۱۳۹۶/۰۳/۲۶
–
۳۴۱۳ بازدید
پرسشگر محترم، ارتباط با این نهاد و بیان خصوصی ترین مسائل زندگی تان، گویای توفیقی است که در جلب اعتماد شما داریم. امیدواریم مطالب ارائه شده، پاسخ مناسبی به این اعتماد باشد.
خواهر گرامی، در پاسخ به سوال مهم تان، ابتدا در سطوری کوتاه، نگاهی به اهمیت و ضرورت ازدواج میانداریم و سپس به مسألهای که در مورد شما مطرح است می پردازیم.
خوب است بدانید تشریع ازدواج در همه ادیان الهی و ترغیب به آن در اسلام، از یک علت و فلسفهاساسی و از چندین علت فرعی برخوردار است. بر این اساس، میتوان این علل را به دو دسته اساسی و فرعی تقسیم نمود:
۱- علت اساسی تشریع ازدواج:
خواهر گرامی، در پاسخ به سوال مهم تان، ابتدا در سطوری کوتاه، نگاهی به اهمیت و ضرورت ازدواج میانداریم و سپس به مسألهای که در مورد شما مطرح است می پردازیم.
خوب است بدانید تشریع ازدواج در همه ادیان الهی و ترغیب به آن در اسلام، از یک علت و فلسفهاساسی و از چندین علت فرعی برخوردار است. بر این اساس، میتوان این علل را به دو دسته اساسی و فرعی تقسیم نمود:
1- علت اساسی تشریع ازدواج:
علت اساسی تشریع ازدواج، پاسخ به ندای فطرت و نیازهای (روحی، روانی، جسمی، جنسی) طبیعی انسان است. تمام قوانین و مقرّرات اسلام، از زیر ساختهای فطری و طبیعی به ودیعه نهاده شده در نهاد انسان، سرچشمه میگیرند. این قوانین و مقرّرات به شکلی برآورنده نیازهای فطری و طبیعی انسان هستند و در پرتو این قوانین، سلامت و رشد آدمی تضمین میشود. فلسفهاساسی و بنیادی ازدواج همانند تمام احکام و مقرّرات آن، پاسخ به ندای فطرت خداجوی انسان است. ازدواج از این روی در اسلام، تشریع و مورد ترغیب قرار گرفته است که میتواند به نیازهای فطری آدمی پاسخ شایسته داده و سلامت و تعالی وی را زمینهسازی نماید. لذا افرادی که از ازدواج روی میگردانند، در واقع به طور ناخودآگاه با فطرت و طبیعت خود به جنگ برخاستهاند؛ در نتیجه، چون برخلاف فطرت و نیاز طبیعی حرکت میکنند، با دشواری و مشکلات فراوان مواجه میشوند و از مسیر اعتدال و جاده تکامل و رشد خارج میشوند. (مراحل ازدواج در اسلام، ص 8)
2- بعضی علل فرعی تشریع ازدواج:
الف- تأمین آرامش روح و روان و سکون دل و جان: از جمله علل ازدواج در دیدگاه اسلام، تأمین آرامش و سکون است. «من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و…» (روم، 21)، «از نشانههای خدا این است که از جنس خودتان برای شما همسرانی را آفرید تا در کنار آنها آرامش بیابید.» این آرامش از اینجا ناشی میشود که این دو جنس مکمل یکدیگر و مایه شکوفایی و نشاط و پرورش یکدیگر میباشند. (تفسیر نمونه: ج16، ص391)
ب- حفظ نوع بشر: از دیگر علل تشریع ازدواج در اسلام همانا حفظ نوع بشر در قالب تولید مثل، توالد و تناسل سالم و مشروع میباشد. این علت تا به آن حد مورد نظر اسلام است که روایات نقل شده از اولیای دین، فرزندآور بودن را از صفات شایسته زنان برای ازدواج میشمارد (نحن و الاولاد، ج1، ص140) و فرزند داشتن را مایه برکت میداند. (الکافی، ج5، ص474، ح2)
ج- حفظ دین: ازدواج نوعی تأثیر در تأمین مصونیت از انحرافها، کژیها و لغزشها دارد و همین حالت موجب فراهم شدن جایگاهی متفاوت با قبل برای شخص مزدوج میشود و نوعی، فضیلت، برتری و دوری گزیدن از تخلفات را به همراه دارد و تقید فرد را به فضایل، آداب دینی و معنوی بیشتر میسازد. گویا از همین روی اولیای دین میفرمایند: «کسی که ازدواج کند، نیمی از دین خود را حفظ نموده است.» (الحر العاملی،( 1403ق)، ج14، ص5) یا در سخنی نورانی و نغز، پیامبر رحمت (صلی الله علیه و آله) میفرمایند: «مردان مجرد را زن دهید تا خدا اخلاقشان را نیک و ارزاقشان را وسیع و جوانمردیشان را زیاد کند.» (ازدواج در اسلام، ص14)
د- رشد شخصیت و احساس مسؤولیت اجتماعی: مسؤولیتپذیری و بیرون آمدن از حصار خودبینی و طبیعت فردی و متعهد شدن در برابر دیگران و به دنبال آن فراهم شدن زمینهی رشد اجتماعی، از دیگر علل و فلسفههای تشریع ازدواج است. این تأثیر را در هیچ عمل و رفتار فردی و اجتماعی دیگر نمیتوان سراغ گرفت. انسان تنها در پرتو ازدواج میتواند به شخصیت اجتماعی خود دست یابد و پختگی شخصیت پیدا کند (تفسیر نمونه، ج14، ص465). ازدواج اولین مرحلهی خروج از خود طبیعی فردی و توسعه پیدا کردن شخصیت انسان است. (تعلیم و تربیت در اسلام، صص252-251) اگر راهی غیر از این برای رسیدن به این مطلوب وجود داشت، به طور یقین اسلام آن را معرفی مینمود. این پختگی جز در پرتو ازدواج و تشکیل خانواده پیدا نمیشود.
ه- حفظ و ارتقاء امنیت و سلامت اخلاقى جامعه
و- ارضاى حس محبت کردن و مورد محبت قرار گرفتن
*** و اما در مورد مسئله ای که شما مطرح کرده اید:
همانطور که در جای جای متن ارسالی خود بدان اشاره نمودید، به نظر می رسد مهمترین مسأله ای که باعث گردیده احساس تان نسبت به ازدواج برخلاف آن چیزی باشد که طبیعت تان بدان گرایش دارد، خجالت و کمرویی شماست. چه بسا اگر زودتر از این ها برای درمان اقدام می نمودید در مورد ازدواج و … چنین دیدی نمی داشتید؛ بنابراین شایسته است این مسأله را برای خود حل نمایید تا خود به خود سایر مسائل متأثّر از آن نیز ان شاء الله حل گردد.
در این زمینه گفتنی است که گرچه کم رویی، از صفات پایدار شخصیّت نیست و به صورت ژنتیک و ارثی به فرد منتقل نمی شود، امّا مطمئناً بروز این حالت در شما با مجموعه اى از عوامل مرتبط است که تنها شناخت این عوامل مى تواند راه درمان و نجات را به شما نشان دهد؛ زیرا کم رویی رفتاری آموخته شده و اکتسابی است که الگوگیری از بزرگترها به ویژه والدین، انتقاد زیاد از فرد، محرومیّت از محبّت والدین و … در ایجاد آن مؤثّرند.
راه شناخت این عوامل در هر فردی بررسى وضعیت خانواده و محیط تربیتى اوست که به نظر می رسد مراجعه حضوری به مراکز مشاوره کمک شایان توجّهی به شما در این زمینه خواهد نمود.
امّا آنچه با توجّه به مقدار اطلاعات موجود در متن ارسالی شما به دست می آید آن است که شما این اصل را پذیرفته اید که آدمى « کمرو و خجالتی» هستید. به نظر می رسد دقیقاً به علّت همین پذیرش است که رفتارهایى متناسب با آن از خود بروز مى دهید.
نارضایتی از خود در مهارت های اجتماعی و تداوم دوستی، اجتناب از تماس با دیگران و وابستگی به دوستان کم یا به تک دوست، احساس ناراحتی در حضور افراد غریبه و دشوار بودن صحبت با غریبه ها، نداشتن اعتماد به نفس و جرأت انجام کارهای تازه و … از جمله مسائلی است که یک فرد خجالتی از آن رنج می برد.
در این رابطه عمل به راهکارهای زیر می تواند به شما در برون رفت از این وضعیت کمک کند :
1- هرگز تصور کم رو بودن را به ذهن خود راه ندهید و واژه ها و عبارت هایى نظیر:« من خجالتى هستم»،« من کمرو هستم» و… را به زبان نیاورید، بلکه جرأت و شهامت را به خود تلقین کنید، و با صداى بلند در طول روز، چندین نوبت بگویید:« من شهامت بیان این سخن، عمل و فعالیت را دارم».
2- شناخت خود از جنس مخالف را تصحیح کنید. او نیز شخصى مانند شما و همه انسان هاى دیگر است. البته رعایت حیا و عفت در مقابل نامحرم امرى واجب، مطلوب و شایسته است و هیچ گاه شرم و حیا، در مقابل نامحرم را مساوى با کم رویى و خجالت نگیرید.
3- سعی نمایید تفاوت و مرز حیاء به عنوان صفتی خوب که در واقع فضیلت اخلاقى است و خجالت و یا شرم زن در برابر شوهر و کم رویى به عنوان یک مشکل رفتارى که نیازمند درمان است را دریابید؛ زیرا حیا به معناى شرم داشتن از ارتکاب محرمات و مذمومات، امرى شرعى، عقلى و عادى است؛ ولى خجالت اعم از آن است و گاه به امور غیرمذموم، بلکه به واجبات نیز تعلّق مى گیرد؛ مانند شرم از رفتن به حمام برای انجام غسل جنابت در هنگام حضور خانواده و یا شرم زن در برابر شوهر هنگام روابط جنسی.
4- در برنامه هاى جمعى شرکت فعال داشته و سر کلاس و در هر محفل دیگری، سخن خود را به هر صورت ابراز کنید، هرچند مورد اقبال دیگران قرار نگیرد.
5- طبق قانون زوجیت در نظام آفرینش، خداوند انسان ها را به گونه ای آفریده است که به صورت فردی و تنهایی نمی توانند به حیات سعادتمندانه ای دست یابند. آنها هم مثل همه پدیده های عالم, زوج و جفتی دارند. آدمی وقتی به مرحله بلوغ جسمی, عقلانی, اجتماعی, جنسی و … رسید و توانست خود را سر پا نگه دارد, وظیفه تشکیل خانواده بر عهده او گذارده می شود و او باید مسئولیت آن را پذیرا باشد. شما نیز از این قاعده مستثنی نیستید، چه امروز و چه فردا شما نیز باید ازدواج کنید؛ بنابراین:
1. شناخت خود از جنس مخالف را تصحیح کنید.
2. در مورد فوائد ازدواج که برخی از آن در ادامه عنوان می گردد، بیندیشید :
– حفظ دین و تقویت معنویات
– کمک به طهارت معنوی و روحی؛ ازدواج با همسری شایسته دین انسان را تا حد بالایی حفظ می کند و به طهارت معنوی و روحی کمک می کند .
– ازدواج موجب رسیدن به بلوغ روحی و روبه رو شدن با حقایق زندگی است .
– ازدواج یافتن احساس «مرد شدن» یا «زن شدن» به دنبال زندگی زناشویی است و موجب هدفدار شدن زندگی می شود.
3. توجه به اهمیت ازدواج نیز محرک مناسبی در جهت اقدام بدان و زدودن خجالت و یا ترس از ازدواج است . پیامبراکرم صلی الله و علیه و آله: «کسی که ازدواج کند ,نیمی از دین خود را محکم نگه داشته است و برای نگهداری نیمه دوم باید تقوای خدا در پیش گیرد ».
بنابراین بهرهمندی کافی از پشتوانههای معنوی، تعادل بین خواستهها و امکانات و افزایش اعتماد به نفس و عزت نفس از دیگر مواردی است که باعث می گردد نگاه افراد به ازدواج تغییر یابد.
البته از آموزه های دینی نیز به دست می آید، که همبستر شدن زن و شوهر و ارضای غریزه جنسی از این راه عبادت محسوب می شود و حتی در روایتی آمده است اگر کسی عمل نزدیکی با همسرش را همراه با آداب و رسوم آن زود به زود انجام دهد به یکی از سنت های پیامبران(ص) عمل کرده است.
4. ازدواج بسیاری از نقایص وکمبودهای اخلاقی وشخصیتی انسان را جبران می کند.
5. مطمئن باشید با ازدواج آگاهانه و درست شرایط بعد از ازدواج شما به مراتب بهتر از دوران تجرد خواهد بود و شما آرزو می کنید که ای کاش زودتر ازدواج می کردم.
6. یادآوری این نکته لازم است همان اسلامی که زن و مرد را نسبت به یکدیگر حرام کرده و اجازه نمی دهد حتی یک تار موی زن نامحرم را ببیند همان اسلام اجازه داده با خواندن صیغه ازدواج آنها به همدیگر محرم شده و با همدیگر هم بستر شوند و برای این ارتباط زناشویی ارزش و ثواب زیادی قایل شود.
به هر حال در این که برای تشویق بشر به امر ازدواج، خداوند لذتی را در تماس های جنسی قرار داده است شکی نیست ولی کشف این لذت همچون کشف سایر استعدادهای بشر منوط به این است که فرد با چنین موضوعی مواجه شود، البته میزان و سطح این مواجه شدن مختلف و متفاوت است. برخی ممکن است با دیدن یک صحنه از ارتباط ابتدایی با این پدیده آشنا شوند و برخی دیگر با دیدن یک تصویر در خواب یا بیداری و گروه دیگر نیز با تماس عینی قبل و یا بعد از ازدواج ولی به هر حال این نوع نگرش برخوردها، گذشته از جنبه ارزشی آن اولین گرایش ها را در شخص به وجود می آورد و چون پتانسیل گرایش به موضوعات جنسی در نهاد انسان ودیعه گذاشته شده است، سر آغاز یک احساس نیاز می شود.این نکته را نیز مجددا متذکر می شویم که که تنها راه شرعی پاسخگویی به این نیاز جنسی، تنها و تنها از طرق ازدواج است. بنابراین احتمالا عدم گرایش شما به این موضوع به دلیل ضعف شناخت شما از این پدیده باشد.
به احتمال قریب به یقین شما نیز پس از کشف این استعداد خدادادی، نگرشی متفاوت از نگرش فعلی خواهید داشت مگر این که واقعا در پشت این بی میلی مشکل دیگری چون ضعف غدد جنسی در ترشح مواد لازم برای تحریک جنسی داشته باشید که این احتمال بسیار اندک است. لذا بعد از ازدواج خود بخود این حالت از بین می رود و شما نباید این روحیه را در خود تکرار و تلقین نمایید.
نویسنده : فاطمه سادات حسین پور