۱۳۹۶/۰۸/۱۱
–
۵۹۳ بازدید
بسمه تعالی
با سلام
اینکه پیرزنی از پیامبر صل الله علیه و آله میخواهد که در بهشت همراه او باشد و پیامبر صل الله علیه و آله نیز از خواسته ی او خوششان می آید، فرق آن پیرزن که در نهایت در بهشت ب چنین مقامی دست خواهد یافت با امثال حضرت سلمان ره یا آیت الله بهجت ره چیست؟ کسانی که عمری در راه بندگی خداوند عزوجل زحمت کشیدند …
بهشت قطعاً مراتب دارد. آنهایی که در مراتب بالاتر بهشت هستند، این را درک می کنند که در بهشت برتری هستند؛ و لذائذ برتری را درک می کنند؛ و از همین احساس برتری هم لذّت می برند. امّا آنها که در مراتب پایین بهشت هستند، درکی از مراتب برتر بهشت ندارند؛ لذا حسرت آن مراتب را هم نمی خورند.
مثال: به یک کودک پنج ساله، یک بستنی به همراه هزار تومان پول می دهند؛ امّا به برادر پانزده ساله اش یک بستنی می دهند به همراه یک میلیون تومان پول. آن کودک پنج ساله اصلاً احساس نمی کند که به برادرش چیز بیشتری داده اند؛ کجا رسد که حسرت بخورد؛ امّا آن فرد پانزده ساله می فهمد که به او خیلی بیشتر احسان شده است. لذّت او از آن یک میلیون تومان، خیلی بیشتر از آن بستنی است؛ ولی آن کودک متوجّه این حقیقت نمی شود.
دنیا و آخرت تفاوتهایی مانند ثبات و تغییر ، آمیختگی و خلوص،اصل و فرع و… دارند. با وجود تفاوت هایى که میان دنیا و آخرت وجود دارد، پیوند و ارتباط تکوینى و خاصى بین آن دو هست.
برخى گمان کرده اند نعمت هاى دنیایى موجب سعادت اخروى است؛ از این رو، میان نعمت هاى دنیا و نعمت هاى آخرت قائل به ارتباط اند. اما از دیدگاه قرآن، رابطه بین دنیا و آخرت، از قبیل رابطه بین پدیده هاى دنیا با یکدیگر نیست که هر کس در اینجا نیرومندتر، زیباتر و شادتر باشد، در آخرت هم همان گونه باشد.انعام (6)، آیه 94؛ طه (20)، آیه 124 و 126؛ مؤمنون (23)، آیه 101؛ شعرا (26)، آیه 88؛ لقمان (31)، آیه 33؛ مجادله (58)، آیه 17 و … .
برخى نیز در مقابل پنداشته اند، کسانى به سعادت اخروى مى رسند که ازنعمت هاى دنیوى بهره مند نبودند و کسانى دچار عذاب هاى اخروى مى شوند که از نعمت هاى دنیایى بهره مند بوده اند. اما این پندار ناروایى است؛ زیرا از نظر قرآن نعمت هاى دنیایى وسیله آزمایش انسان است و بهره مندى یا محرومیت از آنها، به تنهایى نشانه نزدیکى یا دورى از حضرت حق – که موجب سعادت یا شقاوت مى شود – نیست؛آل عمران (3)، آیه 179؛ مائده (5)، آیه 48؛ اعراف (7)، آیه 168؛ انفال (8)، آیه 28؛ کهف (18)، آیه 7؛ تغابن(64)، آیه 15؛ فجر (89)، آیه 15 و 16 و … . بلکه از منظر آیات قرآن، اجمالاً عامل سعادت اخروى «ایمان و عمل صالح بقره (2)، آیات 25 و 38 و 277 و…؛ آل عمران (3)، آیات 15 و 57 و 179 و…؛ نساء (4)، آیات 13 و 146 و 162 و…؛ حدید(57)، آیه 12؛ تغابن(64)، آیه 9؛ بروج(85)، آیه 11؛ بیّنه (98)، آیه 7 و8 و… . و عامل شقاوت ابدى «کفر و گناه» معرفى شده است بقره (2)، آیات 24 و 104 و 162؛ مائده (5)، آیه 10 و 86؛ انعام (6)، آیه 49؛ توبه (9)، آیه 3؛ یونس (10)، آیه 4؛ رعد (13)، آیه 5؛ فرقان (25)، آیه 11؛ ص 38) آیه 55 و … ..براى آشنایى تفصیلى از تفاوت ها و نوع رابطه دنیا و آخرت ر.ک: مصباح یزدى، محمدتقى، آموزش عقاید، ج 3، صص 100 – 119.
در حقیقت از دیدگاه قرآن، یک نوع رابطه حقیقى و تکوینى، میان دنیا و آخرت وجود دارد؛ هر چند براى ما ناشناخته و براى علوم تجربى غیرقابل تبیین باشد.حال عدم معرفت و عدم قدرت تبیین، دلیلى بر نبود چنین پیوندى و انکار آن نخواهد بود؛ زیرا محدوده روابط تکوینى و حقیقى، فراتر از روابط ناشناخته و تجربه ناپذیر است.
از نظرگاه قرآن، قیامت، باطن نظام هستى و دنیا بوده و نظام دنیوى، مرتبه نازله آخرت است. از این رو، آخرت هم اکنون هست؛ ولى در پشت پرده و در زیر حجاب و حجاب ها. بعداً پدید نمى آید؛ بلکه بعداً با کنار رفتن موانع و برداشته شدن حجاب ها، آن حقیقت ظاهر و بارز مى شود.اعراف (7)، آیه 187؛ شعراء (26)، آیه 21 و 22؛ نمل (27)، آیه 65 و 66؛ احزاب (33)، آیه 63؛ ملک (67)، آیه 25 و 27 و … .
از دیدگاه آیات، انسان ها هم اکنون در نامه عمل خود، قرار گرفته و آن را مى خوانند؛ هم اکنون در صراط خود به سوى اهداف خود در حرکت اند؛ هم اکنون میزان مى شوند؛ هم اکنون در موقف حساب و مراتب آن در فشارها و رنج ها هستند؛ هم اکنون بر روى صراط خود مى لغزند و با افت و خیزها به حرکت خود ادامه مى دهند. اما این حقیقت و باطن، به دلیل حجاب ها از ما محجوب است؛ ولى اگر کسى بصیرت یابد و با طىّ منازل و تحمل رنج ها و ریاضت ها، قیامت براى او قیام کند، هم اکنون شاهد آن خواهد بود.تکاثر (102)، آیات 1-6 و … . یعنی مراتب بهشت ،تبعیض الهی نیست بلکه مفاد اعمال است . در این زمینه اخلاص در عمل بسیار مؤثر در مراتب بهشتی شخص دارد .
خلوص به معنى صاف و بى آلودگى، اخلاص به معنى پاک کردن است، مخلص کسى است که عبادت را مخصوص خدا کند و آن را از هر شرک و آلودگى پاک و خالص گرداند وَ أَخْلَصُوا دِینَهُمْ لِلَّهِ نساء/ 146.- امام علی علیه السلام گوید«پاکسازى و بى غش ساختن عمل از خود عمل بهتر است».«- بحار الانوار، ج 71، ص 90»- و نیز فرمود: «پاکسازى عمل دشوارتر از خود عمل و خالص سازى نیّت از فساد و تباهى بر اهل عمل از طول جهاد دشوارتر است». « بحار الانوار، ج 77، ص 288.»اخلاص آن است که در هر شرایطى و با نیّتى صافى دور از تأثیرپذیرى از عوامل مخالف با کردار عمل کنى، و این مرتبه اى است که هیچ کس بدان نمى رسد مگر وقتى که شخصیّت او (از لحاظ فرهنگ و رفتار) متناسب و هماهنگ با ارزشهاى مکتبى درست باشد، نه با شرایط و فشارها یا عکس العملها و مصلحت سنجى.- چیزى که اسلام پایه اخلاص را بر آن نهاده همان پیگیرى دائم در آن است، و گرنه در واقع انسان، هر انسانى لحظه اى دارد که در آن لحظه عمل و دعاى خود را خالصانه براى خدا انجام مى دهد، پس یک عمل تنها و جداگانه پذیرفته نمى شود، بلکه به عموم رفتار و حرکت انسان مى پیوندد، و آنچه در آن شک نیست این است که امرى که یک بار از کسى سرزند جزو صفات او نمى شود مگر آن که عادت و روش او گردد.پس کسى که ماه مبارک رمضان روزه مى گیرد، و در اثناى آن، یا قبل و بعد از آن از مردم غیبت مى کند و مال حرام مى خورد، یا بخشى از دین مانند جهاد را ترک مى گوید پرهیزگار نیست، و روزه اش پذیرفته نمى شود و کسى که صفتش چنین باشد مخلص نیست، زیرا تأثیرپذیرى او از انگیزه هاى غیبت کردن نشان مى دهد که شخصیّت او آمیزه اى است از ایمان و کفر، و در همان حال که روزه اش از پایگاه ایمان در نفس او برمى خیزد، غیبت کردنش از انگیزه هاى کفر سرچشمه مى گیرد. خدا کسانى را که ایمان و عمل خود را به معنى پیش گفته ،خالص کرده اند بى حساب وارد بهشت مى کند و دیگران را پس از حسابرسى و پاکسازى به بهشت مى برد، و بنا بر این در اخبار آمده است که: کسانى از مؤمنان هستند که صدها سال در دوزخ درنگ مى کنند، و بعضى از آنان دهها سال، هر یک به نسبت انحرافش، و رسوبات کفر که واجب است پیش از ورود به بهشت از آنها پاک شوند.و در روایت است که به امام موسى بن جعفرعلیه السلام گفتند: در بازار به مردى برخوردیم که ندا مى کرد: من از شیعیان ناب محمد و آل محمدم، و براى فروش پارچه اى بانگ حراج برآورده بود که: چه کسى افزونتر مى خرد؟ موسى (بن جعفر، ع) گفت: «کسى که اندازه و مرتبه خود را بداند نادان نمى شود و خود را گم نمى کند، آیا مى دانید این به چه مى ماند؟ این شخص مى گوید: من مانند سلمان و ابو ذر و مقداد و عمارم، و با وجود این در فروش خود مردم را مغبون مى سازد و عیوب کالا را بر خریدارش مى پوشاند و تدلیس مى کند و مشترى آن چیز را به بهایى مى خرد آن گاه دیگرى بر بها مى افزاید و آن را مى خواهد و بدو تعلّق مى گیرد، سپس چون آن مشترى برود گوید آن کالا را جز بدین مبلغ، یعنى به کمتر از آنچه او آن را از وى خواسته بود نمى خواهم، آیا چنین شخصى مانند سلمان و ابو ذر و مقداد و عمار است؟ به خدا که بسى بعید است که این شخص مانند ایشان باشد».«إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ- مگر بندگان مخلص (خالص شده) خدا.» « بحار الانوار، ج 68، ص 157.»- از نور الثقلین از معانى الأخبار صدوق از امام ششم (ع) که: جبرئیل بخدمت آنحضرت بود که از او پرسید که حقیقت اخلاص چیست؟ جبرئیل گفت: مخلص کسى است که هرگز از مردم چیزى نخواهد تا آنکه براى او بوجود آید، و چون براى او چیزى بدست آمد: راضى مى شود. و اگر از آنچه دارد چیزى باقى ماند: بدیگران مى دهد. پس چون از مردم چیزى نخواهد در مرحله عبودیّت پایدار مى شود، و چون بآنچه مى رسد راضى باشد، قهرا از خداوند متعال راضى خواهد بود، و در این صورت خداوند متعال هم از او راضى باشد.( تفسیر روشن، ج 12، ص: 331) (توضیح:پس مخلص کسى باشد که تمام توجّه او بخداوند متعال و برحمت و فضل و نعمت او باشد، و بغیر او بدیگرى هیچگونه متوجّه نگردد.)- از قاموس نیز این واژه را به تحقیق می نشینیم : (قاموس قرآن، ج 2، ص: 279)خلص:خلوص بمعنى صاف شدن و بى خلط شدن است. طبرسى ذیل آیه 94 بقره میگوید: اصل خلوص آنست که شى ء از هر آلودگى صاف باشد راغب میگوید: خالص مثل صاف است با این فرق که خالص آنست که آمیختگى آن از بین رفته باشد ولى صاف گاهى بآن گویند که اصلا آمیختگى ندارد.فَلَمَّا اسْتَیْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِیًّا یوسف: 80 معنى آیه چنین میشود:چون برادران یوسف از یوسف که برادرشان را رها کند مأیوس شدند،خالص شدند و از مردم کنار گشتند، در حالیکه میان خود بنجوى و گفتگو مشغول بودند.نُسْقِیکُمْ مِمَّا فِی بُطُونِهِ مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً نحل: 66 مى نوشانیم بشما از آنچه در شکم حیوانات هست از میان گیاه خورده شده و خون، شیر خالص را که بخون و گیاه آمیخته است.نا گفته نماند سرگین را تا وقتى که در شکمبه است، فرث گویند لذا بهتر است آنرا گیاه جویده ترجمه کنیم.أَلا لِلَّهِ الدِّینُ الْخالِصُ …زمر: 3 بدان دین خالص و پاک شده از شرک براى خداست و خداوند فقط عبادت خالص را مى پذیرد نه عبادت توأم با شرک و نه عبادت غیر خدا را (المیزان) إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ (بِخالِصَةٍ) ذِکْرَى الدَّارِ ص: 46 در المیزان میگوید: «خالصة» صفت موصوف محذوفى است و «باء» براى سببیّت است یعنى: ما آنها را خالص کردیم بسبب خصلت خالصى که تذکّر و یاد آورى دار آخرت باشد.(اخلاص) دین براى خدا، آنست که دین را از شرک بت پرستان و تثلیث نصارى و تشبیه یهود و مطلق غیر خدا، خالص و پاک و صاف کنیم. صیغه هاى ماضى و اسم فاعل آن همه راجع باین معنى است. مثل وَ أَخْلَصُوا دِینَهُمْ لِلَّهِ … نساء: 146 فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ زمر: 2 وَ نَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ بقره: 139 وَ ادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ اعراف: 29 و مخلص چهار بار، مخلصون یک بار، مخلصین هفت بار در قرآن مجید آمده و همه در باره اخلاص دین اند.امّا (مخلص) و مخلصین بصیغه اسم مفعول بمعنى آنست که خدا او را براى خود خالص کرده است و غیر خدا را در آن نصیبى نیست چنانکه شیطان در باره آنها میگوید:که باغواء آنها راهى ندارم مثل وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلَّا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ حجر: 39- 40 مخلصین هشت بار در قرآن مجید تکرار شده است وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مُوسى إِنَّهُ کانَ مُخْلَصاً وَ کانَ رَسُولًا نَبِیًّا مریم: 51 موسى را در کتاب یاد کن که او بنده خالص شده بود و غیر خدا را در او راهى نبود و پیامبر فرستاده بود. همچنین است إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِینَ یوسف: 24 و غیره. مخلصین ابتدا با پیامبران تطبیق میشوند که خدا آنها را برگزیده و انتخاب کرده و مخصوص خدایند، شیطان و هواى نفس را در آنها راهى نیست چنانکه در باره آنها فرموده إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ آل عمران: 33 قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَلى عِبادِهِ الَّذِینَ اصْطَفى … نمل: 59 وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الْأَخْیارِ ص 47. بندگانى اند پاک، منزّه، بى عیب، سارع در خیرات، عابد، نیکو کار.گذشته از پیامبران و ائمه علیهم السلام ممکن است پاکانى در اثر ایمان قوى و اعمال نیک همواره رضاى خدا را هدف خویش قرار دهند و خدا نیز آنها را مخصوص خود قرار دهد و از بندگان خالص کرده باشد و غیر خدا را در آنها نصیبى نباشد.- نتیجه گیری : معلوم شد که برای خالص شدن مراحلی راباید گذراند واموری را باید انجام داد والا خالص شدن ، خم رنگرزی نیست تا بتوان بدون زحمت وتحمل مشقت به آن دسترسی پیدا کرد به کلام زیر نیز توجه کنید: دراین کلام امام خمینی «قدس سره »کاررا ، باشروع از باطن وخالی شدن از حب نفس ، می دانند:- شیوه خالص کردن اعمال حضرت آیت الله العظمی امام خمینی «قدس سره» در کتاب چهل حدیث در حدیث بیستم می فرمایند :طریق خالص کردن اعمال از جمیع مراتب شرک وریا و غیر آن ، منحصر به اصلاح نفس و ملکات آن است ، که آن سرچشمه تمام اصلاحات و منشا جمیع مدارج وکمالات است . چنانچه اگر انسان ، حب دنیا را به ریاضات علمی و عملی از قلب خارج کند ، غایت مقصد او دنیا نخواهد بود و اعمال او از شرک اعظم که جلب انظار اهل دنیا و حصول موقعیت در نظر آن هاست خالص شود وجلوت و خلوت و سر و علن او مساوی شود .و اگر با ریاضات نفسانیه بتواند حب نفس را از دل بیرون کند ، به هر مقداری که دل از خود خواهی خارج شد ، خدا خواه شود و اعمال او از شرک خفی نیز خالص شود و مادامی که حب نفس در دل انسان است و انسان در بیت مظلم نفس است ، مسافر الی الله نیست ، بلکه از مخلدین الی الارض است و اول قدم سفر الی الله ترک حب نفس است و میزان در سفر همین است .و بعضی گویند : یکی از معانی آیه شریفه «وَ مَن یَخرُج مِن بَیتِهِ مُهاجِراً اِلَی اللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدرِکهُ المَوتُ فَقَد وَقَعَ اَجرُهُ عَلَی اللهِ» این است که کسی خارج شد از بیت نفس و هجرت به سوی حق کرد به سفر معنوی ، پس از آن ، او را فنای تام ادراک کرد ، اجر او بر خدای تعالی است . و معلوم است برای چنین مسافری جز مشاهده آن ذات مقدس و وصول به فنای حضرتش اجری لایق نیست …- عمل صالح وقتی خالص نباشد قبول نمی شودابن فهد حلی خبری را روایت می کند که برای اهل سلوک قابل توجه است :معاذبن جبل از رسول خدا ، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم روایت می کند که ایشان فرمودند : «خداوند هفت ملک آفرید و هر یک از آنها را دربان یک حجاب بزرگ قرار داد . کاتبان ، اعمال شبانه روز مؤمنان را ثبت می کنند و آخر روز اعمال مؤمنان را با تشریفات خاصی به سوی خداوند متعال صعود می دهند.درحجاب اول،دربان اول پس از برسی پرونده ی او می گوید:توقف کنید امروز صاحب این پرونده غیبت کرده است.خداوند به من امر کرده که هر کس غیبت کرد اعمال صالح او رانگذارم که به سوی خدا عروج کند.اگر پروندۀ مؤمن خالی از غیبت بود،کاتبان اعمال او را به سوی حجاب دوم عروج می دهند.دربان دوم پس از برسی پرونده می گوید:توقف کنید!امروز نیت این صاحب پرونده از این اعمال صالحه، آبروی دنیوی وحیثیت اجتماعی است.من مأمورم که نگذارم اعمالش از این جا بگذرد.اگر پروندۀ او از غیبت و عرض دنیا خالی بود کاتبان اعمال او را به سوی حجاب سوم با یک تشریفات خاصی عروج می دهند.ملک دربان حجاب سوم می گوید:خداوند متعال به من امر فرموده:اگر در پروندۀ مؤمن کبر باشد من نگذارم که اعمال صالح او به سوی خداوند عروج کند.اگر پروندۀ مؤمن از کبر هم خالی بود.کاتبان، اعمال پروندۀ مؤمن را به سوی حجاب چهارم عروج می دهند.ملک دربان در حجاب چهارم می گوید:خداوند متعال به من امر فرموده اگر در پروندۀ مؤمن عُجب باشد نگذارم که اعمال صالح او به سوی خدا عروج کند آنگاه اگر پرونده او از غیبت و عرض دنیا و کبر و عجب(خود پسندی)خالی بودکاتبان اعمال او را به سوی حجاب پنجم با صلوات و سلام،طی تشریفات خاصی عروج می دهند.وقتی به فرشتۀ دربان خجاب پنجم می رسند می گوید:خداوند متعال به من امر فرموده:اگر در پروندۀ مؤمن حسد باشد من نگذارم که اعمال صالح او به سوی خداوند متعال عروج کند.اگر پروندۀ مؤمن از نواقص قبلی خالی بود فرشتگان با هزار تشریفات اعمال صالح او را به سوی حجاب ششم بالا می برند.وقتی خدمت دربان حجاب ششم می رسند،می گوید:توقف کنید!من صاحب رحمت هستم؛اعمال را بزنید به صورت او؛زیرا صاحب این اعمال اهل ترحم نبوده؛وقتی مشکلی برای برادر ایمانی او پیش می آمد،اعم از مشکلات مادی و معنوی،بی تفاوت بود.من موظفم نگذارم که اعمال او از این مرحله بگذرد . آن گاه اگر پرونده او از نواقص قبلی خالی بود ، کاتبان اعمال او را به سوی دربان هفتم عروج می دهند .وقتی به خدمت دربان آخری رسیدند می گوید : من ملک حجاب هستم . من ماموریت دارم نگذارم اعمال کسی که خالص نبوده از این مرحله بگذرد. قصد او سربلندی پیش حکام ، خوشنامی در مجالس و حسن شهرت در جامعه بوده است .کاتبان اعمال وقتی از مراحل هفتگانه بازرسی می گذرند ، با ابتهاج وسرور تمام اعمال صالحه مومن را به محضر مقدس خداوند متعال عرضه می دارند .خداوند متعال خطاب به کاتبان و حافظان اعمال می فرمایند :شما حافظان اعمال بنده ی من هستید و من به درون او شاهد و ناظرم ، او مرا اراده نکرده است .- از گردنه های خطرناک سلوک چگونه به سلامت عبور کنیمخلاصه بحث این است که ما طالبیم و خدا مطلوب ، ما عاشقیم و خدا معشوق ، ما عابدیم و خدا معبود و در این مسیر بسیار طولانی و خطرناک هفتاد هزار گردنه است؛هادی و راهنمای این مسیر امام عصر،حجت وقت،حضرت بقیة الله المهدی علیه السلام است و برای حضرت اعوان و انصاری است که کار تربیتی را انجام می دهند. در این مسیر راهزن خطرناکی به نام شیطان هست که او را جنود و اعوان فراوانی است.زاد و توشه این راه تقوا است.«اِنَّ خَیرَ الزَّادِ مَا صَحِبَهُ التَّقوی».این مسیر رامی توان کُند وپیاده طّی نمود و می توان با مرکبی تند رو طی طریق کرد.توسل،مرکب این راه است؛توسّل به ائمۀ اطهار علیه السلام.البته همه ائمه سفینه اند و سفینۀ امام حسین علیه السلام تند روتر. اندر آن وادی که بر پشت صبا بندند —————–زین با سلیمان چون برانم من که مورم مرکب استبحث در این است که شرط داشتن تقوی و پرهیزگاری که همان زاد و توشه است،با اخلاص نتیجه بخش است.در قرآن کریم، خداوند متعال می فرماید:«وَ ما اُمِرُوا اِلّا لِیَعبُدُوا اللهَ مُخلِصِینَ لَهُ»؛که خداوند متعال را با اخلاص در دین عبادت کنند . عبادت باید خالصانه باشد و هر کاری خالصانه برای خدا انجام گیرد تاثیرش را سریعاً می گذارد و اگرخدای ناکرده انسان اخلاص نداشته باشد هر چند کارهای خوب زیادی هم انجام دهد،بهره اش را نمی بیند . اگر فرضاً بهره ای هم داشته باشد ، مربوط به این مسیر نمی شود . ممکن است بهره های مادی داشته باشد و با بهره های اخروی ، ولی بهره ی معنوی کامل و عرفانی زمانی است که اعمال برای خدا خالصانه باشد .- نمونه ای از بندگی خالصانهابن سیرین که در تعبیر خواب معروف است ، با یک زن هوس بازی رو به رو می شود که او را دعوت به نفس می کند .ولی او به خاطر خدا زن را رد می کند . خداوند متعال جایزه ای به او داد که قبلاً به پیامبر معصومش یوسف علیه السلام عطا کرده بود .حضرت یوسف و ابن سیرین در تعبیر خواب معروف هستند .چه شده است که به او دادند به دیگران ندادند ؟ مشابه این کارها را بسیاری انجام می دهند ولی …زمانی که مولای متقیان امیر مومنان علی علیه السلام در حال رکوع انگشتری را صدقه دادند و این آیه کریمه نازل شد .«اَنَّمَا وَلِیُکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یُوتُونَ الزَّکوة وَ هُم رَاکِعُونَ.»بعد از آن فردی بارها در رکوع انگشتر صدقه داد که آیه هم برای او نازل شود ، اما چنین نشد .- مشارطه ،مراقبه، محاسبه سه شرط اساسی برای ورود به اخلاص وباقی ماندن بر آن :با توجه به مقدمات یاد شده، برای آن که انسان بتواند ، در دایرة اخلاص باقی بماند؛ آن چه از همة اعمال ضروری تر به نظر میرسد مشارطه، مراقبه و محاسبه است. مشارطه:آن است که انسان، به طور مثال در اول هر روز، با خود شرط کند که امروز بر خلاف فرموده خداوند ـ تبارک و تعالی ـ رفتار نکند و بر این مطلب تصمیم جدّی بگیرد، معلوم است که یک روز گناه نکردن، آسان است و انسان میتواند از عهدة آن برآید؛ البته ممکن است که شیطان این امر را برای انسان بزرگ جلوه دهد، ولی این از ترفندهای شیطان ملعون است، به همین جهت بایستی شیطان را از تَهِ قلب لعنت کرده خیالات باطل را از دل بیرون کند تا موفق شود. مراقبه:پس از مشارطه کردن، انسان وارد مرحلة مراقبه میشود؛ به این ترتیب که انسان در تمام مدت شرط، متوجه عمل به شرط خود باشد، و خود را ملزم بداند که به آن عمل کند، به طوری که اگر ـ خدای ناخواسته ـ در دلش افتاد که مرتکب خلافی شود، بداند که شیطان و لشکریان او هستند که میخواهند او را بر خلاف شرطی که کرده، وادار کنند؛ در این صورت باید به خدا پناه ببرد؛ و به آنها بگوید:من امروز ـ یا دو روز یا ده روز یا چهل روز یا هر چند روزی را که شرط کرده ـ را با خود شرط کردهام که بر خلاف فرمان الهی کاری انجام ندهم. او سالهای زیادی به من نعمت، سلامتی، امنیت و آسایش مرحمت فرموده که اگر برای یکی از اینها تا ابد به او خدمت کنم، باز هم از عهدة شکر او برنمیآیم. خلاصه به این ترتیب امید است که ان شأ الله شیطان از او دور شود، و این مراقبت با هیچ یک ازکارهای انسان، مانند کسب، سفر، تحصیل و ورزش و غیره، منافات ندارد، و همین حالت را برای خود نگه دارد، شب فرا رسد که موقع محاسبه است. محاسبه:آن است که از خود حساب بکشی که آیا به شرطی که با خدای خود نمودهای عمل کردی یا نه؟آیا وفا کردی یا خیانت؟اگر درست وفا کرده بودی، شکر خدای را به جا بیاور و بدان که یک قدم پیش رفتی و مورد نظر خدا واقع شد و خداوند تو را در پیشرفت امور دنیا و آخرت، راهنمایی کرده و کار فردایت را آسانتر میکند و اگر دیدی در عمل به شرط سستی کردهای، از خدای تعالی معذرت خواهی کن و بنا بگذار که فردا، مردانه به شرط خود عمل نمایی، و به همین حال باش تا خدا درهای توفیق را به روی تو بگشاید.پى نوشت ها: .1 أوصاف الأشراف، ص .65.2 سوره نحل، آیه .52.3 سوره زمر، آیه .3.4 سوره بینه، آیه .5.5 توحید صدوق، باب ثواب الموحدین، ص .27.6 سوره کهف، آیه .110.7 بحار، ج 67، ص .249.8 سوره زمر، آیه .21.9 سوره مطففین، آیه .14.10 سوره مزمل، آیه .6.11 بحار، ج 25، ص .205.12 سوره همزه، آیات .7 6
مثال: به یک کودک پنج ساله، یک بستنی به همراه هزار تومان پول می دهند؛ امّا به برادر پانزده ساله اش یک بستنی می دهند به همراه یک میلیون تومان پول. آن کودک پنج ساله اصلاً احساس نمی کند که به برادرش چیز بیشتری داده اند؛ کجا رسد که حسرت بخورد؛ امّا آن فرد پانزده ساله می فهمد که به او خیلی بیشتر احسان شده است. لذّت او از آن یک میلیون تومان، خیلی بیشتر از آن بستنی است؛ ولی آن کودک متوجّه این حقیقت نمی شود.
دنیا و آخرت تفاوتهایی مانند ثبات و تغییر ، آمیختگی و خلوص،اصل و فرع و… دارند. با وجود تفاوت هایى که میان دنیا و آخرت وجود دارد، پیوند و ارتباط تکوینى و خاصى بین آن دو هست.
برخى گمان کرده اند نعمت هاى دنیایى موجب سعادت اخروى است؛ از این رو، میان نعمت هاى دنیا و نعمت هاى آخرت قائل به ارتباط اند. اما از دیدگاه قرآن، رابطه بین دنیا و آخرت، از قبیل رابطه بین پدیده هاى دنیا با یکدیگر نیست که هر کس در اینجا نیرومندتر، زیباتر و شادتر باشد، در آخرت هم همان گونه باشد.انعام (6)، آیه 94؛ طه (20)، آیه 124 و 126؛ مؤمنون (23)، آیه 101؛ شعرا (26)، آیه 88؛ لقمان (31)، آیه 33؛ مجادله (58)، آیه 17 و … .
برخى نیز در مقابل پنداشته اند، کسانى به سعادت اخروى مى رسند که ازنعمت هاى دنیوى بهره مند نبودند و کسانى دچار عذاب هاى اخروى مى شوند که از نعمت هاى دنیایى بهره مند بوده اند. اما این پندار ناروایى است؛ زیرا از نظر قرآن نعمت هاى دنیایى وسیله آزمایش انسان است و بهره مندى یا محرومیت از آنها، به تنهایى نشانه نزدیکى یا دورى از حضرت حق – که موجب سعادت یا شقاوت مى شود – نیست؛آل عمران (3)، آیه 179؛ مائده (5)، آیه 48؛ اعراف (7)، آیه 168؛ انفال (8)، آیه 28؛ کهف (18)، آیه 7؛ تغابن(64)، آیه 15؛ فجر (89)، آیه 15 و 16 و … . بلکه از منظر آیات قرآن، اجمالاً عامل سعادت اخروى «ایمان و عمل صالح بقره (2)، آیات 25 و 38 و 277 و…؛ آل عمران (3)، آیات 15 و 57 و 179 و…؛ نساء (4)، آیات 13 و 146 و 162 و…؛ حدید(57)، آیه 12؛ تغابن(64)، آیه 9؛ بروج(85)، آیه 11؛ بیّنه (98)، آیه 7 و8 و… . و عامل شقاوت ابدى «کفر و گناه» معرفى شده است بقره (2)، آیات 24 و 104 و 162؛ مائده (5)، آیه 10 و 86؛ انعام (6)، آیه 49؛ توبه (9)، آیه 3؛ یونس (10)، آیه 4؛ رعد (13)، آیه 5؛ فرقان (25)، آیه 11؛ ص 38) آیه 55 و … ..براى آشنایى تفصیلى از تفاوت ها و نوع رابطه دنیا و آخرت ر.ک: مصباح یزدى، محمدتقى، آموزش عقاید، ج 3، صص 100 – 119.
در حقیقت از دیدگاه قرآن، یک نوع رابطه حقیقى و تکوینى، میان دنیا و آخرت وجود دارد؛ هر چند براى ما ناشناخته و براى علوم تجربى غیرقابل تبیین باشد.حال عدم معرفت و عدم قدرت تبیین، دلیلى بر نبود چنین پیوندى و انکار آن نخواهد بود؛ زیرا محدوده روابط تکوینى و حقیقى، فراتر از روابط ناشناخته و تجربه ناپذیر است.
از نظرگاه قرآن، قیامت، باطن نظام هستى و دنیا بوده و نظام دنیوى، مرتبه نازله آخرت است. از این رو، آخرت هم اکنون هست؛ ولى در پشت پرده و در زیر حجاب و حجاب ها. بعداً پدید نمى آید؛ بلکه بعداً با کنار رفتن موانع و برداشته شدن حجاب ها، آن حقیقت ظاهر و بارز مى شود.اعراف (7)، آیه 187؛ شعراء (26)، آیه 21 و 22؛ نمل (27)، آیه 65 و 66؛ احزاب (33)، آیه 63؛ ملک (67)، آیه 25 و 27 و … .
از دیدگاه آیات، انسان ها هم اکنون در نامه عمل خود، قرار گرفته و آن را مى خوانند؛ هم اکنون در صراط خود به سوى اهداف خود در حرکت اند؛ هم اکنون میزان مى شوند؛ هم اکنون در موقف حساب و مراتب آن در فشارها و رنج ها هستند؛ هم اکنون بر روى صراط خود مى لغزند و با افت و خیزها به حرکت خود ادامه مى دهند. اما این حقیقت و باطن، به دلیل حجاب ها از ما محجوب است؛ ولى اگر کسى بصیرت یابد و با طىّ منازل و تحمل رنج ها و ریاضت ها، قیامت براى او قیام کند، هم اکنون شاهد آن خواهد بود.تکاثر (102)، آیات 1-6 و … . یعنی مراتب بهشت ،تبعیض الهی نیست بلکه مفاد اعمال است . در این زمینه اخلاص در عمل بسیار مؤثر در مراتب بهشتی شخص دارد .
خلوص به معنى صاف و بى آلودگى، اخلاص به معنى پاک کردن است، مخلص کسى است که عبادت را مخصوص خدا کند و آن را از هر شرک و آلودگى پاک و خالص گرداند وَ أَخْلَصُوا دِینَهُمْ لِلَّهِ نساء/ 146.- امام علی علیه السلام گوید«پاکسازى و بى غش ساختن عمل از خود عمل بهتر است».«- بحار الانوار، ج 71، ص 90»- و نیز فرمود: «پاکسازى عمل دشوارتر از خود عمل و خالص سازى نیّت از فساد و تباهى بر اهل عمل از طول جهاد دشوارتر است». « بحار الانوار، ج 77، ص 288.»اخلاص آن است که در هر شرایطى و با نیّتى صافى دور از تأثیرپذیرى از عوامل مخالف با کردار عمل کنى، و این مرتبه اى است که هیچ کس بدان نمى رسد مگر وقتى که شخصیّت او (از لحاظ فرهنگ و رفتار) متناسب و هماهنگ با ارزشهاى مکتبى درست باشد، نه با شرایط و فشارها یا عکس العملها و مصلحت سنجى.- چیزى که اسلام پایه اخلاص را بر آن نهاده همان پیگیرى دائم در آن است، و گرنه در واقع انسان، هر انسانى لحظه اى دارد که در آن لحظه عمل و دعاى خود را خالصانه براى خدا انجام مى دهد، پس یک عمل تنها و جداگانه پذیرفته نمى شود، بلکه به عموم رفتار و حرکت انسان مى پیوندد، و آنچه در آن شک نیست این است که امرى که یک بار از کسى سرزند جزو صفات او نمى شود مگر آن که عادت و روش او گردد.پس کسى که ماه مبارک رمضان روزه مى گیرد، و در اثناى آن، یا قبل و بعد از آن از مردم غیبت مى کند و مال حرام مى خورد، یا بخشى از دین مانند جهاد را ترک مى گوید پرهیزگار نیست، و روزه اش پذیرفته نمى شود و کسى که صفتش چنین باشد مخلص نیست، زیرا تأثیرپذیرى او از انگیزه هاى غیبت کردن نشان مى دهد که شخصیّت او آمیزه اى است از ایمان و کفر، و در همان حال که روزه اش از پایگاه ایمان در نفس او برمى خیزد، غیبت کردنش از انگیزه هاى کفر سرچشمه مى گیرد. خدا کسانى را که ایمان و عمل خود را به معنى پیش گفته ،خالص کرده اند بى حساب وارد بهشت مى کند و دیگران را پس از حسابرسى و پاکسازى به بهشت مى برد، و بنا بر این در اخبار آمده است که: کسانى از مؤمنان هستند که صدها سال در دوزخ درنگ مى کنند، و بعضى از آنان دهها سال، هر یک به نسبت انحرافش، و رسوبات کفر که واجب است پیش از ورود به بهشت از آنها پاک شوند.و در روایت است که به امام موسى بن جعفرعلیه السلام گفتند: در بازار به مردى برخوردیم که ندا مى کرد: من از شیعیان ناب محمد و آل محمدم، و براى فروش پارچه اى بانگ حراج برآورده بود که: چه کسى افزونتر مى خرد؟ موسى (بن جعفر، ع) گفت: «کسى که اندازه و مرتبه خود را بداند نادان نمى شود و خود را گم نمى کند، آیا مى دانید این به چه مى ماند؟ این شخص مى گوید: من مانند سلمان و ابو ذر و مقداد و عمارم، و با وجود این در فروش خود مردم را مغبون مى سازد و عیوب کالا را بر خریدارش مى پوشاند و تدلیس مى کند و مشترى آن چیز را به بهایى مى خرد آن گاه دیگرى بر بها مى افزاید و آن را مى خواهد و بدو تعلّق مى گیرد، سپس چون آن مشترى برود گوید آن کالا را جز بدین مبلغ، یعنى به کمتر از آنچه او آن را از وى خواسته بود نمى خواهم، آیا چنین شخصى مانند سلمان و ابو ذر و مقداد و عمار است؟ به خدا که بسى بعید است که این شخص مانند ایشان باشد».«إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ- مگر بندگان مخلص (خالص شده) خدا.» « بحار الانوار، ج 68، ص 157.»- از نور الثقلین از معانى الأخبار صدوق از امام ششم (ع) که: جبرئیل بخدمت آنحضرت بود که از او پرسید که حقیقت اخلاص چیست؟ جبرئیل گفت: مخلص کسى است که هرگز از مردم چیزى نخواهد تا آنکه براى او بوجود آید، و چون براى او چیزى بدست آمد: راضى مى شود. و اگر از آنچه دارد چیزى باقى ماند: بدیگران مى دهد. پس چون از مردم چیزى نخواهد در مرحله عبودیّت پایدار مى شود، و چون بآنچه مى رسد راضى باشد، قهرا از خداوند متعال راضى خواهد بود، و در این صورت خداوند متعال هم از او راضى باشد.( تفسیر روشن، ج 12، ص: 331) (توضیح:پس مخلص کسى باشد که تمام توجّه او بخداوند متعال و برحمت و فضل و نعمت او باشد، و بغیر او بدیگرى هیچگونه متوجّه نگردد.)- از قاموس نیز این واژه را به تحقیق می نشینیم : (قاموس قرآن، ج 2، ص: 279)خلص:خلوص بمعنى صاف شدن و بى خلط شدن است. طبرسى ذیل آیه 94 بقره میگوید: اصل خلوص آنست که شى ء از هر آلودگى صاف باشد راغب میگوید: خالص مثل صاف است با این فرق که خالص آنست که آمیختگى آن از بین رفته باشد ولى صاف گاهى بآن گویند که اصلا آمیختگى ندارد.فَلَمَّا اسْتَیْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِیًّا یوسف: 80 معنى آیه چنین میشود:چون برادران یوسف از یوسف که برادرشان را رها کند مأیوس شدند،خالص شدند و از مردم کنار گشتند، در حالیکه میان خود بنجوى و گفتگو مشغول بودند.نُسْقِیکُمْ مِمَّا فِی بُطُونِهِ مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً نحل: 66 مى نوشانیم بشما از آنچه در شکم حیوانات هست از میان گیاه خورده شده و خون، شیر خالص را که بخون و گیاه آمیخته است.نا گفته نماند سرگین را تا وقتى که در شکمبه است، فرث گویند لذا بهتر است آنرا گیاه جویده ترجمه کنیم.أَلا لِلَّهِ الدِّینُ الْخالِصُ …زمر: 3 بدان دین خالص و پاک شده از شرک براى خداست و خداوند فقط عبادت خالص را مى پذیرد نه عبادت توأم با شرک و نه عبادت غیر خدا را (المیزان) إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ (بِخالِصَةٍ) ذِکْرَى الدَّارِ ص: 46 در المیزان میگوید: «خالصة» صفت موصوف محذوفى است و «باء» براى سببیّت است یعنى: ما آنها را خالص کردیم بسبب خصلت خالصى که تذکّر و یاد آورى دار آخرت باشد.(اخلاص) دین براى خدا، آنست که دین را از شرک بت پرستان و تثلیث نصارى و تشبیه یهود و مطلق غیر خدا، خالص و پاک و صاف کنیم. صیغه هاى ماضى و اسم فاعل آن همه راجع باین معنى است. مثل وَ أَخْلَصُوا دِینَهُمْ لِلَّهِ … نساء: 146 فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ زمر: 2 وَ نَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ بقره: 139 وَ ادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ اعراف: 29 و مخلص چهار بار، مخلصون یک بار، مخلصین هفت بار در قرآن مجید آمده و همه در باره اخلاص دین اند.امّا (مخلص) و مخلصین بصیغه اسم مفعول بمعنى آنست که خدا او را براى خود خالص کرده است و غیر خدا را در آن نصیبى نیست چنانکه شیطان در باره آنها میگوید:که باغواء آنها راهى ندارم مثل وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلَّا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ حجر: 39- 40 مخلصین هشت بار در قرآن مجید تکرار شده است وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مُوسى إِنَّهُ کانَ مُخْلَصاً وَ کانَ رَسُولًا نَبِیًّا مریم: 51 موسى را در کتاب یاد کن که او بنده خالص شده بود و غیر خدا را در او راهى نبود و پیامبر فرستاده بود. همچنین است إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِینَ یوسف: 24 و غیره. مخلصین ابتدا با پیامبران تطبیق میشوند که خدا آنها را برگزیده و انتخاب کرده و مخصوص خدایند، شیطان و هواى نفس را در آنها راهى نیست چنانکه در باره آنها فرموده إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ آل عمران: 33 قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَلى عِبادِهِ الَّذِینَ اصْطَفى … نمل: 59 وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الْأَخْیارِ ص 47. بندگانى اند پاک، منزّه، بى عیب، سارع در خیرات، عابد، نیکو کار.گذشته از پیامبران و ائمه علیهم السلام ممکن است پاکانى در اثر ایمان قوى و اعمال نیک همواره رضاى خدا را هدف خویش قرار دهند و خدا نیز آنها را مخصوص خود قرار دهد و از بندگان خالص کرده باشد و غیر خدا را در آنها نصیبى نباشد.- نتیجه گیری : معلوم شد که برای خالص شدن مراحلی راباید گذراند واموری را باید انجام داد والا خالص شدن ، خم رنگرزی نیست تا بتوان بدون زحمت وتحمل مشقت به آن دسترسی پیدا کرد به کلام زیر نیز توجه کنید: دراین کلام امام خمینی «قدس سره »کاررا ، باشروع از باطن وخالی شدن از حب نفس ، می دانند:- شیوه خالص کردن اعمال حضرت آیت الله العظمی امام خمینی «قدس سره» در کتاب چهل حدیث در حدیث بیستم می فرمایند :طریق خالص کردن اعمال از جمیع مراتب شرک وریا و غیر آن ، منحصر به اصلاح نفس و ملکات آن است ، که آن سرچشمه تمام اصلاحات و منشا جمیع مدارج وکمالات است . چنانچه اگر انسان ، حب دنیا را به ریاضات علمی و عملی از قلب خارج کند ، غایت مقصد او دنیا نخواهد بود و اعمال او از شرک اعظم که جلب انظار اهل دنیا و حصول موقعیت در نظر آن هاست خالص شود وجلوت و خلوت و سر و علن او مساوی شود .و اگر با ریاضات نفسانیه بتواند حب نفس را از دل بیرون کند ، به هر مقداری که دل از خود خواهی خارج شد ، خدا خواه شود و اعمال او از شرک خفی نیز خالص شود و مادامی که حب نفس در دل انسان است و انسان در بیت مظلم نفس است ، مسافر الی الله نیست ، بلکه از مخلدین الی الارض است و اول قدم سفر الی الله ترک حب نفس است و میزان در سفر همین است .و بعضی گویند : یکی از معانی آیه شریفه «وَ مَن یَخرُج مِن بَیتِهِ مُهاجِراً اِلَی اللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدرِکهُ المَوتُ فَقَد وَقَعَ اَجرُهُ عَلَی اللهِ» این است که کسی خارج شد از بیت نفس و هجرت به سوی حق کرد به سفر معنوی ، پس از آن ، او را فنای تام ادراک کرد ، اجر او بر خدای تعالی است . و معلوم است برای چنین مسافری جز مشاهده آن ذات مقدس و وصول به فنای حضرتش اجری لایق نیست …- عمل صالح وقتی خالص نباشد قبول نمی شودابن فهد حلی خبری را روایت می کند که برای اهل سلوک قابل توجه است :معاذبن جبل از رسول خدا ، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم روایت می کند که ایشان فرمودند : «خداوند هفت ملک آفرید و هر یک از آنها را دربان یک حجاب بزرگ قرار داد . کاتبان ، اعمال شبانه روز مؤمنان را ثبت می کنند و آخر روز اعمال مؤمنان را با تشریفات خاصی به سوی خداوند متعال صعود می دهند.درحجاب اول،دربان اول پس از برسی پرونده ی او می گوید:توقف کنید امروز صاحب این پرونده غیبت کرده است.خداوند به من امر کرده که هر کس غیبت کرد اعمال صالح او رانگذارم که به سوی خدا عروج کند.اگر پروندۀ مؤمن خالی از غیبت بود،کاتبان اعمال او را به سوی حجاب دوم عروج می دهند.دربان دوم پس از برسی پرونده می گوید:توقف کنید!امروز نیت این صاحب پرونده از این اعمال صالحه، آبروی دنیوی وحیثیت اجتماعی است.من مأمورم که نگذارم اعمالش از این جا بگذرد.اگر پروندۀ او از غیبت و عرض دنیا خالی بود کاتبان اعمال او را به سوی حجاب سوم با یک تشریفات خاصی عروج می دهند.ملک دربان حجاب سوم می گوید:خداوند متعال به من امر فرموده:اگر در پروندۀ مؤمن کبر باشد من نگذارم که اعمال صالح او به سوی خداوند عروج کند.اگر پروندۀ مؤمن از کبر هم خالی بود.کاتبان، اعمال پروندۀ مؤمن را به سوی حجاب چهارم عروج می دهند.ملک دربان در حجاب چهارم می گوید:خداوند متعال به من امر فرموده اگر در پروندۀ مؤمن عُجب باشد نگذارم که اعمال صالح او به سوی خدا عروج کند آنگاه اگر پرونده او از غیبت و عرض دنیا و کبر و عجب(خود پسندی)خالی بودکاتبان اعمال او را به سوی حجاب پنجم با صلوات و سلام،طی تشریفات خاصی عروج می دهند.وقتی به فرشتۀ دربان خجاب پنجم می رسند می گوید:خداوند متعال به من امر فرموده:اگر در پروندۀ مؤمن حسد باشد من نگذارم که اعمال صالح او به سوی خداوند متعال عروج کند.اگر پروندۀ مؤمن از نواقص قبلی خالی بود فرشتگان با هزار تشریفات اعمال صالح او را به سوی حجاب ششم بالا می برند.وقتی خدمت دربان حجاب ششم می رسند،می گوید:توقف کنید!من صاحب رحمت هستم؛اعمال را بزنید به صورت او؛زیرا صاحب این اعمال اهل ترحم نبوده؛وقتی مشکلی برای برادر ایمانی او پیش می آمد،اعم از مشکلات مادی و معنوی،بی تفاوت بود.من موظفم نگذارم که اعمال او از این مرحله بگذرد . آن گاه اگر پرونده او از نواقص قبلی خالی بود ، کاتبان اعمال او را به سوی دربان هفتم عروج می دهند .وقتی به خدمت دربان آخری رسیدند می گوید : من ملک حجاب هستم . من ماموریت دارم نگذارم اعمال کسی که خالص نبوده از این مرحله بگذرد. قصد او سربلندی پیش حکام ، خوشنامی در مجالس و حسن شهرت در جامعه بوده است .کاتبان اعمال وقتی از مراحل هفتگانه بازرسی می گذرند ، با ابتهاج وسرور تمام اعمال صالحه مومن را به محضر مقدس خداوند متعال عرضه می دارند .خداوند متعال خطاب به کاتبان و حافظان اعمال می فرمایند :شما حافظان اعمال بنده ی من هستید و من به درون او شاهد و ناظرم ، او مرا اراده نکرده است .- از گردنه های خطرناک سلوک چگونه به سلامت عبور کنیمخلاصه بحث این است که ما طالبیم و خدا مطلوب ، ما عاشقیم و خدا معشوق ، ما عابدیم و خدا معبود و در این مسیر بسیار طولانی و خطرناک هفتاد هزار گردنه است؛هادی و راهنمای این مسیر امام عصر،حجت وقت،حضرت بقیة الله المهدی علیه السلام است و برای حضرت اعوان و انصاری است که کار تربیتی را انجام می دهند. در این مسیر راهزن خطرناکی به نام شیطان هست که او را جنود و اعوان فراوانی است.زاد و توشه این راه تقوا است.«اِنَّ خَیرَ الزَّادِ مَا صَحِبَهُ التَّقوی».این مسیر رامی توان کُند وپیاده طّی نمود و می توان با مرکبی تند رو طی طریق کرد.توسل،مرکب این راه است؛توسّل به ائمۀ اطهار علیه السلام.البته همه ائمه سفینه اند و سفینۀ امام حسین علیه السلام تند روتر. اندر آن وادی که بر پشت صبا بندند —————–زین با سلیمان چون برانم من که مورم مرکب استبحث در این است که شرط داشتن تقوی و پرهیزگاری که همان زاد و توشه است،با اخلاص نتیجه بخش است.در قرآن کریم، خداوند متعال می فرماید:«وَ ما اُمِرُوا اِلّا لِیَعبُدُوا اللهَ مُخلِصِینَ لَهُ»؛که خداوند متعال را با اخلاص در دین عبادت کنند . عبادت باید خالصانه باشد و هر کاری خالصانه برای خدا انجام گیرد تاثیرش را سریعاً می گذارد و اگرخدای ناکرده انسان اخلاص نداشته باشد هر چند کارهای خوب زیادی هم انجام دهد،بهره اش را نمی بیند . اگر فرضاً بهره ای هم داشته باشد ، مربوط به این مسیر نمی شود . ممکن است بهره های مادی داشته باشد و با بهره های اخروی ، ولی بهره ی معنوی کامل و عرفانی زمانی است که اعمال برای خدا خالصانه باشد .- نمونه ای از بندگی خالصانهابن سیرین که در تعبیر خواب معروف است ، با یک زن هوس بازی رو به رو می شود که او را دعوت به نفس می کند .ولی او به خاطر خدا زن را رد می کند . خداوند متعال جایزه ای به او داد که قبلاً به پیامبر معصومش یوسف علیه السلام عطا کرده بود .حضرت یوسف و ابن سیرین در تعبیر خواب معروف هستند .چه شده است که به او دادند به دیگران ندادند ؟ مشابه این کارها را بسیاری انجام می دهند ولی …زمانی که مولای متقیان امیر مومنان علی علیه السلام در حال رکوع انگشتری را صدقه دادند و این آیه کریمه نازل شد .«اَنَّمَا وَلِیُکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یُوتُونَ الزَّکوة وَ هُم رَاکِعُونَ.»بعد از آن فردی بارها در رکوع انگشتر صدقه داد که آیه هم برای او نازل شود ، اما چنین نشد .- مشارطه ،مراقبه، محاسبه سه شرط اساسی برای ورود به اخلاص وباقی ماندن بر آن :با توجه به مقدمات یاد شده، برای آن که انسان بتواند ، در دایرة اخلاص باقی بماند؛ آن چه از همة اعمال ضروری تر به نظر میرسد مشارطه، مراقبه و محاسبه است. مشارطه:آن است که انسان، به طور مثال در اول هر روز، با خود شرط کند که امروز بر خلاف فرموده خداوند ـ تبارک و تعالی ـ رفتار نکند و بر این مطلب تصمیم جدّی بگیرد، معلوم است که یک روز گناه نکردن، آسان است و انسان میتواند از عهدة آن برآید؛ البته ممکن است که شیطان این امر را برای انسان بزرگ جلوه دهد، ولی این از ترفندهای شیطان ملعون است، به همین جهت بایستی شیطان را از تَهِ قلب لعنت کرده خیالات باطل را از دل بیرون کند تا موفق شود. مراقبه:پس از مشارطه کردن، انسان وارد مرحلة مراقبه میشود؛ به این ترتیب که انسان در تمام مدت شرط، متوجه عمل به شرط خود باشد، و خود را ملزم بداند که به آن عمل کند، به طوری که اگر ـ خدای ناخواسته ـ در دلش افتاد که مرتکب خلافی شود، بداند که شیطان و لشکریان او هستند که میخواهند او را بر خلاف شرطی که کرده، وادار کنند؛ در این صورت باید به خدا پناه ببرد؛ و به آنها بگوید:من امروز ـ یا دو روز یا ده روز یا چهل روز یا هر چند روزی را که شرط کرده ـ را با خود شرط کردهام که بر خلاف فرمان الهی کاری انجام ندهم. او سالهای زیادی به من نعمت، سلامتی، امنیت و آسایش مرحمت فرموده که اگر برای یکی از اینها تا ابد به او خدمت کنم، باز هم از عهدة شکر او برنمیآیم. خلاصه به این ترتیب امید است که ان شأ الله شیطان از او دور شود، و این مراقبت با هیچ یک ازکارهای انسان، مانند کسب، سفر، تحصیل و ورزش و غیره، منافات ندارد، و همین حالت را برای خود نگه دارد، شب فرا رسد که موقع محاسبه است. محاسبه:آن است که از خود حساب بکشی که آیا به شرطی که با خدای خود نمودهای عمل کردی یا نه؟آیا وفا کردی یا خیانت؟اگر درست وفا کرده بودی، شکر خدای را به جا بیاور و بدان که یک قدم پیش رفتی و مورد نظر خدا واقع شد و خداوند تو را در پیشرفت امور دنیا و آخرت، راهنمایی کرده و کار فردایت را آسانتر میکند و اگر دیدی در عمل به شرط سستی کردهای، از خدای تعالی معذرت خواهی کن و بنا بگذار که فردا، مردانه به شرط خود عمل نمایی، و به همین حال باش تا خدا درهای توفیق را به روی تو بگشاید.پى نوشت ها: .1 أوصاف الأشراف، ص .65.2 سوره نحل، آیه .52.3 سوره زمر، آیه .3.4 سوره بینه، آیه .5.5 توحید صدوق، باب ثواب الموحدین، ص .27.6 سوره کهف، آیه .110.7 بحار، ج 67، ص .249.8 سوره زمر، آیه .21.9 سوره مطففین، آیه .14.10 سوره مزمل، آیه .6.11 بحار، ج 25، ص .205.12 سوره همزه، آیات .7 6