خانه » همه » مذهبی » بخش دوم : شفـاعت

بخش دوم : شفـاعت


بخش دوم : شفـاعت

۱۳۹۵/۰۴/۰۵


۳۰۲ بازدید

حقیقت شفاعت

پرسش ۱۹ . مفهوم واقعى شفاعت چیست؟ و اقسام آن کدام است؟


یک. تعریف شفاعت

حقیقت شفاعت

پرسش 19 . مفهوم واقعى شفاعت چیست؟ و اقسام آن کدام است؟


یک. تعریف شفاعت

«شفاعت» در لغت، به معناى وساطت و میانجى گرى است. در گفت وگوهاى روزمره، به وساطت و میانجى گرى شخص مورد اعتماد در نزد بزرگى ـ به منظور عفو مجرمى یا برآوردن حاجت کسى ـ شفاعت گفته مى شود.

این معنا برآمده از ریشه لغوى این کلمه است؛ زیرا شفاعت از ماده «شفع» به معناى زوج ـ در مقابل «وتر» به معناى فرد ـ گرفته شده است.[1] گویا شخصى که متوسّل به شفیع مى شود، نیروى خود را به تنهایى براى رسیدن به مقصود کافى نمى بیند؛ بدین جهت نیروى شفیع و میانجى را به آن ضمیمه مى کند تا به مقصود خود نایل آید.

در اصطلاح «شفاعت، واسطه شدن یک مخلوق، میان خداوند و مخلوق دیگر، در رساندن خیر یا دفع شر ـ خواه در دنیا و خواه در آخرت ـ است»

دو. جایگاه شفاعت

1. در بینش توحیدى، خداوند مبدأ هستى است و همه موجودات از او، وابسته به او و پرتو فیض الهى اند.

2. خداوند، عالم هستى را بر اساس «نظام اسباب و مسببات» بنیان نهاده است و تحقق هر پدیده و پیدایش هر نوع اثرى در این عالم، از طریق سبب و علّت خاصى صورت مى گیرد؛ یعنى، اراده حکیمانه او به تحقّق امور، از طریق اسباب معیّن، تعلق گرفته است.

امام صادق (علیه السلام)  مى فرماید: «ابى اللّه ان یجرى الاشیاء الاّ بأسباب، فجعل لکل شى ءٍ سببا»[2]؛ «خداوند ابا دارد از اینکه امور را جز از طریق اسباب فراهم آورد، پس براى هر چیزى سببى قرار داده است»

در نتیجه: عالم هستى ـ که یک پارچه تجلّى فیض و عطاى خداوند است ـ مجموعه اى به هم پیوسته از اسباب و مسبب ها است.

خداوند فیض خود را ـ اعم از مادى و معنوى ـ از طریق سبب ها و علّت ها اعطا مى کند و اینها واسطه هاى فیض او است. «نقش اسباب و علل، وساطت در رسیدن فیض الهى به مخلوقات (شفاعت) است»

به تعبیر دیگر «شفاعت»، همان سبب بودن و تأثیرگذارى اسباب بر طبق نظام حاکم بر عالم هستى است. در حقیقت، در نگرش توحیدى، فیض الهى وقتى به اسباب و واسطه ها نسبت داده مى شود، «شفاعت» است.

سبب بودن جمیع علّت ها و اسباب طبیعى (همچون: سوزندگى آتش، روشنى و حرارت بخشیدن خورشید، درخشندگى ماه) و نیز سببیّت و تأثیرگذارى علل معنوى (مانند: سبب بودن توبه و استغفار براى آمرزش گناهان و نقش پیامبران و کتاب هاى آسمانى در جهت هدایت انسان ها) همگى شفاعت نامیده مى شود. این اسباب و علت هاى طبیعى و معنوى، شفیعان و واسطه هاى فیض الهى اند.

سه. اقسام شفاعت

با توجه به تعریفى که ارائه شد، شفاعت داراى سه قسم است:

1. شفاعت تکوینى؛ با توجه به نگرش توحیدى، اسباب و علل در اصل وجود و نیز در علّت بودن و تأثیر گذاریشان، وابسته به «علة العلل» (خداوند) و واسطه فیض او به مخلوقات اند. این وساطت «شفاعت تکوینى» نامیده مى شود.

2. شفاعت رهبرى؛ یکى از معارف مربوط به اصل معاد، انگاره «تجسّم اعمال» است. بر اساس آیات و روایات، همان گونه که باطن و حقیقت اعمال، افکار، اوصاف و اخلاق انسان به صورت حقیقتى عینى، در آخرت تجلّى مى کند؛ حقیقت روابط معنوى میان انسان ها نیز در آخرت به صورت ملکوتى خود، مجسم مى شود. وقتى شخصى، سبب هدایت یا گمراهى انسانى باشد، این رابطه رهبرى و دنباله روى در روز رستاخیز، مجسّم شده و «رهبر» پیرو خود را به دنبال خویش وارد بهشت یا جهنم مى کند.

قرآن کریم مى فرماید: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ»[3]؛ «روزى (رستاخیر) که هر گروهى را با رهبر و پیشوایشان فرا مى خوانیم»

و در مورد فرعون مى فرماید: «یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النّارَ»[4]؛ «روز قیامت، پیشاپیش پیروانش حرکت مى کند؛ پس آنان را وارد دوزخ مى کند»

مقصود از شفاعت رهبرى، جلوه گرى رابطه هدایت میان امام و مأموم (رهبر و پیرو) است. امام همان گونه که در دنیا، واسطه هدایت پیرو خویش است، در آخرت نیز واسطه ورود پیرو خویش به بهشت مى شود و او را با خود به آنجا وارد مى کند.

3. شفاعت مغفرت؛ مغفرت و آمرزش نیز همانند هر رحمت و فیض دیگرى، از طریق مجارى خاص و بر اساس نظام اسباب و مسببات به بندگان مى رسد؛ یعنى، خداوند امورى را به عنوان سبب هاى آمرزش و بخشش قرار داده است. با توجه به تعریف شفاعت، نقش این اسباب (واسطه هاى فیض مغفرت)، شفاعت مغفرت نامیده مى شود.

یکى از اسبابى که خداوند براى آمرزش قرار داده، درخواست اولیاى الهى در آخرت است؛ یعنى، خدا، آنان را واسطه در رسیدن فیض بخشش و مغفرت، به بندگانى خاص قرار داده است. بدین جهت اولیاى الهى، همانند سایر اسباب و علل، «شفیعان» نامیده مى شوند و به نقش وساطت آنان در رسیدن فیضِ «مغفرت و بخشش الهى» به بندگانى خاص، «شفاعت» مى گویند. در حقیقت شفاعت اولیاى الهى در آخرت، یکى از مصادیق «شفاعت مغفرت» است.

شهید مطهرى مى نویسد: «شفاعت[5]، همان مغفرت الهى است که وقتى به خداوند نسبت داده مى شود، با نام «مغفرت» خوانده مى شود و هنگامى که به وسایط و مجارى رحمت منسوب مى گردد، نام «شفاعت» به خود مى گیرد»[6]
در حقیقت، خداوند اراده کرده است بندگان خود را از رحمت مغفرت خویش بهره مند سازد؛ لکن براى اعطاى آن، مانند سایر فیض هاى خویش، اسباب خاصى قرار داده و شرایطى قائل شده است.

بر این اساس، خداوند، اولیاى الهى را به عنوان شفیعان و واسطه هاى فیض معین کرده تا آنان براى بندگانى که در دنیا با اعمال خویش، شایستگى بهره مندى از این رحمت الهى را پیدا کرده اند، درخواست مغفرت کنند.

قرآن کریم فرموده است: «در آن روز شفاعت نمى کنند، مگر کسانى که خداوند به آنان اذن دهد»[7] و «شفاعت نمى کنند مگر براى کسانى که خداوند مى خواهد آنان را ببخشاید».[8] بنابراین، شفاعت اولیاى الهى، چیزى جز فیض الهى و جلوه گرى خواست و اراده خداوند نیست.

در حقیقت شفاعت، قانونى است که خداوند واضع آن است. بر طبق این قانون، اولیاى الهى ـ که از سوى خداوند به عنوان سبب هاى فیض مغفرت نصب شده اند ـ بر اساس شرایطى، براى عده اى خاص از گنه کاران، درخواست مغفرت مى کنند؛ یعنى، آنان واسطه فیض مغفرت الهى اند.

توضیحات بایسته :

یکم. این بخشش و آمرزش، بى حساب و گزاف نیست؛ بلکه شامل حال بندگانى مى شود که با عمل خود در دنیا، استحقاق آن را پیدا کرده اند.

دوم. قرار دادن اولیاى الهى به عنوان اسباب و واسطه هاى مغفرت، بر اساس حکمت و حساب است.

سوم. شفاعت، به معناى ضمیمه شدن درخواست اولیاى الهى با عمل و تلاش خود آدمى است. در حقیقت، شفاعت جزء علت و تمام کننده سبب است و به تنهایى مستقل در تأثیر نیست[9]؛ بلکه تلاش و قابلیت شفاعت شونده نیز مهم است.

چهارم. با توجه به اینکه معناى شفاعت در لغت، وساطت است، از توسّل به اولیاى الهى نیز با عنوان شفاعت تعبیر مى شود. پس مباحث مربوط به شفاعت اخروى، نباید با شفاعت به معناى توسّل، خلط و اشتباه شود.

شفاعت در قرآن

پرسش 20 . مقصود از آیاتى که به صراحت شفاعت را نفى مى کند، چیست؟ آیه «یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ»[10] و آیه «ما لِلظّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَ لا شَفِیعٍ یُطاعُ»[11] چه مى گوید؟


اگر بخواهیم به نتیجه اى درست در مورد شفاعت از دیدگاه قرآن کریم برسیم، باید مجموع آیات مربوط به آن را بررسى کنیم. استناد به بعضى آیات و نادیده گرفتن برخى دیگر، منجر به فهم نادرست و برداشت غیرقابل اعتماد است.

به عنوان مثال آیا درست است با استناد به آیه «اللّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها»[12] نقش ملک الموت (عزرائیل) را در قبض ارواح منکر شویم و آیه «قُلْ یَتَوَفّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِى وُکِّلَ بِکُمْ»[13] را فراموش کنیم؟

مجموع آیات قرآن در زمینه شفاعت ـ به معناى واسطه شدن در رسیدن فیض الهى به مخلوقات ـ سه دسته است.

آیات شفاعت:

دسته اوّل: آیاتى که شفاعت را فقط از آنِ خدا دانسته است: «قُلْ لِلّهِ الشَّفاعَةُ جَمِیعاً» [14]؛ «بگو تمام شفاعت یکسره براى خدا است»

دسته دوّم: آیاتى که به کلى شفاعت را نفى مى کند: «یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ»[15]
دسته سوّم: آیاتى که شفاعت غیرخدا را، مشروط به اذن خدا مى داند: «یَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلاّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلاً»[16]؛ «در آن روز شفاعت کسى سود نمى بخشد، مگر آن کس که خداى رحمان به او اذن ذهد و سخن او را بپسندد»

شفاعت و توحید افعالى:

اگر مجموع این آیات با هم در نظر گرفته شود، مفاد آن اثبات شفاعت و تبیین آن، بر اساس «توحید افعالى» است.

بنابر توحید افعالى، جهان هستى ـ با نظام علّت و معلولى اش ـ اثر و فعل خداوند و قائم به اراده و قدرت او است. همچنان که اصل وجود و هستى علّت ها و اسباب از خدا است؛ هرگونه سبب بودن و تأثیرگذارى شان نیز از او است.

در حقیقت، علت هاى مادى و معنوى، واسطه هاى فیض الهى اند و فاعلیت آنها، در طول فاعلیت خداوند است. بر این اساس قبض روح، کار ملک الموت است؛ اما در عین حال او واسطه است و بدون اراده و قدرت الهى کارى انجام نمى دهد و کار او به «اللّه» نسبت داده مى شود.

آیات مربوط به شفاعت نیز، بیانگر سه نتیجه به دست آمده از توحید افعالى است:

دسته اوّل، بیانگر این است که شفاعت یکسره و به تمامى متعلق به خدا است؛ چون شفاعت کننده اى بدون اراده و مشیت خداوند، قدرت بر هیچ تأثیرى ندارد.

دسته دوم ـ به قرینه آیات دسته اول و سوم ـ نفى شفاعت به غیراذن خداوند و به صورت استقلالى است. مفاد آیات، این است که اسباب و وسایط با قطع نظر از اراده و مشیت الهى، هیچ گونه تأثیرى ندارند.

دسته سوم، اثبات کننده شفاعت براى غیرخدا و تأثیر گذارى آنان به اذن و اراده و مشیت خداوند است.

شفاعت نزد شیعه و اهل سنت

پرسش 21 . چگونه مى توان ثابت کرد شفاعت اولیاى الهى در آخرت حتمى است؟ در حالى که آیات قرآن حداکثر تنها بر امکان شفاعت دلالت دارد؟


بسیارى از آیات، بر وقوع و تحقّق شفاعت ـ فراتر از امکان ـ دلالت دارند. این آیات نه تنها از وجود شافعان خبر مى دهد؛ بلکه مشخصات آنها را هم بیان مى کند: «یَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلاّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلاً»[17]؛ «در آن روز شفاعت سودى ندارد، مگر شفاعت کسى که خداى رحمان به او اجازه داده و سخن او را پسندیده است»

به کار بردن فعل ماضى در این آیه، در اصطلاح ادبى بر حتمى بودن وقوع شفاعت دلالت دارد.

آیه «لا یَشْفَعُونَ إِلاّ لِمَنِ ارْتَضى»[18] شفاعت شوندگان را توصیف مى کند؛ یعنى، اصل وقوع شفاعت و وجود شفیعان امرى مسلم دانسته شده و به معرفى شفاعت شوندگان پرداخته است.

روایات متواتر از نبى اکرم (صلی الله علیه وآله)  نیز بر وقوع و تحقق آن دلالت مى کند. به همین جهت شفاعت اولیاى الهى در روز رستاخیز، امرى قطعى و ثابت و مورد اتفاق مسلمین است.

یک. دیدگاه اهل سنت

1. فخر رازى؛ «امت اسلامى اتفاق نظر دارند که پیامبر اسلام روز رستاخیز حق شفاعت دارد… و معناى شفاعت پیامبر این است که گنه کاران را از عذاب دوزخ مى رهاند تا وارد آتش نشوند و آنها هم که در آن مى سوزند، در پرتو شفاعت پیامبر از آتش دوزخ خارج شده، وارد بهشت مى شوند».[19]
2. علامه قوشجى (صاحب شرح تجرید)؛ «مسلمانان شفاعت را به عنوان یک اصل مسلم پذیرفته اند و در باره آن اختلاف ندارند.[20]
3. ابن تیمیه (از پایه گذاران فرقه وهابیت)؛ «شفاعت، با روایات متواتر و از طریق اجماع اثبات شده و کسانى که پس از اقامه دلیل، چنین موضوعى را انکار کنند، کافر مى شوند».[21]
نمونه روایات اهل سنّت:

از پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله)  نقل کرده اند: «ان شفاعتى یوم القیامه لاهل الکبائر من امتى»[22]؛ «شفاعت من در روز قیامت براى کسانى از امتم خواهد بود که مرتکب گناهان بزرگ شده اند»

و نیز: «یشفع یوم القیامه الانبیاء ثم العلماء ثم الشهداء»[23]؛ «در روز قیامت پیامبران سپس عالمان و سپس شهیدان شفاعت مى کنند» و «یشفع النبیون و الملائکة و المؤمنون»[24]؛ «پیامبران، فرشتگان و مؤمنان شفاعت مى کنند»

دو. دیدگاه شیعه

1. خواجه نصیر طوسى؛ «عقیده به شفاعت از عقاید صحیح اسلامى است؛ خواه به منظور افزایش پاداش باشد و خواه براى اسقاط کیفر».[25]
2. علامه حلى رحمه الله؛ «علماى اسلام اتفاق نظر دارند که پیامبر اسلام در روز رستاخیز حق شفاعت دارد».[26]
نمونه روایات شیعه:

پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)  فرمود:

«انى لأشفع یوم القیامة فاشفع و یشفع على، فیشفع اهل بیتى فیشفعون»[27]؛ «من در روز قیامت شفاعت مى کنم و على هم شفاعت مى کند و اهل بیت من نیز شفاعت مى کنند و پذیرفته مى شود»

حضرت على (علیه السلام)  فرمود:

«ثلاثة یشفعون الى اللّه عزوجل: فیشفعون الانبیاء ثم العلماء ثم الشهداء»[28]؛ «سه دسته در پیشگاه خداوند شفاعت مى کنند و شفاعت آنان پذیرفته مى شود: پیامبران، دانشمندان دینى، شهدا»

امام صادق (علیه السلام)  مى فرماید:

«من انکر ثلاثة فلیس من شیعتنا: المعراج و المسائلة فى القبر و الشفاعة»[29]؛ «هر کس سه چیز را انکار کند، از شیعیان ما نیست: معراج، سؤال قبر و شفاعت»

امام باقر (علیه السلام)  نیز فرموده است: «مؤمنى که از همه کمتر شفاعت مى کند، سى تن را شفاعت مى کند».[30]

پرسش 22 . نظر اهل سنت و فرقه وهابیت در مورد شفاعت چیست؟ آیا آنان نیز به شفاعت معتقدند؟

شفاعت به صراحت در قرآن کریم و روایات فراوانى بیان شده و اصل شفاعت اولیاى الهى در آخرت، مطلبى مسلّم و مورد قبول جمیع مسلمین است. برخى از علماى اهل سنت، به تفصیل در مورد شفاعت سخن گفته و بر آن تأکید کرده اند.[31]
فرقه وهابیت نیز به شفاعت اولیاى الهى در آخرت معتقدند و آن را از اصول مسلم اسلامى مى دانند.

محمدبن عبدالوهاب (مؤسس فرقه وهابى) مى نویسد: «طبق روایات اسلامى، پیامبر اسلام و نیز پیامبران دیگر و فرشتگان و اولیاى الهى و کودکان در رستاخیز، شفاعت مى کنند»[32] و «از امور مسلّم در آخرت، شفاعت است و بر هر مسلمانى لازم است که به شفاعت پیامبر و دیگر شفیعان ایمان داشته باشد»[33]
ابن تیمیه (پایه گذار افکار وهابیان) مى نویسد: «تمام پیامبران و صدیقین و غیرآنان، درباره گنه کاران شفاعت مى کنند تا معذّب نشوند و اگر وارد دوزخ شده اند از آن بیرون آیند».[34]
بنابراین شفاعت اخروى امرى مسلم و مورد اتفاق جمیع فرقه هاى مسلمین است.[35] اختلاف فرقه وهابیت با عموم مسلمین در این است که مى گویند: فقط باید از خدا خواست که شفاعت شفیعان را در حق ما بپذیرد و ما حق نداریم به طور مستقیم از خود شفیعان درخواست شفاعت کنیم و مثلاً نبى اکرم را مورد خطاب قرار دهیم و از او بخواهیم براى ما شفاعت کند! در حقیقت، وهابیان منکر توسّل به اولیاى الهى اند.

شفاعت کنندگان

پرسش 23 . بر اساس آیات و روایات، شفیعان چه کسانى اند؟


با توجه به مفهوم گسترده شفاعت، تمام اسباب و علّت هاى مادى و معنوى، شفیعان درگاه الهى اند؛ چون واسطه فیض خداوند به مخلوقات هستند.

امّا در خصوص شفاعت مغفرت (شفاعتى که نتیجه آن آمرزش گناهان است)، شفیعان درگاه الهى عبارت اند از:

1. توبه

قرآن کریم مى فرماید: «وَ هُوَ الَّذِى یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَعْفُوا عَنِ السَّیِّئاتِ»[36]؛ «و او است آن که توبه را از بندگان خود مى پذیرد و از گناهان مى گذرد». در آیات متعددى از قرآن کریم، نقش توبه و استغفار در آمرزش و بخشش گناهان، بیان شده است.[37]
بنابراین توبه از اسباب و علل رسیدن فیض مغفرت و بخشش الهى به بنده گنه کار و از شفیعان درگاه الهى است. از آنجا که اثر توبه علاوه بر آخرت، در همین دنیا ظاهر شده و قبل از مرگ، سبب آمرزش گناهان مى شود، در روایات از آن به عنوان بهترین شفیع نام برده شده است.

امام على (علیه السلام)  فرمود: «لا شفیع انجح من التوبه»[38]؛ «هیچ شفیعى بهتر و کارآمدتر از توبه نیست»؛ چون در همین دنیا اثر مى کند و مکافات کار انسان، به قبر و قیامت کشیده نمى شود.

2. ایمان و عمل صالح

قرآن کریم مى فرماید: «وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ»[39]؛ «خداوند کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند، به آمرزش و پاداشى بزرگ وعده داده است». در آیات متعددى ایمان و عمل صالح، به عنوان سبب مغفرت و آمرزش دانسته شده است.[40]
در روایات نیز از مصادیق عمل صالح ـ چون، روزه، اداى امانت، صداقت و راست گویى ـ به عنوان شفیعان درگاه الهى یاد شده است.[41]
3. قرآن کریم

کسانى که در دنیا قرآن را دستور زندگى خود قرار داده و به آن عمل کرده اند، در روز رستاخیز از شفاعت آن بهره مند خواهند شد.[42]
امام على (علیه السلام)  مى فرماید: «در روز قیامت، قرآن براى هر کس شفاعت کند، پذیرفته مى شود».[43]
4. اولیاى الهى

بر اساس روایاتى از شیعه و اهل سنت، ملائکه، انبیا، اوصیاى پیامبران و امامان معصوم، عالمان و دانشمندان دینى، شهیدان و مؤمنان، در روز قیامت، شفیعان درگاه الهى اند.

در این قسمت به ذکر چند نمونه از روایات بسنده مى کنیم:

رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) : «سه گروه نزد خداوند شفاعت مى کنند و شفاعت آنها پذیرفته مى شود: پیامبران، عالمان و شهیدان»[44]
و نیز: «در روز قیامت، من شفاعت مى کنم و شفاعتم پذیرفته مى شود و على شفاعت مى کند و شفاعتش پذیرفته مى شود و اهل بیتم شفاعت مى کنند و شفاعت شان پذیرفته مى شود».[45]
امام صادق (علیه السلام) : «به خدا سوگند! ما در حق شیعیان گنه کارمان شفاعت مى کنیم».[46]
و نیز: «در روز قیامت … به عابد گفته مى شود: به بهشت برو و به عالم گفته مى شود: بایست و به سبب آنکه مردم را تربیت و ادب نیکو آموختى، براى آنان شفاعت کن».[47]

شرایط شفاعت شوندگان

پرسش 24 . شرایط شفاعت چیست؟ چه کسانى در روز قیامت مورد شفاعت قرار مى گیرند و چه کسانى شفاعت شامل آنان نمى شود؟


شفاعت اولیاى الهى در روز قیامت براى گنه کاران، بدون حساب نیست؛ بلکه متوقف بر شرایطى است که در همین دنیا باید آن را به دست آورد. در آیات و روایات، براى هیچ فرد یا گروهى تضمین نشده است که حتما مورد شفاعت قرار مى گیرند؛ بلکه صفات و ویژگى هاى کلى کسانى که از این نعمت بهره مند و یا محروم اند، بیان شده است. بر اساس آیات و روایات، شرایط شمول شفاعت نسبت به بنده گنه کار، عبارت است از:

یک. رضایت خداوند

1ـ1. رضایت از شفیع؛ شفیعان واسطه فیض خدا هستند. به همین جهت شرط اصلى و اساسى شفاعت، این است که مورد رضایت و پسند خداوند باشد. شفیعان کسانى اند که خداوند آنان را براى این کار پسندیده و به آنان اجازه شفاعت داده است.

قرآن کریم مى فرماید: «در آن روز، شفاعت کسى سودمند نیست، مگر آن کسى که خداى رحمان به او اجازه دهد».[48]
1ـ2. رضایت از شفاعت شونده؛ شفاعت شوندگان باید مورد رضایت و پسند خداوند باشند؛ یعنى، شفاعت در حق کسانى مؤثر خواهد بود که در دنیا در مسیر اطاعت، بندگى و رضایت خداوند قرار داشتند.

قرآن کریم مى فرماید: «و [ شفیعان ]شفاعت نمى کنند، مگر براى کسى که مورد رضایت و پسند خداوند باشد».[49]
در حقیقت شفاعت تجلّى اراده و خواست خداوند، مبنى بر بخشش و آمرزش بندگانى است که در دنیا عقیده و عملشان مورد رضایت خداوند بوده است؛ هرچند دچار خطا و لغزش نیز شده اند. شفاعت، پاداشى در حق آنان است.

دو. حفظ اصل ایمان

کسانى مورد شفاعت قرار مى گیرند که به سبب گناهان، اصل ایمانشان به خطر نیفتاده باشد. به همین جهت، در منابع دینى آمده است: کافر، مشرک و منافق در روز قیامت مورد شفاعت قرار نمى گیرند.

رسول اکرم (صلی الله علیه وآله)  فرموده است: «شفاعت براى تردیدکنندگان، مشرکان و کافران نیست؛ بلکه براى مؤمنان یکتاپرست است».[50]
سه. عمل به دستورات دینى

گنه کارانى مورد شفاعت قرار مى گیرند که مطیع دستورات خدا و پیامبر (صلی الله علیه وآله)  و اولیاى دین باشند؛ یعنى، درست بر خلاف آنچه که برخى گمان مى کنند که وعده به شفاعت، موجب تشویق افراد به ارتکاب گناه و سرباز زدن از مسئولیت مى شود! در منابع دینى شرط شفاعت، عمل به دستورات دین و اطاعت از خدا و رسول و امامان معصوم (علیهم السلام)  ذکر شده است. کسى که روش عملى او اطاعت از خدا و عمل به وظایف و مسئولیت هاى دینى بوده؛ لکن گاهى هم دچار لغزش و خطا شده است، شایستگى دریافت رحمت الهى را در آخرت خواهد داشت.

امام صادق (علیه السلام)  مى فرماید: «هرکس دوست دارد شفاعت در مورد او سودمند واقع شود، باید در صدد جلب رضایت خداوند برآید. بدانید هیچ کس رضایت خداوند را جلب نخواهد کرد؛ مگر با اطاعت از خدا و پیامبر و اولیاى الهى از آل محمد (صلی الله علیه وآله) ».[51] این روایت ضمن بیان شرط اساسى شفاعت (رضایت خداوند)، راه جلب خشنودى او را عمل به دستورات دین دانسته است.

از دیدگاه قرآن کریم، علت اینکه شفاعت به حال برخى از اهل دوزخ سودى نمى بخشد، عدم پایبندى آنان به احکام و وظایف دینى است: «از اهل دوزخ سؤال مى کنند: چه چیزى شما را جهنمى کرد؟ گویند: ما از نمازگزاران نبودیم و بینوا را اطعام نمى کردیم، و با اهل باطل، همراه و هم صدا بودیم، و روز پاداش را دروغ مى انگاشتیم، تا اینکه مرگ ما فرا رسید. پس شفاعت شافعان به حال آنان سودى نمى بخشد».[52]
اهمیت عمل به احکام و وظایف دینى، به حدى است که در مواردى، حتى سبک شمردن و اهمیت ندادن به آن، موجب محرومیت از شفاعت مى شود. رسول اکرم (صلی الله علیه وآله)  فرموده است: «شفاعت من به کسى که نمازش را سبک بشمارد، نمى رسد».[53]
چهار. رابطه معنوى شفاعت شونده و شفیعان

کسانى مورد شفاعت قرار مى گیرند که در دنیا ارتباط روحى و معنوى خاصى بین آنان و شافعان برقرار شده باشد. کسانى که نسبت به اولیاى الهى محبت و مودّت دارند و در دنیا تحت جذبه هدایت گرى آنان قرار گرفته و هم فکر، هم عقیده و همراه ایشان بوده اند. به درجه اى از وحدت و سنخیت روحى با آنان رسیده اند، در آخرت نیز مورد شفاعت آنان قرار مى گیرند.

در حقیقت، یکى از حکمت هایى که سبب شده خداوند اولیاى الهى را در روز رستاخیز، واسطه وشفیع در فیض مغفرت و بخشش خود، به این افراد قرار دهد، همین رابطه معنوى و سنخیتى است که در دنیا میان آنان برقرار بوده است. در روایات گوناگونى بر محبت و دوستى پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)  و امامان معصوم (علیهم السلام) تأکید شده است[54]؛ زیرا این محبت موجب تقویت رابطه معنوى و سنخیت روحى با آنان مى شود. وحدت و سنخیت دو روح، به یگانگى عقاید، اوصاف، روش ها و عمل ها است. محبت حقیقى، محب را شیفته محبوب کرده و موجب همگونگى در عقاید، اخلاق و سلیقه ها مى شود. محبت و مودّت حقیقى نسبت به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و امامان (علیهم السلام) ، از ارتکاب گناه مى کاهد و مانع از دلبستگى ها و وابستگى هاى کاذب مى شود.

بر این اساس «محبت اولیاى الهى»، یکى از شرایط شفاعت آنان است تا در پرتو آن محبت، از مغفرت، رحمت و لطف الهى بهره مند گردد.[55] در منابع دینى آمده است:

«عالم براى کسانى که با هدایت او ره یافته اند، شفاعت مى کند»[56]
«امامان معصوم (علیهم السلام)  براى شیعیان و پیروان خود شفاعت مى کنند»[57]
«کسانى که حلقه ارتباط و اتصال به اولیاى الهى را گسسته و ولایت امامان را نپذیرفته اند، مورد شفاعت آنان قرار نمى گیرند».[58]
به همین جهت در روایات آمده است: کسى که ذریه و فرزندان رسول اکرم را آزار دهد، مورد شفاعت آن حضرت نخواهد بود: «به خدا سوگند! براى کسانى که فرزندان و ذریه ام را آزار کرده باشند، شفاعت نمى کنم»[59]
محرومان از شفاعت :

کافران، دشمنان خاندان رسالت، آزاردهندگان فرزندان و ذریه رسول اکرم و کسانى که رشته محبت و پیوند روحى با شفاعت کنندگان را در دنیا گسسته اند، مورد شفاعت آنان قرار نمى گیرند. منکران شفاعت و سبک شمارندگان نماز نیز از دیگر محرومان از شفاعت اند. رسول اکرم (صلی الله علیه وآله)  مى فرماید: «شفاعت من در روز قیامت حق است، پس کسى که به آن ایمان نداشته باشد، مورد شفاعتم نخواهد بود»[60] و «شفاعت من براى گنه کاران است، مگر شرک و گناه ظلم»[61]
امام صادق (علیه السلام)  مى فرماید: «کسى که نماز را سبک بشمارد، شفاعت ما هرگز شامل حالش نمى شود»[62]

فلسفه شفاعت

پرسش 25 . شفاعت امامان چه ضرورت دارد؟ اصلاً چه نیازى به شفاعت هست؟ مگر خداوند نمى تواند به طور مستقیم بندگان خود را بیامرزد؟


یک. حکمت شفاعت

نخست باید دانست از ویژگى هاى انسان آن است که اگر نافرمانى کند، به طور طبیعى احساس جدایى مى کند؛ هر چند راه توبه باز است و به طور مستقیم مى تواند از خداوند آمرزش بخواهد. بسیارى از افراد از نافرمانى خود، شرمنده بوده و از توبه شکستن احساس ناامیدى مى کنند؛ لذا از آنجا که تمام افعال خداوند بر اساس حکمت و مصلحت استوار است، گشودن باب شفاعت به روى گنه کاران ـ با شرایط خاص ـ بر همین اساس است. بعضى از حکمت ها در زمینه شفاعت عبارت است از:

1ـ1. روزنه امید

اعتقاد به شفاعت، پدید آورنده روزنه امید در دل گنه کاران است. به هر حال هر انسانى در طول زندگى خود، گرفتار گناهان و لغزش هایى مى شود. اعتقاد به شفاعت، سبب مى شود که فرد گنه کار امیدوار باشد که گناهان براى او سرنوشت قطعى و غیرقابل تغییر رقم نزده است و او مى تواند با جلب رضایت خداوند، از طریق اجتناب از گناه و عمل به دستورات او و هم سنخ شدن با اولیاى الهى، درِ رحمت و مغفرت الهى را تا روز قیامت به روى خود باز نگه دارد و از شفاعت آنان بهره مند گردد. اگر انسان گنه کار معتقد باشد که گناهان گذشته او یا لغزش هاى احتمالى، براى او سرنوشت قطعى نامطلوبى پدید مى آورد و به هیچ وسیله اى نمى توان آن را تغییر داد؛ ممکن است دچار یأس و ناامیدى شده و روز به روز بار گناه خود را سنگین تر کند و چنین بیندیشد: دیگر چه سود که نیمه باقى مانده عمرم را با رنج طاعت همراه سازم و از لذت گناهان چشم بپوشم.

شفاعت، درى از رحمت الهى است که به سوى انسان گشوده شده تا او را از خطر یأس و نا امیدى، نجات دهد و به آینده امیدوار سازد.

1ـ2. تشویق به انجام وظایف

نوید به شفاعت و قرار دادن شروطى براى آن، سبب مى شود انسان تلاش و سعى خود را در جهت تحصیل آنها به کار بندد؛ زیرا شفاعت تنها شامل حال کسانى مى شود که در دنیا با انجام دادن وظایف و دستورات الهى، رشته پیوند خود را با خدا و اولیاى الهى، محکم کنند؛ یعنى، بر خلاف گمان عده اى ـ که اعتقاد به شفاعت را موجب جرأت افراد بر گناه و سر باز زدن از مسئولیت مى دانند ـ شفاعت عاملى انگیزاننده در جهت عمل به وظایف و ترک گناهان و ایجاد رابطه با خدا و اولیاى الهى است.

1ـ3. شفاعت پاداش صالحان

در بیان یکى از حکمت هاى شفاعت آمده است: «شفاعت هدیه و جایزه اى است براى کسانى که عقیده و عمل آنان در دنیا، مورد رضایت خداوند بوده است».[63] این سخن با توجه به شرایط شفاعت روشن تر مى شود؛ زیرا میان کسى که توشه اى جز مخالفت، عصیان و کفر نسبت به خداوند ندارد، فرق است با کسى که سعى و تلاش او در جهت جلب رضایت خدا و حرکت در مسیر او بوده، لکن گاهى هم دچار خطا و لغزش شده است. شفاعت هدیه و جایزه اى به چنین انسان هایى است تا به سبب عقیده و عمل نیک آنها، لغزش ها و گناهانشان بخشوده شود.

دو. حکمت وساطت اولیاى خدا

گزینش بندگان صالح به عنوان سبب و واسطه فیض، بر اساس حکمت و مصالحى است:

2ـ1. بزرگداشت اولیاى الهى

برگزیدن اولیاى الهى به عنوان واسطه هاى فیض مغفرت، در حقیقت نوعى تکریم و تجلیل از کسانى است که تمام عمر خود را در مسیر عبودیت و بندگى حضرت حق و جلب رضاى او به کار بسته اند. به همین جهت هر کس در درگاه الهى مقرب تر باشد، از شفاعت بیشترى برخوردار خواهد بود.

همه مؤمنان، شهیدان، عالمان ربانى، اوصیا، ملائکه، امامان معصوم و پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)  شفاعت مى کنند؛ لکن میزان شفاعت شان یکسان نیست.

امام باقر (علیه السلام)  در مورد شفاعت مؤمنان مى فرماید: «مؤمن به اندازه عمل خود شفاعت مى کند: براى دو نفر، یا خانواده اش و یا قومش».[64] پس تکریم اولیاى الهى به میزان درجه عبودیت و بندگى آنان است؛ هر اندازه شفیعان از مرتبه بالاترى از قرب برخوردار باشند، میزان شفاعت و تکریم آنان بیشتر است.

2ـ2. اثر سازنده در هدایت مردم

قرار دادن اسوه هاى هدایت ـ پیامبران، اوصیا، عالمان و شهیدان ـ به عنوان شفیعان روز رستاخیز، موجب مى شود که آنان هر چه بیشتر در کانون توجه و اقبال مردم قرار گیرند. مشروط کردن شفاعت به وجود رابطه معنوى و هم سنخى عقیدتى و عملى میان شفیعان و شفاعت شوندگان، موجب الگوگیرى از ایشان است و نقش تربیتى مهمى را در سعادت و رستگارى انسان ها دارد.

در روایات نیز بر محبت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)  و امامان معصوم (علیهم السلام)  و نقش آن در شفاعت، تأکید شده است؛ زیرا محبت و پیوند عاطفى، سبب شیفتگى و همگونگى با آنان در عقاید و راه و روش عملى است.

2ـ3. تجلى رابطه دنیوى

همان گونه که اعمال در آخرت تجسّم مى یابد، روابط نیز مجسم خواهد شد. شفاعت اولیاى الهى، در حقیقت جلوه گرى رابطه معنوى و هم سنخى روحى شفیعان و شفاعت شوندگان است. اینان کسانى اند که در زندگى دنیوى، تحت جذبه هدایت گرى اولیاى الهى قرار گرفته و با آنان در مسیر اطاعت و بندگى خداوند، هم عقیده و همراه بوده و به درجه اى از همراهى و همرازى با آنان رسیده اند.

مراحل شفاعت

پرسش 26 . شفاعت اولیاى الهى، در چه مرحله اى از مراحل پس از مرگ، شامل حال گنه کاران مى شود؟


انسان از هنگام قبض روح، مراحل گوناگونى همچون: سکرات مرگ، عالم برزخ، گذرگاه هاى روز قیامت و حسابرسى اعمال را در پیش دارد. شفاعت اولیاى الهى براى انسان گنه کار، داراى مراحل و مراتبى است.

این شفاعت، بر اساس رابطه معنوى میان شخص با اولیاى الهى است. هر اندازه این رابطه بیشتر و قوى تر باشد، تأثیر آن نیز بیشتر خواهد بود. بر این اساس گستره شمول شفاعت در حق گنه کاران متفاوت است.[65] ممکن است هنگام مرگ، باعث نجات از سختى سکرات مرگ باشد و یا کسانى در برزخ مورد شفاعت قرار گیرند.[66] برخى نیز بعد از طى مراحل گوناگون پس از مرگ و چشیدن سختى ها و وحشت برزخ و موقف هاى قیامت، مورد مغفرت خداوند قرار گیرند و از دوزخى شدن نجات یابند. همچنین برخى دیگر پس از دخول در جهنم و چشیدن عذاب، قابلیت مغفرت و بخشش الهى را پیدا کنند و آن گاه با شفاعت از آتش دوزخ نجات یابند.[67]
امام صادق (علیه السلام)  مى فرماید: «اى شیعیان! به اتکاى شفاعت ما گناه نکنید. به خدا سوگند! شفاعت ما به مرتکب زنا نمى رسد؛ مگر پس از آنکه عذاب دردناک الهى و هول و ترس جنهم را بچشد».[68]
و نیز: «کسانى که [ به واسطه گناهانشان ]حد و کیفر الهى بر آنان لازم آمده، مسلمان فاسق اند و در جهنم همیشگى و ابدى نیستند؛ بلکه روزى از جهنم [ به شفاعت] خارج مى شوند و شفاعت جایزه و پاداشى براى آنان است [ به سبب ایمان و آن مقدار از عمل صالح که انجام داده اند]»[69]
امام باقر (علیه السلام)  مى فرماید: «گروهى از مردم در آتش مى سوزند و خوب که گداخته شدند، شفاعت به سراغشان مى آید».[70]
در حقیقت گنه کارانى که ایمان به خدا و پیوند معنوى با اولیاى الهى را حفظ کرده اند، در برزخ، یا گذرگاه هاى قیامت و یا در دوزخ، تا حدى به مجازات اعمال خود مى رسند و همین کیفرها، مقدمه اى بر پالایش از عوارض گناه آنان شده و قابلیت مغفرت و بخشش الهى از طریق شفاعت را پیدا مى کنند.

شفاعت و رحمت خدا

پرسش 27 . آیا لازمه اعتقاد به شفاعت، این نیست که رحمت شفیع بیشتر از رحمت خداوند است و اگر شفاعت نباشد، خداوند گنه کار را عذاب مى کند؟


شفاعت در حقیقت، همان مغفرت و رحمت الهى است که از سوى او اعطا مى شود. او اراده کرده تا بنده گنه کارش را ببخشاید و بر اساس حکمت عالى خود، شفیعان را به عنوان سبب و واسطه تعیین کرده و از آنان خواسته است تا واسطه در مغفرت و بخشش گنه کاران باشند.

شفیعان، براى کسانى شفاعت و طلب بخشش مى کنند که خداوند اراده کرده آنان را ببخشاید:

«لا یَشْفَعُونَ إِلاّ لِمَنِ ارْتَضى»[71]؛ «شفاعت نمى کنند، مگر براى کسى که او بپسندد»

در نتیجه، نه تنها رحمت شفیعان بیشتر و گسترده تر از رحمت الهى نیست؛ بلکه در اساس غیراز رحمت الهى، هیچ فیض و رحمتى نیست. رحمت از جانب او است؛ لکن اراده حکیمانه الهى، بر اعطاى رحمت از طریق اسباب خاص است. بدین جهت خود او شفیعان را سبب اعطاى رحمت آمرزش قرار داده است. خداوند، پزشک و داروى خاص را، سبب شفاى بیمار قرار داده است و این بدان معنا نیست که رحمت پزشک یا تأثیر دارو، بیشتر از رحمت و قدرت خداوند است؛ بلکه تأثیرگذارى، در دایره حکمت، رحمت و قدرت الهى است.

پس این انگاره که «اگر شفیعان شفاعت نکنند، خداوند گنه کار را عذاب مى کند»، کلیت ندارد و شاید خداوند به گونه دیگرى ـ به تناسب لیاقت وى ـ او را مشمول لطف و رحمت قرار دهد. از این رو شفاعت به عنوان یکى از راه هاى رحمت و بخشش خداوند است و منافاتى ندارد که خداوند از راه هاى دیگر نیز بندگان خویش را بیامرزد. البته این انگاره به یک معنا صحیح است و آن توجه به نقش واسطه هاى فیض الهى است و اینکه خداوند فیض خود را از طریق وسایط (اسباب) اعطا مى کند[72]؛ همچنان که با وساطت پزشک و دارو، شفا و سلامتى بیمار حاصل مى شود. اما اگر مقصود این باشد که: خداوند منفعل از عمل شفیعان است و خواست و اراده او به بخشش تعلق نگرفته، سخن نادرستى است؛ چون وساطت شفیعان برخاسته از اراده خدا و تجلى آن است.

شفاعت و گناه کار

پرسش 28 . آیا اعتقاد به شفاعت، موجب جرأت افراد بر گناه و شانه خالى کردن از مسئولیت نمى شود؟


شناخت حقیقت «شفاعت» و شرایط و ویژگى هاى آن، آشکار مى سازد که اعتقاد به شفاعت، نه تنها موجب جرأت بر گناه و شانه خالى کردن از بار مسئولیت نمى گردد؛ بلکه به عکس موجب ترغیب و تشویق به اجتناب از گناه و عمل به دستورات و وظایف دینى است. به همین جهت توجه به چند نکته بایسته است:

یکم. از آنجا که شفاعت، منوط به تحقق شرایطى است، اعتقاد به شفاعت، انسان را بر مى انگیزد تا با به دست آوردن آنها، صلاحیت و قابلیت «شفاعت شدن» را پیدا کند. از این رو شفاعت تنها شامل حال کسانى مى شود که از طریق ایمان و عمل و دورى از گناه، به درجه اى از هم سنخى با شفیعان برسند.

نقش عمل به دستورات و وظایف دینى، در شمول شفاعت به حدى است که در مواردى ـ حتى سبک شمردن و اهمیت ندادن به برخى از احکام الهى ـ موجب محروم شدن از شفاعت مى شود.[73]
در حقیقت اعتقاد به شفاعت، نه تنها موجب جرأت بر گناه نمى شود؛ بلکه عاملى سازنده در جهت ترغیب و تشویق به انجام دادن وظایف و اجتناب از گناهان است.

دوّم. با توجه به شرایط شفاعت، به هیچ فرد یا گروهى به طور مشخص در این باره تضمین داده نشده است. لذا تردید در شفاعت، سبب مى شود که اشخاص و گروه ها، همواره در حالت سازنده خوف و رجا بمانند.

«رجا» به باز بودن روزنه نجات و اینکه گناهان، سرنوشت قطعى و قابل تغییر براى او رقم نزده است و خوف از اینکه آیا شرایط شفاعت (مانند رضایت خداوند) را توانسته ام تحصیل کنم یا نه. این حالت مانع مى شود که شخص با آسودگى و بى تفاوتى مرتکب گناه گردد و او را به سوى وظایف و اجتناب از گناه سوق مى دهد.

سوّم. یکى از ویژگى هاى مسأله شفاعت، ابهام آن از نظر زمان وقوع شفاعت است. با توجه به مرحله ها و گذرگاه هاى گوناگون و طولانى پس از مرگ، شفاعت ممکن است پس از دیدن وحشت ها و سختى هاى برزخ و گذرگاه هاى قیامت، شامل حال بندگان شود و ممکن است حتى پس از تحمل مدت ها عذاب، قابلیت شفاعت پیدا شود. ابهام در زمان وقوع شفاعت نیز، عاملى در جهت بازدارندگى از ارتکاب گناه است. شفاعت حکم دارو و درمان را دارد؛ همان طور که امکان درمان، هیچ عاقلى را تشویق به مبتلا کردن خود به بیمارى نمى کند؛ شفاعت نیز ترغیب به گرفتار شدن در دشوارى هاى گناه را نمى کند؛ بلکه تنها به گرفتاران، امید بخشیده و راه نجات را نشان مى دهد.

پرسش 29 . اینکه با شفاعت، شخص گناه کارى بخشیده شود و با شخصى پاک و بدون گناه، در یک سطح قرار گیرد، آیا موجب تضییع حق انسان پاک و بى گناه نمى شود؟

یکم. اینکه با شفاعت، عده اى بخشیده شده و مورد عفو الهى قرار گیرند، لازمه اش این نیست که با سایر بهشتیان و کسانى که در دنیا پاک و بى گناه بوده اند، در یک درجه قرار گیرند. خود بهشتیان در یک سطح نیستند و بهشت الهى، داراى مراتب و درجات است.[74]
امام على (علیه السلام)  در وصف بهشت مى فرماید:

«درجاتٌ متفاضلات و منازل متفاوتات»[75]؛ «بهشت داراى درجاتى است که بعضى بر دیگرى برترى دارد و داراى جایگاه هایى است که با یکدیگر تفاوت دارند»

بنابراین کسانى که در دنیا در اوج معرفت و خلوص، بدون گناه زیسته و پاک و مطهّر به منزل اخروى رحلت کرده اند، با گنه کارانى که به سبب شفاعت مورد بخشش قرارگرفته اند، در یک مرتبه و درجه قرار نمى گیرند.

دوّم. شفاعت شامل حال کسانى مى شود که قابلیت و استحقاق آن را، با تحصیل شروط آن به دست آورده اند. چنین نیست که همه افراد، با شفاعت از دخول در دوزخ و جهنم نجات پیدا کنند. چه بسا عده اى پس از دخول در جهنم و چشیدن عذاب، این قابلیت را پیدا کنند.[76]
سوّم. اینکه خداوند، برخى از مجرمان را بر اساس لیاقت آنان، مورد عفو و مغفرت خود قرار دهد، ضایع کردن حق کسى نیست؛ بلکه لطف به برخى از افراد است. آنچه موافق عدالت است، اینکه به کسى ظلم نشود و حق کسى ضایع نگردد، و اگر به کسى به طور قانونمند لطف شود، منافاتى با عدالت ندارد.

چهارم. همه کسانى که شرایط شفاعت را به دست آورده اند، از آن بهره مند خواهند شد؛ چه آنان که گنه کارند و چه آنان که بى گناه و پاک اند. گنه کاران با شفاعت، مورد فیض مغفرت الهى قرار خواهند گرفت و غیر آنان با شفاعت به درجات و مراتب بالاتر، ارتقا خواهند یافت.

شفاعت و عدل الهى

پرسش 30 . آیا شفاعت، عدالت خدا را زیر سؤال نمى برد و به زبان امروزى «پارتى بازى» نیست؟


بررسى همه جانبه و نگاه به تمام ابعاد مسأله شفاعت ما را به حقایقى رهنمون مى کند که پاسخ سؤال را به خوبى تبیین مى کند. بدین جهت توجه به نکات ذیل، ضرورى و بایسته است:

یک. استحقاق شفاعت

شفاعت یکى از مظاهر رحمت گسترده الهى است و به اراده خدا و رضایت او، شفیعان اجازه شفاعت دارند؛ یعنى، بر خلاف پارتى بازى است که شخص مجرم واسطه اى پیدا مى کند و از طریق پول و قدرت، او را وادار مى کند تا بر قاضى و حاکم تأثیر بگذارد. در شفاعت، همه چیز تنها و تنها برخاسته از اراده حکیمانه خداوند است و او به شفیع اجازه مى دهد تا بر اساس اراده و خواست الهى، در مورد برخى بندگان ـ که استحقاق عفو الهى را دارند ـ شفاعت کنند.

شفاعت اولیاى الهى، بى حساب و گزاف نیست. تأمّل و درنگ در شرایط شفاعت و شفاعت شوندگان، آشکار مى سازد که شفاعت در حقیقت، پاداش و جایزه الهى به کسانى است که در دنیا اهل ایمان و عمل صالح بوده اند؛ یعنى، بر خلاف پارتى بازى ـ که امرى ناروا و ناحق است و بر پایه استحقاق افراد نیست ـ شفاعت بر مبناى استحقاق و قابلیت افراد استوار است. آنان این قابلیت را به واسطه عقیده و عمل خویش در دنیا، تحصیل کرده اند.

دو. قانون شفاعت

شفاعت قانونى حکیمانه و بر اساس رحمت و فضل الهى است و مقدم بر قانون کیفر و عذاب مجرمان است.

به عنوان مثال در قوانین کشورها، طبق یک ماده قانونى، کسى که مرتکب جرم خاصى شود، باید پنج سال زندانى بکشد و طبق ماده قانونى دیگر هر مجرمى که واجد شرایط عفو باشد، قبل از تحمل دوره کامل حبس، مورد عفو قرار گرفته و آزاد مى شود.

عفو چنین مجرمى، نه تبعیض است و نه نقض قانون؛ بلکه بر اساس قانون دیگرى است که مقدم و حاکم بر قانون اولیه کیفر مجرمان و برخاسته از قابلیت شخص مجرم است.

سه. عدم تبعیض در شفاعت

خداوند با هیچ کس رابطه قوم و خویشى ندارد و بین بندگان در امکان بهره مندى از قانون شفاعت، تبعیضى قائل نمى شود.

هر انسانى قادر است با تحصیل شرایط، از شفاعت بهره مند شود و خود را در معرض بخشش و عفو اخروى قرار دهد؛ یعنى، شفاعت، قانونى عام و فراگیر و با اعلام قبلى است؛ بر خلاف پارتى بازى که به صورت گزینشى، فردى، غیرفراگیر و نامبتنى بر پایه استحقاق است.



پرسش 31 . با توجه به اینکه قرآن، سنّت هاى الهى را ثابت و تغییرناپذیر معرفى مى کند (سوره فاطر، آیه 43) آیا شفاعت با سنت الهى «کیفر مجرمان»، منافات ندارد؟


چنان که کیفر و عذاب، تحت شرایط خاصى متوجه مجرمان مى شود و این یک سنّت الهى است؛ آمرزش و بخشش برخاسته از رحمت گسترده الهى نیز، تحت ضابطه و شرایط خاصى، متوجه گنه کاران مى شود؛ یعنى، «کیفر» و «بخشش» دو قانون و سنت الهى هستند که هر کدام با ضوابط و شرایط مخصوصى، در گستره خاص خود جارى مى شوند. از طرف دیگر رحمت خدا بر غضب او غلبه دارد؛ بنابراین سنت «رحمت» حاکم بر سنت و قانون «غضب» است. از این رو با توجه به نوع جرم ها، دو نوع قانون وضع شده است و مجرمان دو دسته اند:

1. کسانى که عقیده و عمل آنان در دنیا به گونه اى است که استحقاق بخشش و مغفرت الهى را دارند. این گروه بر اساس سنت الهى و قانون شفاعت، مورد رحمت و مغفرت الهى قرار مى گیرند.

2. کسانى که به واسطه شدت زشتى عقاید و اعمالشان، استحقاق مغفرت الهى را ندارند. این گروه بر اساس سنت و قانون کیفر الهى، با غضب الهى و کیفر اخروى مواجه خواهند شد.



شفاعت و نقش عمل

پرسش 32 . آیا اعتقاد به شفاعت با آیه «وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاّ ما سَعى» در تناقض نیست؟


نخست باید دانست سعى و تلاش آدمى، تنها به تلاش هاى ظاهرى و فعالیت هاى فیزیکى منحصر نیست؛ بلکه ارتباط معنوى و محبت به اولیاى خدا نیز از اعمال بافضیلت شمرده شده است. علاوه بر این شفاعت اولیاى الهى، متوقف بر شرایطى است که همگى بر عمل و استحقاق شفاعت شونده استوار است و کسانى که در دنیا با سعى و تلاش خود، این شرایط را تحصیل کرده اند، مشمول شفاعت خواهند شد.

در تعبیر روایات، «شفاعت»، پاداش و هدیه الهى به انسان هایى است که عمل و عقیده آنان، مورد پسند و رضایت خداوند است.[77] این پاداش بر اساس اصل قرآنى «لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاّ ما سَعى»[78]، تنها به کسانى داده مى شود که در دنیا، تلاش و سعى خود را در عمل به دستورات و وظایف الهى و رسیدن به مقام قرب او و نیز جلب رضایت او به کار گرفته اند و با اولیاى الهى، هم فکر، هم عقیده و همراه شده اند. البته ممکن است گه گاهى دچار خطا و لغزش نیز شده باشند. در حقیقت این افراد، به واسطه عمل خود در دنیا، استحقاق مغفرت الهى را در آخرت پیدا کرده اند.

توجّه به بعضى آیات و روایات، نقش مهم عمل انسان را در بهره مندى از شفاعت، بیشتر آشکار مى سازد:

1. قرآن کریم، عمل نکردن به وظایف و دستورات دینى را علت عدم بهره مندى برخى اهل دوزخ از شفاعت مى داند: «از اهل جهنم سؤال مى شود: چه چیزى شما را جهنمى کرد؟ گویند: از نمازگزاران نبودیم و بینوایان را اطعام نمى کردیم و با اهل باطل در هرزه فرو مى رفتیم. پس شفاعت شفیعان به حال آنان سودى نمى بخشد».[79]
2. امام صادق (علیه السلام)  مى فرماید: «هر کس دوست دارد شفاعت شافعان در مورد او سودمند باشد، باید رضایت خداوند را جلب کند و هیچ کس رضایت خدا را جلب نخواهد کرد، مگر با اطاعت از خدا، پیامبر و امامان معصوم».[80]
3. قرآن کریم مى فرماید: «ما لِلظّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَ لا شَفِیعٍ یُطاعُ»[81]؛ «در روز قیامت براى ستمگران، دوست و شفاعت کننده اى که شفاعتش پذیرفته شود، وجود نخواهد داشت».

بنابراین نجات با شفاعت، بر اساس سعى و عمل به اضافه لطف و رحمت خداوند است.

در نتیجه، شفاعت نه تنها با آیه بالا در تناقض نیست؛ بلکه منطبق بر آن و مبتنى بر عمل انسان است.

شفاعت، نیاز همگان

پرسش 33 . از یک سو در روایات آمده که همه مردم محتاج شفاعت پیامبر و امامان هستند و از سوى دیگر، طبق فرموده قرآن و روایات، تنها کسانى که گناهکار نیستند و یا از گناه توبه کرده اند، اهل بهشت خواهند بود؛ چگونه این دو با هم قابل جمع است؟


شفاعت پیامبر اکرم و ائمه معصومین (علیهم السلام)  و وساطت آنان در رسیدن رحمت الهى به بندگان، دو گونه است:

یک. شفاعت در جهت آمرزش گنه کاران

این شفاعت، مخصوص گنه کارانى است که بدون توبه از دنیا رفته اند. اگر آنان از کسانى باشند که شرایط شفاعت را در دنیا تحصیل کرده اند، در آخرت از طریق شفاعت اولیاى الهى، مورد مغفرت و بخشش الهى قرار مى گیرند. بدیهى است انسان هایى که گناهکار نبوده و مطیع اوامر الهى بوده اند و نیز گنه کارانى که در دنیا موفق به توبه و جبران گناه خود شده اند، بدون چنین شفاعتى، اهل نجات و بهشت خواهند بود؛ بلکه بر اساس روایات، چنین انسان هایى (مؤمنان)، خود شفیع دیگران خواهند بود.[82]
دو. شفاعت در جهت ترفیع درجات

دامنه این شفاعت فراگیر است؛ هم شامل گنه کاران مى شود و هم غیرگنه کاران؛ حتى پیامبران را هم در بر مى گیرد.[83] نتیجه آن، ترفیع درجه و رسیدن به مقامات بالاتر است. این شفاعت ـ که تجلّى هم سنخى روحى و همگونى میان شفیع و شفاعت شونده، در عقاید، اوصاف، گرایش ها و عملکردها است ـ بدین صورت بروز مى کند که رسول اکرم (صلی الله علیه وآله)  و امامان معصوم آنان را با خود به سوى مقام و رتبه بالاتر کشیده و در رسیدن به لقاى حق و مقام قرب یارى مى دهند. این جذبه و کشش به سوى بالا، شامل گنه کاران و حتى اولیاى الهى نیز مى شود؛ زیرا انسان ها از لحاظ عدم دلبستگى و توجّه به غیرخدا و درجه خلوص و فناى فى الله، داراى درجات متفاوت اند و انسان هاى کامل (چهارده معصوم) در اوج درجه خلوص و فناى فى اللّه هستند.

بنابراین انسان ها ـ هر چند پاک و بى گناه و اهل بهشت هم باشند ـ گرفتار درجه اى از تعلّقات غیرخدایى هستند. در قیامت، همین وابستگى هاى غیرالهى، مانع از رسیدن به درجات بالاتر است. در اینجا اثر آن وحدت و هم سنخى روحى با انسان هاى کامل جلوه گر مى شود؛ بدین صورت که کشش و جذبه خاص اولیاى الهى، آنان را از کشش هاى غیرالهى، رها کرده و با خود به سوى بالا مى کشد و موجب ترفیع در حالشان مى شود.[84] به همین جهت در روایات آمده است: همه انسان ها نیازمند شفاعت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)  و امامان معصوم اند. این نیاز عمومى و همگانى به منظور ترفیع درجات است و منافاتى با پاک بودن از گناه و بهشتى بودن ندارد.

شفاعت و نماز

پرسش 34 . مقصود از روایاتى که مى گوید هرکس ذره اى ایمان داشته باشد با شفاعت نجات مى یابد، چیست و آیا با روایاتى که مى گوید کسى که نماز را سبک بشمارد، شفاعت نمى شود منافات ندارد؟


شفاعت گنه کاران، ممکن است در مراحل گوناگون پس از مرگ، صورت بگیرد:

1. برزخ،

2. مواقف قیامت،

3. پس از دخول در جهنم و مدت ها تحمل عذاب دوزخ.

با توجّه به این مراحل، روشن مى شود که میان آن دسته روایاتى که شفاعت را در حق سبک شمرندگان نماز جارى نمى داند و یا مجازات زناکار را دخول در جهنم و تحمل عذاب هاى آن مى داند؛ با دسته دیگرى از روایات که ذره اى از ایمان را موجب بهره مندى از شفاعت مى داند، منافاتى وجود ندارد.

در حقیقت بر اساس دسته اول روایات،[85] شفاعت در مرحله اول و دوم، شامل حال سبک شمرندگان نماز، یا زناکاران نمى شود و چنین کسانى پس از دخول در جهنم و تحمل سالیان دراز عذاب دردناک، استحقاق و قابلیت شفاعت را پیدا مى کنند و بالاخره با شفاعت نجات مى یابند.

امام باقر (علیه السلام) مى فرماید: «گروهى از مردم در آتش جهنم مى سوزند تا اینکه گداخته مى شوند، آن گاه شفاعت نجاتشان مى دهد».[86]
بنابراین بهره مندى از شفاعت، بستگى به میزان تحصیل شرایط آن (ایمان و عمل صالح) دارد. پس مقصود از نجات یافتن کسى که ذره اى ایمان در دل دارد، این است که بالاخره ایمان او سبب نجاتش خواهد شد؛ هر چند پس از تحمل سالیان دراز عذاب جهنم باشد. در مقابل، کسانى که به طور کلى از ایمان محروم اند و دین و عمل آنها مورد رضایت خداوند نیست (مشرکان، کافران، ناصبیان و دشمنان رسول اکرم و خاندان او) محروم از شفاعت بوده و در عذاب جهنم جاودانه و همیشگى خواهند بود.

پی نوشت ها:

[1]. المقاییس فى اللغة، ماده شفع، ج 3، ص 201؛ مفردات راغب اصفهانى، ماده شفع، ص 263؛ فیروزآبادى، قاموس المحیط، ماده شفع، ج 3، ص 45.

[2]. میزان الحکمه، ح 8166، ج 3، ص 1231.

[3]. اسراء 17، آیه 71.

[4]. هود 11، آیه 98.

[5]. مقصود، شفاعت مغفرت است.

[6]. مجموعه آثار، ج 1، ص 259.

[7]. طه 20، آیه 109.

[8]. انبیاء 21، آیه 28.

[9]. سید محمدحسین طباطبائى، تفسیر المیزان، ج 1، ص 158.

[10]. بقره 2، آیه 254.

[11]. غافر 40، آیه 18.

[12]. «خداست که جان ها را هنگام مرگشان مى گیرد»: زمر 39، آیه 42.

[13]. «بگو: فرشته مرگ که بر شما گماشته شده، جان شما را مى گیرد»: سجده 32، آیه 11.

[14]. زمر 39، آیه 44.

[15]. بقره 2، آیه 254.

[16]. طه 20، آیه 109.

[17]. طه 20، آیه 109.

[18]. «شفاعت نمى کنند مگر براى کسى که مورد پسند خداوند باشد»: انبیاء 21، آیه 28.

[19]. تفسیر مفاتیح الغیب، ج 3، ص 63، تفسیر آیه 48 و یا 123 بقره.

[20]. شرح تجرید، ص 501.

[21]. الرسائل الکبرى، رساله استغاثه، ج 1، ص 481.

[22]. مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 213؛ سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1441.

[23]. سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1443.

[24]. صحیح بخارى، ج 9، ص 160؛ مسند احمد، ج 3، ص 94.

[25]. شرح تجرید الاعتقاد، ص 262.

[26]. کشف المراد، ص 262.

[27]. مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 15.

[28]. صدوق، خصال، ص 624.

[29]. صدوق، امالى، ص 177.

[30]. کافى، ج 8، ص 101.

[31]. صحیح مسلم، ج 1، ص 117 و 130 و ج 2، ص 22 و ج 7، ص 59؛ صحیح بخارى، ج 1، ص 36، 92، 119، 159 و ج 8، ص 83 و ج 9، ص 160، 170؛ مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 281، 301 و ج 2، صص 307، 426، 444، 518، 528 و ج 3، صص 5، 12، 20، 63، 79، 94، 213، 218، 325، 345، 354 و ج 4، صص 108، 131، 212 و ج 5، صص 143، 149، 257، 347 و ج 6، ص 428 و مصادر معتبر متعدد روایى دیگر همچون: سنن ترمذى، سنن دارمى، موطأ مالک، سنن ابى داوود، سنن نسائى، سنن ابن ماجه. در مورد بحث هاى کلامى رجوع کنید به: امام فخر رازى، تفسیر مفاتیح الغیب، ج 3، ص 63 و قاضى عیاض، شرح صحیح مسلم، ج 2، ص 58 و علاء الدین علامه قوشجى، شرح تجرید، ص 501 و دکتر ناصر الجدیع، الشفاعة عند اهل السنة و الرد على المخالفین فیها،… در این زمینه ر.ک: آیت الله جعفر سبحانى، شفاعت در قلمرو عقل، قرآن و حدیث، ص 21.

[32]. الهدیة السنیة، الرسالة الثانیة، ص 42؛ کشف الارتیاب، ص 193.

[33]. کشف الارتیاب، ص 240.

[34]. الرسائل الکبرى، ج 1، ص 407.

[35]. هر چند دو فرقه معتزله و خوارج، که اقلیتى از اهل سنت هستند، در عین پذیرش اصل شفاعت اخروى، آن را منحصر در ترفیع درجات مؤمنان دانسته و شفاعت اخروى در مورد گنه کاران را قبول ندارند. این دیدگاه از سوى سایر علماى اهل سنت مورد نقد و رد قرار گرفته است. ر.ک:

الف. قاضى عیّاض، شرح صحیح مسلم، ج 2، ص 58؛

ب. فخررازى، تفسیر مفاتیح الغیب، ج 3، ص 63؛

پ. ابن تیمیه، الرسائل الکبرى، ج 1، ص 481؛

ت. فتال نیشابورى، روضة الواعظین، ص 405.

[36]. شورى 42، آیه 25.

[37]. مائده 5، آیه 39؛ فرقان (25)، آیه 71؛ تحریم (66)، آیه 8؛ توبه (9)، آیه 104؛ نساء (4)، آیه 110؛ انفال (8)، آیه 33؛ مائده (5)، آیه 74.

[38]. بحارالانوار، ج 8، ص 58، ح 75.

[39]. مائده 5، آیه 9.

[40]. حج 22، آیه 50؛ سبأ (34)، آیه 4؛ فاطر (35)، آیه 7؛ فتح (48)، آیه 29؛ هود (11)، آیه 11؛ یس(36)، آیه 11.

[41]. میزان الحکمه، ج 4، ص 1475، احادیث 9508 و 9511 و 9513؛ مسند احمد بن حنبل، ج 2، ص 256.

[42]. سنن ترمذى، ج 4، ص 414، ح 2914؛ مسند ابن حنبل، ج 8، ص 273؛ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 78.

[43]. نهج البلاغه، خطبه 176.

[44]. میزان الحکمه، ج 4، ص 1474؛ ج 6، ص 2794، ح 9502.

[45]. همان، ج 4، ص 1475، ح 9505.

[46]. بحار الانوار، ج 8، ص 37، ح 15.

[47]. همان، ص 56.

[48]. طه 20، آیه 109.

[49]. انبیاء 21، آیه 28.

[50]. میزان الحکمه، ج 4، ص 1472، ح 9482.

[51]. بحار الانوار، ج 75، ص 220.

[52]. مدثر 74، آیات 48 ـ 42.

[53]. میزان الحکمه، ج 4، ص 1472، ح 9485.

[54]. بحارالانوار، ج 27، ص 158، ح 3؛ کنز العمال، ج 14، ص 399، ح 39057.

[55]. ر.ک: محمد شجاعى، تجسم عمل و شفاعت، ص 106.

[56]. میزان الحکمه، ج 4، ص 1475، ح 9506.

[57]. همان، ح 9504 و 9505؛ بحارالانوار، ج 8، ص 43، ح 34، 42، 43 و ص 36 و 37.

[58]. بحار الانوار، ج 8، ص 736، ح 9.

[59]. امالى صدوق، ص 370؛ بحارالانوار، ج 93، ص 218، ح 4.

[60]. میزان الحکمه، ج 4، ص 1472، ح 9487؛ کنز العمال، ج 14، ص 399، ح 39059.

[61]. میزان الحکمه، ج 4، ص 1472، ح 9484.

[62]. همان، ح 9486.

[63]. بحار الانوار، ج 8، ص 40، ح 22 و 23.

[64]. میزان الحکمه، ج 4، ص 1476، ح 9523.

[65]. ر.ک: تجسم عمل و شفاعت، ص 115.

[66]. بحارالانوار، ج 27، ص 158، ح 3.

[67]. روایات اهل سنت: صحیح مسلم، ج 1، ص 117.

[68]. کافى، ج 5، ص 476، ح 9؛ من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 31، ح 70.

[69]. بحار الانوار، ج 8، ص 40، ح 22 و 23.

[70]. میزان الحکمه، ج 1، ص 475، ح 2940.

[71]. انبیاء (21)، آیه 28.

[72]. «ابى اللّه ان یجرى الامور الاّباسباب»: میزان الحکمه، ج 3، ح 8166.

[73]. میزان الحکمه، ج 4، ص 1472، ح 9486؛ کافى، ج 3، ص 270.

[74]. ر.ک: میزان الحکمه، ج 1، ص 431، احادیث 2601ـ2612.

[75]. همان، ح 2603.

[76]. همان، ج 2، ح 2940.

[77]. بحارالانوار، ج 8، ص 40، ح 22.

[78]. نجم 53، آیه 39.

[79]. مدثر 74، آیات 42ـ46.

[80]. بحارالانوار، ج 78، ص 220، ح 93.

[81]. غافر 40، آیه 18.

[82]. بحار الانوار، ج 8، ص 58، ح 75 و ص 37، ح 15؛ صحیح بخارى، ج 9، ص 159.

[83]. میزان الحکمه، ج 6، ص 2794، ح 9501.

[84]. ر.ک: محمد شجاعى، تجسم عمل و شفاعت، ص 106.

[85]. کافى، ج 5، ص 476، ح 9؛ من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 31، ح 70.

[86]. میزان الحکمه، ج 1، ص 475، ح 2940.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد