خانه » همه » مذهبی » آیا ابن راوندی شخصی بود که ابتدا مسلمان بود و بعد کافر شد؟ لطفا مختصری از زندگی نامه او را برایم توضیح دهید.

آیا ابن راوندی شخصی بود که ابتدا مسلمان بود و بعد کافر شد؟ لطفا مختصری از زندگی نامه او را برایم توضیح دهید.

ابوالحسن احمدبن یحیی بن اسحاق(205-245 ه.ق) اصلا از مردم راوند(میان اصفهان و کاشان) و در زمره متکلمان معروف بشمار است.(فرهنگ معین، ج5، ص84، چ78)
او اقوال و عقاید مخصوص به خود داشته که متکلمین نقل کنند بیش از صد کتاب دارد و از آن جمله است: کتاب التاج، کتاب الزمرد، کتاب خلق القرآن، کتاب القصب و کتاب فضیحه المعتزله. فوت او به چهل سالگی در بغداد بوده(از ابن خلکان) و ابن الندیم از قول ابوالقاسم بلخی او را از مروالرود می داند.(لغت نامه دهخدا، ج1، ص358، چ77)
وی ساکن بغداد بوده و گفته اند که پدرش یهودی بود ولی او اسلام آورد.(دائره المعارف بزرگ اسلامی، استاد عباس زریاب خویی)
وی به معتزلیان(معتزله: فرقه ای از مسلمانان هستند که معتقد بودند. امامت برازنده هر کس است که کتاب و سنت را بر پای دارد و آن جز به اجماع و اختیار و نظر امت روا نیست. باز اگر دو امام یکی قرشی و نبطی در یک زمان برخیزند، بهتر است که قرشی را برگزینیم. واصل بن عطاء(80-131 ه) پیشوا و مؤسس فرقه معتزله است. فرق بین فرق نوبختی) و به نگارش کتابهایی در عقاید آنان نوشت که همین امر سرنوشت او را رقم زد. نگارش کتاب های فضیحه المعتزله و الامامه مربوط به همین ایام است.(دایره المعارف بزرگ اسلامی) می گویند ابوعیسی وراق یهودی اهوازی او را بر آن داشت تا روابطش را با فرق اسلامی قطع نماید.
درباره ملحد بودن او در بین محققین اختلاف نظر وجود دارد. برخی پنداشته اند که از شدت تندگستی و گروهی دیگر بر این باورند که بر اثر نرسیدن به مقام به این راه را کشیده شده و برای یهودیان و ترسایان و … کتابهایی نوشته است. گفته اند که او 30 دنیا را رافضیان گرفت و کتاب الامامه را نگاشت و پس از آشکارشدن زندقه او، معتزیان به پای خاستند و او به کوفه گریخت.(همان)
از ابن راوندی جز قطعاتی که در برخی از ردیه ها به دست آمده کتاب یا رساله مستقلی در دست نیست.
در مورد عقاید او: ابن الندیم از قول ابوالقاسم بلخی از کتاب محاسن خراسان نقل که: در زمان خویش هیچ کس از اقران حاذقتر و داناتر از او به مسائل کلامی نبود. او در اول امر مردی خوش سیرت و نیکو مذهب بود و به جهاتی که پیش آمد از جمله آن صفات بگشت. چنانکه بیشتر کتب او کفریات است که به نام ابوعیسی بن لاوی یهودی اهوازی کرده و به آخر در خانه او بمرده است و از کتب ملعونه اوست کتابی که در ابطال رسالت و احتجاج بر انبیاء کرده است و سپس خود کتابی در نقض این کتاب نوشته و کتابی که در آن بر نظم قرآن طعن کند و بر آن کتاب خود او نیز خیاط و ابوعلی حیایی رد نوشته اند. او را کتب صالحه نیز بوده است از قبیل کتاب الاسماء و الاحکام، کتاب الابتداء و الاعاده و … .
از گفته ابوالقاسم بلخی برمی آید که او در حیات معنوی خود 3 مرحله پیوده است: 1. ابتدا سیرتی پسندیده داشت، یعنی راه و روش ابوالقاسم بلخی و امثال او و به عبارت بهتر از معتزله بود. 2. به علل و اسبابی که مذکور افتاد، از متعزله روی برگرداند و اگر خود او بردانش فزونی داشت، با هم مسلکان راه موافقت در پیش می گرفت. 3. بعد از آنچه کرده بود، پشیمان شد و گفت جفای یاران و طرد و نفی ایشان او را بر این کار وادار کرده است. اگر پشیمانی وی از رفتار گذشته اش درست باشد او نمی بایست در خانه ابوعیسی یهودی اهوازی منزل گزیند و در آنجا بمیرد. پس یا سخن او اتهام و دروغ است و یا حدیث توبه و پشیمانی او در آخر عمر نادرست است.(دائره المعارف بزرگ اسلامی)
سیدمرتضی می گوید: ابن رواندی نگفته است به این مذاهبی که سخنان آنها را نقل می کنم اعتقاد دارم و آن را درست می دانم بلکه می گوید، دهریه چنین می گویند و بر همه چنین می گویند … .
این سخن سیدمرتضی بسیار مهم است، زیرا معلوم می شود که ابن رواندی در کتابهای نظیر الدامغ و نعت الحکمه و التاج و الزامرد که بر ضد قرآن و نبوت است، از قول خودش سخن گفته است و تنها اقوال آنان را نقل کرده است و این عمل اگر چه از نظر مسلمانان کاری خطا است، اما از بار گناه و توبیخ ابن راوندی می کاهد. چون ما هیچ یک از کتاب های ابن رواندی را در دست نداریم باید بر سخن سیدمرتضی که به هر حال دانشمند موثقی است، اعتماد کنیم.
پاول کراس نویسنده کتاب تاریخ الحاد در اسلام گفته است که نسبت دادن به براهمه به عنوان منکران نبوت، ساخته و پرداخته خود ابن رواندی است و پس از تألیف این کتاب است که براهمه در عالم اسلام به منکران نبوت معروف شده اند.(همان)
بنابراین معلوم می شود معتزله به جهت خشم شدید خود از ابن راوندی،‌ درباره او بیطرفی و امانت را رها کرده و خواسته اند مخالفی معتزله بوده و تعصبی نداشته چنین کاری نکرده است. سیدمرتضی عالم شیعی نیز که مخالف معتزله بوده، او را ملحد نخوانده است. از این رو آنچه از ابن راوندی نقل کرده اند، در معرض شک و تردید قرار می گیرد و به نظر می رسد که مطالب این کتاب از اعتقادات خود ابن راوندی نبوده، بلکه نقل عقاید مخالفان نبوت و معجزات بوده است.(همان)
نتیجه:
پس ابن راوندی در ابتدا از علمای برجسته کلام بوده  است و مانند این طایفه در بحث و جدال و نظر تخصص و تربیت یافته و در جدل و بحث به درجه والایی رسیده است. در این میان او به یاری همین قدرت در جدال و استدلال بر بسیاری از عقاید همتایان معتزلی خود تاخته و چون آنان توان مقابله با او را نداشته اند، او را تحمل نکرده و از خود رانده اند.منابع مهم:
1. دائره المعارف بزرگ اسلامی
2. دائره المعارف تشیع، ج اول، بنیاد اسلامی طاهر
3. فرق بین الفرق نوبختی، ترجمه محمدجواد مشکور
4. مروج الذهب، مسعودی

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد