خانه » همه » مذهبی » بسیاری از یوگیان بزرگ (افرادی که در سطح بسیار بالا یوگا کار می کنند) در حالات مختلف مثلا مدیتیشن دریافته اند که انسان ها در ادوار گذشته چندین بار در قالبهای مختلف آفریده شده اند لطفا در این باره توضیح بفرمائید.

بسیاری از یوگیان بزرگ (افرادی که در سطح بسیار بالا یوگا کار می کنند) در حالات مختلف مثلا مدیتیشن دریافته اند که انسان ها در ادوار گذشته چندین بار در قالبهای مختلف آفریده شده اند لطفا در این باره توضیح بفرمائید.

آنچه یوگی ها ، مرتاضان ، صوفیان و عرفا ، در حالات خاصّی مثل مدیتیشن یا خلسه و امثال آن مشاهده می کنند و می یابند در حقیقت از یک سنخ بوده و به صورت کلّی شهود و مکاشفه باطنی نامیده می شوند. دیدن رؤیا نیز در حقیقت از همین سنخ است.عرفای اسلامی ، در کتب عرفان نظری ، شهود و مکاشفه باطنی را ــ اعمّ از اینکه در بیداری باشد یا در خواب ـــ به سه قسم عمده تقسیم نموده اند که عبارتند از:
1. مکاشفات و مشاهدات رحمانی: که منشاء آن ، یا ملائک هستند یا در مراتب عالی آن خدا و اسماء او . در این گونه مکاشفات و مشاهدات ، مطلب کشف شده یا مشاهده شده درای حقیقت خارجی است. در این گونه مشاهدات ــ چه در خواب باشند چه در بیداری ــ گاه عین واقع کشف یا مشاهده می شود و گاه صورت نمادین آن رؤیت می گردد ، که در صورت دوم برای رسیدن به متن حقیقت ، مطلب کشف یا مشاهده شده باید با قواعد خاصّی تعبیر شود. برای مثال آنچه حضرت ابراهیم(ع) در رؤیا مشاهده کرد که ، امر به قربانی نمودن اسماعیل شده است ، یک شهود صریح بود که نیازی به تعبیر نداشت ؛ ولی خوابی که حضرت یوسف(ع) دید که خورشید و ماه و ستارگان بر او سجده می کنند شهودی محتاج به تعبیر بوده . مکاشفات و مشاهداات اهل بیت (ع) نیز گاه صریح بود و گاه غیر صریح ؛ مشاهده زیر از مشاهدات غیر صریح است که در آن ، حقیقت یک چیز به صورت مثالی ، تجلّی کرده است:« مِنْ مُکَاشَفَاتِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع مَا رَوَاهُ الصَّادِقُ عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّهُ قَالَ إِنِّی کُنْتُ بِفَدَکَ فِی بَعْضِ حِیطَانِهَا وَ قَدْ صَارَتْ لِفَاطِمَةَ ع إِذَا أَنَا بِامْرَأَةٍ قَدْ هَجَمَتْ عَلَیَّ وَ فِی یَدِی مِسْحَاةٌ وَ أَنَا أَعْمَلُ بِهَا فَلَمَّا نَظَرْتُ إِلَیْهَا طَارَ قَلْبِی مِمَّا تَدَاخَلَنِی مِنْ جَمَالِهَا فَشَبَّهْتُهَا بِبُثَیْنَةَ بِنْتِ عَامِرٍ الْجُمَحِیِّ وَ کَانَتْ مِنْ أَجْمَلِ نِسَاءِ قُرَیْشٍ فَقَالَتْ لِی یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ هَلْ لَکَ أَنْ تَزَوَّجَنِی وَ أُغْنِیَکَ عَنْ هَذِهِ الْمِسْحَاةِ وَ أَدُلَّکَ عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ وَ یَکُونَ لَکَ الْمُلْکُ مَا بَقِیتَ فَقُلْتُ لَهَا مَنْ أَنْتِ حَتَّى أَخْطُبَکِ مِنْ أَهْلِکِ فَقَالَتْ أَنَا الدُّنْیَا فَقُلْتُ لَهَا ارْجِعِی فَاطْلُبِی زَوْجاً غَیْرِی فَلَسْتِ مِنْ شَأْنِی وَ أَقْبَلْتُ عَلَى مِسْحَاتِی وَ أَنْشَأْتُ أَقُول.»( بحار الأنوار ، ج 70 ،ص 84 ) (از مکاشفات امیر المؤمنین (ع) که امام صادق(ع) از پدرانش روایت کرده است که امیر مومنان(ع) فرمودند: در یکى از باغهاى فدک بودم آن موقعى که در اختیار فاطمه زهرا ــ علیها السلام ــ بود ، ناگاه دیدم زنى جلو من آمد، در دست من کلنگى بود که با آن کار میکردم، همین که چشمم به او افتاد از زیبایى او دلم پرواز کرد. او را شبیه دیدم به بثینه دختر عامر جمحى که از زیباترین زنان قریش بود، به من گفت: پسر ابى طالب ، آیا مایلى با من ازدواج کنى تا تو را از این کلنگ بى نیاز کنم و گنجینه هاى دنیا را به تو نشان دهم که تا وقتى زنده هستى براى خود و بازماندگانت برقرار بماند. به او گفتم تو که هستى ؟ جواب داد من دنیا هستم. گفتم: برو شوهر دیگرى بیاب ! تو به درد من نمی خورى و شروع به کار خود کردم.)
2. خطورات و تسویلات نفسانی: این سنخ از مکاشفات و مشاهدات یا فاقد مصداق خارجی بوده و تماماً ساخته و پرداخته ی نفس خود آدمی هستند ؛ یا شخص درحال مشاهده ی یک امر حقیقی است ولی نفس خود شخص نیز در مشاهده او اثر گذاشته و باعث می شود که شخص واقعیّت را آنچنان که هست نبیند. لذا عرفای اسلامی ، این سنخ را با نام مکاشفه و مشاهده نمی خوانند تا با نوع اوّل خلط نشود. اگر این گونه دریافتها ، در خواب باشند آنها را اضغاث احلام(خوابهای پریشان) می گویند. در این گونه خطورات ، آرزوها ، باورها ، عقده ها ، ناکامیها و حوادث و افکار روزمرّه ، با صورتهایی گوناگون خود را نشان می دهند. برای مثال کسی که عقیده خود را حقّ می داند و نسبت به عقیده خود تعصّب شدیدی دارد ؛ ممکن است در حال خواب یا خلسه یا مدیتیشن ، مخالفین عقیده خود را ، به صورت حیوانات یا با صورتی زشت مشاهده نماید. مسیحیان معتقدند خدا در عین یکی بودن سه تاست و عیسی مسیح ، خدای مجسّم است. لذا ممکن است این عقیده برای یک مسیحی اهل ریاضت ، در حال شهود باطنی ، تمثّل یابد , چنانکه مسیحیان در مورد قدیسه ترزا چنین مشاهده ای را باور دارند. در این موارد شخص می پندارد که حقیقتی از عالم ملکوت به او القاء شده است ، در حالی که عقیده خود اوست که برایش متمثّل شده است. قائلین به تناسخ ارواح مثل یوگی ها و مرتاضان ، نیز ممکن است در چنین حالتی ، عقیده خود به تناسخ را مشاهده نموده و آن را حق بپندارند. شاهد بطلان این گونه مشاهدات یوگیها و مرتاضان این است که ریاضت پیشگان ادیان و مذاهب دیگر نه تنها چنین چیزی را مشاهده نمی کنند بلکه عکس آن را شهود می کنند. یعنی مشاهده می کنند که روح انسان بعد از مرگ به عالم برزخ منتقل می شود نه به بدن موجودی دیگر. امّا از آنجایی که هندوها و بودایی ها اعتقادی به معاد ندارند روشن است که چنین چیزی را مشاهده نخواهند نمود.
این نوع از مشاهدات فاقد هر گونه ارزش معرفتی بوده و تنها درای ارزش راوانشناختی هستند چون روانشناسان و روانکاوان ، با شنیدن این گونه مشاهدات ، می توانند از حالات درونی ، عقده ها ، آرزوها ، پندارها و باورهای شخص مطّلع شوند. مشاهدات درونی برخی بیماران روانی ، مثل توهّمات بیماران اسکیزوفرنیایی و توهّمات ناشی از موادّ تخدیر کننده و توهّم زا نیز از سنخ همین مشاهدات هستند. همچنین توهّمات ناشی از حضور در محلّهای خلوت ، ساکت و تاریک یا نیمه تاریک نیز از سنخ مشاهدات نفسانی است. وقتی کسی در محیطی خلوت قرار می گیرد ، گوش او به خاطر نبود صدا به خواب می رود. بسته بودن چشم یا تمرکز چشم بر روی یک نقطه به مدّت طولانی نیز باعث خواب چشم می شود. عدم حرکت در اعضاء نیز موجب خواب رفتن اعضاء می شود. در چنین حالتی مغز شخص بیدار می ماند ولی جسم او به خواب می رود. در این حالت شخص در حال بیداری می تواند خواب ببیند که پزشکان آن را توهّم خواب (hypnagogic hallucinations) می نامند. و این همان کاری است که یوگی ها و مرتاضان انجام می دهند. این حالت گاه به صورت طبیعی نیز در برخی افراد رخ می دهد. گاه روند بیدار شدن شخص از حالت خواب ، دچار اختلال شده و مغز قبل از بدن بیدار می شود ، در چنین حالتی شخص در می یابد که بیدار است ولی نمی تواند بدن خود را حرکت دهد حتّی قادر به سخن گفتن نیز نمی باشد. افراد عوام بر این پندارند که در این حالت موجودی به نام بختک روی سینه انسان می نشیند و نمی گذارد او حرکت کند ؛ امّا پزشکان این عارضه را فلج خواب(sleep paralysis) نامنده و پدیده ای عادی قلمداد می کنند. عکس حالت وقتی است که مغز در خواب ولی بدن بیدار است لذا شخص در حال خواب شروع به راه رفتن و سخن گفتن می کند و آنچه را که در خواب می بیند در عمل نیز اجرا می کند. آزمایشاتی که روی یوگیها در ژاپن انجام گرفته نشان داده که این افراد در حالت مدیتیشن علائمی مثل علائم خواب را از خود بروز می دهند.
3. خطورات و القائات شیطانی: برخی از مشاهدات باطنی نیز در حقیقت القائات شیاطین جنّ است. « إِنَّ الشَّیاطینَ لَیُوحُونَ إِلى أَوْلِیائِهِم. ــــ همانا شیاطین به دوستان خود اموری را القاء می کنند.» (الأنعام /121) شیاطین جنّ همانطور که در حالت عادی می توانند خیالاتی را به انسان القاء کنند در حالت خواب و خلصه و مدیتیشن نیز قادر به چنین کاری هستند ؛ بلکه در حالتهای فوق این کار برای شیاطین راحتتر است. البته شیاطین این القائات را به گونه ای انجام می دهند که حضورشان احساس نشود و شخص چنین بپندارد که حقیقتی به او القاء شده است ؛ لذا اینها القائات خود را معمولاً با اعتقادات شخص مطابقت می دهند تا شخص در صحّت آنها شک نکند. یقیناً یوگی ها نیز از این گونه مشاهدات مصون نیستند.
حاصل کلام:
1. با توجه به مطالب فوق ، معلوم می شود که مکاشفه ، مشاهده ، خواب و امثال آنها همواره درست نبوده و حجّیّت ذاتی ندارند. لذا برای تشخیص نوع درست آن از نوع نادرستش ، نیاز به معیار سنجش است. و تنها معیار سنجش اصیل در این زمینه عقل منطقی و برهانی است. چون تنها عقل برهانی و منطقی است که دارای حجّیّت ذاتی است. امّا اگر در پرتو برهان عقلی ، حقّانیّت شخص مدّعی نبوت یا امامت نیز اثبات شد از آن پس به اعتبار حکم عقل ، سخن نبی و امام نیز معیار سنجش خواهد بود ؛ چون وقتی عقل نبوّت و امامت شخصی را اثبات نمود در حقیقت عصمت او از خطا را هم اثبات کرده است ؛ چرا که عصمت شرط ذاتی نبوّت و امامت است. کتاب آسمانی نبی نیز به اعتبار خود نبی حجّت بوده و معیار سنجش است. لذا عرفای حقیقی ، مکاشفات و مشاهدات قلبی خود را به عقل و شرع عرضه می نمایند تا گرفتار دام خطورات نفسانی و القائات شیطانی نشوند. دیگران هم که سخن اهل شهود و مکاشفه را می شنوند باید سخن او را به عقل و شرع عرضه نمایند ؛ چون ممکن است مدّعی کشف و شهود ، کشف خود را به عقل و شرع عرضه نکرده باشد یا در این کار دچار خطا شده باشد.
2. عرفا ، فلاسفه و متکلّمین اسلامی ، بطلان تناسخ (انتقال روح از یک بدن مادّی به بدن مادّی دیگر ) را با براهین عقلی اثبات نموده اند. لذا بطلان هر مکاشفه یا مشاهده ای که مؤیّد تناسخ است در هنگام عرضه به عقل برهانی روشن خواهد شد.
اگر بنا باشد که هر مشاهده و مکاشفه ای بدون عرضه به عقل پذیرفته شود در آن صورت باید مکاشفات و مشاهدات همه مدّعیان راستین مکاشفه پذیرفته شوند و این محال است چون در موارد زیادی این مکاشفات و مشاهدات متناقضند. برای مثال یکی از عرفای معروف ادّعا کرده که مولوی را در حال عذاب برزخی مشاهده کرده است در حالی که عارف معروف دیگری ادّعا نموده که مولوی در عالم برزخ ، جایگاه بسیار والایی دارد. حال کدام یک از این دو ادّعا را باید پذیرفت. اگر این دو مشاهده باطنی را به عقل یا شرع عرضه کنیم ؛ عقل و شرع حکم می کنند که هر دو را رها کنید چون هیچکدام قابل اثبات نیستند. در طول تاریخ نیز بها دادن افراطی و بی معیار به مکاشفات و مشاهدات باطنی ، فجایع عظیمی را ایجاد کرده است. سامری در مشاهدات باطنی خود ، خدا را ــ معاذ الله ــ به صورت گوساله ای دید لذا مجسمه ای از آن ساخته و مردم را گوساله پرست نمود. و مردم سخن او را باور نمودند چون به اهل بصیرت بودن او یقین داشتند. انجیل انباشته از خرافات امروزی نیز نتیجه مشاهدات برخی اهل ریاضت مسیحی بوده است. در محدوده اسلام نیز اکثر فرقه های ضالّه را صوفیّه ی مدّعی مکاشفه پدید آورده اند.
در همه ادیان و مذاهب جهان ، افرادی ریاضت کشیده و اهل باطن وجود دارند ، از بدوی ترین آیین های آفریقایی و سرخپوستی گرفته تا ادیان شرقی و ادیان ابراهیمی ، همه عارف و اهل بصیرت و اهل مکاشفه دارند. اگر واقعاً از راه مکاشفه ــ بدون داشتن معیار سنجش ــ می شد به حقیقت رسید در آن صورت همه اهل باطن باید دین حقیقی را می یافتند و به یک دین می گراییدند در حالی که متعصّبترین اقشار در هر آیین و مذهبی گروه اهل مکاشفه اند . حال چگونه ممکن است مرتاض و یوگی بت پرست و راهب مسیحی تثلیثی و عارف مسلمان موحّد هرسه به حقّ راه یافته باشند؟!!! و انسانهای دیگر که خود اهل مکاشفه نیستند از کجا باید بفهمند که گفتار کدامیک از اینها درست است؟ در حالی که راه عقل یک راه روشن و عمومی است و به راحتی می توان یک استدلال عقلی را به دیگری ارائه نمود ؛ و او نیز به راحتی می تواند آن استدلال را ارزیابی کند.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد