هرگز ما نمى گوییم که : با پیشرفت قابل توجه علم , همه اسرار این جهان براى بشرمعلوم گشته و تـمـام معماهاى جهان آفرینش حل گردیده است بلکه , همچنان که دانشمندان مى گویند : هـر اندازه بر حجم معلومات بشر افزوده مى شود , به همان نسبت تعداد مجهولات وى نیز افزایش مى یابد و ما مى خواهیم ثابت کنیم : این جهان ( تا آنجا که علم آن را کشف کرده و پرده از روى آن بـرداشـته ) داراى نظم حکیمانه و حیرت انگیزى است ; اما درباره آنچه از نظر علوم مستور مانده نمى خواهیم داورى کنیم . مـا مـى گوییم همین دایره اى را که علم روشن ساخته سراسر نظم است و حساب ,البته این دایره گرچه در برابر مجموع اسرار جهان خلقت حکم صفر را دارد ولى نسبت به خود , دایره وسیع و قابل توجهى است . همین اندازه براى اثبات وجود خداوند دانا و حکیم کافى است ; زیرا نمى توان یک میلیاردم نظمى را که علم روشن ساخته , معلول تصادف و طبیعت فاقد شعور دانست ;بلکه مى توان آن را نمونه اى از بقیه سازمان جهان هستى قرار داد . بـد نـیـسـت بـراى روشن شدن مطلب , این مثال را در نظر بگیرید : فرض کنید کتاب فوق العاده قـطـور و ضخیمى در یکى از سردابهاى زیر زمینى مربوط به زمانهاى گذشته به دست ما بیفتد و پـس از سـالـهـا کـوشـش و تلاش مداوم و استفاده از صدها کتاب دیگر واستاد , موفق شویم چند صـفـحـه اى از آن را بـفهمیم و در همین چند صفحه یک دنیاحقایق و اسرار , بلکه در هر سطرى نکته اى پر مغز و مطلبى عالى و پر ارزش بیابیم که حاکى از یک مغز بسیار توانا و علم سرشار باشد , مـا گـرچـه از مطالب بقیه کتاب و از صحت و سقم آن بکلى بى خبریم , ولى اجمالا از همین چند صـفـحـه مى توانیم پى ببریم که این کتاب اثر یک نابغه جهان علم و یک دانشمند لایق و برجسته بـوده اسـت ,بـلـکـه مـمکن است از همین چند صفحه اجمالا بفهمیم که در صفحات ناخوانده , هزاران اسرار و نکات پر مغز علمى است که هنوز ما شایستگى درک آن را پیدا نکرده ایم . پاسخ به پرسشهاى مذهبى، مکارم شیرازى – ناصر و جعفر سبحانى
جهان هستى، بسیار منظم و دقیق طراحى شده است و هر چیز در سر جاى خود قرار دارد. البته در مواردى ممکن است به دلیل آن که به درستى ماهیت چیزى را نمى شناسیم، آن را نامنظم بپنداریم؛ مثلاً ممکن است چون تصویر مشخصى از وضعیت قرار گرفتن ستارگان نداشته باشیم، آنها را مجموعه اى درهم و برهم بپنداریم. روشن است که این قضاوت، تنها ریشه در جهل دارد وگرنه پس از مطالعه و دقت نظر، خواهیم دریافت که هیچ چیز در این جهان، بى حساب و نامنظم نیست. مشکل عمده شما در مورد «عالم انسانى» است؛ که چرا این همه اختلاف نظر و عقیده وجود دارد؟ باید به این نکته توجه داشت که اختلاف نظر، از لوازم قطعى خصوصیات انسان ها است؛ چون آنها موجوداتى متفکرند و هر کدام مى خواهند با اندیشه خود، جهان را بشناسند که قهراً اختلاف نظرهایى در بین آنان به وجود خواهد آمد و این واقعیتى است که آن را باید پذیرفت. بلى، اگر آدمى نیز به مانند حیوانات آفریده مى شد، دیگر از اختلاف فکرى خبرى نبود. وانگهى بدان منظور که آدمى در لابه لاى اندیشه ها و افکار گوناگون سردرگم نگردد، بایستى با ابزار منطق و استدلال به نقد افکار بپردازد و یا تحکیم مبانى فکرىِ خود، اندیشه اش را از خطا باز دارد. هدف فلاسفه و متفکران، همواره این است که حقیقت را از باطل جدا کرده و مرز این دو را مشخص سازند. شما نیز براى آن که از گرداب «سرگردانى و تحیّر» خارج شوید، بایستى با یک سیر مطالعاتى منظم، به تقویت و تصحیح مبانى اندیشه خود بپردازید، آن گاه ثمرات شیرین آن را مشاهده نمایید. براى این منظور توصیه مى شود در آغاز از کتاب «معرفت نفس» نوشته آیت اللَّه حسن زاده آملى شروع کنید و پس از مطالعه دقیق آن، کتاب «روش رئالیسم» نوشته علامه طباطبایى (با شرح استاد شهید مطهرى) را مطالعه فرمایید. توصیه مى شود اگر میسر بود این کتاب ها را پیش استاد بخوانید. نخست باید دانست در یک نگاه فراگیر به هندسه نظام هستی؛ دو نوع سیکل زندگی و گردش زیست محیطی قابل تصور است: 1. سیکل طبیعی و تکوینی، 2. سیکل اختیاری و قراردادی.
در سیکل نخست؛ مطابق با نیاز سنجی موجودات و کنش و واکنش های طبیعی، تغییر و تحولات انجام می گیرد و فرایند کلی آن در نهایت رفع نیازهای موجودات و ارتقاء بازدهی مواد است به طور مثال رشد علف های هرز اگر چه برای ما انسان ها خوشایند نباشد اما برای استتار خزندگان و تأمین غذای چرندگان مفید است و زلزله ها و آتش فشان ها موجب بالا آمدن مواد پرارزش زمین و فعل و انفعالات می شود به طور مثال به دنبال این کنش و واکنش هاست که فسیل ها تبدیل به نفت و زغال سنگ و… می شود و به تجربه ثابت شد که پالایش های طبیعی، و تغذیه و شکار طبیعی، سیکل موجودات را با بقاء انواع به خوبی اداره کرده است و آنچه تهدید کننده است دخالت فزون طلبی انسان است و اما درباره سیکل اختیاری و قراردادی نظام جهان بر این اساس قرار گرفته است که با دخالت فاکتور سلیقه و اختیار انسان نوپردازی شود و نظم جدیدی مطابق با نیاز تنوع طلبی انسان به خود بگیرد. به گونه ای که انسان به فعالیت و ابتکار اقدام کند. لذا در یک نگاه کلی نظم طبیعی و نظم اختیاری هر کدام در جای خود زیباست و اگر شرایط طبیعی به سلیقه ما ناخوشایند باشد دلیل بر بی نظمی و زشتی و کاستی نیست.
برای توضیح بیشتر توجه شما را به چند نکته جلب می کنیم: 1. رگه های آراستگی و نظم، به گونه ای فراگیر در سراسر هستی دامن گستر می باشد. قرآن کریم بدین رویکرد با واژه هایی بسیار برنده اشاره کرده است، از جمله: «تبارک الذی بیده الملک و هو علی کل شیء قدیر… الذی خلق سبع سموات طباقا ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت فارجع البصر هل تری من فطور ثم ارجع البصر کرتین ینقلب الیک البصر خاسئا و هو حسیر؛ پر برکت و از میان نرفتنی می باشد کسی که اداره جهان به دست اوست، و او بر هر چیز توانا می باشد… همان کسی که بر فراز یکدیگر، هفت آسمان را آفرید. در آفرینش (خداوند) رحمان، هیچ گونه ناسازگاری و نارسایی نمی بینی بار دیگر نگاه کن، آیا هیچ شکاف و آشفتگی مشاهده می کنی؟ بار دیگر (به عالم هستی) نگاه کن، سرانجام (در جست و جوی آشفتگی و نارسایی) چشمانت (ناکام مانده) و در حالی که خسته و ناتوان است به سوی تو باز می گردد» (ملک، آیات 4 -1). آیه شریف به پیوستگی اجزای عالم، آن هم در ساختار آرایشی یکپارچه اشاره دارد (علامه طباطبایی، المیزان، ج 19، ص 351، مؤسسه الاعلمی). 2. آرایش موجود در پدیده های هستی که در آموزه های دینی از آن به سنت الهی یاد می شود نه هم چون قراردادهای اجتماعی و درون دادهای ذهنی امری اعتباری، بلکه فرآیندی موجود در متن واقع آن هم در چارچوب و شیوه علت و معلول است (شهید مطهری، عدل الهی، ص 114، انتشارات صدرا، 1373). 3. معنای دنباله روی پدیده های هستی از ساختار علت و معلول آن است که هستی دارای درجاتی بوده و هر درجه آن نیز موقعیت ثابت و مشخصی دارد. به دیگر سخن، ما قانونمندی آفرینش را از چگونگی هستی اشیاء برمی گیریم (همان). 4. آنچه در بخش نخست پرسش بدان اشاره شده، نه نشان از بی نظمی حاکم در عالم؛ بلکه نمونه ای آشکار از نظم موجود در آن است زیرا از سامان دهی چرخه زیست محیطی در ساختار فرآیند منظمی چون فصل های سال حکایت دارد. آیا نامنظم پنداری چنین رویکردی، منطقی است؟ 5. نمونه های بیان شده در بخش بعدی پرسش به بررسی موضوع وجود شرور و بدی ها در عالم باز می گردد که آن هم در ساختار سنت ها و قانون های آفرینش می گنجد زیرا بشر با ناآگاهی از این سنت ها، همین که چیزی را با قانون مندی های مورد باور خود ناسازگار می بینید، آن را بی نظمی و بی قانونی می پندارد، در حالی که واکنش مزبور منطقی نیست. حقیقت آن است که رویدادهای عالم برابر با خواسته های ما شکل نمی گیرد، بلکه پیروی از نظام آفرینش خاص موجود در عالم مادی می باشد. اساسا برای پابرجایی عالم ماده، مسأله تزاحم و ناهماهنگی برخی رویدادها با موقعیت ما انسان ها، از ویژگی های عالم مزبور است؛ یعنی یا باید عالم ماده وجود نداشته باشد یا در صورت موجود بودن ویژگی ذاتی آن، چنین است. 6. در بررسی رویدادهای به ظاهر تلخ و ناگوار در عالم که از آن به شر و بدی یاد می شود مطالب مفید و گسترده ای در کتاب عدل الهی شهید مطهری آمده است که شایسته و بلکه بایسته است بدان مراجعه شود.
جهان هستى، بسیار منظم و دقیق طراحى شده است و هر چیز در سر جاى خود قرار دارد. البته در مواردى ممکن است به دلیل آن که به درستى ماهیت چیزى را نمى شناسیم، آن را نامنظم بپنداریم؛ مثلاً ممکن است چون تصویر مشخصى از وضعیت قرار گرفتن ستارگان نداشته باشیم، آنها را مجموعه اى درهم و برهم بپنداریم. روشن است که این قضاوت، تنها ریشه در جهل دارد وگرنه پس از مطالعه و دقت نظر، خواهیم دریافت که هیچ چیز در این جهان، بى حساب و نامنظم نیست. مشکل عمده شما در مورد «عالم انسانى» است؛ که چرا این همه اختلاف نظر و عقیده وجود دارد؟ باید به این نکته توجه داشت که اختلاف نظر، از لوازم قطعى خصوصیات انسان ها است؛ چون آنها موجوداتى متفکرند و هر کدام مى خواهند با اندیشه خود، جهان را بشناسند که قهراً اختلاف نظرهایى در بین آنان به وجود خواهد آمد و این واقعیتى است که آن را باید پذیرفت. بلى، اگر آدمى نیز به مانند حیوانات آفریده مى شد، دیگر از اختلاف فکرى خبرى نبود. وانگهى بدان منظور که آدمى در لابه لاى اندیشه ها و افکار گوناگون سردرگم نگردد، بایستى با ابزار منطق و استدلال به نقد افکار بپردازد و یا تحکیم مبانى فکرىِ خود، اندیشه اش را از خطا باز دارد. هدف فلاسفه و متفکران، همواره این است که حقیقت را از باطل جدا کرده و مرز این دو را مشخص سازند. شما نیز براى آن که از گرداب «سرگردانى و تحیّر» خارج شوید، بایستى با یک سیر مطالعاتى منظم، به تقویت و تصحیح مبانى اندیشه خود بپردازید، آن گاه ثمرات شیرین آن را مشاهده نمایید. براى این منظور توصیه مى شود در آغاز از کتاب «معرفت نفس» نوشته آیت اللَّه حسن زاده آملى شروع کنید و پس از مطالعه دقیق آن، کتاب «روش رئالیسم» نوشته علامه طباطبایى (با شرح استاد شهید مطهرى) را مطالعه فرمایید. توصیه مى شود اگر میسر بود این کتاب ها را پیش استاد بخوانید. نخست باید دانست در یک نگاه فراگیر به هندسه نظام هستی؛ دو نوع سیکل زندگی و گردش زیست محیطی قابل تصور است: 1. سیکل طبیعی و تکوینی، 2. سیکل اختیاری و قراردادی.
در سیکل نخست؛ مطابق با نیاز سنجی موجودات و کنش و واکنش های طبیعی، تغییر و تحولات انجام می گیرد و فرایند کلی آن در نهایت رفع نیازهای موجودات و ارتقاء بازدهی مواد است به طور مثال رشد علف های هرز اگر چه برای ما انسان ها خوشایند نباشد اما برای استتار خزندگان و تأمین غذای چرندگان مفید است و زلزله ها و آتش فشان ها موجب بالا آمدن مواد پرارزش زمین و فعل و انفعالات می شود به طور مثال به دنبال این کنش و واکنش هاست که فسیل ها تبدیل به نفت و زغال سنگ و… می شود و به تجربه ثابت شد که پالایش های طبیعی، و تغذیه و شکار طبیعی، سیکل موجودات را با بقاء انواع به خوبی اداره کرده است و آنچه تهدید کننده است دخالت فزون طلبی انسان است و اما درباره سیکل اختیاری و قراردادی نظام جهان بر این اساس قرار گرفته است که با دخالت فاکتور سلیقه و اختیار انسان نوپردازی شود و نظم جدیدی مطابق با نیاز تنوع طلبی انسان به خود بگیرد. به گونه ای که انسان به فعالیت و ابتکار اقدام کند. لذا در یک نگاه کلی نظم طبیعی و نظم اختیاری هر کدام در جای خود زیباست و اگر شرایط طبیعی به سلیقه ما ناخوشایند باشد دلیل بر بی نظمی و زشتی و کاستی نیست.
برای توضیح بیشتر توجه شما را به چند نکته جلب می کنیم: 1. رگه های آراستگی و نظم، به گونه ای فراگیر در سراسر هستی دامن گستر می باشد. قرآن کریم بدین رویکرد با واژه هایی بسیار برنده اشاره کرده است، از جمله: «تبارک الذی بیده الملک و هو علی کل شیء قدیر… الذی خلق سبع سموات طباقا ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت فارجع البصر هل تری من فطور ثم ارجع البصر کرتین ینقلب الیک البصر خاسئا و هو حسیر؛ پر برکت و از میان نرفتنی می باشد کسی که اداره جهان به دست اوست، و او بر هر چیز توانا می باشد… همان کسی که بر فراز یکدیگر، هفت آسمان را آفرید. در آفرینش (خداوند) رحمان، هیچ گونه ناسازگاری و نارسایی نمی بینی بار دیگر نگاه کن، آیا هیچ شکاف و آشفتگی مشاهده می کنی؟ بار دیگر (به عالم هستی) نگاه کن، سرانجام (در جست و جوی آشفتگی و نارسایی) چشمانت (ناکام مانده) و در حالی که خسته و ناتوان است به سوی تو باز می گردد» (ملک، آیات 4 -1). آیه شریف به پیوستگی اجزای عالم، آن هم در ساختار آرایشی یکپارچه اشاره دارد (علامه طباطبایی، المیزان، ج 19، ص 351، مؤسسه الاعلمی). 2. آرایش موجود در پدیده های هستی که در آموزه های دینی از آن به سنت الهی یاد می شود نه هم چون قراردادهای اجتماعی و درون دادهای ذهنی امری اعتباری، بلکه فرآیندی موجود در متن واقع آن هم در چارچوب و شیوه علت و معلول است (شهید مطهری، عدل الهی، ص 114، انتشارات صدرا، 1373). 3. معنای دنباله روی پدیده های هستی از ساختار علت و معلول آن است که هستی دارای درجاتی بوده و هر درجه آن نیز موقعیت ثابت و مشخصی دارد. به دیگر سخن، ما قانونمندی آفرینش را از چگونگی هستی اشیاء برمی گیریم (همان). 4. آنچه در بخش نخست پرسش بدان اشاره شده، نه نشان از بی نظمی حاکم در عالم؛ بلکه نمونه ای آشکار از نظم موجود در آن است زیرا از سامان دهی چرخه زیست محیطی در ساختار فرآیند منظمی چون فصل های سال حکایت دارد. آیا نامنظم پنداری چنین رویکردی، منطقی است؟ 5. نمونه های بیان شده در بخش بعدی پرسش به بررسی موضوع وجود شرور و بدی ها در عالم باز می گردد که آن هم در ساختار سنت ها و قانون های آفرینش می گنجد زیرا بشر با ناآگاهی از این سنت ها، همین که چیزی را با قانون مندی های مورد باور خود ناسازگار می بینید، آن را بی نظمی و بی قانونی می پندارد، در حالی که واکنش مزبور منطقی نیست. حقیقت آن است که رویدادهای عالم برابر با خواسته های ما شکل نمی گیرد، بلکه پیروی از نظام آفرینش خاص موجود در عالم مادی می باشد. اساسا برای پابرجایی عالم ماده، مسأله تزاحم و ناهماهنگی برخی رویدادها با موقعیت ما انسان ها، از ویژگی های عالم مزبور است؛ یعنی یا باید عالم ماده وجود نداشته باشد یا در صورت موجود بودن ویژگی ذاتی آن، چنین است. 6. در بررسی رویدادهای به ظاهر تلخ و ناگوار در عالم که از آن به شر و بدی یاد می شود مطالب مفید و گسترده ای در کتاب عدل الهی شهید مطهری آمده است که شایسته و بلکه بایسته است بدان مراجعه شود.