1. روح انسان بعد از مرگ وارد عالمی مجرّد (غیر مادّی) به نام عالم برزخ می شود ؛روح در آن عالم نیز ، دارای بدنی است که از نظر شکل و ظاهر ، شبیه به بدن دنیایی اوست ؛ لکن دارای مادّه نیست ؛ نظیر بدنهایی که ما در خواب می بینیم یا در خیال خود تصوّر می کنیم . مراد از عالم قبر نیز همین عالم برزخ است ؛ سوال قبر و فشار قبر و عذاب قبر نیز مربوط به این عالم است. در این عالم که از نظر وجودی قویتر از عالم مادّه ولی ضعیفتر از عالم آخرت است ، هم بهشت برزخی وجود دارد هم جهنم برزخی ؛ لذا اموات تا روز قیامت ، با توجه به عقائد و اعمالشان ، با روح و بدن برزخی خود ، یا در بهشت برزخی به سر می برند یا در جهنم برزخی.
2. از برخی قرائن روایی و فلسفی ، چنین به نظر می رسد که ارتباط خاصّى میان قبر برزخى و قبر خاکى و وجود برزخی و وجود مادّی انسان ، وجود دارد. این ارتباط ، در اصل از ارتباط روح و بدن مادى ــ که در طول زندگى دنیوى با یکدیگر نوعى اتحاد داشته اند ــ سرچشمه مى گیرد. ارتباط مزبور با قطع تعلق روح از بدن ، پس از مرگ ، به کلى از میان نمى رود؛ بلکه یک نوع ارتباط ، در حدّ پایین ترى میان وجود برزخى انسان و بدن مادى و خاکى او باقی می ماند ؛ این ارتباط ، نه در حدّ و اندازه اى است که در زندگى دنیوى و در دوران تعلق روح به بدن وجود داشت، و نه با آن کیفیت و کمیت؛ بلکه در میزانى ضعیف تر و با کمّ و کیفى دیگراست. به همین جهت ، روح ــ به رغم حضورش در عالمى فوق ماده و زمان و مکان (برزخ) ــ توجّه خاصى به بدن مادى و قبری که بدن مادّی در آن است ،دارد. بر اساس همین ارتباط ، میان قبر خاکى و قبر برزخى است که دستورات و احکام خاصى در باب قبر، تشییع جنازه، کفن و دفن، حرمت قبر، استحباب زیارت قبور، دعا، طلب رحمت و مغفرت بر سر قبور و نظایر آنها، در شریعت اسلامى وارد شده است. و شاید همین نوع ارتباط است که باعث می شود اجساد برخی از اولیاء الهی بعد از صدها سال سالم بماند ؛ یعنی قوّت روحی این اولیاء به قدری زیاد است که بعد از مرگ نیز می تواند به اذن خداوند متعال ، مانع از پوسیدن بدن مادّی شود . برای مثال قبر شیخ صدوق ـ علیه الرحمة ــ در زمان فتحعلی شاه در اثر سیل باز شد ، و دیده شد که جسد مطهر ایشان بعد از حدود هفتصد سال سالم است. همچنین قبر شریف حرّ ابن یزید ریاحی را در زمان شاه اسماعیل گشودند و مشاهده کردند که جسد این بزرگوار مثل روز اوّل دفن است.
3. بنا بر این ، یکی از اموری که موجب شده است تا معصومین (ع) زیارت قبور را توصیه فرمایند ، می تواند همین ارتباط خاصّ بین وجود برزخی و وجود مادّی شخص باشد. امر دومی که احتمالاً موجب چنین توصیه ای از سوی معصومین (ع) شده است ، این است که انسان در کنار قبر شخص رحلت نموده ، بهتر می تواند روح مرده را یاد کند ؛ چرا که تصور روح ، برای افراد زنده ، کار دشواری است ؛ ولی تصور شکل مادی شخص متوفی آسانتر است ؛ لذا افراد زنده با قرار گرفتن در کنار قبر شخص مرده و تصور بدن او راحتر و بهتر می توانند عواطف انسانی خود را نسبت به فرد متوفی بروز دهند ؛ و این امر باعث می شود که بیشتر برای او طلب آمرزش نمایند. البته طلب آمرزش و خیرات نمودن برای آنها منحصر در رفتن به قبرستان نیست ؛ ولی این کار در کنار قبر شخص بهتر و با خلوص بیشتری انجام می گیرد.عامل دیگری که موجب شده است تا معصومین (ع) رفتن به زیارت اهل قبور را توصیه نمایند این است که قبرستان یادآور مرگ است و یاد مرگ از ابزارهای مهم تربیتی است ؛ به گونه ای که اهل بیت (ع) یاد مرگ را بهترین ذکر ، بعد از یاد خدا معرّفی نموده اند. انسان در قبرستان و با دیدن قبور گذشتگان و بخصوص قبور نزدیکان خود ، بیشتر متوجّه موقّت بودن دنیا و کوتاهی عمر انسان می شود ؛ و متوجه می شود که فقیر و غنی ، قدرتمند و ضعیف ، زیبا و نازیبا ، همه بالاخره از این دنیا هجرت خواهند نمود ؛ و در عالمی دیگر باید پاسخگوی عقائد و اعمال خود باشند . لذا قبرستان به منزله کلاس تربیتی و عبرت آموزی است.
4. همانطور که فرموده اید : روح مکان ندارد ؛ روح موجودی غیر مادّی است که در مدّت زندگی دنیوی ، بدن را تدبیر می کند ؛ ولی خود نه داخل بدن است و نه خارج از آن ؛ چون داخل یا خارج چیزی بودن از ویژگیهای موجود مادّی است ؛ لذا روح نه داخل چیزی است و نه خارج چیزی ؛ امیر المومنین علی (ع) فرمودند:« الرّوح فی الجسد کالمعنى فی اللّفظ ــ روح در جسد آدمى همانند معنى در لفظ است. »(سفینةالبحار ؛ واژه روح) و معنی نه در داخل کلمه است و نه در خارج آن.
بنا بر این ، در هنگام مرگ روح از بدن خارج نمی شود ؛ چون داخل آن نست تا خارج شود ؛ بلکه در هنگام مرگ ، تعلّق تدبیری روح با بدن قطع می شود ؛ همانطور که اگر ما چند حرف از یک کلمه را پاک کنیم ، ارتباط معنی با کلمه قطع می شود ؛ در هنگام مرگ نیز بدن دچار نارسایی می شود ، لذا ارتباط آن با بدن قطع می شود ؛ از این رو ، اگر اطبا بتوانند به سرعت عیب ایجاد شده در بدن را برطرف سازند دوباره این ارتباط برقرار می شود. همچنین انبیاء (ع) می توانند با معجزه بدن پوسیده شخص مرده را به حالت زمان زنده بودنش ، برگردانند ؛ و زمانی که این کار را کردند ارتباط روح و بدن دوباره برقرار می شود.
حاصل کلام این که روح از موجودات عالم مجرّدات (عالم غیر مادّی ) است ؛ و مکان ندارد ؛ حتی بدن برزخی انسان نیز ، با اینکه شکل دارد ، ولی مکاندار نیست ؛ همانطور که صور ذهنی ما نیز مکاندار نیستند. بنا بر این ، خود عالم برزخ نیز در مکان نیست ؛ بلکه احاطه وجودی بر مکان و زمان دارد. بر این اساس ارواح و ابدان برزخی جا هم اشغال نمی کنند . البته این مطالب در جای خود براهین عقلی نیز دارند ؛ لکن بیان براهین آنها نیازمند مقدمات فلسفی بسیار فراوانی است ، و یادگیری این مقدّمات چندین سال به طول می انجامد.
2. از برخی قرائن روایی و فلسفی ، چنین به نظر می رسد که ارتباط خاصّى میان قبر برزخى و قبر خاکى و وجود برزخی و وجود مادّی انسان ، وجود دارد. این ارتباط ، در اصل از ارتباط روح و بدن مادى ــ که در طول زندگى دنیوى با یکدیگر نوعى اتحاد داشته اند ــ سرچشمه مى گیرد. ارتباط مزبور با قطع تعلق روح از بدن ، پس از مرگ ، به کلى از میان نمى رود؛ بلکه یک نوع ارتباط ، در حدّ پایین ترى میان وجود برزخى انسان و بدن مادى و خاکى او باقی می ماند ؛ این ارتباط ، نه در حدّ و اندازه اى است که در زندگى دنیوى و در دوران تعلق روح به بدن وجود داشت، و نه با آن کیفیت و کمیت؛ بلکه در میزانى ضعیف تر و با کمّ و کیفى دیگراست. به همین جهت ، روح ــ به رغم حضورش در عالمى فوق ماده و زمان و مکان (برزخ) ــ توجّه خاصى به بدن مادى و قبری که بدن مادّی در آن است ،دارد. بر اساس همین ارتباط ، میان قبر خاکى و قبر برزخى است که دستورات و احکام خاصى در باب قبر، تشییع جنازه، کفن و دفن، حرمت قبر، استحباب زیارت قبور، دعا، طلب رحمت و مغفرت بر سر قبور و نظایر آنها، در شریعت اسلامى وارد شده است. و شاید همین نوع ارتباط است که باعث می شود اجساد برخی از اولیاء الهی بعد از صدها سال سالم بماند ؛ یعنی قوّت روحی این اولیاء به قدری زیاد است که بعد از مرگ نیز می تواند به اذن خداوند متعال ، مانع از پوسیدن بدن مادّی شود . برای مثال قبر شیخ صدوق ـ علیه الرحمة ــ در زمان فتحعلی شاه در اثر سیل باز شد ، و دیده شد که جسد مطهر ایشان بعد از حدود هفتصد سال سالم است. همچنین قبر شریف حرّ ابن یزید ریاحی را در زمان شاه اسماعیل گشودند و مشاهده کردند که جسد این بزرگوار مثل روز اوّل دفن است.
3. بنا بر این ، یکی از اموری که موجب شده است تا معصومین (ع) زیارت قبور را توصیه فرمایند ، می تواند همین ارتباط خاصّ بین وجود برزخی و وجود مادّی شخص باشد. امر دومی که احتمالاً موجب چنین توصیه ای از سوی معصومین (ع) شده است ، این است که انسان در کنار قبر شخص رحلت نموده ، بهتر می تواند روح مرده را یاد کند ؛ چرا که تصور روح ، برای افراد زنده ، کار دشواری است ؛ ولی تصور شکل مادی شخص متوفی آسانتر است ؛ لذا افراد زنده با قرار گرفتن در کنار قبر شخص مرده و تصور بدن او راحتر و بهتر می توانند عواطف انسانی خود را نسبت به فرد متوفی بروز دهند ؛ و این امر باعث می شود که بیشتر برای او طلب آمرزش نمایند. البته طلب آمرزش و خیرات نمودن برای آنها منحصر در رفتن به قبرستان نیست ؛ ولی این کار در کنار قبر شخص بهتر و با خلوص بیشتری انجام می گیرد.عامل دیگری که موجب شده است تا معصومین (ع) رفتن به زیارت اهل قبور را توصیه نمایند این است که قبرستان یادآور مرگ است و یاد مرگ از ابزارهای مهم تربیتی است ؛ به گونه ای که اهل بیت (ع) یاد مرگ را بهترین ذکر ، بعد از یاد خدا معرّفی نموده اند. انسان در قبرستان و با دیدن قبور گذشتگان و بخصوص قبور نزدیکان خود ، بیشتر متوجّه موقّت بودن دنیا و کوتاهی عمر انسان می شود ؛ و متوجه می شود که فقیر و غنی ، قدرتمند و ضعیف ، زیبا و نازیبا ، همه بالاخره از این دنیا هجرت خواهند نمود ؛ و در عالمی دیگر باید پاسخگوی عقائد و اعمال خود باشند . لذا قبرستان به منزله کلاس تربیتی و عبرت آموزی است.
4. همانطور که فرموده اید : روح مکان ندارد ؛ روح موجودی غیر مادّی است که در مدّت زندگی دنیوی ، بدن را تدبیر می کند ؛ ولی خود نه داخل بدن است و نه خارج از آن ؛ چون داخل یا خارج چیزی بودن از ویژگیهای موجود مادّی است ؛ لذا روح نه داخل چیزی است و نه خارج چیزی ؛ امیر المومنین علی (ع) فرمودند:« الرّوح فی الجسد کالمعنى فی اللّفظ ــ روح در جسد آدمى همانند معنى در لفظ است. »(سفینةالبحار ؛ واژه روح) و معنی نه در داخل کلمه است و نه در خارج آن.
بنا بر این ، در هنگام مرگ روح از بدن خارج نمی شود ؛ چون داخل آن نست تا خارج شود ؛ بلکه در هنگام مرگ ، تعلّق تدبیری روح با بدن قطع می شود ؛ همانطور که اگر ما چند حرف از یک کلمه را پاک کنیم ، ارتباط معنی با کلمه قطع می شود ؛ در هنگام مرگ نیز بدن دچار نارسایی می شود ، لذا ارتباط آن با بدن قطع می شود ؛ از این رو ، اگر اطبا بتوانند به سرعت عیب ایجاد شده در بدن را برطرف سازند دوباره این ارتباط برقرار می شود. همچنین انبیاء (ع) می توانند با معجزه بدن پوسیده شخص مرده را به حالت زمان زنده بودنش ، برگردانند ؛ و زمانی که این کار را کردند ارتباط روح و بدن دوباره برقرار می شود.
حاصل کلام این که روح از موجودات عالم مجرّدات (عالم غیر مادّی ) است ؛ و مکان ندارد ؛ حتی بدن برزخی انسان نیز ، با اینکه شکل دارد ، ولی مکاندار نیست ؛ همانطور که صور ذهنی ما نیز مکاندار نیستند. بنا بر این ، خود عالم برزخ نیز در مکان نیست ؛ بلکه احاطه وجودی بر مکان و زمان دارد. بر این اساس ارواح و ابدان برزخی جا هم اشغال نمی کنند . البته این مطالب در جای خود براهین عقلی نیز دارند ؛ لکن بیان براهین آنها نیازمند مقدمات فلسفی بسیار فراوانی است ، و یادگیری این مقدّمات چندین سال به طول می انجامد.