خانه » همه » مذهبی » تاریخچه قوم خلج

دانلود کتاب های امتحان شده

تاریخچه قوم خلج

 خلج یکی از طایفه های درون قومی هزاره ها را تشکیل می دهد. به باور هزاره ها خلج و خلخ دو برادر بوده است که فرزندان خلج در مناطق گرم سیری هزارستان و فرزندان خلخ در مناطق سرد سیری هزارستان زندگی می کردند. اکنون قومی در دای میرداد بهسود زندگی می کنند به آنان (قلخ) که همان خلج است، زندگی می کنند.
فرزندان خلج که در مناطق گرم سیری زندگی می کردند، اکنون بیشتر در ارزگان زندگی می کنند.
کادمیسین پوهاند عبدالاحمد جاوید در یکی از مقاله‌هایش تحت عنوان بحثی پیرامون اقوام و طوایف افغانستان می‌نویسد:
سرزمین خلج نزدیک کابل و غزنی بوده‌است و خلج‌ ها در همین حدود می‌زیستند و هنوز در زمین داور(زمین اصلی هزاره ها در شمال قندهار و هیرمند) علاقه‌ای به نام خلج معروف است.
به گفته او، در آن زمان هزاره ها نقش فعالی داشتند؛ در بین این مردم سکه های به چاپ رسیده است که چهره های مردم هزاره در آن به خوبی هویدا است.
منابع تاریخی و فرهنگ های زبانی در باره قوم خلج ترک تبار و ترکستانی چنین می نویسند:
خلج، قوم یا قبیلهای است ظاهرا از نژاد ترک، که در ترکستان غربی و سپس طی دوره اسلامی قبل از مغول، در افغانستان شرقی میزیسته است.
ابن اثیر، در خبرش راجع به مرگ یعقوب بن لیث (265 هجری/ 879 میلادی) آورده است که امیر صفاری در جریان فتوحاتش در شرق افغانستان، به زنبیل یا حاکم محلی در زمینْ داور، حمله کرده و خلجها (الخلخیه Al-Khaladjiyya) )و مردم زابلستان را تحت انقیاد درآورده بود.( ابن اثیر، عزالدین علی، تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ترجمه عباس خلیلی، شرکت سهامی چاپ و انتشارات کتب ایران، ج12، بیتا، ص4-173) اصطخری محل اقامت خلج‌ها را در ناحیهی کابل ذکر کرده است. امروزه خلج‌ها در افغانستان و ایران ساکن هستند. خلج نام طایفه‌ای است معروف و در آن موقع در ناحیه زمین داور سکنی داشته‌اند.
این مطلب را تاریخ سیستان، با ذکر پیکارهای یعقوب علیه خلجها و ترکان تأیید میکند.( مجهول المؤلف، تاریخ سیستان، ویرایش متن جعفر مدرسی صادقی، چاپ اول، 1373، ص109) در قرن بعد، اصطخری نیز مکان خلجها را زمینْ داور، و آن ها را مهاجران قدیمی به این منطقه میداند. میگوید که آن ها گلهدار بودند، و نیز آداب و رسوم ترکی، وضعیت ظاهری و زبان خود را حفظ کرده بودند.( اصطخری، ابواسحق ابراهیم، مسالک و ممالک، ترجمه محمد بن اسعد بن عبداللّه تستری، به کوشش ایرج افشار، مجموعه انتشارات ادبی و تاریخی موقوفات دکتر محمد افشار یزدی، 1373، ص258)( پاستورث، کلیفورد ادموند، تاریخ غزنویان، ترجمه حسن انوشه، انتشارات امیرکبیر، چاپ اول 1372، ج1و2، ص34) حدود العالم خلج را رعایای گلهداری در منطقه غزنه زمین داور میداند، البته به صورت گروههای متفرقی در بلخ و طخارستان، غزنه و بخشهایی از بُست.
غوریان در لشکرکشیهای خود از افراد قبیله خلج بهره میگرفتند و سلطان غیاث الدین محمود موفق شد در سال 602/1206 با مساعدت خلجها در فیروزکوه قدرت را به دست آورد. البته خلج‌ها بعد از اسلام نیز در هندوستان حکومتی به نام «سلسله خلجیان» ‌تشکیل داده‌اند. خلج‌ها در زمان هجوم چنگیزخان مغول به همراه خوارزم شاهیان از سمرقند دفاع کردند و به اتفاق ترکمانان سپاهی به فرماندهی «سیف‌الدین قراملک» جهت حمایت از سلطان جلال‌الدین خوارزم شاه تشکیل داده، در جنگ پروان، مغولان را سخت شکست دادند.
در مناطقی از ایران، مانند خلخستان، استان قم، مرکزی، چهارمحال و بختیاری و…، مردمی زندگی میکنند که تحت عنوان عنوان «خلج» شناخته میشوند.
خلج (و خلّخ) در ادبیات فارسی دری
شاعران پارسی‌گوی در شعرهای شان به فراوانی از خلج، خلخ، معنی قوم خلج و محل سکونت آنان یاد کرده‌اند:
فردوسی 
بفرمود و گفت ای گو رزم‌ ساز یکی بر پی شاه توران بتاز
به ایتاش و خلّج‌ستان برگذر بکش هرکه یابی به کین پدر
سپه را بدان رزمگه بر بماند خود و مهتران سوی خلّج براند
سپه را به مرگ آمد اکنون نیاز ز خلّج پر از درد شد تا طراز
برآورد میلی ز سنگ و ز گج که کس را به ایران ز ترک و خلج
نباشد گذر جز به فرمان شاه همان نیز جیحون میانجی به راه
نشسته همه خلّخ و سرکشان همی سرفرازان و گردن‌کشان
چو ارجاسب آمد ز خلّخ به بلخ همه زندگانی شد از رنج تلخ
خواجوی کرمانی
خسرو انجم به گه بام برآمد یا مه خلّخ به بر بام برآمد
سعدی
این چه بویی است که از ساحت خلّخ بدمید وین چه بادی است که از جانب یغما برخاست.
میان مجلس شادی می‌روشن ستان دایم گه از دست بت خلّخ گه از دست بت یغما
فرخی سیستانی
طراز و خلّج اگر چند خرم است و خوش است مرا مقام در این خاک طبع‌ساز به است
قاضی حمیدالدین عمربن‌محمود در مقامات حمیدی
ز مویی به عاشق دهم طوق و تاج به بویی ز خلّج ستانم خراج
نظامی‌گنجوی
سروی چو تو در خلّخ و نوشاد نباشد این نازکی اندر گل و شمشاد نباشد
امیر خسرو دهلوی
آراسته سپاهت و افروخته مصافت از دلبران خلخ وز نیکوان یغما
ور بود در خلّخ و یغما چنو ترکی دگر قبله عشاق گیتی خلّخ و یغما بود
ای شاه غلامان تو دارند به اقطاع چین و ختن و کاشغر و خلّخ و یغما
امیرمعزی
گوی خوبی بردی‌ از خوبان خلّخ شاد باش جام کیخسرو طلب کافراسیاب انداختی
حافظ
تا فروغ رخ آن ترک ختایی دیدم فارغ از خلّخ و آسوده ز کشمیر شدم
فروغی بسطامی
آرایش سپاه تو چون برکشند صف زین سرکشان خلّخ و چاچ و تتار باد
مسعود سعد سلمان
هر لحظه نمایی به لباس دگرم رخ گاه از بت فرخار و گه از لعبت خلّخ.
منابع و مآخذ
1. ایرانشهر در جغرافیای بطلمیوس، ص ۱۵۹
2. برهان قاطع تألیف محمد حسین‌ بن‌ خلف‌ تبریزی متخلص به برهان، کتابخانه زوار، تهران، تصحیح دکتر محمدمعین.
3. شرح الیمینی المسمی بالفتح‌ الوهبی علی تاریخ ابی‌ نصر عتبی للشیخ منینی نشر جمعه‌ المعارف.
4. حدودالعالم من المشرق الی المغرب مؤلف گمنام، ۳۷۲ ه.ق
5. طبقات ناصری، تألیف ابوعمر منهاج‌الدین سراج جوزجانی
6. دکتر محمدمعین در حاشیه برهان قاطع
7. المسالک‌ و الممالک، ترجمه دکتر حسن‌ قره‌ چانلو، نشر چاپخانه مهارت، چاپ اول، ۱۳۷۰
8. ر.ک :خاتمی، احمد، شرح مشکلات تاریخ جهانگشای‌ جوینی بر اساس نسخه علامه محمدقزوینی، مؤسسه فرهنگی و انتشاراتی پایا، چاپ اول ۱۳۷۳
9. ابن‌اثیر، تاریخ بزرگ اسلام و ایران ترجمه عباس‌ خلیلی. انتشارات کتب ایران ج۱۲ ص ۴-۱۷۳
10. تاریخ بیهقی، ابوالفضل‌ محمد بن‌ حسین‌ بیهقی، به تصحیح و اهتمام دکتر غنی و دکترفیاض، انتشارات خواجو، تهران ۱۳۷۰
12. فارسنامه ناصری، چاپ ۱۳۱۳.ص۲۸۴
13. مارکوارت، یوزف. ایرانشهر در جغرافیای بطلمیوس. تهران: انتشارات طهوری، ۱۳۸۳
14. علی اصغر جمراسی(فراهانی). خلج ها یادگار ترکهای باستان، ناشر: انتشارات پیام پویا
15. جواد هیئت، سیری در تاریخ زبان و لهجه‌ های ترکی، نشرپیکان، ۱۳۸۰ (چاپ سوم)
16. خلج ها در آیینه تاریخ عبدالله واشقانی فراهانی/نشر وانیا/1390

درباره admin

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد

تازه ترین ها