خانه » همه » مذهبی » بصیرت مفهوم، عوامل و کارکرد

بصیرت مفهوم، عوامل و کارکرد


بصیرت مفهوم، عوامل و کارکرد

۱۳۹۷/۰۹/۰۸


۷۵۸۲ بازدید

منظور ازبصیرت چیست و چه کاربردی و چه تاثیری درزندگی انسان دارد؟

پرسشگر گرامی جهت دریافت پاسخ به نکات زیر توجه نمایید : الف ) مفهوم بصیرتبصیرت در لغت به معنای عقیده قلبی، شناخت، یقین، زیرکی و عبرت آمده است. (لسان العرب، ابن منظور، ج۲، ص۴۱۸ ذیل واژه بصر) در اصطلاح، بصیرت عبارت از قوه ای است در قلب شخص که به نور قدسی منور بوده و به وسیله آن حقایق امور و اشیاء را درک می کند، همان گونه که شخص به وسیله چشم، صورت ها و ظواهر چیزها را می بیند. (موسوعه کشاف اصطلاحات الفنون) برخی از محققان درباره بصیرت گفته اند که بصیرت، شناخت و معرفت و نیز اعتقاد حاصل شده در قلب نسبت به امور دینی و حقایق امور است. (ترتیب العین، ج۱، ص۱۶۶) این مفهوم در قرآن، با واژگانی چون بصر و مشتقات آن بیان شده است. ب ) ارزش و اهمیت بصیرت
از نظر قرآن، بصیرت، نیاز اساسی بشر است و خداوند برای این که انسان به این حالت دست یابد، همه شرایط و بسترهای لازم را فراهم آورده است. بطوری که همه موجودات و آفریده های جهان را به عنوان مایه بصیرت معرفی می کند؛ زیرا انسان با بررسی و دقت در آفریده های جهان که نشانه ها و آیات الهی هستند، می تواند فراتر از ظاهر و کارکردهای عادی و معمولی آن ها، به حقایقی دست یابد که وی را به مسیر درست زندگی هدایت می کند.
با توجه به مطالب بالا می توان ارزش و اهمیت بصیرت را نیز در زندگی بشر به دست آورد؛ با این همه می توان به عنوان تأکید و اهتمام بخشی به ارزش و جایگاه بصیرت به اموری اشاره کرد که از آن به آثار بصیرت یاد می شود. با آگاهی از این آثار و کارکردهای بصیرت می توان ارزش و اهمیت آن را نیز بهتر درک کرد.
ج ) عوامل بصیرت زا
بصیرت دارای کارکردهایی است که می توان با شناخت آن به اهمیت آن بیشتر پی برد ، از این رو خداوند در آیاتی به آثار و کارکردهای بصیرت توجه می دهد تا اهمیت و اهتمام بشر به این مسئله را بیفزاید ، خداوند در آیه۱۶ سوره رعد و نیز ۷۲ سوره قصص، بصیرت را عامل دست یابی انسان به توحید و قدرت الهی می شمارد؛ زیرا انسان زمانی که به بصیرت دست یافت، درک درستی از همه آفریده های الهی می یابد و از دام تکثرات به وحدت وجود می رسد.
رسیدن به بصیرت نیازمند تقویت عوامل و زمینه های بصیرت زا می باشد که بر خی از آنها عبارتند از :
1. شناخت حقیقت ولایت و ولی امر زمانه خود
شناخت ولی امر زمان در اسلام از چنان جایگاهی برخوردار است که بنا به فرموده رسول گرامی خدا صل الله علیه و آله اگر کسی بمیرد و امام زمان خود را نشناسد همانند کسی است که به مرگ جاهلیت قبل از اسلام مرده است (البحار 23/ 94 الغدیر 10/ 360 اثبات الهداة 1/ 126 تفسیر ابی الفتوح 1/ 508 – الحکم الزاهرة با ترجمه انصارى ص 108)لذا شناخت خود ولی امر مسلمین در این زمان راهکار اصلی و مهمی است که می تواند انسان را به بصیرت برساند شناخت همانگونه که حضرت علی علیه السلام در سخنانی خطاب به دو تن از یاران خود در این باره می فرماید :فَإِنَّهُ لَا یَبْلُغُ أَحَدٌ مِنْ شِیعَتِنَا حَدَّ الِاسْتِبْصَارِ حَتَّى یَعْرِفَنِی بِالنُّورَانِیَّةِ فَإِذَا عَرَفَنِی بِهَا کَانَ مُسْتَبْصِراً بَالِغاً کَامِلًا… (بحار الأنوار ج 26 ص 7 )هیچ کس از شیعیان به بصیرت نمی رسند مگر اینکه با شناخت من به نورانیت برسند پس هنگامی که مرا به این مقام شناختنند بطور تمام و کمال به بصیرت یافته اند …..در اینجا لازم به ذکر است که بر اساس مبانی اعتقادی شیعه هر کسی لیاقت قرار گرفتن در راسی حکومت را ندارد ، بلکه آن کسی شایستگی قرار گرفتن در راس حکومت را دارد که بدون انگیزه های فردی و دنیایی و با پشتوانه الهی در مسیر پیاده نمودن احکام خدا قدم بردارد لذا این مسئولیت در مرتبه اول بر عهده پیامبران ، سپس ائمه اطهار(علیهم السلام ) و در دوران غیبت بر عهده ولی فقیه گذاشته شده است
2. داشتن فکر و اندیشه و تجزیه تحلیل مسائل
از دیگر اموریکه انسان را به بصیرت سوق می دهد اندیشه و تجزیه و تحلیل جریانات سیاسی و اجتماعی می باشد . علی علیه السلام در این باره می فرماید : أَفْکِرْ تَسْتَبْصِرْ. فکر کن تا بصیرت یابی. لَا بَصِیرَةَ لِمَنْ لَا فِکْرَ لَهُ. نیست بصیرتى از براى کسى که نباشد فکرى از براى او. (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص : 57)البته برای رسیدن به تحلیل صحیح نسبت به جریانات بخصوص جریانات سیاسی باید مواد اصلی آن که اخبار صحیح می باشد را از مجاری صحیح کسب نموده سپس نسبت به آنها فکر و تجزیه و تحلیل نمود .
3. دوراندیشی در امور
از دیگر اموری که موجب بصیرت یافتن انسان می شود آینده نگری و تدبیر در مسائل و جریانات می باشد حضرت علی علیه السلام فرموده اند : مَنِ اسْتَقْبَلَ الْأُمُورَ أَبْصَرَ (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص : 57) هر که از قبل پیش بینی کند و به پیشواز کارها برود (نسبت به امور دور اندیشی کند) بینا گردد .
4 . پیروی از عالمان وارسته
امام محمد باقر علیه السلام در وصف علماء ربانی می فرماید : قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْبَاقِرُ ع … الْعَالِمُ مَعَهُ شَمْعَةٌ تُزِیلُ ظُلْمَةَ الْجَهْلِ وَ الْحَیْرَةِ فَکُلُّ مَنْ أَضَاءَتْ لَهُ فَخَرَجَ بِهَا مِنْ حَیْرَةٍ أَوْ نَجَا بِهَا مِنْ جَهْلٍ …. (الإحتجاج على أهل اللجاج ج 1 ص17 )عالم مانند کسی است که به همراه خود شمعی دارد که بوسیله آن ظلمت جهل و حیرت از بین می رود و هر کس که به نور آن روشنی یافت پس از حیرت خارج شده و از جهل نجات می یابد
5 . رعایت ایمان و تقوای الهییکی دیگر از راهکارهای عملی جهت دست یابی به بصیرت رعایت تقوای الهی می باشد چرا که خداوند متعال می فرماید : «ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا؛ اگر تقوا بورزید خداوند قوه تشخیص و جداسازی حق از باطل به شما عنایت می کند» (انفال، آیه 29). پرهیزگاری و انجام واجبات و پرهیز و دوری از محرمات، به انسان نورانیت و روشن بینی درونی می بخشد به گونه ای که انسان در پرتو آن می تواند حق و باطل را از هم تشخیص دهد و به راحتی وسوسه های شیطانی را بشناسد و خود را از دام آن رهایی بخشد و قرآن کریم در این باره می فرماید: «ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذاهم مبصرون؛ پرهیزگاران هنگامی که شیطانی پیرامون حریم آنها گردش کند متوجه می گردند و بیدار و بصیر می باشند»
6 . عبرت گرفتن از مسائل گوناگون
اگر کسی بطور دائم از آنچه که پیراموش می گذرد و یا در گذشته به وقوع پیوسته به دیده عبرت نگاه کند به راحتی می تواند به نتیجه جریانات واقف شده و با بصیرتی که پیدا می کند از گرفتار شدن از هلاکت نجات پیدا کند . حضرت علی علیه السلام در این خصوص فرموده اند : فِی کُلِّ اعْتِبَارٍ اسْتِبْصَارٌ (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص 472 ) در هر عبرت گرفتنى بصیرتی است.و در بیان دیگری این امر را منوت به دوام عبرت گرفتن دانسته اند و بیان دشته اند : دَوَامُ الِاعْتِبَارِ یُؤَدِّی إِلَى الِاسْتِبْصَارِ (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص 472 )دایم بودن عبرت گرفتن مى کشاند بسوى بصیرت.
7 . ذکر و یاد الهی
از دیگر راههای رسیدن به بصیرت ذکر و یاد الهی می باشد حضرت علی علیه السلام فرموده اند : مَنْ ذَکَرَ اللَّهَ اسْتَبْصَرَ (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص : 189) یعنی هر که یاد کند خدا را بصیرت یابد8-پیمودن مسیر اهل بصیرت به عنوان نمونه یکی از ویژگی های برجسته یاران امام حسین علیه السلام در جریان عاشورا بصیرت می باشد امـام صـادق (ع) دربـاره حضرت عباس (ع) با تعبیر (نافذ البصیره)یاد می کند که گویای عـمـق شـنـاخـت آن شـهـیـد اسـت (کـانَ عـَمُّنـَا الْعـَبـّاسُ بـْنُ عـَلِی نـافـِذَ الْبـَصـیـرَةِ صـُلْبَ الاِْیْمانِ). [اعیان الشیعه، ج 7، ص 430] در زیارتنامه حضرت عباس (ع) نیز می خوانیم:(وَ اَنَّکَ مـَضـَیـْتَ عـلی بـصیرةٍ مِنْ اُمرِکَ مُقتَدِیاً بِالصّالِحینَ) [مفاتیح الجنان، زیارت حضرت عباس (ع)، ص 435] که شهادت او را از روی بـصـیـرت و بـراساس اقتدا به صالحان برشمرده است، نیز می خوانیم: خدا را گواه می گـیـرم کـه تـو هـمـان راهـی را رفـتـی کـه شـهـدای بـدر و دیـگـر مـجـاهـدان راه خـدا پیمودند. (همان) .در زیارتنامه حضرت مسلم بن عقیل نیز بر همین بصیرت در مبارزه و شهادت و پیمودن راه شهدای بـدر و مـجـاهـدان اسـلام و اقـتـدا بـه صـالحان و پیروی از انبیا تأکید شده است، با تعبیراتی همچون: (اَشْهَدُ اَنَّکَ مَضَیْتَ عَلی ما مَضی عَلَیْهِ الْبَدْرِیُّونَ الُْمجاهِدُونَ… وَ اَنَّکَ قَدْ مَضَیْتَ عَلی بَصیرَةٍ مِنْ اَمْرِکَ مُقْتَدِیاً بِالصّالِحیِنَ وَ مُتَّبِعاً لِلنَّبِیّینَ) [همان، زیارت مسلم بن عقیل، ص 403] .بنا براین ما نیز می توانیم با مطالعه زندگی اینگونه افراد ، ویژگی هایی که موجب شد تا به این صفت متصف شوند را پیدا کرده و با الگو قرار دادن رفتار آنها ما نیز در زمره اهل بصیرت قرار بگیریم .
د ) موانع بصیرت
برخی از موارد که در منابع دینی به عنوان مانع بصیرت شناخته شده است اشاره می کنیم:
1. حب دنیا و شهوات:
علاقه و دوستی به یک چیز مانع درک حقیقت است چراکه همان علاقه و محبت او را به سمت خود می کشاند و از درک چیزهای دیگر محروم می کند. حضرت علی علیه السلام می فرماید: »حب الدنیا یعمی و یصم« چنانچه ضرب المثل معروف عربی می گوید »حب الشیئ یعمی و یصم« یعنی علاقه به یک چیز انسان را کور و کر می کند. وقتی انسان چیزی را دوست دارد و طالب رسیدن به آن است عیوب آشکار و اشکالات آن را جدی نمی گیرد. شاید بسیاری از ما تجربه کرده ایم که خواسته ایم چیزی را بخریم اما دیگران ما را منع کرده و معایب آن را گوشزد نموده اند اما از آنجا که ما علاقه مند و فریفته آن شده بودیم آن تذکرات را جدی نگرفته و خریده ایم و پس از مدتی به حقیقت حرفهای اطرافیان پی برده ایم و یا جوانی را می توان مثال زد که اصطلاحاً عاشق شده و هرچه به او می گویند این ازدواج مناسب تو نیست قبول نمی کند و سخت ترین شرایط را برای رسیدن به معشوق خود می پذیرد و به همگان و از جمله خانواده خود پشت می کند چرا که عشق و علاقه او را کور و کر کرده است و سایر مسائل و شرایط ازدواج را نمی بیند و درک نمی کند. امام سجادعلیه السلام می فرماید: »حب الدنیا رأس کل خطیئه« علاقه به دنیا منشأ و علت همه گناهان و(کافی، ج 2، ص 131 و نیز از امام صادق علیه السلام: »راس کل خطیئه حب الدنیا«. کافی، ج 2، ص 315)
خطاهاست. چنانکه از حدیث فوق برمی آید علاقه افراطی و بدون تامل و تعقل به یک چیز مانع بصیرت و درک صحیح از آن است. در نتیجه علت العلل همه گناهان و خطاها حب دنیا می باشد. این علاقه و محبت دنیا ممکن است علاقه به مال، جاه و مقام، خانواده و فرزند و هرچیز دیگر باشد که چشمان انسان را نسبت به درک حقیقت کور و گوشهای او را کر می کند.
2. زنگار دل حاصل از گناه:
کسی که گناهی را مرتکب نشده نسبت به آن حالت تنفر و حساسیت و پرهیز دارد اما ارتکاب پی در پی گناه و تداوم به آن قبح و زشتی آن فعل را در ذهن فاعل از بین می برد چراکه اگر بخواهد از آن فعل زشت متنفر باشد در واقع باید از خود متنفر باشد زیرا آن گناه جزئی از وجود خودش شده و حب نفس به او اجازه نمی دهد که خودش را نفی کند. بنابراین نسبت به گناه و زشتی آن نرمش نشان می دهد و گاهی هم به جایی می رسد که به صراحت زشتی آن را انکار می کند و یا اصل دستورات الهی و حساب و کتاب و پاداش عقاب الهی را انکار می کند تا بدون هیچ ترس و نگرانی به گناه خود ادامه دهد. قرآن کریم در وصف اینان می فرماید: »وای بر تکذیب کنندگان (قرآن)، آنانکه روز جزا را تکذیب می کنند، در صورتی که آن روز را کسی تکذیب نمی کند مگر ظالمان و بدکاران عالم که چون آیات ما بر آنها تلاوت شود گویند این سخنان افسانه پیشینیان است.« یعنی این انسانهای ظالم(مطففین: آیات 10 – 13)
(گناهکار) و بدکار هستند که در نتیجه گناه و ظلم به خود، چشم دلشان کور شده و حقانیت قرآن و آیات الهی را درک نمی کنند و در نتیجه آن را تکذیب می کنند و در ادامه همین مطلب را با عبارتی دیگر و به صراحت اعلام می کند »کلَّا بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِهِم مَّا کانُوا یکسِبُونَ« (مطففین: 14) می فرماید (کلا) نه چنین نیست که آنها آیات الهی را افسانه می نامند بلکه آنچه که کسب کرده اند یعنی اعمال زشت و گناهان است که بر دلهای آنها پرده افکنده و قدرت و بصیرت درک حقیقت را ندارند. »کلَّا إِنَّهُمْ عَن رَبِّهِمْ یوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ« (مطففین: 15)
چنین نیست که می پندارند بلکه آنها از معرفت پروردگارشان محجوب و محرومند.
بنابراین همانگونه که از روایات برمی آید قلب انسان حرم الهی و آیینه ای است(امام صادق علیه السلام: »القلب حرم اللّه فلا تسکن حرم اللّه غیر اللّه«. قلب حرم خداوند است پس غیر خداوند را در آن راه مده.« بحار الانوار، ج 67، ص 25)
که خداوند در آن متجلی می شود اما هر گناه و اشتباهی که انسان مرتکب می شود لکه ای بر آن نقش می بندد و در صورت تکرار و زیاد شدن گناهان آیینه دل و قلب انسان چنان تیره می گردد که دیگر قدرت انعکاس حقیقت کل و مطلق هستی را ندارد و از آنجا که درک همه حقیقت ها وابسته به درک آن حقیقت یگانه و مطلق است چشم او به حقایق بسته می شود و بصیرت درک حقیقت مسائل مورد ابتلاء را از دست می دهد.
3. غفلت در اثر ترجیح دنیا بر آخرت:
خداوند در سوره نحل در پاسخ کسانی که قرآن را تکذیب می کردند می فرماید دروغگو کسانی هستند که آیات خداوند را انکار می کنند و سپس در توضیح علت اینکه برخی آیات الهی را انکار می کنند و بعد از ایمان به خدا کافر می شوند می فرماید: »این بدان سبب است که آنها زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح دادند و خداوند قوم کافر را هدایت نمی کند، آنان کسانی هستند که خدا بر دلها و گوشها و دیدگانشان مهر نهاده و آنها همان غافلان هستند.« یعنی اگر انسان در عین اعتقاد(نحل: آیات 107 – 108)
به آخرت در صحنه عمل به گونه ای باشد که منافع دنیوی را بر سعادت اخروی ترجیح دهد این ترجیح باعث غفلت او از نفع حقیقی اخروی شده بر چشم و گوش و دل او حجابی می افکند که دیگر حقیقت را نمی بیند و لذا آیات الهی را انکار می کند. بنابراین، یکی از موانع بصیرت غفلت است چه بسا که یک فرد علم و اطلاع کاملی از مسائل داشته باشد اما غفلت او را به چاه گناه و اشتباه می اندازد و علت غفلت هم در آیه بیان گردیده یعنی ترجیح دنیا بر آخرت.
هـ ) کار کردهای بصیرت
برای بصیرت کارکردهای متعددی قابل ذکر است و ما پنج مورد ازآنها را با استفاده از آثار استاد شهید ارائه می دهیم که همۀ آنها نشان می دهند بصیرت یک نیاز فراگیر، مهم و اثر بخش برای تعالی و کمال انسانی و اعتلا و عزت زندگی اجتماعی است :
1 . آگاهی بخشی و دفع موانع در مبارزات ایدئو لوژکی
بعضی از جنگ ها و مبارزه ها جنبۀ اعتقادی و ایدئولوژیکی دارد و چون حامل یک فکر و عقیده و ایدئولوژی است و می خواهد مانع را از سر راه عقیده اش بردارد، یا این که می خواهد راهی را پیدا کند تا عقیده اس را در دنیا تبلیغ کند.
علی علیه السلام تصریح می کند که جنگ های صدر اسلام ماهیت ایدئولوژکی داشت: « و حملوا بصائرهم علی اسیافهم: آنها بصیرتها و آگاهی های خود را روی شمشیرهای خودشان حمل می کردند »( نهج البلاغه، فیض الاسلام، خ۱۵۰،ص۴۶)؛ یعنی می خواستند با این شمشیرها به مردم آگاهی بدهند نه چیز دیگری، از مردم چیزی نمی خواستند بگیرند، می خواستند بدهند (و) آنچه ر هم (که) می خواستند بدهند بصیرت و آگاهی بود، اگر می گوییم پیامبران پیروز هستند مقصود پیروزی نظامی نیست ما اگر مبارزۀ حسین بن علی (ع) را با لشگریان یزید و ابن زیاد از جنبۀ نظامی یعنی از نظر ظاهری و صوری در نظر بگیریم امام حسین علیه السلام شکست خورد و آنها پیروز شدند اما اگر ماهیت قضیه را در نظر بگیریم فکری و اعتقادی است یعنی حکو مت یزید سمبل جریانی بود که می خواست فکر اسلامی را از بین ببرد و امام حسین علیه السلام برای احیاء فکر اسلامی جنگید، در این صورت باید ببینیم آیا حسین علیه السلام به مقصودش رسید یانرسید؟ می بینیم که توانست” .(حق وباطل به ضمیمۀ احیای تفکر اسلامی،ص۴۵)
2. بصیرت دینی عامل اقتدار معنوی
” قران می فرماید : « إن منکم عشرون صابرون یغلبوا ماتین و إن یکن منکم مائه یغلبوا الفا من الّذین کفروا بأنّهم قوم لا یفقهون»؛ اگر مؤمن با آن فقاهت ایما نی خودش و آن امر معنوی، تربیت جهادی هم پیدا کند، یک فرد ازاینها مساوی است با ده فرد از آنها، بیست تا از اینها مساوی است با دویست نفر از آنها، صد تا از اینها با هزار تا از آنها،حالا چرا؟ آیا اینها نژادشان با آنها فرق می کند؟ نژادشان که فرق نمی کند. آیا زور بازوی مؤمنین بیشتر است از زور بازوی مسلمانها که در مدینه هستند ، از زور بازوی کافر هایی که در مکه هستند بیشتر است ؟
اینها اغلب شان انصار یعنی اوس و خزرج بودند و قریش از اینها طبعا شجاع تر بودند و ضعیف تر نبودند. مهاجرین هم که اکثر از قریش بودند و از جنس آنها . در عین حال قرآن می گوید : مؤمن اگر سرباز و مجاهد بشود، (و به عبارت دیگر سرباز و مجاهد) اگر فقاهت ایمانی پیدا کند با ده کافر برابر است:إن یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا ماتین ، اگر بیست پایدار از این (دست) مؤمنین باشند بر دویست تا از آنها پیروز می شوند یک بر ده. و إن یکن منکم مائه یغلبوا الفا من الّذین کفروا : و اگر صد تا از شما به این شکل باشند، ر هزار تای از آنها پیروز می شوند. به حکم چی؟ به حکم فقاهت ایمانی. (اینجا عکسش را می گوید): چون «آنها فقاهت (به معنی عمیق)ندارند. اینها فقیه ایمانی هستند، بصیرت ایمانی دارند.
این، غلبۀ بصیرت است. ذلک بأنّهم قوم لا یفقهون ؛کفار مردمی نفهم و بی بصیرت هستندیعنی بر عکس مؤمنین مردمی فهیم و با بصیرت هستند”. (آشنایی با قرآن،ج۳،صص۱۸۱و۱۸۲)
3 . جدا کردن صفوف حق از با طل
“قرآن می فرماید:« لیمیز اللّه من الطیّب و یجعل الخبیث بعضه علی بعض فیر کمه خمیا فیجعله اولئک هم الخاسرون»؛در دنیا بد مطلق وجود ندارد هیچ بدی نیست که یک نتیجۀ خوب داشته باشد… وقتی اجتماع آرام است یعنی یک امتحان بزرگی پیش نیامده است، انسان همۀ مردم را یکرنگ و مانند هم می بیند . همه شبیه همدیگرند. انسان خیال می کند یک مردم یک دست وجود دارد و حتی بعضی از افراد خیلی بهتر از دیگران جلوه می کنند و انسان آنها را بهتر تشخیص می دهد تا اینکه یک حادثۀ تندی و به تعبیر قرآن یک امتحان پیش می آید، یک وقت انسان می بیند که گویی مردم غربال می شوند. مثل غربال که ریز و درشت می کند،ریزها به یک طرف، درشت ها به یک طرف، مردم غربال می شوند،یک عده به یک طرف قرار می گیرند و یک عده طرف دیگر،به اصطلاح امروزی ها صف ها از همدیگر جدا می شود.
از یک نظر خیلی اسباب تأسف است ؛ انسان یک وقت می بیند افرادی هیچ از آنها انتظار نداشت ،جغاله از آب در آمدند ولی از نظر دقیق وباریک بین باید گفت: خوب شد که صف ها از همدیگر جدا شد”.(آشنایی با قرآن،ج۳،ص۲۷)” غرضم این جهت است که یکی از فواید مبارزات و تضادهای شدید و جنگ حق وباطل که در اجتماع پیش می آید، این است که صفوف از یکدیگر جدا می شوند، واین چقدر خوب است که صفوف مشخص و جدا می شود، آن وقت اهل حق و بصیرت تکلیف خودشان را بهتر می فهمند(در تتیجه) خدا(آن) را به صورت یک فایده ذکر می کند:«لیمیز اللّه الخبیث من الطیّب »؛ بگذار اینها این کارها را بکنندتا خدا به این وسیله پلید را از پاکیزه جدا کند وصفوف از یکدیگر جدا بشوند، «و یجعل الخبیث بعضه علی بعض فیرکمه جمیعا»؛ و پلیدیها را بر روی یکدیگر قرار دهد و انباشته کند همه به یک طرف روند، و همه را در یک نقطه متراکم کند. بگذار پاکان از میان آنها جدا بشوند، خودشان باشند با خودشان. وقتی که این طور شد که صف ها جدا شد، پاک یک صف قرار گرفت و پلید در یک صف، آن وقت نتیجه با پاکان است و پلید ها یک جا به جهنم سرازیر خواهند شد؛«فیجعله فی جهنّم اولئک هم الخاسرون » بدبخت فقط همین ها هستند”. ( همان، ص۵۲)
4 . بصیرت عامل شناخت و دفع فتنه
حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه جمله ای دارد میگوید:« انا فقأت عین الفنته و لم یک لیجتری علیها آحد غیری بعد أن ماج غیهبها و اشتد کلبها؛ این من بودم و فقط من بودم که چشم فتنه را در آوردم و غیر از من احدی قادر نبود که چشم این فتنه را بکند». (نهج البلاغه،خ۹۳)؛ یعنی مقدس مآب را فقط دو طبقه می توانند بکشند: یکی طبقه ای که به اسلام و خدا معتقد نیست، مثل اینکه اصحاب یزید آمدند امام حسین علیه السلام را کشتند. ولی اینکه طبقه ای که خودشلن مسلمان باشند، جرات بکنند در مقابل این طبقه حرفی بزنند و کاری بکنن کار هر کس نیست، شیر افکن است، بصیرتی می خواهد مثل بصیرت علی علیه السلام که خطر اینها را برای دنیای اسلام احساس کند. آنها از این طرف ذکر خدا بگویند، قرآن بخوانند و علی علیه السلام از آن طرف شمشیر بزند و قلع و قمشان کند. لذا می گوید:« پس از آنکه دریای ظلمت داشت موج می زد و موج تاریکی بالا گرفته بود»؛ یعنی بعد از اینکه اصلا اوضاع شبهه ناک و شک آمیز و تردید آور شده بود، ابن عباس هم که می رفت اینها را می دیدید شک میکرد . فضا مه آلود بود، خودش فرمود: « اُفقها را مه گرفته است ». وضع وضعی نبود که یک سرباز مسلمان که می خواهد به نام اسلام به جنگ برود اطمینان داشته باشد که به نفع اسلام کار می کند . وقتی مقابل می شد با یک عده ای که می دید از خودش عابد و زاهدترند، از خودش کمتر گناه می کنند، از خودش بیشتر نماز می خوانند و آثار عبادت در وجهه و چهرۀ آنها می دید، دست او تکان می خورد، اگر دستش بالا می رفت دستش می لرزید، دلش می لرزید که من چگونه به روی اینها شمشیر بکشم، و اگر علی و رکاب علی نبود و اگر آن افرادی که در رکاب علی بودند بصیرت و اطمینانشان به علی نبود محال بود که به روی اینها شمشیر بکشند”. ( سیری در سیرۀ ائمۀ اطهار علیهم السلام،ص۴۲)
5 . بصیرت شرط امر به معروف و نهی از منکر
وظیفۀ امر به معروف و نهی از منکر قبل از هر چیز دو شرط اساسی دارد : یکی بصیرت در دین و دیگری بصیرت در عمل، بصیرت در دین همچنان که در روایت آمده است اگر نباشد زیان این کار از سودش بیشتر است و اما بصیرت در عمل لازمۀ دو شرطی است که در فقه آمده از آنها به “احتمال تاثیر” و “عدم ترتب مفسده” تعبیر شده است و مآلا آن که به دخالت دادن منطق است در این دو تکلیف ….و دیگر اینکه اصل تشریع این عمل برای این است که مصلحتی انجام گیرد، قهرا در جایی باید صورت بگیرد که مفسدۀ بالاتری بر آن مترتب نشود لازمۀ این دو شرط بصیرت در عمل است . آدمی که بصیرت در عمل را فاقد است نمی تواند پیش بینی کند که آیا اثری بر این کار مترتب است یا نیست ؟ و آیا مفسدۀ بالاتری را در بر دارد یا ندارد؟ اینست که امر به معروف های جاهلانه همان طوری که در حدیث است افسادش بیش از اصلاح است… در این تکلیف هر کس حق دارد که منطق و عقل و بصیرت در عمل و توجه به فایده را دخالت دهد، این شرط مورد اتفاق جمیع فرق اسلامی است به استثناء خوارج”.( جاذبه و دافعۀ علی (ع)، صص۱۲۲و ۱۲۳)
* برای مطالعه بیشتر می توانید به منابع زیر مراجعه فرمایید :- 56 نکته از سخنان رهبر معظم انقلاب درباره حوادث پس از انتخابات، جنگ نرم و بصیرت ؛ – بصیرت و استقامت (مجموعه سخنان مقام معظم رهبری در موضوع بصیرت)- بصیرت و عصر جنگ نرم ، غفار رضوی پور- بصیرت در نهج البلاغه –

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد