ایرانیان – اسلام – شاه – وابستگی – فقر
۱۳۹۶/۰۶/۱۵
–
۱۱۹ بازدید
من از جنایات مسلمانان با ذکر چند نمونه هنگام فتح شهرهای برای شما نوشتم ولی شما اصرار دارید که ایرانیان به راحتی اسلام را پذیرفتندمسئله اینه که شما چشم خود را به روی این جنایات بسته اید.فقط نمیدونم اگه خود شما اون موقع زندگی میکردید و میدیدید مردم شهر خودت به همراه خانوادت جلوی چشمت توسط اعراب از دم تیغ میگذشتند بازم دفاع میکردی.اگه ایرانیان طی چهار قرن اسلام رو پذیرفتند و با مسلمانان عرب انس گرفتند خب معلومه میگیرند. ایرانیان نیز وقتی لیدی(ترکیه امروزی) و قسمت هایی از یونان و روم رو فتح کردند مردم آن منطقه نیز طی چند قرن دین زرتشتی و میترایی و مزدک رو پذیرفتند.این دلیل نمیشه بری یه کشور دیگه آیین و زبان خودتو تحمیل کنی.درسته پاره کردن نامه پیامبر توسط خسرو پرویز اشتباه بوده ولی به این خاطر بود که خسرو پرویز اعتقاد داشت ما ایرانیان خودمان یکتاپرستیم و ما به همان خدایی که شما میپرستید مدتهاست که ایمان داریم که میتونست این رو برای پیامبر تو نامه بنویسه.در ظمن همان تاریخی که شما به استناد آن میگی ایرانیان اسلام را راحت پذیرفتند ، همان تاریخ از جنایات اعراب کم نگفته.ضمنا بعضیا میگن علت فتح ایران خطری بود که ایران برای ممالک اسلام داشت در حالیکه ایران مشغول جنگ با روم بود.در طول تاریخ هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان پادشاهان هیچموقع قصد فتح عربستان رو نداشتند چون اون رو یک سرزمین بی فایده و بی ارزش میدونستند.حتی موقعی که خبر فتح حیره بدست اعراب به گوش یزدگرد رسید اعتنا نکرد چون براش کسر شان بود که بره با اعراب بجنگه.شما از امتیازات اعراب برای ایرانیان نوشتی ولی از تبعیض و تجاوز به زنان و بردگی گرفتن(حالا خوبه خودتون از کلمه موالی استفاده کردی موالی یعنی برده) و هزارهزار گردن زدن ایرانیا و … ننوشتی.درباره پهلوی عرض کنم: شما بگو اگه شاه اونهمه جنگنده و تجهیزات نظامی رو نمیخرید چطوری میخواستی از خاک و اسلام و خانواده و ناموست دفاع کنی.لابد با با سنگ و تیرکمون مثل فلسطینیا لابد؟در هشتمین سال جنگ تقریبا تجهیزات ما به صفر رسیده بود دیگه اگه شاه اونهمه تجهیزات نمیخرید دیگه واویلا.تازه رفتیم سراغ کره شمالی و رونالد ریگان که از اونا سلاح بگیریم….از این بگو که خود رفسنجانی گفته بود با پاسپورت زمان شاه میتونس به همه کشورا سفر کنه ولی بعد انقلاب نمیتونه…شما از تعرفه گمرک بگو که به بهانه حمایت از تولید ملی ، یک ماشینی که از خارج میاد چند صد میلیون روش میکشند که مردم نتونن بخرن این قبول ولی چرا همین کارخانه ایران خودرو و سایپا که به بهانه حمایت از تولید ملی تعرفه گمرک روی ماشینای خارجی میکشند تا به این شکل ازشون حمایت بشه نمیخوان مثل ماشینای خارجی خودرو شیک و با کیفیت برای مردم تولید کنن و دارن به ریش مردم میخندند…شما از این همه خانواده و روستای محروم بعد چهل سال بگو…شما از خودفروشی زن شوهردار بخاطر یه شب سیر کردن بچش بگو…شماز از خود فروشی دختر دانشجو به خاطر پرداخت شهریه اش بگو…شما از کلیه فروختن پیر و جوون بگو…خود آیت الله دانشمند گفته با ثروتی که ایران داره میشه خیابونا رو از طلا ساخت.مگه ایران کم ثروت داره.فقط در عرض یکسال صدوپنجاه هزار میلیارد تومن از اماکن مقدس مثل حرم امام امام رضاو معصومه و بقیه امامزاده ها جمع میشه با این پول میشه فقر دو و نیم میلیون خانواده رو ریشه کن کرد.حالا با پول نفت و معادن و …کاری ندارم.این پولا گجا میره که خیلی از پدر ها باید از روی بچشون خجالت بکشن که یه لقمه نون ندارن بخورن.من نمیگم زمان شاه وض
1.اگر به وضعیت آن روز ایران و قدرت امپراتوری آن و نوپا بودن اسلام و فقدان تجربه لازم نظامی گسترده مسلمانان توجه داشته باشیم ، تصدیق خواهیم کرد که اگر ایرانیان می خواستند در مقابل مسلمانان بایستند ، آنها نمی توانستند به راحتی بر آنها پیروز شوند .
« ایران آن روز در مقایسه مسلمانان آن روز طرف نسبت نبود . ایرانیان آن روز چه از نظر سرباز و اسلحه و وسائل جنگی و چه از نظر کثرت جمعیت و چه از نظر آذوقه و تجهیزات و امکانات دیگر ، برتری فوق العاده ای نسبت به مسلمانان داشتند . اعراب مسلمان حتی با فنون جنگی ان روز در سطحی که ایرانیان و رومیان آشنا بودند ، آشنا نبودند .
جمعیت آن روز ایران را حدود 140 میلیون تخمین زده اند( این تخمین از سعید نفیسی در کتاب تارج اجتماعی ایران است) که گروه بی شماری از انان سرباز بودند و حال انکه تمام سربازران اسلام در جنگ ایران و روم به شصت هزار نفر نمی رسیدند و وضع طوری بود که اگر مثلاً ایرانیان عقب نشینی می کردند این جمعیت در میان مردم ایران گم می شدند پس علت اساسی شکست ایران را در جای دیگری باید جستجو نمود . حقیقت این است که مهترین عامل شکست حکومت ساسسانی را باید ناراضی بودن ایرانیان از وضع دولت وآیین و رسوم اجحاف امیز آن زمان دانست … دین رزتشت در اصل هر چه بود به قدری به دست موبدها فاسد شده بود که ملت با هوش ایران هیچگاه نمی توانست از روی صمیم قلب به آن عقیده داشته باشد . بی علاقگی مردم ایران نسبت به حکومت و دستگاه دینی و روحانیتشان ، سبب می شد که سربازان انها در جنگها با میل و رغبت علیه مسلمانان نجنگند و حتی در بسیاری از موارد به آنها کمک کنند .»( مطهری ، مرتضی ، خدمات متقابل اسلام و ایران ، ص 96-100)
2. گرچه دفاع از کشور نیازمند تجهیزات نظامی است ، اما آنچه مهم تر از آن است ، روحیه ایثار و دفاع و از خاک و سرزمین است . همانگونه که دیدیم این تجهیزات و حمایت های آمریکا هیچ کمکی به شاه و رژیم وی نکرد زیرا مردم دیگر حاضر به همراهی با چنین عنصر وابسته و خود فروخته ای نبودند.
3. ممکن است در زمان شاه ، سایر کشورها به کشور ما احترام می گذاشتند ، اما این احترام و جایگاه به دلیل خود کشورما نبوده ، بلکه به دلیل وایستگی به امریکا و قدرتهای بزرگ بود و چنین احترام و جایگاهی فاقد ارزش و اعتبار است . امروز ممکن است برخی کشورها به دلیل ماهیت دینی و ضد استکباری جمهوری اسلامی با آن به دشمنی برخیزند ، اما جمهوری اسلامی در چشم همه آزادگان جهان قابل احترام و ارزش است زیرا در برابر نظام سلطه و سلطه گران ایستاده است . موقعیت امروز کشور ما به عنوانی کشوری مستقل ، مقتدر و تأثیر گذار در منطقه و جهان با موقعیت کشور در رژیم گذشته که به عنوان کشوری وابسته و سرسپرده غرب و حافظ منافع آنان معرفی شده بود به هیچ وجه قابل مقایسه نیست .
4.تعرفه گمرکی بالا برای خودروهای خارجی به منظور حمایت از تولیدات داخلی است گرچه ما نیز معقتدیم که باید به گونه ای فضای رقابت در کشور فراهم گردد که تولید کنندگان داخلی در فضای رقابتی ، ناچار به ارتقای کیفیت کالاهای خود باشند . اما نمی توان انتظار داشت بعد از این همه سال سرمایه گذاری و کسب تجربه ، با کاهش یکباره تعرفه گمرک به دست خود همه سرمایه های خود را ازبین ببریم .
5. گرچه مشکلات اقتصادی و محرومیت ها در کشور وجود دارد ، اما نباید نسبت به آن به گونه ای بزرگ نمایی و سیاه نمایی کرد که دستاوردها و پیشرفت ها و اقداماتی که در این زمینه انجام شده را نادیده گرفت .
امروز با وجود همه مشکلات و نارساییها در بخش های مختلف پزشکی ، الکترونیکی ، هوا فضا ، نانو ، هسته ای و نظامی کشور ما دارای دستاوردهای چشمگیری شده است و کشور ما در این بخشها جزو چندین کشور برجسته دنیا قرار دارد .
همانگونه که مقام معظم رهبری در این باره فرمودند: « دشمن در تبلیغات وسیع خود تلاش می کند که کمبودهای معیشتی و اقتصادی کشور را به نظام اسلامی و به جمهوری اسلامی نسبت بدهد؛ این نقشه دشمن است. آنها می خواهند اینجور وانمود بکنند که نظام اسلامی قادر نبوده است و قادر نیست مشکل اقتصادی ملّت ایران را و مشکلات اساسی ملّت ایران را حل کند و گرهها را باز کند؛ یک سوءاستفاده اینجوری می خواهند بکنند برای کوبیدن نظام اسلامی. این حرف ناشی از بغض و عداوت و کینه آنها به نظام اسلامی است. این یک حرف خلاف واقع است، خدماتی که نظام اسلامی و جمهوری اسلامی به ایران و ملّت ایران در این مدّت کرده است، یک خدمات برجسته و فوقالعاده است. اگر وضع ملّت را و وضع کشور را مقایسه کنیم با قبل از دوران اسلامی یعنی در دوران طاغوت، آنوقت معلوم می شود که چه خدمات بزرگ و ارزشمندی را نظام اسلامی تقدیم کرده است. بله، ضعفهایی وجود دارد؛ این ضعفها مربوط به مدیریّت ماها است، این مربوط به کمبودها و ناتواناییهای مدیرانی است که در بخشهای مختلف مشغول کار بودهاند؛ امّا نظام اسلامی تواناییهایی را در خود پرورش داده و مدیرانی را تربیت کرده است که توانستهاند کارهای بسیار بزرگی را در طول این سی و چند سال برای کشور انجام بدهند؛ آنهم درحالیکه در این سی و چند سال، ملّت از همه طرف در فشار تحریم و فشار اقتصادی دشمنان بوده است.
من چند نمونه را عرض می کنم. البتّه اینها فقط نمونههایی است که من می گویم وَالّا آن فهرست خدمات نظام جمهوری اسلامی، یک فهرست بسیار طولانیتر از این حرفها است. ببینید! جمعیّت کشور از اوّل انقلاب تا امروز دو برابر شده است. یعنی از حدود چهل میلیون به نزدیک به هشتاد میلیون رسیده است، امّا آنچه اتّفاق افتاده و آن کارهایی که در زمینههای مختلف انجام گرفته است، بحث دو برابر و سه برابر نیست، [بلکه] ارقام فوقالعاده و بسیار چشمگیری است.
در زمینههای زیرساختی، کارهایی در کشور شده است که حقیقتاً از نظر معیار و مقیاسی، [که] انسان با کشورهای دیگر میسنجد، بسیار بزرگ و عظیم است. از باب مثال: راههای کشور در این مدّت، شش برابر شده است؛ ظرفیّت بنادر کشور در این مدّت، بیست برابر شده است؛ سدهای مخزنی کشور -که آب شُرب و آب کشاورزی را تأمین می کنند- سی برابر شده است؛ تولید برق کشور، چهارده برابر شده است؛ صادرات غیر نفتی کشور، ۵۷ برابر شده است -قبل از انقلاب، (یعنی)در دوران طاغوت، صادرات کشور تقریباً منحصر بود به نفت و یک مختصری اشیاء تولیدی دیگر که در جنب صادرات نفتی، تقریباً هیچ بود؛ امروز صادرات غیر نفتی ۵۷ برابر افزایش پیدا کرده است- تولید محصولات پتروشیمی سی برابر و تولید محصولات فولادی پانزده برابر [شده است]؛ اینها کارهای زیرساختی است؛ هر کشوری بخواهد تحرّک پیدا کند، پیشرفت اقتصادی پیدا کند، به این چیزها احتیاج دارد؛ این کارها در دوران انقلاب انجام گرفته است.
در زمینه علم و فنّاوری، از اوّل انقلاب [تاکنون]، تعداد دانشجویان ۲۵ برابر شده است؛ اوّل انقلاب، همه دانشجویان کشور دویستوخردهای هزار نفر بود، امروز نزدیک پنج میلیون دانشجو در کشور مشغول تحصیل هستند؛ مقالات علمی شانزده برابر [شده]؛ و فعّالیّتهای علمی و فنّاوری فراوان دیگر.
در زمینه توسعه اجتماعی و انسانی، شاخصها بسیار بالا است. در زمینه خدمات -خدمترسانی- به مردم -مثل برق و گاز و تلفن و آبادی روستاها- آمارها بسیار خوب و مژدهبخش است. در زمینه فعّالیّتهای نظامی، آمارها فوقالعاده است؛ کشوری که قبل از پیروزی انقلاب، از لحاظ نظامی وابسته محض به خارج از کشور بود -آن هم به دشمنانی مثل آمریکا- امروز از لحاظ پیشرفتهای نظامی، آنچنان چشمگیر است که چشم دشمن را هم می زند، او را هم خشمگین و نگران و عصبانی می کند.
اینها همهاش هنر نظام اسلامی است؛ اینها کارهایی است که نظام اسلامی کرده است. عرض کردم که اگر این فهرست را بخواهم بگویم، یک فهرست بسیار طولانی است و کار از اینها برتر و بالاتر است. البتّه انقلاب متوقّف نمی شود، پیشرفت متوقّف نمی شود؛ کارهای زیادی وجود دارد که باید انجام بگیرد و به حول و قوّه الهی انجام خواهد گرفت و در سیاستهای کلّی نظام اسلامی (هم) به آن کارهایی که باید در آینده انجام بگیرد، تصریح شده است و ذکر شده است که چه کارهایی باید انجام بگیرد.
خب، ضعفهایی هم داشتهایم که کم نبوده؛ بنده از ضعفهای فعّالیّتهای مسئولین کشور -از جمله خودِ این حقیر- در سطح عموم ملّت ایران و در طول سالها، آگاهم؛ ضعفهای زیادی وجود داشته که این مربوط به مدیریّتهای ما است، مربوط به حرکت عمومی نظام اسلامی نیست. ما هرجا یک مدیریّت انقلابیِ فعّالِ پُرتحرّک داشتیم، کار پیش رفته است؛ هرجا مدیریّتهای ضعیف، بیحال، ناامید، غیرانقلابی، و بیتحرّک داشتیم؛ کارها یا متوقّف مانده است، یا انحراف پیدا کرده است. این مسئلهای است که وجود دارد؛ یک اشکالی و یک ضعفی است که وجود دارد؛ باید مدیرانمان انشاءالله پُرانگیزهتر باشند، کارآمدتر باشند، تلاش بیشتری را انجام بدهند، و به حول و قوّه الهی همینجور هم خواهد شد. من بهطور قاطع عرض میکنم که اگر مدیریّت در بخشهای مختلف کشور، متدیّن باشد، انقلابی باشد و کارآمد باشد، همه مشکلات کشور حل خواهد شد؛ ما مشکل غیرقابل حلّی در کشور نداریم. »( بیانات مقام معظم رهبری در حرم مطهر رضوی ،96/1/1)
6. در کشور ما تلاشه ای خوبی توسط دولت و نهادهای مردمی در راستای محرومیت زدایی و حمایت از اقشار اسیب پذیر صورت می گیرد و بخشی از وجوهاتی که در اختیار اماکن مقدسه قرار داده می شود به حمایت از فقرا و مستمندان اختصاص می یابد و این گونه نیست که هیچ توجهی به اقشار آسیب پذیر جامعه نشود ، گرچه برای رفع محرومیت ها و ریشه کن نمودن فقر باید توجه بیشتری به این مقوله بشود .وضعیت کنونی به هیچ وجه زیبنده نظام ی که داعیه دار حکومت اسلامی است ، نبوده و ظرفیت ها و امکانات کشور به گونه ای است که اگر به خوبی به کار گرفته شود ، می تواند زمینه پیشرفت و برچیده شدن فقر و محرومیت را فراهم نماید.
7. وایستگی و سرسپردگی شاه و رژیم وی مسأله ای نیست که بتوان آنرا انکار نمود .
از همان پیروزی انقلاب اسلامی، موجی از تحریف به بازنگری واقعیتهای عصر پهلوی پرداخت و تاریخ را بهگونهای وارونه روایت نمود. هرچه زمان به جلو میرود، تحریفها نیز دامنهدارتر میشود. مسئلهای که از دید هر بینندهی بیطرف و متخصصی، غیرواقعی و تعمدانه به نظر میرسد. یکی از این موارد، بزرگنمایی بیش از حد قدرت رژیم پهلوی بهخصوص محمدرضا شاه و استقلال سیاسی آن از غرب و آمریکاست. از این منظر، شاه در امور داخلی و خارجی کاملاً مستقل از آمریکا و سیاستهای آن تصمیمگیری میکرد. همین موضوع بهانهای شد تا به این مسئله بپردازیم که شاه تا چه میزان در سیاستهای خود استقلال عمل داشت؟ اگر پاسخ بر این است که رژیم شاه در امور داخلی و خارجی خود کاملاً مستقلانه عمل مینمود، در این صورت، این پرسش مطرح میگردد که چرا زمانی که دموکراتها در آمریکا به قدرت میرسیدند، شاه به هراس میافتاد و در مقابل، برای روی کار آمدن جمهوریخواهان سرمایهگذاریهای هنگفتی نیز مینمود؟
در پاسخ و انتقاد به سؤالات مطرحشده، فرض بر این است که محمدرضاشاه در بسیاری از ابعاد داخلی و خارجی خود، وابسته به آمریکا بوده و حتی بسیاری از سیاستها و ایدههای توسعه در ایران نیز متأثر از دیدگاه آمریکاییان بوده است. این وابستگی تا جایی بود که رژیم شاه موقعیت ژاندارمی خود را نیز از آمریکا داشت؛ موقعیتی که کاملاً بر پشتوانهی ابرقدرتی آمریکا استوار بود و در واقع قائم به ذات نبود. این مسئله در سایر ابعاد، مانند رابطه با شوروی نیز صادق بود. چنانکه رابطهی رژیم با این کشور نیز متأثر از سیاستهای آمریکا بود و از محدودهای خاص تجاوز نمیکرد.
تأثیر آمریکا بر سیاستهای توسعه در ایران
بعد از به قدرت رسیدن محمدرضاشاه و خروج آمریکا از انزوای سیاسی، این کشور تأثیرگذارترین عامل در امور داخلی و خارجی رژیم پهلوی بوده است. محمدرضاشاه نیز که به مدد کشورهایی چون آمریکا و انگلیس به قدرت رسیده بود، چندان از این وابستگی ناراضی نبود؛ بهگونهای که حتی «خود کارگزاران رژیم طاغوت، دکترین اجراشده توسط محمدرضاشاه را در سیاست خارجی تبعیت کامل از دستورات آمریکا و انگلیس تعریف کردهاند.»( حسینیان، روحالله، چهارده سال رقابت ایدئولوژیک شیعه در ایران (1343-1356)، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 286 تا 291)
فقدان مشروعیت، فقر، نداشتن پایگاه مردمی، خفقان سیاسی و… ایران را به یک کشور وابسته به کشورهای سرمایهداری خصوصاً آمریکا تبدیل کرده بود. این وابستگی تا جایی بود که میتوان گفت مهمترین ویژگی حکومت پهلوی، بهویژه در بُعد خارجی، وابستگی آن به بیگانگان بود. نقطهی عطف این وابستگی با به قدرت رساندن محمدرضاشاه آغاز میشود و با کودتای 28 مرداد به اوج خود میرسد و در سالهای بعد نیز ادامه مییابد. بنابراین شاه قدرت و بقای سلطنتش را کاملاً وامدار پشتیبانی و دخالت مستقیم کشورهایی چون آمریکا بود و همین امر در عجین شدن اهداف کشور با سیاستهای آمریکا بیتأثیر نبود. همانطور که خود شاه نیز شخصاً و باصراحت اعلام میکند: «هدفهای اساسی ما و ملل دموکراسی غرب، یکسان و این تساوی آرمانها، مایهی افتخار ما و ملل مغربزمین است.»( ازغندی، علیرضا (1384)، روابط خارجی ایران 57-1320، نشر قومس، ص 46)
صاحبنظرانی چون هالیدی نیز در تعریف سیاست خارجی و ماهیت رژیم شاه معتقدند که دولت ایران به میزان زیاد وابسته به حمایتی است که از آمریکا و دنیای پیشرفتهی سرمایهداری دریافت میکند.( حسینیان ، همان)
البته این وابستگی تنها منوط به سیاست خارجی نبود، بلکه حتی بسیاری از اصلاحات اقتصادی و اجتماعی داخل کشور، مانند انقلاب سفید نیز متأثر از ایدههای آمریکا صورت میگرفت.
در واقع انقلاب سفید بههمراه اصول ششگانهی انقلاب در مراجعت شاه از آمریکا و تحت فشار آمریکا، در اواخر سال 1341، به اجرا گذارده شد. طراح اصلی این برنامه، شخصی به نام والتر ویتمن روستو بود. «روستو در زمان جان کندی، یک سلسله رفرمهای اقتصادی و طرحهای اصلاحات ارضی را برای اجرا در کشورهای آمریکای لاتین و خاورمیانه و آسیای جنوب شرقی طراحی کرد.»( مؤسسهی مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد دوم، ص 302. برگرفته از: ارادهی یهودیان آمریکا در پس «انقلاب سفید» شاه، پایگاه مؤسسهی مطالعات و پژوهشهای سیاسی.)
در نهایت نیز فشار آمریکا بر شاه برای آغاز اصلاحات در ایران، باعث شد تا این برنامه تحت عنوان انقلاب سفید به اجرا گذارده شود که همین موضوع اعتراض مردم و روحانیون را در پی داشت. برمبنای همین تأثیرگذاری بود که کارتر در تبیین روابط کشورش با رژیم شاه در سال 1356، در نطقی ابراز کرد: «هیچ کشوری در جهان وجود ندارد که در مورد مسائل منطقهای مشترک، به اندازهی شما به ما نزدیک باشد و ما تا به این حد با هم مشاوره داشته باشیم و…»( شوکراس، ویلیام (1369)، آخرین سفر شاه، ترجمهی عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، نشر البرز، ص 156)
حتی خروج شاه از کشور نیز با اجماع آمریکاییان به دست آمد. ونس، وزیر خارجهی آمریکا در دورهی کارتر، در این رابطه مینویسد: «در روز چهارم ژانویه، برابر با چهاردهم دیماه 1357، جلسهای با حضور کارتر تشکیل شد و نتیجه آن شد که به شاه اعلام شود که پرزیدنت کارتر تصمیم شاه را برای خروج از ایران و تشکیل یک شورای سلطنتی تأیید میکند.»( ونس، سایروس، نقش آمریکا در ایران، ص 38)
این وضعیت با تغییر شرایط داخلی یا منطقهای مانند افزایش قیمت نفت و ژاندارمی ایران، در دههی 40 و 50 تغییر چندانی نکرد و با اجرای دکترین نیکسون، محور اصلی سیاست خارجی، یعنی روابط با آمریکا، استمرار یافت و حتی سیاست وابستگی به آمریکا شدیدتر از قبل ادامه پیدا کرد.
موقعیت ژاندارمی، تحکیم وابستگی
در اواخر دهه ی 40، انگلستان تصمیم به خروج نیروهای خود از خلیج فارس گرفت. آمریکا بر این باور بود که این کار منجر به خلأ قدرت در منطقهی خلیج فارس خواهد شد. از طرفی آمریکا در آن سالها درگیر جنگ ویتنام بود و هزینه و خسارتهای زیادی را در آنجا متحمل شده بود و برای اینکه هزینهی حفظ سلطهی غرب به دوش دولتهای بومی بیفتد، با اجرای دکترین نیکسون-کیسینجر، از وابستگان منطقهای خود برای دفاع از منافع خود استفاده کرد.( الهی، همایون (1384)، خلیج فارس و مسائل آن، نشر قومس، ص 270)
براساس این دکترین، ایران و عربستان بهعنوان ژاندارمهای منطقه انتخاب شدند و «ایران نیز فعالیتهای متعددی را برای حفظ منافع آمریکا و غرب، چه در سطح منطقه و چه در سطح فرامنطقهای، انجام داد.» آمریکا از این وابستگی در زمینههای مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی و استراتژیک بهرهی زیادی برد. این دکترین «پدیدهی سیاسی-نظامی تازهای نبود و فرق چندانی با دکترینهای قبلی دولت آمریکا برای نفوذ در کشورهای در حال توسعه و مقابله با کمونیسم نداشت.» بهطور کلی سیاست خارجی جدید آمریکا در این دوره، «ایجاد و تقویت قدرتهای وابستهی پرتحرک و قوی بود.»( ازغندی، همان)
بنابراین موقعیت جدید ایران نه ناشی از قدرت و استقلال کشور، که متأثر از شرایط جدید منطقه و نیز شرایط آمریکا جهت تأمین منافع کشورش بود. به عبارتی این موقعیت با پشتوانهی قدرت آمریکا و وابستگی رژیم شاه به آمریکا به دست آمد، زیرا شرایط جدید منطقه، وجود ایران ژاندارم برای مقابله با تهدیدات منافع آمریکا، بهخصوص کمونیسم را ایجاب میکرد. به همین دلیل، ایران در درجهی نخست میبایست از نظر نظامی قوی میشد.
در نتیجه، نیکسون با فروش هر نوع تسلیحات مرسوم به ایران موافقت کرد و از این طریق «تا اواسط دههی 1350 شمسی، ایران به بزرگترین خریدار اسلحهی آمریکایی، از جمله هواپیماهای پیشرفته، تبدیل شد.»( ملکوتیان، مصطفی (1381)، ایران و امنیت ملی آمریکا (1324-1357)، مجلهی علوم سیاسی، دانشگاه باقرالعلوم (ع)، شمارهی 16، ص 190)
البته دوران خوش روابط شاه با آمریکا بیشتر به حکومت جمهوریخواهان محدود بود، زیرا آرمانهای وی با سیاستهای جمهوریخواهان همسو بود. بنابراین چندان دل خوشی از به قدرت رسیدن دموکراتها نداشت. اما این کابوس با پیروزی کارتر در انتخابات ریاستجمهوری به واقعیت پیوست و این خود دلیل دیگری است در اثبات تأثیرپذیری سیاستهای شاه از آمریکا.
واهمه از دموکر اتها
در انتخابات ریاستجمهوری 1977، علیرغم سرمایهگذاری شدید شاه در حزب جمهوریخواه، کارتر از حزب دموکرات به قدرت رسید و این همان چیزی بود که شاه بهشدت از آن واهمه داشت. محمدرضا همیشه از به قدرت رسیدن دموکراتها بر کرسی ریاستجمهوری آمریکا هراس داشته است، زیرا نقض حقوق بشر، خرید تسلیحات فراوان و… با پشتوانهی آمریکاییان بهخصوص جمهوریخواهان انجام میگرفت. محمدرضاشاه خاطرهی چندان خوشی از به قدرت رسیدن دموکراتها نداشت؛ چراکه در زمان ریاستجمهوری کندی نیز تحت فشار دموکراتها مجبور شد علیرغم میل باطنی خود، دکتر علی امینی را به نخستوزیری انتخاب کند. این نگرانیها تا حدی نیز درست بود، زیرا «کارتر برای ایجاد چهرهای مثبت از آمریکا و زدودن آثار مداخلات این کشور در جهان و تقویت و ایجاد ثبات در کشورهای وابسته به آمریکا با ایدهی حقوق بشر، پا به میدان گذاشت.»( ملکوتیان ، همان ، ص 191)و سیاست رعایت حقوق بشر، خصوصاً در کشورهای دیکتاتوری جهان سوم مثل برزیل، کرهی جنوبی و ایران را در پیش گرفت.
با این هدف، شاه بعد از ملاقات با کارتر در تهران، بهمنظور تغییر وضعیت حکومتی در ایران و حرکت به طرف دموکراسی و حقوق بشر، فضای باز سیاسی اعلام کرد و در مصاحبه با روزنامههای مختلف، با ارجاع به منشور کورش، سعی داشت ایران را پایهگذار و مهد حقوق بشر معرفی کند.
البته «به گفتهی نیکی کدی، آمریکا در زمان کارتر هیچگاه بهطور جدی تهدید نکرد که اگر محمدرضاشاه حقوق بشر را رعایت نکند، تنبیه و تحریم تسلیحاتی و غیره خواهد شد.»( ملکوتیان ، همان) اما با توجه به آشنایی شاه با احزاب آمریکا، استنباطش این بود که کارتر در زمینهی حقوق بشر و فروش تسلیحات به ایران، فشار خواهد آورد.( borhan.ir/NSite/FullStory/?Id=7996)
اگر براستی به گفته آقای میلانی دولت آمریکا و انگلیس بارها خواستند شاه را سرنگون نمیاند ، چرا حمایت ها و تلاش های آنان برای بقاء شاه و رژیم وی تا آخرین لحظات ادامه داشت؟ آیا جزیره ثبات خواندن ایران در سال 56 از سوی کارتر معنایی جز حمایت تمام و کمال از شاه و ایران در راستای تأمین منافع آمریکا در منطقه داشت؟ اگر این کشورها با شاه مخالف بودند و قصد سرنگونی او را داشتند چرا این همه تجهیزات نظامی به او فروختند ؟ چرا از فروش میلیون ها بشکه نفت ایران بصورت روزانه ممانعت نکردند؟ علاوه اگر این کشورها با شاه مخالف بودند چرا اجازه دادند نظامی جایگزین آن شود که دارای ماهیتی دینی و ضد استکباری باشد ؟ بهتر است در پذیرش حرفها وسخنانی که مطرح می شود ، قدری تأمل و دقت داشته باشیم .
« ایران آن روز در مقایسه مسلمانان آن روز طرف نسبت نبود . ایرانیان آن روز چه از نظر سرباز و اسلحه و وسائل جنگی و چه از نظر کثرت جمعیت و چه از نظر آذوقه و تجهیزات و امکانات دیگر ، برتری فوق العاده ای نسبت به مسلمانان داشتند . اعراب مسلمان حتی با فنون جنگی ان روز در سطحی که ایرانیان و رومیان آشنا بودند ، آشنا نبودند .
جمعیت آن روز ایران را حدود 140 میلیون تخمین زده اند( این تخمین از سعید نفیسی در کتاب تارج اجتماعی ایران است) که گروه بی شماری از انان سرباز بودند و حال انکه تمام سربازران اسلام در جنگ ایران و روم به شصت هزار نفر نمی رسیدند و وضع طوری بود که اگر مثلاً ایرانیان عقب نشینی می کردند این جمعیت در میان مردم ایران گم می شدند پس علت اساسی شکست ایران را در جای دیگری باید جستجو نمود . حقیقت این است که مهترین عامل شکست حکومت ساسسانی را باید ناراضی بودن ایرانیان از وضع دولت وآیین و رسوم اجحاف امیز آن زمان دانست … دین رزتشت در اصل هر چه بود به قدری به دست موبدها فاسد شده بود که ملت با هوش ایران هیچگاه نمی توانست از روی صمیم قلب به آن عقیده داشته باشد . بی علاقگی مردم ایران نسبت به حکومت و دستگاه دینی و روحانیتشان ، سبب می شد که سربازان انها در جنگها با میل و رغبت علیه مسلمانان نجنگند و حتی در بسیاری از موارد به آنها کمک کنند .»( مطهری ، مرتضی ، خدمات متقابل اسلام و ایران ، ص 96-100)
2. گرچه دفاع از کشور نیازمند تجهیزات نظامی است ، اما آنچه مهم تر از آن است ، روحیه ایثار و دفاع و از خاک و سرزمین است . همانگونه که دیدیم این تجهیزات و حمایت های آمریکا هیچ کمکی به شاه و رژیم وی نکرد زیرا مردم دیگر حاضر به همراهی با چنین عنصر وابسته و خود فروخته ای نبودند.
3. ممکن است در زمان شاه ، سایر کشورها به کشور ما احترام می گذاشتند ، اما این احترام و جایگاه به دلیل خود کشورما نبوده ، بلکه به دلیل وایستگی به امریکا و قدرتهای بزرگ بود و چنین احترام و جایگاهی فاقد ارزش و اعتبار است . امروز ممکن است برخی کشورها به دلیل ماهیت دینی و ضد استکباری جمهوری اسلامی با آن به دشمنی برخیزند ، اما جمهوری اسلامی در چشم همه آزادگان جهان قابل احترام و ارزش است زیرا در برابر نظام سلطه و سلطه گران ایستاده است . موقعیت امروز کشور ما به عنوانی کشوری مستقل ، مقتدر و تأثیر گذار در منطقه و جهان با موقعیت کشور در رژیم گذشته که به عنوان کشوری وابسته و سرسپرده غرب و حافظ منافع آنان معرفی شده بود به هیچ وجه قابل مقایسه نیست .
4.تعرفه گمرکی بالا برای خودروهای خارجی به منظور حمایت از تولیدات داخلی است گرچه ما نیز معقتدیم که باید به گونه ای فضای رقابت در کشور فراهم گردد که تولید کنندگان داخلی در فضای رقابتی ، ناچار به ارتقای کیفیت کالاهای خود باشند . اما نمی توان انتظار داشت بعد از این همه سال سرمایه گذاری و کسب تجربه ، با کاهش یکباره تعرفه گمرک به دست خود همه سرمایه های خود را ازبین ببریم .
5. گرچه مشکلات اقتصادی و محرومیت ها در کشور وجود دارد ، اما نباید نسبت به آن به گونه ای بزرگ نمایی و سیاه نمایی کرد که دستاوردها و پیشرفت ها و اقداماتی که در این زمینه انجام شده را نادیده گرفت .
امروز با وجود همه مشکلات و نارساییها در بخش های مختلف پزشکی ، الکترونیکی ، هوا فضا ، نانو ، هسته ای و نظامی کشور ما دارای دستاوردهای چشمگیری شده است و کشور ما در این بخشها جزو چندین کشور برجسته دنیا قرار دارد .
همانگونه که مقام معظم رهبری در این باره فرمودند: « دشمن در تبلیغات وسیع خود تلاش می کند که کمبودهای معیشتی و اقتصادی کشور را به نظام اسلامی و به جمهوری اسلامی نسبت بدهد؛ این نقشه دشمن است. آنها می خواهند اینجور وانمود بکنند که نظام اسلامی قادر نبوده است و قادر نیست مشکل اقتصادی ملّت ایران را و مشکلات اساسی ملّت ایران را حل کند و گرهها را باز کند؛ یک سوءاستفاده اینجوری می خواهند بکنند برای کوبیدن نظام اسلامی. این حرف ناشی از بغض و عداوت و کینه آنها به نظام اسلامی است. این یک حرف خلاف واقع است، خدماتی که نظام اسلامی و جمهوری اسلامی به ایران و ملّت ایران در این مدّت کرده است، یک خدمات برجسته و فوقالعاده است. اگر وضع ملّت را و وضع کشور را مقایسه کنیم با قبل از دوران اسلامی یعنی در دوران طاغوت، آنوقت معلوم می شود که چه خدمات بزرگ و ارزشمندی را نظام اسلامی تقدیم کرده است. بله، ضعفهایی وجود دارد؛ این ضعفها مربوط به مدیریّت ماها است، این مربوط به کمبودها و ناتواناییهای مدیرانی است که در بخشهای مختلف مشغول کار بودهاند؛ امّا نظام اسلامی تواناییهایی را در خود پرورش داده و مدیرانی را تربیت کرده است که توانستهاند کارهای بسیار بزرگی را در طول این سی و چند سال برای کشور انجام بدهند؛ آنهم درحالیکه در این سی و چند سال، ملّت از همه طرف در فشار تحریم و فشار اقتصادی دشمنان بوده است.
من چند نمونه را عرض می کنم. البتّه اینها فقط نمونههایی است که من می گویم وَالّا آن فهرست خدمات نظام جمهوری اسلامی، یک فهرست بسیار طولانیتر از این حرفها است. ببینید! جمعیّت کشور از اوّل انقلاب تا امروز دو برابر شده است. یعنی از حدود چهل میلیون به نزدیک به هشتاد میلیون رسیده است، امّا آنچه اتّفاق افتاده و آن کارهایی که در زمینههای مختلف انجام گرفته است، بحث دو برابر و سه برابر نیست، [بلکه] ارقام فوقالعاده و بسیار چشمگیری است.
در زمینههای زیرساختی، کارهایی در کشور شده است که حقیقتاً از نظر معیار و مقیاسی، [که] انسان با کشورهای دیگر میسنجد، بسیار بزرگ و عظیم است. از باب مثال: راههای کشور در این مدّت، شش برابر شده است؛ ظرفیّت بنادر کشور در این مدّت، بیست برابر شده است؛ سدهای مخزنی کشور -که آب شُرب و آب کشاورزی را تأمین می کنند- سی برابر شده است؛ تولید برق کشور، چهارده برابر شده است؛ صادرات غیر نفتی کشور، ۵۷ برابر شده است -قبل از انقلاب، (یعنی)در دوران طاغوت، صادرات کشور تقریباً منحصر بود به نفت و یک مختصری اشیاء تولیدی دیگر که در جنب صادرات نفتی، تقریباً هیچ بود؛ امروز صادرات غیر نفتی ۵۷ برابر افزایش پیدا کرده است- تولید محصولات پتروشیمی سی برابر و تولید محصولات فولادی پانزده برابر [شده است]؛ اینها کارهای زیرساختی است؛ هر کشوری بخواهد تحرّک پیدا کند، پیشرفت اقتصادی پیدا کند، به این چیزها احتیاج دارد؛ این کارها در دوران انقلاب انجام گرفته است.
در زمینه علم و فنّاوری، از اوّل انقلاب [تاکنون]، تعداد دانشجویان ۲۵ برابر شده است؛ اوّل انقلاب، همه دانشجویان کشور دویستوخردهای هزار نفر بود، امروز نزدیک پنج میلیون دانشجو در کشور مشغول تحصیل هستند؛ مقالات علمی شانزده برابر [شده]؛ و فعّالیّتهای علمی و فنّاوری فراوان دیگر.
در زمینه توسعه اجتماعی و انسانی، شاخصها بسیار بالا است. در زمینه خدمات -خدمترسانی- به مردم -مثل برق و گاز و تلفن و آبادی روستاها- آمارها بسیار خوب و مژدهبخش است. در زمینه فعّالیّتهای نظامی، آمارها فوقالعاده است؛ کشوری که قبل از پیروزی انقلاب، از لحاظ نظامی وابسته محض به خارج از کشور بود -آن هم به دشمنانی مثل آمریکا- امروز از لحاظ پیشرفتهای نظامی، آنچنان چشمگیر است که چشم دشمن را هم می زند، او را هم خشمگین و نگران و عصبانی می کند.
اینها همهاش هنر نظام اسلامی است؛ اینها کارهایی است که نظام اسلامی کرده است. عرض کردم که اگر این فهرست را بخواهم بگویم، یک فهرست بسیار طولانی است و کار از اینها برتر و بالاتر است. البتّه انقلاب متوقّف نمی شود، پیشرفت متوقّف نمی شود؛ کارهای زیادی وجود دارد که باید انجام بگیرد و به حول و قوّه الهی انجام خواهد گرفت و در سیاستهای کلّی نظام اسلامی (هم) به آن کارهایی که باید در آینده انجام بگیرد، تصریح شده است و ذکر شده است که چه کارهایی باید انجام بگیرد.
خب، ضعفهایی هم داشتهایم که کم نبوده؛ بنده از ضعفهای فعّالیّتهای مسئولین کشور -از جمله خودِ این حقیر- در سطح عموم ملّت ایران و در طول سالها، آگاهم؛ ضعفهای زیادی وجود داشته که این مربوط به مدیریّتهای ما است، مربوط به حرکت عمومی نظام اسلامی نیست. ما هرجا یک مدیریّت انقلابیِ فعّالِ پُرتحرّک داشتیم، کار پیش رفته است؛ هرجا مدیریّتهای ضعیف، بیحال، ناامید، غیرانقلابی، و بیتحرّک داشتیم؛ کارها یا متوقّف مانده است، یا انحراف پیدا کرده است. این مسئلهای است که وجود دارد؛ یک اشکالی و یک ضعفی است که وجود دارد؛ باید مدیرانمان انشاءالله پُرانگیزهتر باشند، کارآمدتر باشند، تلاش بیشتری را انجام بدهند، و به حول و قوّه الهی همینجور هم خواهد شد. من بهطور قاطع عرض میکنم که اگر مدیریّت در بخشهای مختلف کشور، متدیّن باشد، انقلابی باشد و کارآمد باشد، همه مشکلات کشور حل خواهد شد؛ ما مشکل غیرقابل حلّی در کشور نداریم. »( بیانات مقام معظم رهبری در حرم مطهر رضوی ،96/1/1)
6. در کشور ما تلاشه ای خوبی توسط دولت و نهادهای مردمی در راستای محرومیت زدایی و حمایت از اقشار اسیب پذیر صورت می گیرد و بخشی از وجوهاتی که در اختیار اماکن مقدسه قرار داده می شود به حمایت از فقرا و مستمندان اختصاص می یابد و این گونه نیست که هیچ توجهی به اقشار آسیب پذیر جامعه نشود ، گرچه برای رفع محرومیت ها و ریشه کن نمودن فقر باید توجه بیشتری به این مقوله بشود .وضعیت کنونی به هیچ وجه زیبنده نظام ی که داعیه دار حکومت اسلامی است ، نبوده و ظرفیت ها و امکانات کشور به گونه ای است که اگر به خوبی به کار گرفته شود ، می تواند زمینه پیشرفت و برچیده شدن فقر و محرومیت را فراهم نماید.
7. وایستگی و سرسپردگی شاه و رژیم وی مسأله ای نیست که بتوان آنرا انکار نمود .
از همان پیروزی انقلاب اسلامی، موجی از تحریف به بازنگری واقعیتهای عصر پهلوی پرداخت و تاریخ را بهگونهای وارونه روایت نمود. هرچه زمان به جلو میرود، تحریفها نیز دامنهدارتر میشود. مسئلهای که از دید هر بینندهی بیطرف و متخصصی، غیرواقعی و تعمدانه به نظر میرسد. یکی از این موارد، بزرگنمایی بیش از حد قدرت رژیم پهلوی بهخصوص محمدرضا شاه و استقلال سیاسی آن از غرب و آمریکاست. از این منظر، شاه در امور داخلی و خارجی کاملاً مستقل از آمریکا و سیاستهای آن تصمیمگیری میکرد. همین موضوع بهانهای شد تا به این مسئله بپردازیم که شاه تا چه میزان در سیاستهای خود استقلال عمل داشت؟ اگر پاسخ بر این است که رژیم شاه در امور داخلی و خارجی خود کاملاً مستقلانه عمل مینمود، در این صورت، این پرسش مطرح میگردد که چرا زمانی که دموکراتها در آمریکا به قدرت میرسیدند، شاه به هراس میافتاد و در مقابل، برای روی کار آمدن جمهوریخواهان سرمایهگذاریهای هنگفتی نیز مینمود؟
در پاسخ و انتقاد به سؤالات مطرحشده، فرض بر این است که محمدرضاشاه در بسیاری از ابعاد داخلی و خارجی خود، وابسته به آمریکا بوده و حتی بسیاری از سیاستها و ایدههای توسعه در ایران نیز متأثر از دیدگاه آمریکاییان بوده است. این وابستگی تا جایی بود که رژیم شاه موقعیت ژاندارمی خود را نیز از آمریکا داشت؛ موقعیتی که کاملاً بر پشتوانهی ابرقدرتی آمریکا استوار بود و در واقع قائم به ذات نبود. این مسئله در سایر ابعاد، مانند رابطه با شوروی نیز صادق بود. چنانکه رابطهی رژیم با این کشور نیز متأثر از سیاستهای آمریکا بود و از محدودهای خاص تجاوز نمیکرد.
تأثیر آمریکا بر سیاستهای توسعه در ایران
بعد از به قدرت رسیدن محمدرضاشاه و خروج آمریکا از انزوای سیاسی، این کشور تأثیرگذارترین عامل در امور داخلی و خارجی رژیم پهلوی بوده است. محمدرضاشاه نیز که به مدد کشورهایی چون آمریکا و انگلیس به قدرت رسیده بود، چندان از این وابستگی ناراضی نبود؛ بهگونهای که حتی «خود کارگزاران رژیم طاغوت، دکترین اجراشده توسط محمدرضاشاه را در سیاست خارجی تبعیت کامل از دستورات آمریکا و انگلیس تعریف کردهاند.»( حسینیان، روحالله، چهارده سال رقابت ایدئولوژیک شیعه در ایران (1343-1356)، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 286 تا 291)
فقدان مشروعیت، فقر، نداشتن پایگاه مردمی، خفقان سیاسی و… ایران را به یک کشور وابسته به کشورهای سرمایهداری خصوصاً آمریکا تبدیل کرده بود. این وابستگی تا جایی بود که میتوان گفت مهمترین ویژگی حکومت پهلوی، بهویژه در بُعد خارجی، وابستگی آن به بیگانگان بود. نقطهی عطف این وابستگی با به قدرت رساندن محمدرضاشاه آغاز میشود و با کودتای 28 مرداد به اوج خود میرسد و در سالهای بعد نیز ادامه مییابد. بنابراین شاه قدرت و بقای سلطنتش را کاملاً وامدار پشتیبانی و دخالت مستقیم کشورهایی چون آمریکا بود و همین امر در عجین شدن اهداف کشور با سیاستهای آمریکا بیتأثیر نبود. همانطور که خود شاه نیز شخصاً و باصراحت اعلام میکند: «هدفهای اساسی ما و ملل دموکراسی غرب، یکسان و این تساوی آرمانها، مایهی افتخار ما و ملل مغربزمین است.»( ازغندی، علیرضا (1384)، روابط خارجی ایران 57-1320، نشر قومس، ص 46)
صاحبنظرانی چون هالیدی نیز در تعریف سیاست خارجی و ماهیت رژیم شاه معتقدند که دولت ایران به میزان زیاد وابسته به حمایتی است که از آمریکا و دنیای پیشرفتهی سرمایهداری دریافت میکند.( حسینیان ، همان)
البته این وابستگی تنها منوط به سیاست خارجی نبود، بلکه حتی بسیاری از اصلاحات اقتصادی و اجتماعی داخل کشور، مانند انقلاب سفید نیز متأثر از ایدههای آمریکا صورت میگرفت.
در واقع انقلاب سفید بههمراه اصول ششگانهی انقلاب در مراجعت شاه از آمریکا و تحت فشار آمریکا، در اواخر سال 1341، به اجرا گذارده شد. طراح اصلی این برنامه، شخصی به نام والتر ویتمن روستو بود. «روستو در زمان جان کندی، یک سلسله رفرمهای اقتصادی و طرحهای اصلاحات ارضی را برای اجرا در کشورهای آمریکای لاتین و خاورمیانه و آسیای جنوب شرقی طراحی کرد.»( مؤسسهی مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد دوم، ص 302. برگرفته از: ارادهی یهودیان آمریکا در پس «انقلاب سفید» شاه، پایگاه مؤسسهی مطالعات و پژوهشهای سیاسی.)
در نهایت نیز فشار آمریکا بر شاه برای آغاز اصلاحات در ایران، باعث شد تا این برنامه تحت عنوان انقلاب سفید به اجرا گذارده شود که همین موضوع اعتراض مردم و روحانیون را در پی داشت. برمبنای همین تأثیرگذاری بود که کارتر در تبیین روابط کشورش با رژیم شاه در سال 1356، در نطقی ابراز کرد: «هیچ کشوری در جهان وجود ندارد که در مورد مسائل منطقهای مشترک، به اندازهی شما به ما نزدیک باشد و ما تا به این حد با هم مشاوره داشته باشیم و…»( شوکراس، ویلیام (1369)، آخرین سفر شاه، ترجمهی عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، نشر البرز، ص 156)
حتی خروج شاه از کشور نیز با اجماع آمریکاییان به دست آمد. ونس، وزیر خارجهی آمریکا در دورهی کارتر، در این رابطه مینویسد: «در روز چهارم ژانویه، برابر با چهاردهم دیماه 1357، جلسهای با حضور کارتر تشکیل شد و نتیجه آن شد که به شاه اعلام شود که پرزیدنت کارتر تصمیم شاه را برای خروج از ایران و تشکیل یک شورای سلطنتی تأیید میکند.»( ونس، سایروس، نقش آمریکا در ایران، ص 38)
این وضعیت با تغییر شرایط داخلی یا منطقهای مانند افزایش قیمت نفت و ژاندارمی ایران، در دههی 40 و 50 تغییر چندانی نکرد و با اجرای دکترین نیکسون، محور اصلی سیاست خارجی، یعنی روابط با آمریکا، استمرار یافت و حتی سیاست وابستگی به آمریکا شدیدتر از قبل ادامه پیدا کرد.
موقعیت ژاندارمی، تحکیم وابستگی
در اواخر دهه ی 40، انگلستان تصمیم به خروج نیروهای خود از خلیج فارس گرفت. آمریکا بر این باور بود که این کار منجر به خلأ قدرت در منطقهی خلیج فارس خواهد شد. از طرفی آمریکا در آن سالها درگیر جنگ ویتنام بود و هزینه و خسارتهای زیادی را در آنجا متحمل شده بود و برای اینکه هزینهی حفظ سلطهی غرب به دوش دولتهای بومی بیفتد، با اجرای دکترین نیکسون-کیسینجر، از وابستگان منطقهای خود برای دفاع از منافع خود استفاده کرد.( الهی، همایون (1384)، خلیج فارس و مسائل آن، نشر قومس، ص 270)
براساس این دکترین، ایران و عربستان بهعنوان ژاندارمهای منطقه انتخاب شدند و «ایران نیز فعالیتهای متعددی را برای حفظ منافع آمریکا و غرب، چه در سطح منطقه و چه در سطح فرامنطقهای، انجام داد.» آمریکا از این وابستگی در زمینههای مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی و استراتژیک بهرهی زیادی برد. این دکترین «پدیدهی سیاسی-نظامی تازهای نبود و فرق چندانی با دکترینهای قبلی دولت آمریکا برای نفوذ در کشورهای در حال توسعه و مقابله با کمونیسم نداشت.» بهطور کلی سیاست خارجی جدید آمریکا در این دوره، «ایجاد و تقویت قدرتهای وابستهی پرتحرک و قوی بود.»( ازغندی، همان)
بنابراین موقعیت جدید ایران نه ناشی از قدرت و استقلال کشور، که متأثر از شرایط جدید منطقه و نیز شرایط آمریکا جهت تأمین منافع کشورش بود. به عبارتی این موقعیت با پشتوانهی قدرت آمریکا و وابستگی رژیم شاه به آمریکا به دست آمد، زیرا شرایط جدید منطقه، وجود ایران ژاندارم برای مقابله با تهدیدات منافع آمریکا، بهخصوص کمونیسم را ایجاب میکرد. به همین دلیل، ایران در درجهی نخست میبایست از نظر نظامی قوی میشد.
در نتیجه، نیکسون با فروش هر نوع تسلیحات مرسوم به ایران موافقت کرد و از این طریق «تا اواسط دههی 1350 شمسی، ایران به بزرگترین خریدار اسلحهی آمریکایی، از جمله هواپیماهای پیشرفته، تبدیل شد.»( ملکوتیان، مصطفی (1381)، ایران و امنیت ملی آمریکا (1324-1357)، مجلهی علوم سیاسی، دانشگاه باقرالعلوم (ع)، شمارهی 16، ص 190)
البته دوران خوش روابط شاه با آمریکا بیشتر به حکومت جمهوریخواهان محدود بود، زیرا آرمانهای وی با سیاستهای جمهوریخواهان همسو بود. بنابراین چندان دل خوشی از به قدرت رسیدن دموکراتها نداشت. اما این کابوس با پیروزی کارتر در انتخابات ریاستجمهوری به واقعیت پیوست و این خود دلیل دیگری است در اثبات تأثیرپذیری سیاستهای شاه از آمریکا.
واهمه از دموکر اتها
در انتخابات ریاستجمهوری 1977، علیرغم سرمایهگذاری شدید شاه در حزب جمهوریخواه، کارتر از حزب دموکرات به قدرت رسید و این همان چیزی بود که شاه بهشدت از آن واهمه داشت. محمدرضا همیشه از به قدرت رسیدن دموکراتها بر کرسی ریاستجمهوری آمریکا هراس داشته است، زیرا نقض حقوق بشر، خرید تسلیحات فراوان و… با پشتوانهی آمریکاییان بهخصوص جمهوریخواهان انجام میگرفت. محمدرضاشاه خاطرهی چندان خوشی از به قدرت رسیدن دموکراتها نداشت؛ چراکه در زمان ریاستجمهوری کندی نیز تحت فشار دموکراتها مجبور شد علیرغم میل باطنی خود، دکتر علی امینی را به نخستوزیری انتخاب کند. این نگرانیها تا حدی نیز درست بود، زیرا «کارتر برای ایجاد چهرهای مثبت از آمریکا و زدودن آثار مداخلات این کشور در جهان و تقویت و ایجاد ثبات در کشورهای وابسته به آمریکا با ایدهی حقوق بشر، پا به میدان گذاشت.»( ملکوتیان ، همان ، ص 191)و سیاست رعایت حقوق بشر، خصوصاً در کشورهای دیکتاتوری جهان سوم مثل برزیل، کرهی جنوبی و ایران را در پیش گرفت.
با این هدف، شاه بعد از ملاقات با کارتر در تهران، بهمنظور تغییر وضعیت حکومتی در ایران و حرکت به طرف دموکراسی و حقوق بشر، فضای باز سیاسی اعلام کرد و در مصاحبه با روزنامههای مختلف، با ارجاع به منشور کورش، سعی داشت ایران را پایهگذار و مهد حقوق بشر معرفی کند.
البته «به گفتهی نیکی کدی، آمریکا در زمان کارتر هیچگاه بهطور جدی تهدید نکرد که اگر محمدرضاشاه حقوق بشر را رعایت نکند، تنبیه و تحریم تسلیحاتی و غیره خواهد شد.»( ملکوتیان ، همان) اما با توجه به آشنایی شاه با احزاب آمریکا، استنباطش این بود که کارتر در زمینهی حقوق بشر و فروش تسلیحات به ایران، فشار خواهد آورد.( borhan.ir/NSite/FullStory/?Id=7996)
اگر براستی به گفته آقای میلانی دولت آمریکا و انگلیس بارها خواستند شاه را سرنگون نمیاند ، چرا حمایت ها و تلاش های آنان برای بقاء شاه و رژیم وی تا آخرین لحظات ادامه داشت؟ آیا جزیره ثبات خواندن ایران در سال 56 از سوی کارتر معنایی جز حمایت تمام و کمال از شاه و ایران در راستای تأمین منافع آمریکا در منطقه داشت؟ اگر این کشورها با شاه مخالف بودند و قصد سرنگونی او را داشتند چرا این همه تجهیزات نظامی به او فروختند ؟ چرا از فروش میلیون ها بشکه نفت ایران بصورت روزانه ممانعت نکردند؟ علاوه اگر این کشورها با شاه مخالف بودند چرا اجازه دادند نظامی جایگزین آن شود که دارای ماهیتی دینی و ضد استکباری باشد ؟ بهتر است در پذیرش حرفها وسخنانی که مطرح می شود ، قدری تأمل و دقت داشته باشیم .