تاثیر گناه بر عقل و قوای ادراکی انسان
۱۳۹۵/۰۵/۲۱
–
۱۱۳۰ بازدید
مقدمه
مقدمه
بحث از رابطه گناه با قوای ادراکی انسان؛ به همان تأثیر گناهان در روح و روان و قوای ادراکی انسان برمیگردد که، یکی از مباحث معرفتشناسی و علم النفس است، و از متون دینی به دست میآید. و از همه مهمتر تأثیر گناه در ارتباطی است که انسان با خداوند به منزله افاضهکننده معرفت دارد.
براساس قرآن و حدیث؛ در کنار عوامل اجتماعی و محیطی؛ گناه نیز عامل اختلال در فهم و ادراک انسان میباشد و نقش منفی گناه در استعدادهای ذهنی و فراگیری انسان قابل انکار نیست. به دیگر سخن؛ از آنجا که، آیاتی از قرآن و احادیث بر تأثیر تقوا بر شناخت و قوّه تمییز انسان تصریح دارد، میتوان تأثیر گناه و بیتقوایی را در اختلال و ضعف شناخت و قوای ادراکی یک امر واقعی دانست، و بین «گناه نکردن» و «توان عقل در ادراک نظری» قائل به ملازمه شد.
در نوشته حاضر، به طور خلاصه به بحث از رابطه و تأثیر گناه بر قوای ادراکی و عقل و در نتیجه آن؛ ضعف شناخت حضوری و حصولی انسان میپردازیم.
رابطه میان گناه و قوای ادراکی
در آموزههای دینی؛ به رابطه گناه بر جان و روح و به تبع بر قوای ادراکی انسان و حتی در مواقعی بر نسل انسان تأکید شده است؛ در مقابل؛ آیاتی بر تأثیر مثبت تقوای الهی بر قوه ادراکی و تمییز، تصریح دارد؛ مانند این آیه شریفه: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! اگر از [مخالفت فرمان] خدا بپرهیزید، براى شما وسیلهاى جهت جدا ساختن حق از باطل قرار میدهد؛ (روشنبینى خاصّى که در پرتو آن، حق را از باطل خواهید شناخت)». 1 و آیات 2 و نیز روایاتی که در اینباره وارد شده است (که خواهد آمد).
در کنار عوامل اجتماعی و محیطی؛ گناه در قوای ادراکی انسان تأثیر منفی داشته و در نتیجه آن فهم و شناخت آدمی اختلال پیدا میکند. علامه طباطبایی در اینباره میگوید:
«معلوم است که فهمها مختلفند؛ زیرا عوامل ذهنى و خارجى در اختلاف فهمها اثر بهسزایى دارند، هر کسى یک جور تصور و تصدیق دارد، یک جور برداشت و داورى میکند و این را هم قبول داریم که اختلاف فهمها باعث میشود تا مردم در درک آن اصولى که اسلام اساس خود را بر پایه آنها بنا نهاده مختلف شوند، لیکن اختلاف در فهم دو انسان [بهطورى که در علم معرفة النفس و در فن اخلاق و در علم الأجتماع آمده] بالأخره منتهى میشود به چند امر، یا به اختلاف در خلقهاى نفسانى و صفات باطنى که یا ملکات فاضله است و یا ملکات زشت که البته این صفات درونى تأثیر بسیارى در درک علوم و معارف بشرى دارند؛ چون استعدادهایى را که ودیعه در ذهن است مختلف میسازند، یک انسانى که داراى صفت حمیده انصاف است داورى ذهنیش و درک مطلبش نظیر یک انسان دیگر که متصف به چموشى و سرکشى است نمیباشد، یک انسان معتدل و باوقار و سکینت، معارف را طورى درک میکند و یک انسان عجول و یا متعصب و یا هواپرست و یا هر هرى مزاج [که هر کس هر چه بگوید میگوید تو درست میگویى] طورى دیگر درک مینماید و یک انسان ابله و بیشعورى که اصلاً خودش نمیفهمد چه میخواهد و یا دیگران از او چه میخواهند طورى دیگر و لیکن تربیت دینى به خوبى از عهده حل این اختلاف بر آمده، براى اینکه دستور العملهاى اسلام در عین اینکه دستور عمل است، ولى طورى صادر شده که اخلاق را هم اصلاح میکند…». 3
رابطه گناه و نفس
قوای افعال ارادی نفس سه قسم است:
1. قوه شهویه به منظور جلب منفعت؛
2. قوه غضبیه برای دفع ضرر؛
3. قوه فکریه مربوط به تصور و تصدیق فکری و اقامه دلیل. 4
با توجه به آنکه تکرار هر عملی –خوب یا بد- موجب پدید آمدن خُلق و صفتی راسخ در نفس میشود، انجام گناه مطابق با سنخ خویش، موجب ویژگی و وصفی در نفس میگردد؛ و حتی همان صفت موجب به وجد آمدن گناهان دیگری میشود و به مرور زمان متضمن ویژگیای برای نفس خواهند شد. 5 از اینرو؛ در روایات میخوانیم که مثلاً رذیلت نفاق، رذیلت کینه را به وجود میآورد.6 لذا اگر عملی ناپسند و رذیلت و گناه باشد، تکرار آن در نفس ملکه و صفت دائمی ایجاد میکند که آن ملکه یا صفت از رذایل است و در صورتی که فضیلتمند و دارای حسن باشد آن صفت یا ملکه از فضایل خواهد بود.
نکتهای که باید توجه داشت آن است که؛ گناه، فعلی رذیلتدار و برخاسته از قوه غضبیه یا شهویه یا مجموع آن دو است که در اثر تکرار موجب پیدایش ملکهای رذیلتمند برای نفس و بهطورخاص برای قوّه مربوط میشود؛ در نتیجه بهطور معمول، افعال بعدی چنین شخصی رذیلتدار خواهد بود. از اینرو؛ گناه موجب پدید آمدن گناه یا گناهان دیگر میشود. 7
اما تقوا و اعتدال در به کارگیری قوای نفس، که با ممارست و براساس آموزههای دینی، میسر میشود، موجب به وجود آمدن همه فضایل نفس میشود. لذا میتوان گفت، گناه نتیجه عدم اعتدال نفس و حالتی ظالمانه در قوای سهگانه است، که تکرار آن موجب رسوخ حالت غیر اعتدالی و ظالمانه در نفس میشود.
تأثیر گناه بر قوای ادراکی انسان
شدت و ضعف توجه نفس که دارای سه قوّه هست، به حالات روحی و روانی انسان وابسته است؛ یعنی هر چقدر آدمی از گناه دور باشد، از مرتبه کاملتری در نفس و روح برخوردار میباشد، و درک او نسبت به مسائل، قویتر و آگاهانهتر خواهد بود.
گناه به عنوان عاملی که از افراط یا تفریط در غضب و شهوت منبعث میشود و تکرار آن موجب رسوخ این حالت غیراعتدالی در نفس میگردد، انسان را از زمره بهایم بلکه نازلتر از آن قرار میدهد؛ از اینرو؛ به همان اندازه ادراک و شناخت انسان از خویش نیز دچار تنازل و تضعیف میشود؛ زیرا دلبستگی به دنیا که اساس هر خطا و گناهی است و صرف همه همت در راه تحصیل آرزوهای مادی، زمینه آنرا فراهم میآورد که چننی شخصی حتی فاقد خودآگاهی و توجه نسبت به علم حضوری از خویشتن بشود و نیز دچار ضعف وجودی گردد. در نتیجه خود را همین تن و بدن مادی میداند و نمیتواند خود را بشناسد.
علامه طباطبایی(ره)، ذیل آیه شریفه «وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ»؛8 میگویند:
کلمه «نسیان» که مصدر فعل «نسوا» است به معناى زایل شدن صورت معلوم از صفحه خاطر است، البته بعد از آنکه در صفحه خاطر نقش بسته بود. این معناى اصلى «نسیان» است، ولى در استعمال آن توسعه دادند، و در مطلق روگردانى از چیزى که قبلاً مورد توجه بوده نیز استعمال نمودند … یعنی روگردانی از خدا، موجب فراموشی از خود میگردد؛ زیرا وقتى انسان خدا را فراموش کرد اسماى حسنى و صفات علیاى او را که صفات ذاتى انسان ارتباط مستقیم با آن دارد نیز فراموش میکند؛ یعنى فقر و حاجت ذاتى خود را از یاد میبرد، قهراً انسان نفس خود را مستقل در هستى میپندارد، و به خیالش چنین میرسد که حیات و قدرت و علم، و سایر کمالاتى که در خود سراغ دارد از خودش است، و نیز سایر اسباب طبیعى عالم را صاحب استقلال در تأثیر میپندارد، و خیال میکند که این خود آنهایند که یا تأثیر میکنند و یا متأثر میشوند. 9
تأثیر گناه بر عقل عملی
انسان در طریق سعادت و تقرب به خداوند، با کمک عقل عملی راه میپیماید؛ کارکرد عقل در حوزه عمل؛ یعنی اینکه نوع انسان، اعمالی را که در راه رسیدن به ملکه تقوا و اعتدال نفس کمک میکند، درمییابد. در مواردی عقل عملی خود به طور استقلالی، حسن و قبح افعال را که منشأ حکم باید و نباید است، میفهمد؛ چنانکه متون دینی به حکم مستقل عقل عملی، گواهی میدهد و آنرا الهام از جانب خداوند و از نتایج تسویه و ویژگی خلقت نفس آدمی معرفی میفرماید: «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها». 10
در مواردی که انسان، حکم مخالف عقل عملی را ترجیح میدهد، در واقع تحت تأثیر قوه غضبیه و یا شهویه، حسن آنرا قبول کرده و براساس همین پذیرش، حکم به وجوب عمل کرده و آنرا انجام میدهد و مطابق با حکم مخالف عقل عملی، عمل مینماید. 11 این ارتکاب گناهآلود اگرچه با علم به خوبی و بدی صورت میپذیرد، اما در اثر تکرار عمل برخلاف مقتضای عقل عملی، عمل ناپسند در نفس ملکه و راسخ میشود، به گونهای که حتی عقل عملی، دیگر علیه آن عمل ناپسند حکمی نمیکند و آنرا به هیچوجه قبیح و زشت نمیشمارد12 و کار به آنجا میرسد که از عمل مطابق با عقل عملی (یعنی آنچه انجام نشده و در واقع حسن دارد) یا هیچ تصوری ندارد و یا آنکه حتی آنرا زشت و ناپسند میداند. این سخن به آن معناست که، ملکه شدن حالت غیر اعتدالی قوای شهویه و غضبیه در نفس و نبود اعتدال، موجب میشود آنچه خوب است را بد بداند و یا هیچ تصوری از آن در ذهن نداشته باشد؛ همین نداشتن اعتدال، زمینه را برای از دست دادن فضایل و خوبیهای دیگر و یا تحصیل سایر رذایل و گناهان فراهم میسازد و در نتیجه مقتضی اختلال در شناخت فضایل اخلاقی و کارهای نیک دیگر، فراهم میآید. چنانکه در قرآن میخوانیم: «فَریقاً هَدى وَ فَریقاً حَقَّ عَلَیْهِمُ الضَّلالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّیاطینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ اللهِ وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُون»؛ 13 «جمعى را هدایت کرده و جمعى [که شایستگى نداشتهاند،] گمراهى بر آنها مسلّم شده است. آنها [کسانى هستند که] شیاطین را به جاى خداوند، اولیاى خود انتخاب کردند و گمان میکنند هدایت یافتهاند».
بنابراین، میتوان چنین نتیجه گرفت که تأثیر تقوا و دوری از گناه، بر کارکرد عقل در حوزه عمل، به تأثیر این عوامل بر کسب اعتدال عقل در این حوزه، بازمیگردد؛ یعنی اعتدال قوای غضبی و شهوی،که از تقوا و التزام به عقل عملی و گناه نکردن ناشی میشود، تأثیر مستقیم بر کسب فضایل اخلاقی و اعتدال عقل در حوزه عمل دارد و به تبع بر کارکرد عقل و فهم شخص متقی در این حیطه تأثیر مثبت دارد. در مقابل گناه و عدم التزام به عقل عملی، که عامل بر هم خوردن عدالت در توان غضبی و شهوی است، عدم اعتدال عقل در حوزه عمل را فراهم میآورد و گناهکار، دچار رذایل عقلانی شده و در نتیجه کارکرد نادرست عقل (خطا، عدم فهم و کُندی در فهم) گریبانگیر او میشود؛ روایاتی بر فراست مؤمن که همان حدّت عقل و تیزبینی و از فضایل عقلانی محسوب میشود، تأکید میکند؛
پیامبر خدا(صلّى الله علیه و آله) فرمود: «از زیرکى مؤمن پروا کنید؛ زیرا که او در پرتو نور خداى عزّ و جلّ مینگرد». 14
شخص باایمان با غلبه بر غضب و شهوت، دارای فضیلتی عقلانی میشود که به وسیله آن، راه هدایت و ضلالت را، که مربوط به شناخت عقلی در حوزه عمل است، تشخیص میدهد و ره میپیماید. در مقابل، احادیثی گناهکار را دارای سفاهت که رذیلتی عقلی است، معرفی میفرماید؛ امام على(ع) میفرماید: «خدا سفیهان را لعنت میکند؛ چون مرتکب گناهان میشوند». 15
تعبیر از گناهکار به سفیه، به معنای این است که گناهکار، از حیث عقلی و قوه شناخت دچار اخلال و عدم اعتدال است؛ در صورتی که عدم اعتدال قوای شهوی و غضبی انسان در نفس راسخ شده و او از حیّز انسانیت خارج شده باشد، سفاهت که همان حالت غیر اعتدالی عقلی است، نیز در نفس رسوخ مییابد و تشخیص راه صحیح از ناصحیح را سلب میکند؛ و وقتی چنین شد، «پس صورت صورت انسان است، و قلب قلب حیوان. آگاه به هدایت نیست تا از آن پیروى کند، و آشناى به گمراهى نیست تا از آن دست بردارد. این چنین آدمى مردهاى است در میان زندهها». 16
تأثیر گناه بر عقل نظری
التزام به تقوا بر عقل نظری که ناظر به واقعیتهاست، تأثیر دارد؛ یعنی حالت اعتدالی قوای خلقی(غضبی و شهوی) بر فضایل عقلانی و کارکرد عقل در این حوزه مؤثر است.
لذا از آن جهت که گناه نشانی از نااعتدالی قوای تحریکی و ناشی از آن است، تکرار گناه را میتوان عامل رسوخ حالت ظالمانه در قوای تحریکی نفس ارزیابی کرد که بر قوای دیگر بخصوص قوای ادراکی انسان تأثیر میگذارد. در مقابل تقوا، به کارگیری هریک از قوا در جایگاه خویش است و نشانه آن حاکم بودن احکام عقل نظری بر قوای تحریکی است که از این طریق، این دو نیرو تحت انقیاد نفس قرار میگیرند و تقوا مانع افراط یا تفریط در عملکرد آنها میشود.
در واقع، ملکه تقوا یا همان اعتدال قوای نفس، روندی است که در ضمن آن؛ شخص، از طریق اطاعت از فرامین و اجتناب از گناهان، بر قوای تحریکی خود به معنای واقعی، مسلط میشود.
ناگفته نماند که؛ تأثیر گناه بر ضعف قوای ادراکی علت تامه نیست، چرا که میبینیم گناهکاری که دارای شناخت و ادراک حصولی و نظری صحیح هست و انسانهای تقواپیشهای که دارای ادراک قوی و شناخت صحیح نیست؛ پس این تأثیر بهطور موجبه جزئیه است؛ یعنی نمیتوان گفت ضعف قوای ادراکی انسان تماماً در اثر گناه است و همه شناختهای او را ناصحیح میگرداند، بلکه تنها میتوان برخی از اختلالهای قوای ادراکی انسان در اثر گناه است.
آثار گناه بر قوای ادراکی از نگاه قرآن و حدیث
اینک پس از توضیحاتی که داده شد، به نمونههایی از آیات و روایات در اینباره اشاره میشود:
در قرآن آیات متعددى در این رابطه وجود دارد، از جمله:
«ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساؤُا السُّواى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ»؛ 17 «سپس سرانجام کسانى که اعمال بد مرتکب شدند به جایى رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و پیوسته آنرا مسخره مینمودند». در تاریخ بسیار دیده شده که افرادى بر اثر تداوم گناه و طغیان کارشان به کفر و انکار حق و به مسخره گرفتن آن رسیده است، اینها از آثار شوم گناه بر قوای ادراکی و عقل آنها بوده است که نتوانستند حق را از باطل تشخیص دهند.
پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله) در سخنانی فرمود:
«[گاه ] بنده گناه میکند، پس دانشى را که پیشتر میدانسته، از یاد میبَرَد». 18 اگر بنا باشد انسان زحمت تحصیل علم را بکشد اما معلوماتش باقی نماند، پس زحمت او بینتیجه است و همیشه در جهالت باقی خواهد ماند.
«هر که گناهى را مرتکب شود، عقلى از او جدا میشود که دیگر هرگز به او باز نمیگردد». 19
این سخنان پیامبر خدا(ص) را میتوان با توجه به نقل دیگری بیشتر فهمید که به ابن مسعود سفارش میکند: «از مستی گناه بپرهیز چرا که برای گناه هم جنونی مانند جنون شراب وجود دارد، بلکه جنونش شدیدتر است». 20
انسانی که قوای عقلی او رو به ضعف بگذارد، هر خیری از او دور میشود و آمادگی هر اشتباه و خطایی را پیدا میکند. چنانکه در روایت دیگری پیامبر(ص) فرمودند: «فقط با عقل است که هر خیری به دست میآید».21
برای آگاهی بیشتر به مقالات زیر مراجعه کنید:
1. زهرا (میترا) پورسینا، تأثیر گناه بر غایت و کارکرد عقل در اندیشه غزالی، مجله فلسفه و کلام اسلامی، شماره 2، پاییز و زمستان 1393، صفحه 161 – 181.
2. مهدی شکری، تأثیر گناه بر شناخت، با تأکید بر دیدگاه علامه طباطبایی(ره)، فصلنامة علمی – پژوهشی دانشگاه قم، سال یازدهم، شماره اول.
3. تأثیر گناه بر یادگیری، پرسمان، مرداد 1385، شماره 47.
_________________________________________
1. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانا»؛ انفال(8)، آیه 29.
2 . ر. ک: احقاف(46)، آیه 30؛ مائده(5)، آیه 16؛ عنکبوت(29)، آیه 69.
3 . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق، ج 4، ص 128.
4 . طباطبایى، سیدمحمدحسین، الکبائر و الصغائر، ص 14، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ اول، 1423ق؛ راغب اصفهانى، حسین بن محمد، الذریعة إلى مکارم الشریعة، قم، الشریف الرضی، چاپ اول، 1373ش، ص 46؛
5 . ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 150.
6. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله)، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق، ص 316.
7. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 50.
8 . «و همچون کسانى نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به خود فراموشى گرفتار کرد، آنها فاسقانند»؛ حشر(59)، آیه 19.
9 . المیزان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص 219.
10 . «و قسم به جان آدمى و آن کس که آن را [آفریده و] منظّم ساخته، سپس فجور و تقوا (شرّ و خیرش) را به او الهام کرده است»؛ شمس(91)، آیات 7 و 8.
11 . ر. ک: طباطبائی، سید محمدحسین، رسائل سبعه، قم، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، 1362ش، ص 136، 176 و 200.
12 . ر. ک: طباطبائی، سید محمدحسین، مجموعه مقالات، تهران، دفتر نشر و فرهنگ اسلامی، 1371ش، ج 1، ص 112 – 114.
13. اعراف(7)، آیه 30.
14. «اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللهِ عَزَّ وَ جَل »؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق، ج 1، ص 218.
15. «فَلَعَنَ اللهُ السُّفَهَاءَ لِرُکُوبِ الْمَعَاصِی»؛ سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق: صبحی صالح، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق، ص 299.
16 . «فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَیَوَانٍ لَا یَعْرِفُ بَابَ الْهُدَى فَیَتَّبِعَهُ وَ لَا بَابَ الْعَمَى فَیَصُدَّ عَنْهُ وَ ذَلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاء»؛ همان، ص 119.
17 . روم(30)، آیه 10.
18. «إنَّ العَبدَ لَیُذنِبُ الذَّنبَ فَیَنسى بِهِ العِلمَ الَّذی کانَ قَد عَلِمَه»؛ ابن فهد حلّی، جمال الدین احمد بن محمد، عدة الداعی و نجاح الساعی، ص 211، دار الکتاب العربی، چاپ اول، 1407ق.
19 . «مَن قارَفَ ذَنباً، فارَقَهُ عَقلٌ لا یَرجِعُ إلَیهِ أبدا»؛ فیض کاشانى، محمد بن شاه مرتضى ، المحجة البیضاء فى تهذیب الإحیاء، ج 5، ص 24، قم، مؤسسه نشر اسلامى، چاپ چهارم، 1376ش.
20 . «احذَرْ سُکرَ الخطیئةِ، فإِنّ للخَطیئةِ سُکراً کَسُکرِ الشَّرابِ، بل هِی أشَد سُکراً مِنهُ»؛ طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، قم، شریف رضی، چاپ چهارم، 1412ق، ص 453.
21 . «إِنَّمَا یُدْرَکُ الْخَیْرُ کُلُّهُ بِالْعَقْلِ»؛ محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1408ق، ج 11، ص 209.
بحث از رابطه گناه با قوای ادراکی انسان؛ به همان تأثیر گناهان در روح و روان و قوای ادراکی انسان برمیگردد که، یکی از مباحث معرفتشناسی و علم النفس است، و از متون دینی به دست میآید. و از همه مهمتر تأثیر گناه در ارتباطی است که انسان با خداوند به منزله افاضهکننده معرفت دارد.
براساس قرآن و حدیث؛ در کنار عوامل اجتماعی و محیطی؛ گناه نیز عامل اختلال در فهم و ادراک انسان میباشد و نقش منفی گناه در استعدادهای ذهنی و فراگیری انسان قابل انکار نیست. به دیگر سخن؛ از آنجا که، آیاتی از قرآن و احادیث بر تأثیر تقوا بر شناخت و قوّه تمییز انسان تصریح دارد، میتوان تأثیر گناه و بیتقوایی را در اختلال و ضعف شناخت و قوای ادراکی یک امر واقعی دانست، و بین «گناه نکردن» و «توان عقل در ادراک نظری» قائل به ملازمه شد.
در نوشته حاضر، به طور خلاصه به بحث از رابطه و تأثیر گناه بر قوای ادراکی و عقل و در نتیجه آن؛ ضعف شناخت حضوری و حصولی انسان میپردازیم.
رابطه میان گناه و قوای ادراکی
در آموزههای دینی؛ به رابطه گناه بر جان و روح و به تبع بر قوای ادراکی انسان و حتی در مواقعی بر نسل انسان تأکید شده است؛ در مقابل؛ آیاتی بر تأثیر مثبت تقوای الهی بر قوه ادراکی و تمییز، تصریح دارد؛ مانند این آیه شریفه: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! اگر از [مخالفت فرمان] خدا بپرهیزید، براى شما وسیلهاى جهت جدا ساختن حق از باطل قرار میدهد؛ (روشنبینى خاصّى که در پرتو آن، حق را از باطل خواهید شناخت)». 1 و آیات 2 و نیز روایاتی که در اینباره وارد شده است (که خواهد آمد).
در کنار عوامل اجتماعی و محیطی؛ گناه در قوای ادراکی انسان تأثیر منفی داشته و در نتیجه آن فهم و شناخت آدمی اختلال پیدا میکند. علامه طباطبایی در اینباره میگوید:
«معلوم است که فهمها مختلفند؛ زیرا عوامل ذهنى و خارجى در اختلاف فهمها اثر بهسزایى دارند، هر کسى یک جور تصور و تصدیق دارد، یک جور برداشت و داورى میکند و این را هم قبول داریم که اختلاف فهمها باعث میشود تا مردم در درک آن اصولى که اسلام اساس خود را بر پایه آنها بنا نهاده مختلف شوند، لیکن اختلاف در فهم دو انسان [بهطورى که در علم معرفة النفس و در فن اخلاق و در علم الأجتماع آمده] بالأخره منتهى میشود به چند امر، یا به اختلاف در خلقهاى نفسانى و صفات باطنى که یا ملکات فاضله است و یا ملکات زشت که البته این صفات درونى تأثیر بسیارى در درک علوم و معارف بشرى دارند؛ چون استعدادهایى را که ودیعه در ذهن است مختلف میسازند، یک انسانى که داراى صفت حمیده انصاف است داورى ذهنیش و درک مطلبش نظیر یک انسان دیگر که متصف به چموشى و سرکشى است نمیباشد، یک انسان معتدل و باوقار و سکینت، معارف را طورى درک میکند و یک انسان عجول و یا متعصب و یا هواپرست و یا هر هرى مزاج [که هر کس هر چه بگوید میگوید تو درست میگویى] طورى دیگر درک مینماید و یک انسان ابله و بیشعورى که اصلاً خودش نمیفهمد چه میخواهد و یا دیگران از او چه میخواهند طورى دیگر و لیکن تربیت دینى به خوبى از عهده حل این اختلاف بر آمده، براى اینکه دستور العملهاى اسلام در عین اینکه دستور عمل است، ولى طورى صادر شده که اخلاق را هم اصلاح میکند…». 3
رابطه گناه و نفس
قوای افعال ارادی نفس سه قسم است:
1. قوه شهویه به منظور جلب منفعت؛
2. قوه غضبیه برای دفع ضرر؛
3. قوه فکریه مربوط به تصور و تصدیق فکری و اقامه دلیل. 4
با توجه به آنکه تکرار هر عملی –خوب یا بد- موجب پدید آمدن خُلق و صفتی راسخ در نفس میشود، انجام گناه مطابق با سنخ خویش، موجب ویژگی و وصفی در نفس میگردد؛ و حتی همان صفت موجب به وجد آمدن گناهان دیگری میشود و به مرور زمان متضمن ویژگیای برای نفس خواهند شد. 5 از اینرو؛ در روایات میخوانیم که مثلاً رذیلت نفاق، رذیلت کینه را به وجود میآورد.6 لذا اگر عملی ناپسند و رذیلت و گناه باشد، تکرار آن در نفس ملکه و صفت دائمی ایجاد میکند که آن ملکه یا صفت از رذایل است و در صورتی که فضیلتمند و دارای حسن باشد آن صفت یا ملکه از فضایل خواهد بود.
نکتهای که باید توجه داشت آن است که؛ گناه، فعلی رذیلتدار و برخاسته از قوه غضبیه یا شهویه یا مجموع آن دو است که در اثر تکرار موجب پیدایش ملکهای رذیلتمند برای نفس و بهطورخاص برای قوّه مربوط میشود؛ در نتیجه بهطور معمول، افعال بعدی چنین شخصی رذیلتدار خواهد بود. از اینرو؛ گناه موجب پدید آمدن گناه یا گناهان دیگر میشود. 7
اما تقوا و اعتدال در به کارگیری قوای نفس، که با ممارست و براساس آموزههای دینی، میسر میشود، موجب به وجود آمدن همه فضایل نفس میشود. لذا میتوان گفت، گناه نتیجه عدم اعتدال نفس و حالتی ظالمانه در قوای سهگانه است، که تکرار آن موجب رسوخ حالت غیر اعتدالی و ظالمانه در نفس میشود.
تأثیر گناه بر قوای ادراکی انسان
شدت و ضعف توجه نفس که دارای سه قوّه هست، به حالات روحی و روانی انسان وابسته است؛ یعنی هر چقدر آدمی از گناه دور باشد، از مرتبه کاملتری در نفس و روح برخوردار میباشد، و درک او نسبت به مسائل، قویتر و آگاهانهتر خواهد بود.
گناه به عنوان عاملی که از افراط یا تفریط در غضب و شهوت منبعث میشود و تکرار آن موجب رسوخ این حالت غیراعتدالی در نفس میگردد، انسان را از زمره بهایم بلکه نازلتر از آن قرار میدهد؛ از اینرو؛ به همان اندازه ادراک و شناخت انسان از خویش نیز دچار تنازل و تضعیف میشود؛ زیرا دلبستگی به دنیا که اساس هر خطا و گناهی است و صرف همه همت در راه تحصیل آرزوهای مادی، زمینه آنرا فراهم میآورد که چننی شخصی حتی فاقد خودآگاهی و توجه نسبت به علم حضوری از خویشتن بشود و نیز دچار ضعف وجودی گردد. در نتیجه خود را همین تن و بدن مادی میداند و نمیتواند خود را بشناسد.
علامه طباطبایی(ره)، ذیل آیه شریفه «وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ»؛8 میگویند:
کلمه «نسیان» که مصدر فعل «نسوا» است به معناى زایل شدن صورت معلوم از صفحه خاطر است، البته بعد از آنکه در صفحه خاطر نقش بسته بود. این معناى اصلى «نسیان» است، ولى در استعمال آن توسعه دادند، و در مطلق روگردانى از چیزى که قبلاً مورد توجه بوده نیز استعمال نمودند … یعنی روگردانی از خدا، موجب فراموشی از خود میگردد؛ زیرا وقتى انسان خدا را فراموش کرد اسماى حسنى و صفات علیاى او را که صفات ذاتى انسان ارتباط مستقیم با آن دارد نیز فراموش میکند؛ یعنى فقر و حاجت ذاتى خود را از یاد میبرد، قهراً انسان نفس خود را مستقل در هستى میپندارد، و به خیالش چنین میرسد که حیات و قدرت و علم، و سایر کمالاتى که در خود سراغ دارد از خودش است، و نیز سایر اسباب طبیعى عالم را صاحب استقلال در تأثیر میپندارد، و خیال میکند که این خود آنهایند که یا تأثیر میکنند و یا متأثر میشوند. 9
تأثیر گناه بر عقل عملی
انسان در طریق سعادت و تقرب به خداوند، با کمک عقل عملی راه میپیماید؛ کارکرد عقل در حوزه عمل؛ یعنی اینکه نوع انسان، اعمالی را که در راه رسیدن به ملکه تقوا و اعتدال نفس کمک میکند، درمییابد. در مواردی عقل عملی خود به طور استقلالی، حسن و قبح افعال را که منشأ حکم باید و نباید است، میفهمد؛ چنانکه متون دینی به حکم مستقل عقل عملی، گواهی میدهد و آنرا الهام از جانب خداوند و از نتایج تسویه و ویژگی خلقت نفس آدمی معرفی میفرماید: «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها». 10
در مواردی که انسان، حکم مخالف عقل عملی را ترجیح میدهد، در واقع تحت تأثیر قوه غضبیه و یا شهویه، حسن آنرا قبول کرده و براساس همین پذیرش، حکم به وجوب عمل کرده و آنرا انجام میدهد و مطابق با حکم مخالف عقل عملی، عمل مینماید. 11 این ارتکاب گناهآلود اگرچه با علم به خوبی و بدی صورت میپذیرد، اما در اثر تکرار عمل برخلاف مقتضای عقل عملی، عمل ناپسند در نفس ملکه و راسخ میشود، به گونهای که حتی عقل عملی، دیگر علیه آن عمل ناپسند حکمی نمیکند و آنرا به هیچوجه قبیح و زشت نمیشمارد12 و کار به آنجا میرسد که از عمل مطابق با عقل عملی (یعنی آنچه انجام نشده و در واقع حسن دارد) یا هیچ تصوری ندارد و یا آنکه حتی آنرا زشت و ناپسند میداند. این سخن به آن معناست که، ملکه شدن حالت غیر اعتدالی قوای شهویه و غضبیه در نفس و نبود اعتدال، موجب میشود آنچه خوب است را بد بداند و یا هیچ تصوری از آن در ذهن نداشته باشد؛ همین نداشتن اعتدال، زمینه را برای از دست دادن فضایل و خوبیهای دیگر و یا تحصیل سایر رذایل و گناهان فراهم میسازد و در نتیجه مقتضی اختلال در شناخت فضایل اخلاقی و کارهای نیک دیگر، فراهم میآید. چنانکه در قرآن میخوانیم: «فَریقاً هَدى وَ فَریقاً حَقَّ عَلَیْهِمُ الضَّلالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّیاطینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ اللهِ وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُون»؛ 13 «جمعى را هدایت کرده و جمعى [که شایستگى نداشتهاند،] گمراهى بر آنها مسلّم شده است. آنها [کسانى هستند که] شیاطین را به جاى خداوند، اولیاى خود انتخاب کردند و گمان میکنند هدایت یافتهاند».
بنابراین، میتوان چنین نتیجه گرفت که تأثیر تقوا و دوری از گناه، بر کارکرد عقل در حوزه عمل، به تأثیر این عوامل بر کسب اعتدال عقل در این حوزه، بازمیگردد؛ یعنی اعتدال قوای غضبی و شهوی،که از تقوا و التزام به عقل عملی و گناه نکردن ناشی میشود، تأثیر مستقیم بر کسب فضایل اخلاقی و اعتدال عقل در حوزه عمل دارد و به تبع بر کارکرد عقل و فهم شخص متقی در این حیطه تأثیر مثبت دارد. در مقابل گناه و عدم التزام به عقل عملی، که عامل بر هم خوردن عدالت در توان غضبی و شهوی است، عدم اعتدال عقل در حوزه عمل را فراهم میآورد و گناهکار، دچار رذایل عقلانی شده و در نتیجه کارکرد نادرست عقل (خطا، عدم فهم و کُندی در فهم) گریبانگیر او میشود؛ روایاتی بر فراست مؤمن که همان حدّت عقل و تیزبینی و از فضایل عقلانی محسوب میشود، تأکید میکند؛
پیامبر خدا(صلّى الله علیه و آله) فرمود: «از زیرکى مؤمن پروا کنید؛ زیرا که او در پرتو نور خداى عزّ و جلّ مینگرد». 14
شخص باایمان با غلبه بر غضب و شهوت، دارای فضیلتی عقلانی میشود که به وسیله آن، راه هدایت و ضلالت را، که مربوط به شناخت عقلی در حوزه عمل است، تشخیص میدهد و ره میپیماید. در مقابل، احادیثی گناهکار را دارای سفاهت که رذیلتی عقلی است، معرفی میفرماید؛ امام على(ع) میفرماید: «خدا سفیهان را لعنت میکند؛ چون مرتکب گناهان میشوند». 15
تعبیر از گناهکار به سفیه، به معنای این است که گناهکار، از حیث عقلی و قوه شناخت دچار اخلال و عدم اعتدال است؛ در صورتی که عدم اعتدال قوای شهوی و غضبی انسان در نفس راسخ شده و او از حیّز انسانیت خارج شده باشد، سفاهت که همان حالت غیر اعتدالی عقلی است، نیز در نفس رسوخ مییابد و تشخیص راه صحیح از ناصحیح را سلب میکند؛ و وقتی چنین شد، «پس صورت صورت انسان است، و قلب قلب حیوان. آگاه به هدایت نیست تا از آن پیروى کند، و آشناى به گمراهى نیست تا از آن دست بردارد. این چنین آدمى مردهاى است در میان زندهها». 16
تأثیر گناه بر عقل نظری
التزام به تقوا بر عقل نظری که ناظر به واقعیتهاست، تأثیر دارد؛ یعنی حالت اعتدالی قوای خلقی(غضبی و شهوی) بر فضایل عقلانی و کارکرد عقل در این حوزه مؤثر است.
لذا از آن جهت که گناه نشانی از نااعتدالی قوای تحریکی و ناشی از آن است، تکرار گناه را میتوان عامل رسوخ حالت ظالمانه در قوای تحریکی نفس ارزیابی کرد که بر قوای دیگر بخصوص قوای ادراکی انسان تأثیر میگذارد. در مقابل تقوا، به کارگیری هریک از قوا در جایگاه خویش است و نشانه آن حاکم بودن احکام عقل نظری بر قوای تحریکی است که از این طریق، این دو نیرو تحت انقیاد نفس قرار میگیرند و تقوا مانع افراط یا تفریط در عملکرد آنها میشود.
در واقع، ملکه تقوا یا همان اعتدال قوای نفس، روندی است که در ضمن آن؛ شخص، از طریق اطاعت از فرامین و اجتناب از گناهان، بر قوای تحریکی خود به معنای واقعی، مسلط میشود.
ناگفته نماند که؛ تأثیر گناه بر ضعف قوای ادراکی علت تامه نیست، چرا که میبینیم گناهکاری که دارای شناخت و ادراک حصولی و نظری صحیح هست و انسانهای تقواپیشهای که دارای ادراک قوی و شناخت صحیح نیست؛ پس این تأثیر بهطور موجبه جزئیه است؛ یعنی نمیتوان گفت ضعف قوای ادراکی انسان تماماً در اثر گناه است و همه شناختهای او را ناصحیح میگرداند، بلکه تنها میتوان برخی از اختلالهای قوای ادراکی انسان در اثر گناه است.
آثار گناه بر قوای ادراکی از نگاه قرآن و حدیث
اینک پس از توضیحاتی که داده شد، به نمونههایی از آیات و روایات در اینباره اشاره میشود:
در قرآن آیات متعددى در این رابطه وجود دارد، از جمله:
«ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساؤُا السُّواى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ»؛ 17 «سپس سرانجام کسانى که اعمال بد مرتکب شدند به جایى رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و پیوسته آنرا مسخره مینمودند». در تاریخ بسیار دیده شده که افرادى بر اثر تداوم گناه و طغیان کارشان به کفر و انکار حق و به مسخره گرفتن آن رسیده است، اینها از آثار شوم گناه بر قوای ادراکی و عقل آنها بوده است که نتوانستند حق را از باطل تشخیص دهند.
پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله) در سخنانی فرمود:
«[گاه ] بنده گناه میکند، پس دانشى را که پیشتر میدانسته، از یاد میبَرَد». 18 اگر بنا باشد انسان زحمت تحصیل علم را بکشد اما معلوماتش باقی نماند، پس زحمت او بینتیجه است و همیشه در جهالت باقی خواهد ماند.
«هر که گناهى را مرتکب شود، عقلى از او جدا میشود که دیگر هرگز به او باز نمیگردد». 19
این سخنان پیامبر خدا(ص) را میتوان با توجه به نقل دیگری بیشتر فهمید که به ابن مسعود سفارش میکند: «از مستی گناه بپرهیز چرا که برای گناه هم جنونی مانند جنون شراب وجود دارد، بلکه جنونش شدیدتر است». 20
انسانی که قوای عقلی او رو به ضعف بگذارد، هر خیری از او دور میشود و آمادگی هر اشتباه و خطایی را پیدا میکند. چنانکه در روایت دیگری پیامبر(ص) فرمودند: «فقط با عقل است که هر خیری به دست میآید».21
برای آگاهی بیشتر به مقالات زیر مراجعه کنید:
1. زهرا (میترا) پورسینا، تأثیر گناه بر غایت و کارکرد عقل در اندیشه غزالی، مجله فلسفه و کلام اسلامی، شماره 2، پاییز و زمستان 1393، صفحه 161 – 181.
2. مهدی شکری، تأثیر گناه بر شناخت، با تأکید بر دیدگاه علامه طباطبایی(ره)، فصلنامة علمی – پژوهشی دانشگاه قم، سال یازدهم، شماره اول.
3. تأثیر گناه بر یادگیری، پرسمان، مرداد 1385، شماره 47.
_________________________________________
1. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانا»؛ انفال(8)، آیه 29.
2 . ر. ک: احقاف(46)، آیه 30؛ مائده(5)، آیه 16؛ عنکبوت(29)، آیه 69.
3 . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق، ج 4، ص 128.
4 . طباطبایى، سیدمحمدحسین، الکبائر و الصغائر، ص 14، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ اول، 1423ق؛ راغب اصفهانى، حسین بن محمد، الذریعة إلى مکارم الشریعة، قم، الشریف الرضی، چاپ اول، 1373ش، ص 46؛
5 . ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 150.
6. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله)، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق، ص 316.
7. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 50.
8 . «و همچون کسانى نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به خود فراموشى گرفتار کرد، آنها فاسقانند»؛ حشر(59)، آیه 19.
9 . المیزان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص 219.
10 . «و قسم به جان آدمى و آن کس که آن را [آفریده و] منظّم ساخته، سپس فجور و تقوا (شرّ و خیرش) را به او الهام کرده است»؛ شمس(91)، آیات 7 و 8.
11 . ر. ک: طباطبائی، سید محمدحسین، رسائل سبعه، قم، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، 1362ش، ص 136، 176 و 200.
12 . ر. ک: طباطبائی، سید محمدحسین، مجموعه مقالات، تهران، دفتر نشر و فرهنگ اسلامی، 1371ش، ج 1، ص 112 – 114.
13. اعراف(7)، آیه 30.
14. «اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللهِ عَزَّ وَ جَل »؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق، ج 1، ص 218.
15. «فَلَعَنَ اللهُ السُّفَهَاءَ لِرُکُوبِ الْمَعَاصِی»؛ سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق: صبحی صالح، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق، ص 299.
16 . «فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَیَوَانٍ لَا یَعْرِفُ بَابَ الْهُدَى فَیَتَّبِعَهُ وَ لَا بَابَ الْعَمَى فَیَصُدَّ عَنْهُ وَ ذَلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاء»؛ همان، ص 119.
17 . روم(30)، آیه 10.
18. «إنَّ العَبدَ لَیُذنِبُ الذَّنبَ فَیَنسى بِهِ العِلمَ الَّذی کانَ قَد عَلِمَه»؛ ابن فهد حلّی، جمال الدین احمد بن محمد، عدة الداعی و نجاح الساعی، ص 211، دار الکتاب العربی، چاپ اول، 1407ق.
19 . «مَن قارَفَ ذَنباً، فارَقَهُ عَقلٌ لا یَرجِعُ إلَیهِ أبدا»؛ فیض کاشانى، محمد بن شاه مرتضى ، المحجة البیضاء فى تهذیب الإحیاء، ج 5، ص 24، قم، مؤسسه نشر اسلامى، چاپ چهارم، 1376ش.
20 . «احذَرْ سُکرَ الخطیئةِ، فإِنّ للخَطیئةِ سُکراً کَسُکرِ الشَّرابِ، بل هِی أشَد سُکراً مِنهُ»؛ طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، قم، شریف رضی، چاپ چهارم، 1412ق، ص 453.
21 . «إِنَّمَا یُدْرَکُ الْخَیْرُ کُلُّهُ بِالْعَقْلِ»؛ محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1408ق، ج 11، ص 209.