دلائل گوناگون (حسد و غیره) مانع کار انسان شوند یا به قول امروزی ها رو دست به انسان بزنند و کار موازی در برابر آن انجام دهند و کار شما به ثمر نرسد یا بی نتیجه شود.
خیلی از اوقات ممکن است انسان بخواهد کاری انجام دهد، ولی به دلائل گوناگون موفق نمی شود؛ حال اگر قبل از انجام آن، همه را خبر کند و نتواند عملی کند، مشت او باز می شود و مضحکه دیگران می شود. در هر صورت هر شخص دشمنانی دارد یا دوستان به ظاهر دوست یا دوستانی که بعدا به علتی با او دشمن می شوند؛ اگر همهی اسرار انسان، دست آنها باشد روزی علیه خودش استفاده می کنند.
در روایتی امام علی(ع) می فرماید: «هر که راز خود را بپوشاند، قدرت انتخاب در دست اوست.» وقتی انسان راز خود را فاش کند و به دیگران بگوید دیگران برایش تصمیم می گیرند و خطا می دهند که چه مسیری را انتخاب کند.
نکته قابل ذکر آن است که این مسائل به کارهایی مربوط می شود که خوب و بد بودنش مشخص باشد. یعنی کارهایی که خوب بودن آنها معلوم باشد و نیاز به مشورت نداشته باشد؛ و الا در کارهایی که خوب بودن آنها معلوم نیست مشورت با افراد صالح مورد اطمینان لازم است.
ضمنا از روایات معلوم می شود که اظهار کارها نزد افراد موثق و مورد اطمینان اشکالی ندارد؛ زیرا آنها جز خیر برای انسان نمی خواهند و اگر انسان موفق هم نشد، شماتتش نمی کنند و بعنوان یک حربه علیه او استفاده نمی کنند.
لازم به ذکر است که ظرفیت افراد، متفاوت است؛ پیش هر کس هر چیزی را نمی شود گفت. بسیاری از افراد تحمل شنیدن یا حفظ کردن خیلی از مطالب را ندارند. در مجموع لازم نیست انسان همه مطالب خود را با افراد دیگر در میان بگذارد؛ حداقل کارهایی که اطلاع رسانی در زمینه آنها سبب فساد است و حربه ای علیه انسان می شود، نباید دیگران را مطلع کنید. جهت اطلاع ر.ک: میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخی، ج پنجم، ص2436، ح8411-8412-8414.
بنابراین اگر چیزی را که نگفتید از اسرار شما بوده یا اگر می گفتید به شما ضرری وارد می شد ، دروغ نگفته اید .
و ) کتمان حق
1 . کتمان” در لغت مقابل آشکار کردن است که عبارتست از پنهان ساختن آنچه در باطن است. [۱] و مراد از “حقّ” عبارتست از معارف و أحکام إلهی و آنچه به آن مربوط می شود. [۲]معنای کتمان حق
2 . “کتمان حق” در اصطلاح عبارتست از پنهان ساختن معارف، احکام و آیات الهی، به این شکل که آیه نازله را طوری تأویل و یا دلالتش را طوری توجیه کنند که آیه از آیه بودن بیفتد. [۳]حکم کتمان حق
کتمان حقایق درجایی که آشکار کردن حق ضرورت دارد قبیح و حرام است.
3 . موارد جواز کتمان حق
کتمان حق در چند مورد پسندیده میباشد:
۱. جایی که کتمان مربوط به أسرار مردم است.
۲. جایی که با آشکار شدن حق، شرّ به پا میشود.
۳. جایی که مربوط به أسرار ایمانی باشد، [۴]آنچنانکه خداوند متعال می فرماید: «قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یکتُمُ إِیمانَهُ » [۵]«مرد مؤمنی از آل فرعون که ایمان خود را پنهان می داشت گفت…».
که از آن به تقیّه نیز یاد میکنند، چرا که تقیّه، کتمان حقّست در مقابل مخالفین، که صادقَین، جماعتی از شیعیان خود را به آن امر نمودهاند. [۶] پی نوشتها :
۱. مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه ونشر کتاب، ۱۳۶۰ش، ج ۱۰، ص۲۴.
۲. مصطفوی، حسن؛ تفسیر روشن، تهران، مرکز نشر کتاب، ۱۳۸۰ش،چاپ اول ، ج ۴، ص۲۶۸.
۳. طباطبائی، محمد حسین؛ ترجمه المیزان، سیّد محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفترانتشارت اسلامی جامعۀ مدرسین، ۱۳۷۴ش،چاپ پنجم، ج ۱، ص۵۸.
۴. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۱۰، ص۲۵.
۵. مؤمن/سوره۴۰، آیه۲۸.
۶. محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید؛ تصحیح الإعتقاد، کنگرۀجهانی هزارۀ شیخ مفید،قم،۱۴۱۳ق، چاپ اول،وزیری، ص۱۳۷.