۱۳۹۶/۰۷/۰۲
–
۲۷۳ بازدید
شیوه برخورد با بخیل چگونه باید باشد ؟
در برخورد با فرد بخیل باید سعی شود با زبان خوش و تاثیر گذار به درمان آنها پرداخت ، برای درمان بخل، مانند دیگر بیماریها نخست باید زیانهای بخل و آثار و فواید جود و بخشش را به شخص بخیل شناساند و بعد به دنبال درمان بخل رفت؛ یعنی انسان بخیل باید بسیار در آثار و پی آمدهای بخل – که در متون دینی به آنها تذکر داده شده- بیندیشد و تفکر کند، همچنین فواید سخاوت را که در آموزههای دینی وارد شده بشناسد و در آنها تأمل کند. در آیات و احادیثی که خواری و ذلّت بخیلان را بیان کرده و به جود و بخشش مژده پاداش داده است، بسیار تفکر کند.
فرد بخیل را باید به این باور رساند که او دنیای دیگرى غیر از این دنیا را در پیش رو دارد، که دیر یا زود به آنجا سفر خواهد کرد، و در آنجا نیاز دارد به اینکه مقدارى از آنچه را که در دنیا در اختیار دارد از پیش بفرستد و در آنجا ذخیره نماید که در روز درماندگى به کارش آید.
بخیل بعد از این که اینها را دانست، باید خود را حتی بر خلاف میل و خواسته نفس، وادار به بخشش کند و از مال و اندوخته دل برکند، و پیوسته و مدام بخشش کند؛ به فقرا احسان نماید تا اینکه طبع انسان به صفت بذل و احسان تمایل پیدا کند. کسی که میخواهد این صفت را از خود دور کند، هنگامی که اراده بخششی نمود، نباید در آن توقف کند، که اگر چنین کرد شیطان او را وسوسه مینماید، و از فقر و کم شدن سرمایه میترساند.
اگر بیماری بخل در وجود انسان نهادینه شد، نفس خود را قانع کند به اینکه بخشش باعث میشود من به انسان بخشنده در میان مردم شهرت پیدا کنم، انسانهایی را که به بخشش و سخاوت معروفاند در نظر بیاورد، تا از این طریق بتواند نفس خود را قانع کند و دست او به بذل و بخشش گشوده شود.
البته بذل و بخشش با این نیت اگر چه حقیقت سخاوت نیست و نزد مردان خدا از صفات رذیله محسوب میشود، ولی در مراحل ابتدایی ضرر ندارد که ابتدا دل خود را به این قصدها شاد کند تا علاقه مال از دلش کنده شود، آن وقت در صدد تصحیح قصد و نیّت خود برآید.
شایان توجه است که مهمترین راه درمان این صفت، قطع کردن ریشه این بیماری است که آن هم علاقه و دوستى نسبت به مال دنیا است.[نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، ج 1، ص 446- 448، 454- 457، قم، اسماعیلیان، چاپ هفتم، 1428ق، 1386ش؛ معراج السعادة، ص 405- 407، 410- 413.] در صورتی که شخص بخیل نتواند از بخل خود دست بردارد ، با او دوستی نکنید ، چون بهره ای از ایشان به مردم نمی رسد. از این رو، دوستی با آنان بیهوده و زیانبار است. کلام مولا علی علیه السلام نیز درباره نهی از دوستی با بخیلان چنین است:
اِیاک وَ مُصادَقَه الْبَخیلِ، فَاِنَّهُ یقْعُدُ عَنْک اَحْوَجَ ماتَکونُ اِلَیهِ.
از دوستی با بخیل بپرهیز؛ چون او در سخت ترین شرایط نیازمندی تو، از کمک رسانی به تو دریغ می ورزد.( نهج البلاغه، حکمت 38.)
همچنین امیرالمومنین علی علیه السلام می فرماید : «بخیل را در مشورت کردن دخالت نده، که تو را از نیکوکارى باز مى دارد، و از تنگدستى مى ترساند. » (نهج البلاغه/ترجمه دشتی/ نامه 53)
فرد بخیل را باید به این باور رساند که او دنیای دیگرى غیر از این دنیا را در پیش رو دارد، که دیر یا زود به آنجا سفر خواهد کرد، و در آنجا نیاز دارد به اینکه مقدارى از آنچه را که در دنیا در اختیار دارد از پیش بفرستد و در آنجا ذخیره نماید که در روز درماندگى به کارش آید.
بخیل بعد از این که اینها را دانست، باید خود را حتی بر خلاف میل و خواسته نفس، وادار به بخشش کند و از مال و اندوخته دل برکند، و پیوسته و مدام بخشش کند؛ به فقرا احسان نماید تا اینکه طبع انسان به صفت بذل و احسان تمایل پیدا کند. کسی که میخواهد این صفت را از خود دور کند، هنگامی که اراده بخششی نمود، نباید در آن توقف کند، که اگر چنین کرد شیطان او را وسوسه مینماید، و از فقر و کم شدن سرمایه میترساند.
اگر بیماری بخل در وجود انسان نهادینه شد، نفس خود را قانع کند به اینکه بخشش باعث میشود من به انسان بخشنده در میان مردم شهرت پیدا کنم، انسانهایی را که به بخشش و سخاوت معروفاند در نظر بیاورد، تا از این طریق بتواند نفس خود را قانع کند و دست او به بذل و بخشش گشوده شود.
البته بذل و بخشش با این نیت اگر چه حقیقت سخاوت نیست و نزد مردان خدا از صفات رذیله محسوب میشود، ولی در مراحل ابتدایی ضرر ندارد که ابتدا دل خود را به این قصدها شاد کند تا علاقه مال از دلش کنده شود، آن وقت در صدد تصحیح قصد و نیّت خود برآید.
شایان توجه است که مهمترین راه درمان این صفت، قطع کردن ریشه این بیماری است که آن هم علاقه و دوستى نسبت به مال دنیا است.[نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، ج 1، ص 446- 448، 454- 457، قم، اسماعیلیان، چاپ هفتم، 1428ق، 1386ش؛ معراج السعادة، ص 405- 407، 410- 413.] در صورتی که شخص بخیل نتواند از بخل خود دست بردارد ، با او دوستی نکنید ، چون بهره ای از ایشان به مردم نمی رسد. از این رو، دوستی با آنان بیهوده و زیانبار است. کلام مولا علی علیه السلام نیز درباره نهی از دوستی با بخیلان چنین است:
اِیاک وَ مُصادَقَه الْبَخیلِ، فَاِنَّهُ یقْعُدُ عَنْک اَحْوَجَ ماتَکونُ اِلَیهِ.
از دوستی با بخیل بپرهیز؛ چون او در سخت ترین شرایط نیازمندی تو، از کمک رسانی به تو دریغ می ورزد.( نهج البلاغه، حکمت 38.)
همچنین امیرالمومنین علی علیه السلام می فرماید : «بخیل را در مشورت کردن دخالت نده، که تو را از نیکوکارى باز مى دارد، و از تنگدستى مى ترساند. » (نهج البلاغه/ترجمه دشتی/ نامه 53)