خانه » همه » مذهبی » وصیت پیامبر (ص) – امامت امام علی(ع)

وصیت پیامبر (ص) – امامت امام علی(ع)


وصیت پیامبر (ص) – امامت امام علی(ع)

۱۳۹۷/۰۸/۱۴


۱۳۳۲ بازدید

اگر در روز یوم الخمیس پیامبر خلافت امام علی(ع) را مکتوب کرده بودند تاثیری در پذیرش امام(ع) علی بعداز پیامبر داشت؟

دستور به وصیت، در نزدیکی وفات، دستور مؤکد قرآن است که به صراحت فرموده است: «کتب علیکم اذا حضرت احدکم الموت ان ترک خیراًالوصیة للوالدین و الاقربین بالمعروف حقاً على المتقین؛ دستور داده شد که وقتى یکى ازشما را مرگ فرا رسد، اگر داراى متاع دنیوى است براى پدر و مادر و خویشان، به چیزى شایسته وصیت کند که این کار سزاوار مقام پرهیزکاران است.»(1)روایت‌های زیادی نیز این موضوع را تأیید می‌کند. به طورمثال رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «ما ینبغى لامرء مسلم ان یبیت لیلة الا و وصیته تحت رأسه؛ سزاوار نیست مسلمان شب بخوابد مگراین که وصیت نامه‌اش زیر سر او باشد.»(2)پیامبر اسلام بنا به این دستور خداوند، وصایای خود را در حجة الوداع و خطبۀ غدیر، دربارۀ جانشینی امام علی (علیه السلام) بیان فرمود و دستور داد که حاضران به غایبان برسانند. در نزدیکی رحلت نیز، دربارۀ متاع و قرض خویش، به نزدیکانش وصیت کرد که فقط امام (علی علیه السلام) مسئولیت آن را پذیرفت. چنانکه در روایتها نقل شده است که پیامبرخواست تا به عباس، عموی خود، وصیت کند؛ اما عباس، عیال‌مندی را بهانه کرده و از پذیرفتن آن خودداری کرد. سپس، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: «آگاه باش که اینک وصیت خود را به کسی خواهم گفت که آن را می پذیرد و حق آن را ادا می نماید و او کسی است که این سخنان را که تو گفتی نخواهد گفت! یا علی بدان که این حق توست و احدی نباید در این امر با تو ستیزه کند، اکنون وصیت مرا بپذیر و آنچه به مردمان وعده داده ام به جای آر و قرض مرا ادا کن. یا علی(ع) پس از من امر خاندانم به دست توست و پیام مرا به کسانی که پس از من می آیند برسان.»اما ماجرای قلم و دوات طلب کردن پیامبر، در هنگام رحلت، مسئلۀ دیگری است. پیامبرمی خواست برای تثبیت موقعیت وصی گرامی‌اش گام آخر را بردارد؛ هر چند بارها به صراحت آن را بیان کرده بود. اگر در جامعۀ آن روز مبنای تصمیم مردم، عقل و شرع بود امروز، دنیای اسلام به اندازی آباد و قدرت‌ مند می‌شد که هیچ صدمه ای بدان وارد نشود.لحظه‌های آخر حیات پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) سپری می‌شد تا حضرت به ملاقات پرودگار عالم نائل شود. آن لحظه که خداوند حضرت را مخیّر کرد بماند یا آن که جهان دیگر را برگزیند، حضرت در پاسخ فرمود: «لا مع الرفیق الاعلى؛ نه، دنیا! به رفیق اعلى مى اندیشم.» به تصریح اهل سنت و شیعه و به اعتراف نویسندگان صحاح و سایر نویسندگان سنن، در هنگام احتضار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عده ای ازجمله عمر‌بن‌الخطاب در خانۀ آن حضرت بودند. تاریخ چنین نوشته است: «پیامبر اکرم از فعالیت‌هایی که در خارج از خانۀ او برای قبضه‌کردن خلافت انجام می‌گرفت آگاه بود؛ بنابراین برای پیش‌گیری از انحراف خلافت از محور و جلوگیری از بروز اختلاف، تصمیم گرفت موقعیت خلافت امیر مؤمنان و اهل بیت را به‌طور نسبی تحکیم کند و سندی زنده درباره خلافت به یادگار بگذارد. پیامبر روزی که سران صحابه برای عیادت آمده بودند کمی سر به زیر افکند و مقداری فکرکرد، سپس رو به آنان کرد و فرمود:
«هلمّوا أکتب لکم کتابا لن تضلّو بعده أبدا؛ بیایید برایتان نوشته‌ای بنویسم که پس از آن هرگز گمراه نشوید.»
در این هنگام، عمر گفت: درد بر او غلبه کرده است. قرآن نزد شما است و کتاب خدا ما را کفایت می‌کند. در منابع متعدد از اهل سنت، این سخن عمربن خطاب نقل شده است. پس از بیان این سخن از طرف عمر،. کسانى که در خانه بودند در این مورد اختلاف نظر داشتند. برخى گفتند: بیاورید تا بنویسد، و برخى مى گفتند: حرف همان حرف عمر است. بین افراد اختلاف افتاد و منجرّ به نزاع شد. آن گاه که سر و صدا و اختلاف نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بالا گرفت، پیامبر فرمود : قوموا لا ینبغى عند نبىّ تنازع؟ هیچ قومى را در محضر پیامبر ستیزه کردن جایز نیست. برخیزید و ازاین جا بروید.
جای تأمل بسیار است که بعضی مسلمانان حاضر در مجلس، حتی کسانی هم که به دفاع از پیامبر با آوردن قلم وقرطاس موافق بودند، به این نکته مهم که تنازع در نزد پیامبر شایسته نیست، بی توجه بودند! چنانکه از امام علی (علیه السلام) سخنی، در این جریان، نقل نشده است.
افرادی که در آن روز، از آوردن قلم و قرطاس جلوگیری کردند، می‌دانستند حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌خواهد پیمان خلافت را محکم‌تر کند و نص برخلافت علی (علیه السلام) را مؤکد سازد؛ از این رو ایشان را از این کار باز داشتند. چنان که عمربن‌خطاب در بحثی که بین او و ابن‌عباس در گرفت، این نکته را تصریح کرده است.(3) ابن‌عباس همواره این سخن را می‌گفت: «تمام مصیبت آن وقتی بود که با اختلاف و سروصدایشان بین پیامبر و بین آنچه می‌خواست برای آن ها بنویسد، حائل شدند.»(4) این حدیث از احادیثی است که در صحت و صدور آن جای هیچ تردیدی نیست.
اگرکلام پیامبر را که فرمود:« هلمّوا أکتب لکم کتابا لن تضلّو بعده أبدا» همراه با حدیث ثقلین در نظر بگیریم که فرمود: «من در بین شما چیزی می‌گذارم که اگر به آن تمسک جویید، هرگز گمراه نشوید: کتاب خدا و عترتم.» در می‌یابیم که هدف این دو حدیث یکی است و آن این است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درحال بیماریش می‌خواست تفصیل آنچه در حدیث ثقلین بر آن‌ها واجب کرده است، بنویسد.
ابن‌عباس همواره این سخن را می‌گفت: «تمام مصیبت آن وقتی بود که با اختلاف و سروصدایشان بین پیامبر و بین آنچه می‌خواست برای آن ها بنویسد، حائل شدند.»
در ادامۀ ماجرا علت پافشاری‌ نکردن حضرت در نوشتن نامه، در تاریخ، چنین بیان شده است: پیامبر می‌توانست به رغم مخالفت آن‌ها، دبیر خود را احضار کند و نامۀ مد نظر خود را بنویسد. پس چرا از اعمال قدرت خودداری فرمود؟ پاسخ آن روشن است؛ زیرا اگر پیامبر در نوشتن نامه اصرار می‌ورزید آنان نیز در اسائۀ ادب به پیامبر و این که می‌گفتند بیماری بر او غلبه کرده است، بیشتر اصرار می‌کردند و هواداران آن‌ها نیز،این گفته را اشاعه داده و برای اثبات مدعای خود کوشش‌هایی می‌کردند. در این صورت علاوه بر این که اسائۀ ادب به ساحت پیامبر گسترش و ادامه می‌یافت و همین امر منشأ اختلاف دربین امت اسلامی می‌شد.
در ضمن وقتی که حضرت دید درحضورش سخنان ناروا و توهین‌آمیز گفته می‌شود بدیهی است که پس از رحلت آن حضرت به محتوای وصیت عمل نخواهد شد و نامه اثر خود را از دست خواهد داد. از این رو هنگامی که برخی برای جبران بدرفتاری به پیامبر عرض کردند: آیا می‌خواهید قلم و کاغذ بیاوریم، چهره او برافروخت و سخت برآشفت وفرمود: «پس از آن همه گفتگوها می‌خواهید قلم و کاغذ بیاورید؟! همین اندازه توصیه می‌کنم که با عترت من به نیکی رفتار کنید.» این را گفت و صورتش را از حاضرین برگرداند و آنان نیز جز علی و عباس و فضل، همه برخاستند و متفرق شدند.(5)
اگر منهای این اتفاقات(ایجاد مانع برای نوشتن وصیت پیامبر ص) پیامبر وصیت خود را مکتوب می‌کردند به نظر می‌رسد راهی بجز عمل به وصیت پیامبر برای خیل مسلمین نمی‌ماند هرچند معلوم نبود آنهایی که از همراهی با لشکر اسامه سرباز زدند در این موقعیت با وصیت پیامبر(ص) چه می‌کردند؟
پی نوشت:
1. بقره، آیه 180.
2. وسائل الشیعه، ج 19، ص 258.
3. سید شرف الدین، المراجعات، ترجمه محمد جعفر امامی، ص 324 با ارجاع به شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید معتزلی) ج12 ص79
4. صحیح البخاری، ج5، ص138.
5. فروغ ابدیت، ج 2، با تلخیص.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد