نخستین حرکت ملت قهرمان ما تقریباً در نود و دو سال قبل یعنی در تاریخ 1308 هجری در حادثه تنباکو رخ داد، این انقلاب در پی دادن امتیاز یک قلم از فراوردهای کشورمان (تنباکو) به یک شرکت انگلیسی بود، شاه وقت (ناصرالدین شاه) که در آن دوره همه کاره کشور بود، امتیاز خرید و فروش تنباکو را به یک شرکت انگلیسی در برابر یک مبلغ ناچیز داد و از این نقطه استعمار خارجی و مداخله اجانب در امور اقتصادی آغاز گشت، افراد بیدار و روشنفکر و بالأخص قشرهای متدین کشور، از طریق جراید و سخنرانی، عمل شاه وقت را ، تقبیح کرده و مردم را به اعتصاب دعوت کردند تا آنجا که شکایات و طومارهایی به مرجع وقت مرحوم «میرزای شیرازی بزرگ» ارسال شد و از این طریق ذهن آن مرجع از توطئه ای که در جریان بوده آگاه گشت. فتوای مرجع وقت و اینکه استعمال تنباکو امروز به حکم محاربه با امام زمان(ع) است، تمام نقشه های دشمن را به هم ریخت و حاکم وقت مجبور به فسخ قرار داد شد و غرامتی را پرداخت، این مبارزه در عین احترام به گردانندگان آن چندان مؤثر نیفتاد و استعمار از در رفت و بار دیگر از پنجره بازگشت، از آن پس نقشه های شوم استعمار یکی پس از دیگری آغاز گشت تا آنجا که تاب ملت ایران به پایان رسید و قیامی به نام «نظام مشروطه» در سال یک هزار و دویست و هشتاد و پنج شمسی برابر هزار و سیصد و بیست و چهار هجری قمری پی ریزی شد، در این قیام مردم به عنوان تأسیس (عدالتخانه) سرانجام تأسیس مجلس شورای ملی به پا خاستند و به صورت ظاهر، خواسته های آنان جامه عمل پوشید ولی پس از اندی استبداد زادگان که مهره های استعمار و جزء تشکیلات فراموشخانه و فراماسونری بودند به کرسی های مجلس چسبیده و مصادر امور گشتند و استعمار چهره کریه خود را از طریق همان مستبدان به ظاهر مشروطه خواه، نشان داد و روزگار سیاهی برای مردمی که در راه انقلاب دوم کشته و قربانیها داده بودند، پیش آورد.
در حالی که این انقلاب به دست پر توان مراجعی مانند آیت الله خراسانی و آیت الله نوری و شخصیتهای سیاسی و علمی بزرگی پایه گذاری شده بود نه تنها نتیجه نبخشید بلکه نتیجه معکوس داد و مقدمات برچیده شدن دودمان (قاجار) و جانشین شدن دودمانی ظالم و سفّاک و فاقد هر نوع اصالت (دودمان پهلوی) را فراهم آورد. دودمان دوم قریب 60 سال از کودتای 1299 تا انقلاب 22 بهمن ماه 1357 بر پهنه کشور حکومت کرد، رجال و شخصیتهای بزرگ را به بند کشید و هزاران انقلابی را در سیاه چالها و شکنجه گاهها و زندانهای تاریک و نمناک انداخت و گروهی را به جوخه های اعدام سپرد.
در اثنای حکومت این دودمان که بندهای استعمار بر اثر جنگهای بین المللی دوم کمی شل شده بود مردم مردم ایران به رهبری یک روحانی مجاهد، مرحوم آیت الله کاشانی و یک شخصیت ملی به نام دکتر محمد مصدق قیام شجاعانه خود را آغاز کرد تا بار دیگر آزادی را به این کشور باز گرداند، قیام آنان به عنوان ملی کردن صنعت نفت آغاز شد و موفقیتی نسبی در این مبارزه به دست آوردند ولی این مبارزه نیز با کودتای 28 مرداد 1332 در هم کوبیده شد و بار دیگر رژیم سفاک پهلوی با کمک های (سیا) و (موساد) بر کشور مسلط گشت، تسلطی که تاریخ کشور نظیر آن را کمتر نشان داده است و ثروت و منابع ارضی و محصولات طبیعی ایران را در اختیار امریکا قرار داد و اجانب را بر تمام کشور مسلط ساخت و آنچنان بر جان این ملت تاخت که بدون اغراق در تاریخ حکومت دومین فرد و آخرین فرد از این دودمان (محمد رضا) دهها هزار نفر در نقاط مختلف کشور جام شهادت نوشیدند.
آیا تا کنون درباره علل شکست این قیام بسان قیامهای پیشین فکر کرده اید؟ چرا با تمام شرایطی که در آن روز فراهم بود کودتای ننگین 28 مرداد را به دنبال آورد. آیا تا کنون درباره علل شکست این سه قیام و موفقیت و پیروزی قیام چهارم، محاسباتی انجام داده اید؟
پاسخ همه این پرسشها یکی بیش نیست و در یک کلمه می توان آن را توضیح دارد و آن اینکه:
آن سه قیام پیشین، قیام بنیادی و ریشه ای نبودند در حالی که قیام چهارم، قیام بنیادی بود و به عبارت دیگر در آن سه قیام ریشه فساد که حکومت فردی بود، محفوظ بود و تحول و دگرگونی در شکل و صورت ظاهری آن صورت می گرفت، در حالی که در قیام چهارم ریشه فساد که همان حکومت دیکتاتوری شاهنشاهی بود، قطع گردید و انقلابی بنیادی و نظامی نوین بر ویرانه های پوسیده شاهی بنا گردید، در آن سه قیام پیشین به خاطر مساعد نبودن شرایط، ریشه فساد قطع نمی گردید و جرثومه فساد در دل اجتماع به حال خود باقی می ماند و فقط شاخه های آن زده می شد. ناگفته پیدا است درخت فساد هر چند شاخه های آن بریده شود پس از اندی پنجه بر تن جامعه می افکند، در این صورت همه قیامها یکی پس از دیگری از طریق مرکز فساد که عامل تسلط خارجی بر کشور بود سرکوب می گردد، در حالی که در انقلاب چهارم ریشه های گندیده قطع گردید و ماده فساد قلع و قمع شد. در این صورت آیا می توان این چهار انقلاب را یکسان شمرد؟ به طور مسلم نه.
انقلاب چهارم انقلابی مکتبی به رهبری ابر مرد قرن، شخص پرتوان آشتی ناپذیر حضرت آیت الله العظمی امام خمینی (ره) پی ریزی گردید. از آبان ماه 1341 شمسی، رومی جدید در کالبد کشور استعمار زده ایران دمیده شد و این جامعه در مدت هفده سال تمام با طرق مختلف و با وسایل گوناگون به فداکاری و جان بازی در راه هدف دعوت شد و خود رهبر، بسان یک رزمنده، زندانی و سپس تبعید گردید و فرزند عزیز خود را در این راه از دست داد و همه خطرها را به جان خرید و سرانجام ملت با دادن متجاوز از صد هزار شهید و معلول در 22 بهمن به پیروزی کامل نایل آمد. این است تفاوت انقلاب اخیر ایران با سه انقلاب پیشین. آیة الله جعفر سبحانی،سیمای فرزانگان ج 1 به نقل از سایت تبیان
در حالی که این انقلاب به دست پر توان مراجعی مانند آیت الله خراسانی و آیت الله نوری و شخصیتهای سیاسی و علمی بزرگی پایه گذاری شده بود نه تنها نتیجه نبخشید بلکه نتیجه معکوس داد و مقدمات برچیده شدن دودمان (قاجار) و جانشین شدن دودمانی ظالم و سفّاک و فاقد هر نوع اصالت (دودمان پهلوی) را فراهم آورد. دودمان دوم قریب 60 سال از کودتای 1299 تا انقلاب 22 بهمن ماه 1357 بر پهنه کشور حکومت کرد، رجال و شخصیتهای بزرگ را به بند کشید و هزاران انقلابی را در سیاه چالها و شکنجه گاهها و زندانهای تاریک و نمناک انداخت و گروهی را به جوخه های اعدام سپرد.
در اثنای حکومت این دودمان که بندهای استعمار بر اثر جنگهای بین المللی دوم کمی شل شده بود مردم مردم ایران به رهبری یک روحانی مجاهد، مرحوم آیت الله کاشانی و یک شخصیت ملی به نام دکتر محمد مصدق قیام شجاعانه خود را آغاز کرد تا بار دیگر آزادی را به این کشور باز گرداند، قیام آنان به عنوان ملی کردن صنعت نفت آغاز شد و موفقیتی نسبی در این مبارزه به دست آوردند ولی این مبارزه نیز با کودتای 28 مرداد 1332 در هم کوبیده شد و بار دیگر رژیم سفاک پهلوی با کمک های (سیا) و (موساد) بر کشور مسلط گشت، تسلطی که تاریخ کشور نظیر آن را کمتر نشان داده است و ثروت و منابع ارضی و محصولات طبیعی ایران را در اختیار امریکا قرار داد و اجانب را بر تمام کشور مسلط ساخت و آنچنان بر جان این ملت تاخت که بدون اغراق در تاریخ حکومت دومین فرد و آخرین فرد از این دودمان (محمد رضا) دهها هزار نفر در نقاط مختلف کشور جام شهادت نوشیدند.
آیا تا کنون درباره علل شکست این قیام بسان قیامهای پیشین فکر کرده اید؟ چرا با تمام شرایطی که در آن روز فراهم بود کودتای ننگین 28 مرداد را به دنبال آورد. آیا تا کنون درباره علل شکست این سه قیام و موفقیت و پیروزی قیام چهارم، محاسباتی انجام داده اید؟
پاسخ همه این پرسشها یکی بیش نیست و در یک کلمه می توان آن را توضیح دارد و آن اینکه:
آن سه قیام پیشین، قیام بنیادی و ریشه ای نبودند در حالی که قیام چهارم، قیام بنیادی بود و به عبارت دیگر در آن سه قیام ریشه فساد که حکومت فردی بود، محفوظ بود و تحول و دگرگونی در شکل و صورت ظاهری آن صورت می گرفت، در حالی که در قیام چهارم ریشه فساد که همان حکومت دیکتاتوری شاهنشاهی بود، قطع گردید و انقلابی بنیادی و نظامی نوین بر ویرانه های پوسیده شاهی بنا گردید، در آن سه قیام پیشین به خاطر مساعد نبودن شرایط، ریشه فساد قطع نمی گردید و جرثومه فساد در دل اجتماع به حال خود باقی می ماند و فقط شاخه های آن زده می شد. ناگفته پیدا است درخت فساد هر چند شاخه های آن بریده شود پس از اندی پنجه بر تن جامعه می افکند، در این صورت همه قیامها یکی پس از دیگری از طریق مرکز فساد که عامل تسلط خارجی بر کشور بود سرکوب می گردد، در حالی که در انقلاب چهارم ریشه های گندیده قطع گردید و ماده فساد قلع و قمع شد. در این صورت آیا می توان این چهار انقلاب را یکسان شمرد؟ به طور مسلم نه.
انقلاب چهارم انقلابی مکتبی به رهبری ابر مرد قرن، شخص پرتوان آشتی ناپذیر حضرت آیت الله العظمی امام خمینی (ره) پی ریزی گردید. از آبان ماه 1341 شمسی، رومی جدید در کالبد کشور استعمار زده ایران دمیده شد و این جامعه در مدت هفده سال تمام با طرق مختلف و با وسایل گوناگون به فداکاری و جان بازی در راه هدف دعوت شد و خود رهبر، بسان یک رزمنده، زندانی و سپس تبعید گردید و فرزند عزیز خود را در این راه از دست داد و همه خطرها را به جان خرید و سرانجام ملت با دادن متجاوز از صد هزار شهید و معلول در 22 بهمن به پیروزی کامل نایل آمد. این است تفاوت انقلاب اخیر ایران با سه انقلاب پیشین. آیة الله جعفر سبحانی،سیمای فرزانگان ج 1 به نقل از سایت تبیان