اهمیت نفت برای
اقتصاد جهان
مسأله ای نیست که بتوان آن را نادیده
گرفت، با وجود برنامه های خوش بینانه برای
استفاده از راه های تأمین انرژی
جایگزین، نقش نفت در طول یک ربع قرن آینده برجسته
خواهد بود.
در این نوشته
خواهیم دید که رشد اقتصادی موجب افزایش تقاضای نفت
– عمدتاً به خاطر لزوم تأمین
سوخت بخش حمل و نقل – می شود.
این افزایش موجب
گسترش
سرمایه گذاری در میادین موجود و میل به
فعالیت در میادین جدیدخواهد بود.
از سوی
دیگر کاهش تدریجی تولید نفت در
بسیاری از نقاط نیمکره شمالی موجب بیشتر متمرکز شدن
وابستگی جهان به نفت منطقه
خاورمیانه می شود.
تقاضای نفت
نفت تا سال 2030
به عنوان تنها منبع بزرگ انرژی دنیا خواهد بود. در این مدت تقاضای نفت 42 درصد
افزایش خواهد یافت. به عبارت
دیگر نفت هم اکنون حدود 40 درصد انرژی دنیا را تأمین
می کند و افزایش قیمت نفت تنها
موجب کندی افزایش تقاضای نفت در برخی مواقع شده است.
همچنین با وجود
افزایش قیمت نفت در 3 سال گذشته برخلاف منطق موجود در اقتصاد
یعنی کاهش تقاضا در نتیجه
افزایش قیمت با افزایش تقاضای نفت مواجه بوده ایم. دلیل
این امر آن است که در اکثر نقاط
دنیا جایگزین مناسبی برای نفت جهت تأمین سوخت
خودروها و حمل و نقل عمومی وجود
ندارد. در واقع، فرآورده های نفتی 95 درصد سوخت
وسایل نقلیه را در سراسر جهان
تأمین می کند.
چندین عامل موجب
عدم وجودنگرانی
جدی درباره افزایش تقاضا برای
نفت شده از جمله این که کاهش مداوم مصرف سرانه سوخت
بویژه در کشورهای توسعه یافته
موجب مصون ماندن اقتصادهای این کشورها از فشارهای
تورمی نفت در مقایسه با گذشته
شده است. همچنین عوامل دیگری همچون مالیات بالای سوخت
در بسیاری از کشورهای توسعه
یافته و از سوی دیگر پرداخت یارانه سوخت در کشورهای
صادرکننده نفت موجب عدم آسیب
پذیری جدی صاحبان خودرو از گران شدن نفت شده است به
بیان دیگر افزایش قیمت های نفت
از سال 2003 به طور عمده رشد تقاضای نفت را متأثر
نساخته است.
درباره سهم بخش
حمل و نقل از مصرف نفت جهان باید گفت هم اکنون 50
درصد نفت مورد تقاضا صرف تأمین
سوخت وسایل نقلیه می شود. این میزان در آمریکا دوسوم
نفت مصرفی است. پس از این بخش،
مصرف کننده عمده دیگر نفت، بخش صنعت است. مثال بارز
مصرف صنعتی نفت، بخش پتروشیمی
است.
پس از این بخش
گرم کردن منازل و تولید برق
بیشترین مصرف نفت را موجب می
شود. لازم به ذکر است استفاده از نفت برای تأمین گرمای
منازل و تولید برق از زمان
تحریم نفتی اعراب در سال 1973 به طور محسوسی کاهش یافته
است، زیرا در نتیجه شوک نفتی که
به خاطر این تحریم به وجود آمد زغال سنگ و گاز
طبیعی در مقایسه با نفت برای
تأمین این مقاصد بسیار ارزان تر تمام
می شدند.
اثر رشد اقتصادی و بخش حمل و نقل
در تقاضا برای نفت
تأثیرگذاران
عمده بر افزایش تقاضای نفت درجهان عبارتند از: کشورهای آمریکای
شمالی یعنی آمریکا و کانادا و
کشورهای آسیایی به ویژه چین و هند. این کشورها در
مجموع 43 درصد افزایش تقاضای
نفت تا سال 2030 را تشکیل می دهند. در سال 2004 چین از
ژاپن به عنوان دومین مصرف کننده
نفت پس از آمریکا سبقت گرفت.
درباره آمریکا
نشانه چگونگی جدی بودن تقاضای
نفت این کشور این است که مصرف روزانه نفت هر نفر 3
گالن است، در حالی که این میزان
برای دیگر کشورهای عضو سازمان توسعه و همکاری
اقتصادی
(OECD) تنها 1/4 گالن است.
از سوی دیگر
پیامدهای توسعه اقتصادی کشورهای
در حال توسعه برای تقاضای نفت
تحولات چشمگیری را محقق می سازد، برای مثال در حالی
که تعداد خودروهای دنیا تا سال
2030 دوبرابر خواهد شد، این افزایش برای چین 20 برابر است، همچنین تقاضای کشورهای
منطقه اورآسیا برای نفت از تقاضای کشورهای عضو
سازمان توسعه و همکاری اقتصادی
به دلیل توسعه سریع اقتصادی این کشورها بیشتر خواهد
بود.
درباره اتحادیه
اروپا باید گفت یک دهه است که این اتحادیه نرخ رشدی کمتر از
سازمان توسعه و همکاری اقتصادی(OECD)
آمریکای شمالی و کشورهای آسیایی
غیرعضو (OECD)داشته
اند. علاوه براین، کشورهای عضو اتحادیه اروپا بیشترین میزان سرمایه
گذاری دولتی در بخش حمل ونقل
مبتنی بر سوخت های غیرنفتی را شاهد بوده اند ولی اثر
رشد اقتصادی کمتر و مداخله دولت
در کاهش مصرف نفت اندک بوده است.
زیرا سه دهه
مطالعه در الگوی حمل و نقل
شهروندان اروپایی نشان می دهدکه میزان مسافرت اروپایی ها
با وسایل نقلیه شخصی افزایش
محسوسی داشته و در مقابل مسافرت با اتوبوس و قطار
افزایش معمول خود را داشته و
نمی توان اثر سیاست دولت در کاهش مصرف نفت را در آن
ملاحظه کرد.
در واقع
تقاضای نفت به دلیل گشایش اقتصادی کشورها افزایش می یابد؛
این امر را می توان در چین و
هند مشاهده کرد. حتی در کشورهایی هم که رشد اقتصادی
نسبتاً کمی دارند حمل ونقل
مربوط به اتومبیل و کامیون افزایش داشته است. بنابراین
الگوی حمل و نقل مبتنی بر
استفاده از سوخت های نفتی در تمام دنیا رایج بوده و تا
سال 2030 هم نمی تواند تغییر
کند. این مسأله به نگرانی در باره کفایت منابع نفت
باقی مانده دنیا، توزیع
جغرافیایی این منابع و دسترسی و اطمینان آنها منجر شده
است.
دراین
میان بحث برانگیزترین ویژگی ذخایر نفت دنیا توزیع جغرافیایی این
ذخایر است. چرا که تمرکز منابع
مذکور در چند کشور و هماهنگ شدن این کشورها امکان
اعمال برخی اقدامات خاص را بر
سر راه دسترسی جهان به نفت افزایش
می دهد.
توزیع نابرابر ذخایر
نفت جهان
تقریباًدر هر
جای دنیا ذخایر نفت
یافت می شود و تنها در اعماق
اقیانوس ها است که این ماده یافت نمی شود ولی توزیع
میزان ذخایر نفت در جهان به شدت
نامتوازن است و دراین بین منطقه خاورمیانه 60 درصد
نفت جهان را در خودجای داده و
90 درصد نفت این منطقه هم تنها در 5 کشور حاشیه خلیج
فارس قرار دارد. این کشورها به
ترتیب حجم ذخایر عبارتند از: عربستان، عراق، ایران،
کویت و امارات متحده عربی. جالب
توجه است که مجموع نفت ایران و عراق به تنهایی
بیشتر از ذخایر نفت هر قاره
دیگر دنیا به غیر از آمریکای شمالی است.
همچنین به
استثنای عربستان سعودی، هیچ
کدام از کشورهای دارنده ذخایر عظیم نفت در خلیج فارس
جزو بزرگترین تولیدکنندگان نفت
)عربستان، آمریکا و روسیه( نیستند. این سه کشور مرکز
تولید نفت جهان هستند و 7 کشور
دیگر تولیدکننده عمده نفت یعنی ایران، مکزیک،
امارات، کانادا، انگلیس و نروژ
)دریای شمال(، کویت و عراق، هرکدام تنها یک سوم هریک
از سه کشور بزرگ تولید کننده
نفت، محصول تولید می کنند. روی هم رفته این سه کشور یک
سوم کل نفت دنیا را تولید می
کنند ولی این تولید پایدار نیست.
افول
تولیدکنندگان نفت در شمال
(آمریکا و روسیه(
بیشتر کشورهای
شمال از قبل نیمی از
ذخایر نفت خود را مصرف کرده
اند. در دهه های قبل آمریکا نقشی شبیه به عربستان سعودی
داشت و بزرگترین تولیدکننده نفت
و دارای بیشترین ذخایر این ماده بود. اکثر میادین
نفتی این کشور در تگزاس و نواحی
اطراف آن واقع شده بود. ولی تا سال 1971 آمریکا
نیمی از ذخایر نفت خود را مصرف
کرد واز آن زمان، استخراج نفت از میادین قدیمی روز
به روز سخت تر شده است.
حتی با وجود کشف
نفت در آلاسکا که بزرگترین میدان نفتی
کشف شده در آمریکای شمالی است،
استخراج نفت ازاین ناحیه که از اواسط دهه 1970 آغاز
شد تا اواخر دهه 1980 به اوج
خود رسید. بنابراین اگرچه آمریکا یکی از بزرگترین
تولیدکنندگان نفت جهان است ولی
ذخایر نفت آن دوامی ندارند و به سرعت در حال اتمام
هستند.
لازم به ذکر است
افزایش منابع نفت آمریکای شمالی بین سالهای 2000-2005 نه
به خاطر کشف ذخایری شبیه به نفت
آلاسکا بوده بلکه به دلیل لحاظ کردن منابع غیرمعمول
نفت، یعنی شن های حاوی نفت واقع
در ایالت آلبرتای کانادا است که زمین شناسان سالها
است آن را شناسایی کرده اند.
ولی به دلیل افزایش قیمت نفت از سال 2003، بهره برداری
از این منابع مقرون به صرفه شده
است و بنابراین به ذخایر نفت کانادا اضافه شده اند.
به این ترتیب
ذخایر نفت این کشور که قبلاً 5 میلیارد و 300 میلیون بشکه بوده هم
اکنون با احتساب شن های نفتی
بالغ بر 174 میلیارد بشکه شده است. البته استخراج نفت
از این شن های حاوی نفت بسیار
گران تر از استخراج نفت مایعی تمام می شود که در خلیج
فارس یا هرجای دیگر دنیا یافت
می شود. از سوی دیگر وجود طرح هایی مبنی بر ارسال نفت
استخراج شده از شن های نفتی
کانادا به آمریکا از طریق خط لوله با وجود همه مشکلات
مالی و فنی آن به فرض تحقق این
امر، میزان نفت حاصل شده از این فرایند، جبران کننده
کاهش سریع تولید داخلی آمریکا
نخواهد بود.
درباره روسیه،
یکی دیگر از بزرگترین
تولیدکنندگان نفت در دهه 1990،
بیشترین میزان اضافه شدن به منابع انرژی این کشور در
داخل مرزهای فدراسیون روسیه
فعلی صورت گرفته است ولی این اضافه شدن عمدتاً دراثر
استفاده از فناوری های جدید و
پمپ های قوی تر در میادین نفتی قدیمی بوده است که
منجر به دستیابی به نفتی بیشتر
از میزان مورد انتظار در میادین یادشده بوده است.
ولی به هرحال
دراین کشور هم با کاهش تولید نفت روبه رو بوده ایم به طوری که تا
سال 2003 تنها 75 درصد میزان
نفتی که در دهه 1990 استخراج می شده تولید شده است.
همچنین مانندآمریکا، روسیه هم
سرگرم بهره برداری سریع از ذخایر روبه افول نفت
است.
تولیدکنندگان جدید
بزرگ نفت؛ ایران، عراق و خلیج فارس
دورنمای تولید
نفت را می توان با توجه به نسبت
ذخایر هر کشور به میزان تولید آن بررسی کرد. نسبت
ذخایر به تولید یک کشور از راه
تقسیم میزان ذخایر اثبات شده آن برمیزان تولید
سالانه کشور به دست می آید. از
این راه می توان عمر منابع نفت یک کشور را به طور
تقریبی برآورد کرد، زیرا امکان
استفاده از فناوری های پیشرفته و کشف ذخایر جدید از
دقت این برآورد می کاهد.
از سویی آمریکا
و روسیه، 2 کشوری که امروزه عمده ترین
تولید کنندگان نفت محسوب می
شوند در حد نسبت ذخایر به تولید کشورهای خلیج فارس نفت
تولید می کنند، در حالی که با
این کار منابع آنها به سرعت روبه کاهش می گذارد. از
سوی دیگر، به غیر از عربستان،
بقیه کشورهای خلیج فارس به طور محسوسی کمتر از حد
عربستان سعودی، آمریکا و روسیه
به اکتشاف و استخراج نفت خود می پردازند.
البته
درباره نفت خلیج فارس به ویژه
ایران و عراق مسأله تا حدی سیاسی است، به این ترتیب
که اگر دسترسی و فعالیت در عرصه
های نفتی ایران وعراق برای سرمایه گذاران فراهم
بود، تولید نفت این 2 کشور تا
سال 2030 روی هم رفته به میزان تولید عربستان
می رسید.
در باره ایران
باید دانست میزان فعلی تولید نفت این کشور تنهاحدود
دوسوم تولید نفت آن قبل از
انقلاب 1979 است و این نفت تولیدی هم روز به روز جهت
برآورده ساختن نیازهای جمعیت در
حال افزایش این کشور به میزان بیشتری صرف مصرف
داخلی می شود. گفتنی است تولید
ایران هیچ گاه پس از انقلاب و جنگ باعراق به حد قبلی
خود نرسیده است.
[1]
(برگرفته از روزنامه ایران،
پنجشنبه 86/4/7، صفحه 8 و سایت:
http://www.mokatebe.com/Arshive/Page914.aspx)
پی نوشت ها:
[1]
.
مقاله «با
سرعت به سوی خاورمیانه»، تام اودانل، ترجمه: محسن خزائی
)استاد
دانشگاه میشیگان –
فیزیکدان هسته ای و متخصص اقتصاد سیاسی نفت و انرژی)