۱۳۹۵/۰۶/۰۲
–
۴۲۴ بازدید
امام سجاد(علیه السلام) درباره اهمیت توبه و نقش آن در زندگی انسان چه فرموده اند؟
گرداب گناه
«هذا مَقَامُ مَنْ تَدَاوَلَتْهُ أَیدِی الذُّنُوبِ، وَ قَادَتْهُ أَزِمَّه الْخَطَایا، وَ اسْتَحْوَذَ عَلَیه الشَّیطَانُ، فَقَصَّرَ عَمَّا أَمَرْتَ بِهِ تَفْرِیطاً، وَ تَعَاطَى مَا نَهَیتَ عَنْهُ تَغْرِیراً»؛ «این[جا که من ایستاده ام] موقعیت کسی است که دست گناهان او را بازیچه ساخته و مهار خطاها او را به هر سوکشانده و شیطان به او دست یافته، و او به سهل انگاری و سستی، از عمل به آنچه فرموده ای، کوتاهی کرده و با فریب خوردن، آنچه را نهی کرده ای مرتکب شده است».
تبیین و شرح
بهانه عده ای برای گناه کردن این است که می گویند: این یک – دو گناه ما به جایی برنمی خورد و مشکلی پدید نمی آورد. آیا به راستی چنین است و نفس انسان پس از یکی – دو گناه، به همان مقدار بسنده می کند و شخص را رها می کند؟ عبارت نخستین دعای توبه امام سجاد(علیه السلام) غیر این را می گوید.
بنده سهل انگار و بی توجه به امر و نهی الهی، هرگاه پس از نافرمانی،
به خود نیاید و موقعیت خطرناک خویش را زود درنیابد، بی شک اسیر و گرفتار می شود. هر گناهی او را به دست گناهی دیگر می سپارد و افسار خطاها او را به این طرف و آن طرف می کشاند و کار به آنجا می رسد که شخص چون لختی به خود می آید، در غرقابی مهیب از گناهان مختلف فروافتاده و هیچ راه بازگشتی ندارد و هرچه بیشتر دست و پا می زند، فروتر می رود و به نابودی نزدیک می شود. حال و روز آخرتی این گونه افراد، همان است که خدای تعالی در کتاب خود فرموده:
«هرگاه بخواهند که از آتش بگریزند و از غصه آن رهایی یابند، بدان برگردانده شوند».
پس بهتر که هرگز گرد گناه نگردیم، و اگر مرتکب معصیتی شدیم، با توبه ای راستین آثار زشت و نامبارک آن را از وجود خویش بزداییم تا بوی زنند ه گناه، گناهان دیگر را به سراغ ما نیاورد.
راه های گریز
«اللَّهُمَّ وَ ثَبِّتْ فِی طَاعَتِکَ نِیتِی، وَ أَحْکِمْ فِی عِبَادَتِکَ بَصِیرَتِی، وَ وَفِّقْنِی مِنَ الاعْمَالِ لِمَا تَغْسِلُ بِهِ دَنَسَ الْخَطَایا عَنِّی، وَ تَوَفَّنِی عَلَى مِلَّتِکَ وَ مِلَّه نَبِیکَ مُحَمَّدٍ عَلَیه السَّلَامُ إِذَا تَوَفَّیتَنِی»؛ «خدایا! قصد مرا در اطاعات خود محکم ساز، و بصیرتم را در پرستش خود قوی گردان و مرا به کارهایی موفق بدار که با آنها پلیدی گناهان را از من بشویی، و چون مرا بمیرانی، بر آیین خود و آیین پیامبرت محمد بمیران».
تبیین و شرح
به سلامت گذشتن از پرتگاه های دهشت بارگناه، بی شک جز با دستگیری و توجه ویژه خدای تعالی ممکن نخواهد بود. عواملی چند این عنایت خاص را در حق بنده به سامان می رساند که در دعای امام سجاد(علیه السلام) به آنها اشاره شده است:
الف. ثبات واستواری نیت و اراده قوی، بهترین وسیله برای تحصیل تقوا و پرهیزگاری است. در این راه، سستی و کاهلی همچون مانعی بزرگ، شخص را از رسیدن به منزل مقصود بازمی دارد و بر احتمال سقوط های مکرر او می افزاید.
ب. اگر عبادت خدا با بصیرت و فهم درست مسائل توأم گردد، امید آن هست که انسان در پرتو آن عبادات، راه را بیابد و با درک موقعیت های خطر، از بیراهه رفتن در امان بماند.
ج. در جریان زندگی، ظلمت ها و تیرگی هایی ممکن است قلب آدمی را مکدر ساخته باشد. شست وشوی این کدورت ها برای دریافت نور معنویت و آراسته شدن به زیور ایمان، یک ضرورت است. عبادت های واجب و مستحب، خیرات، فعالیت های مخلصانه اجتماعی و… زمینه های این طهارت و پاکی را مهیا می سازد.
د. پیروی از عصمت وحیانی و حضور دائم در مکتب تربیتی – تعلیمی اهل بیت(علیهم السلام) زندگی انسان را رنگ وبوی دیگری می بخشد که آکنده از رشد و تکاپو در جهت اهداف عالی خلقت است و با حیات حیوانی معمول انسان ها فرسنگ ها فاصله دارد. چنین زندگی ای بی شک با انواع مصونیت ها و پاکیها و کرامت های انسانی آمیخته است و راه دشوار پیمای آینده را پیش پای آدمی هموار می گرداند.
توبه بی بازگشت
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَتُوبُ إِلَیکَ فِی مَقَامِی هذا مِنْ کَبَائِرِ ذُنُوبِی وَ صَغَائِرِهَا، وَ بَوَاطِنِ سَیئَاتِی وَ ظَوَاهِرِهَا، وَ سَوالِفِ زَلَّاتِی وَ حَوَادِثِهَا، تَوْبَه مَنْ لَایحَدِّثُ نَفْسَهُ بِمَعْصِیه، وَ لَایضْمِرُ أَنْ یعُودَ فِی خَطِیئَه»؛ «خدایا! من در این موقعیت خود، از گناهان بزرگ و کوچک، و بدیهای پنهان و آشکار، و لغزش های گذشته و اکنون خود به سوی تو بازمی گردم، چونان کسی که دیگر به هیچ گناهی نیندیشد و انجام دوباره هیچ معصیتی را به ذهنش خطور ندهد».
تبیین و شرح
گناه از هر نوع و هرگونه که باشد، مانع راه است. کسی که قصد بازگشت به سوی خداوند را کرده، باید خاطر خود را از هر گناهی آسوده نماید؛ ظاهری و جوارحی باشد، یا باطنی و عقیدتی، بزرگ باشد و در خور عذاب سنگین الهی یا کوچک، کهنه باشد یا جدید، تفاوت نمی کند. سالک باید مسیر سلوک خود را یکسره از خار و خاشاک معصیت بپیراید. وگرنه دغدغه گناهان می تواند او را در این بازگشت دچار تردید و دودولی کند و از پذیرش الطاف کرامند خداوندی محروم سازد.
نکته دیگر که مهم تر است اینکه توبه واقعی نه تنها با گناه کردن سازگاری ندارد، که فکر و خیال گناه نیز توبه را در معرض شکنندگی و گسست قرار می دهد. بنده ای که پس از توبه، باز اندیشه تمرد و طغیان در سر می پروراند، خود را دست انداخته و به تمسخر گرفته است. یعنی در واقع هنوز عبودیت و خداترسی در جانش استقرار نیافته و به نوعی گناه باطنی گرفتار می باشد. پس ضرور است که از این گناه هم توبه نماید، تا خداوند وعده پذیرش توبه را در حق او محقق سازد و بازگشت وی را آغوش بگشاید.
بی شک تا انسان طعم محبت معبود راستین را نچشد و عشق به حضرت حق درجانش ننشیند، هرگز از نافرمانی او در امان نخواهد بود.
محبت زدا
«اللَّهُمَّ وَ إِنِّی أَتُوبُ إِلَیکَ مِنْ کُلِّ مَا خَالَفَ إِرَادَتِکَ، أَوْ زَالَ عَنْ مَحَبَّتِکَ، مِنْ خَطَرَاتِ قَلْبِی، وَلَحَظَاتِ عَینِی، وَحِکَایاتِ لِسَانِی»؛ «خدایا! من از هر آنچه با خواسته ات ناساز آید و دوستی ات را نشاید، به درگاهت توبه می کنم؛ از هر اندیشه [ناپسند] دلم، و گوشه نگری های چشمم، و واگفته های زبانم».
تبیین و شرح
خداوند در قلب و دل هر انسانی ذره ای از محبت خود را به ودیعه نهاده. یعنی فطرتاً او را به گونه ای آفریده که نسبت به آفریدگار احساس محبت و دوستی دارد و در پی جلب خرسندی اوست. می ماند که انسان با این محبت چه کند و در بازار مکاره دنیا با آن چه معامله نماید.
از اموری که این علاقه الهی را در دل ها متزلزل می سازد و گاه آن را ریشه کن می کند، گناه و معصیت است. در این شکی نیست. نمی توان هم محبت و دوستی خدا را ادعا کرد و هم به خواست و اراده او پشت نمود و نافرمانی اش کرد.
در میان گناهان، گناهان پنهانی و دور از چشم و اطلاع دیگران، در ضربه زدن به این محبت کارایی بیشتر دارد. چون شخص به هنگام ارتکاب این گناهان، تنها با خدای خویش که او را می نگرد و گناهش را می بیند، مواجه است. در این وضعیت، اگر گناهکار به خود آید و از گناه دست بردارد، خود نشانه ای بر وجود آن محبت دردل وی است اما اگر همچنان ادامه دهد، معلوم می گردد که آتش دوستی پروردگار در دل او در حال فرو مردن است. اینجاست که بنده، خالی از محبت خدا و بی سپربلا با خشم و عقوبت الهی تنها می ماند و هیچ روی رهایی به خود نمی بیند.
امام سجاد(علیه السلام) و قضای الهی
امام سجاد(علیه السلام) درباره رضایت مندی از خدا (مقام رضا) و صفات بندگی چه توصیه هایی را بیان فرموده اند؟
امام سجاد(علیه السلام) در دعای سی و پنجم درباره مقامات بندگی و رضایتمندی از خدا چندین فراز فرموده اند که به چند نمونه آن اشاره می شود:
عارف خرسند
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَضِىً بِحُکْمِ اللَّهِ، شَهِدْتُ أَنَّ اللَّه قَسَمَ مَعَایشَ عِبَادِهِ بِالْعَدْلِ،
وَ أَخَذَ عَلَى جَمِیعِ خَلْقِهِ بِالْفَضْلِ»؛ «ستایش خدا را از سرخشنودی به حکم و فرمان او. گواهی می دهم که خداوند روزی بندگانش را به عدالت تقسیم کرده و با تمام آفریدگانش به احسانِ بی استحقاق رفتار نموده است».
تبیین و شرح
طرز نگاه انسان به جهان و مدیریت الهی حاکم بر آن، در خشنودی یا ناخرسندی او نسبت به حوادث و مقدرات نقش اساسی دارد. خداشناسِ راستین، جریان حاکم بر هستی را قضای الهی می بیند و معتقد است که تا چیزی مقدر نشده باشد، واقع نمی شود. از این رو پیوسته در مقابل قضا و قدر خداوند تسلیم و راضی است، هیچ اعتراضی ندارد و کلمه ای چون «ای کاش» در زندگی او کمترین کاربرد را دارد.
البته این به معنای دست روی دست گذاشتن و خودداری از حرکت و تلاش برای دگرگون کردن وضعیت های نامطلوب نیست. همه وظیفه دارند زندگی مادی و دنیایی خود را در حد اعتدال و آن اندازه که برایشان مایه بی نیازی و آرامش خاطر باشد، سرو سامان دهند و به بهانه رضایت به قضا و قدر خداوند، از آن شانه خالی نکنند. اما پس از سعی و پشتکار لازم، نباید تفاوت ها، و سطح مختلف برخورداری ها موجب تشویش و اضطراب و ناخرسندی گردد و فرد را به دامن ناهنجاری های اخلاقی و رفتاری و مخالفت با تعالیم دینی اندازد و خدای متعال را به بی عدالتی و ستم در حق بندگان متهم شود.
تعلیم برتر
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَاتَفْتِنِّی بِمَا أَعْطَیتَهُمْ، وَ لَا تَفْتِنْهُمْ بِمَا مَنَعْتَنِی، فَأَحْسُدَ خَلْقَکَ، وَ أَغْمِطَ حُکْمَکَ»؛ «خدایا! بر محمد و خاندانش درود فرست و مرا به آنچه به دیگران عطا کرده ای، میازمای و آنان را به آنچه مرا داده ای، به فتنه مینداز، تا [سبب شود که] بر آفریدگانت رشک بَرَم و حُکمت را سبک شمارم».
تبیین و شرح
مهم ترین تفاوت میان تعالیم اوصیائی و توصیه های عالمان اخلاق در باب تربیت و تهذیب نفس، در شیوه های ارائه شده برای رسیدن به هدف است. دستورهای مبنی بر تمرین و ریاضت و نفس ستیزی و مراقبت های سخت گیرانه در افعال و گفتار و حالات روحی که در نگاشته های اخلاقی آمده، هم زمان بر است و هم نتیجه چندان رضایت بخشی ندارد. مثلاً شخص باید برای درمان حسادت خود، تمرین ها و تحمل ها و پذیرش محرومیت ها را به جان بخرد و مدت زمان طولانی را به این امر مشغول باشد و آن گاه پس از پیمودن این راه دور و دراز چون بنگرد، آنچه به دست آورده نامطمئن و غیر قابل اعتماد است.
اما اگر همین فرد، نگاه و حرکت خود را در زندگی بر این اساس قرار دهد که نظام هستی با همه زیر و بالا و خرد و کلانش، در دست قدرت خداوند و تحت علم فراگیر اوست و در مدیریت حکیمانه و مدبرانه او بر ذره ذره عالم هیچ گزاف و ستمی وجود ندارد، خود به خود این باور بسیاری از مفاسد اخلاقی همچون حسادت و دشمنی و بدخواهی و بدگمانی و… را از وجود او ریشه کن می سازد و وی را به تربیتی قابل اعتماد و آرامش بخش می رساند.
چنین کسی در مواجهه با کمبود ها و نداری ها، پروردگار خویش را به ستم و بی عدالتی نسبت نمی دهد و بندگان او را به خاطر دارایی و رفاهشان به چشم حسادت و خشم نمی نگرد و به غایت، راضی و خرسند است.
درین بازار اگر سودی ست با درویش خرسند است
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
شکر نداده ها
«وَ اجْعَلْ شُکْرِی لَکَ عَلَى مَا زَوَیتَ عَنّی أَوْفَرَ مِنْ شُکْرِی إِیاکَ عَلَى مَا خَوَّلْتَنِی»؛ «و سپاس مرا به خاطر آنچه از من باز داشته ای، بیش از سپاس گزاری ام در برابر آنچه به من ارزانی کرده ای، قرار ده».
تبیین و شرح
بنده عارف خدا می داند که هرگاه نعمتی از او دریغ شود، مصلحت خدا آن را اقتضا کرده است؛ خداوند بهتر از هر کس ظرفیت ها و قابلیت های بندگانش را می شناسد و هم به خاصیت و فایده و تأثیرات نعمت هایش از همه آگاه تر است. پس اوست که تناسب میان حالات، روحیات و استعدادهای فرد، و نعمت ها را تشخیص می دهد و به مصلحت و حکمت، میان آنها را به هم می پیوندد. از این روست که بنده باید به نداده ها شاکرتر باشد، زیرا اگر آن نداده ها داده می شد، بی شک زیان آور بود و محرومیت از پاداش های اندوخته خداوند را در پی داشت.
خداوند بی آنکه بنده اش را در محذور قرار دهد و شاهد پشیمانی دردناک او باشد، بسیاری از امور به ظاهر مطلوب اما در واقع ناخوشایند را از او دور داشته و عوض آن، بهترین ها و شایسته ترین ها را برایش در نظر گرفته است. پس بیایید به جای گله گزاری و شکایت به درگاه خدای تعالی، ناب ترین حمد و سپاس خود را نثار آن یگانه معبود کنیم که بر ما ترحم نمود و برای ما «نداده ها» بی مقدر فرمود.
میزان عزّت
«وَ اعْصِمْنِی مِنْ أَنْ أَظُنَّ بِذِی عَدَمٍ خَسَاسَه، أَوْ أَظُنَّ بِصَاحِبِ ثَرْوَه فَضْلًا، فَإِنَّ الشَّرِیفَ مَنْ شَرَّفَتْهُ طَاعَتُکَ، وَ الْعَزِیزَ مَنْ أَعَزَّتْهُ عِبَادَتُکَ»؛ «مرا بازدار که به بینوایی گمان خست و بخل بَرم یا بپندارم که ثروتمند فضیلتی دارد؛ زیرا انسان با شرافت کسی است که فرمان بردن از تو او را شرافت بخشیده باشد، و با عزّت کسی است که بندگی ات عزّتش داده باشد».
تبیین و شرح
در جوامع ابتدایی که خبری از تعالیم الهی در آنها نیست، و در میان مردمی که در فهم درست معارف دینی به اشتباه افتاده اند، ملاک عزّت و کرامت، یا مقام و موقعیت اجتماعی است و یا مال و ثروت دنیایی؛ مردم، بیش از همه، منصب داران و خرپولان را ارج و قرب می نهند، به حال آنان غبطه می خورند و گشایش مشکلات و گرفتاری های خود را از آنان می جویند. و در مقابل، بینوایان و کمبود داران در چشم ایشان پست ترین جایگاه را دارند و به شکل های مختلف تحقیر و توهین می شوند.
این نگرش اهانت بار و حقارت آمیز، در اسلام به شدت نقد و نفی شده و عکس آن مورد تأیید و تبیین قرار گرفته است. با توجه به دعای امام(علیه السلام) شرافت و عزت آدمی در گرو چیزی است که وی را در ارتباط با خداوند منبع همه ارزش ها و والایی ها قرار می دهد.
به عبارت دیگر، کرامت فرد فرد انسان ها به ویژگی ها و صفات زائل نشدنی و جدایی ناپذیر از ذات آنها بستگی دارد؛ نه اموری که نبودشان کمترین خللی در عظمت ظاهری و باطنی به وجود نمی آورد و بودشان اسباب هیچ فضیلت و کرامتی نمی شود. از این رو، نه «قارون»ها و «فرعون»های دیروز و امروز دارای کرامت و عزّت انسانی بودند و هستند، و نه «ابوذر» های تبعیدی و یا «سلمان» ها و «عمار» ها و «مقداد» های رنج دیده تاریخ نقص و کمبودی داشتند.
عزّت حقیقی از آنِ خدا و رسول است، و مؤمنان اگر بر محور انسانیت حرکت کنند و در مسیر عالی ترین مراتب عقلانی و شعور الهی، خود را با مبدأ متعال هستی مرتبط سازند، از آن عزت حقیقی سهمی به سزا خواهند یافت و تمام عظمت های دنیایی در چشمشان بی اعتبار شده، هیچ قدرتی را توان دست یابی و سلطه بر آنان نخواهد بود.
امام سجاد(علیه السلام) و وظایف فرزندان
وظایف ما در برابر پدر و مادر چیست؟ امام سجاد(علیه السلام) در این باره چه فرموده اند؟
امام سجاد(علیه السلام) در دعای بیست و چهارم توصیه ها و راهکارهای فراوانی را در خصوص چگونگی رفتار فرزندان با پدر و مادر بیان فرموده اند که به چند نمونه آن اشاره می شود:
کانون مهر
«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی أَهَابُهُمَا هَیبَه السُّلْطَانِ الْعَسُوفِ، وَ أَبَرُّهُمَا بِرَّ الاُمِِّ الرَّؤُوفِ، وَ اجْعَلْ طَاعَتِی لِوالِدَی وَ بِرِّی بِهِمَا أَقَرَّ لِعَینِی مِنْ رَقْدَه الْوَسْنَانِ، وَ أَثْلَجَ لِصَدْرِی مِنْ شَرْبَه الظَّمْانِ»؛ «خدایا! چنان کن که از پدرومادرم چنان بترسم که از پادشاه خودکامه و به آن دو چنان نیکی کنم که مادری مهربان و رئوف [در حق فرزندان خویش]، و فرمانبرداری از پدر و مادر، و نیکی کردن من در حق ایشان را برایم از خواب در چشم خواب آلوده شادی آورتر، و از آب خنک در کام خشکیده گواراتر قرار ده».
تبیین و شرح
نظام عاطفی خانواده و به طور مشخص مهروزی فرزندان به پدر و مادر، عاملی مهم و اساسی در تحکیم خانواده و همبستگی اعضای آن به شمار می آید. عاطفه و احساس قوی در یک محیط صمیمی و جذاب و سالم چنان در ارضای حس مهرطلبی انسان مؤثر است که مانع هوس های غلط و بیمارگونه می شود و از پیدایش عقده های پیچیده روانی جلوگیری می کند.
همچنین استحکام روابط خانوادگی و انس و الفت واقعی در کانون خانواده می تواند یک جامعه را به یک خانواده تبدیل کند و از آن دژی محکم دربرابر ناملایمات داخلی و خارجی پدید آورد. با پیشرفت های گسترده جامعه بشری که محصول صنعتی شدن زندگی است، آنچه از دیده ها مخفی مانده و بدان توجه کافی نشده، گسستگی روابط خانوادگی و به وجود آمدن خلأهای بزرگ عاطفی در میان افراد است که نهایتاً منجر به فروپاشی نهاد بزرگ جامعه خواهد شد.
فرزندانی که در حق پدر و مادر خود کم عاطفگی و بی احساسی پیشه می کنند و خود را در هر زمان آزاد از فرمان و خواهش آنها می خواهند، بی شک برای جامعه خویش نیز عضوی دلسوز و از جان گذشته نتوانند بود. اگر اسلام دفاع از حریم دین و شریعت و میهن را وظیفه هر مسلمان قلمداد کرده، مبنای قوی آن را در برابر تحکیم عواطف خانوادگی و دین پی ریزی نموده است.
افزون بر این آثار اجتماعی، رعایت یا عدم رعایت حقوق پدر و مادر از طرف فرزندان بر تربیت و اخلاق فردی آنان بسیار اثرگذار است و آثار مهیا و زنده آن در زندگی دنیایی ایشان به وضوح آشکار خواهد شد که یا سعادت و نیکبختی است و یا شقاوت و رنج و تیره روزی.
این چنین باش
«اللَّهُمَّ خَفِّضْ لَهُمَا صَوْتِی، وَ أَطِبْ لَهُمَا کَلَامِی، وَ أَلِنْ لَهُمَا عَرِیکَتِی، وَ اعْطِفْ عَلَیهمَا قَلْبِی، وَ صَیرْنِی بِهِمَا رَفِیقاً، وَ عَلَیهمَا شَفِیقاً»؛ «خدایا! مرا در برابر آن دو آهسته گوی، خوش سخن و نرمخوگردان. دلم را به آنان معطوف بدار و با آنان مهربان و پرشفقت قرارم ده».
تبیین و شرح
این بیان امام سجاد(علیه السلام) در واقع اشاره به مقام و مرتبه خاص پدر و مادر دارد که بر فرزندان رعایت و حرمت گزاری آن لازم و ضروری است. وظیفه فرزندان فقط تأمین آسایش مادی و ظاهری والدین نیست که اگر بود چنان مشکل و دیریاب نبود. نرم خویی، خوش سخنی، تواضع و به جای آوردن برترین و زیبا ترین ادب ها در قبال پدر و مادر، به خصوص در شرایط سست و شکننده شدن روابط عاطفی، بسیار ضروری و به همان اندازه سخت و پرزحمت است.
فرزندان حتی در بدترین وضعیت نباید حرمت پدر و مادر خویش را نادیده بگیرند و اسباب خواری و ذلت آنها را فراهم نمایند. باید توجه داشت که در تعالیم دینی آنچه درباره فروتنی و خاکساری دربرابر پدر و مادر ذکر شده، جز در شأن امامان معصوم(علیهم السلام) و یا عالمان بزرگ وارد نشده است و این حاکی از عظمت مقام ایشان نزد خداوند و جبران ناپذیر بودن زحمات و رنج های آنان است.
باید ببخشید
«اللَّهُمَّ وَ مَا تَعَدَّیا عَلَی فِیه مِنْ قَوْلٍ، أَوْ أَسْرَفَا عَلَی فِیه مِنْ فِعْلً، أَوْ ضَیعَاهُ لِی مِنْ حَقٍّ، أَوْ قَصَّرا بِی عَنْهُ مِنْ وَاجِبٍ، فَقَدْ وَهَبْتُهُ وَجُدْت بِهِ عَلَیهمَا، وَ رَغِبْتُ إِلَیکَ فِی وَضْعِ تَبِعَتِهِ عَنْهُمَا، فَإِنی لَا أَتَّهِمُهُمَا عَلَى نَفْسِی، وَ لَاأَسْتَبْطِئُهُمَا فِی بِرِّی، وَ لَاأَکْرَهُ مَا تَوَلَّیاهُ مِنْ أَمْرِی یا رَبِّ»؛ «خدایا! هرگاه با من به تندی سخن گفته اند، یا رفتار نابجایی داشته اند، یا حقی از من را تباه نموده اند، یا در وظیفه خویش نسبت به من کوتاهی کرد ه اند، این همه را من بر ایشان بخشید ه ام و بدین سان بزرگشان داشته ام؛ من از تو می خواهم که پیامد های بد اعمالشان را از آنان برداری، که من ایشان را در رابطه با خود محکوم نمی دانم و در نیکی کردن به خود سست و کند رفتارشان نمی شمارم و نگران نیستم که کارهای مرا عهده دار بوده اند؛ ای پروردگار من!».
تبیین و شرح
پدر و مادر، خواه ناخواه، در مسیر تربیت فرزندان خود و سرپرستی مادی و معنوی آنها، گاه دچار خطاها و رفتارهای ناهنجاری می شوند و کوتاهی هایی از آنها سر می زند. نگاه فرزندان به این تقصیرها باید عذرپذیرانه و توأم با گذشت و چشم پوشی باشد و هرگز به روی پدر و مادر خویش نیاورند که چه باید می کردند و چه ها نکردند که می بایست می کردند.
بالاتر اینکه به پاس داشت سال ها رنج بی مزد و سعی بی منت آن دو موجود عزیز، در حق آنان دعا کند و از خدا بخواهد که تبعات بدی های احتمالی آنان را از ایشان بردارد و با آمرزش خود، بر درجات بهشتی و معنوی آنان بیفزاید. چنین شیوه رفتاری باعث می شود رابطه محبت و دوستی میان فرزندان و والدین پیوسته و ناگسستنی باقی بماند و موجبات دلخوری و ناراحتی در سایه لطف پروردگار، برای همیشه از میان برداشته شود و صمیمیت ها به چندین برابر افزوده گردد.
چه قصاصی
«أَینَ إِذاً یا إِلهِی طُولُ شُغْلِهِمَا بِتَرْبِیتِی؟! وَ أَینَ شِدَّه تَعَبِهِمَا فِی حِرَاسَتِی؟!
وَ أَینَ إِقْتَارُهُمَا عَلَى أَنْفُسِهِمَا لِلتَّوْسِعَه عَلَی؟! هَیهاتَ مَا یسْتَوْفِیانِ مِنِّی حَقَّهُمَا، وَ لَاأُدْرِکُ مَا یجِبُ عَلَی لَهُمَا، وَ لَا أَنَا بِقَاضٍ وَظِیفَه خِدْمَتِهِمَا»؛ «معبود من! اگر بدی های آنان را تقاص کنم پس آن تلاش های طولانی شان برای من، و آن رنج طاقت سوزشان در نگاه داری من، و آن سخت گیری شان برخود برای آسایش من، چه خواهد شد؟ نه، هرگز نتوانند تمام حق خود را از من دریافت کنند و من نتوانم آنچه را در قبال ایشان بر عهده من است، به شایستگی بگذارم و بار خدمتشان را به نیکی بر دوش کشم».
تبیین و شرح
در مقایسه ای کوتاه میان آنچه پدر و مادر برای آرامش و امنیت فرزند خود هزینه کرده اند – که اگر نمی کردند زیان های جبران ناپذیری متوجه سعادت دنیا و آخرت فرزندان می شد – و میان کوتاهی ها و تقصیرهای ایشان، ما را به این نتیجه می رساند که با حکم وجدان باید همواره در برابر آن دو فرشته رحمت الهی، کوچکی و فروتنی پیشه نماییم و یک لحظه از وظیفه خدمت گزاری به آنان غفلت نکنیم.
راستی فرزندانی که چون به سن رشد و توانایی می رسند، خیال انتقام گیری از پدر و مادر را در سر می پرورانند و به جبران سهل انگاری های ایشان بر آنان سخت می گیرند و رنج شان می دهند، یا آنان را به دادگاه عدل خداوند حواله می کنند، آیا می توانند آن همه عمر بر باد رفته پدر و مادر در نگه داری و تربیت خود را به ایشان بازگردانند و بر تمام زیان های مالی و جانی ایشان در راه آسایش فرزند، چشم فرو ببندند و با ناسپاسی تمام، ادعای حقوق از دست رفته کنند؟
بی شک اگر تمام عمر و سرمایه مادی و معنوی فرزندان در راه خدمت گزاری به پدر و مادر صرف گردد و تمام کوتاهی های آنان نادیده گرفته شود باز هم اندکی از حقوق هنگفت آنان ادا نشود و هیچ بار منتی متوجه آنان نگردد؟
آخر اینکه فرزندان هستی و وجود خود را مدیون پدر و مادراند و این با هیچ کاری، حتی جان سپردن در راه آسایش و امنیت و سلامت آنان، قابل تلافی و جبران نیست. حال تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
چشم امید
«اللَّهُمَّ لَاتُنْسِنِی ذِکْرَهُمَا فِی أَدْبَارِ صَلَوَاتِی، وَ فِی إِنَىً مِنْ آناءِ لَیلِی، وَ فِی کُلِّ سَاعَه مِنْ سَاعَاتِ نَهَارِی. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اغْفِرْ لِی بِدُعَائِی لَهُمَا، وَ اغْفِرْ لَهُمَا بِبِرِّهِمَا بِی مَغْفِرَه حَتْماً، وَ ارْضَ عَنْهُمَا بِشَفَاعَتِی لَهُمَا رِضَىً عَزْماً،
وَ بَلِّغْهُمَا بِالْکَرَامَه مَوَاطِنَ السَّلَامَه»؛ «خدایا! از خاطرم مبر که پس از نمازهایم، و در هر لحظه از شب و در هر ساعت از روزم، به یاد آنان باشم. خدایا بر محمد و آل محمد و خاندانش درود بفرست و به دعایم در حق ایشان مرا بیامرز، و آنان را به سبب نیکی کردنشان به من، به آمرزش بایسته، ببخشای، و به شفاعت من از آنان خشنود باش، و با کرامت خود، آن دو را به سلامت و رستگاری برسان».
تبیین و شرح
پدر و مادر از حق دارانی هستند که خداوند فراموش کردنشان و از یاد بردنشان را هرگز روا نداشته، زیرا ایشان سرچشمه های واسطه تمام خیرات و برکات و نعمت هایی هستند که در طول زندگی به ما می رسد و در واقع فراموش کردنشان و بی توجهی به آن دو، از یاد بردن بزرگ ترین نعمت های الهی و ناسپاسی در مقابل پروردگار هستی آفرین و حیات بخش است و معلوم است که چنین فراموشی ای چه تبعاتی سنگین و تنگناهای سختی را پیش روی آدمی می نهند. یاد کردن پدر و مادر در هر لحظه از ساعت شب و روز، ذکر خدا گفتن است که رویگردانی از آن به تعبیر قرآن «مَعیشَه ضنَک؛ زندگی تنگ و ناگوار» در پی می آورد؛ پیش از عذاب آخرت، دنیای شخص را با فلاکت و نکنبت مواجه می سازد.
یاد کردن پدر و مادر به دعا کردن و دستگیری و اطلاع از حال و روز آنان، رحمت و مغفرت خداوند را شامل حال فرزندان قرار می دهد و آنان را به مراتب بالایی از تقرب می رساند. پس، فرزندان اگر راحت جان و جهان خویش را هم طالب باشند، راهش نیکی کردن به پدر و مادر و هواداری از آنهاست، به خصوص در دوران فرتوتی و ناتوانی ایشان، که بیش از هر وقت دیگر به توجه و یاری فرزندان نیازمندند و به آنها چشم امید دارند.
امام سجاد(علیه السلام) و وظایف پدر و مادر
وظایف پدر و مادر در برابر فرزندان چیست؟
امام سجاد(علیه السلام) در دعای بیست و پنجم دعاها و وظایف متعددی را برای پدر و مادر در برابر فرزندان بیان فرموده اند که به چند نمونه آن اشاره می شود:
فرزند صالح
«اللَّهُمَّ وَ مُنَّ عَلَی بِبَقَاءِ وُلْدِی، وَ بِإِصْلَاحِهِمْ لِی، وَ بِإِمْتَاعِی بِهِمْ»؛ «خدایا! منت گذار برمن، به: باقی نهادن فرزندانم، سامان دادن و اصلاحشان به نفع من، و برخوردارکردن من از ایشان».
تبیین و شرح
زندگی و حیات باقی برای فرزندان، خود به خود نمی تواند امری مطلوب و درخواستی موجه باشد. چه بسا فرزندانی که عمر طولانی یافتند اما زندگی شان جز رنج و رسوایی برای خود و پدر و مادر نبود و دیگران نیز از وجودشان راحت و آسایش نداشتند. بنابراین می نگریم که پیشوای عابد ما پس از درخواست بقای فرزندان، مسئله شایسته و صالح بودن آن ها را پیش می کشد و اینکه برای پدر و مادر و دیگران عناصری مفید و ارزشمند باشند.
اصل مهمی که معمولاً در رابطه میان فرزندان و پدر و مادر مغفول می ماند، اصل اصلاح و تربیت اخلاق فرزندان است. هرچه جامعه ی بشری پیشرفت های حیرت آور بیشتری در عرصه های گوناگون علمی و فنی را تجربه می کند، توجه او به مسائل روحی و معنوی به خصوص درباره نوجوانان و جوانان رو به کاستی می نهد. شاهدیم که بسیاری از پدران و مادران هرچه درتوان دارند برای رفاه و آسایش مادی فرزندان خود می کوشند و نخستین اولویت زندگی شان برآوردن توقعات جسمی و ارضای انگیزه های مادی آنان است بی آنکه گام مهمی در تربیت اخلاق دینی فرزندان پیش بگذارند و تلاش در خوری از خود نشان دهند. غافل از اینکه این روش نه تنها برای آینده فرزندان خطرآفرین و زیان آور است که فردای زندگی پدر و مادر را نیز دستخوش ناملایمات و نگرانی ها قرار می دهد. چنین فرزندانی که طعم صلاح و شایستگی را نچشیده اند و به تربیت دینی آمیخته نشده اند، نخواهند توانست به هنگام نیاز پدر و مادر به مهر و عاطفه فرزندی، به آنان پاسخ مثبت دهند و آنان را در دامان محبت بی دریغ خویش بپرورند و آرامش ببخشند.
پدرانه
«إِلهِی امْدُدْ لِی فِی أَعْمَارِهِمْ، وَ زِدْ لِی فِی آجالِهِمْ، وَ رَبِّ لِی صَغِیرَهُمْ، وَ قَوِّلِی ضَعِیفَهُمْ، وَ أَصِحَّ لِی أَبْدَانَهُمْ وَ أَدْیانَهُمْ وَ أَخْلَاقَهُمْ، وَ عَافِهِمْ فِی أَنْفُسِهِمْ، وَ فِی جَوارِحِهِمْ، وَ فِی کُلِّ مَا عُنِیتُ بِهِ مِنْ أَمَرِهِمْ، وَ أَدْرِرْ لِی وَ عَلَى یدَی أَرْزَاقَهُمْ»؛ «معبودا! به خاطر من بر آسایش و رفاهشان بیفزا، عمرشان را طولانی کن، فرزندانشان را بپروران، ناتوانشان را توانا گردان، جسم و دین و خویشان را، و جان و تن و هر کارشان را که به من مربوط است، از هرگزندی در امان بدار، و روزی ایشان را به دست من فراوان و پیوسته گردان».
تبیین و شرح
این پاره از دعا، نقش برجسته و بی بدیل پدر در خانواده را به تصویر می کشد. در مکتب تربیتی اسلام، سرپرستی پدر شامل امور رفاهی، سلامت، تربیتی و اجتماعی خانواده می شود که وی باید با دیدی وسیع و همه جانبه نگر،
با دو چشم دنیایی و آخرتی، صلاح و خیر اهل بیت خود را ملاحظه نماید و به مدیریت و هدایت آنان همت گمارد.
قدرت و توانایی بالای پدر در ایفای نقش خود درتمام این زمینه ها بهترین تأمین کننده آرامش روحی – روانی افراد خانواده است. هرگونه اظهار ضعف و ناتوانی پدر در محیط خانه باعث می شود افراد تحت سرپرستی او خود را تنها و بدون تکیه گاه مطمئن احساس کنند و در برابر هجمه های بیرونی و درونی، بی دفاع بمانند و چاره ای جز تسلیم نداشته باشند.
تربیت فطری
«وَ أَعِنِّی عَلَى تَرْبِیتِهِمْ وَ تَأْدِیبِهِمْ وَ بِرِّهِمْ، وَ اجْعَلْهُمْ لِی عَوْناً عَلَى مَا سَأَلْتُکَ»؛ «و مرا بر تربیت و ادب کردن و نیکی کردن با آنها یاری کن … و ایشان را در عمل کردن آنچه از تو خواسته ام یاور من قرار ده».
تبیین و شرح
تربیت یعنی شکوفا کردن استعدادهای درونی افراد. مربی، صنعت گر نیست که چیزی بسازد و ایجاد کند و بتواند آنچه را درذهن دارد، در دنیای خارج از ذهن به وجود آورد. هرکس با استعدادها و ظرفیت های خاصی به دنیا می آید که اگر در مسیر تربیت درست قرار بگیرد و مربی ای تجربه دیده و آگاه او را بپرورد، آن استعدادها بروز می یابد و شکوفا می گردد و آن ظرفیت ها و قابلیت ها به بهترین و سودمندترین شکل خود را نمودار می سازد. پس در تربیت، شخصیت ها و فطرت ها دگرگون نمی شوند، بلکه آنچه که هست، از حالت خفته و بی حرکتی به جنبش و حرکت و رشد در آمده به بالندگی می رسد. بنابراین، مربی باید نخست انسان شناس و آشنا به توانایی های فطری بشر باشد، آفت های تربیت و راه جلوگیری و درمان آنها و نیز عناصر مفید و شیوه بهره مندی از آن ها را به خوبی بشناسد. پس کسی که دستی از دور بر آتش دارد و از انسان جز جسم و فعل و انفعال های شیمیایی و فیزیکی درک نمی کند، نمی تواند مربی مناسبی باشد و بی شک در تربیت افراد دچار خطاها و لغزش های فاحش خواهد شد.
تربیت و ادب کردن فرزندان به آداب پسندیده عرفی وشرعی، کار بسیار حساس و پرمشکلی است. از این رو، امام(علیه السلام) خداوند را در این امر به یاری می طلبد و می خواهد که پرورش آنان را برای ایشان سهل و آسان گرداند و فرزندان را درانجام این وظیفه، رام و پذیرای برنامه های تربیتی و پرورشی وی قراردهد.
از زبان همه برای همه
«اللَّهُمَّ أَعْطِنَا جَمِیعَ ذلِکَ بِتَوْفِیقِکَ وَ رَحْمَتِکَ، وَ أَعِذْنَا مِنْ عَذَابَ السَّعِیرِ،
وَ أَعْطِ جَمِیعَ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَاتِ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ مِثْلَ الَّذِی سَأَلْتُکَ لِنَفْسِی وَ لِوُلْدِی فِی عَاجِلِ الدُّنْیا وَ آجِلِ الاخِرَه»؛ «خدایا! این همه را به توفیق و رحمتت به ما ارزانی کن، و ما را از عذاب آتش افروخته دوزخ در پناه آور، و همانند آنچه را من برای این جهان و آن جهان خود و فرزندانم از تو خواسته ام، به همه مردان و زنان مسلمان و با ایمان عطافرما».
تبیین و شرح
امام سجاد(علیه السلام) با علم محیط و فراگیر خویش، به نیازهای واقعی بشر بیش از خودشان آگاه است، و نیز می داند که دعایش به عنوان مقرب ترین وجود در درگاه الهی، بلندترین شأن و جایگاه را دارد و هرگز مردود نخواهد شد. از این رو، به نیابت از زبان دل همه مردان و زنان مومن و مسلمان، آنچه را مایه صلاح و اصلاح دنیا و آخرت ایشان است، از خداوند می طلبد و با نفَس مقدس خود همگان را دعا می کند.
جدای از این مطلب، سفارش اسلام به دعا کردن مسلمانان و مؤمنان در حق یکدیگر حاکی از اهمیت و ضرورت همگانی این مسئله است. حکمت این توصیه را شاید بتوان در فواید بزرگ اجتماعی آن جستجو کرد که در نهایت به افراد جامعه بازگشت می کند. عافیت، امنیت و سلامت فردی، همیشه در گرو جامعه ای به دور از ناملایمات و گرفتاری هاست. افراد هر اندازه که خود تربیت شده، اخلاقی، متدین و… باشند، چون به محیط ناامن جامعه پای گذارند و در برخورد با دیگران نادرستی و کج خلقی و آشفتگی های متعدد روحی و روانی را مشاهده کنند، بی شک خود و شایستگی ها فردی شان مورد تهدید قرار می گیرد.
بنابراین درست آن است که آنچه از نیکی ها و فضایل و سودمندی های که برای خود از خدا می طلبیم، برای دیگران نیز درخواست نماییم و آنان را به اندازه خویش، بلکه بیشتر، در معرض باران کرامت سرریز پروردگار بخواهیم که فرمود:
(((اِنْ اَحْسَنْتُمْ، اَحْسَنْتُمْ لِاَنْفُسَکُم وَ اِن اَسَأتُم فَلَها)))[2]؛
«اگر خوبی کنید، به خود کرده اید و اگر بدی کنید، به زیان خود کرده اید».
امام سجاد(علیه السلام) و احترام همسایگان
امام سجاد(علیه السلام) درباره رعایت حقوق همسایگان چه توصیه هایی فرموده اند؟
امام سجاد(علیه السلام) در دعای بیست و ششم سفارش های متعددی درباره رعایت حقوق همسایگان بیان فرموده اند که به چند نمونه آن اشاره می شود:
همسایه داری
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ تَوَلَّنِی فِی جِیرَانِی وَ مَوَالِی وَ الْعَارِفِینَ بِحَقِّنَا وَ الْمُنَابِذِینَ لِأَعْدَائِنَا بِأَفْضَلِ وَلَایتِکَ»؛ «خدایا! بر محمد و خاندانش درود فرست و مرا به نیکوترین شیوه خود، عهده دار کار همسایگان و دوستانم که به حق ما آشنایند و از دشمنان ما یکسره جدا، قرارده».
تبیین و شرح
اگرچه اسلام یک آیین اجتماعی صرف نیست، اما بسیار از قوانین و دستورات آن در صحنه اجتماع بروز می یابد و عملی می شود. از این رو، این آیین مقدس، به جامعه و اجتماع و حفظ همبستگی ها و رابطه های اجتماعی نگاهی ویژه دارد و برای نظام های جمعی، تعالیم خاصی در نظر گرفته است. مسئله همسایه و آداب همسایه داری و حفظ پیوندها و علقه های محبت و دوستی میان هم کیشان و دوستان، از این منظر، بسیار حساس و حیاتی است. اینکه بخش مهمی از کتاب های حدیثی ما به آداب همسایه داری و شیوه های تعامل افراد جامعه دینی با یکدیگر اختصاص داده شده، خود گواه روشنی است بر نقش بزرگ این مسئله در رشد اخلاقی افراد و جوامع دینی و رساندن آنها به کمال مطلوب مورد نظر اسلام.
پدیده غیرقابل انکار امروز شهرهای کوچک و بزرگ، تراکم جمعیت و به هم فشردگی خانه های مسکونی است. اما آیا به همین میزان، دل ها و جان های شهروندان به هم نزدیک، و فاصله های احساسی و عاطفی میان آنها نیز برداشته شده است. با شک و تردید می توان در این باره پاسخ مثبت داد. راستی چرا چنین است. مگر پیامبر ما تا چهل خانه را همسایه قرار نداد[3] و مگر نفرمود که همسایه آزار بوی بهشت را در نخواهد یافت[4] و هرکسی سیر بخوابد و همسایه اش گرسنه باشد، از من نیست [5].
این همه تأکید و توصیه برای چیست؟ جز برای این است که جامعه دینی در درون و بیرون، جامعه ای با پیوندهای عمیق انسانی و برخوردار از چنان استحکام و همبستگی باشد که افراد، با اعتماد و اطمینان کامل به یکدیگر در سایه زندگی ای مسالمت آمیز و شرافت مندانه، به وظایف بندگی خود اقدام نمایند و چشم طمع دشمنان و بدخواهان نیز از آنان تا همیشه برداشته شود.
هوادار هم
«وَ وَفِّقْهُمْ لاقَامَه سُنَّتِکَ وَ الاخْذِ بِمَحَاسِنِ أَدَبِکَ، فِی إِرْفَاقِ ضَعِیفِهِمْ وَ سَدِّ خَلَّتِهِمْ، وَ عِیادَه مَرِیضِهِمْ، وَ هِدَایه مُسْتَرْشِدِهِمْ، وَمُنَاصَحَه مُسْتَشِیرِهِمْ، وَ تَعَهُّدِ قَادِمِهِمْ، وَ کِتْمَانِ أَسْرَارِهِمْ، وَ سَتْرِ عَوْرَاتِهِمْ، وَ نُصْرَه مَظْلُومِهِمْ، وَ حُسْنِ مُوَاسَاتِهِمْ بِالْمَاعُونِ، وَ الْعَوْدِ عَلیهمْ بِالْجِدَه وَ الاِفْضَالِ، وَ إِعْطَاءِ مَا یجِبُ لَهُمْ قَبْلَ السُّؤَالِ»؛ «و توفیقشان ده که سنت و آیین تو را به پا دارند و نیکویی های خلق تو را فرا بگیرند، به اینکه در میان خود، ناتوان را مدد رساند، نیاز به یکدیگر برآورند، از بیماران عیادت کنند، ره جویان را راه نمایند، با مصلحت خواهان خیرخواهی ورزند، مسافران را به پیشواز روند، رازداری کنند، کاستی ها را بپوشانند، ستمدیدگان را یاری دهند، با آنان در ضرورات زندگی هم سطحی نمایند و به توانگری و بخشش و برآوردن حاجت ها پیش از نیاز خواهی، به آنان سود رسانند».
تبیین و شرح
در این فراز، درخواست امام زین العابدین(علیه السلام) از خداوند این است که همسایگان و دوستان در میان خود، سنت ها و تعالیم الهی را اقامه کنند و به آداب نیک اسلامی آراسته شوند، تا از این رهگذر، در اجتماع خود، رفاه و بهزیستن و حیات کمال یافته اسلامی را تجربه نمایند و الگویی برای دیگر مردمان و جوامع باشند.
هر یک از آداب مذکور در دعا را می توان سنگ بنایی دانست برای ساخت و تشکیل جامعه ای مطلوب و آرمانی، طبق برنامه ها و تعالیم اسلامی. جامعه ای که در آن، افراد به عنوان همسایه، همکار، آشنا، خویشاوند و… به شکل های مختلفی همچون (دستگیری از ناتوانان، کمک به نیازمندان، عیادت از بیماران، مشورت دادن، راهنمایی کردن، رازداری، عیب پوشی، مظلوم گرایی، وام دادن، تقسیم لوازم ضروری زندگی و… ) از یکدیگر هواداری و پشتیبانی می کنند و هرکس خود را در بهبود حال دیگری و برداشتن بار مشکلات و گرفتاری ها از دوش او موظف و مسئول می داند. چنین اجتماعی بی شک رو به پیشرفت و تعالی دارد و همواره مورد توجه و عنایت خداوند است.
خوبی، در پاسخ بدی
«وَ اجْعَلْنِی اللَّهُمَّ أَجْزِی بِالاِحْسَانِ مُسِیئَهُمْ، وَ أُعْرِضُ بِالتَّجَاوُزِ عَنْ ظَالِمِهِمْ، وَ أَسْتَعْمِلُ حُسْنَ الظَّنِّ فِی کَافَّتِهِمْ، وَ أَتَوَلَّى بِالْبِرِّ عَامَّتَهُمْ، وَ أَغُضُّ بَصَرِی عَنْهُمْ عِفَّه، وَ أُلِینُ جَانِبِی لَهُمْ تَوَاضُعاً، وَ أَرِقُّ عَلَى أَهْلِ الْبَلاءِ مِنْهُمْ رَحْمَه، وَ أُسِرُّ لَهُمْ بِالْغَیبِ مَوَدَّه، وَأُحِبُّ بَقَاءَ النِّعْمَه عِنْدَهُمْ نُصْحاً، وَ أُوجِبُ لَهُمْ مَا أُوجِبُ لِحَامَّتِی، وَ أَرْعَى لَهُمْ مَا أَرْعَى لِخَاصَّتِی»؛ «خدایا! چنان کن که همسایگان و دوستان بد کردار خود را به نیکی پاسخ دهم و به عفو و گذشت، از ستمگران روی بگردانم، و درباره همه شان گمان نیک برم و جملگی آنان را با مهربانی و نیکی مدد رسانم، و به پاکدامنی دیده از ناروای آنان بربندم، و از سر فروتنی، با ایشان نرم رفتاری کنم، و به دلسوزی، بر بلا دیدگانشان رقت آورم و در نبودشان، آشکارا دوستشان بدارم و از سر خیرخواهی، ابقای نعمتشان را آرزو نمایم و هرچه را برای خویشان خود می خواهم، برای آنان نیز بخواهم و هر حقی را که برای نزدیکان خودنگه می دارم، برای آنان نیز نگاه دارم».
تبیین و شرح
اجتماع بشری حتی در جوامع دینی، با آفت ها و آسیب هایی روبرو است. نزاع ها، اختلافات و کشمکش های فردی و گروهی نمونه ای است از آن آفات که اکثراً از تفاوت های خود خواسته یا ناگریز افراد سرچشمه می گیرد. تفاوت های اخلاقی، روحی، مادی، فهمی و شعوری و انگیزه های دنیایی و توقعات نامعقول و ناسازگاری برداشت ها، همگی از عوامل چالش برانگیز در اجتماعات بشری است.
راه کارهایی که اسلام برای کاستن یا علاج این درگیری ها و تصادم ها ارائه می دهد، راه کارهای جامع و دوسویه است. بدین معنا که تعالیم دینی از یک سو ما را به نیکی کردن و گذشت و خوش گمانی و فروتنی و خیرخواهی در حق دیگران برمی انگیزد و از دیگر سو، ما را موظف می سازد که اگر در موقعیت های سخت و ناهنجار مورد ظلم و بی مهری و بدگمانی و محروم سازی دیگران قرار گرفتیم، نه تنها کار آنها را به بدی تلافی نکنیم، بلکه برعکس، بدکردن آنان را به خوبی، و ظلمشان را به گذشت، حسادتشان را به بی حسادتی و محروم داری شان را به بخشش پاسخ گوییم.
این روش اثرگذار و بازدارنده، هم شخص را در مقابل کردارهای ناروا مصونیت می بخشد و هم دیگران را به بهترین، محترمانه ترین و پرتأثیرترین روش به خطا و لغزش ایشان متوجه می سازد و در بسیاری از موارد، آنان را به ترک آن امر ناصواب برمی انگیزد.
پی نوشت ها :
[1]. حج (22)، آیه 22.
[2]. اسراء (17)، آیه 7.
[3]. الکافی، ج2،ص669.
[4]. بحارالانوار، ج 71، ص 150.
[5]. الکافی، ج2، ص 169.