از جنجالی ترین موضوعات تاریخی که قرنهای متمادی اذهان دانشمندان و مفسرین را به خود مشغول کرده و حتی موجب سر گشتگی بزرگانی از ارباب تفسیر و غیره شده همین موضوع تطبیق ذوالقرنین مذکور در قرآن است ، که به قول بعضی نظرات اظهار شده پیرامون این مساله به حدود 30 قول رسیده است(1) مفسرین درباره اینکه ذو القرنین کدام شخصیت تاریخى است و سدش در کجاست، اختلاف نظر دارند.
اکثر مفسران قرآن بی آنکه دلیل قانع کننده ای ارائه دهند مدعی هستند که مقصود قرآن از ذوالقرنین , اسکندر مقدونی بوده است(2).مفسران بنامى چون طبرى , میبدى ,بیضاوى , طبرسى و… این نظریه را پذیرفته اند. عده ای طبق روایتی از امام باقر (علیه السلام) می گویند : ذوالقرنین با ابراهیم خلیل معاصر بوده است و با وی مصافحه نیز کرده است(3)و از مدلول بعضی روایات استفاده می شود که ذوالقرنین اهل اسکندریه بوده و بعضی روایات دیگر او را اهل روم می داند.(4) در بعضی روایات می فرماید که بعد از حضرت موسی و در بعضی دیگر می فرماید بعد از حضرت عیسی آمده است(5)و طبق بعضی روایات او با حضرت خضر معاصر بوده و با او ملاقات کرده است(6) و … .
علامه طباطبایى (رحمه الله) در این باره هفت نظریه را به طور کامل نقل کرده و بعد آن ها را نقد نموده است که خواننده محترم مى تواند براى اطلاع از نظریات مختلف و بررسى آن ها به تفسیر المیزان، جلد 13 مراجعه نماید.
جدیدترین نظریه درباره ذو القرنین که توسط سر احمد خان هندی مطرح شده این است که او کوروش هخامنشى، بوده و «مولانا ابو الکلام آزاد» این نظربه را به طور مفصل و مستدل در کتاب «ذوالقرنین یا کورش کبیر» بیان کرده است. این نظریه تا حدودی مورد تایید تاریخ و شواهد موجود می باشد که در پاسخ تفصیلی بیان می شود.
علامه طباطبایى ( رحمه الله) بعد از نقل جوانب این نظریه (احتمال ذوالقرنین بودن کورش) چنین گفته است: هر چند بعضى از جوانب این نظریه خالى از اعتراضاتى نیست، لیکن از هر گفتار دیگرى انطباقش با آیات قرآنى روشن تر و قابل قبول تر است. (7) علامه طباطبایى ( رحمه الله) با اینکه این نظریه را بهتر از نظریات دیگر مى داند، ولى آن را به طور قطعى نپذیرفته و داراى اشکالاتى مى داند. بنابراین آنچه بعضى از مؤلفین و محققین علوم قرآنى گفته اند که مرحوم طباطبایى (رحمه الله) در المیزان با این راى موافق است، صحیح نیست.
به هر حال هنوز شخصیت تاریخى ذو القرنین به طور قطعى کشف نشده است; اگرچه ممکن است در آینده و با کشف آثار باستانى و… مشخص شود.
بیان تفصیلی :
شخصیت ذوالقرنین از این جهت بحث انگیز و مبهم است که مفسران در تعیین شخصیت وى و اینکه اوکیست ؟ و چرا بدین نام خوانده شده است ؟ و همچنین در جغرافیاى وقوع داستان و سد یأجوج و مأجوج .گرفتار اختلاف شده اند. مفسران دورهء نخست کمتر در تعیین مصداق ذوالقرنین کوشیده اند و بعضاً وى رایک شخصیت غیر تاریخى قلمداد کرده اند و بیشتر, همت خود را صرف وجه نامگذارى وى کرده اند (8)
در این نوشته ابتدا داستان ذوالقرنین را بر مبناى ترجمهء آیات یادشده مى خوانیم و سپس دربارهء شخصیت وى مطالبى ذکر خواهیم کرد.
آیات:
«و یسئلونک عن ذى القرنین قل ساتلوا علیکم منه ذکرا»
«انا مکنا له فى الارض و اتیناه من کل شى ء سببا»
«فاتبع سببا»
«حتى اذا بلغ مغرب الشمس وجدها تغرب فى عین حماة و وجد عندها قوما» «قلنا یا ذا القرنین اما ان تعذب و اما ان تتخذ فیهم حسنا»
«قال اما من ظلم فسوف نعذبه ثم یرد الى ربه فیعذبه عذابا نکرا»
«واما من امن و عمل صالحا فله جزاء الحسنى وسنقول له من امرنا یسرا»
«ثم اتبع سببا»
«حتى اذا بلغ مطلع الشمس وجدها تطلع على قوم لم نجعل لهم من دونها سترا»
«کذلک و قد احطنا بما لدیه خبرا»
«ثم اتبع سببا»
«حتى اذا بلغ بین السدین وجد من دونهما قوما لا یکادون یفقهون قولا».
«قالوا یا ذا القرنین ان یاجوج و ماجوج مفسدون فى الارض فهل نجعل لک خرجا على ان تجعل بیننا و بینهم سدا» «قال ما مکنى فیه ربى خیر فاعینونى بقوة اجعل بینکم و بینهم ردما».
«اتونى زبر الحدید حتى اذا ساوى بین الصدفین قال انفخوا حتى اذا جعله نارا» «قال اتونى افرغ علیه قطرا»
«فما اسطاعوا ان یظهروه و ما استطاعوا له نقبا»
«قال هذا رحمة من ربى.» «فاذا جاء وعد ربى جعله دکاء و کان وعد ربى حقا»
ترجمه:
۸۳. از تو از ذوالقرنین پرسند. بگو: برای شما از او خبری خواهم رساند.
۸۴. ما به او در زمین تمکن دادیم و از هر چیز وسیلهای عطا کردیم
۸۵. پس راهی را تعقیب کرد.
۸۶. چون به غروبگاه آفتاب رسید، آن را دید که در چشمهای گل آلود فرو میرود و نزدیک چشمه گروهی را یافت. گفتیم : ای ذوالقرنین، یا عذاب میکنی یا میان آنان طریقهای نیکو پیش میگیری.
۸۷ .گفت : هر که ستم کند، زود باشد که عذابش کنیم و پس از آن سوی پروردگارش برند و سخت عذابش کند.
۸۸. و هر که ایمان آورد و کار شایسته کند، پاداش نیک دارد و او را از فرمان خویش کاری آسان گوییم.
۸۹. و آنگاه راهی را دنبال کرد
۹۰. تا به طلوع گاه خورشید رسید و آن را دید که بر قومی طلوع میکند که ایشان را در مقابل آفتاب پوششی نداده ایم.
۹۱. چنین بود و ما از آن چیزها که نزد وی بود، به طور کامل خبر داشتیم.
۹۲. آنگاه راهی را دنبال کرد.
۹۳. تا وقتی میان دو کوه رسید، مقابل آن قومی را یافت که سخن نمیفهمیدند.
۹۴. گفتند: ای ذوالقرنین، یاجوج و ماجوج در این سرزمین تباهکارند. آیا برای تو خراجی مقرر داریم که میان ما و آنها سدی بنا کنی ؟
۹۵. گفت : آن چیزها که پروردگارم مرا تمکن آن را داده، بهتر است. مرا به نیرو کمک دهید تا میان شما و آنها حایلی کنم.
۹۶. قطعات آهن پیش من آرید. تا چون میان دو دیواره پر شد، گفت : بدمید. تا آن را بگداخت. گفت : روی گداخته نزد من آرید تا بر آن بریزم.
۹۷. پس نه توانستند بر آن بالا روند و نه توانستند آن را نقب زنند.
۹۸. گفت : این رحمتی از جانب پروردگار من است و چون وعده پروردگارم بیاید، آن را هموار سازد و وعده پروردگارم درست است. (9)
قرآن فقط به چند جهت از شخصیت ذو القرنین اشاره کرده است. البته بعضى جوانب را نیز مى توان از لابه لاى کلمات و جملات داستان به دست آورد که در اینجا به یک یک آن موارد اشاره کرده و به توضیح آن مى پردازیم.
سوال کنندگان:
در شواهد تصریح شده که سوال از طرف یهود است(10) ، ظاهر اسلوب آیات این است که از نبی ( صل الله علیه و آله) از ذوالقرنین سؤال شده است و این آیات در پاسخ سوال آمده است. ترمذی و نسائی و امام احمد در مسند خود روایت کرده اند که قریش به اشاره ی علمای یهود اموری از پیغمبر پرسیدند که یکی از آنها مسئله ی ذوالقرنین بود و گفتند : این مرد کیست و اعمال او چه بوده است . ابن حریر و ابن کثیر و سیوطی نیز در تفاسیر خود روایاتی آورده اند.(11)
از متن آیات «یسئلونک عن ذى القرنین » از تو اى پیامبر، درباره ذو القرنین سؤال مى کنند; «قلنا یا ذاالقرنین » ما گفتیم اى ذو القرنین، و «قالوا یا ذاالقرنین » آن قوم گفتند: اى ذو القرنین، این نکته به خوبی مشخص میشود که،.تعداد کمی از مردم مکه و مدینه از این داستان خبر داشتهاند که بیشتر اهل کتاب بودند، ( یهودیان چنین پرسشهایی را درباره ماجرای خضر و اصحاب کهف می پرسیدند. )
نام ذو القرنین:
ذو القرنین، قبل از اینکه داستانش در قرآن بیاید و حتى در زمان زندگى اش به همین نام خوانده مى شده است و این چنین نیست که بعدها این لقب را گرفته باشد. این نکته از آیات قبل به خوبى استفاده مى شود. از جمله اول بر مى آید که در عصر رسول (خداصلى الله علیه وآله)، قبل از نزول این قصه، چنین اسمى بر سر زبان ها بوده است که از آن جناب داستانش را پرسیده اند، و از دو جمله بعدى نیز به خوبى معلوم مى شود که ذو القرنین در زمان حیاتش همین لقب را داشته و او را به این نام خطاب مى کردند. (12)
توانایى هاى ذو القرنین:
ذو القرنین از قدرت و مکنت بسیارى برخوردار بود و خداوند وسایل غلبه بر مشکلات و دست یابى به اهداف مهم زندگى را به او عنایت کرده بود. شامل علم و دین، عقل و درایت، نیروى جسمى، مال و لشکر زیاد، وسعت قلمرو، قدرت مدیریت و امثال آن و این خصوصیات از آیه کریمه «انا مکنا له فى الارض واتیناه من کل شى ء سببا» ما او را در زمین قدرت و حکومت دادیم و وسایل دست یابى به هر چیزى را در اختیارش گذاردیم. به خوبى استفاده مى شود.
البته، از مجموعه داستان نیز این مطلب فهمیده مى شود; توانایى اینکه به مشرق و مغرب آفتاب برود و آن سد عظیم را با توجه به وسایل آن روزگار بسازد و قدرت خود را در دورترین نقاط زمین اعمال کند، همه و همه، شاهد قدرت و توانایى بسیار او مى باشد.(13)
دین ذو القرنین :
ذو القرنین مردى مؤمن به خداوند و روز قیامت و متدین به دین حق بوده است (14) و این نکته از آیات زیر به دست مى آید:
«قال اما من ظلم فسوف نعذبه ثم یرد الى ربه فیعذبه عذابا نکرا» ذو القرنین گفت: ما کسى را که ستم ورزیده مجازات خواهیم کرد. سپس او به سوى پروردگارش باز مى گردد و خداوند او را مجازات شدیدى خواهد نمود.
«واما من امن و عمل صالحا فله جزاء الحسنى » و اما کسى که ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پاداشى نیکو خواهد داشت.
«قال هذا رحمة من ربى فاذا جاء وعد ربى جعله دکاء و کان وعد ربى حقا» ذو القرنین در پایان کار سدسازى گفت: این سد نعمت و رحمتى از سوى پروردگار من است و هنگامى که فرمان پروردگارم فرارسد، آن را در هم مى کوبد و وعده پروردگار حق است و تحقق خواهد یافت.
کتاب خصال روایتى دیگر است از امام صادق (علیه السلام ) که مى فرماید:
ملوک روى زمین چهار نفر بودند دو نفر مؤمن معتقد که عبارتند از سلیمان و ذوالقرنین . دو نفر کافر که عبارتنداز نمرود و بخت النصر.(15)
طبری هم وی را خدا پرست می داند(16)
مقام و حکومت دینى ذو القرنین :
از مجموع این آیات بر مى آید که او داراى مقام و حکومتى دینى بوده است. در آیه کریمه : «قلنا یا ذا القرنین اما ان تعذب واما ان تتخذ فیهم حسنا» ما به ذو القرنین گفتیم: اى ذو القرنین! آیا مى خواهى بدان ایشان را مجازات کنى یا روش نیکویى در مورد آن ها انتخاب مى نمایى؟
خداوند به او اختیار تام مى دهد، و این خود شاهد بر این مطلب است که وى از سوى وحى الهى یا پیامبرى از پیامبران، تایید و راهنمایى مى شده است. (17)
علاوه بر این، در آیه اى دیگر نیز مى خوانیم:
«کذلک و قد احطنا بما لدیه خبرا» کار ذو القرنین چنین بود، و ما به خوبى از امکانات و آنچه نزد وى صورت مى گرفت، اطلاع داشتیم.
ظاهرا این آیه هم کنایه از این مطلب است که آنچه او تصمیم مى گرفت،به هدایت خداوند و امر او بود و در هیچ کارى اقدام نمى نمود،مگر آن که خداوند او رامامورکرده بود.
بنابراین، از مجموع این آیات این مفهوم رساند می شود که مکالمه خداوند سبحان با ذو القرنین از سوى پیامبرى که همراه او بوده صورت مى گرفته است و او حکومتى مثل حکومت جناب طالوت بر بنى اسرائیل داشته است. (18)
عمار سابطی روایت کرده که گفت : « خدمت حضرت صادق (علیه السلام) عرض کردم مقام و منزلت ائمه ما چیست؟ فرمودند:مانند مقام و مرتبه ذوالقرنین و یوسع و آف مصاحب سلیمان » که دلالت بر علو مقام ذی القرنین دارد .(19)
مسافرت های ذوالقرنین:
مهمترین چیزی که از تاریخ زندگانی او در قرآن آمده و مورد استدلال مفسرین و محققین قرار گرفته مسافرت های سه گانه او به نقاط مختلف دنیا است.
1- مسافرت به مغرب
2- مسافرت به مشرق
3- سفر به کوه هاى یاجوج و ماجوج
مردمى که نزدیک آن تنگه زندگى مى کردند:
این مردم، از نظر فهم افراد بسیار ساده اى بودند. مرحوم علامه طباطبایى در توضیح آیه کریمه «وجد من دونهما قوما لا یکادون یفقهون قولا» در نزدیکى آن دو کوه مردمى را دید که هیچ سخنى را نمى فهمیدند، چنین فرموده است: «این جمله کنایه از سادگى و بساطت فهم آن مردم است » (20) . یا به تعبیر امروزی تمدنی نداشتند.
اما در عین این حد از فهم و سادگى با دیدن ذو القرنین و شناخت توانایى هاى او، از وى درخواست ساختن سدى کردند و از پیشنهاد پرداخت دستمزد به ذو القرنین معلوم مى شود که هم داراى فهم اقتصادى بوده اند و هم امکانات اقتصادى داشته اند. همچنین از نظر نیروى کار، شناخت آهن و فلزها و توانایى و امکان بهره بردارى از آن، در حد قابل قبولى بوده اند.(21)
پیشنهاد و درخواست ساختن سد :
مردمى که نزدیک آن تنگه زندگى مى کردند، از هجوم و غارت اقوام یاجوج و ماجوج در زحمت و شکنجه بودند. لذا از او تقاضاى ساختن مانعى در مقابل حمله آن طایفه ستمگر کردند و تاکید نمودند که در مقابل ساختن این سد، اموالى را نیز به عنوان دستمزد پرداخت خواهند کرد.
سدسازى :
سد ساخته شده توسط ذوالقرنین از قطعات بزرگ آهن بود که روی هم چیده بودند تا تنگه میان دو کوه را پر کند و آنها را ذوب کردند تا به هم بچسبند و در مرحله آخر مجموعه آن سد آهنین را با لایه ای از مس پوشاندند.
تاکنون آنچه را با فهم قاصر ما در مورد بخش هاى مختلف داستان ذو القرنین از قرآن کریم به دست مى آمد بیان کردیم، اما راجع به اینکه ذو القرنین کدام شخصیت تاریخى است؟ باید کسانی که ملقب به لقب ذوالقرنین شده اند را مورد نقد و بررسی قرار دهیم . اما در ابتدا به این سوال پاسخ گوییم که :«ذوالقرنین» (صاحب دو قرن) چرا به این نام نامیده شده است؟
بعضى معتقدند این نامگذارى به خاطر آن است که او به شرق و غرب عالم رسید که عرب از آن تعبیر به قرنى الشمس (دو شاخ آفتاب) مى کند.(22) البته قرن به معنی زمان و مدت هم بوده و مدت آنرا از 10 تا 30 سال گفته اند.(23) و ذوالقرنین به کسی می گویند که دو قرن زیسته و حکومت کرده.
قران به معنی صاحب تاج و تخت هم استفاده شده و اطلاق دارد. (24)
همچنین گیسو را به تازی قران خوانند (25)و به کسانی که در دو طرف سر خود موهای بافته شده داشته باشد ، ذوالقرنین می گویند.
همه پادشاهان ایران تاجی که بر سر می نهادند ذوالقرنین بوده است یعنی در روی تاج دو شاخ قوچ طراحی شده بود.
و اما ذو القرنین و سد یاجوج و ماجوج از نظر مفسرین و مورخین . همانطور که گفتیم در این باب حدود 30نظریه مطرح شده که علامه 7 نظر را مورد نقد و بررسی قرار داده اند بنده برای جلو گیری از طولانی شدن مطلب در اینجا چهار نظریه مهم تر را به اختصار بیان مى کنم:
الف) امپراتور چین «شین هوانگ تى »
بعضى مورخین چنین گفته اند که ذو القرنین، امپراتور «شین هوانگ تى » یکى از پادشاهان چین باستان است و سد او همان دیوار چین مى باشد.
اما باید دانست که دیوار چین با اوصاف سد ذو القرنین مطابقت ندارد،به دو دلیل:
اولا: سد ذو القرنین در تنگه اى میان دو کوه ساخته شده است، در صورتى که دیوار چین حدود سه هزار کیلومتر طول داشته و از کوه و دشت مى گذرد.
ثانیا: در ساخت سد ذو القرنین از آهن و مس مذاب استفاده شده است نه از سنگ و مصالح معمولى .
ب) اسکندر مقدونى
گفته شده ذو القرنین همان اسکندر مقدونى معروف است که سد او همانند یکضرب المثل بر سر زبان هاست. ظاهرا حکیم بو علی سینا اولین کسی است که در کتاب شفاء از اسکند مقدونی به نام ذوالقرنین یاد می کند.(26)
اشکالهایی که براین نظریه وارد است.
1- قرآن ذو القرنین را مردى مؤمن به خدا و معاد مى شمارد، در حالى که اسکندر مردى وثنى مذهب و ستاره پرست بوده .
2- ذو القرنین یکى از بندگان صالح خدا بوده که به عدل و رفق مدارا مى کرده است، حال آنکه تاریخ براى اسکندر خلاف این را نوشته است.
3- در هیچ یک از تواریخ نیامده که اسکندر مقدونى سدى به آن صورتى که قرآن ذکر کرده ساخته باشد.
ج) پادشاهى از یمن
عده اى نیز معتقدند که ذو القرنین یکى از پادشاهان حمیرى است که مرکز حکومتش در یمن بوده است.
اما باید گفت که:
اولاً: تاریخ، ساخت چنین سدى با آن اوصاف و در چنان مکانى را براى هیچ یک از پادشاهان یمن نقل نکرده است. یمنى ها اگر چه در سدسازى ماهر بوده اند، ولى سدهایشان با مصالح معمولى و به منظور ذخیره آب ساخته مى شده است.
ثانیاً: آنان که از پیامبر سوال کردند یهودی بوده اند و دلیلی ندارد که یهودیان از احوال پادشاهان یمن از پیامبر سوال کنند.
د) کوروش هخامنشى
همانطور که اشاره شد ،جدیدترین نظریه درباره ذو القرنین که توسط سر احمد خان هندی مطرح شده این است که ذوالقرنین کوروش هخامنشى، بوده و سد او «داریال » واقع در مناطق کوهستانى قفقاز و بین شهرهاى «تفلیس » و «ولادى کیوکز» مى باشد. و دانشمند مسلمان «مولانا ابو الکلام آزاد» آن را در کتاب «ذوالقرنین یا کورش کبیر» به طور مفصل و مستدل بیان کرده است.
دلایل وی بطور اجمال چنین اند:
یک: طبق آیات قرآن، ذو القرنین مردمى مؤمن به خدا و معاد بوده است، کوروش نیز طبق نظر تاریخ و کتب عهد عتیق چنین بوده است.
در آن زمان طبق تحقیقات ، تمام مردم دنیا بت پرست بودند مگر دو دسته : یکی دین مزدیسنی ( زرتشت) و دیگر یهود(27)
دو: ذو القرنین از طرف خداوند داراى توانایى ها و امکانات فراوانى مانند عقل، تدبیر، فضایل اخلاقى، ثروت و شوکت ظاهرى بوده و کوروش نیز همه این ها را داشته است.
سه: کوروش نیز سفرهایى به مغرب و مشرق داشته است سفرغربی او به سرزمین «لیدیا»، بود که با پادشاه آنجا جنگید و پایتخت «لیدیا» را فتح کرد بعد احسان کرده و آنان را عفو نمود. و سفرشرقی او به سمت «بکریا» (بلخ) برای پایان دادن به غائله قبایل وحشی و حرا نشین آنجا بود.
چهار: سد داریال که در تنگه داریال ساخته شده است. و در آن از آهن هم استفاده شده است و هم اکنون هم موجود است. و طبق نظر مورخین توسط کورش و در سفر ی که به طرف شمال ایران جهت خاموش نمودن فتنه ای در آن نواحی داشته، ساخته شده است.(28)
پنج: عده اى از مورخین گفته اند: ذو القرنین را از آن جهت ذو القرنین (صاحب دو قرن) مى نامند که داراى تاج یا کلاهخودى با دو شاخک بوده است. در این باره باید گفت اخیرا مجسمه اى سنگى در مشهد مرغاب در جنوب ایران از کوروش کشف شده که تاجى بر سر دارد و دو شاخ مانند شاخ هاى قوچ بر آن دیده مى شود.
همچنین در کتاب سفردانیال (29) هم، خوابى که وى براى کوروش نقل کرده او را به صورت قوچى که دو شاخ دارد، دیده است. (30) داستان از این قرار است که در رویای دانیال به یهود بشارت داده شده که پایان دوره اسارت و بردگی یهود و آغاز زندگی آزاد روزی خواهد بود که شخصیت ذوالقرنین پدیدار شود (یعنی دو کشور ماد و پارس با هم متحد شده و با بابل به دشمنی برخاسته و یهود را آزادی بخشند.(31) واین کار به دست کورش انجام پذیرفته لذا به عقیده یهود کورش همان ذوالقرنین است لذا مقصود سوال یهود از پیامبر همان کورش بوده است.
شش:طبق این نظریه، یاجوج و ماجوج همان مغول مى باشند
البته احتمالی هم مبنی بر اینکه جمشید از پادشاهان فارس پیشدادیه ذوالقرنین باشد وجود دارد ولی از زمان و مدت حکومت و لشکر کشی های او تاریخ مدونی در دست نیست تا وضعش را مشخص کند، ولی از پادشاهان عادل و رعیت نواز بشمار می رفته و خصوصیات اخلاقی ذوالقرنین را دارا بوده .(32)
جهت مطالعه بیشتر:
1- جلد 13 تفسیر المیزان (تفسیر سوره کهف) به نوشته علامه طباطبایى (رحمه الله).
2- ذوالقرنین یا « شین (تسن) هوانگ تی» نوشته استاد کامبوزیا .
3- کورش کبیر (ذوالقرنین) نوشته مولانا ابوالکلام آزاد .
پاورقی ها:
فرهنگ قصص بلاغی،ص 352 ر.ک.به حسین شریعتی ارموی / تحقیقی پیرامون ذوالقرنین/ چاپ اول / تابستان 1376 / دفتر نر نوید اسلام ، قم . ص33.
مولانا ابوالکلام آزاد /کورش کبیر ( ذوالقرنین) / چاپ هفتم /1374 / انتشارات: کورش. ص 175 و به نقل از سایت: http://fa.wikipedia.org
بحار الانوار، ج12 ، روایت 20و11 ر.ک. به تحقیقی پیرامون ذوالقرنین ص 27 .
بحار الانوار، ج12 ، ص 183 ، روایت 15 / بحار الانوار، ج12،ص 196،روایت 23 ر. ک. به تحقیقی پیرامون ذوالقرنین ص27.
بحار الانوار، ج12 ، پاورقی ص 211 / ر.ک. به تحقیقی پیرامون ذوالقرنین ص 28.
بحار الانوار، ج12 ، روایت 15 / تفسیر المیزان ،ج13 ، بحث روایی ص 369 /ر.ک. به تحقیقی پیرامون ذوالقرنین ص28.
ترجمه المیزان ، ج 13، ص 541 ر.ک. به محمد رضا امین زارع / ذوالقرنین در قرآن / اسفند 1380 / انتشارات موسسه فرهنگی سماء . ص 65.
کورش کبیر(ذوالقرنین)ص206 / اعلام قرآن خزائلى 314ـ 315 .
آیات 83 الی 98 سوره کهف .
مولانا ابوالکلام آزاد /کورش کبیر ( ذوالقرنین) / چاپ هفتم /1374 / انتشارات: کورش. ص 178 .
همان . ص 170
ذوالقرنین در قرآن ، ص 44-29.
همان.
همان.
ترجمه تفسیر طبری ، ص468 ر.ک. به کورش(ذوالقرنین)ص 41
ترجمه تفسیر طبری، ص 468 ر. ک. به کورش کبیر(ذوالقرنین) ص 41.
ذوالقرنین در قرآن ، ص 44-29.
سوره بقره ، آیه 247.
نقل در سه داستان اسرار آمیز /سلطان حسین تابنده/ص179 ر.ک. به کورش کبیر(ذوالقرنین) 41.
ذوالقرنین در قرآن ، ص 41.
ذوالقرنین در قرآن ، ص 44-29 و
کورش کبیر(ذوالقرنین) ص 173. و به نقل از پاسخ قبلی به سوال
همان.ص 173 و ص42.
همان، پاورقی 3 ،ص 34.
همان ،ص39.
همان، 175.
همان193.
تنگه داریال واقع در سلسله جبال قفقاز است که از دریاى خزر شروع شده و تا دریاى سیاه ادامه دارد. این سلسله جبال به ضمیمه دریاى خزر و دریاى سیاه مانعى طبیعى به طول هزارها کیلومتر بین شمال و جنوب آسیا بوده است و تنها راه بین شمال و جنوب همان تنگه داریال بوده که با سد داریال بسته شده که در زبان محلی به آن«دمیر قاپو» یعنى «دروازه آهنى » گقته می شد / ر.ک. به ذوالقرنین در قرآن ، ص 64.
یکی از 46 کتاب، کتب عهد عتیق.
ترجمه المیزان ، ج12،ص539 ر. ک. به ذوالقرنین در قرآن ، ص 65.
کورش کبیر(ذوالقرنین) ص 180.
المیزان ،ج13،ص382 ر. ک. به تحقیقی پیرامون ذوالقرنین ص 32.
اکثر مفسران قرآن بی آنکه دلیل قانع کننده ای ارائه دهند مدعی هستند که مقصود قرآن از ذوالقرنین , اسکندر مقدونی بوده است(2).مفسران بنامى چون طبرى , میبدى ,بیضاوى , طبرسى و… این نظریه را پذیرفته اند. عده ای طبق روایتی از امام باقر (علیه السلام) می گویند : ذوالقرنین با ابراهیم خلیل معاصر بوده است و با وی مصافحه نیز کرده است(3)و از مدلول بعضی روایات استفاده می شود که ذوالقرنین اهل اسکندریه بوده و بعضی روایات دیگر او را اهل روم می داند.(4) در بعضی روایات می فرماید که بعد از حضرت موسی و در بعضی دیگر می فرماید بعد از حضرت عیسی آمده است(5)و طبق بعضی روایات او با حضرت خضر معاصر بوده و با او ملاقات کرده است(6) و … .
علامه طباطبایى (رحمه الله) در این باره هفت نظریه را به طور کامل نقل کرده و بعد آن ها را نقد نموده است که خواننده محترم مى تواند براى اطلاع از نظریات مختلف و بررسى آن ها به تفسیر المیزان، جلد 13 مراجعه نماید.
جدیدترین نظریه درباره ذو القرنین که توسط سر احمد خان هندی مطرح شده این است که او کوروش هخامنشى، بوده و «مولانا ابو الکلام آزاد» این نظربه را به طور مفصل و مستدل در کتاب «ذوالقرنین یا کورش کبیر» بیان کرده است. این نظریه تا حدودی مورد تایید تاریخ و شواهد موجود می باشد که در پاسخ تفصیلی بیان می شود.
علامه طباطبایى ( رحمه الله) بعد از نقل جوانب این نظریه (احتمال ذوالقرنین بودن کورش) چنین گفته است: هر چند بعضى از جوانب این نظریه خالى از اعتراضاتى نیست، لیکن از هر گفتار دیگرى انطباقش با آیات قرآنى روشن تر و قابل قبول تر است. (7) علامه طباطبایى ( رحمه الله) با اینکه این نظریه را بهتر از نظریات دیگر مى داند، ولى آن را به طور قطعى نپذیرفته و داراى اشکالاتى مى داند. بنابراین آنچه بعضى از مؤلفین و محققین علوم قرآنى گفته اند که مرحوم طباطبایى (رحمه الله) در المیزان با این راى موافق است، صحیح نیست.
به هر حال هنوز شخصیت تاریخى ذو القرنین به طور قطعى کشف نشده است; اگرچه ممکن است در آینده و با کشف آثار باستانى و… مشخص شود.
بیان تفصیلی :
شخصیت ذوالقرنین از این جهت بحث انگیز و مبهم است که مفسران در تعیین شخصیت وى و اینکه اوکیست ؟ و چرا بدین نام خوانده شده است ؟ و همچنین در جغرافیاى وقوع داستان و سد یأجوج و مأجوج .گرفتار اختلاف شده اند. مفسران دورهء نخست کمتر در تعیین مصداق ذوالقرنین کوشیده اند و بعضاً وى رایک شخصیت غیر تاریخى قلمداد کرده اند و بیشتر, همت خود را صرف وجه نامگذارى وى کرده اند (8)
در این نوشته ابتدا داستان ذوالقرنین را بر مبناى ترجمهء آیات یادشده مى خوانیم و سپس دربارهء شخصیت وى مطالبى ذکر خواهیم کرد.
آیات:
«و یسئلونک عن ذى القرنین قل ساتلوا علیکم منه ذکرا»
«انا مکنا له فى الارض و اتیناه من کل شى ء سببا»
«فاتبع سببا»
«حتى اذا بلغ مغرب الشمس وجدها تغرب فى عین حماة و وجد عندها قوما» «قلنا یا ذا القرنین اما ان تعذب و اما ان تتخذ فیهم حسنا»
«قال اما من ظلم فسوف نعذبه ثم یرد الى ربه فیعذبه عذابا نکرا»
«واما من امن و عمل صالحا فله جزاء الحسنى وسنقول له من امرنا یسرا»
«ثم اتبع سببا»
«حتى اذا بلغ مطلع الشمس وجدها تطلع على قوم لم نجعل لهم من دونها سترا»
«کذلک و قد احطنا بما لدیه خبرا»
«ثم اتبع سببا»
«حتى اذا بلغ بین السدین وجد من دونهما قوما لا یکادون یفقهون قولا».
«قالوا یا ذا القرنین ان یاجوج و ماجوج مفسدون فى الارض فهل نجعل لک خرجا على ان تجعل بیننا و بینهم سدا» «قال ما مکنى فیه ربى خیر فاعینونى بقوة اجعل بینکم و بینهم ردما».
«اتونى زبر الحدید حتى اذا ساوى بین الصدفین قال انفخوا حتى اذا جعله نارا» «قال اتونى افرغ علیه قطرا»
«فما اسطاعوا ان یظهروه و ما استطاعوا له نقبا»
«قال هذا رحمة من ربى.» «فاذا جاء وعد ربى جعله دکاء و کان وعد ربى حقا»
ترجمه:
۸۳. از تو از ذوالقرنین پرسند. بگو: برای شما از او خبری خواهم رساند.
۸۴. ما به او در زمین تمکن دادیم و از هر چیز وسیلهای عطا کردیم
۸۵. پس راهی را تعقیب کرد.
۸۶. چون به غروبگاه آفتاب رسید، آن را دید که در چشمهای گل آلود فرو میرود و نزدیک چشمه گروهی را یافت. گفتیم : ای ذوالقرنین، یا عذاب میکنی یا میان آنان طریقهای نیکو پیش میگیری.
۸۷ .گفت : هر که ستم کند، زود باشد که عذابش کنیم و پس از آن سوی پروردگارش برند و سخت عذابش کند.
۸۸. و هر که ایمان آورد و کار شایسته کند، پاداش نیک دارد و او را از فرمان خویش کاری آسان گوییم.
۸۹. و آنگاه راهی را دنبال کرد
۹۰. تا به طلوع گاه خورشید رسید و آن را دید که بر قومی طلوع میکند که ایشان را در مقابل آفتاب پوششی نداده ایم.
۹۱. چنین بود و ما از آن چیزها که نزد وی بود، به طور کامل خبر داشتیم.
۹۲. آنگاه راهی را دنبال کرد.
۹۳. تا وقتی میان دو کوه رسید، مقابل آن قومی را یافت که سخن نمیفهمیدند.
۹۴. گفتند: ای ذوالقرنین، یاجوج و ماجوج در این سرزمین تباهکارند. آیا برای تو خراجی مقرر داریم که میان ما و آنها سدی بنا کنی ؟
۹۵. گفت : آن چیزها که پروردگارم مرا تمکن آن را داده، بهتر است. مرا به نیرو کمک دهید تا میان شما و آنها حایلی کنم.
۹۶. قطعات آهن پیش من آرید. تا چون میان دو دیواره پر شد، گفت : بدمید. تا آن را بگداخت. گفت : روی گداخته نزد من آرید تا بر آن بریزم.
۹۷. پس نه توانستند بر آن بالا روند و نه توانستند آن را نقب زنند.
۹۸. گفت : این رحمتی از جانب پروردگار من است و چون وعده پروردگارم بیاید، آن را هموار سازد و وعده پروردگارم درست است. (9)
قرآن فقط به چند جهت از شخصیت ذو القرنین اشاره کرده است. البته بعضى جوانب را نیز مى توان از لابه لاى کلمات و جملات داستان به دست آورد که در اینجا به یک یک آن موارد اشاره کرده و به توضیح آن مى پردازیم.
سوال کنندگان:
در شواهد تصریح شده که سوال از طرف یهود است(10) ، ظاهر اسلوب آیات این است که از نبی ( صل الله علیه و آله) از ذوالقرنین سؤال شده است و این آیات در پاسخ سوال آمده است. ترمذی و نسائی و امام احمد در مسند خود روایت کرده اند که قریش به اشاره ی علمای یهود اموری از پیغمبر پرسیدند که یکی از آنها مسئله ی ذوالقرنین بود و گفتند : این مرد کیست و اعمال او چه بوده است . ابن حریر و ابن کثیر و سیوطی نیز در تفاسیر خود روایاتی آورده اند.(11)
از متن آیات «یسئلونک عن ذى القرنین » از تو اى پیامبر، درباره ذو القرنین سؤال مى کنند; «قلنا یا ذاالقرنین » ما گفتیم اى ذو القرنین، و «قالوا یا ذاالقرنین » آن قوم گفتند: اى ذو القرنین، این نکته به خوبی مشخص میشود که،.تعداد کمی از مردم مکه و مدینه از این داستان خبر داشتهاند که بیشتر اهل کتاب بودند، ( یهودیان چنین پرسشهایی را درباره ماجرای خضر و اصحاب کهف می پرسیدند. )
نام ذو القرنین:
ذو القرنین، قبل از اینکه داستانش در قرآن بیاید و حتى در زمان زندگى اش به همین نام خوانده مى شده است و این چنین نیست که بعدها این لقب را گرفته باشد. این نکته از آیات قبل به خوبى استفاده مى شود. از جمله اول بر مى آید که در عصر رسول (خداصلى الله علیه وآله)، قبل از نزول این قصه، چنین اسمى بر سر زبان ها بوده است که از آن جناب داستانش را پرسیده اند، و از دو جمله بعدى نیز به خوبى معلوم مى شود که ذو القرنین در زمان حیاتش همین لقب را داشته و او را به این نام خطاب مى کردند. (12)
توانایى هاى ذو القرنین:
ذو القرنین از قدرت و مکنت بسیارى برخوردار بود و خداوند وسایل غلبه بر مشکلات و دست یابى به اهداف مهم زندگى را به او عنایت کرده بود. شامل علم و دین، عقل و درایت، نیروى جسمى، مال و لشکر زیاد، وسعت قلمرو، قدرت مدیریت و امثال آن و این خصوصیات از آیه کریمه «انا مکنا له فى الارض واتیناه من کل شى ء سببا» ما او را در زمین قدرت و حکومت دادیم و وسایل دست یابى به هر چیزى را در اختیارش گذاردیم. به خوبى استفاده مى شود.
البته، از مجموعه داستان نیز این مطلب فهمیده مى شود; توانایى اینکه به مشرق و مغرب آفتاب برود و آن سد عظیم را با توجه به وسایل آن روزگار بسازد و قدرت خود را در دورترین نقاط زمین اعمال کند، همه و همه، شاهد قدرت و توانایى بسیار او مى باشد.(13)
دین ذو القرنین :
ذو القرنین مردى مؤمن به خداوند و روز قیامت و متدین به دین حق بوده است (14) و این نکته از آیات زیر به دست مى آید:
«قال اما من ظلم فسوف نعذبه ثم یرد الى ربه فیعذبه عذابا نکرا» ذو القرنین گفت: ما کسى را که ستم ورزیده مجازات خواهیم کرد. سپس او به سوى پروردگارش باز مى گردد و خداوند او را مجازات شدیدى خواهد نمود.
«واما من امن و عمل صالحا فله جزاء الحسنى » و اما کسى که ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پاداشى نیکو خواهد داشت.
«قال هذا رحمة من ربى فاذا جاء وعد ربى جعله دکاء و کان وعد ربى حقا» ذو القرنین در پایان کار سدسازى گفت: این سد نعمت و رحمتى از سوى پروردگار من است و هنگامى که فرمان پروردگارم فرارسد، آن را در هم مى کوبد و وعده پروردگار حق است و تحقق خواهد یافت.
کتاب خصال روایتى دیگر است از امام صادق (علیه السلام ) که مى فرماید:
ملوک روى زمین چهار نفر بودند دو نفر مؤمن معتقد که عبارتند از سلیمان و ذوالقرنین . دو نفر کافر که عبارتنداز نمرود و بخت النصر.(15)
طبری هم وی را خدا پرست می داند(16)
مقام و حکومت دینى ذو القرنین :
از مجموع این آیات بر مى آید که او داراى مقام و حکومتى دینى بوده است. در آیه کریمه : «قلنا یا ذا القرنین اما ان تعذب واما ان تتخذ فیهم حسنا» ما به ذو القرنین گفتیم: اى ذو القرنین! آیا مى خواهى بدان ایشان را مجازات کنى یا روش نیکویى در مورد آن ها انتخاب مى نمایى؟
خداوند به او اختیار تام مى دهد، و این خود شاهد بر این مطلب است که وى از سوى وحى الهى یا پیامبرى از پیامبران، تایید و راهنمایى مى شده است. (17)
علاوه بر این، در آیه اى دیگر نیز مى خوانیم:
«کذلک و قد احطنا بما لدیه خبرا» کار ذو القرنین چنین بود، و ما به خوبى از امکانات و آنچه نزد وى صورت مى گرفت، اطلاع داشتیم.
ظاهرا این آیه هم کنایه از این مطلب است که آنچه او تصمیم مى گرفت،به هدایت خداوند و امر او بود و در هیچ کارى اقدام نمى نمود،مگر آن که خداوند او رامامورکرده بود.
بنابراین، از مجموع این آیات این مفهوم رساند می شود که مکالمه خداوند سبحان با ذو القرنین از سوى پیامبرى که همراه او بوده صورت مى گرفته است و او حکومتى مثل حکومت جناب طالوت بر بنى اسرائیل داشته است. (18)
عمار سابطی روایت کرده که گفت : « خدمت حضرت صادق (علیه السلام) عرض کردم مقام و منزلت ائمه ما چیست؟ فرمودند:مانند مقام و مرتبه ذوالقرنین و یوسع و آف مصاحب سلیمان » که دلالت بر علو مقام ذی القرنین دارد .(19)
مسافرت های ذوالقرنین:
مهمترین چیزی که از تاریخ زندگانی او در قرآن آمده و مورد استدلال مفسرین و محققین قرار گرفته مسافرت های سه گانه او به نقاط مختلف دنیا است.
1- مسافرت به مغرب
2- مسافرت به مشرق
3- سفر به کوه هاى یاجوج و ماجوج
مردمى که نزدیک آن تنگه زندگى مى کردند:
این مردم، از نظر فهم افراد بسیار ساده اى بودند. مرحوم علامه طباطبایى در توضیح آیه کریمه «وجد من دونهما قوما لا یکادون یفقهون قولا» در نزدیکى آن دو کوه مردمى را دید که هیچ سخنى را نمى فهمیدند، چنین فرموده است: «این جمله کنایه از سادگى و بساطت فهم آن مردم است » (20) . یا به تعبیر امروزی تمدنی نداشتند.
اما در عین این حد از فهم و سادگى با دیدن ذو القرنین و شناخت توانایى هاى او، از وى درخواست ساختن سدى کردند و از پیشنهاد پرداخت دستمزد به ذو القرنین معلوم مى شود که هم داراى فهم اقتصادى بوده اند و هم امکانات اقتصادى داشته اند. همچنین از نظر نیروى کار، شناخت آهن و فلزها و توانایى و امکان بهره بردارى از آن، در حد قابل قبولى بوده اند.(21)
پیشنهاد و درخواست ساختن سد :
مردمى که نزدیک آن تنگه زندگى مى کردند، از هجوم و غارت اقوام یاجوج و ماجوج در زحمت و شکنجه بودند. لذا از او تقاضاى ساختن مانعى در مقابل حمله آن طایفه ستمگر کردند و تاکید نمودند که در مقابل ساختن این سد، اموالى را نیز به عنوان دستمزد پرداخت خواهند کرد.
سدسازى :
سد ساخته شده توسط ذوالقرنین از قطعات بزرگ آهن بود که روی هم چیده بودند تا تنگه میان دو کوه را پر کند و آنها را ذوب کردند تا به هم بچسبند و در مرحله آخر مجموعه آن سد آهنین را با لایه ای از مس پوشاندند.
تاکنون آنچه را با فهم قاصر ما در مورد بخش هاى مختلف داستان ذو القرنین از قرآن کریم به دست مى آمد بیان کردیم، اما راجع به اینکه ذو القرنین کدام شخصیت تاریخى است؟ باید کسانی که ملقب به لقب ذوالقرنین شده اند را مورد نقد و بررسی قرار دهیم . اما در ابتدا به این سوال پاسخ گوییم که :«ذوالقرنین» (صاحب دو قرن) چرا به این نام نامیده شده است؟
بعضى معتقدند این نامگذارى به خاطر آن است که او به شرق و غرب عالم رسید که عرب از آن تعبیر به قرنى الشمس (دو شاخ آفتاب) مى کند.(22) البته قرن به معنی زمان و مدت هم بوده و مدت آنرا از 10 تا 30 سال گفته اند.(23) و ذوالقرنین به کسی می گویند که دو قرن زیسته و حکومت کرده.
قران به معنی صاحب تاج و تخت هم استفاده شده و اطلاق دارد. (24)
همچنین گیسو را به تازی قران خوانند (25)و به کسانی که در دو طرف سر خود موهای بافته شده داشته باشد ، ذوالقرنین می گویند.
همه پادشاهان ایران تاجی که بر سر می نهادند ذوالقرنین بوده است یعنی در روی تاج دو شاخ قوچ طراحی شده بود.
و اما ذو القرنین و سد یاجوج و ماجوج از نظر مفسرین و مورخین . همانطور که گفتیم در این باب حدود 30نظریه مطرح شده که علامه 7 نظر را مورد نقد و بررسی قرار داده اند بنده برای جلو گیری از طولانی شدن مطلب در اینجا چهار نظریه مهم تر را به اختصار بیان مى کنم:
الف) امپراتور چین «شین هوانگ تى »
بعضى مورخین چنین گفته اند که ذو القرنین، امپراتور «شین هوانگ تى » یکى از پادشاهان چین باستان است و سد او همان دیوار چین مى باشد.
اما باید دانست که دیوار چین با اوصاف سد ذو القرنین مطابقت ندارد،به دو دلیل:
اولا: سد ذو القرنین در تنگه اى میان دو کوه ساخته شده است، در صورتى که دیوار چین حدود سه هزار کیلومتر طول داشته و از کوه و دشت مى گذرد.
ثانیا: در ساخت سد ذو القرنین از آهن و مس مذاب استفاده شده است نه از سنگ و مصالح معمولى .
ب) اسکندر مقدونى
گفته شده ذو القرنین همان اسکندر مقدونى معروف است که سد او همانند یکضرب المثل بر سر زبان هاست. ظاهرا حکیم بو علی سینا اولین کسی است که در کتاب شفاء از اسکند مقدونی به نام ذوالقرنین یاد می کند.(26)
اشکالهایی که براین نظریه وارد است.
1- قرآن ذو القرنین را مردى مؤمن به خدا و معاد مى شمارد، در حالى که اسکندر مردى وثنى مذهب و ستاره پرست بوده .
2- ذو القرنین یکى از بندگان صالح خدا بوده که به عدل و رفق مدارا مى کرده است، حال آنکه تاریخ براى اسکندر خلاف این را نوشته است.
3- در هیچ یک از تواریخ نیامده که اسکندر مقدونى سدى به آن صورتى که قرآن ذکر کرده ساخته باشد.
ج) پادشاهى از یمن
عده اى نیز معتقدند که ذو القرنین یکى از پادشاهان حمیرى است که مرکز حکومتش در یمن بوده است.
اما باید گفت که:
اولاً: تاریخ، ساخت چنین سدى با آن اوصاف و در چنان مکانى را براى هیچ یک از پادشاهان یمن نقل نکرده است. یمنى ها اگر چه در سدسازى ماهر بوده اند، ولى سدهایشان با مصالح معمولى و به منظور ذخیره آب ساخته مى شده است.
ثانیاً: آنان که از پیامبر سوال کردند یهودی بوده اند و دلیلی ندارد که یهودیان از احوال پادشاهان یمن از پیامبر سوال کنند.
د) کوروش هخامنشى
همانطور که اشاره شد ،جدیدترین نظریه درباره ذو القرنین که توسط سر احمد خان هندی مطرح شده این است که ذوالقرنین کوروش هخامنشى، بوده و سد او «داریال » واقع در مناطق کوهستانى قفقاز و بین شهرهاى «تفلیس » و «ولادى کیوکز» مى باشد. و دانشمند مسلمان «مولانا ابو الکلام آزاد» آن را در کتاب «ذوالقرنین یا کورش کبیر» به طور مفصل و مستدل بیان کرده است.
دلایل وی بطور اجمال چنین اند:
یک: طبق آیات قرآن، ذو القرنین مردمى مؤمن به خدا و معاد بوده است، کوروش نیز طبق نظر تاریخ و کتب عهد عتیق چنین بوده است.
در آن زمان طبق تحقیقات ، تمام مردم دنیا بت پرست بودند مگر دو دسته : یکی دین مزدیسنی ( زرتشت) و دیگر یهود(27)
دو: ذو القرنین از طرف خداوند داراى توانایى ها و امکانات فراوانى مانند عقل، تدبیر، فضایل اخلاقى، ثروت و شوکت ظاهرى بوده و کوروش نیز همه این ها را داشته است.
سه: کوروش نیز سفرهایى به مغرب و مشرق داشته است سفرغربی او به سرزمین «لیدیا»، بود که با پادشاه آنجا جنگید و پایتخت «لیدیا» را فتح کرد بعد احسان کرده و آنان را عفو نمود. و سفرشرقی او به سمت «بکریا» (بلخ) برای پایان دادن به غائله قبایل وحشی و حرا نشین آنجا بود.
چهار: سد داریال که در تنگه داریال ساخته شده است. و در آن از آهن هم استفاده شده است و هم اکنون هم موجود است. و طبق نظر مورخین توسط کورش و در سفر ی که به طرف شمال ایران جهت خاموش نمودن فتنه ای در آن نواحی داشته، ساخته شده است.(28)
پنج: عده اى از مورخین گفته اند: ذو القرنین را از آن جهت ذو القرنین (صاحب دو قرن) مى نامند که داراى تاج یا کلاهخودى با دو شاخک بوده است. در این باره باید گفت اخیرا مجسمه اى سنگى در مشهد مرغاب در جنوب ایران از کوروش کشف شده که تاجى بر سر دارد و دو شاخ مانند شاخ هاى قوچ بر آن دیده مى شود.
همچنین در کتاب سفردانیال (29) هم، خوابى که وى براى کوروش نقل کرده او را به صورت قوچى که دو شاخ دارد، دیده است. (30) داستان از این قرار است که در رویای دانیال به یهود بشارت داده شده که پایان دوره اسارت و بردگی یهود و آغاز زندگی آزاد روزی خواهد بود که شخصیت ذوالقرنین پدیدار شود (یعنی دو کشور ماد و پارس با هم متحد شده و با بابل به دشمنی برخاسته و یهود را آزادی بخشند.(31) واین کار به دست کورش انجام پذیرفته لذا به عقیده یهود کورش همان ذوالقرنین است لذا مقصود سوال یهود از پیامبر همان کورش بوده است.
شش:طبق این نظریه، یاجوج و ماجوج همان مغول مى باشند
البته احتمالی هم مبنی بر اینکه جمشید از پادشاهان فارس پیشدادیه ذوالقرنین باشد وجود دارد ولی از زمان و مدت حکومت و لشکر کشی های او تاریخ مدونی در دست نیست تا وضعش را مشخص کند، ولی از پادشاهان عادل و رعیت نواز بشمار می رفته و خصوصیات اخلاقی ذوالقرنین را دارا بوده .(32)
جهت مطالعه بیشتر:
1- جلد 13 تفسیر المیزان (تفسیر سوره کهف) به نوشته علامه طباطبایى (رحمه الله).
2- ذوالقرنین یا « شین (تسن) هوانگ تی» نوشته استاد کامبوزیا .
3- کورش کبیر (ذوالقرنین) نوشته مولانا ابوالکلام آزاد .
پاورقی ها:
فرهنگ قصص بلاغی،ص 352 ر.ک.به حسین شریعتی ارموی / تحقیقی پیرامون ذوالقرنین/ چاپ اول / تابستان 1376 / دفتر نر نوید اسلام ، قم . ص33.
مولانا ابوالکلام آزاد /کورش کبیر ( ذوالقرنین) / چاپ هفتم /1374 / انتشارات: کورش. ص 175 و به نقل از سایت: http://fa.wikipedia.org
بحار الانوار، ج12 ، روایت 20و11 ر.ک. به تحقیقی پیرامون ذوالقرنین ص 27 .
بحار الانوار، ج12 ، ص 183 ، روایت 15 / بحار الانوار، ج12،ص 196،روایت 23 ر. ک. به تحقیقی پیرامون ذوالقرنین ص27.
بحار الانوار، ج12 ، پاورقی ص 211 / ر.ک. به تحقیقی پیرامون ذوالقرنین ص 28.
بحار الانوار، ج12 ، روایت 15 / تفسیر المیزان ،ج13 ، بحث روایی ص 369 /ر.ک. به تحقیقی پیرامون ذوالقرنین ص28.
ترجمه المیزان ، ج 13، ص 541 ر.ک. به محمد رضا امین زارع / ذوالقرنین در قرآن / اسفند 1380 / انتشارات موسسه فرهنگی سماء . ص 65.
کورش کبیر(ذوالقرنین)ص206 / اعلام قرآن خزائلى 314ـ 315 .
آیات 83 الی 98 سوره کهف .
مولانا ابوالکلام آزاد /کورش کبیر ( ذوالقرنین) / چاپ هفتم /1374 / انتشارات: کورش. ص 178 .
همان . ص 170
ذوالقرنین در قرآن ، ص 44-29.
همان.
همان.
ترجمه تفسیر طبری ، ص468 ر.ک. به کورش(ذوالقرنین)ص 41
ترجمه تفسیر طبری، ص 468 ر. ک. به کورش کبیر(ذوالقرنین) ص 41.
ذوالقرنین در قرآن ، ص 44-29.
سوره بقره ، آیه 247.
نقل در سه داستان اسرار آمیز /سلطان حسین تابنده/ص179 ر.ک. به کورش کبیر(ذوالقرنین) 41.
ذوالقرنین در قرآن ، ص 41.
ذوالقرنین در قرآن ، ص 44-29 و
کورش کبیر(ذوالقرنین) ص 173. و به نقل از پاسخ قبلی به سوال
همان.ص 173 و ص42.
همان، پاورقی 3 ،ص 34.
همان ،ص39.
همان، 175.
همان193.
تنگه داریال واقع در سلسله جبال قفقاز است که از دریاى خزر شروع شده و تا دریاى سیاه ادامه دارد. این سلسله جبال به ضمیمه دریاى خزر و دریاى سیاه مانعى طبیعى به طول هزارها کیلومتر بین شمال و جنوب آسیا بوده است و تنها راه بین شمال و جنوب همان تنگه داریال بوده که با سد داریال بسته شده که در زبان محلی به آن«دمیر قاپو» یعنى «دروازه آهنى » گقته می شد / ر.ک. به ذوالقرنین در قرآن ، ص 64.
یکی از 46 کتاب، کتب عهد عتیق.
ترجمه المیزان ، ج12،ص539 ر. ک. به ذوالقرنین در قرآن ، ص 65.
کورش کبیر(ذوالقرنین) ص 180.
المیزان ،ج13،ص382 ر. ک. به تحقیقی پیرامون ذوالقرنین ص 32.