امیرمؤمنان على(ع) مى فرماید: و سلامة الذین یعلمون ما قدرته ان یستسلموا له ؛{M سلامت و سعادت آنان که قدرت الهى را درک کرده اند در گرو آن است که نسبت به فرمان هاى خدا تسلیم باشندM}»، (فرهنگ آفتاب، ج 3، ص 1376). اینک به نکات چندى در این راستا توجه فرمایید: الف) چرا با آن که اسلام دین سؤال، تفکر و استدلال است چنین دعوتى را به عمل آورده است؟ اصولاً وقتى انسان طبیبى را به صداقت شناخت، در آن صورت نجات و سلامت مریض رهین انجام وظایفى است که آن طبیب مشخص مى کند. پیامبر بزرگ اسلام(ص) در تمثیل زیبایى فرموده اند: یا عباداللَّه، انتم کالمرضى و رب العالمین کالطبیب فصلاح المرضى فیما یعلمه الطبیب و تدبیره به، لافیما یشتهیه المریض و یقترحه الا فسلّمواللَّه امره تکونوا من الفائزین ؛{M اى بندگان خدا! شما چونان بیماران هستید و خداى جهانیان چونان طبیب و صلاح بیمار منوط به تخصص و تدبیر طبیب است نه به آنچه مریض تمایل داشته و هوس مى کند.
بیدار باشید و امر الهى را به خدا واگذارید که در آن صورت در زمره رستگاران خواهید بودM}»، (میزان الحکمه، ج 4، ص 545). حال اگر مریض فلسفه دستور طبیب را فهیمد که چه بهتر، ولى اگر به جهت دستور طبیب پى نبرد، آیا درست است که بگوید تا مادامى که فلسفه این دستور براى من روشن نشود، آن را اجرا نخواهم کرد؟ و اگر چنین باشد، معلوم مى شود از آغاز او را به عنوان یک طبیب حاذق نشناخته و به او اعتماد نکرده است وگرنه چگونه ممکن است دستورى را که پزشک قاطعانه براى شفاى او صادر کرده، نپذیرد؟ ب ) دیگر این که اگر قرار باشد فرمان هاى الهى را هر کسى در هر پایه و سنى با عقل و فهم خودش بسنجد و محک بزند، چه آشفته بازارى به وجود خواهد آمد. با این بیان، آن جا که فلسفه احکام براى ما روشن است چه بهتر و اگر روشن نبود باز هم موظف هستیم فرمان هاى الهى را اجابت کنیم؛ چون دو مسأله است: اول، ذات اقدس احدیت؛ دوم، حکم و دستورى که صادر فرموده است. حال اگر یک نفر خداشناس جهت دستور خدا را نفهمد و برایش ابهام داشته باشد، نسبت به شخص بارى تعالى و عظمت او که ابهام و شکى نخواهد داشت و در چنین صورتى عقل سلیم انسان را به تسلیم در برابر فرمان هاى خدا موظف خواهد کرد. حسرت آزادگان شد بندگى بندگى را چون تو دارى زندگى