فرارو- بر کسی پوشیده نیست که برخی از ذرات علم جنسیتگرا هستند. زنان مدتهاست که در تحقیقات پزشکی از آزمایشهای سرطان گرفته تا مطالعات پیرامون دیابت کمتر حضور داشتهاند و عصب شناسی نیز از این قاعده مستثنی نیست.
به گزارش فرارو به نقل از دویچه وله، برخی از دانشمندان مغز استدلال میکنند که بسیاری از تحقیقات عصب شناختی در مورد جنسیت بیولوژیکی (عصب شناختی) مغز در ۳۰ سال گذشته به خوبی انجام نشدهاند. آنان معتقدند پیش از آن که بتوانیم درباره نتایج مطالعاتی را که در تلاش برای یافتن تفاوتها در مغز مرد و زن هستند بحث کنیم باید به طور انتقادی ارزیابی نماییم که چگونه این مطالعات در وهله نخست تسهیل شدهاند.
تاثیر اندازه مغز در بحث جنسیتی پیرامون مغز
یک نکته وجود دارد که تقریبا تمام دانشمندان علوم اعصاب بر روی آن اتفاق نظر دارند و آن این که مغز مردان به طور میانگین بزرگتر از مغز زنان است. دانشمندان میگویند این بدان خاطر است که بدن مردان به طور میانگین بزرگتر از بدن زنان است. با این وجود، در مطالعاتی که به تفاوتهای مغز مردانه و زنانه پرداخته شده این موضوع همواره مورد توجه قرار نمیگیرد.
برای مثال، به نظر میرسد بسیاری از مطالعات انجام شده در سه دهه گذشته نشان میدهد که آمیگدال (بادامه مغز) مرد که در پردازش احساسات مرتبط با ترس نقش دارد بزرگتر از آمیگدال زن است.
با این وجود، در نتیجه ارزیابی سال ۲۰۲۱ میلادی از مقالاتی که در سه دهه اخیر منتشر شده بودند “لیز الیوت” پژوهشگر و تیماش دریافتند که زمانی که این واقعیت را توضیح دادند که مغز زنان از نظر نسبی از مغز مرد کوچکتر است تقریبا هیچ تفاوتی بین اندازه آمیگدال ماده و آمیگدال نر وجود نداشت. این بدان معناست که اندازه میانگین آمیگدال ماده با اندازه میانگین آمیگدال نر نسبت به میانگین اندازه بدن مردان و زنان برابر است.
اهمیت کنترل اندازه مغز در یک مطالعه بزرگ در سال ۲۰۱۸ میلادی نشان داده شد که در آن پژوهشگران دانشگاه ادینبرو در اسکاتلند دریافتند که ۸۵ درصد از تفاوتهای قلمداد شده در مغز مردان و زنان زمانی که این واقعیت را در نظر بگیرند که مغز مردان به طور میانگین به دلیل بزرگتر بودن بدن مردان بزرگتر از مغز زنان است بی معنا خواهد بود.
عامل “سن” تجزیه و تحلیل مغزها و نحوه عملکرد آن را پیچیده میکند
بنابراین، زمانی که دانشمندان اندازه نسبی مغزها را در نظر گرفتند بسیاری از تفاوتها از بین رفت. با این وجود، آنان اشاره کردند که حدود ۱۵ درصد تفاوت بین مغز مردان و زنان وجود دارد. “جینا ریپون” میگوید که این تفاوت ممکن است به دلیل سن باشد. ریپون یک زیست شناس عصبی از دانشگاه استون در بریتانیا است که بیشتر فعالیت حرفهای خود را صرف مبارزه با آن چه “جنسیت گرایی عصبی” مینامد متمرکز کرده است که از دید او “سوگیری جنسیتی در مطالعات عصب شناسی” قلمداد میشود.
در مقالهای منتشر شده حاصل مطالعه صورت در سال ۲۰۱۸ میلادی که پیشتر ذکر شد از دادههای بانک زیستی بریتانیا استفاده شده بود که پایگاه داده بزرگ زیست پزشکی است که حاوی اطلاعات ژنتیکی و سلامتی حدود ۵۰۰۰۰۰ نفر میباشد که در بریتانیا زندگی میکنند.
ریپون میگوید بانک داده زیستی تنها اطلاعات افراد بالای ۴۰ سال را جمع آوری میکند یعنی افرادی که از طریق فرهنگ به یک جنسیت خاص اجتماعی شده اند و بسیاری از دانشمندان جنسیت را متمایز از جنسیت زیست شناختی یک فرد میدانند. آنان میگویند شما با جنسیت بیولوژیکی یا زیست شناختی خود متولد میشوید، اما جنسیت شما یک ساخت اجتماعی است.
بنابراین، بانک داده زیستی تنها قادر به ارائه به اصطلاح یک عکس فوری و تصویر لحظهای از افراد در یک زمان خاص از زندگی آنان است. با این وجود، مغز دارای خاصیت پلاستیکی و شکل پذیر است و با تجربه چیزهای تازه تغییر میکند و این امر بدون توجه به جنسیت زیست شناختی شما رخ میدهد.
ریپون در پاسخ به پرسشی درباره دانشمندانی که از بانک زیستی برای ردیابی تفاوتها در مغز مرد و زن استفاده میکنند میگوید:” آن چه آنها در تلاش هستند انجام دهند غیرممکن است”. ریپون میگوید علوم اعصاب نوین افسانههای مطرح شده درباره مغز زنان را در هم میشکند.
آزمایش جنسیت مغز در نوزادان
به منظور انطباق دادن مسئله سن و شرایط فرهنگی برخی از دانشمندان سعی کردهاند پژوهشهای تطبیقی را بر روی میمونها و نوزادان انجام دهند. بر روی نوزادان، زیرا آنان هنوز وارد دنیای جنسی بزرگسالان نشدهاند و بر روی میمونها، زیرا از نظر عصبی مشابه انسانها هستند، اما در دنیای اجتماعی و فرهنگی انسانها بزرگ نشدهاند.
در مطالعهای که در سال ۲۰۰ میلادی توسط تیمی به سرپرستی “سایمون بارون کوهن” استاد آسیب شناسی روانی رشد در دانشگاه کمبریج صورت گرفت تلاشی انجام شده بود مبنی بر آن که با انجام آزمایشی بر روی نوزادان در ۲۴ ساعت نخست زندگی به این پرسش مهم “طبیعت در مقابل پرورش” پاسخ داده شود.
در آزمایشها پژوهشگران یک گوشی تلفن همراه اسباب بازی و صورت پژوهشگر اصلی پژوهش را بدون ترتیب خاصی به ۱۰۲ نوزاد نشان دادند و ردیابی کردند که نوزادان تا چه زمین به اسباب بازی و صورت آن شخص توجه کرده بودند. آنان دریافتند که تعداد بیشتری از پسران توجه بیشتری به گوشی تلفن همراه اسباب بازی داشتند و تعداد بیش تری از دختران توجه بیشتری به فرد و چهره او از خود نشان دادند. پژوهشگران اشاره کردند که نتایج پژوهش نشان داد که نوزادان پسر ترجیح بیشتری برای شئ “مکانیکی” از خود نشان دادند در حالی که نوزادان دختر ترجیح قویتری برای شئ “اجتماعی” دارند. آنان اشاره کردند که یافتههای شان به وضوح نشان میدهند که تفاوتهای جنسی تا حدی منشاء بیولوژیکی (زیست شناختی) دارند.
با این وجود، ریپون و روانشناسان دیگر مانند “کوردلیا فاین” از دانشگاه ملبورن استدلال میکنند که این مطالعه به دلایل متعددی از جمله نحوه نمایش گوشی تلفن همراه اسباب بازی و صورت پژوهشگر به نوزادان ناقص بود. او اشاره میکند که دانشمندان به جای نشان دادن گوشی تلفن همراه اسباب بازی و چهره فرد به طور همزمان برای ردیابی این که نوزادان به کدام یک بیشتر جذب شده اند آن دو را یکی یکی نشان دادند و تقریبا غیر ممکن است که انتظار داشته باشیم که پژوهشگر اصلی بتواند دقیقا همان حالت یکسان را برای هر نوزادی که در پژوهش مورد ارزیابی قرار گرفته حفظ کند.
فاین در کتاب “پندارهای اشتباه درباره جنسیت” خود مینویسد: “فکر میکنم گرفتن یک گوشی تلفن همراه اسباب بازی در دست و نگاه کردن به یک نوزاد تازه متولد شده دقیقا به همان شکل برای ۱۰۲ بار برای ۱۰۲ نوزاد بسیار دشوار است. ممکن است پژوهشگر اصلی پژوهش زمانی که گوشی تلفن همراه اسباب بازی را برای پسران بالا گرفته سهوا بیشتر آن را حرکت داده یا مستقیمتر یا با چشمهای درشتتر به نوزادان دختر نگاه کرده باشد. در آن صورت آیا نتایج متفاوت نبودهاند”؟ “ریپون” و “فاین” هر دو اشاره میکنند که این مطالعه که بیش از دو دهه پیش انجام شده هرگز تکرار نشده است. دانشمندان به طور کلی میگویند که مطالعات باید توسط گروههای مستقل از دانشمندان تکرار شوند تا نتایج و نتیجه گیریها مورد تایید قرار گیرند و این بخشی از فرایند بررسی همتایان است.
مطالعه میمونها برای یافتن ارتباط مغز و جنسیت
“رابین دانبار” سرپرست گروه مطالعاتی علوم اعصاب اجتماعی و تکاملی در دپارتمان روانشناسی تجربی در دانشگاه آکسفورد است. دانبار در وهله نخست بر روی میمونها مطالعه میکند. او به “دویچه وله” میگوید که جنسیت بیولوژیکی (زیست شناختی) در میمونهای ماده و نر جوان وجود دارد. دانبار میگوید که میمونهای ماده جوان تمایل دارند چوبها و کُندهها را حمل کنند در حالی که میمونهای نر تمایل دارند در بازیها و فعالیتهای خشنتر و سخت تری مشارکت داشته باشند. دانبار میگوید شواهد نشان میدهند که مغز حتی زمانی که از نظر اجتماعی شرطی نشده باشد مانند مغز ما در جوامع انسانی جنسیت دارد.
با این وجود، در اینجا نیز “ریپون” بار دیگر استدلال میکنند که مطالعاتی مانند مطالعه صورت گرفته توسط دانبار بر اساس فرضیههای نادرستی صورت انجام شده اند.
ریپون میگوید: “بچه میمونهای ماده به طور قدرتمندی توسط مادران شان اجتماعی میشوند تا مادر شوند. آنان به این ترتیب در طبیعت زنده میمانند و نقشهای بسیار خاصی دارند”.
بنابراین، آیا علوم اعصاب جنسیت زده و جنسیتگرا است؟
هنوز هیچ مطالعهای صورت نگرفته که یک بار برای همیشه توضیح دهد که آیا مردان و زنان متفاوت به دنیا میآیند یا صرفا مشروط به تناسب نقشهای جنسیتی خاص هستند و این موضوع هنوز به عنوان موضوعی پیچیده باقی مانده است.