برده داری منع مطلق اسلام از برده داری
۱۳۹۶/۱۲/۰۹
–
۳۱۴ بازدید
دلیل عدم منع برده داری بطور مطلق توسط دین مبین اسلام چیست ؟
اسلام در جامعه ای که برده داری رواج داشت ، نازل شد. تنها پیشتاز با برنامه با برده داری اسلام است. مبارزه تدریجی اسلام با برده داری به گونه ای است که امروزه عملا خبری از مسئله برده و برده داری به آن اشکال تاریخی نیست.ولی متأسفانه با روشهای دیگری توسط قدرتهای استکباری ، استثمار از انسانها صورت میپذیرد.که باز منحصرن با گردن نهادن به مقررات دینی میتوان این روشها را نیز منکوب و از بین یرد.
اسلام تمام افراد بشر را از یک پدر و مادر مى داند و هیچ امتیازى براى رنگ، ثروت، مقام، قبیله، نژاد و… قائل نمى شود. اسلام تنها امتیاز را تقوا مى شمرد و گرامى ترین مردمان را، پرهیزگارترین آنان مى داند(1)اسلام، مردم را مانند دانه هاى شانه با هم برابر مى داند؛ چنان که پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله فرمود: «الناس کلهم سواء کاسنان المشط؛مردم مانند دانه هاى شانه برابرند»(2)در نگاه اسلام، نابودى ملت ها و اقوام مختلف، ناشى از عدم مساوات آنان در برابر قانون حق و اجرا نشدن آن در سطح جامعه است. این رویکرد، بر خلاف نظر ارسطو است که مى خواهد ثابت کند، غلام و برده فطرتاً وجود داشته و وجود خواهد داشت! به عبارت دیگر بردگى نزد عده اى فطرى است و خداوند عده اى از مردم را آفریده تا برده و غلام دیگران باشند!(3)
اسلام، بردگى را فطرى نمى داند و اعتقاد ندارد که خداوند دو نوع انسان آفریده است: یکى، آزاد و دیگرى غلام و برده. اما اسلام برخلاف اعتقاد مردم روم، یونان باستان و عربستان، در حق بردگان – مبنى بر اینکه آنان هیچ گونه حقوق اجتماعى ندارند – ضمن احترام به شخصیت ایشان، آنان را در صف بقیه مردم شمرده و براى آنان حقوق متناسب وضع کرده است. اگر احیاناً در حقوق آنان، اختلاف دیده مى شود، به جهت مصلحت خود بردگان و رعایت مصالح اجتماع بوده و هیچ گونه تحقیر و توهینى در آن منظور نبوده است. اسلام بر خلاف روش هاى ظالمانه و غیرانسانى بسیارى از نقاط جهان، شالوده یک روش عادلانه را پى ریزى کرد و در مجموع شرایطى براى بردگان فراهم ساخت که آنان به مقامات و درجات مهم علمى و سیاسى در جامعه اسلامى دست یافتند. حتى حکومت و فقاهت «بردگان»، مدت ها بر بسیارى از نقاط کشورهاى اسلامى پدیدار شد. در حقیقت اسلام با فراهم آوردن شرایط انسانى و عاطفى براى زندگى بردگان، آنان را از سراسر دنیا مشتاق پیوستن به جامعه اسلامى نمود و آنان در بازگشت به وطن خود، همراه با آزادى، مبلغ و مروج دین اسلام شدند. اسلام راه برده شدن افراد آزاد را مسدود کرد و راه آزادى بردگان را گشود. به یقین یکى از عوامل دگرگونى نظام بردگى در جهان، نقش اسلام در این زمینه بوده است. کنیزان نیز مشمول همین قاعده بودند. آنان که در جنگ با مسلمانان اسیر مى شدند و یا به صورت تجارى وارد ممالک اسلامى مى گشتند، با فرهنگ اسلامى و مزایاى نجات بخش آن آشنا شده و همانند دیگر مردم، در جامعه اسلامى زندگى مى کردند. مالکیت کنیز، شبیه عقد ازدواج بود و موجب محرمیت به مالک مى گردید. گفتنى است که مادر برخى از ائمه علیهم السلام کنیز بوده اند؛ حتى در تاریخ آمده است که مادر امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز کنیز بوده است.
اکنون این پرسش پدید مى آید که با آن همه توجّه اسلام، نسبت به غلامان و آزادى آنان، چرا یکباره بردگى را لغو نکرد و راه هاى برده دارى را از بین نبرد؟
در پاسخ به این مسئله باید به چند نکته اساسى توجه کرد:
یک. الغاى بردگى
الغاى یکباره بردگى به طور کامل در آن زمان ممکن نبود، زیرا:اولا نظم اقتصادى مردم آن روز (و از جمله بردگان)به هم مى خورد و زندگى از هم مى پاشید. از این جهت، اسلام راه دیگرى را پیش گرفت که در ضمن آن، بردگى به تدریج از بین مى رفت؛ بدون آنکه نظام اجتماعى و اقتصادى جامعه، از هم گسسته شود. از این رو در مرحله نخست، همگان را ترغیب به کار و کوشش و دورى از تنبلى، بى کارى و عیاشى نمود تا جامعه از وضعیت سابق – که همه کارها بر دوش بردگان بود – فاصله گیرد. سپس راه هاى زیادى براى رهایى بردگان قرار داد تا به تدریج، هم بردگى لغو گردد و هم مردم به زندگى فعال و به دور از عیاشى، عادت کنند.
ثانیا برخى از اندیشمندان، آزادى دفعى بردگان را خطرآفرین مى دانند. منتسکیو درباره رها ساختن دسته جمعى بردگان در یک زمان، چنین مى نویسد: آزاد کردن عده بى شمارى از غلامان به وسیله وضع یک قانون مخصوص، صلاح نیست؛ زیرا موجب اختلال نظم اقتصادى جامعه مى گردد و حتى معایب اجتماعى و سیاسى دارد. براى مثال در ولسینى چون غلامان آزاد شده حق رأى دادن در انتخابات را پیدا کرده بودند، حائز اکثریت گردیده و قانونى وضع کردند که به موجب آن، هر کس از افراد آزاد عروسى کند، یکى از غلامان آزاد شده باید در شب اول عروسى با دختر تازه عروس بخوابد و شب دوم او را تسلیم داماد کند! بنابراین آزاد کردن غلامان، باید تدریجى و همراه با فرهنگ سازى هاى لازم و مناسب باشد. براى مثال قانون گذار ممکن است اجازه دهد، غلامان از عواید کارهایشان خود را از ارباب خویش خریدارى نموده، و یا دوره غلامى را محدود کنند.(4)به این کار مکاتبه مى گویند که قرن ها قبل از مونتسکیو، در قوانین اسلامى وضع شده و جزئیات آن در کتاب هاى فقهى آمده است. ثالثا:گوستاولوبون مى گوید: «از آنجایى که بردگان از دیرزمان، تحت بردگی زیست کرده و در اثر زندگى طفیلى خود،از نظر مدیریتی بى تجربه و بى استعداد بار آمده اند. از این جهت اگر اسلام، همه آنها را یکباره از قید بردگى آزاد مى ساخت، ممکن بود در اثر نداشتن تجربه کافى ، قادر به تشکیل زندگى مستقل و اداره آن نباشند. در نتیجه مانند غلامان قدیم آمریکا – که بعد از آزاد شدن بر اثر علت یاد شده، به کلى نیست و نابوده شده اند – از بین مى رفتند.(5) از این رو قانون گذار اسلام، در عین آنکه براى خلاصى بردگان، فکرى اساسى و برنامه کاملى تنظیم کرده، از امور یاد شده غفلت نورزیده است.
رابعا:امکانات حکومت تازه تأسیس آن زمان، به گونه اى نبود که بتواند اسیران جنگى را در اماکن خاصى مثل زندان ها، نگه دارى کند. بدین جهت اسیران در میان جنگاوران تقسیم مى شدند. آنان بردگان را به خانه هاى خود مى بردند تا هم امنیت جانى شان تضمین شود و هم پراکنده شده و امکان اجتماع و شورش نداشته باشند. از طرف دیگر ناچار به تغذیه آنان بودند و در مقابل از کار آنها نیز استفاده مى کردند.مارسل بوازار در این باره مى نویسد: «اسلام به خاطر تأمین جانى و جلوگیرى از تجاوز به اسیران جنگى، آنها را طبق ضوابطى در قبایل عرب، به عنوان برده یا کنیز تقسیم مى کرده؛ ولى به تدریج آنان را از تمامى حقوق شهروندان مسلمان، بهره مند مى ساخته است.(6) مزیت این روش نگهداری اسرا هم شامل بردگان می شد(چون مجبور نبودند در زندان بمانند), هم شامل حکومت می شود(چون هزینه نگهداری اسرا را نمی داد)و هم شامل جنگاوران می گشت(چون دارای پشتوانه حمایتی برای خانواده انان بود).
خامسا:در جنگ هایى که بین مسلمانان و غیر مسلمین وجود داشت، کافران، اسیران مسلمان را برده مى ساختند. از این رو اسلام ناچار به مقابله به مثل بود و اگر مى خواست غیر از این عمل کند، نیرو و هزینه سنگین لازم براى نگه دارى اسیران و جلوگیرى از قیام و شورش آنان نداشت و نمى توانست مانع فرار و پیوستن آنها به جبهه دشمن شود. از طرف دیگر برده شدن مسلمانان، زمینه تضعیف روحى مسلمین و جنگ روانى کافران را فراهم مى کرد.دو. پیشتازى اسلام در منع بردگى اسلام تمام راه هایى که براى برده ساختن دیگران، در دوران هاى گذشته رواج داشت – به جز جنگ – نامشروع دانست. برخى از این راه ها عبارت بود از:
1. یورش ناگهانى به منظور گرفتن اسیر و بنده
2.در مواردى که مدیون از پرداخت دین خود عاجز بود، صاحب دین او را در عوض آن، برده خود مى ساخت.
3. فروختن افراد آزاد و یا فرزندان خود به دیگران.اسلام هیچ راهى براى برده سازى افراد را جایز نمى داند؛ جز آنکه شخص کافر در جنگ علیه اسلام و مسلمین به اسارت درآمده باشد. از طرف دیگر این مسئله هم تابع شرایط زمان و مکان و با صلاحدید پیشواى مسلمانان است و اگر او برده ساختن اسیران جنگى را مصلحت ندانست، یا دشمن متعهد به عدم برده گیری از مسلمین باشد و طی قراردادی منع برده گیری به طور متقابل بین دو جبهه پذیرفته شود برده گیری ممنوع می گردد.و یا می توان فدیه بگیرد و آزادشان کند و یا آنان را مورد عفو قرار دهد.(7) بنابراین تنها عاملى که در اسلام مجوز گرفتن بنده و کنیز است، اسارت در جنگ است. ال آیا به رسمیت شناختن حق حیات براى کسانى که به خداوند رحمان کفر مى ورزند و با دین حق مبارزه مى کنند؛ جز از روى تفضل الهى است؟! اسلام حق حیات اینان را تضمین کرده و کشتن اسیر را جز در شدت درگیرى و معرکه جنگ روا ندانسته است؛ لیکن باید دایره فعالیت و آزادى چنین افرادى – که از آزادى خود سوء استفاده نموده و در نبرد علیه دین خدا و مؤمنان شرکت جسته اند – به گونه اى محدود گردد. در عین حال آموزه هاى بسیارى در اسلام براى رهایى آنان وجود دارد که به برخى از آنها اشاره خواهد شد.(8)
سه. حقوق بردگان
اسلام روابط برده و برده دار را به گونه اى کاملاً انسانى و عادلانه درآورد و راه هرگونه ظلم و بیدادگرى در این روابط را مسدود ساخت و با اصول اخلاقى خود، چهره دیگرى از اصول برده دارى و حقوق بردگان را در تاریخ به نمایش گذاشت. پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله روزى مردى را سوار بر مرکبش دید که غلامش در قفاى او پیاده روان بود. آن حضرت فرمود: «غلامت را هم سوار کن، او برادر تو است و روح او مثل روح تو.(9)
چهار. راه هاى آزادى بردگان
اسلام راه هاى ابتکارى متعددى را براى آزادى تدریجى بردگان اعلام نمود؛ از جمله:
1. اسلام آزادى برده را از عبادات بزرگ قرار داد. پیشوایان اسلام نیز در عمل به این عبادت، اهتمام والایى داشتند. به عنوان نمونه امام سجادعلیه السلام در طول حیات شریف خود، حدود یکصد هزار برده را خرید و آزاد ساخت.(10)
2. کفاره واجب برخى از گناهان را آزادى برده قرار داد.
3.خرید و فروش ام ولد(ام ولد، کنیزى را گویند که از ارباب خود صاحب فرزند شده است) را منع کرد. این مسئله خود به خود، موجب آزادى کنیزانى مى شد که از طریق ارباب خود صاحب فرزند مى شدند.
4. مالکیت فرزند بر پدر و مادر خویش را منع نمود. این مسئله نیز منتهى به آزادسازى ام ولد مى شد.
5.به بردگان حق کتابت و قرارداد با صاحبان خویش داد تا بتوانند با کار و تلاش به آزادسازى خویش بپردازند، یا مدت بردگى و گستره آن را محدود سازند. این مسئله باعث مى شد که بردگان با اراده و عزم خویش، در جست و جوى آزادى برآمده و در راه آن بکوشند و سپس از ثمرات آن به خوبى بهره گیرند.
6.در یکى از جنگ ها پیامبرصلى الله علیه وآله با اسیران برده شرط کرد که هر کس ده مسلمان را سواد بیاموزد، آزاد خواهد شد. اسلام از این طریق استفاده هاى فرهنگى مناسبى نمود. این کار علاوه بر آنکه به نفع مسلمانان بود، بردگان نیز در برخورد با مسلمین با عقیده و مکتب آنان بیشتر آشنا مى شدند و زمینه براى اسلام آوردن آنها فراهم مى شد.مارسل بوازار – ضمن بررسى امتیازات روش اسلام در برخورد با مسئله بردگى – مى نویسد: «دیگر از تعالیمى که قرآن کریم در مسائل مربوط به برده و کنیز داده و نشانه ى خصلت انسان دوستى اسلام است، تشویق مسلمانان به آزاد ساختن برده و گماشتن او به کارهاى متناسب با استعداد و مهارت او است. در راه اجراى هر چه بهتر این برنامه انسانى، اسلام کمک هزینه اى را از بیت المال اختصاص داده است؛ بدین ترتیب که پرداخت وجوهى را به منظور بهبود شرایط زندگى و آزاد ساختن و به کار شایسته گماشتن بردگان بابت زکات، پذیرفته است.(11)مهم تر از همه اینها، آزادى برده بنا به خواست او و پرداخت سرمایه لازم بدو و نیز زناشویى با کنیزانى است که به ازدواج موافقت داشته اند. (جهت احتراز از زنا و کام جویى به اجبار).(12) پافشارى اسلام در آزادى برده و پرداخت سرمایه اى براى کار تولیدى به او، تنها آزادى ظاهرى نباید تلقى شود. این عمل آزادى اقتصادى او را نیز تضمین مى کرد و از بهره کشى آینده او به وسیله پولدار یا متنفذ دیگرى، جلوگیرى مى نمود. قوانین آزادى بردگان در آمریکا، کوچک ترین کمک مادى به برده آزاد شده نمى کرد. غالباً به علت دشوارى هاى اقتصادى و بیکارى، بردگان سیاه پوست چندان از آزادى خود استقبال نکردند و پس از مدتى سرگردانى و بلاتکلیفى و تیره روزى به سوى ارباب نخستین خود بازگشتند. در حالى که قرآن با روشن بینى، ضمن مبارزه با بهره کشى و بیگارى انسان ها، جلوگیرى از عدم تعادل اقتصادى جامعه را نیز پس از آزادى بردگان، پیشى بینى کرده است. توصیه به رفتار شایسته و نیکوکارى نسبت به پدر و مادر، خویشاوندان، یتیمان، مستمندان، همسایگان و در راه ماندگان، خدمتکاران و بردگان را نیز در بر مى گیرد.(13)در صدر اسلام – به خصوص دوران حیات پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم – بردگان نه تنها آزاد مى شدند؛ بلکه از تعلیم و تربیت و مراقبت هایى بهره مند مى گردیدند. و چه بسا به مقامات بالای علمی و اجتماعی و سیاسی می رسیدند. ذکر موارد، لازم به نظر نمى رسد؛ تنها به داستان (زید) اشاره مى شود که برده اى آزاد شده است. وى به مقام صحابى پیامبرصلى الله علیه وآله و کتابت قرآن و حدیث رسید و فرزند او اسامه، از فرماندهان بزرگ سپاه اسلام بود. بلال حبشى نیز به فرماندارى مدینه رسیده است. در ادوار بعد، قطب الدین آیبیک، برده اى بوده که امپراتورى بزرگ اسلام را در سرزمین هندوستان بنیان نهاد. (14)علاوه بر این بسیاری از فقها و اصحاب ائمه که حتی برخی از آنها جز رهبران دینی بودند جز بردگان بودند.خلاصه انکه بر اساس تدابیر قرانی و اسلامی نه تنها مصلحت دنیوی و اخروی بردگان و کنیزان به بهترین وجه لحاظ گردید بلکه این تدابیر الهی به نحوی بود که عملا برده داری را ملغی و منسوخ گردانید.
براى مطالعه بیشتر ر.ک:الف. طباطبایى، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج 6 (عربى و ج 12 (فارسى)، ذیل آیات 116 تا 120؛ب. موسوى زنجانى، اسلام و مسئله آزادى، بردگى؛پ. حجتى کرمانى، از بردگى روم قدیم تا مارکسیسم؛ت. مکارم شیرازى، ناصر، فرآورده هاى دینى؛ث. بیدار فکر، برده دارى در روم باستان؛ج. مبشرى، اسداللَّه، حقوق بشر؛ح. گرامى، محمد على، نگاهى به بردگى؛خ. ایرجى، صادق، بردگى در اسلام؛د. حسینى، مصطفى، بردگى از دیدگاه اسلام———————-(1) . حجرات (49)، آیه 14(2) . صدوق، من لایحضره الفقیه، (قم: انتشارات جامعه مدرسین، 1413 ه. ق)، ج 4، ص 379.(3) .نگا: منتسکیو، شارل، روح القوانین، ترجمه على اکبر مهتدى، (تهران: امیرکبیر، چاپ هفتم، 1355)، ص 415.(4) . منتسکیو، روح القوانین، ص 428، (تهران: امیر کبیر، چاپ هفتم، 1355.(5) . گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ص 482.(6) . بوازار، مارسل، اسلام و حقوق بشر، ترجمه دکتر محسن مؤیدى، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى 1358)، ص 49.(7) . ر.ک: المیزان، ج 6؛ زین العابدین قربانى، اسلام و حقوق بشر.(8) .ایرجى، صادق، بردگى در اسلام.(9) . تاریخ بردگى، ص 74.(10).جعفریان، رسول، حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه علیه السلام، (قم: انصاریان، چاپ اول، 1376)، ص 280.(11) .بقره (2) آیه 177(12) . نور (24)، آیه 33.(13) .نور (24)، آیه 39(14) . بوازار، مارسل، همان، صص 48 – 49
اسلام تمام افراد بشر را از یک پدر و مادر مى داند و هیچ امتیازى براى رنگ، ثروت، مقام، قبیله، نژاد و… قائل نمى شود. اسلام تنها امتیاز را تقوا مى شمرد و گرامى ترین مردمان را، پرهیزگارترین آنان مى داند(1)اسلام، مردم را مانند دانه هاى شانه با هم برابر مى داند؛ چنان که پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله فرمود: «الناس کلهم سواء کاسنان المشط؛مردم مانند دانه هاى شانه برابرند»(2)در نگاه اسلام، نابودى ملت ها و اقوام مختلف، ناشى از عدم مساوات آنان در برابر قانون حق و اجرا نشدن آن در سطح جامعه است. این رویکرد، بر خلاف نظر ارسطو است که مى خواهد ثابت کند، غلام و برده فطرتاً وجود داشته و وجود خواهد داشت! به عبارت دیگر بردگى نزد عده اى فطرى است و خداوند عده اى از مردم را آفریده تا برده و غلام دیگران باشند!(3)
اسلام، بردگى را فطرى نمى داند و اعتقاد ندارد که خداوند دو نوع انسان آفریده است: یکى، آزاد و دیگرى غلام و برده. اما اسلام برخلاف اعتقاد مردم روم، یونان باستان و عربستان، در حق بردگان – مبنى بر اینکه آنان هیچ گونه حقوق اجتماعى ندارند – ضمن احترام به شخصیت ایشان، آنان را در صف بقیه مردم شمرده و براى آنان حقوق متناسب وضع کرده است. اگر احیاناً در حقوق آنان، اختلاف دیده مى شود، به جهت مصلحت خود بردگان و رعایت مصالح اجتماع بوده و هیچ گونه تحقیر و توهینى در آن منظور نبوده است. اسلام بر خلاف روش هاى ظالمانه و غیرانسانى بسیارى از نقاط جهان، شالوده یک روش عادلانه را پى ریزى کرد و در مجموع شرایطى براى بردگان فراهم ساخت که آنان به مقامات و درجات مهم علمى و سیاسى در جامعه اسلامى دست یافتند. حتى حکومت و فقاهت «بردگان»، مدت ها بر بسیارى از نقاط کشورهاى اسلامى پدیدار شد. در حقیقت اسلام با فراهم آوردن شرایط انسانى و عاطفى براى زندگى بردگان، آنان را از سراسر دنیا مشتاق پیوستن به جامعه اسلامى نمود و آنان در بازگشت به وطن خود، همراه با آزادى، مبلغ و مروج دین اسلام شدند. اسلام راه برده شدن افراد آزاد را مسدود کرد و راه آزادى بردگان را گشود. به یقین یکى از عوامل دگرگونى نظام بردگى در جهان، نقش اسلام در این زمینه بوده است. کنیزان نیز مشمول همین قاعده بودند. آنان که در جنگ با مسلمانان اسیر مى شدند و یا به صورت تجارى وارد ممالک اسلامى مى گشتند، با فرهنگ اسلامى و مزایاى نجات بخش آن آشنا شده و همانند دیگر مردم، در جامعه اسلامى زندگى مى کردند. مالکیت کنیز، شبیه عقد ازدواج بود و موجب محرمیت به مالک مى گردید. گفتنى است که مادر برخى از ائمه علیهم السلام کنیز بوده اند؛ حتى در تاریخ آمده است که مادر امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز کنیز بوده است.
اکنون این پرسش پدید مى آید که با آن همه توجّه اسلام، نسبت به غلامان و آزادى آنان، چرا یکباره بردگى را لغو نکرد و راه هاى برده دارى را از بین نبرد؟
در پاسخ به این مسئله باید به چند نکته اساسى توجه کرد:
یک. الغاى بردگى
الغاى یکباره بردگى به طور کامل در آن زمان ممکن نبود، زیرا:اولا نظم اقتصادى مردم آن روز (و از جمله بردگان)به هم مى خورد و زندگى از هم مى پاشید. از این جهت، اسلام راه دیگرى را پیش گرفت که در ضمن آن، بردگى به تدریج از بین مى رفت؛ بدون آنکه نظام اجتماعى و اقتصادى جامعه، از هم گسسته شود. از این رو در مرحله نخست، همگان را ترغیب به کار و کوشش و دورى از تنبلى، بى کارى و عیاشى نمود تا جامعه از وضعیت سابق – که همه کارها بر دوش بردگان بود – فاصله گیرد. سپس راه هاى زیادى براى رهایى بردگان قرار داد تا به تدریج، هم بردگى لغو گردد و هم مردم به زندگى فعال و به دور از عیاشى، عادت کنند.
ثانیا برخى از اندیشمندان، آزادى دفعى بردگان را خطرآفرین مى دانند. منتسکیو درباره رها ساختن دسته جمعى بردگان در یک زمان، چنین مى نویسد: آزاد کردن عده بى شمارى از غلامان به وسیله وضع یک قانون مخصوص، صلاح نیست؛ زیرا موجب اختلال نظم اقتصادى جامعه مى گردد و حتى معایب اجتماعى و سیاسى دارد. براى مثال در ولسینى چون غلامان آزاد شده حق رأى دادن در انتخابات را پیدا کرده بودند، حائز اکثریت گردیده و قانونى وضع کردند که به موجب آن، هر کس از افراد آزاد عروسى کند، یکى از غلامان آزاد شده باید در شب اول عروسى با دختر تازه عروس بخوابد و شب دوم او را تسلیم داماد کند! بنابراین آزاد کردن غلامان، باید تدریجى و همراه با فرهنگ سازى هاى لازم و مناسب باشد. براى مثال قانون گذار ممکن است اجازه دهد، غلامان از عواید کارهایشان خود را از ارباب خویش خریدارى نموده، و یا دوره غلامى را محدود کنند.(4)به این کار مکاتبه مى گویند که قرن ها قبل از مونتسکیو، در قوانین اسلامى وضع شده و جزئیات آن در کتاب هاى فقهى آمده است. ثالثا:گوستاولوبون مى گوید: «از آنجایى که بردگان از دیرزمان، تحت بردگی زیست کرده و در اثر زندگى طفیلى خود،از نظر مدیریتی بى تجربه و بى استعداد بار آمده اند. از این جهت اگر اسلام، همه آنها را یکباره از قید بردگى آزاد مى ساخت، ممکن بود در اثر نداشتن تجربه کافى ، قادر به تشکیل زندگى مستقل و اداره آن نباشند. در نتیجه مانند غلامان قدیم آمریکا – که بعد از آزاد شدن بر اثر علت یاد شده، به کلى نیست و نابوده شده اند – از بین مى رفتند.(5) از این رو قانون گذار اسلام، در عین آنکه براى خلاصى بردگان، فکرى اساسى و برنامه کاملى تنظیم کرده، از امور یاد شده غفلت نورزیده است.
رابعا:امکانات حکومت تازه تأسیس آن زمان، به گونه اى نبود که بتواند اسیران جنگى را در اماکن خاصى مثل زندان ها، نگه دارى کند. بدین جهت اسیران در میان جنگاوران تقسیم مى شدند. آنان بردگان را به خانه هاى خود مى بردند تا هم امنیت جانى شان تضمین شود و هم پراکنده شده و امکان اجتماع و شورش نداشته باشند. از طرف دیگر ناچار به تغذیه آنان بودند و در مقابل از کار آنها نیز استفاده مى کردند.مارسل بوازار در این باره مى نویسد: «اسلام به خاطر تأمین جانى و جلوگیرى از تجاوز به اسیران جنگى، آنها را طبق ضوابطى در قبایل عرب، به عنوان برده یا کنیز تقسیم مى کرده؛ ولى به تدریج آنان را از تمامى حقوق شهروندان مسلمان، بهره مند مى ساخته است.(6) مزیت این روش نگهداری اسرا هم شامل بردگان می شد(چون مجبور نبودند در زندان بمانند), هم شامل حکومت می شود(چون هزینه نگهداری اسرا را نمی داد)و هم شامل جنگاوران می گشت(چون دارای پشتوانه حمایتی برای خانواده انان بود).
خامسا:در جنگ هایى که بین مسلمانان و غیر مسلمین وجود داشت، کافران، اسیران مسلمان را برده مى ساختند. از این رو اسلام ناچار به مقابله به مثل بود و اگر مى خواست غیر از این عمل کند، نیرو و هزینه سنگین لازم براى نگه دارى اسیران و جلوگیرى از قیام و شورش آنان نداشت و نمى توانست مانع فرار و پیوستن آنها به جبهه دشمن شود. از طرف دیگر برده شدن مسلمانان، زمینه تضعیف روحى مسلمین و جنگ روانى کافران را فراهم مى کرد.دو. پیشتازى اسلام در منع بردگى اسلام تمام راه هایى که براى برده ساختن دیگران، در دوران هاى گذشته رواج داشت – به جز جنگ – نامشروع دانست. برخى از این راه ها عبارت بود از:
1. یورش ناگهانى به منظور گرفتن اسیر و بنده
2.در مواردى که مدیون از پرداخت دین خود عاجز بود، صاحب دین او را در عوض آن، برده خود مى ساخت.
3. فروختن افراد آزاد و یا فرزندان خود به دیگران.اسلام هیچ راهى براى برده سازى افراد را جایز نمى داند؛ جز آنکه شخص کافر در جنگ علیه اسلام و مسلمین به اسارت درآمده باشد. از طرف دیگر این مسئله هم تابع شرایط زمان و مکان و با صلاحدید پیشواى مسلمانان است و اگر او برده ساختن اسیران جنگى را مصلحت ندانست، یا دشمن متعهد به عدم برده گیری از مسلمین باشد و طی قراردادی منع برده گیری به طور متقابل بین دو جبهه پذیرفته شود برده گیری ممنوع می گردد.و یا می توان فدیه بگیرد و آزادشان کند و یا آنان را مورد عفو قرار دهد.(7) بنابراین تنها عاملى که در اسلام مجوز گرفتن بنده و کنیز است، اسارت در جنگ است. ال آیا به رسمیت شناختن حق حیات براى کسانى که به خداوند رحمان کفر مى ورزند و با دین حق مبارزه مى کنند؛ جز از روى تفضل الهى است؟! اسلام حق حیات اینان را تضمین کرده و کشتن اسیر را جز در شدت درگیرى و معرکه جنگ روا ندانسته است؛ لیکن باید دایره فعالیت و آزادى چنین افرادى – که از آزادى خود سوء استفاده نموده و در نبرد علیه دین خدا و مؤمنان شرکت جسته اند – به گونه اى محدود گردد. در عین حال آموزه هاى بسیارى در اسلام براى رهایى آنان وجود دارد که به برخى از آنها اشاره خواهد شد.(8)
سه. حقوق بردگان
اسلام روابط برده و برده دار را به گونه اى کاملاً انسانى و عادلانه درآورد و راه هرگونه ظلم و بیدادگرى در این روابط را مسدود ساخت و با اصول اخلاقى خود، چهره دیگرى از اصول برده دارى و حقوق بردگان را در تاریخ به نمایش گذاشت. پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله روزى مردى را سوار بر مرکبش دید که غلامش در قفاى او پیاده روان بود. آن حضرت فرمود: «غلامت را هم سوار کن، او برادر تو است و روح او مثل روح تو.(9)
چهار. راه هاى آزادى بردگان
اسلام راه هاى ابتکارى متعددى را براى آزادى تدریجى بردگان اعلام نمود؛ از جمله:
1. اسلام آزادى برده را از عبادات بزرگ قرار داد. پیشوایان اسلام نیز در عمل به این عبادت، اهتمام والایى داشتند. به عنوان نمونه امام سجادعلیه السلام در طول حیات شریف خود، حدود یکصد هزار برده را خرید و آزاد ساخت.(10)
2. کفاره واجب برخى از گناهان را آزادى برده قرار داد.
3.خرید و فروش ام ولد(ام ولد، کنیزى را گویند که از ارباب خود صاحب فرزند شده است) را منع کرد. این مسئله خود به خود، موجب آزادى کنیزانى مى شد که از طریق ارباب خود صاحب فرزند مى شدند.
4. مالکیت فرزند بر پدر و مادر خویش را منع نمود. این مسئله نیز منتهى به آزادسازى ام ولد مى شد.
5.به بردگان حق کتابت و قرارداد با صاحبان خویش داد تا بتوانند با کار و تلاش به آزادسازى خویش بپردازند، یا مدت بردگى و گستره آن را محدود سازند. این مسئله باعث مى شد که بردگان با اراده و عزم خویش، در جست و جوى آزادى برآمده و در راه آن بکوشند و سپس از ثمرات آن به خوبى بهره گیرند.
6.در یکى از جنگ ها پیامبرصلى الله علیه وآله با اسیران برده شرط کرد که هر کس ده مسلمان را سواد بیاموزد، آزاد خواهد شد. اسلام از این طریق استفاده هاى فرهنگى مناسبى نمود. این کار علاوه بر آنکه به نفع مسلمانان بود، بردگان نیز در برخورد با مسلمین با عقیده و مکتب آنان بیشتر آشنا مى شدند و زمینه براى اسلام آوردن آنها فراهم مى شد.مارسل بوازار – ضمن بررسى امتیازات روش اسلام در برخورد با مسئله بردگى – مى نویسد: «دیگر از تعالیمى که قرآن کریم در مسائل مربوط به برده و کنیز داده و نشانه ى خصلت انسان دوستى اسلام است، تشویق مسلمانان به آزاد ساختن برده و گماشتن او به کارهاى متناسب با استعداد و مهارت او است. در راه اجراى هر چه بهتر این برنامه انسانى، اسلام کمک هزینه اى را از بیت المال اختصاص داده است؛ بدین ترتیب که پرداخت وجوهى را به منظور بهبود شرایط زندگى و آزاد ساختن و به کار شایسته گماشتن بردگان بابت زکات، پذیرفته است.(11)مهم تر از همه اینها، آزادى برده بنا به خواست او و پرداخت سرمایه لازم بدو و نیز زناشویى با کنیزانى است که به ازدواج موافقت داشته اند. (جهت احتراز از زنا و کام جویى به اجبار).(12) پافشارى اسلام در آزادى برده و پرداخت سرمایه اى براى کار تولیدى به او، تنها آزادى ظاهرى نباید تلقى شود. این عمل آزادى اقتصادى او را نیز تضمین مى کرد و از بهره کشى آینده او به وسیله پولدار یا متنفذ دیگرى، جلوگیرى مى نمود. قوانین آزادى بردگان در آمریکا، کوچک ترین کمک مادى به برده آزاد شده نمى کرد. غالباً به علت دشوارى هاى اقتصادى و بیکارى، بردگان سیاه پوست چندان از آزادى خود استقبال نکردند و پس از مدتى سرگردانى و بلاتکلیفى و تیره روزى به سوى ارباب نخستین خود بازگشتند. در حالى که قرآن با روشن بینى، ضمن مبارزه با بهره کشى و بیگارى انسان ها، جلوگیرى از عدم تعادل اقتصادى جامعه را نیز پس از آزادى بردگان، پیشى بینى کرده است. توصیه به رفتار شایسته و نیکوکارى نسبت به پدر و مادر، خویشاوندان، یتیمان، مستمندان، همسایگان و در راه ماندگان، خدمتکاران و بردگان را نیز در بر مى گیرد.(13)در صدر اسلام – به خصوص دوران حیات پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم – بردگان نه تنها آزاد مى شدند؛ بلکه از تعلیم و تربیت و مراقبت هایى بهره مند مى گردیدند. و چه بسا به مقامات بالای علمی و اجتماعی و سیاسی می رسیدند. ذکر موارد، لازم به نظر نمى رسد؛ تنها به داستان (زید) اشاره مى شود که برده اى آزاد شده است. وى به مقام صحابى پیامبرصلى الله علیه وآله و کتابت قرآن و حدیث رسید و فرزند او اسامه، از فرماندهان بزرگ سپاه اسلام بود. بلال حبشى نیز به فرماندارى مدینه رسیده است. در ادوار بعد، قطب الدین آیبیک، برده اى بوده که امپراتورى بزرگ اسلام را در سرزمین هندوستان بنیان نهاد. (14)علاوه بر این بسیاری از فقها و اصحاب ائمه که حتی برخی از آنها جز رهبران دینی بودند جز بردگان بودند.خلاصه انکه بر اساس تدابیر قرانی و اسلامی نه تنها مصلحت دنیوی و اخروی بردگان و کنیزان به بهترین وجه لحاظ گردید بلکه این تدابیر الهی به نحوی بود که عملا برده داری را ملغی و منسوخ گردانید.
براى مطالعه بیشتر ر.ک:الف. طباطبایى، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج 6 (عربى و ج 12 (فارسى)، ذیل آیات 116 تا 120؛ب. موسوى زنجانى، اسلام و مسئله آزادى، بردگى؛پ. حجتى کرمانى، از بردگى روم قدیم تا مارکسیسم؛ت. مکارم شیرازى، ناصر، فرآورده هاى دینى؛ث. بیدار فکر، برده دارى در روم باستان؛ج. مبشرى، اسداللَّه، حقوق بشر؛ح. گرامى، محمد على، نگاهى به بردگى؛خ. ایرجى، صادق، بردگى در اسلام؛د. حسینى، مصطفى، بردگى از دیدگاه اسلام———————-(1) . حجرات (49)، آیه 14(2) . صدوق، من لایحضره الفقیه، (قم: انتشارات جامعه مدرسین، 1413 ه. ق)، ج 4، ص 379.(3) .نگا: منتسکیو، شارل، روح القوانین، ترجمه على اکبر مهتدى، (تهران: امیرکبیر، چاپ هفتم، 1355)، ص 415.(4) . منتسکیو، روح القوانین، ص 428، (تهران: امیر کبیر، چاپ هفتم، 1355.(5) . گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ص 482.(6) . بوازار، مارسل، اسلام و حقوق بشر، ترجمه دکتر محسن مؤیدى، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى 1358)، ص 49.(7) . ر.ک: المیزان، ج 6؛ زین العابدین قربانى، اسلام و حقوق بشر.(8) .ایرجى، صادق، بردگى در اسلام.(9) . تاریخ بردگى، ص 74.(10).جعفریان، رسول، حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه علیه السلام، (قم: انصاریان، چاپ اول، 1376)، ص 280.(11) .بقره (2) آیه 177(12) . نور (24)، آیه 33.(13) .نور (24)، آیه 39(14) . بوازار، مارسل، همان، صص 48 – 49