خانه » همه » مذهبی » بهشت و جهنم – درهای بهشت – درب های بهشت – درهای جهنم – درب های جهنم – بهشتیان – جهنمیان

بهشت و جهنم – درهای بهشت – درب های بهشت – درهای جهنم – درب های جهنم – بهشتیان – جهنمیان


بهشت و جهنم – درهای بهشت – درب های بهشت – درهای جهنم – درب های جهنم – بهشتیان – جهنمیان

۱۳۹۶/۰۶/۰۸


۶۶۸۱ بازدید

می خواستم بپرسم هر قسمت در های بهشت و جهنم مخصوص چه افرادی است؟ یعنی افراد با چه ویژگی هایی وارد کدام در از بهشت یا جهنم می شوند؟ و عذاب های جهنم تا کی ادامه دارد ؟ و بعد از بهشت و جهنم وارد کجا خواهیم شد؟ ممنون .

1. درهای بهشت
بهشت درهای متعددی دارد؛ چرا که خداوند در قرآن کریم می فرماید: «و متقین گروه گروه به سوی بهشت سوق داده می شوند، تا هنگامی که به آن می رسند و درهای آن گشوده می شود».[1] همچنین در جای دیگری می فرماید: «باغ های جاودان بهشتی که درهای آن به سوی آنان گشوده است».[2]در روایات بسیاری که از شیعه و سنی در این زمینه وارد شده، تعداد درهای بهشت هشت در است.[3] در روایتی از امیرالمؤمنین (ع) آمده است: بهشت هشت در دارد، دری که پیامبران و صدیقان از آن وارد بهشت می شوند و دری که شهداء و صالحان از آن وارد می شوند و پنج در از درهای آن شیعیان و محبان ما از آنها داخل می شوند و در دیگری است که سایر مسلمانان از کسانی که شهادت لا اله الا الله را گفته و… .[4]
از پیامبر اکرم (ص) روایتی نقل شده است که می فرماید: بهشت هشت در دارد و جهنم هفت در دارد.[5] همان طور که در قرآن به هفت در بودن جهنم اشاره شده است: «برای جهنم هفت در است».[6]در روایتی از اهل سنت آمده است: برای بهشت هشت در است. دری برای نمازگزاران، دری برای روزه داران، دری برای حاجیان، دری برای عمره گزاران، دری برای مجاهدان، دری برای ذاکران و دری برای شاکران.[7]و از روایات دیگر چنین استفاده می شود که برای هر عملی دری است از درهای بهشت و انسان بهشتی روز قیامت با بهترین عملش فراخوانده می شود. پس بهترین عمل او هرچه باشد با آن عمل به سوی در مخصوص خود دعوت می شود.[8]
بنابر این، قدر متیقن از آیات و روایات این است که بهشت درهای متعددی دارد و تعداد آنها هشتاست. اما این که دقیقاً نام آنها چه باشد و هر یک مخصوص چه گروهی باشند در روایات اختلاف است و به نام همه ی آنها اشاره نشده است. ولی به عنوان نمونه می توان به چند روایت که نام برخی از درها در آنها ذکر شده است اشاره کرد:
پیامبر اکرم (ص) فرمود: بهشت دارای هشت در است. یکی از آنها دری است که ریّان نام دارد. داخل آن نمی شوند مگر روزه داران.[9] ریّان یعنی سیراب.
بلال از پیامبر (ص) در باره ی درهای بهشت سؤال کرد پیامبر فرمود: درهای بهشت مختلف اند، “باب الرحمة” (در رحمت) از یاقوت سرخ است… “باب الصبر”(در صبر) در کوچکی است که یک لنگه دارد و از یاقوت سرخ است و اما “باب الشکر”(در شکر) از یاقوت سفید است و دو لنگه دارد و عرضش به اندازه ی پانصد سال راه است… اما “باب البلاء”… در مصیبت ها و مرض هاست و آن دری است از یاقوت زرد و یک لنگه دارد و چه کمتر افرادی از این در وارد می شوند… اما “باب الاعظم” ،بندگان صالح از آن وارد می شوند و آنها اهل زهد و ورع هستند و کسانی هستند که راغب به خدایند و با او انس می گیرند.[10]
از طریق اهل سنت نیز روایتی از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که: از درهای بهشت دری است که به او “ضحی” گفته می شود. هنگامی که روز قیامت می شود، منادی ندا می دهد کجایند کسانی که بر نماز ضحی مداومت می کردند؟ این در ورودی شماست، پس داخلش شوید با رحمت خدا.[11]
ضحی موقعی از روز است که آفتاب برآمده باشد و همه جا را فراگیرد.
آنچه از این احادیث استفاده می شود این است که اعمال خیر، راه هایی هستند برای ورود به بهشت و هر یک از این درها راهی است برای گروه خاصی از بهشتیان که در انجام عمل خیری ممتاز بوده اند. مأخذ: اسلام کوئست
پی نوشت:
[1] زمر، 73.
[2] ص، 50.
[3] محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، تفسیر کنزالدقائق و بحر الغرائب، ج 11، ص 343 ؛ جلال الدین سیوطی، تفسیر الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 5، ص 342.
[4] شیخ صدوق، الحضال، ج 2، ص 407.
[5] عبد علی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 506.
[6] حجر، 44.
[7] الدرالمنثور، ج 5، ص 343.
[8] همان.
[9] طبرسی، مجمع البیان، ج 4، ص 511.
[10] شیخ صدوق، من لایحضر الفقیه، ج 1، ص 192، 295.
[11] الدر المنثور، ج 5، ص 343.

2. درهای جهنم:
خداوند در قرآن جهنم را نیز مانند بهشت دارای در می داند و می فرماید: همان دوزخى که هفت در دارد، و براى هر درى گروهى از پیروان شیطان تقسیم شده اند «لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِکلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ؛ هفت در دارد و براى هر درى، گروه معینى از آنها تقسیم شده اند» (حجر/44).
این در، در حقیقت درهاى گناهانى است که به وسیله آن، افراد وارد دوزخ مى شوند، هر گروهى بوسیله ارتکاب گناهى و از درى، همان گونه که درهاى بهشت، طاعات و اعمال صالح و مجاهدتهایى است که بوسیله آن بهشتیان وارد بهشت مى شوند. جهنم هفت در دارد (بعید نیست عدد هفت در اینجا عدد تکثیر باشد، یعنى درهاى بسیار و فراوان دارد، همانگونه که در آیه 27 سوره لقمان نیز عدد هفت به همین معنى آمده است).
ولى واضح است این تعدد درها (مانند تعدد درهاى بهشت) نه به خاطر کثرت واردان است به طورى که از یک در کوچک نتوانند وارد شوند، و نه جنبه تشریفاتى دارد، بلکه در حقیقت اشاره به عوامل گوناگونى است که انسان را به جهنم مى کشاند، هر نوع از گناهان درى محسوب مى شود.
حضرت صادق علیه السّلام، از پدرش از جدّش علیهماالسّلام که: جهنّم هفت در دارد: از یک در فرعون و هامان و قارون داخل می شوند، و از یک در مشرکین و کافرینی که به قدر یک چشم بر هم زدن ایمان نیاورده اند، و از یک در بنو امیه وارد می شوند که اختصاص به آنان دارد و کسی در آن در با آنها شریک نیست؛ و آن باب لَظَی و باب سَقَر و باب هاویه است
در خطبه جهاد در نهج البلاغه مى خوانیم «ان الجهاد باب من ابواب الجنة، فتحه اللَّه لخاصة اولیائه؛ جهاد درى از درهاى بهشت است که آن را به روى بندگان خاصش گشوده است» (خطبه 27 ) و در حدیث معروف مى خوانیم «ان السیوف مقالید الجنة؛ شمشیرها کلیدهاى بهشتند». این گونه تعبیرات به خوبى منظور از درهاى متعدد بهشت و دوزخ را روشن مى سازد. قابل توجه اینکه در حدیث امام باقر( علیه السلام ) مى خوانیم بهشت، هشت در دارد (خصال صدوق، ابواب الثمانیة) در حالى که آیات فوق مى گوید: جهنم هفت در دارد، این تفاوت اشاره به این است که هر چند درهاى ورود به بدبختى و عذاب فراوان باشد، ولى با این حال درهاى وصول به سعادت و خوشبختى از آن افزونتر است.
جهنم
البته خداى سبحان نه در این آیه ( آیه 44 سوره حجر) و نه در هیچ جاى کلام خود، بیان ننموده که مراد از این ابواب(درها) چیست. آیا مانند درهاى خانه و چهار دیوارى است که در آنجا داخل مى شوند و همه واردین را در یک عرصه جمع مى کند و یا طبقات و درکات مختلفى است که از نظر نوع عذاب و شدت آن با هم تفاوت دارند. استعمال کلمه ” باب” در هر دو معنا متداول است و چه بسا امورى را که در نوع مختلفند، هر نوعش را یک باب مى گویند، مثلا گفته مى شود: “ابواب خیر”، ” ابواب شر” و “ابواب رحمة” و قرآن فرموده: «فَتَحْنا عَلَیهِمْ أَبْوابَ کلِّ شَئٍ ؛ درهای همه چیز را (برای امتحان) بر آنان گشودیم» (سوره انعام/ آیه 44) و چه بسا که اسباب رسیدن به چیزى و راههاى رسیدن به آن را نیز ابواب مى گویند، مانند “ابواب رزق” که مقصود از آن انواع معاملات است. و بعید نیست از آیات متفرقه در قرآن که در باره آتش دوزخ آمده معناى دومى استفاده شود، مانند آیه: «وَ سِیقَ الَّذِینَ کفَرُوا إِلى جَهَنَّمَ زُمَراً حَتَّى إِذا جاؤُها فُتِحَتْ أَبْوابُها؛ و کسانی که کافر شدند، گروه گروه به سوی جهنم رانده شوند. تا چون بدان جا رسند، درهای آن (به رویشان) گشوده شود» تا آنجا که مى فرماید: «قِیلَ ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها؛ گفته مى شود براى همیشه به درهاى جهنم درآیید» ( سوره زمر، آیه 71 و 72).
و آیه «إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْک الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ؛ منافقان در طبقه پائین تر جهنمند» ( سوره نساء/ آیه 145) «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ عُیونٍ* ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِینَ؛ یعنى ایشان مستقر در بهشت ها و چشمه سارهایند. (به ایشان گفته مى شود) بدانجا درآیید با سلامى وصف ناپذیر، سلامى که نمى توان کنه وصفش را بیان نمود، درآید در حالى که از هر شر و ضررى ایمن هستید» (حجر/45 و 46).
حدیث امام باقر( علیه السلام ) مى خوانیم بهشت، هشت در دارد (خصال صدوق، ابواب الثمانیة) در حالى که آیات فوق مى گوید: جهنم هفت در دارد، این تفاوت اشاره به این است که هر چند درهاى ورود به بدبختى و عذاب فراوان باشد، ولى با این حال درهاى وصول به سعادت و خوشبختى از آن افزونتر است
شاید درهای هفتگانه دوزخ که هر یک شخص تازه وارد را به یک دَرک خاصّی می برد، بر اساس اختلاف حجاب های واردین و تفاوت مراتب توغّل در کثرات باشد؛ چون هر چه نسبت به امور اعتباریه دنیویه فانیه و کثرات اوهامیه اعتنا بیشتر شود، منزله دوزخ که آنرا درک گویند شدیدتر است و بالعکس.
در «خصال» صدوق روایت می کند از أحمد بن حسن قَطّان از أحمد بن یحیی بن زکریای قَطّان از بَکر بن عبدالله بن حَبیب از محمّد ابن عبیدالله از علی بن حَکم از أبان بن عثمان از محمّد بن فُضَیل زرقی، از حضرت صادق علیه السّلام، از پدرش از جدّش علیهماالسّلام که: جهنّم هفت در دارد: از یک در فرعون و هامان و قارون داخل می شوند، و از یک در مشرکین و کافرینی که به قدر یک چشم بر هم زدن ایمان نیاورده اند، و از یک در بنو امیه وارد می شوند که اختصاص به آنان دارد و کسی در آن در با آنها شریک نیست؛ و آن باب لَظَی و باب سَقَر و باب هاویه است. و چون وارد آن در شوند، آن در آنها را هفتاد سال راه پائین می برد، و هر بار که آنها را هفتاد سال به پائین ببرد آتش چنان فورانی کند که شعله و شراره اش آنها را به طبقات بالا تا هفتاد سال راه پرتاب کند، و هم چنین باز آنها را هفتاد سال راه پائین می برد؛ و پیوسته به همین طرز هستند أبداً و به طور جاودانی و خلود می مانند.
و از یک در آن، دشمنان ما و مبغضان ما و خوارکنندگان ما وارد می شوند، و آن در بزرگترین در است و آتش آن نیز شدیدتر است. («خصال» طبع سنگی، ج 2، ص 12؛ و از طبع حروفی، ص 361؛ «بحار الانوار» طبع حروفی، ج 8، ص 285). به هر حال جهنّم محلّ صُدور و ورود قبائح است و هر کس به هر مقدار و به هر صورت از زشتیها، چه در مرحله عقائد، و چه در مرحله ملکات و اخلاق و صفات و چه در مرحله اعمال و رفتار، و حتّی در مرحله مجرّدِ نیت و خواسته های درونی؛ اگر با خود قبح و زشتی و شرک و عناد و کجروی و انحراف از حقّ داشته باشد، در صورتی که در مراحل و منازل بین راه تا قیامت، از مصائب دنیویه، و سکرات مرگ، و عذاب قبر و روز رستاخیز، و توبه و شفاعت، و غیرها پاک نشود باید با آتش قرین و توأم باشد و لذا درهای جهنّم هر کدام نمایشگر یک نوع انحراف و تعدّی در یکی از این مراحل است. تبیان
منبع : طهور بوک

3. عذاب جهنم دائمی و جاودانه است و کسانی که در جهنم مخلد می باشند هر گز از عذاب ان رهایی نمی یابند .

4. آخر کار انسان کجاست؟
اگر نگاه به آن عالَم نیز نگاه مادی و فیزیکی باشد، قطعاً این سؤال پیش می‌آید که آخرش کجاست؟ یا آخر کار انسان کجاست؟ چرا که عالم ماده محدود است و به بیان امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «هر محدودی قابل شمارش است»؛ چنان چه برای طبیعت آخری بیان شده است، چه در علوم قرآنی و چه در علوم تجربی. اما اگر نگاه عاقلانه، حکیمانه و غیر مادی، یعنی معنوی باشد، آخری ندارد، چنان چه هیچ یک از امور غیر مادی آخر ندارند.
انسان می‌تواند با استناد به آیات قرآن کریم و یا تجربیات عملی بگوید که آخر خورشید خاموش شدن است و یا آخر زمین متلاشی شدن در فضاست، اما در معنویات چنین نمی‌باشد؛ آخر علم کجاست؟ آخر زیبایی کجاست؟ آخر قدرت کجاست؟ آخر ثروت و غنا کجاست و …؟
بدیهی است که حدّی ندارند، چرا که اینها همه کمالات هستند و تجلی آن هستی محض. «کمال حقیقی» همان الله جلّ جلاله می‌باشد که محدود به حدّی نیست. لذا سیر تکاملی بشر نیز چون «انّا الیه راجعون» است، حدّی ندارد که بدان متوقف شده و بگوید این آخرش است. هر چه رشد کند، هر چه بیشتر وجودش تجلی کمالات گردد، باز به پایان یا آخر نمی‌رسد. چنان چه هیچ کس نمی‌تواند در این عالم (یا حتی عالم دیگر) به آخر علم یا ثروت و غنا برسد و اگر تمامی علوم و سرمایه‌ها را نیز یک جا جمع کنند و به کسی بدهند، باز هم جای بیشتر شدن دارد و آخرش نیست. پس فرض آخر و پایان، یک خطای تصور ذهنی است و نه یک ضرورت عقلی.

ب – آیا یک جا ماندن بی‌میلی (زدگی) نمی‌آورد؟
البته که یک جا ماندن، بی‌میلی و زدگی می‌آورد. آن هم برای انسانی که به قول شما، میل به بی‌نهایت دارد. اما دقت شود که یک جا ماندن یعنی «سکون»، که عاقبت موجب فساد نیز می‌شود (همان دلزدگی خود نوعی فساد در شوق است)، اما در بهشت سکونی نیست که خستگی و دلزدگی بیاورد، بلکه «ثبات» است و معنای این دو خیلی با هم فرق دارد. انسان از این که مثلاً ده ساعت روی یک صندلی بنشیند و به یک منظره نگاه کند، خسته و دلزده می‌شود، اما هیچ‌گاه از ثبات وجودی خود یا ثبات عقل و ایمانی خود، خسته و دلزده نمی‌شود.

متأسفانه، اغلب ما مردم (مسلمان یا اهل کتاب و معتقد به بهشت و جهنم)، نه جهنم را درست شناخته‌ایم و نه بهشت را؛ لذا گمان می‌کنیم که بهشت یعنی کاخی در وسط یک جنگل سبز و مملو از انواع و اقسام خوردنی‌ها، نوشیدنی‌ها، لباس‌ها و تجویزها و سایر لذاتی که برای بدن بهشتی است.

شباهت‌هایی بین این عالم و آن عالم هست و البته تفاوت‌هایی هم وجود دارد. اما همین شباهت‌ها سبب می‌شود تا شناخت و درک عالم دیگر برای ما در این عالم، ممکن و میسر گردد؛ چه زیبا سرود میرفندرسکی:
چرخ با این اختران، نقض و خوش و زیباستی صورتی در زیر دارد، آن چه در بالاستی
صورت زیرین اگر با نردبان معرفت بر رود بالا همان با اصل خود یکتاستی
در این عالم انسان هم لذت مادی دارد و هم لذت معنوی، این دو از هم جدا هستند، هر چند که در امتداد یک دیگر باشند و یا در یک دیگر تأثیر بگذارند. به عنوان مثال: تناول یک غذای خوب و خوش مزّه، بسیار لذت (مادی) دارد، اما به هیچ وجه با لذت «لقای محبوب»، هم سنخ و قابل قیاس نیست، و اگر آن غذای خوب در کنار یار میل شود، لذتش چند برابر شده و دیگر قابل توصیف نمی‌باشد. بهشت نیز همین‌طور است. لذت اکله، اشربه، حور و قصور یک لذت است، اما لذت لقاء الله، وصال محبوب و قرار گرفتن در «عند ملیک مقتدر»، یک لذت دیگر است.
دقت شود که نعمات بهشتی، سفره‌ی محبوب است برای عاشق از سفر رسیده، نه این که هدف و مقصود و محبوب همان باشد.
پس، بهشت یک جا ماندن، یک جا ساکن شدن، مدتی طویل خوردن و آشامیدن و تزویج نیست که دلزدگی بیاورد، بلکه ثباتِ بدون تزلزل، بدون دغدغه، بدون خطر، بدون احتمالات و …، در مسیر رشد و کمال همیشگی است که بسیار لذت بخش، شورآفرین و شوق‌آور می‌باشد و این سیرِ کمالی، پایانی ندارد.

ج – آیا جهنمی، اهل بهشت می‌شود؟
هم بهشت طبقات و درجات دارد و هم جهنم. اما تفاوت‌ سیر در این طبقات و درجات در این است که کسی که وارد بهشت شد، هیچگاه از آن اخراج یا خارج نمی‌شود، اما دلیلی نیست که هیچ کس در هیچ شرایطی از جهنم خارج نگردد.
بدیهی است که انسان دارای باورهای اعتقادی و نیز رفتارهای عملی می‌باشد. پس هر کدام ثواب یا عقاب مخصوص خود را دارند. از این رو کسانی که در زندگی دنیوی اعتقادی به پروردگار عالم، مبدأ و معاد، نبوت و ولایت نداشتند، در این دنیا سیر قهقرایی طی کرده‌اند و خداوند متعال برای آنان «خلود = جاودانگی» در جهنم را وعید داده است، اما اگر کسانی اعتقادات درستی داشته‌اند، ولی در عمل درگیر گناهانی شده بوده‌اند که هر چند آنها را به کفر نکشانده است، اما با عذاب‌های مرگ، قبر، برزخ پاک نشده و یا قابل شفاعت نیز نگردیده‌اند چه؟ از یک سو به خاطر اعتقادات‌شان لایق بهشت می‌باشند و از سوی دیگر به خاطر کردارشان لایق جهنم می‌گردند.

مرحوم علامه حلّی، برای خروج مؤمنین گناهکار جهنمی و ورودشان به بهشت دو دلیل اقامه می‌نماید:
1. انسانی که هم ایمان و عمل صالح دارد و هم گناه، به خاطر ایمان و عمل خویش مستحق پاداش است و به خاطر انجام گناهش مستحق عذاب است و در نتیجه اگر اول وارد بهشت شود برای دریافت پاداش اعمال و بعد جهنم رود درست نیست. به اتفاق مسلمین کسی از بهشت آخرتی خارج نمی‌شود و اگر برعکس شود که اول جهنم رود و بعد از مدتی وارد بهشت شود این مشکلی ندارد و مورد نظر ما می‌باشد، صورت سوم این است که عذاب و پاداش با هم باشند که این امکان ندارد و محال است، تنها راه همان راه دوم است.

2. دلیل دوم این است که بر خداوند قبیح است که بنده خود را به خاطر یک خطا و یا چند خطا که از او سر زده، با این که ایمان و عمل صالح دارد برای همیشه در جهنم نگهدارد و با کسی که در تمام عمر مشرک و کافر بوده است یکجا عذاب نماید و امر قبیح و زشت نسبت به خداوند محال است و از او صادر نمی‌شود.(کشف المراد، همان، ص 414).

در نتیجه ممکن است اگر شیعه از گناه خویش توبه نکند و شفاعت و دستگیری او را نکند مدتی در جهنم بماند و بعد از پاک شدن نجات یابد.

د – در قرآن کریم، برای 13 جرم و معصیت (که کفر و شرک در رأس آنها قرار داده است)، خلود در جهنم تصریح شده است:
1. کافران (آل عمران116) – 2. مشرکان (نحل29) – 3. منافقان (مجادله17) – 4. مرتدان (آل عمران86-88) – 5. تکذیب کنندگان آیات الهی (اعراف36) – 6. دشمنان خدا و پیامبر(ص) (توبه63)
7. ظالمان و ستمگران (شوری45) – 8. اشقیاء (هود106-107) – 9. آنها که غرق در گناهند (بقره81) – 10. قاتل مومن (نساء 93) – 11. رباخواران (بقره 275) – 12. سبک اعمالان (مومنون102-103) – 13. گنهکاران به طور عام (جن23).
اما از سوی دیگر می‌فرماید که خداوند متعال به غیر از شرک، هر گناهی را که بخواهد می‌بخشد و او عادل است، به هیچ کس، اندک ظلمی نمی‌شود:
«إنَّ اللّهَ لاَ یغْفِرُ أَن یشْرَکَ بِهِ وَیغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَن یشَاءُ وَمَن یشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِیمًا * أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یزَکُّونَ أَنفُسَهُمْ بَلِ اللّهُ یزَکِّی مَن یشَاءُ وَلاَ یظْلَمُونَ فَتِیلًا» (النساء، 48 و 49)
ترجمه: مسلماً خدا این را که به او شرک ورزیده شود نمى بخشاید و غیر از آن را براى هر که بخواهد مى بخشاید و هر کس به خدا شرک ورزد به یقین گناهى بزرگ بربافته است * آیا به کسانى که خویشتن را پاک مى شمارند ننگریسته اى [چنین نیست] بلکه خداست که هر که را بخواهد پاک مى گرداند و به قدر نخ روى هسته خرمایى ستم نمى بینند»
براساس روایتی که از امام صادق(ع) نقل شده است، انسان ها در قیامت سه دسته اند. یک دسته انسان هایی اند که در عالم حشر در آن هنگام که مردم درگیر مواقف و عوالم حشرند، تحت سایه خداوند و در جوار قرب حقند و نیاز به طی آن عوالم و مواقف ندارند چون آن مراحل را در این دنیا پشت سر گذاشتند. گروهی دیگر انسان هایی اند که باید از حساب و عذاب بگذرند که از جمله آن جهنم موقت است تا پس از پس تطهیر و تسویه در عالم قیامت به خدا برسند و عده ای دیگر انسان هایی اند که چون مجموع وجودشان رو به غیر خدا داشته و در حال فرار از خدا بوده اند به قعر جهنم فرو خواهند رفت، (بحارالانوار، ج 7، ص 183، روایت 31).
بنابراین عده ای مستقیم وارد بهشت و بهشت ها می شوند، عده ای پس از گذر از مواقف ها و از جمله جهنم موقت وارد بهشت می گردند و عده ای نیز در جهنم جاودانه خواهند بود.
به بیانی دیگر: همه کسانی که وارد جهنم می شوند برای همیشه در جهنم نخواهند بود و تنها عده‌ی خاصی مانند کافران برای همیشه در جهنم خواهند بود، (ر.ک: آیت‌الله مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 6، ص 483، دار الکتب الاسلامیه).

4. عد از محاسبه اعمال در قیامت بهشتیان به بهشت می روند و جهنمیان به جهنم اما زندگی انسان ها در بهشت و دوزخ متفاوت است ؛ بسیاری از اهل دوزخ بعد از تحمل عذابی موقت به طهارت رسیده و وارد بهشت می شوند ، (1) و مابقی اهل دوزخ تا ابد در آتش خالد خواهند بود ؛ اما هرآنکه در بهشت وارد شد تا ابد در همان جا به حیات جاودان خود ادامه می دهد (2) ، در نتیجه به غیر از خالدین در جهنم که تا ابد در آنجا خواهند ماند ، همه بهشتیان تا ابد در نعمت های بی بدیل بهشت خواهند ماند .
اصولا برای حیات اخروی محدودیت زمانی وجود نداشته و آن زندگی جاودان است و تصویر انتها و پایان یا بعدیت برای آن بی معناست . در مورد چرایی این ابدیت باید گفت که ادامه زندگی انسان در آخرت، لازمه حکیمانه بودن داستان آفرینش است؛ زیرا بهشت و دوزخ ،نتیجه و پاداش انتخاب های درست و یا نادرست انسان ها در زندگی دنیا است که انگیزه انسان ها را برای رسیدن به کمال و سعادت بالا می برند. اگر قرار باشد با رسیدن به این جایگاه یا پس از زندگی محدودی در بهشت دیگر انتهای داستان فرا برسد و فنا و نابودی در انتظار انسان باشد ، برای وی چه انگیزه ای برای رسیدن به این نتایج باقی می ماند ؟
انسان دارای روح جاودانه است . چون هستی و وجود یافت ، دلیلی برای نابودی او وجود ندارد. جاودانگی جزئی از ذات وجود آدمی است . به همین خاطر جاودانگی عالم آخرت و بهشت، پدیده ای است که خواسته فطری و درونی انسان است که همیشه آن را می خواهد ؛ بنابراین عالم آخرت و بهشت، پاسخی به خواستة درونی آدمی است.
ممکن است تصور شود چنین ابدیت و جاودانگی به نوعی تکراری و ملالت بار شدن خواهد انجامید و در نتیجه این زندگی لذت بخش نخواهد بود ؛ اما در این خصوص باید گفت :
در بهشت هم انسان می تواند با افزودن به درجات معرفت و شناخت خود مراتب بالاتری از قابلیت های انسانی را برای خود رقم بزند و به کمالات بیش تری دست یابد. شوق رسیدن به مراتب بالاتر و بهره های روحی و معنوی همراه آن خود بالاترین انگیزه و هدف برای انسان بهشتی است .
نعمت های بهشت همواره جسمانی نیستند. بلکه در بسیاری از موارد روحانی خالص یا مخلوطی از نعمت جسمانی و روحانی اند که در آن ها محدودیت های مادی و جسمانی وجود ندارد؛ آیا در عشق یک عالم بزرگ به مطالعه و تحقیق و لذت روحی که از آن می برد، تکرار و یکنواختی معنا پیدا می کند؟ مسلما نعمت های عظیم روحی بهشتیان هزاران بار از این نمونه ها فراتر است.
حتی بر فرض که زندگی بهشتیان تنها لذت محض و بهره های التذاذی از حیات ابدی بهشت باشد ، در آن عالم نیز هر لحظه و آن، چیز تازه ای تحقق می یابد. خلقت تداوم یافته و هر لحظه چیزی نو پدید می یابد. نوعی حیات ناشناخته در همه موجودات وجود دارد که شوق و میلی جدید را آن به آن تجدید می سازد؛ تصور هر نوع ملالت و یکنواختی ناشی از زندگی ما در عالم دنیاست که غرق در محدودیت ها و کاستی است.
همه لذت ها در آن جا از خلوص تمام برخوردار است. به علاوه ظرفیت ما در درک آن ها مانند دنیا نیست . در واقع همان احساس میل به غذای لذیذ که پس از مدتی در همان انسان سیر بی میل به غذا دوباره شکل می گیرد، در بهشتیان بدون فاصله محقق می شود. تفاوت مهم بین نعمت ها و انسان های بهشتی و دنیایی است.
امام صادق (ع) فرمود: «خداوند بهشتى آفریده که هیچ چشمى ندیده و هیچ مخلوقى از آن آگاه نیست. خداوند هر صبحگاه آن را مى گشاید و مى گوید: بوى خوشت را افزون کن و نسیمت را بیفزا». (3) بنا بر این برای بهشتیان هیچ گونه ملال و دلزدگی از بهشت و نعماتش معنی و مفهوم ندارد.
«برای اهل بهشت سفره هایی می گسترانند که بر آن، آنچه مورد علاقه آن هاست ، قرار داده می شود. طعام هایی که از آن لذیذتر و معطر تر نیست». (4)
در بهشت نوعی تکامل وجود دارد، در همه چیز حتی در خود بهشتیان. هر تکاملی جلوه جدیدی از زیبایی های همان منظر واحد را به انسان می نمایاند، چه رسد به اینکه همان منظر نیز در حال تکامل است؛ در روایتی آمده است:
«سوگند به خدایی که قرآن را بر محمد نازل کرد! اهل بهشت پیوسته بر جمال و زیبایی شان افزوده می شود، همچنان که در دنیا بر پیری و فرتوتی آنان افزوده می شد». (5)
بنا براین در بهشت یکنواختی و در جا زدن و خستگی و ملال نیست. البته این حقیقت را نباید از یاد برد که واقعیت بهشت و نعمت های آن برتر از درک ما بوده، مقایسه آن با دنیای مادی به این اشکال ها منتهی می شود،در حالی که تفاوت آن ها را جز خدا نمی داند..
برای مطالعه بیش تر می توانید به این منابع مراجعه نمایید:
1. جوادی آملی، تفسیر موضوعی قران کریم (معاد در قران) ج 5، نشر مرکز اسرا.
2. گفتار فلسفی، معاد از نظر روح و جسم ، ج 2، هیئت نشر معارف اسلامی.
3. ناصر مکارم شیرازی، پیام قران، ج 6، نشر دارالکتب الاسلامیه تهران.

پی نوشت ها:
1. علامه طبا طبایی ،تفسیر المیزان ، نشر دار الکتب الاسلامیه ، تهران 1375 ش ، ج 11، ص 39.
2. بقره (2) آیه 82
3. بحرانى سید هاشم ، البرهان فى تفسیر القرآن ، بنیاد بعثت ، تهران ، 1416 ه ق ، ج4 ص 394 .
4. علامه مجلسى، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء بیروت ، 1404 ه ق ، ج8،ص199.
5. فیض کاشانى ، علم الیقین فی أصول الدین ، انتشارات بیدار، قم ، 1418 ه ق ، ج 2 ،ص 1256 .

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد