رفتن به کلاسهای مختلف و شرکت در آزمونهای متعدد، این روزها از سنین پایینتر شروع شده است؛ رقابت جدی برای اینکه هر پدر و مادری نشان دهد بچه من باهوشتر است.
به گزارش ایران، برای همین کودک به جای بازی و «کودکی» دائماً از این کلاس به آن کلاس میرود، محفوظاتی را میآموزد که شاید در آینده برایش کارایی نداشته باشد. والدین، مدارس تیزهوشان را راهی به سوی کشف استعدادهای علمی فرزندان خود میدانند.
آنها معتقدند دانشآموزانی که در این مدارس درس میخوانند از آنجایی که با قبولی در آزمون ورودی، امکان تحصیل در این مدارس را دارند، از بهره هوشی بالاتری برخوردارند. آنها آینده کودکشان را به کلاس و درس و تست گره میزنند و حسابی در تلاشند تا سنگ بنای محکمی بگذارند.
قضیه از آنجا دردناک میشود که متأسفانه متولیان تعلیم و تربیت در سکوت نظارهگر همه این جریانها هستند و اینجا است که پای سودجویان به میدان باز میشود.
اگر تست زدن برای بچه کلاس اول برایتان عجیب است باید سخنان مادر حسنا را گوش کنید که فرزند کلاس دومش در یکی از مؤسسات تستزنی روزی ۷ ساعت مشغول همین حفظیات است تا در پایه هفتم در بهترین مدرسه سمپاد برگزیده شود.
به یکی از مؤسسات که هدفش را روی همین قبولیها گذاشته زنگ میزنم. میپرسند قبولی در کدام مدرسه مدنظرتان است و وقتی اسم یکی از مدارس را میبرم، میخواهند از پکیج ویژه قبولی در این مدرسه استفاده کنم که مبتنی بر ۴ ساعت آموزش هفتگی است با قیمت ساعتی ۳۵۰ هزار تومان یعنی هفتهای یک میلیون و ۴۰۰ هزار تومان و ماهی ۵ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان!
در پاسخ به سؤال من که اگر قبول نشد چه؟ تأکید کردند نگران نباشید قبولی تضمینی است! مؤسسه دیگری خواست که فرزندم را با توجه به وضعیت درسیاش تنها برای شرکت در آزمون و تستزنی ثبتنام کنم که هزینهای بالای سه میلیون تومان داشت! مؤسسه دیگری از در خیرخواهی وارد شد و گفت شرکت در آزمون و تست برای کلاس اول کمی زود است و بهتر است از پکیج دیگری استفاده کنم که شامل آیتمهای ویژه و پشتیبانی است، به این شکل که دانشآموز باید روزی ۱۰ سؤال از هر درس را حل کند و وضعیت درسیاش مرتب توسط پشتیبانها چک میشود و هزینهای معادل ۴۰۰ هزار تومان ماهانه برای خانواده در بر دارد.
در این وضعیت اگر دانشآموز نیاز به کلاس خصوصی هم داشته باشد باز با هزینههای متفاوت و مجزا به خانواده اعلام میشود. هر کدام از مؤسسات جدا از مبالغ ذکر شده هزینههای اضافی دیگر شامل کتابهای کمکآموزشی و بقیه ملزوماتی داشتند که در خلال آموزش اضافه میشد.
همه اینها در حالی است که به اذعان کارشناسان با توجه به سطح علمی آزمون ورودی این مدارس، متوجه میشویم قبولی در این آزمون کار خیلی دشواری نیست، چراکه با توجه به کلاسهای آمادگی که در مقطع ابتدایی انجام میشود، دانشآموز میتواند با تلاش بیشتر، در این آزمون قبول شده و به این مدارس راه پیدا کند.
سمانه مادر صدرا است که امسال در یکی از این مدارس پذیرفته شده است. او به «ایران» میگوید: من خیلی به درس صدرا اهمیت میدادم و برایم مهم بود که حتماً در یکی از مدارس استعدادهای درخشان به تحصیل بپردازد، چون وقتی بچه وارد این مدارس میشود آیندهاش تضمین است.
صدرا از چهار سالگی خواندن و نوشتن بلد بود و در کلاسهای مختلف فکری مثل چرتکه شرکت میکرد. از زمانی هم که به مدرسه رفت در کنار آموزش مدرسه تحتنظر معلمان مختلف تستزنی و سؤالهای مختلف را با او کار میکردند.
وقتی از او میپرسم آیا صدرا از این وضعیت راضی است، میگوید: او بچه است شاید الان کمی برایش سخت باشد، اما بزرگ که شد میفهمد ما همه تلاشمان را کردهایم تا او آیندهای درخشان داشته باشد.
غلبه نگاه تجاری بر مهارتآموزی
دانشآموزان از پایه ششم استرس و نگرانی ورود به مدارس تیزهوشان را دارند و خانوادهها درگیر کلاسهای خارج از مدرسه و کلاسهای آمادگی ورود به مدارس تیزهوشان میشوند. علاوه بر هزینه مالی که بر دوش خانواده قرار میگیرد، از لحاظ روانی بچهها و اولیا دچار مشکلات جدی میشوند.
دانشآموزی که با آزمونی نهچندان استاندارد وارد این مدارس میشود و در مدرسه با کتابهای مکمل سمپاد، تستهای گوناگون و کتابهای رنگارنگ درسی مواجه میشود، از لحاظ روحی، خود و خانواده را دچار بحرانی شدید میکند.
دکتر حمیلا بخشی دکترای روانشناسی بالینی در مورد نخبهپروری و سازکار مدارسی که اولیا را به سمت کلاسهای آمادگی تیزهوشان سوق میدهند میگوید: به اعتقاد من در بحث تیزهوشی دوسوم قضیه به ژنتیک مربوط است یعنی ما از یک کودک معمولی با هوش متوسط نمیتوانیم کودک تیزهوشی بسازیم و این نکتهای است که والدین کودک باید متوجه باشند. در واقع با این کلاسها اتفاقی نمیافتد و کودک ما باهوش و تیزهوش نمیشود. ضمن اینکه معتقدم این رفتارها نوعی کودکآزاری هم هست چراکه باعث میشود خارج از توانمندیهای فرزندانمان از آنها انتظار داشته باشیم. با انتظاراتی بیش از توانمندی فرزندمان او را تحت فشار میگذاریم و این فشار میتواند موجب افسردگی و سرخوردگی فرزندمان شود. پدر و مادرها در واقع همان اهدافی را که خودشان نتوانستهاند به آن برسند یا ضعفهایی که داشتهاند، از کودک مطالبه میکنند و این انتظارها باعث میشود کودکمان از دوران کودکی اش دور شود و زمانی که ما در کودکی، کودکی نکنیم در بزرگسالی دچار فرازونشیبهای بسیار زیادی خواهیم شد و همه این کمبودها خودش را در زندگی آینده نشان خواهد داد.
بخشی با بیان اینکه براساس آمارها از هر هزار کودک دو نفر نخبه هستند، میگوید: نخبههای ما از همان کودکی مشخص هستند. آنها دامنه لغات وسیعی دارند، مفاهیم پیچیده را خیلی دقیق میفهمند، خیلی وارد جزئیات میشوند، کلمات مترادف و متضاد را بلد هستند و قابلیت خواندن و نوشتن آنها از سنین کودکی مشهود است، اما ممکن است در بحث تعاملات بسیار ضعیف عمل کنند و این بسیار حائزاهمیت است.
کودکان نخبه به خاطر شرایطی که پیدا میکنند از همسالانشان دور میشوند. ایرادی هم که همیشه به مدارس تیزهوشان و خاص میگیرم همین است؛ این بچهها وقتی وارد این مدارس میشوند ذهنیتشان این است که تافته جدا بافته و از بقیه بچهها متفاوت هستند.
اصلاً جداسازی بچهها غلط است. دانشآموزانی که باهوشتر هستند خودشان را جدا از بقیه میبینند و تصور میکنند با بقیه فرق دارند. این باعث میشود همسالان از آنها فاصله بگیرند، دایره دوستانشان محدود شود و به دنبال این محدودیت در دایره دوستان، تعاملات اجتماعی آنها هم محدود میشود. کیفیت روابط آنها آسیب میبیند و در نتیجه تبدیل به انسانهایی خودرأی، مغرور و دارای مشکل ارتباطی میشوند.
وی ادامه میدهد: اگر بچههای ضعیفتر را هم جدا کنیم، عزتنفس و اعتمادبهنفسشان آسیب میبیند و دچار استرس و نگرانی میشوند که به هیچ عنوان صحیح نیست. ما باید در هر کلاسی میانگین دانشآموزان را داشته باشیم تا رقابت سالم بین آنها وجود داشته باشد تا اگر دانشآموزی در ریاضی ضعیف است، بتواند در ابعاد دیگری خودش را نشان بدهد و رشد پیدا کند و بتواند مثلاً یک نقاش یا شاعر خوب باشد. چه بسا در آینده هم افراد موفقی باشند و شغلهای خوبی هم به دست بیاورند.
این روانشناس در ادامه با بیان اینکه تمایل برخی والدین به داشتن کودکانی نخبه و خاص باعث شده است مؤسساتی در این خصوص محل درآمدی پیدا کنند، میگوید: متأسفانه والدین تحتتأثیر تبلیغات قرار میگیرند و اقدام میکنند.
اولیا در کل باید بدانند «ترینها» همیشه جامعه خوشبختی نیستند. باید کودکی بچههایمان را پاس بداریم و پابهپای آنها کودکی کنیم تا آنها از این دوران به خوبی عبور کنند. در اطرافتان نگاه کنید اگر بچهها زبان خارجی بلد نباشند اصلاً جزو بچههای موفق به حساب نمیآیند! چرا باید اینگونه باشد؟! اگر یادتان باشد یک زمانی تندخوانی مد شده بود، بچهها را به کلاس تندخوانی میفرستادند، الان هم کلاسهای مختلفی مد شده که واقعاً جای خالی مهارت را نمیتوانند پر کنند. کلاسهایی مثل چرتکه اصلاً آموزش نیست، هیچ کمکی به بچههای ما نمیکند، فقط جلوی ابداع و خلاقیت کودک را میگیرد.
دکتر بخشی با انتقاد از متولیان حوزه تعلیم و تربیت کودک میگوید: متأسفانه در کشور ما به این مقوله نیز نگاهی تجاری حاکم است. وقتی تقاضای زیادی برای پرورش کودکان نخبه و باهوش هست و با مدارس متعدد و متنوع روبهرو هستیم، نگاه اقتصادی و تجاری بر نگاه آموزش و مهارتآموزی حاکم میشود.