خانه » همه » مذهبی » این که انسان وقت سختی و مشکلات به یاد «خدا» می افتد چرا نمی تواند ناشی از عادت یا فرهنگ باشد؟ (ناشی از عاملی به غیر از فطرت باشد.)

این که انسان وقت سختی و مشکلات به یاد «خدا» می افتد چرا نمی تواند ناشی از عادت یا فرهنگ باشد؟ (ناشی از عاملی به غیر از فطرت باشد.)

درست است که عادتها و اداب و سنن اجتماعی بر شخصیت انسان تاثیر می گذارد اما این عوامل منافی با این نیست که انسان یک سری امور فطری داشته باشد. در شخصیت انسان یک سری امور بالقوه وجود دارد که تحت تاثیر عوامل مختلف همچون تلاش خود فرد، کمک دیگران، محیط و جامعه فعلیت پیدا می کند. برای پی بردن به جواب سوال لازم است ابتدا فطرت و امور فطری شناخته شود؛ فطرت را می توان تقاضاهایی نامید که با خلقت هر انسان در سرشت او قرار داده شده و بعثت انبیاء برای پاسخگویی به این تقاضاها بوده است. البته فطرت شعبه های مختلفی دارد که مهمترین آن گرایش به پرستش خداوند است. اما نقش عادت و فرهنگ یک جامعه در شکل گیری شخصیت فرد چیست؟ به نظر می رسد که عادتهای فردی و آداب وسنن فرهنگی به عنوان یک رویه ای برفطرت قرار می گیرند و مانع توجه انسان به ندای فطرت می شوند. عادتها و اشتغالهای روزمره انسان را از توجه به فطرت بازمی دارند، برخی اوقات وقایعی چون بیماری، سختیها، از دست دادن نزدیکان باعث می شود که انسان تلنگری خورده به خود بیاید تا مسیر را گم نکرده و منحرف نشود. اما چرا این عوامل ناشی از عادت نمی تواند باشد؟
1- عادات و آداب و رسوم قابل تغییرند و در مناطق مختلف متفاوت، اما امور فطری و گرایش به پرستش در همه وجود دارد و نمی توان آن را از انسان سلب نمود، تنها بوسیله برخی بی توجهی ها و انجام گناهان سرپوشی بر آن نهاده می شود.به تعبیر قرآن کسانی که آن را مخفی کردند ضرر کردند قدخاب من دسیها
2- امور فطری به رهبری فطرت تعلیم نمی خواهد برخلاف آداب و رسوم که به مرور زمان انسان با آن اشنا می شود و عوامل مختلف بر آن تاثیر می گذارد.
3- عادتها و فرهنگ مبدا پیدایش دارند، تکرار اعمال و اخلاق توسط خود فرد، عادت و توسط جامعه و محیط، فرهنگ را ایجاد می کند. اما امور فطری ملازم با فطرت و خلقت انسان است. باستان شناسان ادعا کرده اند که از یافته های بدست آمده از انسانهای نخستین می توان فهمید که پرستش در کنار آب و غذای آنها بوده است.
4- اگر پرستش و پذیرش مذهب ناشی از عادت و یا فرهنگ بود تلاش برای از بین بردن آن نتیجه می داد، وقتی یک قومی سعی کنند که عادت یا فرهنگی را تغییر دهند غیر ممکن نیست. اما در خصوص مذهب با وجود مخالفتهای جدی و بسیار این امر تحقق نیافته است. استالین بین 9تا11 میلیون نفر را در شوروی سابق کشت تابگوید خدا نیست اما چند سال بعد گورباچف در همان منطقه آمد و گفت: مشکل کنونی جهان فقدان معنوین و بی توجهی به دین است. فیدل کاسترو نیز در کشوری که سالها کمونیسم حاکم بوده میگوید: ما نیازمند نیروی فرازمینی هستیم. مانو رهبر کمونیستی چین سالها پس از مقابله با دین در پایان عمر خود می گوید: من دارم به سوی خدایم پرواز می کنم. اینها تنها نمونه ایست از هزاران هزار شاهد. توجه به این نکته لازم است که اصل گرایش به موجود برتر و پرستش او برای همگان فطری است لکن ممکن است برخی افراد در تعیین این موجود برتر اشتباه نمایند، انبیاء نیامدند بگویند این موجود برتر -خدا- هست بلکه آمده اند بفرمایند خدا شریک ندارد، تدبیر امور عالم به دست اوست و…. لذا حتی بت پرستان هم به اصل وجود خداوند قائلند و بتها را شفیع به سوی خداوند ویا مدبر امور می دانستند و همچنین کمتر کسی پیدا می شود که مذهبی اختیار نکرده باشد و یا بجای آن به مسلکی روی نیاورده باشد. منابع جهت مطالعه بیشتر: 1- فطرت شهید مطهری 2- انسان و مذهب دکتر احمد بهشتی 3- راه خداشناسی آیت الله سبحانی 4- آفریدگار جهان آیت الله مکارم 5- خورشید دین هرگز غروب نمی کند 6- فطرت آیت الله جوادی آملی

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد