چرا خدا تک است ؟ ( یگانگی تمانع)
۱۳۹۷/۱۰/۱۱
–
۱۴۷۶ بازدید
چرا خدا باید تک باشد؟ چرا خدایان بی عیب نباشند که باهم در همکاری باشند؟ دلیل من انحصار قدرت است. دلایل دیگر چیست؟
در علم کلام اسلامی و همچنین در فلسفه اسلامی گفته می شود خداوند واحد است . باید توجه نمود وقتی گفته می شود خداوند واحد است نه اینکه مراد واحد عددی باشد ، خداوند واحد است یعنی شریکی ندارد .در توحید صدوق از ابی هاشم جعفری روایت شده است که گفت : از حضرت ابی جعفر ثانی سلام الله علیه سئوال کردم که : معنی واحد چیست حضرت فرمود : الذی اجتماع الالسن الیه بالتوحید کما قال الله عز وجل : « ولئن سالتهم من خلق السموات والارض لیقولن الله » . معنی اینکه خدا واحد است این است که او آنچنان کسی است که همه زبانها نسبت به او یکی هستند و به توحید او اجتماع و اتفاق دارند چنانکه خدای عز وجل فرموده است : « و اگر بپرسی از ایشان که چه کسی آسمانها و زمین را خلق کرده است هرآینه می گویند : البته خدا » این حدیث دلالت می کند بر اینکه توحید « الله » در ذات و صفات مورد اتفاق همگان است .در حدیثی حضرت باقرسلام الله علیه از پدر بزرگوارش حضرت علی ابن الحسین سلام الله علیه روایت فرموده است که امام سجاد فرمود : حدیث کرد مرا پدرم از برادرش و او ازامیرالمومنین سلام الله علیه که مردی به آن حضرت عرض کرد : مرا خبر بده از « بسم الله الرحمن الرحیم » که معنای آن چیست فرمود : سخن تو (الله ) بزرگ ترین اسمها از نامهای خدای تعالی است و آن اسمی است که سزاوار نیست غیرخدا با آن نامیده شود و مخلوقی به آن نامگذاری نشده است … .
اما برهاینی که برای توحید و یگانگی خداوند ذکر شده فراوان است . به جهت اختصار یکی از براهین ذکر می شود :
کمال مطلق و نامحدودیت خداوند:
اساس این برهان بر این مقدمه استوار است که ذات خداوند، نامتناهی، کامل و مطلق است و هیچ گونه محدودیتی ندارد و واجد همه کمالات است چرا که فقدان کمال مساوی با نقص و نیازمندی است.
حال اگر دو خدا(واجب الوجود) فرض کنیم، لازم است تمایزی بین آنها باشد، زیرا با انتفای هر گونه تمایزی، فرض«دو» بودن منتفی است. در این صورت دو احتمال متصور است: احتمال اول آنکه یکی از دو خدای مفروض، کامل مطلق و نامحدود و واجد همة کمالات باشد و دیگری ناقص و محدود و فاقد برخی کمالات، خدای اولی باشد، در این صورت معلوم است که خدای حقیقی همان اولی است. اما احتمال دوم آنست که هر یک از آنها دارای کمالی باشد که دیگری فاقد آن است. در این صورت هیچ یک از آنها نمی تواند خدا باشد(چرا که هر دو خدا از وجود و عدم «عدم برخی کمالات» ترکیب یافته اند در صورتی که ترکیب در خدا راه ندارد) و این خلاف فرض است.(فرض آن بود که یکی خدا باشد) پس فرض تعدد واجب الوجود در یک صورت به توحید می انجامد و در صورت دوم، مستلزم امری محال(ترکیب ذاتی واجب) است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. مطهری، مرتضی ، الهیات شفاء، ج2، انتشارات حکمت.
2. مطهری، مرتضی، مقالات فلسفی، ج 2، انتشارات حکمت.
3. جوادی آملی، عبدالله، توحید در قرآن، مرکز نشر اسراء.
4. مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج2، سازمان تبلیغات اسلامی.
5. سعیدی مهر، کلام اسلامی، ج1،موسسه فرهنگ طه.
برهان تمانع :
برهانهای عقلی متعددی با ادعای چند خدایی مخالفند . مانند :
برهانهای توحید و یگانه بودن خدا
برهانهای عینیت یا غیرهم بودن
برهان تدافع دو قدرت
برهان فرجه
ــ خلاصه برهان تمانع :
اگر دو خدا موجود باشد، آن دو خدای فرضی، از سه حالت بیرون نیستند، یا از هر جهت مثل همند که در آن صورت دوگانگی آن دو توهم است. چون دوگانگی مستلزم حداقل یک تفاوت است. یا از هر جهت با هم تفاوت دارند که در آن صورت هر کدام علّت و مدبّر مستقل خواهند بود. چون دو علّت که هیچ وجه اشتراکی ندارند ، دو معلول کاملاً جدا از هم نیز خواهند داشت. پس محال است دو خدای کاملاً جدا از هم بتوانند با یکدیگر همکاری کنند ؛ چون همکاری مستلزم وجود وجه اشتراک است. پس طبق این فرض هر خدایی مستقلّاً دست به تدبیر عالم خواهد زد که نتیجه ی آن به هم ریختن عالم خواهد شد. چون محال است تدبیر آن دو یکی باشد ؛ چرا که از دو علّت کاملاً متفاوت ، محال است معلول واحد (تدبیر واحد) صادر گردد. امّا اگر یکی از آنها به نفع دیگری کنار بکشد، معلوم می شود که او علّت و مدبّر نیست؛ پس خدا هم نیست ؛ چون محال است موجودی علّت تامّه باشد ولی معلول نداشته باشد. حالت سوم این است که آن دو در برخی وجوه با هم شریک باشند که در آن صورت نیز خدا نخواهند بود ؛ چون لازمه ی این امر ترکیب از جزء مشترک و غیرمشترک است؛ و هیچ مرکبی واجب الوجود نیست. امام سلام الله علیه این فرض سوم را در کلامشان مطرح نکردند چون بطلان آن واضح بود.
خداوند متعال برهان تمانع را چنین بیان نموده است: «لَوْ کانَ فیهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللّهُ لَفَسَدَتا ـــــ اگر در آسمان و زمین بیش از یک خدا بود، آن دو(آسمان و زمین) فاسد می شدند(ویران می شدند.)».(الانبیاء:22) ؛ چون در این صورت عالم در عمل یا بدون مدبّر می ماند یا با دو تدبیر کاملاً متفاوت تدبیر می شد که نتیجه اش نابودی عالم می باشد. دقّت شود ! سخن از بی نظمی یا وجود نقصان نسبی نیست ؛ بلکه سخن از نابودی کامل است.
پس آنها که فرض همکاری دو خدای فرضی را مطرح نموده اند ، متوجّه نبوده اند که همکاری بین دو موجودی که هیچ وجه اشتراکی در وجود ندارد ، ذاتاً محال می باشد. اینها خدا را به دو فرد تشبیه نموده اند که می توانند با همکاری یکدیگر کاری واحد را به سامان برسانند. در حالی که افعال بشری هیچگاه واحد نیستند بلکه افعالی مرکّبند که بخشی را یکی و بخش دیگر را دیگر انجام می دهد. فعل خدا یعنی ظهور اراده ی او ؛ موجودات نسبت به خدا مثل صور خیالی ما هستند نسبت به خودمان ؛ یعنی همانگونه که صور خیالی ما ، ظهور اراده ی ما هستند، و اگر اراده ی خود را برکشیم آن صور نیز نابود می شوند ، مخلوقات نیز ظهور اراده ی خدا می باشند. لذا همانگونه که محال است یک صورت خیالی، معلول دو اراده ی انسانی باشد ، عالم نیز محال است ظهور دو اراده باشد. اگر عالم خلقت ظهور اراده ی دو خدا باشد ، لازم می آید که آن دو خدا یک اراده داشته باشند یا اراده ی آنها وجه اشتراک داشته باشد. و اگر اراده ی آن دو وجه اشتراک پیدا نمود ، هر دوی آنها اوّلاً مرکّب و ثانیاً محتاج و ثالثاً مقیّد و غیر محض خواهند بود. بنا بر این فرض وجود دو خدای حقیقی، مساوی است با فرض خدا نبودن آن دو ؛ که تناقضی است آشکار.
همچنین نمی توان برخی موجودات را محصول اراده ی یک خدا و برخی دیگر را معلول اراده ی خدای دیگر دانست. چون اگر آن دو اراده، هیچ وجه اشتراکی در وجود ندارند ، معلولهای آنها نیز نمی توانند باهم وجه اشتراک داشته باشد ؛ و بدون وجود وجه اشتراک ، ترکیب اشیاء و برقراری ارتباط بین آنها محال می باشد ؛ همانگونه که صورت خیالی یک شخص نمی تواند با صورت خیالی شخص دیگری ارتباط حقیقی داشته باشد.
اما برهاینی که برای توحید و یگانگی خداوند ذکر شده فراوان است . به جهت اختصار یکی از براهین ذکر می شود :
کمال مطلق و نامحدودیت خداوند:
اساس این برهان بر این مقدمه استوار است که ذات خداوند، نامتناهی، کامل و مطلق است و هیچ گونه محدودیتی ندارد و واجد همه کمالات است چرا که فقدان کمال مساوی با نقص و نیازمندی است.
حال اگر دو خدا(واجب الوجود) فرض کنیم، لازم است تمایزی بین آنها باشد، زیرا با انتفای هر گونه تمایزی، فرض«دو» بودن منتفی است. در این صورت دو احتمال متصور است: احتمال اول آنکه یکی از دو خدای مفروض، کامل مطلق و نامحدود و واجد همة کمالات باشد و دیگری ناقص و محدود و فاقد برخی کمالات، خدای اولی باشد، در این صورت معلوم است که خدای حقیقی همان اولی است. اما احتمال دوم آنست که هر یک از آنها دارای کمالی باشد که دیگری فاقد آن است. در این صورت هیچ یک از آنها نمی تواند خدا باشد(چرا که هر دو خدا از وجود و عدم «عدم برخی کمالات» ترکیب یافته اند در صورتی که ترکیب در خدا راه ندارد) و این خلاف فرض است.(فرض آن بود که یکی خدا باشد) پس فرض تعدد واجب الوجود در یک صورت به توحید می انجامد و در صورت دوم، مستلزم امری محال(ترکیب ذاتی واجب) است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. مطهری، مرتضی ، الهیات شفاء، ج2، انتشارات حکمت.
2. مطهری، مرتضی، مقالات فلسفی، ج 2، انتشارات حکمت.
3. جوادی آملی، عبدالله، توحید در قرآن، مرکز نشر اسراء.
4. مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج2، سازمان تبلیغات اسلامی.
5. سعیدی مهر، کلام اسلامی، ج1،موسسه فرهنگ طه.
برهان تمانع :
برهانهای عقلی متعددی با ادعای چند خدایی مخالفند . مانند :
برهانهای توحید و یگانه بودن خدا
برهانهای عینیت یا غیرهم بودن
برهان تدافع دو قدرت
برهان فرجه
ــ خلاصه برهان تمانع :
اگر دو خدا موجود باشد، آن دو خدای فرضی، از سه حالت بیرون نیستند، یا از هر جهت مثل همند که در آن صورت دوگانگی آن دو توهم است. چون دوگانگی مستلزم حداقل یک تفاوت است. یا از هر جهت با هم تفاوت دارند که در آن صورت هر کدام علّت و مدبّر مستقل خواهند بود. چون دو علّت که هیچ وجه اشتراکی ندارند ، دو معلول کاملاً جدا از هم نیز خواهند داشت. پس محال است دو خدای کاملاً جدا از هم بتوانند با یکدیگر همکاری کنند ؛ چون همکاری مستلزم وجود وجه اشتراک است. پس طبق این فرض هر خدایی مستقلّاً دست به تدبیر عالم خواهد زد که نتیجه ی آن به هم ریختن عالم خواهد شد. چون محال است تدبیر آن دو یکی باشد ؛ چرا که از دو علّت کاملاً متفاوت ، محال است معلول واحد (تدبیر واحد) صادر گردد. امّا اگر یکی از آنها به نفع دیگری کنار بکشد، معلوم می شود که او علّت و مدبّر نیست؛ پس خدا هم نیست ؛ چون محال است موجودی علّت تامّه باشد ولی معلول نداشته باشد. حالت سوم این است که آن دو در برخی وجوه با هم شریک باشند که در آن صورت نیز خدا نخواهند بود ؛ چون لازمه ی این امر ترکیب از جزء مشترک و غیرمشترک است؛ و هیچ مرکبی واجب الوجود نیست. امام سلام الله علیه این فرض سوم را در کلامشان مطرح نکردند چون بطلان آن واضح بود.
خداوند متعال برهان تمانع را چنین بیان نموده است: «لَوْ کانَ فیهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللّهُ لَفَسَدَتا ـــــ اگر در آسمان و زمین بیش از یک خدا بود، آن دو(آسمان و زمین) فاسد می شدند(ویران می شدند.)».(الانبیاء:22) ؛ چون در این صورت عالم در عمل یا بدون مدبّر می ماند یا با دو تدبیر کاملاً متفاوت تدبیر می شد که نتیجه اش نابودی عالم می باشد. دقّت شود ! سخن از بی نظمی یا وجود نقصان نسبی نیست ؛ بلکه سخن از نابودی کامل است.
پس آنها که فرض همکاری دو خدای فرضی را مطرح نموده اند ، متوجّه نبوده اند که همکاری بین دو موجودی که هیچ وجه اشتراکی در وجود ندارد ، ذاتاً محال می باشد. اینها خدا را به دو فرد تشبیه نموده اند که می توانند با همکاری یکدیگر کاری واحد را به سامان برسانند. در حالی که افعال بشری هیچگاه واحد نیستند بلکه افعالی مرکّبند که بخشی را یکی و بخش دیگر را دیگر انجام می دهد. فعل خدا یعنی ظهور اراده ی او ؛ موجودات نسبت به خدا مثل صور خیالی ما هستند نسبت به خودمان ؛ یعنی همانگونه که صور خیالی ما ، ظهور اراده ی ما هستند، و اگر اراده ی خود را برکشیم آن صور نیز نابود می شوند ، مخلوقات نیز ظهور اراده ی خدا می باشند. لذا همانگونه که محال است یک صورت خیالی، معلول دو اراده ی انسانی باشد ، عالم نیز محال است ظهور دو اراده باشد. اگر عالم خلقت ظهور اراده ی دو خدا باشد ، لازم می آید که آن دو خدا یک اراده داشته باشند یا اراده ی آنها وجه اشتراک داشته باشد. و اگر اراده ی آن دو وجه اشتراک پیدا نمود ، هر دوی آنها اوّلاً مرکّب و ثانیاً محتاج و ثالثاً مقیّد و غیر محض خواهند بود. بنا بر این فرض وجود دو خدای حقیقی، مساوی است با فرض خدا نبودن آن دو ؛ که تناقضی است آشکار.
همچنین نمی توان برخی موجودات را محصول اراده ی یک خدا و برخی دیگر را معلول اراده ی خدای دیگر دانست. چون اگر آن دو اراده، هیچ وجه اشتراکی در وجود ندارند ، معلولهای آنها نیز نمی توانند باهم وجه اشتراک داشته باشد ؛ و بدون وجود وجه اشتراک ، ترکیب اشیاء و برقراری ارتباط بین آنها محال می باشد ؛ همانگونه که صورت خیالی یک شخص نمی تواند با صورت خیالی شخص دیگری ارتباط حقیقی داشته باشد.