۱۳۹۶/۱۲/۲۱
–
۲۴۹۱ بازدید
لطفاً درباره تأثیرات منفی رسانه ها به خصوص تلویزیون بیشتر توضیح دهید و تأثیرات منفی آنها را در سلامت و بهداشت روانی فرزندان را بیان نمایید.
الف. تلویزیون و فواید آن
تلویزیون مهم ترین وسیله ارتباط جمعی است که می تواند در جهت پیشرفت و رشد بهنجار افراد و جوامع کاربرد داشته باشد.
تلویزیون به عنوان یکی از قوی ترین و تأثیرگذارترین رسانه در شکل گیری رفتارها، عقاید، عواطف و روابط فردی و اجتماعی ما نقش عمده ای بازی می کند.
تلویزیون می تواند برای کودکان و حتی بزرگسالان به منزله عوامل مهم اجتماعی شدن عمل کند. اجتماعی شدن اشاره به فرآیندی دارد که مردم از طریق آن عناصر اساسی فرهنگ خویش را می آموزند و از آن راه نسبت به ماهیت جامعه ای که باید به آن مرتبط باشند و در آن به گونه شایسته ای عمل کنند و از ماهیت قواعد و هنجارهایی که چنین عملکردی را رهبری می کند، شناخت پیدا می کنند.[ سالاری فر و همکاران، بهداشت روانی با نگرش به منابع اسلامی، ص521.]
تلویزیون سهم مهمی در این زمینه می تواند داشته باشد. گرچه والدین، همسالان، مدارس و نهادهای دینی تأثیر قابل توجهی بر اکثر رفتارها و هنجارها اعمال می کنند، اما در جامعه، تکنولوژی نیز در حال رشد و توسعه است که والدین سر و کاری با آنها نمی توانند داشته باشند. هنجارهای متناسب با این ابعاد از جهان غالباً در سطح نظام اجتماعی از راه تلویزیون و دیگر رسانه های جمعی انتقال می یابند. آنان درباره روابط اجتماعی از تلویزیون آگاهی هایی به دست می آورند.
برای مثال، یاد می گیرند که دیگران در جشن عروسی، در قرار ملاقات و در موقعیت های دیگر چگونه عمل می کنند. کودکان قالب های اجتماعی درباره زنان، مردان، اقلیت ها، سالمندان و بسیاری از گروه های دیگر و خودشان را از تلویزیون می آموزند. آسایش خاطر و راحتی ناشی از تماشای تلویزیون از فواید دیگر تلویزیون است.
در اوایل دهه 1960 ویلبر شرام و همکارانش سه نوع استفاده اصلی از تلویزیون را شرح دادند:
ـ نخستین مورد؛ به لذت مثبتی اشاره می کند که در نتیجه سرگرمی ایجاد می شود. تلویزیون دنیای خیالی ایجاد می کند که فرد می تواند از مشکلات و خستگی های زندگی واقعی رهایی یابد. شرام مشاهده کرد که افراد هنگام تماشای برنامه های مورد علاقه خود با چهره های مجذوب می نشینند.
ـ دومین استفاده؛ استفاده اطلاعاتی بود. برای مثال، درباره چگونگی پوشش، رفتار و…
ـ سوم اینکه؛ او سودمندی اجتماعی را به عنوان یکی از نقش های مثبت تلویزیون معرفی کرد. وی استدلال کرد که تماشای تلویزیون همراه دیگران این فرصت را برای افراد خانواده ایجاد می کند که کنار یکدیگر بنشینند و اغلب موضوعی برای گفتگو داشته باشند.[ شرام و همکاران، تلویزیون در زندگی کودکان ما، ص118 ـ153.]
تلویزیون شکل های مختلفی سرگرمی ها را ارائه می کند، نمایشنامه ها، داستان های علمی تخیلی، سریال های رمانتیک و نمایش های متنوع همراه با مسابقه و سرگرمی همه می توانند به عنوان منبعی برای تهییج و سرگرمی و بهبود حالات روحی کاربرد داشته باشند.
ب. آسیب های تلویزیون
ترویج خشونت یکی از اولین موضوعاتی است که در تلویزیون و در فیلم های آن ترویج می شود.
وقتی پژوهشگران کودکانی را که تلویزیون تماشا می کردند، با کودکان مشابهی که تلویزیون تماشا نمی کردند، مقایسه کردند به این نتیجه رسیدند که کودکانی که تلویزیون تماشا می کنند بیشتر از همسالان خود خشونت رفتاری نشان می دهند. پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که تلویزیون باعث افزایش خشونت در کودکان می شود.
در پژوهش های انجام شده توسط محققان ثابت شده که بدون هیچ تردیدی، رابطه ای بین نمایش خشونت در برنامه های تلویزیونی و افزایش گرایش به سوی پرخاشگری، خشونت و ناسازگاری بین تماشاگران این گونه برنامه ها وجود دارد. تلویزیون به چند شکل، موجب پرخاشگری کودکان می شود. البته بعضی کودکان به طور مستقیم تقلید می کنند؛ یعنی هر آنچه را که در تلویزیون می بینند تکرار می کنند.
دوم اینکه، خشونت تلویزیونی، مهار پرخاشگری را از بین می برد. مردم خشونت خود را مهار می کنند ولی با دیدن پرخاشگری، خودداری خویش را از دست می دهند.
سوم اینکه، خشونت در تلویزیون زمینه ساز نگرش های ضداجتماعی می شود و کودکان را تشویق می کند خشونت را به عنوان راهی برای رفع مشکلات مورد استفاده قرار دهند.
برخی پژوهش های اخیر نشان می دهد که تماشای برنامه های خشن علاوه بر اینکه احتمال رفتار پرخاشگرانه را می افزاید، احتمال رفتارهای اجتماع پسند و مطلوب را نیز کم می کند.[ سالاری فر و همکاران، بهداشت روانی با نگرش به منابع اسلامی، ص524-523.]
ارون و هوسمن در مطالعات خود آثار بلندمدت خشونت تلویزیونی را مورد بررسی قرار دادند. آنها یک نمونه چهارصدنفری از کودکان هشت ساله را انتخاب کرده و رفتارهای پرخاشگرانه و تماشای برنامه های خشونت آمیز آنها را در 8 و 19 و 30سالگی اندازه گیری کردند. نتایج نشان داد کودکان هشت ساله ای که برنامه های خشونت آمیز تلویزیونی را ترجیح می دادند، بیشتر از دیگران پرخاشگر بودند.[ لوک بدار و همکاران، روان شناسی اجتماعی، ص238.]
گین در آزمایشی، فیلمی را در معرض تماشای کودکان قرار داد که حاوی صحنه های خشونت بود و به دنبال آن مشاهداتی پیرامون تمایل آنها به ابراز خشونت در برابر دیگران صورت گرفت. نتایج نشان داد که حتی کودکان خیلی کوچک می توانند راه های جدید پرخاشگری را از طریق مواجهه با خشونت تلویزیونی بیاموزند و قرار گرفتن در معرض این برنامه ها تمایل به ابراز رفتارهای پرخاشگرانه را افزایش می دهد.[ ابوالقاسمی و همکاران، روان شناسی در اجتماع، ص255 و 256.]
مشغول کردن افراد به خصوص کودکان و نوجوانان به تلف کردن وقت و بی برنامگی و همچنین ترویج مصرف گرایی در قالب تبلیغات تلویزیونی یکی دیگر از آسیب های جدی تلویزیون است.
آگهی ها، الگوی مصرف جامعه را دگرگون می سازند و مصرف گرایی را دامن می زند که نتیجه آن از دست رفتن امکان پس انداز و بی توجهی آینده نگری است.
همچنین آگهی های بازرگانی با دامن زدن به مادیات و چشم و هم چشمی در خانواده ها بر بهداشت روانی تأثیر منفی می گذارد.
تبلیغات بازرگانی برای کودکان مخصوصاً در تلویزیون نگرانی هایی را به دنبال داشت و موجب پژوهش هایی در این زمینه شده است. کودکان به طور متوسط سالانه بیش از 20 هزار آگهی تبلیغاتی تماشا می کنند. یافته ها نشان می دهند که آگهی ها یکی از مهم ترین منابع اطلاعات درباره کالاهای مصرفی کودکان است.[ انصاری و همکاران، مسئولیت مدنی رسانه های همگانی، ص69.]
این بررسی ها به شرح یک رشته مطالعات پرداخته اند که در آنها روابط مثبتی بین تماشای آگهی های تلویزیونی و نگرش هایی نسبت محصولات تبلیغ شده، افزایش درخواست محصولات، پذیرش ادعاهای آگهی ها، و اعتقاد به درستی آگهی های تبلیغاتی به طور کل ذکر شده است. با توجه به اینکه کودکان به اندازه بزرگسالان مهارت های شناختی و تجارب زندگی کافی برای ارزیابی پیام های بازرگانی و آگهی های تبلیغاتی ندارند، بسیار آسیب پذیرترند.
یافته ها حاکی از آن است که این گونه آگهی ها ممکن است نیازهایی را خلق کنند که برآورده نشود و باعث شود کودکان از والدین خود بخواهند کالاهایی را برایشان تهیه کنند و آنها نتوانند. بنابراین آگهی های مربوط به کودکان تنش ها و برخوردهای زیادی را در خانواده ها ایجاد می کند.
گذشته از تأثیرات عمومی نشر آگهی، محتوای اغلب آگهی ها به دلیل ادعاهای اغراق آمیز و پرداختن به مسائل غیراخلاقی و استفاده از زنان به عنوان اهداف تبلیغاتی در آگهی ها، تأثیرات منفی بر فرزندان و افراد جامعه دارد.
ج. سینما، فواید و آسیب ها
سینما از مهم ترین رسانه های جمعی است که از آن در رشد افکار عمومی و بالا بردن سطح اطلاعات یک جامعه می توان بهره برداری کرد. فیلم های سینمایی محتواهای گوناگونی دارند و متناسب با هر محتوایی تأثیر خاصی بر بهداشت روانی می گذارند.
فیلم ممکن است وسیله ای برای تشویق و اشاعه ارزش های زیبایی شناختی و هنری باشد و به منظور سرگرمی و تفریح بینندگانش ساخته شده باشد و از طریق گرد آوردن مطالبی متنوع و شادی آفرین راه فراری برای رهایی از کار روزانه و آموزش مسائل اخلاقی باشد. چنانچه ممکن است از نظر اخلاقی منحرف کننده باشد.
فیلم ها مسائلی را مطرح می کنند که نشان دهنده نفوذ آن بر اخلاقیات، خلق و خوی، اعتقادات و رفتار افراد جامعه است. تأثیر فیلم های سینمایی بر بهداشت روانی در بسیاری از مطالعات بررسی شده است.
یکی از جامع ترین تحقیقات از سوی جامعه شناس معروف هربرت بلومر انجام شد. بلومر خواست تصویری کلی از مشاهده فیلم های سینمایی و تأثیر آن بر رفتارهای جوانان نظیر لباس پوشیدن، سبک و شیوه خلق و خوی آنها، انگیزه ها، طرز عقایدشان نسبت به ادبیات و داستان های عاشقانه، جاه طلبی ها و اغوا و وسوسه نفس آنان و نقشه های آنها برای آینده زندگی شان را به دست دهد.
روش او در این تحقیق ساده بود؛ او افراد بزرگسال و بزرگسالان جوان را انتخاب کرد و از آنها خواست در قالب داستان زندگی خودشان، از دوران نوجوانی تأثیراتی را که در آن دوران از دیدن فیلم ها، پذیرفته اند، بیان کنند. سرانجام بلومر اطلاعات لازم را از 1200 نفر جمع آوری و تحلیل کرد.
نتایج این پژوهش نشان داد زندگی روزانه همه این افراد از تماشای حوادث و داستان فیلم ها متأثر شده بود. مطابق نتیجه گیری های بلومر، فیلم های سینمایی، تأثیرات عمیقی بر رفتارهای کودکان و نوجوانان داشتند.
فیلم و عواطف مطالعات بلومر جنبه دیگری از تأثیرات فیلم ها را نیز برملا ساخت. تماشای فیلم های سینمایی معمولا باعث بروز هیجانات عاطفی شدید در افراد می شد. آزمودنی ها اقرار کردند که هنگام تماشای فیلم ها کاملا اسیر احساسات و عواطف خود بودند. به تدریج که موقع تماشای فیلم می شد، آنها احساسات شدیدی از وحشت، تأسف، غم و اندوه، تپش قلب، و یا احساسات عاشقانه پیدا می کردند.[ دنیس، شناخت ارتباطات جمعی، ص587 ـ589.]
در همه سریال ها و فیلم های سینمایی سطح دیگری وجود دارد که می توان آن را محتوای غیرعمدی نامید. منظره اتومبیل ها، صحنه های خیابانی، معماری، دکوراسیون، مد لباس و… همه محتوای پنهان و غیرعمدی فیلم های هستند که مانند محتوای آشکار، به شکل گیری نگرش و رفتار در مخاطبان می انجامد. برعکس محتوای عمدی، جزئیات محتوای غیرعمدی، بارها و بارها تصویر کاملاً درست از واقعیت های روزمره ارائه می دهند.[ تافلر، جابه جایی قدرت، دانایی و ثروت و خشونت در آستانه قرن بیست و یکم، ص572 و 573.]
رفیع پور در تحقیقی که می تواند بیانگر تأکید وی بر نقش یادگیری پنهان در بهداشت روانی باشد، به بررسی چند فیلم سینمایی و تعدادی از سریال های تلویزیونی پرداخته است. وی با تعریف پاره ای از ارزش ها و جستجو به دنبال آنها در برنامه ها، تلاش کرده است تا آثار آنچه را که فیلم (خواسته یا ناخواسته) بر افراد القا کرده است، شناسایی کند. ارزش های مورد نظر در این تحقیق عبارت بود از:
1. میزان مشروعیت بخشیدن به ثروت و تبیین آن به مثابه یک ارزش مثبت؛
2. میزان تأکید و مشروع ساختن نابرابری های اجتماعی یا کاهش آنها؛
3. گسترش ارزش مادی گرایی و سودجویی یا کاهش آنها؛
4. گسترش ارزش و روحیه مصرف رگرایی یا کاهش آنها؛
5. گسترش یا تضعیف ارزش های مذهبی.
وی به همین منظور از معرف هایی مانند نوع منزل، دکوراسیون، لباس هنرپیشه ها و زیورآلات و آرایش آنها، وضعیت حجاب، وسایل نقلیه مورد استفاده، رفتارها و عمل های مذهبی، برای بررسی میزان ارزش های پیش تر اشاره شده بهره گرفته است.
وی از میان برنامه های متنوع تلویزیونی، سایه همسایه (1365)، مهمان (1370) و باغ گیلاس (1372) را که در زمان خود از پربیننده ترین سریال های تلویزیونی بوده اند، برای بررسی انتخاب کرده است. بررسی نتایج به دست آمده و تطبیق آن با مباحث مربوط به رسانه و بهداشت روانی گویای بسیاری از نکات است.
یافته های این پژوهش نشان داد با گذر زمان به سوی سال های 1370 و بعد، سریال های تلویزیونی در جهت کاهش ارزش های انقلابی، دینی و ارزش های مشابه قدم برداشته اند و در مقابل، ارزش های مادی و نابرابری را ترویج کرده اند. جالب اینجاست که تأکید ظاهری صدا و سیما در طول دوره یاد شده درست برخلاف جهتی است که صدا و سیما ناخواسته از طریق آموزش پنهان به بینندگان خود القا کرده است.
به سخن دیگر، در حالی که لایه های ظاهری برنامه های تلویزیون در حرکت به سوی تأکید بیشتر بر ارزش های دینی بوده است، آموزه های پنهانی که از طریق همین رسانه به مخاطبان منتقل شده است، دقیقاً مسیری برخلاف اهداف یادشده پیموده است.
وی همچنین چهار فیلم سینمایی برزخی ها(1360)، بایکوت (1362)، عروس (1370) و هنرپیشه (1372) را نیز برای پژوهش خود تحلیل کرده است.
به طور کلی نتایج این پژوهش نشان داد تغییرات ارزشی در برنامه های رادیو و تلویزیون پس از سال 1368 در جهت منفی گرایش داشته و آموزه های پنهان رسانه ها در راستای ارزش های مادی توسعه یافته است.[ رفیع پور، وسایل ارتباط جمعی و تغییر ارزش های اجتماعی.]
در تبیین آثار یادگیری پنهان اشاره به این نکته ضروری است که آموخته های پنهان نیز مانند آموخته های آشکار به شکل گیری نگرش و رفتار در مخاطبان می انجامد.
د. تأثیر تهیه کنندگان و هنرپیشه ها بر تربیت و بهداشت روانی افراد
گذشته از محتوای فیلم ها، تهیه کنندگان و هنرپیشه ها نیز بر بهداشت روانی و تربیت کودکان و نوجوانان تأثیر می گذارند. یافته ها نشان می دهد هنرپیشگان و بازیگران سینما با خلق آثار هنری و ترسیم صحنه های آموزنده از رویدادهای تاریخی، حماسی علاوه بر ایجاد لذت های سمعی و بصری در بیننده، قادرند آموزه های اخلاقی و تربیتی یا مسائل عاطفی روانی نظیر عشق، دوستی، روابط جنسی و… را به آنها بیاموزند.
یافته ها نشان می دهد کودکان و نوجوانان بسیاری از خلق و خوی هنرپیشه ها و بازیگران، روش های سخن گفتن آنها و خلاصه شیوه های کلی رفتاریشان را عیناً کپی برداری می کنند. حتی در موارد جزئی نظیر لبخند زدن، نشستن، راه رفتن و صحبت کردن از آنها تقلید می کنند. بنابراین، یکی از کارکردهای منفی رسانه ها در بهداشت روانی ارائه الگوهای ناسالم در رسانه هاست. به ویژه صدا و سیما که حضور نقش، تصویر و حرکت در آن باعث الگوپذیری بیشتری می شود، ممکن است خواسته یا ناخواسته در بهداشت روانی تأثیر منفی بگذارند.
برای مثال، اگر یک هنرپیشه بدقیافه، چادر به سر کند و یک هنرپیشه زیبا و مقبول جوانان بی حجاب یا کم حجاب باشد، هر دو در بهداشت روانی بینندگان اثر منفی می گذارند. هنرپیشه بدقیافه، با حجاب و هویت دینی تداعی و متقارن می شود و به حجاب که نماد هویت دینی و عامل سلامت روانی در جامعه است، بار ارزشی منفی می دهد و هنرپیشه زیبا و مقبول، به کم حجابی خود، بار ارزشی مثبت می بخشد و لذا در بینندگان این نوع پوشش را یک پوشش خوب و مجاز یا مشروع جلوه می دهد و در پی همانندسازی و تقلید بینندگان از هنرپیشه ها، این نوع پوشش در جامعه رواج می یابد[ سالاری فر و همکاران، بهداشت روانی با نگرش به منابع اسلامی، ص532.]، لذا توصیه مربیان تربیتی این است که والدین اجازه ندهند فرزندانشان هر فیلمی را مشاهده کنند و همچنین از حضور افراطی آنان در سینما و پای تلویزیون، جلوگیری کنند و ضمناً تلاش کنند تا فرزندان به ضررها و مفاسد این رسانه ها آگاهی بیشتری یابند.