خانه » همه » مذهبی » برخورد با سلطنت طلبان- براندازی نظام

برخورد با سلطنت طلبان- براندازی نظام


برخورد با سلطنت طلبان- براندازی نظام

۱۳۹۶/۱۱/۱۰


۸۰۴ بازدید

با توجه به فعالیت های دارو دسته های پسر شاه در کل کشور که قصد اعتراض و راهپیمایی و سرنگونی نظام رو دارند به نظر شما در صورت مواجهه با چنین افرادی چگونه برخورد کنیم؟

طبیعی است که وابستگان به شاه معدوم و طرفداران سلطنت که از انقلاب اسلامی مردم ایران ضربه سنگینی خورده اند و بساط خودکامگی آنان از کشور برچیده شده است ، از هیچ تلاشی برای مقابله با انقلاب اسلامی و براندازی نظام فرو گذار نکنند و در این راه از امکانات رسانه ای دشمنان نظام و عناصر خود فروخته داخلی خصوصاً منافقین جنایتکار به عنوان پادو بهره می گیرند . این جریان با بزرگ نمایی مشکلات و کمبودهای کشور و سیاه نمایی وضعیت کشور و ایجاد یأس و نا امیدی در میان مردم از یکسو و بزک کردن رژیم گذشته و تقدیس آن از سوی دیگر ، تلاش می کند تا به نوعی زمینه بازگرداندن نظام سلطنتی را در کشور فراهم نماید . صرف نظر از کسانی که آگاهانه و عامدانه با این جریان همکاری دارند ، در این میان برخی نادانسته و به دلیل تأثیر پذیری از تبلیغات این جریان ممکن است با این جریان همراه شوند . در مواجه با افرادی که چنین طرز فکری دارند ، باید ماهیت رژیم گذشته و ساختار وابسته و فاسد آن برای آنها تبیین شود و سرسپردگی و خود باختگی شاه و وابستگان آن به بیگانگان تشریح شود . وضعیت کشور در عرصه های مختلف روشن شود که کشور قبل از انقلاب در چه وضعیتی قرار داشت و وضعیت کنونی کشور با وجود همه مشکلات و کمبودها با آن زمان مقایسه شود و دستاوردهای انقلاب اسلامی تبیین گردد و مشکلات کشور و دلایل آن ریشه یابی شود . گرچه برخی مشکلات و کاستیها در کشور قابل انکار نبوده که به هیچ وجه زیبنده نظام اسلامی نیست، اما به استناد بروز این مشکلات و مفاسد نباید مجموعه عملکرد نظام را زیر سؤال برد و آن را با رژیم گذشته یکسان برشمرد . زیرا اولا؛ امروز با وجود همه مشکلات و نارساییها در بخش های مختلف پزشکی ، الکترونیکی ، هوا فضا ، نانو ، هسته ای و نظامی کشور ما دارای دستاوردهای چشمگیری شده است و کشور ما در این بخشها جزو چندین کشور برجسته دنیا قرار دارد . ثانیاً؛ موقعیت امروز کشور ما به عنوانی کشوری مستقل ، مقتدر و تأثیر گذار در منطقه و جهان با موقعیت کشور در رژیم گذشته که به عنوان کشوری وابسته و سرسپرده غرب و حافظ منافع آنان معرفی شده بود به هیچ وجه قابل مقایسه نیست .
همانگونه که مقام معظم رهبری در این باره فرمودند: « دشمن در تبلیغات وسیع خود تلاش می کند که کمبود‌های معیشتی و اقتصادی کشور را به نظام اسلامی و به جمهوری اسلامی نسبت بدهد؛ این نقشه‌ دشمن است. آنها می خواهند این‌جور وانمود بکنند که نظام اسلامی قادر نبوده است و قادر نیست مشکل اقتصادی ملّت ایران را و مشکلات اساسی ملّت ایران را حل کند و گره‌ها را باز کند؛ یک سوءاستفاده‌ این‌جوری می خواهند بکنند برای کوبیدن نظام اسلامی. این حرف ناشی از بغض و عداوت و کینه‌ آنها به نظام اسلامی است. این یک حرف خلاف واقع است، خدماتی که نظام اسلامی و جمهوری اسلامی به ایران و ملّت ایران در این مدّت کرده است، یک خدمات برجسته و فوق‌العاده است. اگر وضع ملّت را و وضع کشور را مقایسه کنیم با قبل از دوران اسلامی یعنی در دوران طاغوت، آن‌وقت معلوم می شود که چه خدمات بزرگ و ارزشمندی را نظام اسلامی تقدیم کرده است. بله، ضعفهایی وجود دارد؛ این ضعفها مربوط به مدیریّت ماها است، این مربوط به کمبود‌ها و ناتوانایی‌های مدیرانی است که در بخشهای مختلف مشغول کار بوده‌اند؛ امّا نظام اسلامی توانایی‌هایی را در خود پرورش داده و مدیرانی را تربیت کرده است که توانسته‌اند کارهای بسیار بزرگی را در طول این سی و چند سال برای کشور انجام بدهند؛ آن‌هم درحالی‌که در این سی و چند سال، ملّت از همه طرف در فشار تحریم و فشار اقتصادی دشمنان بوده است.
من چند نمونه را عرض می کنم. البتّه اینها فقط نمونه‌هایی است که من می گویم وَالّا آن فهرست خدمات نظام جمهوری اسلامی، یک فهرست بسیار طولانی‌تر از این حرفها است. ببینید! جمعیّت کشور از اوّل انقلاب تا امروز دو برابر شده است. یعنی از حدود چهل میلیون به نزدیک به هشتاد میلیون رسیده است، امّا آنچه اتّفاق افتاده و آن کارهایی که در زمینه‌های مختلف انجام گرفته است، بحث دو برابر و سه برابر نیست، [بلکه] ارقام فوق‌العاده و بسیار چشمگیری است.
در زمینه‌های زیرساختی، کارهایی در کشور شده است که حقیقتاً از نظر معیار و مقیاسی، [که] انسان با کشورهای دیگر می‌سنجد، بسیار بزرگ و عظیم است. از باب مثال: راه‌های کشور در این مدّت، شش برابر شده است؛ ظرفیّت بنادر کشور در این مدّت، بیست برابر شده است؛ سدهای مخزنی کشور -که آب شُرب و آب کشاورزی را تأمین می کنند- سی برابر شده است؛ تولید برق کشور، چهارده برابر شده است؛ صادرات غیر نفتی کشور، ۵۷ برابر شده است -قبل از انقلاب، (یعنی)در دوران طاغوت، صادرات کشور تقریباً منحصر بود به نفت و یک مختصری اشیاء تولیدی دیگر که در جنب صادرات نفتی، تقریباً هیچ بود؛ امروز صادرات غیر نفتی ۵۷ برابر افزایش پیدا کرده است- تولید محصولات پتروشیمی سی برابر و تولید محصولات فولادی پانزده برابر [شده است]؛ اینها کارهای زیرساختی است؛ هر کشوری بخواهد تحرّک پیدا کند، پیشرفت اقتصادی پیدا کند، به این چیزها احتیاج دارد؛ این کارها در دوران انقلاب انجام گرفته است.
در زمینه‌ علم و فنّاوری، از اوّل انقلاب [تاکنون]، تعداد دانشجویان ۲۵ برابر شده است؛ اوّل انقلاب، همه‌ دانشجویان کشور دویست‌و‌خرده‌ای هزار نفر بود، امروز نزدیک پنج میلیون دانشجو در کشور مشغول تحصیل هستند؛ مقالات علمی شانزده برابر [شده]؛ و فعّالیّتهای علمی و فنّاوری فراوان دیگر.
در زمینه‌ توسعه‌ اجتماعی و انسانی، شاخصها بسیار بالا است. در زمینه‌ خدمات -خدمت‌رسانی- به مردم -مثل برق و گاز و تلفن و آبادی روستاها- آمارها بسیار خوب و مژده‌بخش است. در زمینه‌ فعّالیّتهای نظامی، آمارها فوق‌العاده است؛ کشوری که قبل از پیروزی انقلاب، از لحاظ نظامی وابسته‌ محض به خارج از کشور بود -آن هم به دشمنانی مثل آمریکا- امروز از لحاظ پیشرفتهای نظامی، آن‌چنان چشمگیر است که چشم دشمن را هم می زند، او را هم خشمگین و نگران و عصبانی می کند.
اینها همه‌اش هنر نظام اسلامی است؛ اینها کارهایی است که نظام اسلامی کرده است. عرض کردم که اگر این فهرست را بخواهم بگویم، یک فهرست بسیار طولانی است و کار از اینها برتر و بالاتر است. البتّه انقلاب متوقّف نمی شود، پیشرفت متوقّف نمی شود؛ کارهای زیادی وجود دارد که باید انجام بگیرد و به حول و قوّه‌ الهی انجام خواهد گرفت و در سیاستهای کلّی نظام اسلامی (هم) به آن کارهایی که باید در آینده انجام بگیرد، تصریح شده است و ذکر شده است که چه کارهایی باید انجام بگیرد.
خب، ضعفهایی هم داشته‌ایم که کم نبوده؛ بنده از ضعفهای فعّالیّتهای مسئولین کشور -از جمله خودِ این حقیر- در سطح عموم ملّت ایران و در طول سالها، آگاهم؛ ضعفهای زیادی وجود داشته که این مربوط به مدیریّتهای ما است، مربوط به حرکت عمومی نظام اسلامی نیست. ما هرجا یک مدیریّت انقلابیِ فعّالِ پُرتحرّک داشتیم، کار پیش رفته است؛ هرجا مدیریّتهای ضعیف، بی‌حال، ناامید، غیرانقلابی، و بی‌تحرّک داشتیم؛ کارها یا متوقّف مانده است، یا انحراف پیدا کرده است. این مسئله‌ای است که وجود دارد؛ یک اشکالی و یک ضعفی است که وجود دارد؛ باید مدیرانمان ان‌شاءالله پُرانگیزه‌تر باشند، کارآمدتر باشند، تلاش بیشتری را انجام بدهند، و به حول و قوّه‌ الهی همین‌جور هم خواهد شد. من به‌طور قاطع عرض میکنم که اگر مدیریّت در بخشهای مختلف کشور، متدیّن باشد، انقلابی باشد و کارآمد باشد، همه‌ مشکلات کشور حل خواهد شد؛ ما مشکل غیرقابل حلّی در کشور نداریم. »( بیانات مقام معظم رهبری در حرم مطهر رضوی ،96/1/1)
به طور خاص پس از پیروزی انقلاب اسلامی، یک جریان تاریخ‌نگاری فعال ظهور کرد که به پشتوانه حضور در محافل آکادمیک اروپا و آمریکا و برخورداری از ماهنامه‌ها و فصلنامه‌های پژوهشی به تحریف تاریخ انقلاب و تطهیر رژیم پهلوی روی آورد. نمونه آثار برجسته این طیف نیز به فارسی ترجمه شده که کتاب «در دامگه حادثه» (خاطرات پرویز ثابتی) از جمله آن‌هاست. برخی از کتاب‌های این جریان از وزارت ارشاد در دولت‌های گوناگون مجوز نشر گرفته است؛ مانند کتاب «معمای هویدا» نوشته دکتر «عباس میلانی» یا کتاب‌های تاریخ شفاهی دانشگاه «هاروارد» درباره ایران و انقلاب. این جریان که پیوندهای نزدیکی با سلطنت‌طلبان و بهائیان دارد، چند سالی است که به حیطه مستند سازی تاریخی – سیاسی در ماهواره‌ها وارد شده و برای مثال، مستند «ده شب گوته» یا «از تهران تا قاهره» و اخیراً نیز مستند «انقلاب ۵۷» از تولیدات آن‌هاست. چنین کوشش‌هایی چند هدف را دنبال می‌کنند که اصلی‌ترین آن‌ها «بزک کردن چهره رژیم پهلوی» نزد مردم است و رهبر انقلاب نیز درباره‌اش هشدار دادند. می‌خواهند بگویند که «جمهوری اسلامی درباره رژیم پهلوی به مردم دروغ گفت» و حتی از پادشاهی که تا بن استخوان تکیه بر قدرت استعماری داشت، تصویر سیاستمداری ضد آمریکایی و ضد انگلیسی، اما طرفدار پیشرفت و مدرنیزاسیون بسازند. نقطه شروع این جریان تاریخ‌نگاری منحرف کجاست و بیشتر روی تحریف و تطهیر چه بخش‌هایی از تاریخ عصر پهلوی متمرکز است؟
در خصوص تکاپویی که با هدف تطهیر چهره‌ها و عملکرد و رفتار رژیم پهلوی شروع و به‌ویژه در چند سال اخیر تشدید شده است، چنانچه بخواهیم یک جریان‌شناسی در این باره انجام دهیم و کارهای صورت گرفته را از هم تفکیک کنیم تا بتوانیم ویژگی‌های آن را بیان کنیم، باید به چند جریان مشخص اشاره کنیم. یکی از این جریانات، سلطنت‌طلب‌ها هستند که شاه و نزدیکان او اعم از نسبی و سببی را شامل می‌شوند. در کتاب «پاسخ به تاریخ» که بر اساس مصاحبه‌ای با شاه تهیه شده بود، ازهمان ابتدا با اظهار شگفتی از انقلاب مردم ایران نوعی تلاش برای تطهیر و فرافکنی را مشاهده می‌کنیم. شاه در آن مصاحبه تلاش می‌کند تقصیرها را به گردن این و آن بیندازد و بگوید اطلاعی نداشتم، در حالی‌که در بسیاری از موارد پای او گیر بود و می‌بایست بابت آن پاسخگو باشد.
این کتاب و هم کتاب‌های بعدی و مستندهایی که به آن‌ها اشاره کردید، عمدتاً از همان جا تغذیه می‌شوند و خطشان را از آنجا گرفته‌اند. شاه در کتاب «پاسخ به تاریخ» حتی جاهایی را هم که نقش بارز و روشنی دارد، نفی می‌کند و بی‌اطلاعی را بهانه قرار می‌دهد. در آنجا یک ژست ضد غربی هم می‌گیرد که با بحث افزایش قیمت نفت جلوی غربی‌ها ایستادم و حالا آن‌ها دارند تلافی می‌کنند و می‌خواهند به نحوی مرا از سر راه بردارند. هم محمدرضا پهلوی و هم پدرش دچار توهمی شده بودند که ریشه آن به اتکای آنان از ابتدای امر به بیگانگان برمی‌گشت. از آنجا که بیگانه آنان را سر کار آورده بود و آن‌ها می‌دانستند در حکومت و اداره کشور استقلال ندارند، همواره نگران بودند که حالا که انگلیسی‌ها ما را انتخاب کرده‌اند، ممکن است تصمیم بگیرند گزینه بهتری جانشین و جایگزین ما نمایند. با تشدید مخالفت‌ها در جریان انقلاب، محمدرضا پهلوی که اساسا برای مردم و هیچ نیروی دیگری قدر و ارزشی قائل نبود، تلاش کرد با توسل به بیگانگان که سنت همیشگی دربار پهلوی بود بر انقلاب مردم غلبه نماید، اما علیرغم پشتیبانی جدی غربی‌ها و ددمنشی‌های شاه، انقلاب مردم مهار نشد و شاه از ایران گریخت. درچنین شرایطی او تلاش کرد با مبراکردن خود، اطرافیان و غربی‌ها را به‌عنوان علت سقوط خود معرفی نماید. جالب اینجاست که درهمان وضعیت نیز او باز به کمک غربی‌ها برای اعاده سلطنت خود و یا حداقل پناه دادن به او التماس می‌کرد. آن‌ها اصلاً شان و وزنی برای مردم قائل نبودند و فکر می‌کردند غرب، انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها دایر مدار همه تحولات در کشور و منطقه ما هستند. آن‌ها و طرفدارانشان منتقدین رژیم پهلوی را متهم می‌کنند که شما اسیر تئوری توطئه شده‌اید، در حالی‌که خودشان با همین عینک به مسائل نگاه می‌کنند. شاه برای مردم هیچ وزنی قائل نبود و وقتی با بحران مواجه ‌شد، مستقیم به سراغ بیگانه رفت.
(www.irdc.ir/fa/content/57632/default.aspx)
مقام معظم رهبری در این باره فرمودند: «آنها می خواهند حقایق انقلاب تحریف بشود، به دست فراموشى سپرده بشود؛ پول خرج میکنند، کار دارند میکنند. کسى که آشنا باشد، آگاه باشد با دنیاى کتاب و مطبوعات و مقاله می بیند که دشمنان چه‌کار دارند می کنند؛ امروز اینها سعى می کنند چهره‌ى خاندان خبیث و منحوس پهلوى را – رژیم فاسد و وابسته و خبیث و ظالم که کشور ما را سالهاى متمادى به عقب انداختند و ملّت ایران را آن‌جور دچار مشکلات عظیم کردند – بَزک کنند، آرایش کنند امروز سعى مى‌شود [توسّط ]همان جبهه‌ى مقابل نظام اسلامى. پشتیبانها همان کسانى هستند که با اصل انقلاب مخالف بودند، با مردمى که انقلاب کردند مخالف بودند، با وفادارى این مردم به انقلاب بشدّت مخالفند. تا کنون موفّق نشدند؛ امید بسته بودند بلکه بتوانند نسل دوّم و سوّم انقلاب را روى‌گردان کنند، نتوانستند. نسل سوم انقلاب را نتوانستند از انقلاب روى گردان کنند.»(93/10/17)
براستی چرا رسانه های غربی در میان فعالیت های مختلفی که به صورت برنامه ریزی شده انجام می دهند، یکی از خطهای اصلی رسانه ای آن ها ستایش رژیم پهلوی است؟ چرا رسانه های غربی پهلوی ها را می ستایند و سعی در بزک کردن چهره ایران قبل از انقلاب اسلامی دارند؟ این سوالی است که باید با دقت بیشتری به آن جواب داد. مسأله صرفا این نیست که دستگاه های رسانه ای غرب در حال بیان اخباری از گذشته ایران هستند. مسأله اصلی به انقلاب اسلامی ایران و صدمه ای که منافع و مطامع غرب در این منطقه زده است برمی گردد. اگر نه مسلم است که رژیم پهلوی یک حکومت مطلوب و حتی یک حکومت قابل تحمل و معمولی نبوده است. رژیم پهلوی حتی بر اساس معیارهای غربی و حتی بر اساس شعارهایی که غرب خود به آن افتخار می کند نیز یک حکومت سالم یا حتی قابل قبول نبوده است. رژیم پهلوی یک نظام پادشاهی سرکوبگر و نظام خاندانی و دیکتاتوری سیاه و ضد مردمی بوده است که بر اساس اسلحه و زور سرنیزه بر مردم خویش حکومت می کرده است. پس چرا غرب که مدعی آزادی و حقوق بشر و دموکراسی و نقش مردم است از نظام پهلوی حمایت می کند و رسانه های خود را به حمایت از این رژیم وا می دارد؟
انقلاب اسلامی و صدمه ای که به مطامع غرب زد . انقلاب اسلامی ایران یک حرکت ضد استبدادی برای براندازی یک خاندان فاسد و یک رژیم وابسته بود که ملت ایران را با سرکوب و خفقان به تبعیت از سیاست های وابسته به خارج مجبور می کرد. همین امر قلب و کلید اصلی همه دشمنی های غرب کنونی به سرکردگی آمریکا علیه ملت ایران است. رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیان اقدام ملت ایران در برابر خواسته غرب چنین بیان می دارند: «این رژیمی که ملّت با آن گلاویز شد، چه بود؟ چه کسی بود؟ این خیلی مهم است. دو سه خصوصیّت را من عرض می کنم؛ چون عرض کردم امروز انگیزه ها وجود دارد برای تحریف، یعنی سعی می کنند چهره ی خبیث ترین و زشت ترین و سیاه روترین عناصر حُکّام تاریخیِ اواخر این ملّت را به شکلی آرایش کنند که حقیقت برای مردم مکشوف نشود و نفهمند با این انقلاب چه کردند. یکی از خصوصیّات آن رژیم فاسد، دیکتاتوریِ سیاه و خفقان عجیب علیه مردم، با قساوت آمیزترین روشها (بود) که ممکن است در جاهای دیگری از کشورها هم وجود داشته باشد. در اینجا خود ما از نزدیک مشاهده کردیم که چه می کردند و چه رفتاری داشتند با آحاد مردم؛ هم در دوران رضاخان که گذشتگان ما، بزرگ ترهای ما آن را دیده بودند و برای ما نقل کردند، هم در دوران اخیر، که خود ماها، آحاد مردم، در میدان بودیم. جوانها البتّه آن دوران را ندیدند. حرفهای فراوان و موثّق (وجود دارد) از آنچه این ها با مردم، با مبارزین و با کسانی که انتقاد داشتند – ولو انتقادهای اندک – داشتند انجام می دادند؛ رفتارهایی که این ها می کردند، آن شکنجه ها، آن فشارهای عجیب و غریبِ جسمی و روحی، آن زندانهای مخوف، که امروز برخی از نشانه های آن ها هست که افراد می روند می بینند تعجّب می کنند.
یکی از کارها این بود، این ها با قدرت زور و استبداد و فشار بر مردم، حکومت خودشان را ادامه می دادند؛ و همین کسانی که امروز دَم از حقوق بشر می زنند و این ادّعاهای رسوا را مرتّب، پی درپی تکرار می کنند، با همه ی وجود طرف دار این ها بودند؛ نمی شود هم گفت خبر نداشتند، چرا! دستگاه جهنّمی ساواک را خود صهیونیست ها و خود آمریکایی ها و سیای آمریکا به وجود آورده بودند، روشها را آن ها بهشان یاد داده بودند، چطور ممکن بود خبر نداشته باشند. حالا که اخیراً معلوم شد خود این ها هم دچار یک چنین مشکلات عظیمی هستند؛ این افشاگری هایی که در این اواخر انجام گرفت نسبت به رفتار سازمانهای جاسوسی آمریکا با مخالفین و معاندین، این ها کجا، سخن از آزادی بیان و لیبرالیسم و دموکراسی و اعتنای به حرف مردم کجا! اصلاً عالم عجیبی است! در کشور ما، آن رژیم خبیث، یکی از خصوصیّاتش این بود: شدّت عمل، قساوت کامل نسبت به هرکسی که اندک اعتراضی به آن ها داشت و مطّلع می شدند.
خصوصیّت دوّم، وابستگی ذلّت آمیزی بود که این ها به قدرتهای خارجی داشتند. حالا در این کتابهایی که برای تبرئه و بی گناه نشان دادن رژیم خبیث پهلوی می نویسند، این را منکر می شوند، که (البتّه) قابل انکار نیست. رضاخان به دستور انگلیسی ها آمد، به دستور انگلیسی ها هم رفت؛ به مجرّد این که انگلیسی ها پیغام دادند که باید برود، بعد از هفده هجده سال سلطنت، ناچار رفت یعنی پشتیبان دیگری نداشت؛ آن ها او را آورده بودند، حالا هم لازم می دانستند او برود، رفت؛ به دستور انگلیسی ها آمد، به دستور انگلیسی ها رفت. بعد هم که محمّدرضا را انگلیسی ها سرِ کار آوردند تا آخر دهه ی 20، از اوایل دهه ی 30 آمریکایی ها وارد میدان شدند، همه ی امور را قبضه کردند و در اختیار گرفتند؛ سیاستها سیاستهای آمریکا بود آنچه منافع آمریکا ایجاب می کند، چه در رفتار داخلی، چه در رفتار منطقه ای، چه در رفتار بین المللی؛ عیناً آنچه آن ها لازم می دانستند؛ یعنی یک تحقیر عظیم ملّت ایران. این یکی از خصوصیّات آن رژیم خبیث این بود. این که شما می بینید آمریکایی ها با چه لجی، با چه دشمنی و بغضی به ملّت ایران و به انقلاب اسلامی و به نظام اسلامی نگاه می کنند؛ به خاطر این است. این ها یک چنین دورانی را گذراندند؛ چنین کشوری، چنین نظامی از دست آن ها رفته است؛ لذا دشمنی آن ها با انقلاب تمام شدنی نیست.
خصوصیّت سوّم این رژیم خبیث، فساد بود. انواع فساد، از فسادهای جنسی بگیرید که مبتلابه تقریباً همه ی درباری ها و دوروبری ها و مانند این ها بود که دیگر حالا داستانهایش شرم آور است. آن روز خیلی از آحاد مردم هم می دانستند، اگرچه جرأت نمی کردند بر زبان بیاورند. گاهی از قلم خارجی ها درمی رفت، چیزهایی را می گفتند فساد جنسی، فساد مالی، نه فقط در سطوح متوسّط که هر وقتی ممکن است پیش بیاید؛ نخیر، در عالی ترین سطوح کشور. از طرف شخص محمّدرضا و دوروبری هایش، بالاترین فسادهای مالی، بزرگ ترین رشوه ها، بدترین دست اندازی ها، خباثت آلودترین فشارها بر منابع مالی ملّت به وجود می آمد. برای خودشان ثروت درست می کردند به قیمت فقیر کردن مردم و بیچاره کردن مردم. فساد، فساد جنسی، فساد مالی، اعتیاد، ترویج اعتیاد و ترویج موادّ مخدّر صنعتی به وسیله ی عناصر اصلی حکومت آن روز در ایران به وجود آمد و اتّفاق افتاد. یکی از خواهرهای محمّدرضا را در فرودگاه سوئیس با چمدان پر از هروئین، پلیس سوئیس دستگیر کرد! (خبر آن در) همه ی دنیا پیچید، منتها زود ماست مالی کردند؛ خب مربوط به خودشان بود؛ قضیّه را برطرف کردند، گره را باز کردند؛ یک چنین وضعیّتی (بود.)
بی اعتنائی به مردم؛ ازجمله ی خصوصیّات مهمّ رژیم طاغوت بی اعتنائی به مردم بود؛ مردم به هیچ قیمت به حساب نمی آمدند. ما در دوران عمرمان، در دوران جوانی در رژیم گذشته، یک بار هم نه در انتخاباتی شرکت کرده بودیم، نه از مردم کوچه و بازار معمولی می شنیدیم که شرکت کنند؛ انتخاباتی وجود نداشت. در یک برهه ای خیلی صریح، در یک برهه ای کمتر صریح، دخالتهای آن ها بود؛ یک مشت مزدور را می بردند، می نشاندند آنجا و به وسیله ی آن ها در مجلس شورا و مجلس سنا کار خودشان را انجام می دادند. مردم اصلاً نمی دانستند چه کسی در رأس کار است؛ اصلاً رابطه ی بین مردم و حکومت قطع بود. آگاهی مردم، اطّلاع مردم از مسائل کشور، از مسائل سیاسی که شما امروز می بینید، این درست نقطه ی مقابل آن چیزی است که آن روز وجود داشت؛ رژیم خبیث به کل منقطع بود با آحاد مردم. بی اعتنائی به پیشرفت علمی، ترویج خودکم بینی ملّی و بزرگنمایی غربی؛ حالا کار علمی که پیشرفت نمی کرد، حرکت علمی به معنای واقعی کلمه که اصلاً وجود نداشت، در رسانه ها ذائقه ی مردم را به واردات عادت دادند که این عادت متأسّفانه تا امروز باقی است. عادات طولانی مدّتی که برای مردم به وجود می آید، به آسانی از بین نمی رود. این ها به جای کشاندن کشور به سمت احیای تولیدات داخلی و منابع حقیقی یک ملّت، مردم را با پول نفت عادت دادند به واردات؛ ذائقه ی مردم را عوض کردند؛ کشاورزی کشور را نابود کردند، صنایع واقعی و ملّی کشور را از بین بردند، کاملاً کشور را وابسته کردند به خارج و به دشمنان این ملّت. ملّت را تحقیر کردند، توانایی های ملّت را دستِ کم گرفتند، به زبان آوردند، فرهنگ غربی را بزرگنمایی کردند؛ یک رژیم هفت جوشِ خبیثِ جامعِ همه ی بدی ها.
خب، مردم هم احساس می کردند؛ ملّت ایران ملّت باهوشی است، حقایق را می فهمند، احساس می کنند، منتها یک دستی لازم است، یک صدای رسایی لازم است، یک دل مؤمنی لازم است که دیگران را وارد به میدان مبارزه کند؛ مبارزات گوشه و کنار بود، این که مردم بیایند وارد میدان بشوند، این کار یک مرد الهی بود که خدای متعال این مرد الهی را به مردم داد؛ امام بزرگوار ما همان فریادی شد که همه ی خواسته های مردم را در خود جمع داشت؛ مردم هم پاسخ گفتند، اجابت کردند، جان دادند، فداکاری کردند، وارد میدان شدند؛ ملّت با چنین رژیمی گلاویز شد و پیروز شد.
علّت دشمنی دشمنان با نظام اسلامی در درجه ی اوّل همین است که در یک نقطه ی حسّاس، در یک کشور ثروتمند، در یک کشورِ از لحاظ موقعیّت راهبردیْ فوق العاده مهم – که این ها توانسته بودند یک رژیم دست نشانده ی فاسد متّصل و مرتبط به خودشان را در آنجا احیا کنند و تقویت کنند – در یک چنین جایی، اسلام، ملّت، آرمانهای مردمی، آمده است و جایگزین شده است؛ اعتنائی به خواستهای دشمنان ندارد؛ درست در جهت مقابل آن جهاتی که آن رژیم حرکت می کرد حرکت می کند. بزرگ ترین خدمتِ حرکت اسلامی و انقلاب اسلامی این بود که مردم را از شرّ آن رژیم خلاص کرد. همه ی آنچه بعداً پیش آمده است تا امروز، این عزّت ملّی، این حرکت عظیم مردمی، این آگاهی و بصیرت عمومی، این پیشرفت علمی، این جایگاه برجسته ی ایران در جهان و در منطقه، این ها همه و همه به خاطر این است که آن مانع بزرگ از پیش پای ملّت برداشته شد؛ و این را مردم انجام دادند؛ این را دین انجام داد؛ این را اعتقادات انجام داد.»
در حقیقت باید گفت که ملت ایران یک حرکت ضد استبدادی صرف انجام نداده بود بلکه در عین مقابله با یک رژیم سرکوبگر داخلی، صدمه ای نیز به منافع و مطامع غرب و به خصوص آمریکا در ایران زده بود. یعنی این انقلاب یک حرکت ضد استکباری و یک اقدام در برابر نظام سلطه بین المللی بود.
قیام ملت ایران علیه رژیم فاسد و پوسیده پهلوی و براندازی این نظام وابسته به دشمنان ملت، به مذاق آمریکا و دیگر ابرقدرت ها خوش نیامد. در طول دوران انقلاب در حالی که غرب مدعی دموکراسی و لیبرالیسم و آزادی و حقوق بشر بود، نظام های قدرت مدار غربی با تمام توان از رژیم فاسد و دیکتاتوری و ضدمردمی پهلوی حمایت کردند. آمریکا و دیگر کشورهای غربی رسما از دیکتاتوری شاه حمایت می کردند و در طول دوران پس از انقلاب نیز خاندان فاسد پهلوی را در برابر ملت ایران به کشورهای خود راه دادند و مورد حمایت تبلیغاتی قرار دادند. از سوی دیگر نظام اسلامی و مردمی پس از انقلاب را به اسم دیکتاتوری و ضدیت با مردم مورد دشمنی و مخالفت قرار داده و در طول ده ها سال گذشته همه تلاش خود را برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی که نظامی کاملا مردمی است به کار گرفته اند. علت اصلی دشمنی غرب با نظام جمهوری اسلامی و حمایت آن ها از رژیم سرکوبگر و فاسد پهلوی این است که پهلوی های وابسته به غرب و آمریکا منافع آن ها را تأمین می کردند ولی نظام جمهوری اسلامی به واسطه استقلال خویش منافع غرب را آن گونه که غرب می خواهد تأمین نمی کند.
نگاهی به اسناد و تحقیقات تاریخی نشان از آن دارد که کمتر حکومتی در تاریخ ایران زمین به فساد و وابستگی رژیم پهلوی می توان یافت. خاندان پهلوی از ابتدا با حمایت دشمنان این ملت و به واسطه انگلیسی ها بر سر کار آمدند. رضاخان قلدر را انگلیسی ها از میرپنجی به سلطنت ایران گماشتند و بعد از کنارزدن او نیز فرزندش را به جای او بر ملت ایران تحمیل کردند. در طول این دوران نیز پهلوی ها در فساد و زشتی و پلشتی از هیچ چیزی فروگذار نکردند. یکی از پژوهش های صورت گرفته در باب فساد خاندان پهلوی کتاب مختصر و پر مغز «فساد در رژیم پهلوی دوم» تألیف عبدالکاظم مجتبی زاده، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی است که در این کتاب تلاش شده است با بهره گیری از کتاب های خاطرات درباریان و اسناد و مدارک به دست آمده از دوران حکومت پهلوی دوم، مفاسد این دوره بررسی شود. گوشه هایی از مصادیق فساد اعضای خانواده ی سلطنتی و نزدیکانشان موضوع بررسی این کتاب است که در سه بخش مفاسد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، به اضافه یک بخش مقدماتی سازماندهی شده است. بخش فساد سیاسی به دو فصل استبداد داخلی و وابستگی خارجی تقسیم شده است. در فصل اول، سوءاستفاده ی شاه و درباریانش از موقعیت و مقام خود به عنوان حاکمان کشور و نیز سانسور افکار سیاسی، مباشرپروری و انتخابات فرمایشی که از طرف آنان اعمال می شد، بررسی شده است. در فصل دوم این بخش نیز به خدمات شاه و درباریان به نفع قدرت های بیگانه و نفوذ بیگانگان در تمامی ارکان حکومت پهلوی دوم پرداخته شده است. در بخش مفاسد اقتصادی، ضمن بررسی مسائلی چون رشوه خواری، رانت خواری، اختلاس اموال عمومی و خروج ثروت های ملی که توسط شاه و اطرافیانش انجام می شد، فهرستی از مؤسسات و مراکز اقتصادی و تجاری که خاندان سلطنت صاحب و یا سهامدار عمده ی آن بودند، ارائه شده است. بخش مفاسد فرهنگی در دوره ی پهلوی دوم، در سه فصل جداگانه به ارائه بخشی از مصادق فساد این خاندان در این حوزه ها پرداخته است. در فصل اول، به ابتلای اعضای خانواده سلطنتی اعم از زن و مرد به امور غیراخلاقی و مسائل جنسی و نیز ترویج این گونه امور در بین اطرافیان و هم چنین برنامه ریزی برای اشاعه ی آن در سطح جامعه پرداخته شده است.
آنچه در این کتاب از مفاسد رژیم پهلوی در عرصه های مختلف آمده است، قطره ای از دریای سیاهی و زشتی این خاندان و حکومت منحوس آن هاست. حال غرب مدعی آزادی و حقوق بشر، غرب مدعی انسان مداری و حقوق شهروندی، غرب مدعی دموکراسی و توجه به مردم بی شرمانه از چنین حکومت کریه و پلشتی دفاع می کند.
فساد رژیم پهلوی قابل مخفی کردن نیست
فساد و پوسیدگی و پلشتی، سراسر رژیم پهلوی را در بر گرفته بود. این فساد گسترده امری نیست که قابل مخفی کردن و پوشاندن باشد. به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی «انقلاب ما یک حرکت عظیم مردمی علیه حکومتی بود که تقریباً تمام خصوصیّات یک حکومت بد را داشت؛ هم فاسد بود، هم وابسته بود، هم تحمیلی و کودتایی بود و هم بی کفایت بود. من همین چهار خصوصیت را توضیح مختصری می دهم: آن حکومت، اوّلاً فاسد بود؛ فساد مالی داشتند؛ فساد اخلاقی داشتند؛ فساد اداری داشتند. در فساد مالی شان همین بس که خود شاه و خانواده ی او در بیشتر معاملات اقتصادی کلان این کشور داخل می شدند. خود او و برادران و خواهرانش، جزو کسانی بودند که بیشترین ثروت اندوزی شخصی را کردند. رضاخان در دوران شانزده، هفده ساله ی سلطنت خود، ثروت کلانی اندوخت. بد نیست بدانید که بعضی از شهرهای این کشور، به حسب سند، دربست متعلّق به رضاخان بود! مثلاً شهر فریمان تماماً ملک رضاخان بود! بهترین املاک و زمینهای این کشور، متعلّق به او بود. او به این چیزها و به جواهرات علاقه داشت. البته بچه هایش قدری مَشرب وسیعتری داشتند؛ هرگونه ثروتی را دوست می داشتند و جمع می کردند! بهترین دلیل هم این است که وقتی این ها از این کشور رفتند، میلیاردها دلار ثروتشان در بانکهای خارجی انباشته شده بود! شاید بدانید که ما بعد از انقلاب خواستیم که ثروت شاه را به ما برگردانند و البته طبیعی هم بود که جواب ندهند. آن وقت تخمینی که از مال مجموع این خانواده زده می شد، دهها میلیارد دلار بود! رفتند در جاهای مختلف دنیا مستقر گردیدند و همه شان جزو ثروتمندان شدند. این پولهای کلان را با زحمتکشی که به دست نیاورده بودند، کاسبیِ مشروع که نکرده بودند؛ این ها پولهایی بود که زراندوزیها و ثروت اندوزیهای غیرمشروع آن را به وجود آورده بود. نظامی که در رأس خودش این قدر فساد مالی داشت، ببینید چگونه نظامی بود و با مردم چه می کرد!
از لحاظ اخلاقی هم فاسد بودند. باندهای تبهکار معاملات قاچاق، زیر دست برادران و خواهران این شخص قرار داشتند. از لحاظ مسائل اخلاقی و جنسی، چیزهایی هست که گفتن و شنیدنش عرق شرم بر پیشانی انسان می آورد. البته گوشه ای از خاطرات این چیزها را، بعدها کسان و نزدیکان و دستیاران خودش نوشتند و منتشر کردند.
از لحاظ فساد اداری هم رو به تباهی بودند. در مدیریّتها، صلاحیتها را رعایت نمی کردند؛ وابستگیهای به خودشان و دستورات سرویسهای اطّلاعاتی و امنیتی بیگانه را ملاک قرار می دادند و کسانی را سرِکار می آوردند. ببینید؛ حکومتی که در رأس خودش رشوه می گیرد، ثروت اندوزی می کند، معامله ی قاچاق می کند و به مردم خیانت می کند، چگونه حکومتی است. اگر کسی بخواهد این ها را با دلایل و شواهدش بگوید، کتابها خواهد شد. آن ها وابسته بودند. وابستگی شان به خاطر این بود که از مردم به کلّی بریده بودند. برای حفظ حکومت خودشان، خود را ناچار می دانستند که به خارجیها متّکی شوند. رضاخان را انگلیسیها سرِکار آوردند، که جزو تواریخ مشخص و مسلّم و روشن است. محمّدرضا را هم انگلیسیها تثبیت کردند. بعد از دوره ی حکومت دکتر مصدّق، کودتا را آمریکاییها به راه انداختند و البته از دست انگلیسیها ربودند و آن ها خودشان تسلّط پیدا کردند. این ها در اغلب امورِ این کشور، وابسته بودند. مستشاران آمریکایی و دهها هزار آمریکایی دیگر در مهم ترین مراکز نظامی، اطّلاعاتی، اقتصادی و سیاسی این کشور شغلهای حسّاس و درآمدهای گزاف داشتند و آن ها در حقیقت کارها را انجام می دادند و به آن ها خط می دادند. دستگاه اطّلاعاتی این کشور را آمریکاییها و اسرائیلیها به وجود آوردند. در سیاستها، تابع نظرات انگلیسیها و در این اواخر، تابع نظرات آمریکاییها بودند. در زمینه ی منطقه ای و جهانی، حتّی در زمینه های اقتصادی – مثلاً قیمت نفت چقدر باشد، فروش نفت چگونه باشد، وضع شرکتهای خارجی در نفت ایران به چه کیفیّت باشد – در همه ی این مسائل مهم و حسّاس، آن چیزی را انجام می دادند که از آن ها خواسته شده بود! البته منافع خودشان را هم در نظر داشتند. برای خارجیها فداکاری نمی کردند، بلکه برای حفظ حکومت خودشان، صددرصد به بیگانگان میدان می دادند و به آن ها تکیه می کردند و دست آن ها را در تطاول به این کشور و این ملت باز می گذاشتند. حکومت آن ها تحمیلی و کودتایی بود. با کودتا سرِکار آمده بودند؛ هم رضاخان با کودتا سرِکار آمده بود، هم محمّدرضا با کودتا سرِکار آمد. حکومت کودتایی، معلوم است چطور حکومتی است: بر مردم تحمیل بودند و از آراءِ مردم، عقاید مردم، دلبستگیهای مردم، فرهنگ مردم و درخواست و اراده ی آن ها هیچ نشانی نبود. آن ها برای آراءِ مردم، برای خواست مردم، برای عقاید مردم، برای دین مردم و برای فرهنگ مردم، هیچ احترامی قائل نبودند؛ هیچ رابطه ی صمیمی و دوستانه ای با مردم نداشتند. رابطه، رابطه ی خصمانه بود؛ رابطه ی ارباب و رعیّت بود؛ رابطه ی آقایی و نوکری بود؛ سلطنت بود دیگر! سلطنت و پادشاهی، معنایش همین است؛ یعنی حکومت مطلقه ای که هیچ تعهّدی در مقابل مردم ندارد. خانواده ی پهلوی، پنجاه سال در کشور ما این گونه زندگی کردند.» (13/11/1377)
مسأله فساد و وابستگی رژیم پهلوی امری نیست که حتی طرفداران و سردمداران رژیم پهلوی نیز بتوانند آن را مخفی یا انکار کنند. رژیم پهلوی وابستگی زیادی به بیگانگان داشت؛ از یک طرف در پی تحقق منویات آن ها بود و از سوی دیگر برای حذف ساختارهای سنتی مذهبی کشور به تجربه های آن ها نیاز داشت. رضاخان به کمک انگلستان، سلطنت قاجار را منقرض و سلسله ی پهلوی را تأسیس کرد. وی در دوره ی سلطنتش علاوه بر دنبال کردن اهداف و برنامه های استعماری بیگانگان از قبیل کشف حجاب و… مجلس شورای ملی را نیز به نهادی ضعیف که کوچکترین نقشی در تحولات کشور نداشت تبدیل کرد. وی در شهریور 1320 همانگونه که بنا بر اراده ی بیگانگان به سلطنت رسیده بود، از سلطنت کنار رفت. نقش انگلستان در ادامه ی سلطنت محمدرضا پس از شهریور 1320 چنان برجسته بود که وی همواره خود را در برابر قدرت آن ها مرعوب و ضعیف تصور می کرد. این احساس به حدی در محمدرضا پهلوی مکنون شده بود که بقاء و فنای خود را منوط به اراده ی بیگانگان می دانست. به عنوان مثال فردوست از مقامات عالی رتبه رژیم پهلوی به صراحت در باب وابستگی سران این رژیم به آمریکایی ها بیان می دارد: «در این دوران، در میان افسران، نفوذ آ مریکا بسیار زیاد شد و تنها عده معدودی مانند مبصر و نصیری و معتضد طرفدار جدی سیاست انگلستان (در عین رابطه با آمریکا) بودند. در میان افسران نیز یک تیپ نو پدید شد که کاملاً طرفدار آمریکا بودند و قبلاً وابستگی به انگلیس نداشتند، مانند: خسروداد، سرلشکر ربیعی (سپهبد)، حبیب اللهی (دریابان)، ازهاری (ارتشبد)، یارمحمد صالح (سپهبد)، سیوشانس (سپهبد، زرتشتی بود). این تیپ نو آمریکایی رسمشان این بود: حداکثر همکاری با آمریکائیان و به خصوص مستشاران نظامی و دعوت آن ها به خانه هایشان و دعوت متقابل مستشاران از این افراد به خانه هایشان یا به باشگاه هایشان، روزها هم با یکدیگر ملاقات دائم داشتند. این رویه عادی شده بود و قبحی نداشت و همه آن را به عنوان یک وضع طبیعی پذیرفته بودند» (جلد 1، 288) از این رو می توان بیان داشت که: «مهم ترین ویژگی حکومت پهلوی در بعد خارجی، وابستگی آن به بیگانگان بود. رژیم شاه عمیقاً در جنبه های مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی و… به آمریکا و سایر کشورهای اردوگاه غرب پیوند خورده بود. این پیوند یک رابطه ی سالم دو جانبه نبود؛ بلکه وابستگی فراگیر و فزاینده به بیگانگان بود که پیوسته از سوی مخالفان مورد انتقاد قرار می گرفت.»
منافع آمریکا در ایران و حمایت از رژیم پهلوی
چنان که ذکر شد، وابستگی سران رژیم پهلوی به خارج، اصلی ترین علت حمایت غرب از رژیم پهلوی است. به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی: «استکبار وارد هر کشوری می شود، سعی می کند آن کشور را تهی کند؛ یعنی تا هرجا بتواند، همه چیز آن کشور را به نفع خود مصادره می کند. امروز خودِ آمریکاییها… در صف مقدّم و بعضی قلم به مزدهای واقعاً حقیر و پست و شاید هم یک عدّه گول خورده و غافل در داخل کشور ما در صفِ پشت سر آن ها خیال می کنند که اگر آمریکا ارتباطاتش با کشوری – مثلاً جمهوری اسلامی – عادّی شد و رابطه برقرار کردند، ناگهان همه ی مشکلات اقتصادی ملت ایران حل خواهد شد! اگر کسی این طور فکر کند، خطای عظیمی مرتکب شده است. ملت ایران، ارتباط با آمریکا را یک دوره تجربه کرده است. آمریکاییها از سال سی ودو که زمام قدرت استکباری را در ایران در دست گرفتند، تا سالهای پنجاه وشش و پنجاه وهفت هرچه داشتیم، از ما گرفتند؛ هرچه بوده است، بردند. اغلب گرفتاریهای امروز ملت ایران مربوط به آن دوران و هم چنین دوران تسلّط انگلیسیهاست. انگلیس هم مثل آمریکاست؛ فرقی نمی کند. قبل از آمریکاییها، انگلیسیها بر سیاست ایران مسلّط بودند. از اواخر دوران قاجار تا روی کار آمدن رضاخان، تا بعد – تا سال سی ودو – همه چیز در ایران در دست انگلیسیها بود. حکومت می آوردند، حکومت می بردند؛ نفت را می بردند، منابع را می بردند؛ فرهنگ را رقم می زدند و هر کار می خواستند، می کردند. بعد هم آمریکاییها آمدند و در آن رقابت بین المللی خودشان، از انگلیسیها تحویل گرفتند؛ مثل یک منطقه ی مفتوحه! یک ملت، با ارتباط با دولتی که اهداف استکباری دارد، هیچ خیر و سودی نمی برد.» (12/08/1378)

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد