۱۳۹۵/۰۵/۱۴
–
۱۱۴ بازدید
با سلام و احترام خدمت جنابعالی ، اگر ملاک پیشرفت و تمدن را صرفاً در پیشرفت صنعتی و تکنولوژیکی بدانیم ، این کشورها جزو کشورهای پیشرفته محسوب می شوند ، اما حقیقت این است که پیشرفت حقیقی و تمدن انسانی تمدنی است که در کنار توجه به جنبه های مادی و تکنولوژیکی به اخلاق و معنویت نیز توجه داشته باشد و به رشد و پیشرفت در این عرصه نیز دست یافته باشد .
با سلام و احترام خدمت جنابعالی ، اگر ملاک پیشرفت و تمدن را صرفاً در پیشرفت صنعتی و تکنولوژیکی بدانیم ، این کشورها جزو کشورهای پیشرفته محسوب می شوند ، اما حقیقت این است که پیشرفت حقیقی و تمدن انسانی تمدنی است که در کنار توجه به جنبه های مادی و تکنولوژیکی به اخلاق و معنویت نیز توجه داشته باشد و به رشد و پیشرفت در این عرصه نیز دست یافته باشد . دنیای به اصطلاح مدرن امروز که محصول تفکّر و جهان بینی مادی است در گرداب بحران های متعددی گرفتار است که حوزه های مختلف زندگی بشر امروز را متأثر ساخته است .گستره این بحران ها از ساحت معرفت و اندیشه گرفته تا نگاه به انسان و ابعاد اخلاقی , سیاسی و اجتماعی او سایه افکنده است و زرق و برق پیشرفت مادی و تکنولوژیکی نیز نتوانسته ، سایه سنگین افول ارزش های معنوی ، اخلاقی ، اجتماعی و سیاسی را پنهان دارد و در پس این پیشرفت مادی ، پس رفت در معنویت ، ارزش ها و انسانیت را به ارمغان آورده است . اعتماد مطلق غرب بر علوم تجربی و مقابله آنان با اعتقادات دینی ، خسارت های سنگینی برای نظام های سکولار به بار آورد . گرچه نقش این جریان در سرعت بخشیدن به اکتشافات علمی و افزایش چشمگیر بهره مندی های مادی غیر قابل انکار بوده ، اما جریان مذکور به دلیل نگاه تک بعدی و نادیده گرفتن ارزش های الهی هیچ گاه نتوانست سعادت مطلوب را برای بشریت به ارمغان بیاورد و با وجود پیشرفت در عرصه علم و تکنولوژی ، پسرفت در انسانیت را به دنبال داشت .آنچه تمدن غرب در عمل برای بشریت به ارمغان آورد ، تبدیل آن به حیوان متمدن بود و نه یک انسان متمدن «حوادث و رویدادهایی چون رنسانس و نوزایی و جنبش اصلاح دینی و جریان روشن اندیشی و عقل گرایی و انقلاب صنعتی که از قرن چهاردهم در غرب آغاز شد با وجود آثار و نتایج سودمند آن در زمینه تأمین رفاه و آسایش مردم و ایجاد تحولات فکری و فرهنگی و تکامل زندگی اجتماعی انسانها موجب بروز بحران ها و نارسایی هایی نیز در عرصه های مختلف زندگی انسانی از جهت معرفتی , روانی , اخلاقی , اجتماعی و سیاسی شده است. امروز بشر در بعد معرفتی دچار تحیَر علمی و نسبیت گرایی و عدم ثبات در آرا و عقاید است و در بعد روانی , دچار تردید علمی , افسردگی و اضطراب , فقدان آرامش و اطمینان خاطر و از خود بیگانگی و به تعبیری بی خویشتنی است و از جهت اخلاقی نیز گرفتار انحرافات خصلتی گسترده و به لحاظ خانوادگی دچار از هم پاشیدگی داخلی و از نظر اجتماعی و سیاسی , گرفتار مسائلی چون هرج و مرج بین المللی و مانند آن است.» (جوادی آملی ، عبد الله ، انتظار بشراز دین ، قم: مرکز نشر اسرا ، 1380، ص 13) غرب به جای اینکه به فکر مبارزه با دیانت کلیسایی باشد، نوک پیکان حمله خود را متوجه اساس دین و نهاد دیانت کرد ورفته رفته مبازه با دین و دین مداری در میان روشنفکران تبدیل به یک سنت شد و همین سنت نابخردانه بود که عامل انحطاط اخلاقی فرهنگی و حتی سیاسی مغرب زمین در عصر مدرنیسم گردید . سنتی که غرب را از دورن نسبت به انسانیت وشرافت خود بیگانه کرد. حکم به فاسد بودن و نادرست بودن تمدن غربی تنها به دلیل وجود فساد در این جوامع نیست ، بلکه به دلیل نادرستی و فساد در مبانی و ریشه های این تمدن است . مبانی ای همچون اومانیسم و انسان محوری به جای خدا محوری ، سکولاریسم و حذف دین از عرصه امور اجتماعی و دموکراسی و حق قانونگذاری برای مردم و تعیین قوانینی بر اساس خواست و نظر مردم و نادیده گرفتن ارزش ها و اخلاق و معنویت و… که تمدن غربی را به سمت فروپاشی سوق داده است . امروز گرچه تمدن غربی از پیشرفت مادی برخوردار است اما این پیشرفت به دلیل نگاه مادی به انسان و نادیده گرفتن معنویات و روح انسانی ف پسرفت در اخلاق و معنویت را به دنبال داشته و انسان را به حیوانیت تنزل داده است . این فروپاشی به گونه ای است که حتی برخی تحلیلگران غربی نیز خود بدان واقف شده و در کتابها و مقالات خویش سخن از فروپاشی غرب به میان آورده اند .به عنوان مثال دکتر آلکسیس کارل می گوید: «انسان (غربى بى دین) در جهان، در جهانى که خود ساخته، غریب و بیگانه است. این موجود هنوز نمى تواند دنیاى خود را تنظیم کند… ماقوم بدى هستیم، ما ملت محکوم به زوالیم، و در طوفان ورشکستگى عقل، گرفتار شده ایم. ملت ها و جماعت هایى که در این اجتماع، در این تمدن صنعتى به عالى ترین مرتبه نمو و پیشرفت رسیده اند چون خوب نگاه کنى ملت هایى هستند که ضعف گرفته و به ناتوانى گراییده، ملت هایى هستند که به زودى به شکست و تباهى خواهند رسید؛ آن هم با سرعتى به مراتب بیش تر از سرعت دیگران.» ( انسان؛ موجود ناشناخته / 43 – 44). «اشپینگلر» در کتاب «سقوط غرب» و «توین بى»در«بررسى تاریخ» به زوال و نابودى این تمدن، اشاره کرده اند. «ناتائیل وست» نویسنده آمریکایى مى گوید: «این تمدن، بوى مردار مى دهد؛ وقت آن است که مؤدبانه ولى زود به خاکش بسپاریم. ما اعضاى بشاش اداره متوفیات دوران جدیدیم.»( رسالت هنر، دکتر مصطفى رحیمى به نقل از امیر رجبی ، همان ) رنه گنون، منتقد مشهور فرانسوی، در کتاب بحران دنیای متجدّد به برخی از این پیامدها و بن بستهای تمدن جدید اشاره کرده ، مینویسد:کسانی که تنعّم و رفاه را آرمان خود ساخته بودند و از بهبودهایی که بر اثر پیشرفت و ترقّی حاصل گشته، برخوردارند، آیا خوشبخت تر از ابنای بشر در روزگاران پیشین هستند؟ امروزه وسایل ارتباطی سریع تر و امکانات بیشتری وجود دارند، ولی عدم تعادل و نابسامانی و احساس نیاز بیشتر، او را در معرض خطر فقدان قرار داده و امنیت او هر چه بیشتر در معرض تهدید قرار گرفته است؛ زیرا هدف تمدن جدید، چیزی جز افزایش نیازمندیهای تصنّعی، بهره گیری جنون آمیز از امکانات، مواهب طبیعی و لذت طلبی و ارضای هر چه بیشتر و غوطه ور ساختن انسان در زندگی ماشینی چیز دیگری نیست. (گنون، رنه ، بحران دنیای متجدد، ترجمه ضیاء الدین دهشیری ، تهران : امیر کبیر، 1372، ص 144) بشریت با اینکه از قدرت مادی و علمی و اقتصادی و فناوری فوق العاده بهرهمند است، ولی با رویکرد مادی گرایانه و دین گریزانه، به ورطه سقوط و انحطاط افتاده و به غفلت از خویش مبتلا شده است. علم و پیشرفت و امکانات مادی دنیای جدید هرگز نتوانستهاند جایگزین دین شوند، و بشریت را به سرمنزل خوشبختی و سعادت برسانند، و وجود این همه بحران در جوامع پیشرفته، نشان دهنده این واقعیت است که علم و پیشرفت، نمیتواند انسان را از دین بینیاز سازد. مایک دنیس برداین ، استاد تاریخ دانشگاه ایزونای آمریکا می گوید: « به عقیده من مدنیت و تمدن غرب به زودی به بن بست خواهد رسید و به جایش مدنیت و تمدن اسلامی خواهد نشست … آمریکا و همه دنیا امروز به چنان بحرانی دچار شده اند که مانند آن در تاریخ سابقه نداشته است . اگر بتوان دوره ای را با دوره جاهلیت پیش از ظهور پیامبر صلی الله علیه وآله مقایسه کرد همین دوره و عصر ما است … با این حال جهان و به خصوص آمریکا می توانند با پذیرش اسلام در خود انقلاب درونی ایجاد کنند ، تنها این دین است که می تواند کشور من و جهان را از قیدها برهاند و از نادرستی ها آزاد کند .» (روزنامه کیهان ، 24/7/80) مجموعه این بحران ها و مشکلات موجب شده که بشر امروز با نوعی تحیّر وسردرگمی در حوزه های مختلف زندگی روبرو باشد و با وجود پیشرفت های علمی و مادی در عرصه های مختلف , شاهد پس رفت بشر امروز در ابعاد گوناگون زندگی هستیم و این شایستگی حکومت سکولار برای ترسیم الگویی قابل قبول برای اداره زندگی انسان ها با چالش و تردید جدی مواجه ساخته است . مقام معظم رهبری فرمودند : «غرب دچار بحران شدید هویت فرهنگى و شخصیتى بوده و به علت از بین رفتن پایه هاى اخلاق از درون در حال متلاشى شدن مى باشد .» (بیانات مقام معظم رهبری در دیدار نمایندگان فرهنگى جمهورى اسلامى ایران در خارج از کشور ، 11/6/76 ) تمدن غرب و نظام سرمایه داری و تلاش گسترده غرب برای نشان دادن برتری فرهنگ و تمدن خود با بهره گیری از تبلیغات گستره و غول های رسانه ای و تأثیرات فریبنده ظاهر تمدن غربی در سایه پیشرفت های تکنولوژیکی و صنعتی آن و وادادگی برخی اندیشمندان ، حکومت سکولار به عنوان بهترین گزینه و الگوی حکومتی و اداره زندگی انسان ها معرفی شده باشد ، اما هر گونه ارزیابی و داوری در مورد برتری الگوی حکومت سکولار نسبت به الگوی حکومت دینی باید بر اساس ماهیت این الگوی حکومتی و بر پایه واقعیات صورت بگیرد و لایه های ظاهری و مظاهر فریبنده آن نباید ، موجب نادیده گرفتن زوایای حقیقی و ماهیت این الگو بشود . امروز کشورهای المان و انگلستان و سایر کشورهای اروپایی در حالی دم از تمدن می زنند که از رژیم غاصب و وحشیانه ای همچون اسرایل حمایت می کنند و چشم خود را بر جنایات های این رژیم بسته اند ، این چه تمدنی است که برای انسان ها هیچ حرمتی قایل نبوده و انسانیت را فدای منافع سیاسی خویش می کند؟ فراموش نکنیم که بخش عمده ای از تمدن و پیشرفت امروز کشورهای اروپایی ناشی از غارت منابع سایر کشورها از جمله کشورهای خاور میانه است ؟ چنین تمدنی که بر شانه های سایر ملت ها به پیشرفت دست یافته است چگونه شایسته الگو بودن دارد از این رو مقام معظم رهبری بر الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت تأکید داشته و دارند . نگاه تمدن غربی به زن نیز به دلیل ماهیت اومانیستی و لیبرالیستی غربی ، نگاهی ناقص و توهین آمیز محسوب می گردد گرچه در ظاهر به حقوق زنان در این کشورها توجه می شود و در برخی کشورها زنان در مناصب بالای سیاسی قرار دارند ، اما نگاه تمدن غربی به زن یک نگاه مادی و ابزاری است تا جایی که ارزش زن را در حد یک کالای تبلیغاتی و تدمین کننده نیازهای مردان تنزل داده است و زنان را برای مردان می خواهد ، اما اسلام برای زن هویت و شخصیت مستقل قایل بوده و زن را برای خود زن می خواهد و جایگاه ویژه ای برای او قایل است ، تأکید اسلام به مسأله حجاب برای این است که حرمت زن حفظ شده و از پیامدهای ناگوار آن از جمله تخریب کانون خانواده و فاسد شده نسل های بعد و ترویج فساد و فحشا و تخریب اخلاق و معنویت و…جلوگیری به عمل آید . حفظ حجاب از سوی زنان تنها برای آخرت مردان نبوده و اولین اثر آن حفظ شخصیت و جایگاه زن و حرمت حقیقی او در جامعه است از این رو نخستین سود حجاب زن به خود او باز می گردد . البته جای تأسف است ، اما نه دغدغه نسبت به حضور زنان در ورزشگاهها و رعایت حجاب ، بلکه بروز بد حجابی ها و مشکلات ناشی از ان در جامعه که به دلیل کوتاهیی و کم توجهی مسئولان و خانواده ها صورت گرفته است.