ازدواج عمر با دختر امام علی (ع)
۱۳۹۶/۰۸/۱۰
–
۱۹۴۲ بازدید
چرا اگر امام علی (ع) با عمر دشمنی داشت دخترش را به او داد؟
ازدواج اُمّکُلْثوم دختر امام علی(ع) با عُمَر بْن خَطّاب از جمله ماجراهای نقلشده در منابع تاریخی است که بین شیعیان و اهل سنت درباره انگیزه، چگونگی و حتی در اصل وقوع آن اختلاف شده است. برخی از اهل سنت، این ازدواج را شاهدی بر عدم اختلاف بین امام علی (ع) و عمر بن خطاب دانستهاند. منابع اهل سنت بر وقوع این ازدواج تأکید کردهاند. برخی منابع شیعی نیز این ماجرا را ذکر کردهاند، اما عدهای دیگر از عالمان شیعه آن را نپذیرفته و نقلهای موجود را بیاعتبار دانستهاند. در برخی روایات نیز این ازدواج را ازدواجی از سر اجبار معرفی کردهاند. کتابهای بسیاری در ردّ وقوع این ازدواج نگاشته شده است.علت اهمیتنوشتار اصلی: امکلثوم دختر حضرت علی (ع)ام کلثوم چهارمین فرزند امام علی(ع) و فاطمه زهرا(س) است. برخی از منابع، از ازدواج او با عمر بن خطاب، خلیفه دوم، سخن گفتهاند.
علت اهمیت این ازدواج در منابع شیعه و سنی آن است که برخی از عالمان سنی، وقوع این ازدواج را شاهدی بر عدم وجود اختلاف میان امام علی (ع) و عمر بن خطاب پس از ماجرای سقیفه دانستهاند و اثبات این ازدواج را به معنای نفی غصب خلافت و نفی شهادت حضرت زهرا میدانند.[۱]در مقابل، برخی از عالمان شیعه پاسخ دادهاند که حتی در صورت اثبات وقوع این ازدواج، این حادثه بدون رضایت امام علی (ع) و ناشی از اجبار بوده است.[۲] روایاتی نیز در منابع حدیثی شیعه در تأیید این مدعا وجود دارد.[۳]انگیزه ازدواج
بنابر نقلی عمر گفته است آنچه مرا به این ازدواج راغب میسازد لذت و کامجویی نیست؛ بلکه روایتی است که از پیامبر اکرم(ص) شنیدم که فرمود: در روز قیامت همه نسبها و سببها قطع میشود مگر پیوند نسبی و سببی من.[۴]در منابع شیعی نیز این روایت از امام رضا(ع) نقل شده است.[۵] اما در پاسخ به این مطلب گفته شده است که «بر فرض صحت این روایت که عمر و اهل سنت به آن استناد کردهاند، شرط است که رسول خدا(ص) از وی راضی باشد وگرنه دیگر خویشان پیامبر نظیر ابوجهل نیز در قیامت در امان خواهند بود».[۶] از جهت دیگر عمر قبلا دختر خویش حفصه را به عقد پیامبر(ص) در آورده بود و پیوند سببی حاصل شده بود.
نظریه اول: وقوع ازدواج
اکثر اهل سنت، بر صورت گرفتن این ازدواج تأکید کردهاند؛ تا آنجا که مقدار مهریه و فرزندان حاصل این وصلت را نام بردهاند.[۷]طبری ماجرا را این گونه شرح میدهد: ابتدا عُمَر، ام کلثوم دختر ابوبکر را از عایشه خواستگاری کرد و عایشه با خواهرش موضوع را در میان گذاشت. اما ام کلثوم به علت زندگی خشن عُمَر و سختگیریاش به زنان، آن را نپذیرفت. عمرو بن عاص موضوع را به عُمَر رسانید و ام کلثوم، دختر علی(ع) را معرفی کرد تا نسبتی بین او و رسول خدا(ص) برقرار گردد.[۸]برخی منابع اهل سنت نیز خواستگاری را بدون واسطه نقل کرده و نوشتهاند: عُمَر، ام کلثوم را از علی(ع) خواستگاری کرد و امام(ع) در جواب فرمود: او کوچک است. عُمَر گفت: او کوچک نیست و تو میخواهی او را به من ندهی. پس او را نزد من بفرست تا او را ببینم. امام(ع) او را نزد عُمر فرستاد. عمر که او را دید به ام کلثوم گفت: به پدرت بگو چنان که تو میگویی نیست. سپس علی(ع) با وصلت آنان موافقت کرد.[۹]در برخی متون دیگر اهل سنت آمده است که عمر دست بر ساق پای ام کلثوم زد و آن را برهنه کرد. ام کلثوم گفت: اگر خلیفه نبودی چشمت را کور میکردم و دماغت را میشکستم. ام کلثوم که نزد پدر بازگشت و از عمل عمر شکایت کرد و گفت: مرا نزد پیرمرد بدی فرستادی.[۱۰] سبط بن جوزی درباره این عمل عمر میگوید: به خدا قسم چنین چیزی قبیح است حتی اگر او کنیز بود؛ عمر حق نداشت این کار را انجام دهد چرا که به اجماع مسلمین دست زدن به زن نامحرم جایز نیست.[۱۱]برخی عالمان شیعه نیز وقوع این ماجرا را میپذیرند[۱۲] کلینی، روایتی را نقل میکند که امام علی(ع) پس از مرگ عمر، ام کلثوم را به خانه خویش برد.[۱۳]در بعضی از منابع عهدهدار این ازدواج حضرت علی[۱۴] و در بعضی عباس بن عبدالمطلب و در روایتی نیز امام حسن(ع) و امام حسین(ع) عهدهدار این ازدواج شدند.
ازدواج از روی اجبار
گروهی از عالمان شیعه، با استناد به روایات موجود در این زمینه، وقوع ازدواج را تأیید ولی آن را از سر اجبار و اکراه دانستهاند. برای مثال، سید مرتضی میگوید امام علی (ع) از روی ناچاری و تقیه، و با وساطت عموی خود، این ازدواج را پذیرفته است. او در پاسخ به سوال درباره ازدواج عمر با ام کلثوم میگوید: این ازدواج از روی اختیار و رغبت امام(ع) نبود، بلکه پس از تکرار درخواست و زورگویی که نزدیک بود به درگیری و مرافعه بیانجامد صورت گرفت.[۱۵] روایاتی نیز در این باره وجود دارد؛ برای مثال از امام صادق(ع) درباره ازدواج ام کلثوم با عُمَر سؤال شد و امام (ع) فرمود: این اولین ازدواجی است که در اسلام غصب شده است.[۱۶]همچنین در کتاب کافی آمده است: امیرمؤمنان(ع) خواستگاری عُمر را نپذیرفت و به او فرمود: او دختر بچهای بیش نیست. عمر نزد عباس بن عبدالمطلب، عموی علی(ع) رفت و تهدید کرد که به خدا چاه زمزم را ویران میکنم، برای شما کرامتی نمیگذارم و شاهد میآورم که علی دزدی کرده و دست راستش را قطع میکنم. عباس، جریان را برای امام(ع) نقل کرد و از او خواست امر را به وی واگذارد و علی(ع) هم پذیرفت.[۱۷]نظریه دوم: عدم وقوع ازدواج
برخی از عالمان شیعه هم، اصل ماجرا را انکار کردهاند. شیخ مفید در این باره میگوید: حدیث وارده در باب تزویج ام کلثوم ثابت نیست و زبیر بن بکار که آن را روایت کرده فردی متهم و دشمن امیرمؤمنان(ع) بوده است.[۱۸] (شیخ مفید در کتاب دیگر خویش این مسأله را پذیرفته و از آن خبر داده است.[۱۹])
ابن شهرآشوب از قول ابومحمد نوبختی میگوید: عقد صورت گرفت اما ام کلثوم کوچک بود. وی صبر کرد تا بزرگ شود ولی عُمَر قبل از وقوع زفاف مُرد.[۲۰]ذبیح الله محلاتی مینویسد: با اندکی تأمل به یقین درمییابیم که اصلا چنین واقعه و ازدواجی صورت نپذیرفته است.[۲۱] بعضی از معاصرین هم در پرداختن به این ماجرا، مستندات خویش را در عدم وقوع این ازدواج ذکر کردهاند.[۲۲]کتاب «افحام الاعداء و الخصوم»
آقا بزرگ تهرانی کتابهایی را که در ردّ این ازدواج نوشته شده نام میبرد:
«افحام الاعداء و الخُصوم فی نفی عقد ام کلثوم» تألیف ناصر حسین بن امیر حامد حسین.[۲۳]«تزویج ام کلثوم بنت امیرالمؤمنین و انکارُ وُقوعه (اثبات عدمه)» اثر شیخ محمدجواد بلاغی.[۲۴]«ردّ الخوارج فی جواب ردّ الشیعه» که به زبان اردو و در لاهور چاپ شده است.[۲۵]«رسالة فی تزویج عمر لِاُمّ کلثوم بنت علی(ع)» نوشته شیخ سلیمان بن عبدالله ماحوزی که وی در این رساله مانند شیخ مفید و ابن شهرآشوب ازدواج را رد کرده است.[۲۶]«العجالة المفحمة فی ابطال روایه نکاح ام کلثوم» از سید مصطفی دلدار علی النقوی.[۲۷]«قول محتوم فی عقد ام کلثوم» اثر سید کرامت علی هندی.[۲۸]«کنز مکتوم فی حل عقد ام کلثوم» نوشته سید علی اظهر الهندی.[۲۹]از عالمان معاصر هم کتابهایی با عناوین «تزویج ام کلثوم من عمر» و «فی خبر تزویج ام کلثوم من عمر» تألیف سید علی میلانی در شرح و تحلیل این جریان چاپ شده است.[۳۰]نظریه سوم: ام کلثوم، دختر ابوبکر
برخی احتمال دادهاند، ام کلثومی که با عمر ازدواج کرده دختر ابوبکر بوده نه حضرت علی(ع). نووی یکی از علمای اهل سنت در کتاب تهذیب الاسماء نیز این احتمال را پذیرفته است.[۳۱] آیت الله مرعشی نجفی در پاورقی احقاق الحق ضمن تایید این نظریه، ام کلثوم را دختر اسماء بنت عمیس از ابابکر می داند که پس از مرگ ابابکر چون اسماء به ازدواج حضرت علی(ع) در آمد این دختر را نیز به خانه امام برد و عمر با این دختر ازدواج کرد.از آنجا که وی دختر خوانده حضرت علی محسوب می شود، برخی به اشتباه ازدواج ام کلثوم دختر ابابکر را به نام ام کلثوم دختر حضرت علی(ع) در تاریخ ثبت کردند.[۳۲]
پینوشت:
1. در این باره، ر.ک ازدواج ام کلثوم با عمر و علت ازدواج ام کلثوم با عمر
2. سید مرتضی، رسائل، ۱۴۱۹ق، ج۳، ص۱۴۹.
3. کلینی، کافی، ۱۳۶۳ش، ج۵، ص۳۴۶.
4. بیهقی، سنن بیهقی، ج۷، ص۶۴. صنعانی، المصنف، ج۶، ص۱۶۴.
5. عاملی، وسائل الشیعه، ۱۴۱۴ق، ج۲۰، ص۳۸.
6. غروی نائینی، محدثات شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۱۰۲.
7. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۱۹، ص۴۸۶. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۴۶۴؛ صنعانی، المصنف، ج۶، ص۱۶۳.
8. طبری، تاریخ طبری، ۱۴۰۳ق، ج۴، ص۲۷۰.
9. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۴۶۳.
10. الاصابه، ج۸، ص۴۶۴. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۵۰۱. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۹۵۵.
11. ابن جوزی، تذکره الخواص، ۱۴۲۶ق، ص۳۲۱.
12. شوشتری، قاموس الرجال، ۱۴۱۹ق، ج۱۲، ص۲۱۶. علمالهدی، رسائل، ج۳، ص۱۴۹. کلینی، کافی، ۱۳۶۳ش، ج۵، ص۳۴۶
13. کلینی، کافی، ۱۳۶۳ش، ج۶، ص۱۱۴، ۱۱۵.
14. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۴۶۳.
15. علمالهدی، رسائل، ۱۴۰۵ق، ج۳، ص۱۴۹.
16. کلینی، کافی، ۱۳۶۳ش، ج۵، ص۳۴۶.
17. کلینی، کافی، ۱۳۶۳ش، ج۵، ص۳۴۶
18. مفید، المسائل السرویه، ۱۴۱۴ق، ص۸۶ و ۸۷.
19. مفید، المسائل العکبریه، ۱۴۱۴ق، ص۶۰.
20. ابن شهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۶ق، ج۳، ص۱۸۹.
21. محلاتی، ریاحین الشریعه، ۱۳۶۸ش، ج۳، ص۲۴۵.
22. انصاری زنجانی، الموسوعة الکبری عن فاطمه الزهراء، ۱۴۲۸ق، ج۷، ص۳۴۰- ۳۵۴.
23. تهرانی، الذریعه، ج۲، ص۲۵۷.
24. تهرانی، الذریعه، ج۴، ص۱۷۲. ج۱۱، ص۱۴۶.
25. تهرانی، الذریعه، ج ۱۰، ص۱۷۵.
26. تهرانی، الذریعه، ج۱۱، ص۱۴۶.
27. تهرانی، الذریعه، ج۱۵، ص۲۲۳.
28. تهرانی، الذریعه، ج۱۷، ص۲۱۴.
29. تهرانی، الذریعه، ج۱۸، ص۱۶۸.
30. پایگاه سیدعلی حسینی میلانی.
31. نووی، تهذیب الاسماء ۱۹۹۶ﻡ، ج ۲،ص۶۳۰، ش ۱۲۲۴
32. شوشتری، احقاق الحق، ۱۴۰۹ق، ج ۲، ص۴۹۰.
علت اهمیت این ازدواج در منابع شیعه و سنی آن است که برخی از عالمان سنی، وقوع این ازدواج را شاهدی بر عدم وجود اختلاف میان امام علی (ع) و عمر بن خطاب پس از ماجرای سقیفه دانستهاند و اثبات این ازدواج را به معنای نفی غصب خلافت و نفی شهادت حضرت زهرا میدانند.[۱]در مقابل، برخی از عالمان شیعه پاسخ دادهاند که حتی در صورت اثبات وقوع این ازدواج، این حادثه بدون رضایت امام علی (ع) و ناشی از اجبار بوده است.[۲] روایاتی نیز در منابع حدیثی شیعه در تأیید این مدعا وجود دارد.[۳]انگیزه ازدواج
بنابر نقلی عمر گفته است آنچه مرا به این ازدواج راغب میسازد لذت و کامجویی نیست؛ بلکه روایتی است که از پیامبر اکرم(ص) شنیدم که فرمود: در روز قیامت همه نسبها و سببها قطع میشود مگر پیوند نسبی و سببی من.[۴]در منابع شیعی نیز این روایت از امام رضا(ع) نقل شده است.[۵] اما در پاسخ به این مطلب گفته شده است که «بر فرض صحت این روایت که عمر و اهل سنت به آن استناد کردهاند، شرط است که رسول خدا(ص) از وی راضی باشد وگرنه دیگر خویشان پیامبر نظیر ابوجهل نیز در قیامت در امان خواهند بود».[۶] از جهت دیگر عمر قبلا دختر خویش حفصه را به عقد پیامبر(ص) در آورده بود و پیوند سببی حاصل شده بود.
نظریه اول: وقوع ازدواج
اکثر اهل سنت، بر صورت گرفتن این ازدواج تأکید کردهاند؛ تا آنجا که مقدار مهریه و فرزندان حاصل این وصلت را نام بردهاند.[۷]طبری ماجرا را این گونه شرح میدهد: ابتدا عُمَر، ام کلثوم دختر ابوبکر را از عایشه خواستگاری کرد و عایشه با خواهرش موضوع را در میان گذاشت. اما ام کلثوم به علت زندگی خشن عُمَر و سختگیریاش به زنان، آن را نپذیرفت. عمرو بن عاص موضوع را به عُمَر رسانید و ام کلثوم، دختر علی(ع) را معرفی کرد تا نسبتی بین او و رسول خدا(ص) برقرار گردد.[۸]برخی منابع اهل سنت نیز خواستگاری را بدون واسطه نقل کرده و نوشتهاند: عُمَر، ام کلثوم را از علی(ع) خواستگاری کرد و امام(ع) در جواب فرمود: او کوچک است. عُمَر گفت: او کوچک نیست و تو میخواهی او را به من ندهی. پس او را نزد من بفرست تا او را ببینم. امام(ع) او را نزد عُمر فرستاد. عمر که او را دید به ام کلثوم گفت: به پدرت بگو چنان که تو میگویی نیست. سپس علی(ع) با وصلت آنان موافقت کرد.[۹]در برخی متون دیگر اهل سنت آمده است که عمر دست بر ساق پای ام کلثوم زد و آن را برهنه کرد. ام کلثوم گفت: اگر خلیفه نبودی چشمت را کور میکردم و دماغت را میشکستم. ام کلثوم که نزد پدر بازگشت و از عمل عمر شکایت کرد و گفت: مرا نزد پیرمرد بدی فرستادی.[۱۰] سبط بن جوزی درباره این عمل عمر میگوید: به خدا قسم چنین چیزی قبیح است حتی اگر او کنیز بود؛ عمر حق نداشت این کار را انجام دهد چرا که به اجماع مسلمین دست زدن به زن نامحرم جایز نیست.[۱۱]برخی عالمان شیعه نیز وقوع این ماجرا را میپذیرند[۱۲] کلینی، روایتی را نقل میکند که امام علی(ع) پس از مرگ عمر، ام کلثوم را به خانه خویش برد.[۱۳]در بعضی از منابع عهدهدار این ازدواج حضرت علی[۱۴] و در بعضی عباس بن عبدالمطلب و در روایتی نیز امام حسن(ع) و امام حسین(ع) عهدهدار این ازدواج شدند.
ازدواج از روی اجبار
گروهی از عالمان شیعه، با استناد به روایات موجود در این زمینه، وقوع ازدواج را تأیید ولی آن را از سر اجبار و اکراه دانستهاند. برای مثال، سید مرتضی میگوید امام علی (ع) از روی ناچاری و تقیه، و با وساطت عموی خود، این ازدواج را پذیرفته است. او در پاسخ به سوال درباره ازدواج عمر با ام کلثوم میگوید: این ازدواج از روی اختیار و رغبت امام(ع) نبود، بلکه پس از تکرار درخواست و زورگویی که نزدیک بود به درگیری و مرافعه بیانجامد صورت گرفت.[۱۵] روایاتی نیز در این باره وجود دارد؛ برای مثال از امام صادق(ع) درباره ازدواج ام کلثوم با عُمَر سؤال شد و امام (ع) فرمود: این اولین ازدواجی است که در اسلام غصب شده است.[۱۶]همچنین در کتاب کافی آمده است: امیرمؤمنان(ع) خواستگاری عُمر را نپذیرفت و به او فرمود: او دختر بچهای بیش نیست. عمر نزد عباس بن عبدالمطلب، عموی علی(ع) رفت و تهدید کرد که به خدا چاه زمزم را ویران میکنم، برای شما کرامتی نمیگذارم و شاهد میآورم که علی دزدی کرده و دست راستش را قطع میکنم. عباس، جریان را برای امام(ع) نقل کرد و از او خواست امر را به وی واگذارد و علی(ع) هم پذیرفت.[۱۷]نظریه دوم: عدم وقوع ازدواج
برخی از عالمان شیعه هم، اصل ماجرا را انکار کردهاند. شیخ مفید در این باره میگوید: حدیث وارده در باب تزویج ام کلثوم ثابت نیست و زبیر بن بکار که آن را روایت کرده فردی متهم و دشمن امیرمؤمنان(ع) بوده است.[۱۸] (شیخ مفید در کتاب دیگر خویش این مسأله را پذیرفته و از آن خبر داده است.[۱۹])
ابن شهرآشوب از قول ابومحمد نوبختی میگوید: عقد صورت گرفت اما ام کلثوم کوچک بود. وی صبر کرد تا بزرگ شود ولی عُمَر قبل از وقوع زفاف مُرد.[۲۰]ذبیح الله محلاتی مینویسد: با اندکی تأمل به یقین درمییابیم که اصلا چنین واقعه و ازدواجی صورت نپذیرفته است.[۲۱] بعضی از معاصرین هم در پرداختن به این ماجرا، مستندات خویش را در عدم وقوع این ازدواج ذکر کردهاند.[۲۲]کتاب «افحام الاعداء و الخصوم»
آقا بزرگ تهرانی کتابهایی را که در ردّ این ازدواج نوشته شده نام میبرد:
«افحام الاعداء و الخُصوم فی نفی عقد ام کلثوم» تألیف ناصر حسین بن امیر حامد حسین.[۲۳]«تزویج ام کلثوم بنت امیرالمؤمنین و انکارُ وُقوعه (اثبات عدمه)» اثر شیخ محمدجواد بلاغی.[۲۴]«ردّ الخوارج فی جواب ردّ الشیعه» که به زبان اردو و در لاهور چاپ شده است.[۲۵]«رسالة فی تزویج عمر لِاُمّ کلثوم بنت علی(ع)» نوشته شیخ سلیمان بن عبدالله ماحوزی که وی در این رساله مانند شیخ مفید و ابن شهرآشوب ازدواج را رد کرده است.[۲۶]«العجالة المفحمة فی ابطال روایه نکاح ام کلثوم» از سید مصطفی دلدار علی النقوی.[۲۷]«قول محتوم فی عقد ام کلثوم» اثر سید کرامت علی هندی.[۲۸]«کنز مکتوم فی حل عقد ام کلثوم» نوشته سید علی اظهر الهندی.[۲۹]از عالمان معاصر هم کتابهایی با عناوین «تزویج ام کلثوم من عمر» و «فی خبر تزویج ام کلثوم من عمر» تألیف سید علی میلانی در شرح و تحلیل این جریان چاپ شده است.[۳۰]نظریه سوم: ام کلثوم، دختر ابوبکر
برخی احتمال دادهاند، ام کلثومی که با عمر ازدواج کرده دختر ابوبکر بوده نه حضرت علی(ع). نووی یکی از علمای اهل سنت در کتاب تهذیب الاسماء نیز این احتمال را پذیرفته است.[۳۱] آیت الله مرعشی نجفی در پاورقی احقاق الحق ضمن تایید این نظریه، ام کلثوم را دختر اسماء بنت عمیس از ابابکر می داند که پس از مرگ ابابکر چون اسماء به ازدواج حضرت علی(ع) در آمد این دختر را نیز به خانه امام برد و عمر با این دختر ازدواج کرد.از آنجا که وی دختر خوانده حضرت علی محسوب می شود، برخی به اشتباه ازدواج ام کلثوم دختر ابابکر را به نام ام کلثوم دختر حضرت علی(ع) در تاریخ ثبت کردند.[۳۲]
پینوشت:
1. در این باره، ر.ک ازدواج ام کلثوم با عمر و علت ازدواج ام کلثوم با عمر
2. سید مرتضی، رسائل، ۱۴۱۹ق، ج۳، ص۱۴۹.
3. کلینی، کافی، ۱۳۶۳ش، ج۵، ص۳۴۶.
4. بیهقی، سنن بیهقی، ج۷، ص۶۴. صنعانی، المصنف، ج۶، ص۱۶۴.
5. عاملی، وسائل الشیعه، ۱۴۱۴ق، ج۲۰، ص۳۸.
6. غروی نائینی، محدثات شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۱۰۲.
7. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۱۹، ص۴۸۶. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۴۶۴؛ صنعانی، المصنف، ج۶، ص۱۶۳.
8. طبری، تاریخ طبری، ۱۴۰۳ق، ج۴، ص۲۷۰.
9. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۴۶۳.
10. الاصابه، ج۸، ص۴۶۴. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۵۰۱. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۹۵۵.
11. ابن جوزی، تذکره الخواص، ۱۴۲۶ق، ص۳۲۱.
12. شوشتری، قاموس الرجال، ۱۴۱۹ق، ج۱۲، ص۲۱۶. علمالهدی، رسائل، ج۳، ص۱۴۹. کلینی، کافی، ۱۳۶۳ش، ج۵، ص۳۴۶
13. کلینی، کافی، ۱۳۶۳ش، ج۶، ص۱۱۴، ۱۱۵.
14. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۴۶۳.
15. علمالهدی، رسائل، ۱۴۰۵ق، ج۳، ص۱۴۹.
16. کلینی، کافی، ۱۳۶۳ش، ج۵، ص۳۴۶.
17. کلینی، کافی، ۱۳۶۳ش، ج۵، ص۳۴۶
18. مفید، المسائل السرویه، ۱۴۱۴ق، ص۸۶ و ۸۷.
19. مفید، المسائل العکبریه، ۱۴۱۴ق، ص۶۰.
20. ابن شهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۶ق، ج۳، ص۱۸۹.
21. محلاتی، ریاحین الشریعه، ۱۳۶۸ش، ج۳، ص۲۴۵.
22. انصاری زنجانی، الموسوعة الکبری عن فاطمه الزهراء، ۱۴۲۸ق، ج۷، ص۳۴۰- ۳۵۴.
23. تهرانی، الذریعه، ج۲، ص۲۵۷.
24. تهرانی، الذریعه، ج۴، ص۱۷۲. ج۱۱، ص۱۴۶.
25. تهرانی، الذریعه، ج ۱۰، ص۱۷۵.
26. تهرانی، الذریعه، ج۱۱، ص۱۴۶.
27. تهرانی، الذریعه، ج۱۵، ص۲۲۳.
28. تهرانی، الذریعه، ج۱۷، ص۲۱۴.
29. تهرانی، الذریعه، ج۱۸، ص۱۶۸.
30. پایگاه سیدعلی حسینی میلانی.
31. نووی، تهذیب الاسماء ۱۹۹۶ﻡ، ج ۲،ص۶۳۰، ش ۱۲۲۴
32. شوشتری، احقاق الحق، ۱۴۰۹ق، ج ۲، ص۴۹۰.