۱۳۹۷/۰۴/۳۰
–
۱۴۸۱ بازدید
در حدیث دارد : علم سه قسم است:۱- اخلاق ، ۲- اعتقادات ، ۳- احکام ، کدام یک مهمتر است؟
این سه واژه هر کدام اشاره به بخشی از دین دارد و مجموعاً دین را تشکیل می دهند یعنی دین متشکل از سه بخش مهم اعتقادات، احکام و اخلاقیات بوده و هر کدام، مکمل و متمم بخش دیگر است. برتری هر بخش، بر بخش دیگر به معنای رهاکردن بخش دیگر نیست.در حقیقت این سه واژه، اگر چه از نظر مفهومی تفاوت هایی با هم دارند، اما در بسیاری از موارد در مصداق خارجی با یکدیگر جمع می شوند؛ به همین خاطر هم مرز بندی دقیقی بین آنان نیست. برخی از موارد می تواند هم از مصادیق اخلاقی باشد هم از مصادیق احکامی و هم از مصادیق اعتقادی.در تعریف اخلاق گفته شده که: ملکه ای نفسانی(1) یا صفات و ویژگی هاى پایدار در نفس، که موجب مى شوند کارهایى متناسب با آن صفات، به طور خود جوش و بدون نیاز به تفکر و تأمل، از انسان صادر شود.(2) بنابراین اگر این ملکه و حالت نفسانى به گونه اى باشد که کارهاى زیبا و پسندیده از آن صادر شود، آن را اخلاق خوب نامند و اگر افعال زشت و ناپسند از آن صادر گردد، آن را اخلاق بد گویند. و از این رو است که اخلاق به خوب و بد یا فضایل و رذایل تقسیم مى شود. فضایل اخلاقى، ویژگی هاى اخلاقى پسندیده همه انسان ها هستند و رذایل براى همگان ناپسند شمرده مى شوند.
در تعریف اعتقاد هم گفته شده است که: این کلمه از ریشه عقد به معنای گره زدن، نقیض «حل» که به به معنای باز کردن است. همچنین به عهد و پیمان هم معنا شده است(3). و از این قبیل است آیه یکم سوره مائده: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُود».
و در تعریف احکام چنین گفته شده است که : احکام جمع «حکم» است که اصلش منع و باز داشتن براى اصلاح است و به همین جهت به لگام و دهانه حیوان، «حکمة» می گویند.(4)
بنابراین و بر اساس تعاریف فوق باید گفت بین این معانی رابطه تنگاتنگ وجود دارد و هر کدام از این مفاهیم وجودش از دیگری جدا نیست و یک نوع رابطه التزامی و عقلی بین آنان حاکم است. و در نتیجه برتری خاص و مبنایی میان آن ها وجود ندارد و اگر در جایی برتری خاصی میان آنها بیان شده است به معنای مقدم بودن یادگیری و عمل به آنها است. ولی در حقیقت بخش وسیعى از احکام و دستورات اسلام؛ مانند، پرداخت خمس و زکات و صدقات، وجوب نجات جان مؤمن، عیادت، تشییع جنازه، حقوق فراوان برادرى، همسایگى، زیارت مؤمنان و برآوردن حاجات آنان و غیره، بر ضرورت همدردى و اهمیت آن دلالت دارد، به گونه اى که اگر شخصى فاقد این خصلت ارزشمند باشد در واقع بسیارى از اخلاق و احکام اسلامى را زیر پا نهاده و از ایمان (اعتقادات) فاصله گرفته است.
شاید بتوان چنین نتیجه گرفت که برتری اعتقادات به عنوان پایه و اساس دینداری، بر احکام و اخلاقیات محرز است چرا که اگر اعتقاد نباشد نه اخلاقی وجود دارد و نه احکامی. و کسی هم بر مبنای احکام تنها یا اخلاقیات تنها یا اعتقادات تنها نمی تواند مسیر هدایت و صراط مستقیم را پیدا کند و به کمال برسد.
پاورقی:
(1) ملا مهدى، نراقى ، جامع السعادات، ج 1، ص 55، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت.
(2) ملا محسن، فیض کاشانى، المحجة البیضاء، ج 6، ص 95، دفتر انتشارات اسلامى، 1417 ق.
(3) ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 3، ص 296 و 297، دار صادر، بیروت، 1414 ق.
(4) همان، ذیل واژه «حکم».
در تعریف اعتقاد هم گفته شده است که: این کلمه از ریشه عقد به معنای گره زدن، نقیض «حل» که به به معنای باز کردن است. همچنین به عهد و پیمان هم معنا شده است(3). و از این قبیل است آیه یکم سوره مائده: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُود».
و در تعریف احکام چنین گفته شده است که : احکام جمع «حکم» است که اصلش منع و باز داشتن براى اصلاح است و به همین جهت به لگام و دهانه حیوان، «حکمة» می گویند.(4)
بنابراین و بر اساس تعاریف فوق باید گفت بین این معانی رابطه تنگاتنگ وجود دارد و هر کدام از این مفاهیم وجودش از دیگری جدا نیست و یک نوع رابطه التزامی و عقلی بین آنان حاکم است. و در نتیجه برتری خاص و مبنایی میان آن ها وجود ندارد و اگر در جایی برتری خاصی میان آنها بیان شده است به معنای مقدم بودن یادگیری و عمل به آنها است. ولی در حقیقت بخش وسیعى از احکام و دستورات اسلام؛ مانند، پرداخت خمس و زکات و صدقات، وجوب نجات جان مؤمن، عیادت، تشییع جنازه، حقوق فراوان برادرى، همسایگى، زیارت مؤمنان و برآوردن حاجات آنان و غیره، بر ضرورت همدردى و اهمیت آن دلالت دارد، به گونه اى که اگر شخصى فاقد این خصلت ارزشمند باشد در واقع بسیارى از اخلاق و احکام اسلامى را زیر پا نهاده و از ایمان (اعتقادات) فاصله گرفته است.
شاید بتوان چنین نتیجه گرفت که برتری اعتقادات به عنوان پایه و اساس دینداری، بر احکام و اخلاقیات محرز است چرا که اگر اعتقاد نباشد نه اخلاقی وجود دارد و نه احکامی. و کسی هم بر مبنای احکام تنها یا اخلاقیات تنها یا اعتقادات تنها نمی تواند مسیر هدایت و صراط مستقیم را پیدا کند و به کمال برسد.
پاورقی:
(1) ملا مهدى، نراقى ، جامع السعادات، ج 1، ص 55، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت.
(2) ملا محسن، فیض کاشانى، المحجة البیضاء، ج 6، ص 95، دفتر انتشارات اسلامى، 1417 ق.
(3) ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 3، ص 296 و 297، دار صادر، بیروت، 1414 ق.
(4) همان، ذیل واژه «حکم».