همانطور که هر پیشامدی در این عالم معلول علتی هست، خود نیز علت معلولی دیگر هست و هیچ واقعه اى بدون علت و منشأ و اثر تحقق پیدا نمى کند. این واقعیت را اصول عقلى اثبات مى کند. از طرفی علم خدا بر همه امور و وقایع ریز و درشتی که در این عالم اتفاق می افتد، احاطه دارد. « وَ ما تسقُطُ من وَرَقةِ إلاّ یَعلمُها»: « هیچ برگی از درخت نمی افتد؛ مگر اینکه او می داند»(انعام / 59 ). علم خدا مثل علم انسان انفعالی نیست که بعد از وقوع حوادث ایجاد شود. بلکه خدای متعال قبل وقوع هر حادثه ای، از آن آگاه هست؛ حتی افتادن برگی از یک درخت و چه بسا علم او مؤثر در وقوع آن حادثه می باشد. لذا از پیش در هدفمندی حوادث تدبیر می کند. پس خدای حکیم که این عالم را خلق کرده، از خلقت ریز و درشت و کلی و جزئی این عالم فوائدی رو دنبال کرده است. از کرات و زمین و آسمان گرفته تا حشرات موذی و حتی موجودات ریز میکروسکبی، همگی هدفمند و به مقصود حکمتی خلق شده اند. چراکه خلقت بیهوده، با حکمت خدا سازگار نیست و خدای متعال، هیچ موجودی را به عبث نیافریده است.
همانطور که خلقت ریز و درشت این عالم بیهوده نیست، اداره آن نیز نمی تواند بدون حکمت و تدبیر انجام شود و حال که خدا این عالم را هدفمند خلق کرده، حتماً تدابیر مربوط به اداره عالم را نیز مطابق با هدف آن دنبال می کند و در خدائی خود، عالم را به حال خود وا نگذاشته است. اگر خدا برای هر پیشامدی حکمت و مصلحتی را دنبال نکند، هدف از خلقت را دنبال نکرده است و این امر و از حکمت و تدبیر خدا به دور است. ولی گاهی این حکمت و مصلحت، آشکار و در توان محاسبه ما هست و گاهی مخفی و از الطاف خفیه خدا هست.
لکن این موضوع با اختیار آدمی تضاد و تعارض ندارد. چراکه اگر خدای متعال به انسان اختیار داده، برای هر نوع عکس العمل او آثاری وضعی مقدر کرده است و این آثار وضعی، خود بر محور حکمتها و مصلحتهای خداوند قرار گرفته است. لذا در جریان علت و معلولها، انسان پس از خدای متعال سبب دوم پیشامدهای ناشی از خود بوده و نسبت بدان مسئول است. اما این پیشامدها طبق تقدیرات و تدبیرات خدای حکیم، آثاری وضعی به دنبال دارد. مثل دانش آموزی که در درس خواندن و یا درس نخواندن مختار است؛ اما این درس خواندن یا نخواندن، اثرش قبولی و یا مردودی اوست. با این حال اگر دانش آموز درس بخواند، درس خواندنش نتیجه علمی هست که معلم در اختیار او قرار داده؛ اما اگه درس نخواند، از علمی که معلم در اختیارش قرار داده، بهره نبرده است. اختیاراتی که خدای متعال به بشر داده هم همینطور هست. از این روست که قرآن می فرماید:« ما أصابَکَ من حَسَنةٍ فَمنَ الله وَ ما أصابَکَ من سَیّئةٍ فَمن نفسکَ»[ii]. یعنی:« اگر خیری به تو رسید، از سوی خداست و اگر بدی به تو رسید، از جانب خودت هست».
1- سوره أنعام، آیه 59
2- سوره نساء، آیه 79
همانطور که خلقت ریز و درشت این عالم بیهوده نیست، اداره آن نیز نمی تواند بدون حکمت و تدبیر انجام شود و حال که خدا این عالم را هدفمند خلق کرده، حتماً تدابیر مربوط به اداره عالم را نیز مطابق با هدف آن دنبال می کند و در خدائی خود، عالم را به حال خود وا نگذاشته است. اگر خدا برای هر پیشامدی حکمت و مصلحتی را دنبال نکند، هدف از خلقت را دنبال نکرده است و این امر و از حکمت و تدبیر خدا به دور است. ولی گاهی این حکمت و مصلحت، آشکار و در توان محاسبه ما هست و گاهی مخفی و از الطاف خفیه خدا هست.
لکن این موضوع با اختیار آدمی تضاد و تعارض ندارد. چراکه اگر خدای متعال به انسان اختیار داده، برای هر نوع عکس العمل او آثاری وضعی مقدر کرده است و این آثار وضعی، خود بر محور حکمتها و مصلحتهای خداوند قرار گرفته است. لذا در جریان علت و معلولها، انسان پس از خدای متعال سبب دوم پیشامدهای ناشی از خود بوده و نسبت بدان مسئول است. اما این پیشامدها طبق تقدیرات و تدبیرات خدای حکیم، آثاری وضعی به دنبال دارد. مثل دانش آموزی که در درس خواندن و یا درس نخواندن مختار است؛ اما این درس خواندن یا نخواندن، اثرش قبولی و یا مردودی اوست. با این حال اگر دانش آموز درس بخواند، درس خواندنش نتیجه علمی هست که معلم در اختیار او قرار داده؛ اما اگه درس نخواند، از علمی که معلم در اختیارش قرار داده، بهره نبرده است. اختیاراتی که خدای متعال به بشر داده هم همینطور هست. از این روست که قرآن می فرماید:« ما أصابَکَ من حَسَنةٍ فَمنَ الله وَ ما أصابَکَ من سَیّئةٍ فَمن نفسکَ»[ii]. یعنی:« اگر خیری به تو رسید، از سوی خداست و اگر بدی به تو رسید، از جانب خودت هست».
1- سوره أنعام، آیه 59
2- سوره نساء، آیه 79