۱۳۹۷/۰۸/۱۳
–
۱۳۵۱ بازدید
چرا پیامبراکرم با اینکه خواندن و نوشتن نمیدانست ولی در آخر عمرشان گفت قلم و کاغذ بیاورید تا چیزی برایتان بنویسم تا رستگار شوید؟
یکی از شبهاتی که اخیراً وهابیها آنرا مطرح کرده و به آن آب و تاب داده اند تا بدین وسیله اهانت خلیفه دوم به پیامبر(ص) (که گفت این مرد هذیان می گوید) را بپوشانند، این است که پیامبری که خواندن و نوشتن نمیدانستند؛ چطور شد که در آخرین لحظات عمر شریفش دستور دادند که قلم و دوات بیاورند تا چیزی را بنویسد که مسلمانان هرگز گمراه نشوند؟ در پاسخ به این شبهه باید گفت: اولا پیامبر اکرم بعد از بعثت هم خواندن می دانست و هم نوشتن(رک: بحارالانوار، ج 16، ص 135) از آیات و روایات بسیاری نیز بر تایید این نظر وجود دارد چرا که چگونه ممکن است گیرنده وحی – که همه چیز را می آموخته است – خواندن و نوشتن را نیاموخته باشد؟! (مرتضی مطهری، همان، ص 212) ثانیا پیامبر اکرم (ص)در طول عمر شریفشان بارها اتفاق افتاده است که ایشان هم خواندهاند و هم نوشتهاند. این مطلب هم از کتابهای شیعه و هم از کتابهای اهل سنت قابل اثبات است. مرحوم شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه در معانی الأخبار مینویسد: از امام جواد علیه السلام سؤال کردند: ای فرزند رسول خدا! چرا به پیامبر اسلام «امی» میگفتند؟ حضرت سؤال کرد: ” مردم [مخالفین شیعه ] چه میگویند؟ گفتند: مردم فکر میکنند که آن حضرت به این خاطر امی نامیده شده بود؛ چون نمیتوانست بنویسد. امام جواد در جواب فرمود:
دروغ میگویند! لعن بر آنها باد . چطور نمیتوانستند بنویسند؛ در حالی که خداوند در آیات محکم قرآنش میفرماید :
او خدای است که رسولش را در میان بی سوادان برانگیخت تا برای آنها آیات خداوند را تلاوت و آنها را پاکیزه سازد و کتاب و حکمت به آنها بیاموزد.
چطور کسی که نمیتواند بنوسید ، میتواند کتاب را به دیگران بیاموزد؟ به خدا قسم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به هفتاد و دو یا هفتاد و سه زبان میخواندند و مینوشتند . به این دلیل به آن حضرت «امی » میگفتند؛ چون او از اهل مکه بود و مکه در آن زمان « ام القری » محسوب میشده است؛ چنانچه خداوند در قرآّنش میفرماید:
ما تو را فرستادیم تا اهل «ام القری» [مکه ] را و کسانی که در اطراف آن زندگی میکنند، انذار کنی.( معانی الأخبار ،شیخ الصدوق ، ص 53 – 54؛ بحار الأنوار علامة مجلسی، ج 16، ص 132 – 133 ).
باز نظیر این روایت را عبد الرحمن بن الحجاج از امام صادق علیه السلام نقل میکند:
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم هم میخواندند و هم مینوشتند و حتی چیزهایی را که هنوز نوشته نشده بود، میخواندند. ( بصائر الدرجات – محمد بن الحسن الصفار – ص 247.)
عامر شعبی از علمای اهل سنت که در نزد اهل سنت جایگاه ویژهای دارد در این باره مینویسد: پیامبر اکرم نامة شخصی به نام عیینه را شخصاً مطالعه کرد و از آنچه در آّن نوشته شده بود، خبر داد. ( المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز ،ابن عطیة أندلسی، ج 4 – ص 322 ؛ تفسیر القرطبی، ج 13، ص352 )
جالب اینجاست که آلوسی که از متعصب ترین علمای اهل سنت است به نقل از بخاری که مهمترین و بالاترین کتاب را در میان کتب اهل سنت به نام صحیح بخاری دارد اذعان می کند که در صلح حدیبه، پیامبر شخصا صلح نامه را خوانده و نوشته اند:
آلوسی از علمای بزرگ اهل سنت در تفسیرش : ج 21 – ص 5 می نویسد: قدرت بر خواندن ، فرع بر کتاب است … روایاتی در صحیح بخاری و … نیز تأیید میکند که رسول خدا میتوانستند بنویسند . چنانچه در قضیۀ صلح حدیبیه خود رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شخصاً عقد نامه را گرفت و نوشت .(اذعان بخاری را می توانید در این آدرس بیابید: صحیح البخاری، ج 3، ص 168.)
سیوطی نیز می نویسد: پیامبر اسلام از دنیا نرفت ؛ مگر این که مینوشت و میخواند . (الدر المنثور – جلال الدین السیوطی – ج 3 – ص 131.)
با این توضیحات ثابت میشود که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هم قدرت بر خواندن داشتند و هم در موارد متعددی نوشتهاند.
حتی اگر فرض کنیم که نعوذ بالله پیامبر اسلام نوشتن نمیدانست، باز هم اهل سنت نمیتوانند اهانت عمر بن الخطاب به پیامبر(ص) در آخرین لحظات عمر شریفش را توجیه کنند ؛ چرا که در طول تاریخ رسم نبوده است که خود حاکم ، پادشاه و یا امیر یک مملکت خودش قلم بردارد و شروع کند به نوشتن نامه و … ؛ بلکه هر حاکمی نفراتی داشته است که آنها نامه را مینوشتند و در آخر خود حاکم آن را امضاء میکرده است. و اگر از مردم بپرسند که این نامه را کی نوشته ، میگویند فلان حاکم نه کاتب او ؛ یعنی این نامه به نام همان حاکم ثبت میشود ؛ با اینکه خود او نامه را ننوشته؛ بلکه کاتب او نوشته و او در آخر امضاء کرده است .
این مطلب در مورد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نیز صادق است. همانطور که در طول حکومت ده سالۀ پیامبر در مدینه، دهها نامه ، به پادشاهان و امراء کشورهای دیگر نوشته بود، این نامه را مینوشت. اگر آنها را خودش نوشته باشد، این نامۀ آخری را هم میتوانست بنویسد. اگر آنها را صحابه به دستور رسول خدا نوشته باشد ، این نامه را نیز همانطور مینوشتند و رسول خدا(ص) در آخر آن را مهر میکرد.
دروغ میگویند! لعن بر آنها باد . چطور نمیتوانستند بنویسند؛ در حالی که خداوند در آیات محکم قرآنش میفرماید :
او خدای است که رسولش را در میان بی سوادان برانگیخت تا برای آنها آیات خداوند را تلاوت و آنها را پاکیزه سازد و کتاب و حکمت به آنها بیاموزد.
چطور کسی که نمیتواند بنوسید ، میتواند کتاب را به دیگران بیاموزد؟ به خدا قسم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به هفتاد و دو یا هفتاد و سه زبان میخواندند و مینوشتند . به این دلیل به آن حضرت «امی » میگفتند؛ چون او از اهل مکه بود و مکه در آن زمان « ام القری » محسوب میشده است؛ چنانچه خداوند در قرآّنش میفرماید:
ما تو را فرستادیم تا اهل «ام القری» [مکه ] را و کسانی که در اطراف آن زندگی میکنند، انذار کنی.( معانی الأخبار ،شیخ الصدوق ، ص 53 – 54؛ بحار الأنوار علامة مجلسی، ج 16، ص 132 – 133 ).
باز نظیر این روایت را عبد الرحمن بن الحجاج از امام صادق علیه السلام نقل میکند:
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم هم میخواندند و هم مینوشتند و حتی چیزهایی را که هنوز نوشته نشده بود، میخواندند. ( بصائر الدرجات – محمد بن الحسن الصفار – ص 247.)
عامر شعبی از علمای اهل سنت که در نزد اهل سنت جایگاه ویژهای دارد در این باره مینویسد: پیامبر اکرم نامة شخصی به نام عیینه را شخصاً مطالعه کرد و از آنچه در آّن نوشته شده بود، خبر داد. ( المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز ،ابن عطیة أندلسی، ج 4 – ص 322 ؛ تفسیر القرطبی، ج 13، ص352 )
جالب اینجاست که آلوسی که از متعصب ترین علمای اهل سنت است به نقل از بخاری که مهمترین و بالاترین کتاب را در میان کتب اهل سنت به نام صحیح بخاری دارد اذعان می کند که در صلح حدیبه، پیامبر شخصا صلح نامه را خوانده و نوشته اند:
آلوسی از علمای بزرگ اهل سنت در تفسیرش : ج 21 – ص 5 می نویسد: قدرت بر خواندن ، فرع بر کتاب است … روایاتی در صحیح بخاری و … نیز تأیید میکند که رسول خدا میتوانستند بنویسند . چنانچه در قضیۀ صلح حدیبیه خود رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شخصاً عقد نامه را گرفت و نوشت .(اذعان بخاری را می توانید در این آدرس بیابید: صحیح البخاری، ج 3، ص 168.)
سیوطی نیز می نویسد: پیامبر اسلام از دنیا نرفت ؛ مگر این که مینوشت و میخواند . (الدر المنثور – جلال الدین السیوطی – ج 3 – ص 131.)
با این توضیحات ثابت میشود که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هم قدرت بر خواندن داشتند و هم در موارد متعددی نوشتهاند.
حتی اگر فرض کنیم که نعوذ بالله پیامبر اسلام نوشتن نمیدانست، باز هم اهل سنت نمیتوانند اهانت عمر بن الخطاب به پیامبر(ص) در آخرین لحظات عمر شریفش را توجیه کنند ؛ چرا که در طول تاریخ رسم نبوده است که خود حاکم ، پادشاه و یا امیر یک مملکت خودش قلم بردارد و شروع کند به نوشتن نامه و … ؛ بلکه هر حاکمی نفراتی داشته است که آنها نامه را مینوشتند و در آخر خود حاکم آن را امضاء میکرده است. و اگر از مردم بپرسند که این نامه را کی نوشته ، میگویند فلان حاکم نه کاتب او ؛ یعنی این نامه به نام همان حاکم ثبت میشود ؛ با اینکه خود او نامه را ننوشته؛ بلکه کاتب او نوشته و او در آخر امضاء کرده است .
این مطلب در مورد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نیز صادق است. همانطور که در طول حکومت ده سالۀ پیامبر در مدینه، دهها نامه ، به پادشاهان و امراء کشورهای دیگر نوشته بود، این نامه را مینوشت. اگر آنها را خودش نوشته باشد، این نامۀ آخری را هم میتوانست بنویسد. اگر آنها را صحابه به دستور رسول خدا نوشته باشد ، این نامه را نیز همانطور مینوشتند و رسول خدا(ص) در آخر آن را مهر میکرد.