۱۳۹۵/۰۶/۰۴
–
۲۵۶۳ بازدید
چگونه؟!
پرسش ۱. اگر پسر در کلاس یا محیط کار، دختری را به دلیل داشتن صفات و رفتار پسندیده برای ازدواج برگزید، چگونه باید عمل کند؟ اگر دختر در دانشگاه یا محل کار با پسر مناسبی روبه رو شد که از وی خواستگاری کرد، چه عکس العملی باید از خود نشان دهد؟
بیشتر پسرها ادعا می کنند که: «قصد من مزاحمت نیست و اصلاً از روابط مرسوم بین بعضی دخترخانم ها با آقایان خوشم نمی آید؛ فقط می خواستم مقدار بیشتری با هم آشنا بشویم و در صورت توافق بعداً برای ازدواج اقدام کنم.» دختر هم مصرانه می گوید که قصد دوست شدن ندارد.
پرسش 1. اگر پسر در کلاس یا محیط کار، دختری را به دلیل داشتن صفات و رفتار پسندیده برای ازدواج برگزید، چگونه باید عمل کند؟ اگر دختر در دانشگاه یا محل کار با پسر مناسبی روبه رو شد که از وی خواستگاری کرد، چه عکس العملی باید از خود نشان دهد؟
بیشتر پسرها ادعا می کنند که: «قصد من مزاحمت نیست و اصلاً از روابط مرسوم بین بعضی دخترخانم ها با آقایان خوشم نمی آید؛ فقط می خواستم مقدار بیشتری با هم آشنا بشویم و در صورت توافق بعداً برای ازدواج اقدام کنم.» دختر هم مصرانه می گوید که قصد دوست شدن ندارد.
سؤال مهم و اساسی اینجا این است که آیا این پسر که برای خواستگاری اقدام کرده، از نظر موقعیت اجتماعی و اقتصادی به جایگاهی رسیده که بتواند به «تنهایی» برای ازدواج اقدام کند؟
مطمئناً یک دانشجوی سال دوم یا حتی آخر دانشگاه که هنوز از نظر مالی و اجتماعی وابسته به خانواده است، برای امر مهمی مانند ازدواج نیازمند تأیید آنان است. پس خواستگاری در خلوت و پنهانی و بدون اطلاع خانواده ها کمترین اثرش دل گیری خانواده طرفین و به سرانجام نرسیدن کار است. حتی اگر پسر و دختر هیچ وابستگی به خانواده خود نداشته باشند باز کدام انسان خوش فکر و قدردانی است که بخواهد بدون حضور والدین مهربان و زحمت کش خود، بر سر سفره عقد و ازدواج بنشیند؟ همه دخترها و پسرها برای تشکیل خانواده و ازدواج نیازمند تأیید و حمایت خانواده خود هستند، پس خواستگاری پنهانی چرا؟
نتیجه این نوع خواستگاری ها سردرگمی و تردید دختر در پاسخ گویی، دوستی های پنهانی و طولانی مدت و البته بی نتیجه، امکان سوء استفاده پسر یا دختر از طرف مقابل در جنبه های روابط جنسی یا مالی، عذاب وجدان از انجام گناه، نگرانی مدام از بر ملا شدن رابطه، ترس از قطع رابطه به صورت یک طرفه به دلیل تعهدآمیز نبودن نوع این رابطه، ترس از مخالفت خانواده ها، و نگرانی های گوناگون دیگر است که بر روح و جسم جوان اثر می گذارد و شاید به دلیل پیامدهای نامطلوب این قبیل روابط است که اسلام چنین روابطی را مجاز نمی شمارد و از آن نهی کرده است.
در قرآن کریم چنین آمده است:
(((الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ إِذا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنینَ غَیْرَ مُسافِحینَ وَ لا مُتَّخِذی أَخْدان)))[1]؛
«و (نیز) زنان پاکدامن از مسلمانان، و زنان پاکدامن از اهل کتاب، حلالند؛ هنگامی که مهر آنها را بپردازید و پاکدامن باشید؛ نه زناکار، و نه دوست پنهانی و نامشروع گیرید».
همچنین در آیه ای دیگر زنان را از ارتباط دوستانه با جنس مخالف بازداشته است:
(((وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإیمانِکُمْ بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْکِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَناتٍ غَیْرَ مُسافِحاتٍ وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدان»)))[2]؛
«- خدا به ایمان شما آگاه تر است؛ و همگی اعضای یک پیکرید- آنها را با اجازه صاحبان آنان تزویج نمایید، و مهرشان را به خودشان بدهید؛ به شرط آن که پاک دامن باشند، نه به طور آشکار مرتکب زنا شوند، و نه دوست پنهانی بگیرند».
با توجه به این آیات معلوم می گردد که ارتباط دوستانه با ارتباط نامشروع متفاوت است، و به همین دلیل در کنار آن ذکر شده و مورد نهی خداوند قرار گرفته است.
نکته مهم و اساسی این است که حتی جوان مؤمن و مذهبی گمان می کند با داشتن قصد ازدواج، ارتباط با جنس مخالف قابل توجیه می شود. به دنبال ارتباط چه بسا پسر و دختر همدیگر را پسندیده باشند و اعلام آمادگی کنند اما موانع متعددی مانند تفاوت های فرهنگی خانواده ها، مناسب نبودن شرایط پسر برای ازدواج (تحصیل، سربازی، شغل)، برنامه ها و آرزوهای مادران و پدران برای ازدواج پسر و دخترشان و… مانع از به سرانجام رسیدن این نوع خواستگاری ها می شود. در نهایت دو قلب شکسته و مجروح به همراه شک و بدبینی والدین برای دختر و پسر جوان ما باقی می ماند.
راه حل اساسی این است که پسران جوان در صورتی که دختری را برای ازدواج پسندیده باشند، از طریق خانواده اقدام کنند. البته برخی پسران اصرار دارند اول از جواب مثبت دختر مطمئن شوند بعد خانواده خود را در جریان قرار دهند. در حالی که اگر دختر جواب مثبت داد اما خانواده مخالفت کردند اینجا پسر مسئول آسیبی است که به روح لطیف دختر وارد شده و این به دور از جوانمردی است.
پسران جوان به جای اصرار بر این که «یا این دختر یا هیچ کس» این فرصت را به خود و خانواده خود بدهند تا از دور و نزدیک و با تحقیق، با دختر و خانواده وی آشنا شوند و سپس در جوّی آرام در مورد ازدواج کردن با این دختر تصمیم بگیرند. اگر قرار است پسر، خانواده خود را برای این ازدواج آماده یا راضی کند، اخلاقی تر این است که بدون درگیر کردن دختر مورد علاقه خود، اقدام کند و پس از آماده شدن خانواده خود، دختر و خانواده وی را در جریان علاقه و خواستگاری قرار دهد. بدترین اتفاقی که در این حالت رخ می دهد این است که دختر با این درخواست و خواستگاری مخالفت کند! مادران بزرگوار روش های پی گیری مناسب را می دانند و چون از ابتدا با همراهی و رضایت خانواده کار آغاز شده، پسر جوان از حمایت معنوی و روحی آنان هم در مورد پیگیری و هم در زمان شکست برخوردارست و کمتر آسیب می بیند.
اما دختران! اگر پسری در موقعیتی غیررسمی از یک دختر خواستگاری کند، مثلاً در دانشکده یا در خیابان، معمولاً دختر با این تردیدها مواجه می شود که: اگر این پسر درست و راست و صادق باشد چه؟ اگر درست برخورد نکند ممکن است یک موقعیت خوب را برای ازدواج از دست بدهد و اگر دروغ گو باشد چه؟ هیچ کس دوست ندارد که بازیچه دست آدمی دغل کار شود!
احساس و فکر دختر جوان ما در این موقعیت، دو حالت بیشتر ندارد: یا از این پسر خوشش آمده و احساس رضایت می کند و یا ناراضی است و پسر را نپسندیده است. این که از قبل این آقا پسر را بشناسد و یا نشناسد چندان فرقی ندارد. چون گاهی اوقات پسر را از قبل می شناسد و با ویژگی های اخلاقی و رفتاری و… او آشناست و از او خوشش می آید و یا اصلاً نمی شناسد ولی در اولین برخورد احساس می کند که به نظر پسر خوبی می آید و گزینه مناسبی برای ازدواج است. یا دقیقاً برعکس او را می شناسد و از او خوشش نمی آید و یا در اولین برخورد به دلش نمی نشیند.
اگر این پسر به نظر شما گزینه مناسبی برای ازدواج نیست، راه حل ساده است: بسیار محترمانه جواب منفی بدهید و قضیه به طور معمول باید تمام شود. ممکن است اصرار و پی گیری از طرف پسر باشد که اگر واقعاً جواب شما منفی است و از این فرد به هر دلیلی خوشتان نمی آید باید سفت و سخت همان جواب خود را بدهید و به خاطر این که ناراحت نشود و یا دلش نشکند از دادن جواب صریح منفی، طفره نروید. دل سوزی در این موارد فقط برای دخترها زحمت درست می کند.
اما اگر احساس کردید که این فرد دارای شرایط مناسبی برای ازدواج است و یا حداقل می شود برای ازدواج به او فرصت داد، به طور طبیعی دادن جواب صریح مثبت برای دختران سخت است؛ پس باید به صورت ضمنی او را متوجه این نکته بسازید؛ مثل این که بگویید «باید در این مورد با خانواده ام صحبت کنم» و یا «من این نوع تصمیم گیری ها را با کمک خانواده ام انجام می دهم» بعد هم از این فرد بخواهید که با پدر شما یا خانه تان تماس بگیرد و یا شماره تماسش را بدهد تا پدر شما با او تماس بگیرد.
تجربه ثابت کرده که پسری که قصد ازدواج ندارد به هیچ وجه حاضر به تماس با خانه یا پدر دختر نخواهد بود؛ پس اگر پسری با پدر دختر تماس گرفت، حتماً قصد ازدواج دارد و از این جهت فرد سالمی است اما این که این فرد مناسب برای ازدواج با شما باشد و از نظر ویژگی های اخلاقی و خواسته ها با شما سازگاری داشته باشد را باید در جلسات خواستگاری و با کمک خانواده بررسی کنید.
فراموش نکنید که اگر شماره تماس این آقا را گرفتید وسوسه نشوید که خودتان با او تماس بگیرید، چون نتیجه آن در نهایت همان دوستی پنهانی خواهد بود.
از آنان تحقیق کنید!
پرسش 2. بعد از جلسه خواستگاری روابط من با نامزدم چگونه باشد؟ چه قدر می توانم به اواطمینان داشته باشم؟ این که می گویند از آنان تحقیق کنید چه طور تحقیق کنیم؟
بسیاری گمان می کنند که با تماس تلفنی خانواده پسر و برگزاری جلسه خواستگاری، کار به پایان رسید و حسن نیت پسر اثبات شده پس می توان با خیال راحت جلو رفت. متأسفانه گاه پدران و مادران به اشتباه جوان خود دامن می زنند و راه را برای رابطه بی ضابطه آنان باز می کنند. به خواستگاری که هنوز خانواده دختر، شناخت کاملی از وی ندارند، اجازه می دهند تا تلفنی با دخترشان صحبت کند یا با هم در خارج از منزل ملاقات داشته باشند.
این گونه خانواده ها معتقدند که برای یک ازدواج موفق نمی توان به شیوه های سنتی و قدیمی تکیه کرد چون در این شیوه ها دختر و پسر به خوبی همدیگر را نمی شناسند و همین نقاط مبهم در شناخت، زندگی آینده آنان را به خطر می اندازد. از سوی دیگر با دوستی و ارتباط قبل از ازدواج، در مسئله ازدواج علاوه بر عقل، احساس و غریزه هم درگیر است و گذشت زمان کنترل احساس و غریزه را سخت تر می کند.
حس کاذب صمیمیت و نزدیکی در طرفین ایجاد می شود. رابطه بین دختر و پسر از هر سو که شروع شود و به هر دلیل که ادامه یابد، به دلیل سن و نیازهای آنان منجر به عادت و وابستگی، محبت و علاقه بین طرفین می شود به طوری که هر یک با این که معایب دیگری را به خوبی می دانند اما تصور می کنند که نیروی عشق بالاتر است و آنها می توانند به راحتی با این معایب و مشکلات کنار بیایند، اما چنین نیست:
که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل ها
گذشت زمان و برآورده نشدن نیازها حس طلبکاری در آنان به وجود می آورد و روزی به صورت گلایه و مشاجره نمود پیدا می کند و سرآغاز یک جنگ پنهان بین پسر و دختر می شود. یکی از دلایل این که ازدواج هایی که براساس رابطه قبل و دوستی بوده، به طلاق منجر می شود این است که مبتنی بر شناخت واقعی نیستد. اگر واقعاً شناخت جنس مخالف در پیش از ازدواج بتواند تضمینی برای سعادت باشد، پس چرا دختران و پسرانی که سوابق متعددی در آشنایی با جنس مخالف خود دارند، اغلب زندگی زناشویی نابسامانی دارند؟ و چرا در غرب که حد و مرزهایی برای روابط وجود ندارد باز هم پدیده طلاق بی داد می کند؟
پس چه باید کرد؟ شاید راه حل، تلفیقی از سنت گذشته و روش های امروزی باشد. حضور خانواده ها در مراسم خواستگاری و انتخاب همسر نوعی ضمانت بر صداقت و تعهد طرفین بر انجام کار است. اما ضرورتی ندارد که چشم و گوش بسته و فقط طی یک یا دو جلسه خواستگاری، کار را تمام شده فرض کنید و بعد از ازدواج از نداشتن شناخت کافی گلایه مند باشید. پس:
1. در کنار جلسات خواستگاری و صحبت با دختر یا پسری که تصمیم ازدواج با او را دارید همزمان خانواده خود را در جریان صحبت های خود با طرف مقابل قرار دهید و نظر آنان را جویا شوید.
2. علاوه بر صحبت در جلسات خواستگاری، از جلسه سوم به بعد در مورد طرف مقابل در محیط زندگی، تحصیل و اشتغال اش، تحقیق کنید. کسی که برای تحقیق می رود باید تجربه کافی داشته باشد تا به پاسخ های کوتاه و کلیشه ای افراد قناعت نکند و با سؤالات ریز و دقیق، فرد مورد نظر و خانواده اش را شناسایی کند. مثلاً اگر همسایه به او می گوید که خانواده خوبی هستند، از وی بخواهد که 2 یا 3 صفت خوب آنان را دقیقاً ذکر کند و به صورت مصداقی معلوم کند که خوب یعنی چه؟!
برای تشکیل زندگی و گزینش همسر، مهم تر و اساسی تر از علم به «بود» یا «نبود» یک سری از ویژگی ها و خصایص مثبت یا منفی، آگاهی و شناخت نسبت به «میزان» خصایص مذکور می باشد که این مهم در ارتباطات قبل از ازدواج محقق نمی گردد.
به عنوان نمونه دو سؤال «آیا او صداقت دارد؟» یا «او چه قدر صداقت دارد و در بزنگاه های زندگی چه قدر راست گویی را رعایت می کند؟» با هم تفاوت دارند و پاسخ سوال دوم مهم تر از پاسخ سؤال اول است.
پی بردن به پاسخ سؤال دوم به راحتی و با چند ماه رابطه دوستانه ممکن نیست اما در تحقیق کامل از دوستان و همکاران فرد می توان تا حدود زیادی به پاسخ این سؤال نزدیک شد. برای این منظور می توانید از خود خواستگار نشانی یا شماره تلفن دوستان و کسانی را بخواهید که به خوبی وی را می شناسند. ممکن است تصور شود که دوستان و نزدیکان یک فرد هرگز بر علیه وی حرفی نمی زنند اما تجربه کسی که به دنبال تحقیق رفته و نیز تعدد کسانی که از آنان تحقیق می کنید تا حدود زیادی واقعیت امر را برای شما معلوم می کند.
3. از یکی از بستگان نزدیک خود که از نظر اخلاقی و عقلانی وی را قبول دارید بخواهید تا از دید یک همجنس با طرف مقابل شما صحبت کرده و او را ارزیابی کند. به عنوان مثال دخترخانم از پدر یا برادر خود بخواهد که با خواستگارش صحبت و گپی مردانه داشته و او را از دید یک مرد ارزیابی کند یا پسر از خواهر خود بخواهد که چنین کاری را برای وی انجام دهد و از دید یک زن، دختر مورد نظرش را بررسی کند.
در واقع اینجا پسر و دختر جوان ما فرصت می یابد که از دید یک فرد با تجربه که مورد قبول خود وی است، همسر آینده اش را بررسی و ارزیابی کند و به نکاتی دست یابد که شاید خود وی پس از مدت های طولانی یا بعد از عروسی به آن می رسید.
در مجموع صحبت ها و سؤال و جواب های خودتان، مشاوره با خانواده، تحقیق و نظر کارشناسی یک نفر از بستگان به شما مجموعه ای از اطلاعات را می دهد که شما می توانید بر اساس آن انتخابی شایسته داشته باشید. مطمئن باشید که اگر کسی بتواند از این چند فیلتر عبور کند و باز هم نکاتی را از شما پنهان کند، فرد بسیار زرنگی است و هر قدر رابطه شما در حد همان روابط دوران خواستگاری طولانی شود باز هم اثری نخواهد داشت و فقط عاطفه و احساس شما بیشتر درگیر خواهد شد.
نکته مهم در این دوران این است که به شناخت خود و آنچه از طریق خانواده و تحقیق و صحبت با طرف مقابل خود به دست می آورید، توجه لازم را داشته باشید و سرسری از آنها نگذرید. لجاجت، دروغ گویی، عدم سلامت در رابطه با نامحرم، عصبیت و پرخاشگری و دیگر صفات ناپسند اغلب در جلسه دوم به بعد به نوعی خود را نشان می دهند و این شما هستید که باید با توجه به نکات ظریف، کلیات دقیق را شناسایی کنید.
حیای زنانه
پرسش 3. اگر بدانم در صورت عدم ازدواج به گناه می افتم اما حیای زنانه اجازه پیشنهاد ازدواج را به من ندهد و خواستگاری نداشته باشم چه باید بکنم؟
قرآن کریم در یک عبارت کوتاه وگویا می فرماید:
«وَ لْیسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یجَِدُونَ نِکاَحًا حَتی یغْنِیهَُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ»[3]؛
«کسانی که امکان ازدواج را نمی یابند، عفت را رعایت کنند تا خداوند آن ها را به وسیله فضلش بی نیاز نماید».
در ابتدا اگر به هر دلیل ازدواج عقب افتاد، باید تمهیداتی برای کنترل غریزه جنسی انجام داد. این مطلب خیلی مهم است تا بتوان تصمیم عاقلانه گرفت. عفت پیشه کردن یعنی عوامل تحریک جنسی را کم کردن. این تمهیدات عبارتند از:
– روزه؛ که درمان فوق العاده ای برای کنترل غریزه جنسی است.
– جلوگیری از اختلاط با نامحرم (چه فیزیکی، چه ذهنی و چه بصری).
– تماشا نکردن تصاویر تحریک آمیز.
– استفاده نکردن از برخی غذاها که نیاز جنسی را تحریک می کند.
– توجه به نوع پوشش لباس (هرچه پوشش و لباس انسان گشادتر باشد و اندام را فشرده نکند، غریزه جنسی کمتر تحریک می شود. لباس های تنگ هم فردی را که لباس را پوشیده و هم کسی را که نگاه می کند تحریک می کند. این مطلب در دختر و پسر مشترک است).
– پرکاری و تلاش.
– دغدغه های ذهنی مثبت برای خود ایجاد کردن، تا فراغت را کم کند. یکی از مشکلات برخی جوانان این است که وقت های فراغت و بیکاری آن ها زیاد است و این، بزرگترین عامل برای تحریک غریزه جنسی است.
– انجام کارهای دسته جمعی مفید و ارزشمند.
– داشتن روابط عاطفی با اعضاء خانواده و بستگان و دوستان.
عواطف که قوی شد، تأثیرات و عملکرد غریزه جنسی ضعیف تر می گردد و جولان را از غریزه جنسی می گیرد[4].
نکته دیگری که در زمینه ازدواج مطرح و بسیار مهم می باشد این است که ازدواج همچون سایر امور زندگی به گونه ای ابتلاء و امتحان بنده است. فراهم شدنش بنده را در کانال امتحان رعایت حقوق همسر و فرزندان قرار می دهد و فراهم نشدنش بنده را در کانال رعایت حدود الهی در دوران تجرد و خویشتن داری قرار می دهد، چه بسا مجردانی، زندگی توأم با موفقیت داشته باشند و متأهلانی که پریشان و خسارت زده در صحنه زندگی مانده باشند. بنابراین اگرچه خوب است که سعی کنید شرایط ازدواج فراهم شود و از اطرافیان برای معرفی خواستگار بهره بگیرید. اما این گونه هم تصور نشود که هر کس ازدواج کند خوشبخت می شود و اگر مجرد بماند زندگی برای او قابل تحمل نخواهد بود، بلکه کسانی مانند حضرت معصومه(سلام الله علیها) ازدواج نکردند و به مراتب بالای معرفت و معنویت دست یافتند و بسیاری از خانم ها با برنامه ریزی در زندگی توانسته اند با تأخیر ازدواج کنار بیایند.
استخاره
پرسش 4. یک سالی از طریق ایمیل و پیامک با پسرعمویم جهت آشنایی بیشتر برای ازدواج ارتباط داشتم. بعد از این که دو طرف نسبت به این قضیه نظر موافق داشتیم، پسرعمویم خواست با خانواده خود مطرح کند. ولی ایشان نسبت به ازدواج فامیلی و عواقب آن ترس داشتند. به مشاورین و متخصصین مراجعه کردند و آنها نظر قطعی نداده بودند. او استخاره کرد و بد آمد. بعد از این ماجرا از من درخواست کرد که رابطه قطع شود چون معتقد بود با توجه به استخاره در این ازدواج آرامش نیست. می گوید احتمال دارد حمایت بزرگترها را نداشته باشیم. آیا این مسئله جای استخاره داشت و یا این که باید صبر کرد؟
چنان که می دانید در پیوند ازدواج که واقعه مهم زندگی هر فردی است، دین اسلام شرایط جامع و کاملی برای افراد در نظر می گیرد؛ شرایطی همچون هم کفو بودن. در مسئله ازدواج اسلام نمی گوید استخاره کنید بعد ازدواج کنید؛ بلکه به افراد توصیه شده در ازدواج گام نخست شناخت خانواده و مشورت با افراد صاحب نظر است.
در قرآن و احادیث و روایات اهل بیت(علیهم السلام) نیز بارها به اهمیت و ارزش مشورت با خردمندان و حکیمان تأکید شده است.
حضرت علی(علیه السلام) مشورت را بهترین پشتیبان انسان ها می دانند[5] و می فرمایند:
«کسی که با دیگران مشورت کند در عقل آن ها شریک می شود»[6].
بدیهی است، اهمیت و جایگاه تعقل و مشورت در ازدواج چندین برابر می شود؛ زیرا ازدواج از مهم ترین تصمیمات زندگی است. البته گاهی جوانان پس از مشورت و تعقل بسیار، بر سر دو راهی انتخاب و تصمیم گیری می مانند و برخی استخاره را از راه حل های مناسب انتخاب در هنگام برخورد با این موقعیت ها می دانند.
برخی مراجع بزرگوار تقلید مانند: مقام معظم رهبری در این باره به جوانان توصیه می کنند: «سعی کنید برای انجام کارهای خود ابتدا تأمّل و دقّت کنید و با فکر کردن راه حل مناسب را پیدا کنید و چنانچه از این طریق به نتیجه نرسیدید، با انجام مشورت خود را از تحیّر خارج کنید و اگر از طریق مشاوره با اهل فنّ و خبره در آن مورد نیز به نتیجه نرسیدید و همچنان بر تحیّر باقی ماندید، نوبت به استخاره می رسد؛ در هر صورت الزام شرعی در عمل به استخاره وجود ندارد ولی بهتر است بر خلاف آن عمل نشود.»
آیت الله مکارم شیرازی نیز در این باره می فرمایند: «استخاره نوعی مشورت با خداوند است، بدین معنی که اگر انسان در انجام یا ترک کاری مردّد شود ابتدا در اطراف آن فکر و اندیشه می کند اگر به نتیجه رسید طبق آن عمل می کند در غیر این صورت از طریق استخاره با خداوند مشورت نموده و مطابق آن عمل می نماید. عمل به استخاره واجب نیست، ولی حتّی الامکان مخالفت نشود. مگر این که مدّت قابل ملاحظه ای تأخیر بیندازد و بعد اقدام کند».
سایر مراجع عظام نیز نظراتی شبیه این دارند.
اما مسئله دیگر که در سؤال شما به آن اشاره شده، ازدواج فامیلی است که خوب است هر دو آزمایش های کامل ژنتیکی انجام دهید چرا که بعضی بیماری ها در ازدواج فامیلی یک نسل را با مشکلات، روبه رو می سازد، اگرچه احتمال آن کم باشد.
البته اشاره به این نکته ضروری به نظر می رسد که احتمال دارد پسرعموی شما به هر دلیلی راضی به این ازدواج نباشد و این را بهانه کرده چون شما دخترعموی ایشان هستید و او نمی خواهد درگیری و اختلاف به وجود آید. در این صورت اصرار بر ازدواج به نفع شما نیست اما اگر مشکل او فقط استخاره است، قابل حل است. به این صورت که با اطلاع خانواده ها و جلب موافقت آنها مراحل آزمایش ژنتیکی را انجام دهید و برای رفع نگرانی استخاره قبلی، پس از گذشت این مدت و دادن صدقه یک بار دیگر استخاره گرفته شود و در صورتی که خوب آمد، با توکل بر خدا مراحل بعدی ازدواج را پیگیری کنید و در غیر این صورت تردید نداشته باشید که در اموری که اتفاق می افتد خیری وجود دارد و امیدوار باشید که با توکل به خدا و با منطق و عقلانیتی که در شما وجود دارد دست به یک انتخاب خوب و مناسب خواهید زد.
بستن بخت
پرسش 5. آیا بخت بستن حقیقت دارد؟ از کجا بفهمیم بختمان را بسته اند؟ چه کار کنیم باز شود؟
نخست باید دانست؛ بخت بستن بسیار اندک و نادر اتفاق می افتد و به دلیل آزار و اذیت رسانی در حوزه زندگی دیگران حرام است.
از امام رضا(علیه السلام) درباره سحر و تأثیر آن پرسیده شد، آن حضرت فرمود: سحر حق است. چون گرفتار سحر شدی برای چاره، دست هایت را برابر صورتت بگیر و بخوان دعای: «باسم الله العظیم، باسم الله العظیم، رب العرش العظیم، الا ذهبت و انقرضت»[7]؛ «به نام خداوند بزرگ، به نام خداوند بزرگ، پروردگار عرش بزرگ این که از بین برود و محو شود».
از حضرت آیت الله العظمی بهجت(رحمت الله علیه) در باب ابطال سحر پرسیدند و ایشان جواب دادند: کسی که سحر شده، یا چشم خورده یا احتمال آن را می دهد، این هفت دستور را عمل کند:
– هنگام اذان، در جایی که زندگی می کند، با صوت آشکار، اذان بگوید.
– پس از نماز صبح، پنجاه آیه از قرآن را به صوت آشکار تلاوت کند.
– دو سوره «معوّذتین» (فلق و ناس) را بسیار بخواند.
– پیش از خواب، «چهار قل» (یعنی سوره های کافرون، توحید، فلق و ناس) را بخواند.
– همراه خود (مثلاً در جیبش) قرآن داشته باشد. البته در هنگام پاکی قرآن را همراه داشته و در مکان هایی که شأنیت قرآن را ندارد، مثل سرویس بهداشتی و… همراه نبرد و آیات قرآن با بدن در حالت غیرطاهر تماس مستقیم نداشته باشد.
– «آیة الکرسی» را فراوان بخواند و آن را نوشته، و در خانه نصب کند.
– حرز امام جواد(علیه السلام) را همراه داشته باشد [مثلاً در انگشتری] و با دادن صدقه به حول و قوه الهی اگر سحری صورت گرفته باشد ابطال می شود.
ولی نکته ای که بسیار مهم است و در دایره توحید و عالم ربوبی جای بسی خرسندی و آرامش خاطر است، این است که سحر و جادو در برابر قدرت لایزال الهی تاب مقاومت و تأثیرگذاری ندارد و در زندگی مؤمنان که اعتقادشان این است: «لامؤثر فی الوجود الا الله»؛ «در جهان جز خداوند تأثیرگذاری نیست» تأثیر زودگذر و نابرابر دارد، پس تأثیر سحر بیشتر دامن گیر کسی می شود که اعتماد و توکل حقیقی به خداوند ندارد. اما مؤمنان از شدت خردمندی و دانش فقط خدا را مؤثر در عالم وجود می دانند و تمام تلاش خود را در زمینه اجرای احکام و وظایف بندگی خویش نموده و نتیجه همه امور را به خدا واگذار می نمایند و شعارشان «تَوَکَّلتُ عَلَی الحَی الَّذی لا یموت وَ اُفَوِّضُ اَمری اِلَی الله اِنَّ اللهَ بَصیرٌ بِالعِباد» می باشد.
البته باید دانست که در مورد ازدواج و خواستگار باید منطقی برخورد کرد و به عوامل فردی، خانوادگی و اجتماعی و فراهم سازی شرایط آن بیشتر توجه کرد.
هیچ شناختی ندارم!
پرسش 6. تا به حال چند خواستگار داشته ام؛ اصلاً اهل ارتباط با جنس مخالف نیستم بنابراین هیچ شناختی از آنها و راه کارهای انتخاب صحیح ندارم. پدرم فوت شده و مادرم بی سواد است. عملاً کسی را برای کمک ندارم. می ترسم سنم از این بالاتر برود. کمکم کنید تا سردرگم نباشم و بتوانم تصمیم عاقلانه بگیرم.
در سؤال شما چند نکته وجود دارد که به تفکیک به آنها می پردازم:
اول، شما می توانید با برگزاری جلسات گفت وگو و شناخت (با اطلاع خانواده) و تحقیق و مشورت به یک شناخت درست و مناسب از خواستگارانتان برسید. به خاطر داشته باشید که ازدواج پیوند دو فرد نیست بلکه پیوند دو خانواده با هم است. در خواستگاری و شناختی که از طریق خانواده انجام می شود می توانید از مساعدت فکری و نظرات خیرخواهانه آنها استفاده کنید. بنابراین نگران نداشتن رابطه و عدم شناخت از جنس مخالف نباشید که با یک ارتباط و شناخت رسمی می توانید انتخاب درستی انجام دهید.
قبل از این که به شناخت طرف مقابل فکر کنید به دنبال کسب مهارت خودشناسی و به دست آوردن معیارهای ازدواج باشید. اصول، ارزش ها، اهداف و برنامه آینده خودتان. همچنین واقعیت زندگی شخصی خود و خانواده خودتان را بشناسید و به آن ها فکر کنید. اگر به این توانایی برسید خیلی راحت تر می توانید افراد را مورد ارزیابی قرار دهید و انتخاب درستی داشته باشید.
دوم، بی سوادی مادر شما دلیل بی تجربگی و ناتوانی ایشان برای راهنمایی شما نیست. تجربه بهترین و مهم ترین دانش انسان ها است که مادر شما نیز بدون شک این خصوصیت را دارند. پس، از مادرتان که وضعیت خانواده، خصوصیات و صلاح شما را در حال و آینده بهتر می دانند می توانید کمک بگیرید. مطمئناً در اطراف شما اقوام و آشنایان معتمدی هستند که بتوانند در این زمینه به شما کمک کنند. از خواهر و برادر و یا بزرگ ترهای دیگر که به صلاح شما واقف بوده و دوست و امین خانواده شما باشند نیز می توانید نظرخواهی کنید.
سوم، اگر جواب منفی شما به خواستگاران، بدون دلیل مناسب و قانع کننده و فقط از روی ناتوانی در انتخاب باشد، مطمئناً یک اشتباه بوده که ان شاءالله با تصمیم و عمل مناسب در این جهت می توانید در آینده همسر مناسب خود را انتخاب کنید و این را بدانید که برای هر کس یک سن طلایی ازدواج وجود دارد. اگر با سهل انگاری بخواهید این زمان را از دست بدهید معلوم نیست در آینده چه پیش می آید، پس خدا را شکر کنید و از او که بهترین خیرخواه است کمک بطلبید که وسایل و ابزارهای این امر خیر را برای شما فراهم کند و با همت و تلاش مناسب به انتخاب درستی برسید.
چهارم این که، در دانشگاه می توانید از اساتید توانمند راهنمایی و مشورت بخواهید و همچنین مطالعه و مشاوره بهترین روش برای شناخت معیارهای درست انتخاب همسر است که به شما کمک می کند. پس با مطالعه منابع مفید[8]، ان شاءالله به شناخت درستی از طرف مقابل خواهید رسید.
خواستگاری دختر از پسر
پرسش 7. از پسرعمه ام خوشم می آید، آیا زشت نیست به او بگویم تا برای ازدواج با من با خانواده اش صحبت کند؟ فکرم را خیلی مشغول کرده؛ برای یک دختر کسر شأن نیست ابراز علاقه کند؟
همان طور که گفتید دور از شأن و منزلت یک دختر خانم است که به آقا پسری ابراز علاقه کند و این کار با روحیه او سازگار نیست. فرقی نمی کند بین آنها رابطه فامیلی برقرار باشد یا نه. برای این که بتوانید به این حالت خود غلبه کنید کاملاً خود را در وضعیتی تصور کنید که به او این علاقه را بیان کردید و ایشان محترمانه و یا غیرمحترمانه به شما بی توجهی و یا بی احترامی کند و تمایلی برای ازدواج به شما نشان ندهد چه حالی می شوید؟ آیا این زمان برای شما سخت تر است یا شرایطی که الآن دارید. پس خوب فکر کنید و به احساسات و عواطف خود غلبه کنید.
در ضمن توجه کنید اگر این موضوع در بین اقوام و فامیل منتشر شود چقدر برای شما و خانواده تان بد می شود.
اعلام این علاقه به او، در واقع خواستگاری است و خواستگاری دختر از پسر، پسندیده نیست. افزون بر این که حیای شما اجازه نمی دهد به سمت او بروید.
امام صادق(علیه السلام) می فرمایند:
«حیا و ایمان در یک رشته و همدوش هم هستند. چون یکی برود، دیگری هم خواهد رفت»[9].
برای این که متوجه شوید او آمادگی ازدواج با شما را دارد از طریق یکی از نزدیکان اقدام کنید، کار راحت تر است؛ زیرا خانواده ها با هم در ارتباط هستند. هم چنین مادر شما می تواند با تعریف و تمجید از برخی ویژگی های خوب فرد مورد نظر، به آنان بفهماند که به خانواده آنها علاقه دارید. اما اگر از طرف آنها بازخورد صمیمی و مناسب دیده نشد، شما سرمایه گذاری عاطفی نکنید؛ موضوع را به خدا بسپارید و از خداوند بخواهید با حفظ احترام و عزت، دل آنها به سوی شما جلب شود و یا فرد مناسب دیگری برای خواستگاری اقدام کند.
هر سه شنبه به جمکران می روم!
پرسش 8. نزدیک 4 ماه است که هر سه شنبه با کاروانی به جمکران می روم. پسری هم هر هفته به عنوان مداح کاروان می آید. مدتّی است که به ایشان علاقه مند شده ام. سربه زیر و محجوب است. من دختری مذهبی هستم که تا حالا علاقه ای به جنس مخالف نداشتم؛ اما ایشان آرامشی دارد که من را جذب کرده است. من خواهان ازدواج با او هستم. خواستگاران زیادی دارم ولی اصلاً به دلم نمی نشینند یا قسمت نشده که وصلت سر بگیرد. کمکم کنید.
در فرصتی بیندیشید که سفر شما به کجا و به چه نیّت است؟! مسلم است که این سفر برای تشرف به مسجد جمکران و اعلام بیعت با مولا و سرورمان و اعلام یاوری نیکو برای حضرت صورت می گیرد. پس سعی کنید مسیر زیارت را هم جزیی از زیارت بدانید و به دور از هر شبهه و گناهی آن را مدیریت کنید و نگاه خود را کنترل کنید. علاقه مندی به آن آقایی که مداحی کاروان شما را به عهده دارد درست است که در اصل علاقه به اهل بیت(علیهم السلام) است، لکن توجّه شما به نامحرم جلب می شود و خدای ناکرده امر مستحب که تشرف به مسجد جمکران است شما را به نگاه حرام به یک نامحرم گرفتار می کند.
به طور کلی علاقه به آقا یا پسری که به جز ظاهر و رفتار اندکی در مسیر زیارت، از او چیز بیشتری نمی دانید، عاقلانه نیست. زیرا همه ابعاد وجودی ایشان با توجه به معیارهای معرفی شده برای سنجیدن کفویّت و شایستگی برای شما آشکار نیست. در چنین مواردی اگر فرد امین باتجربه ای در اختیار دارید که اگر از علاقه شما مطلع شود زمینه خواستگاری آن آقا از شما را فراهم سازد. بدون اینکه احترام شما به مخاطره بیفتد، از ایشان استفاده کنید و اگر نه، از روبه رویی با ایشان پرهیز نمایید که امام شما که محبوب حقیقی شماست به این وابستگی راضی نیست. خوب فکر کنید! شیطان صریحاً گفت:
«قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنی لَأَقْعُدَنَّ لهُمْ صرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ؛ ثُمَّ لاَتِیَنَّهُم مِّن بَینْ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمَانهِمْ وَ عَن شَمَائلِهِمْ وَ لَا تجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ»[10]؛
«شیطان گفت: به خاطر آن که مرا گمراه کردی، من نیز برای (فریب) آنان، بر سر راه راست تو (به کمین) خواهم نشست آن گاه از روبه رو و پشت سر و از راست و چپشان بر آنان وارد می شوم و بیشتر آنان را سپاس گزار نخواهی یافت».
جهات چهارگونه ای که شیطان برای گمراهی ما استفاده می کند، جهات جغرافیایی نیست، دل آدمی است و از راه القائات باطل، گاهی انسان را از آینده می ترساند، گاهی نسبت به گذشته اندوهگین می سازد و گاهی از جهت «یمین» و قوّتش و گاهی از جهت «شمال» و ضعفش وی را می فریبد.
کسی که نقطه قوت و مقام و منزلتی در جامعه پیدا می کند شیطان از همین راه او را می گیرد و چنین شخصی از مقام و جاه خویش سوء استفاده می کند. شیطان نسبت به همه «عدوٌ مُبین» است و حیله های فراوان و دام های بی شماری دارد و هرکسی را با دام مناسب خود شکار می کند؛ برای رویارویی با این حیله هاست که سلوک و جهاد با نفس را جهاد اکبر نامیده اند. بنابراین، این خطر هست که اگر کسی دوستدار و اهل ولایت خاندان عصمت(علیهم السلام) شود، شیطان می کوشد تا مانع کامیابی او گردد. مراقب باشید از نقطه قوت شما که علاقه به اهل بیت(علیهم السلام) است استفاده نکند و با بهانه مداح بودن، مرد نامحرم را نزد شما عزیز گرداند تا حتّی شما در خلوت خویش هم به او فکر کرده و در مسیر سفر ملکوتی تشرف به مسجد مقدس جمکران، هدف اصلی شما که عبادت و راز و نیاز در آن مکان مقدس است منحرف می سازد.
عاقلانه و با رعایت تقوا آینده خویش را نورانی کنید. گاه پیش می آید دختری در انتظار خواستگاری پسری، بهترین فرصت های پیشنهادی خویش را از دست داده و پس از مدتی دچار خسارت از دست رفتن خواستگاران و عدم خواستگاری مورد مطلوب می شود.
پول و زیبایی!
پرسش 9. دختری 25 ساله و دانشجوی کارشناسی ارشد هستم، خواستگار ندارم. گاهی دچار افسردگی می شوم و از این موضوع خیلی عذاب می کشم. بسیار معتقد و مذهبی هستم و معیارهای ایمانی برایم مهم است، اما فکر می کنم امروز همه دنبال پول و زیبایی هستند.
برای تحقق ازدواج، عوامل گوناگونی دخالت دارد: از جمله فراهم بودن شرایط روانی و اجتماعی. این قدر بدبین نباشید. مطمئناً مردان بسیاری هستند که مثل خود شما به مسائل ایمانی و اخلاقی توجه دارند.
خداوند متعال می فرماید:
(((وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیها وَجَعَلَ بَینَکُم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیاتٍ لِّقَوْمٍ یتَفَکَّرُونَ)))[11]؛
«خداوند از جنس خودتان برای شما همسرانی آفریده که در کنار ایشان آرامش یابید».
مطمئناً این قاعده در مورد شما هم صدق می کند؛ خداوند متعال از جنس و کفو شما برایتان همسری آفریده که ان شاءالله، در تقدیر شما قرار دارد و با تصمیم گیری صحیح، خداوند از فضل خویش بی نیازتان می کند. بی شک عفافی که در پیش گرفته اید بهترین و خداپسندانه ترین روشی است که ان شاءالله مقدمه رسیدن به مطلوب خواهد بود.
(((وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً حَتَّی یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ)))[12]؛
«کسانی که امکانی برای ازدواج نمی یابند، باید پاکدامنی پیشه کنند تا خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز گرداند».
اهمیت دادن به معیار ایمان و دینداری اصل مهمی است اما به تنهایی کافی نیست. شما باید به معیارهای دیگر نیز توجه کنید. بنابراین، از نگاه یک جانبه و تک بعدی خارج شوید.
در مورد فراهم بودن شرایط اجتماعی باید گفت: گاهی دختر انزواجویی می کند حال آن که او می تواند با حفظ عفت و رعایت ضوابط اخلاقی و شرعی، به طور مناسب حضور اجتماعی داشته باشد. برای این که بتوانید شرایط ازدواج تان را تسهیل کنید لازم است توانمندی ها و امتیازات رفتاری و اخلاقی خود را بالا ببرید.
همچنین در محافل خانوادگی و اجتماعی به طور ساده و سالم حضور پیدا کنید تا دیگران علاوه بر شناخت ایمان شما بتوانند خوبی های دیگر شما را نیز ببینند و شما را به عنوان یک گزینه مناسب برای موارد ازدواجی که سراغ دارند معرفی کنند. تأکید می شود سعی کنید رفتارهای اخلاقی و اجتماعی خود را تقویت کنید. اخلاق خوب و خوش رویی یکی از بهترین راه های جذب دیگران است. مطمئن باشید خیلی از خانواده ها به اخلاق خوب عروس شان بیشتر از ثروت اهمیت می دهند.
در ضمن یکی از متداول ترین روش ها در فراهم آمدن فرصت ازدواج در فرهنگ ملی و دینی ما روش معرفی به واسطه افراد خانواده یا فامیل و بستگان و یا دوستان یا مراکز اجتماعی است. این افراد به دلیل شناختی که از روحیات، عقاید و خواسته های شما دارند و شناختی که از فرد مورد نظر دارند و یا با تحقیق این شناخت را پیدا می کنند بهتر می توانند به میزان هم گرایی و اشتراکات شما آگاهی پیدا کنند. این روش، هم آسان است و هم سرعت کسب اطلاعات و ارتباطات بیشتری داشته و شما به صداقت فرد اطمینان خواهید داشت و تحت تأثیر احساسات و عواطف که در ارتباط های مستقیم به وجود می آید قرار نخواهید گرفت.
دعا و توکّل به خدا را فراموش نکنید. توجه داشته باشید برای استجابت دعا هم باید همه عوامل فراهم باشد، مثلاً حال دعا و نیاز و این که به رحمت خداوند امیدوار باشید و با یقین و اصرار از خداوند بخواهید آنچه به صلاح شماست فراهم سازد.[13]
از او خوشم می آید!
پرسش 10. دانشجوی ترم 3 هستم. از پسری در دانشگاه مان خوشم می آید ولی نمی دانم او هم از من خوشش می آید یا نه. به خاطر او همه خواستگارهایم را رد می کنم. چه طور می توانم به او بفهمانم که دوستش دارم؟
برای کنترل ارتباط باید انگیزه ها را شناخت. در مدیریت ارتباط باید واقع بینی داشت نه بدبینی و نه خوش بینی و سهل انگاری، بلکه باید خردمند بود و از ارتکاب خطا به دور بود.
خداوند می فرماید:
«گرامی ترین افراد با تقواترین آنهاست».
تقوا یعنی فرد، بدی را می شناسد اما مقاومت دارد و حافظ خود است. حریم دارد، عزت نفس دارد و آلوده به ناپاکی نمی شود.
تقوا شخصیت انسان را بالا می برد و قدرت مقابله با عوامل محرک و مخرب را ایجاد می کند.
بهترین توصیه به شما فکر کردن به حالات طبیعی خودتان است، موافق فطرت زن این است که مورد خواستن قرار گیرد و بداند التماس محبت یعنی مرگ محبت. به گدا چیز با ارزش نمی دهند. برای اثبات عشق خود تلاش نکنید، بلکه سعی و تلاش خود را در جهت رشد شخصیت خود قرار دهید.
عشق دارای انواعی است که به چند نمونه آن اشاره می شود:
– عشق ناز: فرد تازه آشنا شده و این محبت در یک فضای جذاب و رمانتیک شروع می شود. به یک نگاه دل می بندد.
– عشق نیاز: تولدش در شرایط نیاز و مرگش در شرایط عادی است. شخصیت های وابسته و ضعیف به این عشق مبتلا می شوند.
– عشق فراق: تولد در فراق است و مرگش در وصال است. به هر دلیلی که فاصله می افتد جاذبه ایجاد می کند. ترس از دست دادن و فراق دارد.
– عشق لایق: دوست دارد برای این که دوست داشتنی است. علامتش شناخت واقعیت هاست، محبوبیّت بدون مقبولیّت ماندنی نیست. اغلب، عشق های قبل از ازدواج در مدت زمان کوتاهی از بین می رود، چون فضای رؤیایی و خیالی شکل گرفته و با واقعیت تطبیق ندارد. عشق بعد از ازدواج پایدار است، زیرا در دل واقعیت شکل می گیرد. شناخت واقعیت ها تنها در شرایط واقعی ممکن است.
حال با توجه به این توضیحات می توانید از خود بپرسید که آیا عشق و علاقه شما به واسطه شناخت درست، تدریجی و بر اساس واقعیّت شکل گرفته است؟!
برای این که بتوانید به این حالت خود غلبه کنید کاملاً خود را در وضعیتی تصور کنید که به او این علاقه را بیان کردید و ایشان محترمانه و یا غیرمحترمانه به شما بی توجهی و یا بی حرمتی کند؛ چه حالی می شوید؟
آیا این زمان برای شما سخت تر است یا شرایطی که الآن دارید؟! پس خوب فکر کنید و به احساسات و عواطف خود غلبه کنید و آن را تحت کنترل بگیرید تا بتوانید مسئله را مدیریت کنید تا به نتیجه مناسبی برسید.
برای این که متوجه شوید ایشان نیز نظر مساعدی به شما دارد یا نه، می توانید در محیط دانشگاه از افراد معتمد مثل برخی اساتید که هر دوی شما را بشناسند و یا یکی از دوستان مشترک و مورد اعتماد و محرم اسرار خود کمک بگیرید و موضوع را با آن ها مطرح کنید تا در صورت مناسب بودن شرایط و با احتمال این که ایشان هم نظر مثبتی به شما داشته باشند با او صحبت کنند تا در صورت تمایل به خواستگاری شما بیاید. مزیّت این کار این است که شما تکلیف خود را خواهید دانست و برای یک علاقه بی بنیان و سراب، سرمایه گذاری عاطفی، روانی نمی کنید.
البته این کار شما اشتباه است که خواستگاران خود را به دلیل یک عشق یک طرفه که مشخص نیست به سرانجام می رسد یا نه، رد می کنید. اول تکلیف خود را در این رابطه مشخص کنید، سپس به موارد دیگر با دقت توجه کنید تا به یک انتخاب درست و منطقی برسید. رد کردن خواستگار بدون دلیل منطقی نشان می دهد که علاقه شما هیجانی است.
به یاد داشته باشید بعضی از اشتباهات انسان در زندگی غیرقابل جبران است و عوارض منفی دارد؛ پس به آینده خود درست و عاقلانه فکر کنید. چاره کار به دست خود شماست و آن هم کنترل احساستان. برای این کار باید مهارت های خود را زیاد کنید و از خداوند کمک بخواهید که با داشتن عفت و خودداری از گناه موقعیت یک ازدواج مناسب برایتان فراهم شود.
معرفی برای ازدواج
پرسش 11. از شما خواهش دارم که یک مقدار ملموس تر به سؤالم جواب دهید. من می خواهم یک دختری که قبلاً با پسری دوست بوده و فکر می کنم با او رابطه زناشویی هم داشته به یکی از دوستان همسرم برای ازدواج معرفی کنم. شما را به خدا کمکم کنید این دختر حس می کنم از اشتباه گذشته اش پشیمان است. البته نمی دانم این کار من درست است یا نه؟ می خواهم اول مطمئن شوم که این کار من از نظر شرعی مشکلی ندارد؟
همان طور که دختر حق دارد همسری مناسب و پاکدامن نصیبش شود، آقا پسر مورد نظر شما هم حق دارد همسری عفیف و پاکدامن نصیبش شود.
(((الطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ أُوْلَئِکَ مُبَرَّؤُونَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ)))[14]؛
«و زنان پاک از آن مردان پاکند و مردان پاک از آن زنان پاک. اینان به خاطر پاکی و ایمانشان، از تهمت هایی که درباره شان مطرح می کنند برکنارند. برای آنان آمرزش و روزی ارجمند خواهد بود».
خصوصاً اگر ایشان با توجه به این ویژگی ها به شما اعتماد کرده و موردی را که شما به ایشان معرفی نمایید حتی بدون سؤال از گذشته دختر خانم بپذیرد.
برخی رفتارهای نامناسب ممکن است جلسه خواستگاری را به هم بزند؟ در صورت فاش شدن زندگی آینده را نیز بر هم خواهد زد. بنابراین مسئولیت شما در این واسطه گری بسیار سنگین تر خواهد کرد. اگر می دانید که آن آقا پس از فهمیدن شرایط گذشته ایشان مشکلی ندارد به خصوص که دختر توبه کرده و پشیمان است و در پی جبران گذشته و کسب تقوا است، شما می توانید ابتدا بدون ذکر نام دختر و با حفظ احترام او و در هاله ای از اجمال، مطلب را با آقا در میان گذاشته و تصمیم گیری را به آن آقا واگذار کنید. اگر از پذیرش ایشان مطمئن شدید دختر را معرفی کنید، ولی اگر حساسیت نشان داد از معرفی دختر خودداری کنید تا آبروی آن دختر نرود.
بدیهی است دختر نیز با توجه به توبه و تلاش خود، نگران آینده و جایگاه خود نزد خداوند تبارک و تعالی و معصومین(علیهم السلام) نباشد. خداوند حتماً توبه ایشان را که از اعماق قلب باشد خواهد پذیرفت و شرایط موفقیت در زندگی را برای او فراهم می آورد.
سخت گیری مادر!
پرسش 12. دختری که پدر ندارد از کجا باید شوهر خوب گیر بیاورد؟ خیلی وقت است که دلم یک همسر خوب می خواهد، اما دیگر دارد دیر می شود؛ اطرافیان درکم نمی کنند. مادرم سخت گیری می کند. باید چه کرد؟
اولین نکته مهم این است که درست است که شما ازدواج را برای خود ضروری می بینید اما این ضرورت نباید شما را دچار عجله و شتاب زدگی کند. بنابراین، خود را از شرایط بحرانی ذهنی خارج کنید. مطمئن باشید راه های متعددی برای رفع مشکل فراهم می شود.
شما گفتید مادرتان سخت گیری می کند. احتمالاً سخت گیری مادرتان، نبودن پدر است که ایشان را وا می دارد وظیفه پدر را انجام دهند تا مصلحت شما رعایت شود. اما اگر سخت گیری غیرمنطقی و متعصبانه است می توانید با مادرتان به طور صمیمی صحبت کنید و آنچه در دلتان می گذرد را بگویید تا با مشورت هم به یک معیار منطقی و درست برسید که در ازدواجتان تسهیل شود.
شاید یکی از دلایلی که شما احساس ناراحتی می کنید نبودن یک رابطه مناسب و عمیق عاطفی بین شما و خانوده به خصوص مادر است. سعی کنید ارتباط عمیق عاطفی با اعضای خانواده برقرار کنید؛ از این طریق درک متقابل ایجاد می شود. شما به دلیل سخت گیری مادر پی می برید و ایشان هم به نیاز و احساس شما واقف می شود.
به نظر می رسد تا حدودی به اطرافیان تان بدبینی دارید. با کسانی از خانواده و اقوام معتمد و محرم خود صحبت کنید تا وضعیت شما را بدانند و شرایط ازدواج آسان را فراهم کنند. نمی دانم سن تان چقدر است، اما هیچ وقت برای یک ازدواج مناسب دیر نیست. دخترانی مانند شما زیاد هستند اما با صبوری و عفت امیدوارند تا خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز کند. پس نگران دیر شدن ازدواج نباشید.
نکته دیگر این که تا می توانید توانایی های فردی و اجتماعی خود را رشد دهید، با بالا بردن توانمندی ها، هنر و مهارت ها، رشد صفات مثبت اخلاقی مثل خوش رویی، قناعت، صبوری، مسئولیت پذیری، با حفظ وقار و سنگینی و حضور بیشتر در محافل خانوادگی و اجتماعی مناسب، همچنین توجه به آراستگی ظاهر و باطن در فعالیت های اجتماعی به خواست خدا همسر خوب برای شما پیدا می شود.
دخترهای کم سن و سال
پرسش 13. در شهر و روستای ما خیلی رسم بدی افتاده؛ مرتّب به خواستگاری دختران کم سن می روند. اکثر زوجین بیش از ده سال اختلاف سن دارند. ما که به سن آنها بودیم ازدواج در آن سن بد بود و حالا که ما بزرگتر شدیم دوباره سن ازدواج هم پایین آمده. درحالی که گاهی این دخترها از لحاظ جسمی و روحی هنوز آماده نیستند. البته تحصیلات اکثر این دخترها زیردیپلم است و پسرها هم فقط تا دیپلم درس خوانده اند. اما پسران تحصیل کرده هم سراغ دختران کم سن و سال می روند. من و خواهر کوچک ترم حتی یک خواستگار هم نداریم.
مسئله ای که شما مطرح نموده اید دو جنبه دارد؛ یک جنبه سیاست های کلان اسلامی و یک جنبه دستورالعمل های فردی و جزیی که متناسب با شرایط فردی و عینی توصیه می شود.
در مورد سیاست های کلان اسلامی، بهار ازدواج دختر در حالت عادی و در وضعیت فعلی، بین 18 تا 24 سالگی است و باید بپذیریم، ادامه تحصیل با ازدواج منافات ندارد، بلکه چه بسا بهترین نوع ادامه تحصیل در زمانی است که شخص نیازهای عاطفی و جنسی اش از طریق درست و ازدواج جبران شده باشد. ملاک حقیقی کفویّت نیز تنها تحصیلات نیست، بلکه اگر دیگر شرایط مناسب باشد اشکالی ندارد که با کسی که سطح تحصیلاتش پایین تر است ازدواج شود.
اما موضوعی که شما مطرح کردید شاید بتوان گفت یک مشکل است اما قابل حل است. متأسفانه رفتارها و باورهای اشتباه در جامعه به خصوص جوامع کوچک مشکلاتی را برای عده ای ایجاد می کند که سخت می شود جبران کرد.
برخی دخترها ادامه تحصیل نمی دهند و شاید پسرها هم خیلی تحصیلات بالایی نداشته باشند و به دلیل یک باور سنتی که مرد باید از بعضی جهات از خانم سر باشد از جمله تحصیلات، پسرها به خواستگاری دخترهایی می روند که از لحاظ تحصیلاتی پایین تر از خودشان باشند و چون شما دارای تحصیلات بالایی هستید آنها به خودشان اجازه نمی دهند تا به خواستگاریتان بیاید. شما تحصیل را انتخاب کرده اید؛ برای انتخاب خودتان ارزش قائل شوید تا راحت تر باشید. علاوه بر این، اگر با این شرایطی که گفتید راضی به ازدواج با فردی با تحصیلات پایین تر از خودتان هستید این را به طریقی به اطرافیانتان بگویید تا اگر کسانی باشند که مایل به ازدواج با شما هستند ولی به دلیلی پا پیش نمی گذارند، با اطمینان خاطر اقدام کنند. علاوه بر آن در مورد رفتار خود و خانواده تان تجدید نظر کنید. شاید رفتار شما در بین اطرافیانتان طوری است که دیگران بین خودشان و شما تفاوت و تمایزی حس می کنند و همین باعث عدم اقدام آن ها می شود. در ضمن دقت کنید توان مندی ها و رفتارهایی که در بین اطرافیانتان پسندیده است و باعث توجه آن ها می شود را بشناسید و آن ها را در خود ایجاد کنید.
همچنین سعی کنید ارتباط های وسیع تر خود را با اجتماعات خانم ها فراهم کنید تا در شرایطی قرار بگیرید که برای انتخاب مناسب مورد شناسایی قرار بگیرید و در همه حال دعا کنید و از خداوند بخواهید آن چه صلاح است را فراهم کند.
خواستگار و سهمیه دانشگاه ها
پرسش 14. گناه ما چیست؟ چرا هرچه از خدا می خواهم که یک نفر خوب نصیبم کند نصیبم نمی کند؟ هر روز دعا و گریه می کنم. خدایا! کاری کن من به گناه نیفتم. کمک کن ازدواج کنم. اگر هم در طالعم ازدواج نیست لااقل این را به نحوی به من بگو. از نظر تحصیلات هم من فوق لیسانس هستم اما برای مشغول شدن به کار باید امتحان بدهم و از هفت خوان سهمیه داران رد بشوم، آیا این عدالت است؟ اگر پدران آن ها رفتند و زحمت کشیدند و شهید شدند اجرشان با خدا؛ چرا فقط به صرف این که پدرش شهید شده باید بدون هیچ تلاشی دانشگاه برود بعد هم حتماً استخدام شود؟
در ابتدا باید این نکته را یادآور شویم که باید به لطف و محبت خدا امید بیشتری داشته باشید و مطمئن باشید که با عمل صحیح و دعا به خواسته صحیح خود می رسیم، اگرچه ممکن است با تأخیر همراه باشد. باید برنامه ریزی زندگی شما به سوی فراهم آمدن شرایط اولیه ازدواج باشد هرچند این شرایط چند سال بعد محقق شود. فراهم کردن موقعیت برای خواستگار مناسب نیاز به اقدامات ذیل دارد:
اقدام اول؛ اهمیت دادن به معیارهای اصلی و ساده گرفتن معیارهای فرعی و پایین آوردن سطح توقعات می باشد.
اقدام دوم؛ بالا بردن شایستگی خود، به طوری که سعی کنیم استعدادها و توانایی هایمان را گسترده کنیم تا دیگران، ما را با خصوصیات مثبتمان بشناسند و حضور در اجتماعات سالم و برقراری ارتباط مؤثر با دیگران حضور فعال داشته باشیم.
اقدام سوم؛ آراستگی همراه با وقار در معاشرت های اجتماعی و فعالیت های خوب و مناسب، به طوری که با اصلاح اخلاق و رفتارهای نامناسب خود به تقویت مهارت های مناسب ارتباط و از جمله خوش خلقی و احساس مسئولیت در خانواده و در میان دوستان و اقوام داشته باشیم.
مسلماً قراردادن سهمیه برای این عزیزان در راستای تحقق عدالت، آموزه های اسلامی و منافع ملی است و یکی از وظایف حکومت اسلامی می باشد این گونه ترجیحات برای فرزندان شهدا به این خاطر است که نشان دهیم مردم ایران فداکاری پدران و شهادت آنها در راه دین و کشور را فراموش نکرده اند و ترجیحاتی که دارند چیز قابلی نیست که منت بر سر آنها گذاشته شود و ضربه روحی و فقدان پدر را جبران کند و دلایل متعددی پشتوانه این اقدامات می باشد که مهم ترین آنها عبارتند از: اجرای عدل و قسط که یکی از مهم ترین وظایف حکومت اسلامی در جامعه می باشد اقتضا می کند که به هر فردی از افراد جامعه براساس میزان خدمات و اقداماتی که برای جامعه انجام می دهد، توجه شده و حق متناسب خود را دریافت نماید. بر این اساس فرزندان شهیدی که پدرانشان جان بر کف نهاده و با ایثار و فداکاری خود امنیت ملی، تمامیت ارضی، منافع ملی کشور را از هجوم بیگانگان به قیمت جان خود یا از دست دادن بهترین سال های خود در زندان های دشمن، تأمین نموده اند براساس عدل و انصاف حکومت اسلامی باید متولی امور زندگانی آنها و جبران خسارت های وارده باشد.
چنان که حضرت علی(علیه السلام) در فرمان خود به مالک اشتر می نویسد:
«هرگاه کسی از سپاه تو به درجه شهادت رسید و یا شخصی از دشمنانت در اثر قتل و جرح به گرفتاری شدید مبتلا گردید در این صورت همانند وصی دلسوز و مورد اعتماد کارهای خانواده آنان را اداره کن تا اثر فقدانش در میان اهل بیت او ظاهر نگردد».[15]
ضرورت این مسئله را یک حرکت حکومتی و عمومی تلقی می نماید و این مسئله علاوه بر جنبه اقتصادی شامل سایر امور عاطفی، تربیتی و آموزشی می شود. سیره آن حضرت در طول حیاتشان همواره بر توجه کامل به امور خانواده های شهدا و ایثارگران نسبت به نیازهای آن زمان تأکید دارد. نمونه آن داستان معروفی است که حضرت به زن و فرزند یکی از شهدا در آوردن آب و طبخ نان کمک می کند و حتی صورت به آتش تنور گرفته و از بی خبری حکومت از این خانواده ناراحت است.
همچنین در پیمان صلح امام حسن آمده است: «معاویه موظف است همواره از خراج مبلغ یک میلیون درهم تسلیم امام حسن(علیه السلام) نماید تا میان بازماندگان شهدای جنگ جمل و صفین که در رکاب علی(علیه السلام) کشته شده اند تقسیم شود».
بنا بر آموزه های اسلامی هرگونه کوتاهی در رسیدگی به امور این عزیزان ظلم به حقوق مسلم آنان بوده و منافی عدل و قسط می باشد. چگونه می توان کسانی را که در راه تأمین امنیت و آسایش دیگران و حفظ کیان اسلامی بهترین شخص خود را که از همه لحاظ تأمین کننده زندگی آنها بوده از دست داده اند یا معلول و مجروح شده اند یا بهترین سال های عمر خود را در زندان های دشمن یا در جبهه ها از دست داده اند و خود و خانواده اش گرفتار عقب ماندگی اقتصادی، تحصیلاتی و… شده اند را با افرادی مرفه که در پشت جبهه ها در سایه امنیت و آرامش ناشی از فداکاری این عزیزان به زندگی خود پرداخته و از همه مواهب دولت اسلامی برخوردار شده اند را مساوی دانست. آیا این عین ظلم و بی عدالتی نیست.
در نظر قرآن کریم نیز رزمندگان با کسانی که در خانه نشستند مساوی نیستند.
(((لا یَسْتَوِی الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَ الْمُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللّهُ الْمُجاهِدینَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَی الْقاعِدینَ دَرَجَةً وَ کُلاًّ وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنی وَ فَضَّلَ اللّهُ الْمُجاهِدینَ عَلَی الْقاعِدینَ أَجْرًا عَظیمًا)))[16]؛
«مؤمنان خانه نشین که زیان دیده نیستند با آن مجاهدانی که با مال و جان خود در راه خدا جهاد می کنند یکسان نمی باشند. خداوند، کسانی را که با مال و جان خود جهاد می کنند به درجه ای بر خانه نشینان مزیت بخشیده، و همه را خدا وعده نیکو داده، و مجاهدان را بر خانه نشینان به پاداشی بزرگ، برتری بخشیده است».
مسئله دیگری که حائز اهمیت می باشد تغییر اوضاع و شرایط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، امنیتی و… می باشد. براساس قوانین حاکم در آن زمان غنایم حاصل از جنگ ها اعم از سلاح، زیورآلات و… بین رزمندگان توزیع می شد و کسانی که در جنگ حاضر نبودند بهره ای نیز نداشتند.
به عنوان نمونه، ابن ابی الحدید از ابوالاسود دئلی روایت می کند: «پس از پیروزی امام علی(علیه السلام) در جنگ جمل آن حضرت وارد بیت المال بصره شدند و تمام آن را که بسیار هم زیاد بود بین سپاهیان خود که در جنگ حاضر بودند تقسیم نمودند. مردی که در جنگ شرکت نکرده بود تقاضا کرد که به او هم سهمی بدهند. امام(علیه السلام) سهم خود را به او بخشیدند».
اما در زمان ما به علت تغییر اوضاع و شرایط زمانه و تغییر شیوه تأمین امنیت مردم، مدیریت اقتصادی و… دیگر نمی توان مثلاً سلاح های به دست آمده در جنگ مثل هواپیما، توپ، تانک و… را یا منابع عظیمی را که از دشمن به دست می آید یا بازپس گرفته می شود و… را بین رزمندگان تقسیم نمود و مصلحت حکومت اسلامی نیز اقتضا نمی کند ولی باید حداقل به میزان سایر افراد جامعه امکانات پیشرفت و وسایل مورد نیاز این عزیزان را تأمین نمود. هزینه کردن درصدی از سرمایه آموزشی کشور برای نوجوانان بی پدر هزینه زیادی نیست. علاوه بر اینکه پدران همین فرزندان غالباً جوانانی بودند که می توانستند از سرمایه کشور برای تحصیل خود استفاده کنند بودند آنان حفظ از کیان اسلامی و مرز و بوم کشور و فدای جان خود را انتخاب کردند و سزاوار نیست که این افراد از امکانات تحصیلی پس از جنگ نیز محروم باشند.
از این نکته غفلت نکنیم که: باید توجه داشت که معنای توحید و عدالت این نیست که همه افراد جامعه چه آنهایی که هشت سال در راه دفاع از این مرز و بوم در جبهه ها جنگیدند و همه هستی خود را در طبق اخلاص قرار دادند و یا آنهایی که سالیانی در سیاه چال های صدام زیر شکنجه بودند، با آنهایی که حتی یک بار هم از ترس جان و مال خود پا به جبهه ها نگذاشتند، یکسان و مساوی قلمداد شوند؛ این کمال بی عدالتی است که به چشم تساوی به آنها نگاه شود.
در هر صورت عمل به آموزه های اسلامی و سیره معصومین(علیهم السلام) و همچنین رعایت عدالت، قدردانی از عزیزان یاد شده، در نظر گرفتن سازوکارهایی مناسب برای جبران مشکلات و کاستی های مختلف زندگی این عزیزان را وظیفه نظام اسلامی به هر طریق ممکن و مشروع می داند و چنین پاسداشت و تکریمی از ایشان کاملاً منطقی و عادلانه می باشد و بالاخره این که این مسئله اختصاصی به نظام ما هم ندارد.
به عنوان نمونه برخی کشورهای اروپایی هنوز به بازماندگان جنگ جهانی دوم تسهیلاتی ارائه می دهند. یا این که در آمریکا سربازان شرکت کننده در جنگ می توانند به صورت رایگان وارد دانشگاه بشوند و خانواده هایی که سرپرست آنان در جنگ از بین می رود مشمول حمایت های مختلفی قرار می گیرند.
خدا جوابم را نداده
پرسش 15. دو سال است که دعا می کنم تا خدا به من همسری خوب عطا کند، اما خدا جوابم را نداده است. هر کاری که فکرش را بکنید کردم: ختم چهل گانه نماز شب و نماز استغاثه به حضرت زهرا(سلام الله علیها) و دعای توسل و زیارت عاشورا و ختم قرآن و انواع و اقسام اذکار و ادعیه. بنابراین تصمیم گرفتم با خدا قهر کنم و دیگر حتی نماز هم نخوانم. دارم ایمانم را از دست می دهم. حال خوبی ندارم. شنیدم در سحرگاه دعا رد نمی شود؛ چهل سحر دعا کردم. پس جواب من چه می شود؟
واقعیت کنونی جامعه بالا رفتن سن ازدواج به طور همگانی است، نداشتن خواستگار پدیده ای اجتماعی است که عوامل متعددی دارد به گونه ای که وضعیت اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه، بعضی توقعات و انتظارات خانواده ها و دامن زدن به فرهنگ تشریفات و نظیر آن و مشکل بیکاری پسران و عدم توانایی آنها برای تأمین نیازمندی های زندگی مستقل از جمله عواملی است که موجب این امر گردیده خداوند تبارک و تعالی در قرآن یک راه کار اساسی برای این امر تعیین نموده که اگر مسئولین و دست اندرکاران و خانواده ها به آن توجه کرده و عمل نمایند این مشکل به طور قطع حل خواهد شد و آن این که در قرآن می فرماید:
(((وَأَنکِحُوا الْأَیَامَی مِنکُمْ)))[17]؛
«مردان و زنان بی همسر خود را همسر دهید».
یعنی وظیفه شماست که شرایط ازدواج را فراهم کنید. شایسته است از همت خانواده ها و اطرافیان و افراد دلسوز و با تجربه جهت آشنایی و معرفی موارد مناسب ازدواج بهره گرفت.
یکی از مهم ترین شیوه های دیگر دعاست که در سوره فرقان می فرماید:
(((رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماما)))[18]؛
«پروردگارا عطا فرما به ما همسر و فرزندانی که مایه روشنی چشم ما باشند».
و به طور کلی باید دلایلی که مانع این امر هستند برطرف گشته و عواملی که می تواند در ایجاد آن اثر داشته باشند را فراهم نمود.
اول از شما سؤال می کنم چرا فقط با دعا توقع همسر خوب را دارید؟
یکی از شاخصه های ایمان صبر و رضایت به آن چه است که خداوند در زندگی برای ما می خواهد. مؤمن معتقد است به این که هرچه در زندگی رخ می دهد خواست خدا و خیر است (الخیر فی ما وقع). پس چه طور با مستجاب نشدن آنچه دلتان می خواهد، ایمانتان کم شده؟ ان شاءالله این چنین نیست البته گاهی جوانی و کم تجربگی به نوعی کم صبری را به دنبال دارد، اما توصیه می شود ایمان و توکل خود را حفظ کنید و با راه کارهای ارائه شده شرایط را برای ازدواج مناسب فراهم کنید.
از قدیم گفته اند از شما حرکت، از خدا برکت. چه کسی گفته انسان برای رسیدن به خواسته هایش فقط باید شبانه روز دعا کند و انتظار داشته باشد که خدا هم باید هرچه او می خواهد به او بدهد. دعا کردن و درخواست از خدا لازمه رسیدن به هر خواسته ای است ولی گاهی تنها دعا و نیایش کفایت نمی کند، به این معنا که ما باید بکوشیم وسائل و ابزار مورد نیاز برای رسیدن به خواسته های خود را فراهم کنیم تا آنچه صلاح ما است فراهم شود و بدانیم در بعضی مواقع دعاهای ما موثر واقع نمی شود، زیرا خداوند خیری را که ما نمی دانیم برای ما مقرر فرموده است.
اما چه کارهایی می شود انجام داد تا به خواست خدا خواستگار مناسبی فراهم شود؟
اولین موضوع این است که دختری که خواستگاری ندارد به علت عدم شناخت دیگران است. دختران باید برای خانواده ها شناخته شوند. روابط اجتماعی مثبت با خانم ها و خانواده ها را باید ایجاد کرد. در اجتماعات سالم ظاهر شوید. با حفظ حریم های اخلاقی باید در محیط های اجتماعی هم طراز خانواده ارتباط داشت. با حضور در این محافل استعدادها و خلاقیت های درونی شما بروز می کند و مورد توجه واقع می شوید.
دوم این که، سعی کنید توانمندی ها و مهارت ها و هنر خود را افزایش دهید تا در این محیط ها شایستگی های اخلاقی، رفتاری، پوشش و متانت شما معلوم شود. تا آنجا که می توانید شایستگی های خود را افزایش دهید، از همه مهم تر روی اخلاق فردی خود کار کنید. ویژگی های اخلاقی خود مثل سازگاری، قناعت و کم توقعی، عفّت، خانه داری و پرتلاش بودن را بالا ببرید.
سوم، باید از بعضی معیارهای سخت گیرانه چشم پوشی کرد، مثل معیارهایی که بیشتر ذوقی و سلیقه ای هستند و خیلی برای ازدواج اولویت ندارند، مانند تحصیلات عالی یا ظاهر زیبا یا امکانات مالی خوب از آغاز ازدواج یا… باید کاری کرد تا دامنه انتخاب بزرگ تر شود بنابراین، از بلندپروازی، رؤیاپردازی و بالا بودن سطح توقع خودداری کنید.
از طرف دیگر، اخلاق نامناسب و رفتارها و نقاط ضعفی را که در ازدواج مورد توجه قرار می گیرد از خود دور کنید. مثل بدخلقی، عصبانیت، بدزبانی، تنبلی و نامهربانی و… که هیچ کس دوست ندارد با این چنین افرادی زمانی کوتاه هم زیستی کند، چه رسد به اینکه عمری را بگذراند. خوب است اینجا اشاره ای به آیه ای در قرآن کریم کنیم که می فرماید:
(((وَمَن یَتَّقِ اللَّـهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَ جًا)))[19]
یکی از موارد مهم تقوا، از بین بردن رذائل اخلاقی است که با وعده خداوند راه چاره و خروج از مشکل هم فراهم می شود.
چهارم، انسان ها از آراستگی ظاهری و باطنی دیگران حس خوبی پیدا می کنند. پس توجه داشته باشید که ظاهری آراسته همراه با متانت یک خانم شایسته داشته باشید. البته منظور ما از آراستگی ظاهری به هیچ وجه آرایش و پیرایش هایی نیست که متأسفانه در قشر خاصی از جامعه رایج است. همچنین از رفتارهای سبک و دور از شأن یک خانم دوری کنید که می تواند تأثیر منفی روی دیگران بگذارد. یک عامل فرعی دیگر که می تواند اثر منفی داشته باشد عدم تفاوت ظاهر دختر خانم ها با خانم های متأهل است؛ با توجه به شرایط فرهنگی این موضوع را هم رعایت کنید.
پنجم، احساس مسئولیت و اقدام همه افراد در اجتماع از جمله در میان فامیل و دوستان معرفی دخترها و پسرهای مناسب یکدیگر به هم از امور ضروری است. البته این مورد از عهده شما خارج است اما می توانید با افراد معتمد و باتجربه اطرافتان صحبت کنید تا اگر مورد مناسبی می شناسند معرفی کنند.
در آخر دعا و توکل به خداوند و توسل به ائمه(علیهم السلام) است که شما انجام داده اید اما بدانید اگر نگاه ناامیدی به دعاهایتان دارید دعا مستجاب نمی شود. در دعا کردن هم مثل بقیه امور زندگی، چند عامل باید دست به دست هم دهند تا نتیجه بدهد. پس امیدوار باشید و با یقین و اصرار و فراهم کردن شرایط از خداوند بخواهید، خدا کسی را از خانه اش نا امید نمی سازد.
(((وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ)))[20]؛
«هر که به خدا توکل کند، خدا او را کفایت می کند».
اعتیاد پدر
پرسش 16. شخصی در دانشگاه از من خواستگاری کرد؛ تمام شرایط اخلاقی و ایمانی مناسب و پسندیده را دارا هست. اما متأسفانه پدر و مادرشان 10 سال است که به علت اعتیاد پدر متارکه کرده اند. پدر و مادرم کاملاً مخالف هستند و حتی اجازه صحبت نمی دهند. معتقدند وی پشتیبانی ندارد و جایگاه آنها هم در فامیل خدشه دار می شود. چه طور باید رفتار کنم که خانواده ام رضایت قلبی داشته باشند؟
در مواردی که نظر خانواده مخالف ازدواج است و معیارهای لازم، در خواستگار و خانواده او موجود است بهترین کار صحبت و جلب اعتماد و اطمینان ایشان است، متوجه باشید که شما به رضایت پدر با توجه به حکم شرعی فقها لازم بوده و به رضایت مادرتان نیز نیاز دارید.
براساس آموزه های دینی و توصیه های لازم، احترام به والدین به تصریح قرآن کریم واجب بوده و در یک نگاه کلی، هیچ پدر و مادری دوست ندارد فرزندشان در زندگی آرامش و آسایش کوتاه و گذران داشته باشند و با توجه به فرهنگ جامعه ما، چون والدین، تأثیر عمیق و به سزا در ذهن و کارکرد اجتماعی فرزندان دارند و بعد از تشکیل خانواده، پشتوانه خانواده تازه شکل گرفته محسوب می شوند؛ لذا همراهی نکردن آنها برای فرزندان، یک شکست محسوب می شود. زندگی اگر بدون همراهی و حمایت والدین تشکیل شود، میزان موفقیت خانواده کم می شود. راه به دست آوردن رضایت والدین، تلاش در جهت کسب موافقت آنان است.
در ابتدا واقع بینانه دلیل مخالفت آنها را جویا شوید. اگر دلیل درستی دارند شما هم باید جواب منطقی داشته باشید. به هیچ وجه در مقابل آنان جبهه گیری نکنید؛ سعی کنید با تلاش کردن در محبت و تدبیر امور و مصلحت اندیشی نظر موافق آنها را جلب کنید. به این طریق که با آنها صحبت کنید و بگویید که ارزش آدم ها به توانایی و شخصیت خودشان است و تحقیقاتی که انجام داده اید و مورد تأیید است را تأکید کنید، به خصوص اینکه اشتباه پدر جبران شده است و ایشان الآن در سلامت هستند و نباید اشتباه او را به پای پسر گذاشت. درست است که پدر الگوی فرزند است اما این مسئله می تواند به این شکل باشد که این فرد نتیجه و عواقب رفتار نادرست پدر را تجربه کرده و دیگر تکرار نمی کند و فراوان هستند فرزندان این چنین افرادی که بسیار موفق بوده اند.
دوم اینکه، فردی از اقوام را واسطه قرار دهید تا با آنها صحبت کند. در هر صورت با صحبت و دلیل می توانید مشکل را حل کنید. به پدر و مادرتان پیشنهاد کنید که فرصت بیشتری بدهند و بیشتر تحقیق کنند تا از این طریق اطمینان ایجاد شود. اگر به هر دلیل رضایت آنان فراهم نشد، بدون رضایت آنان اقدام نکنید گاهی در زندگی باید انتخاب های سخت بکنیم و از آنچه به نظرمان درست است دست بکشیم و به آنچه محبت داریم جدا شویم، بدانید خود این انتخاب سخت، زمینه رشد و تعالی را فراهم می کند و دعای خیر پدر و مادر که به شدت به آن نیاز داریم بدرقه زندگی تان می شود. توکل به خدا کنید و راضی به مصلحت او شوید.
مخالفت پدر و مادر
پرسش 17. چند تا خواستگار داشتم که به نظر موقعیت خوبی داشتند ولی پدر و مادرم بدون هیچ علتی آنها را رد کردند. حالا هم پسرخاله ام از من خواستگاری کرده است. انصافاً هم درسش را می خواند هم پسر خوب و مؤمنی است. ولی پدرم رضایت نمی دهد. لطفاً راهنماییم کنید چه طور به پدر و مادرم بگویم که قصد ازدواج دارم؟
جوانان برای شروع یک زندگی موفق و پایدار نیاز به رضایت والدین دارند که پشتوانه روحی و عاطفی مستمر برایشان فراهم شود. در یک توصیه کلی برای تحصیل رضایت والدین از چند راه کار می توانید استفاده کنید:
– صحبت همراه با احترام و محبت با والدین بدون سماجت؛
– استفاده از همکاری و میانجی گری خیر اندیشان و خویشاوندان نزدیک و صاحب نفوذ بر روی آنان؛
– اصرار آمیخته به محبت و فرمان برداری و دعا به درگاه خداوند؛
– گاهی اوقات صبر و تحمل و گذر زمان، خود به عنوان یک عامل مؤثر، می تواند شما را در رسیدن به هدفتان یاری دهد. پس صبر و تحمل داشته باشید و عجولانه عمل نکنید، بلکه اجازه بدهید مدتی بگذرد.[21]
اما اگر به طور اختصاصی بخواهیم به سؤال شما بپردازیم به نکات زیر توجه کنید:
گفتید پدرتان بدون دلیل خواستگاران را رد می کنند. معمولاً بزرگ ترها کاری را بدون دلیل انجام نمی دهند، آن هم موضوع سرنوشت فرزندشان، پس شما باید با آنها صحبت کنید و دلیل کارشان را بپرسید. اگر از پدر خجالت می کشید با مادر مطرح کنید. با این روش به خیلی موضوعات که آنها توجه کرده اند و شما متوجه نبودید پی می برید.
اگر پسر خاله تان را مناسب ازدواج می دانید واقعاً شجاعانه و محترمانه اول با مادر صحبت کنید و در صورت مناسب بودن شرایط با پدرتان صحبت کنید. در صورتی که روابط تان با آنها صمیمی نیست با یکی از افراد خانواده تان که می تواند با آنها صحبت کند موضوع را مطرح کنید.
همچنین بزرگترهای فامیل که پدرتان از آنها حرف شنوی دارد می توانند به شما کمک کنند. چون خواستگارتان فامیل است پس نزدیکانی که در این ارتباط هستند می توانند کمک باشند. اما همان طور که گفتم بهترین راه این است که رابطه خود را با آنها بهتر کنید و خود به طور مستقیم با مادرتان صحبت کنید تا ایشان با درایت و مهارت خود بتوانند مشکل را حل کنند. شاید مشکلات و مسائلی پشت پرده است که به واسطه کم تجربگی به فکر شما نمی رسد.
در ضمن صحبت کردن و دلیل پرسیدن به آنها نشان می دهد که این موضوع برای شما مهم است و قصد ازدواج دارید و در حین صحبت می توانید با بیان خوبی های خواستگارتان، نظر مثبت خود را برای آمادگی ازدواج بیان کنید.
در انتها به خدا توکل کنید و از او کمک بخواهید تا آنچه صلاح شما است پیش آید.
چه طور جبران کنم!
پرسش 18. خواستگاری داشتم که به علت همسطح نبودن با او پیش از خواستگاری جوابم منفی بود؛ با این وجود به علت اصرار زیاد مادرش برای خواستگاری به منزل ما آمدند. وقتی برای صحبت کردن به اتاق مراجعه کردیم، ایشان گفتند که دست شان در بچگی ضربه دیده و باعث شده زیبایی دست شان از بین برود. من اصلاً به دست ایشان نگاه نکردم حتی به چهره ایشان هم نگاه نکردم چون جوابم از قبل منفی بود. او گفت 4 سال پیش به خواستگاری رفتند و به خاطر دست شان جواب منفی گرفتند و تا مدت ها شب های جمعه به جمکران می رفتند و تا صبح گریه می کردند. به خاطر همین من می ترسم جواب منفی خودم را ابراز کنم و به ایشان بر بخورد و افسرده شوند. از بخت بد من، طبق گفته خانواده ایشان، این آقا با یک جلسه گفت وگو به بنده علاقه مند شده اند. به خاطر این قضیه از درس کناره گرفتم و عقب ماندم. احساس می کنم که به ایشان مدیون هستم. بفرمایید من چه رفتاری باید انجام بدهم؟ اگر دینی به گردنم هست چه طور باید جبران کنم.
شما فرد مستقلی هستید و باید از روی منطق و احساس شخصی خود برای زندگی آینده تان تصمیم گیری کنید؛ و مسلم است که احساس ترحم امروزی نمی تواند خوشبختی آینده شما را تضمین نماید. بهتر است یک بار دیگر تمام محسنات و معایب خواستگار خود را سبک، سنگین کنید و بدون جانب داری به یک نتیجه منطقی برسید. البته حتماً از والدین خود نیز کمک بگیرید.
شما فرمودید که با ایشان هم سطح نیستید. اگر عدم هم سطحی شما به مسائل مالی برمی گردد این امر دلیل موجّهی برای رد کردن خواستگار نیست، چرا که خداوند وعده داده است که از فضل خود کسانی را که ازدواج می کنند بی نیاز فرماید:
(((وَأَنْکِحُوا الْأَیَامَیٰ مِنْکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ)))[22]؛
«عزب هایتان را و غلامان و کنیزان خود را که شایسته باشند همسر دهید، اگر بینوا باشند خدا به کرم خود توانگرشان خواهد ساخت، که خدا گشایش دهنده و داناست».
اگر هم سطحی شما به امور معنوی برمی گردد که باید مقدار این عدم یکسانی سنجیده شود. شاید در مبانی با یکدیگر اختلافی نداشته باشید و فقط موارد جزیی باشد که می توان فعلاً از آن صرف نظر کرد و بعد با همفکری راهی برای آن پیدا کرد. البته در صورتی که این ظرفیت را در طرف مقابل می بینید و فردی خودرأی نباشد، شاید هم تفاوت شما به امور اجتماعی مربوط می شود که در این صورت با شناختی که از ایشان و خانواده شان دارید، می توانید تصمیم درستی بگیرید.
اگر در مجموع به این نتیجه رسیدید که کفو یکدیگر نیستید، یا به هر دلیلی از ایشان خوشتان نمی آید، پاسخ منفی خود را خیلی شفاف با مادر ایشان در میان بگذارید. باز هم تکرار می کنم که به خاطر ترحم و از سر دلسوزی وظیفه ای برای گفتن پاسخ مثبت به ایشان ندارید و دقت داشته باشید که مشکل دست ایشان نباید هیچ تأثیری در تصمیم گیری شما داشته باشد. خدا به فکر تمام بندگان خود هست. کما این که اهتمام به درس نیز نباید سد راه ازدواج شما قرار گیرد. سعی کنید با خانواده نیز مشورت کنید و نظر آنها را راجع به هم سطح بودن یا نبودن جویا شوید. شاید دید آنها به این مسئله نسبت به شما دقیق تر باشد.
گناه گذشته
پرسش 19. در سنین نوجوانی با پسر عمویم رابطه داشتم؛ البته هیچ مشکلی برایم به وجود نیامد. من آن موقع قبح این گناه را درک نمی کردم و بعد از این که فهمیدم دیگر تکرار نکردم. الآن به فردی علاقه مندم که کاملاً پاک است و فکرمی کند من هم پاک هستم و مهم ترین دلیلش برای ازدواج با من پاکی من است. مشکل اینجاست که وی این روابط را خیانت به همسر می داند و معتقد است باید از گذشته طرف مقابلش مطلع باشد. اخلاقاً و شرعاً وظیفه من چیست؟ از طرفی به ایشان علاقمندم و از طرف دیگر از فاش شدن قضیه و ریختن آبرویم می ترسم.
تا آنجا که از نوشته شما برمی آید دلیلی برای فاش شدن این قضیه وجود ندارد. از طرف دیگر شما گفته اید که از قبح آن گناه مطلع نبوده اید و پس از اطلاع از زشتی عمل، آن را ترک کرده اید؛ بنابراین عمدی در کار نبوده است. و خداوند توبه توبه کنندگان را می پذیرد.
درست است که این حق افراد پاک است که با افراد پاک ازدواج کنند، اما از طرفی شما نیز در دورانی این عمل را مرتکب شده اید که آگاهی نداشته اید. باید از گذشته خود توبه نموده و گناهی که بین خود و خدایتان است را با هیچ کس در میان نگذارید و از آبروی خود محافظت کنید. به خدا توکل کنید و از او بخواهید که در جبران گذشته به شما یاری رساند.
در رابطه با گناه گذشته گفتنی است که اقرار به گناه در حضور دیگران، کار درستی نیست، بلکه اگر اشاعه گناه باشد حرام است. اعتراف به گناه در پیشگاه خداوند باید صورت گیرد. در مواردی که انسان گناه خاصی را مرتکب شده نباید آن را ابراز کند بلکه باید به قصد آمرزش و مغفرت الهی در خلوت با خدایش از گناه اظهار پشیمانی و ندامت نماید و امیدوار به فضل و آمرزش الهی باشد و در زندگی مشترک، هم چنان بر پاکی خودتان و همسرتان معتقد باشید و با اطمینان و بدون هیچ گونه احساس گناهی رابطه صمیمی داشته باشید و فکر نکردن راجع به گذشته، آهسته آهسته خاطرات گذشته را فراموش کنید و تنها به موفقیت در آینده فکر کنید.
به او فرصت دادم
پرسش 20. من خیلی به دین اهمیت می دهم و هدفم از ازدواج هم این است که همسرم مرا بیشتر به خدا نزدیک کند! خواستگاری دارم که پسر خوبی است ولی در عقاید کمی ضعف دارد! به او جواب منفی دادم ولی او مرتّب اصرار می کند. به او گفتم هر وقت عقاید و افکارت مثل من شد بیا. ۳ سال هم به او فرصت دادم! نمی دانم پیشنهادم کار درستی بوده یا نه؟
خوب بود بیشتر توضیح می دادید که آیا خواستگار شما تنها در اعتقادات ضعف دارد یا مشکلات دیگری نیز دارد؟ از طرف دیگر آیا مشکلات او ضعف در مبانی اعتقادات و اصول است یا به امور جزیی و قابل اصلاح باز می گردد؟ اگر اصول اعتقادی شما دو نفر یکسان است، نیازی به این شرط نیست و می توانید با شروع زندگی مشترک با صبر و توکل نقاط ضعف را جبران سازید. اما اگر به نظر شما مشکل عمیق و ریشه ای است، جواب منفی شما اشتباه نیست. در ضمن در سؤال خود هم به عقاید اشاره کرده اید و هم به افکار. قرار نیست همه مثل هم فکر کنند. خداوند از روی مصلحت و با درایت کامل افراد را با سلایق و خصائص گوناگون آفریده است:
(((… وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا)))[23]؛
«ما شما را از جماعت ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید هر آینه گرامی ترین شما نزد خدا، پرهیزگارترین شماست خدا دانا و کاردان است».
این که گفته می شود زن و مرد در کنار یکدیگر به تکامل می رسند به همین دلیل است که آنها با دو طرز فکر و دو شخصیت متفاوت می توانند نقاط ضعف یکدیگر را جبران نمایند.
به عبارت دیگر آنچه در وجود زن یا مرد نیست در وجود دیگری هست و به طرف دیگر در رسیدن به مقصد کمک می کند. بنابراین سعی نکنید او را کاملاً به خود شبیه کنید. کما این که شما نیز انسان کاملی نیستید. این که اگر در مبانی و اصول اعتقادی ضعفی هست باید جبران شود کاملاً صحیح است به ویژه که شما زن هستید و پس از شروع زندگی مشترک تأثیرات مرد بر روی زن، بسیار قوی تر از زن بر مرد خواهد بود. به همین دلیل است که در روایات ما تأکیدی که بر رد کردن خواستگار بی ایمان وجود دارد چندین برابر شدیدتر از تأکید بر خواستگاری نکردن از زن بی ایمان است. اما فراموش نکنید که نباید از علاقه خواستگارتان به خود سوءاستفاده کنید و قصد داشته باشید پیش از ازدواج با اجبار او را شبیه خود کنید.
اما در مورد بازه زمانی 3 سال؛ نمی دانم روی چه حسابی این بازه را تعیین کرده اید و آیا اصلاً خانواده در جریان هستند یا نه؟ اگر با خانواده مشورت کنید و جواب معقول تری بدهید مناسب تر باشد. بهتر است تکلیف خود و خواستگارتان را هرچه سریع تر و با فرصتی منطقی تر و با صلاح دید خانواده ها روشن کنید.
دعا برای خواستگاری
پرسش 21. لطفاً دعایی برای سریع آمدن خواستگار خوب بیان کنید.
برای ازدواج به توصیه حضرت آیت الله بهجت، نماز جعفرطیار(علیه السلام) را بخوانید. به علاوه، این دعا را نیز در قنوت نماز و بعد از هر نماز، در سجده و یا هر وقت دیگر زیاد بخوانید: «اَللّهُمَّ اَغنِنی بِحَلالِکَ عَن حَرامِکَ وَ بِطاعَتِکَ عَن مَعصِیتِکَ». برخی از بزرگان توصیه کرده اند این دعا را 114 مرتبه در یک مکان مقدس مانند مسجد یا زیارتگاه خوانده شود.
همچنین زیاد بخوانید:
(((رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ)))[24]؛
«خدایا! بی تردید من به خیری که تو بر من فرو می فرستی نیازمند و محتاجم».
(((رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماما)))[25]؛
«پروردگارا! به ما از همسران و فرزندانمان آن ده که مایه روشنی چشمان ما باشد، و ما را امام پرهیزکاران گردان».
این آیه را زیاد بخوانید به خصوص در قنوت نمازها و صدقه و استغفار فراوان داشته باشید و پس از هر نماز واجب از خداوند درخواست همسر شایسته نماید. چهل روز دعای «یا من تحل به عقد المکاره…»[26] را بخوانید.
از سویی دیگر از برخی معیارهای غیرضروری بگذرید و علاوه بر شایستگی های فردی، مانند: خوش اخلاقی، ادب و تحصیل، در اجتماعات سالم مثل مساجد و برنامه های مذهبی و میهمانی ها حاضر شوید تا زمینه انتخاب شما مهیا شود و تا حصول شرایط از خداوند کمک بخواهید، که خدا کسی را از خانه اش ناامید برنمی گرداند.
پی نوشت ها
[1]. مائده، آیه 5.
[2]. نساء، آیه 25.
[3]. نور، آیه 33.
[4]. امیرحسین بانکی پور، مطلع مهر، صص 28و 29.
[5]. نهج البلاغه، محمد دشتی، ح 54.
[6]. همان، ح 161.
[7]. مکارم اخلاق ج2، ص286.
[8]. ر.ک:
– مطلع مهر، امیرحسین بانکی پور، انتشارات حدیث راه عشق؛
– مهارت های زندگی خانوادگی در آیات و روایات، زهرا آیت اللهی، قم: دفتر نشر معارف؛
– پرسش ها و پاسخ های دانشجویی، دفتر 47، خواستگاری، محمدرضا احمدی، قم: دفتر نشر معارف؛
– پرسش ها و پاسخ های دانشجویی، دفتر 48، مهارت های زندگی (ویژه متأهلین)، علی احمد پناهی، قم: دفتر نشر معارف؛
– گذر از پیچ و خم های خواستگاری، ضروری ترین مهارت ها در آستانه ازدواج، انتشارات آستان قدس.
[9]. کلینی، کافی، ج2، ص106.
[10]. اعراف، آیات 16و17.
[11]. روم، آیه 21.
[12]. نور، آیه 33.
[13]. ر.ک: علینقی فقیهی، تربیت جنسی.
[14]. نور، آیه 36.
[15]. بحارالانوار، ج 77، ص 251.
[16]. نساء، آیه 95.
[17]. نور، آیه 32.
[18]. فرقان، آیه 74.
[19]. طلاق، آیه 2.
[20]. طلاق، آیه 3.
[21]. ر.ک: پرسش ها و پاسخ های دانشجویی، دفتر 25، روابط دختر و پسر، محمدرضا احمدی.
[22]. نور، آیه 32.
[23]. حجرات، آیه 13.
[24]. قصص، آیه 24.
[25]. فرقان، آیه 73.
[26]. مفاتیح الجنان.