۱۳۹۶/۱۲/۱۲
–
۳۵۸ بازدید
سلام اطلاعات جامعی میخواستم در باب عصر تدوین در تاریخ شیعه ( که تقریبا از غیبت صغری شروع شده تا حدود سال های ۴۰۰ تا ۴۴۰ هجری ) که ان مجموعه عظیبم کتب حدیثی توسط علمای شیعه جمع اوری شده یا در حوزه کلام .. این عصر را عصر درخشان شیعه نامیده اند ازجهت میزان تولیدات اثار علمی. میخواستم اطلاعات جامعی در باب منابعی که توسط علمای شیعه در این دوره نوشتهشده و یا وضعیت اجتماعی سیاسی این عصر . یا حداقل منابعی معرفی کنید که برای مطالعه به انها مراجعه کنم . لازم به ذکر است که این سوال من برای تحقیق درسی دانشگاهی نمی باشد سوال شخصی هست و امیدوارم جواب کامل بدهید .
تاریخچه تدوین جوامع حدیثی شیعی در یک نگاه
تدوین انواع اولیه ای از جوامع حدیثی که مشتمل بر احادیث دفاتر و کتابها و اصول اولیه و عموماً با تنظیم موضوعی بود پیش از اوائل عصر غیبت صغری آغاز شده بود. این پدیده در طول سده سوم و تا پیش از آعاز غیبت صغری کم و بیش وجود داشته است؛ با این وصف مهمترین تلاش را محمد بن یعقوب کلینی در تدوین کتاب ارجمند الکافی از خود بروز داد. در میان استادان و یا منابع اصلی او چندین محدث و یا کتاب می شناسیم که درست در همین راستای تدوین جوامع حدیثی قابل طبقه بندی هستند. مهمترین هدف کلینی در کتاب الکافی البته احادیث فقهی بود. وی در میان احادیث اعتقادی کمترین عنایت را به گردآوری جامع احادیث مربوط به امامت ابراز داشته است و در این قسمت بیشتر به گزیده ای بسنده کرده است؛ شاید به دلیل وجود کتابهای دیگر در آن زمان که این نیاز را برآورده می کرده است. اگر کتاب الکافی را با کتابهایی مانند بصائر الدرجات و یا کتابهای مانند تفاسیر روایی اهل بیت و یا کتابهای زیارات و ادعیه و یا در موضوعاتی مانند رجعت و امثال آن مقایسه کنیم به خوبی روشن است که در این ابواب کلینی نظر به گردآوری همه احادیث نداشته است. شاید یکی از دلائل دیگر این کار این بوده که بخش زیادی از این احادیث را کلینی چندان معتبر نمی دانسته است؛ البته هدف اصلی او هم احادیث فقهی بوده است. اندکی بعد در آثار شیخ صدوق احادیث زیادی در اعتقادیات، فضائل، اخلاقیات و ایمانیات روایت شد که البته تعداد قابل توجهی از آنها از منابع سنی و یا نزدیک به آنان از میان محدثان حرفه ای شهرهای خراسان اخذ شده بود و چندان این دسته از احادیث مورد عنایت کلینی نمی توانست باشد. اما به هر حال مسلم است که بخشی از احادیث کتابهای شیخ صدوق در اختیار کلینی هم بوده اما با این وصف او اعتنایی به گردآوری این نوع احادیث نداشته است. بخشی از منابع امامی حدیث شیخ صدوق نیز البته در دسترس کلینی نبوده و این با مقایسه سندها و مقایسه منابع حدیثی این دو روشن می شود. به هر حال کتاب الکافی مهمترین کتاب جامع در حدیث فقهی شیعی است که در آن تشیع بر مبنای شریعت و فقه استوار شده و البته در کنار آن، در بخشهایی از کتاب الحجة، تأثیر پاره ای از منابع حدیثی با گرایشات باطنی و تأویلی شیعی کهن که بعدها در عصر متکلمان و فقیهان اصولی بغداد مورد انتقاد قرار داشتند نیز دیده می شود. با این وصف کلینی بیشترین همت خود را در این کتاب الحجة و دیگر ابواب کتاب الأصول بر این قرار داده است که از دفاتر حدیثی گروههای موسوم به غلات و مفوضه شیعی چیزی را منتقل نکند؛ گو اینکه برخی از تعالیم آنان گاه به وسیله راویان دیگر که مشخصاً و با عنوان روشن با غلات شیعی پیوندی مستقیم نداشتند در احادیثشان انعکاس می یافت. آنچه مسلم است این است که کلینی تحت تأثیر مکتب قم نسبت به غلات شیعی حساسیت داشت و به دفاتر و کتابهای حدیثی آنان چندان رغبتی نشان نمی داد. البته موضع او نسبت به این موضوع ظاهراً موضعی بینابین بود و از پاره ای موضعگیریهای بسیار تند ضد غالی شماری از قمیان معتدلتر بود. آنچه مسلم است گرایش او بیشتر به اخبار فقهی است.
شیخ صدوق درست است که کتابی به فراگیری الکافی نداشت و مدینة العلم او هم معلوم نیست تا چه اندازه کتابی فراگیر بوده باشد اما تلاش کرد با تدوین کتابهای حدیثی در موضوعات مختلف بیشترین حد ممکن از احادیث شیعی را گردآورد. او البته منابع مختلفی داشت و حتی از گردآوری احادیث کتابهای حدیثی با روایات و اسناد سنی و یا ناشناخته شیعی که محتوای آن احادیث را مخالف با تعالیم شیعی نمی دانست ابایی نداشت؛ به ویژه در موضوعات اخلاقی و عام اسلامی. شیخ صدوق البته تحت تأثیر مکتب قم و به ویژه استادش ابن ولید قمّی نسبت به گروههای رسمی غلات و مفوضه بسیار سختگیر بود اما این بدین معنا نبود که تعالیم نزدیک به آنان را اگر در دیگر محافل و مکاتب مختلف حدیث شیعی می یافت در آثارش روایت نکند. او با گروههای شناسنامه دار غالی شیعی مخالف بود اما طبعاً تعدادی از احادیث طیفهای دیگر در طول دو سه قرن تاریخ تشیع گاه در نسبتی با طیفهایی از غالیان شیعی شکل گرفته بود و شیخ صدوق به دلیل مشی مطلق اخباری خود تا آنجا که اشکال روشنی در دفاتر احادیثی که منبع او می توانست باشد وجود نداشت در روایت از آن دفاتر منعی نمی دید. مهمترین اشکال از دیدگاه او تعلق رسمی به جریانهای اصلی غلات شیعی بود و در کتابهای او به وضوح احتراز از روایت از آنان دیده می شود. او شاید این هدف را توجیه پذیر می دانست که تا آنجا که ممکن است باید احادیث شیعی را گردآورد؛ به ویژه احادیثی که مؤید عقاید شیعی است و از زبان مخالفان و یا سنیان شناخته شده، عقاید شیعی را نقل می کنند. در دوران او همانند بسیاری دیگر از دورانها حدیث و نقل آن ابزار لازم را برای مجادلات و تبلیغات مذهبی و مقابله با خصم به دست می داد. محدثان زیاد دیگری هم در همین دوره با هدف گردآوری حداکثر ممکن احادیث، اقدام به گردآوری حدیث در شکلهای مختلف می کردند اما متأسفانه آثارشان عمدتاً از میان رفته است. یک دلیل عمده از میان رفتن بسیاری از کتابهای حدیثی، چه از نوع کتابها و اصول اولیه و چه از نوع کتابهای جوامع حدیثی این بود که عیناً این احادیث در کتاب الکافی کلینی و یا کتابهای محدثی مانند شیخ صدوق روایت شده بود و بخش اصلی سند تکرار می شد و تنها ذیل سندها تغییر می کرد؛ بنابراین حاجت چندانی به حفظ و استنساخ کتابهای تکراری دیده نمی شد. عوامل طبیعی و یا سیاسی / اجتماعی هم در میان رفتن بخشی از میراث تشیع مؤثر بود. اما عاملی که کمتر بدان پرداخته شده ماهیت متحول و سیال جامعه شیعی و اطیاف مختلف آن بود. طیفهای مختلفی در طول تاریخ اولیه تشیع به دلیل ماهیت تشیع و محوری بودن وجود امام و مسئله تسلسل و نحوه تداوم امامت در آن به وجود آمد که طبعاً به تدریج با تعیین مرزبندی ها و تشکل هویتهای مذهبی جدید و لزوم بازسازی ها و حذف و ادغامها برخی از منابع حدیثی پیشین را دستخوش تکه تکه شدن و حذف پاره ای و اضافه کردن پاره ای دیگر می کرد و همین امر اساساً موجب اصلی تدوین کتابهای جامعی بود که قبل از اینکه جامع تمامی احادیث دفاتر قبلی باشند، در مقام داوری عمل می کردند که تعدادی از منابع را حذف و یا تعدادی از احادیث را در واکنش به تحولات اعتقادی مورد توجه قرار می دادند و یا پیشنهاد می کردند. در این میان با تفوق مذهب امامیه معتقد به تداوم امامت بر مذهب واقفه طبیعی بود که احادیث مورد قبول در کتابهای بعدی نقل می شدند و تشکل تازه می یافتند و احادیث غیر قابل قبول حذف می شدند و دیگر نیازی هم به رونویسی از کتابهای آنان در شکل فیزیکی کامل آن نبود و همین امر آن کتابها را مهجور می کرد و زمینه از میان رفتن آن کتابها فراهم می شد. طبعاً در هر بار اگر از هر طیفی جوامع حدیثی تازه ای فراهم می شد، این حذف و اضافات بستگی تامی به مشی نویسندگان آن جوامع داشت و اصلاً همین امر هم تدوین کتابهای جامع جدید را ضروری می کرد. مشی کلینی در کتاب الکافی با مشی فی المثل یکی از منابع او، کتاب نوادر الحکمة متفاوت بود. کلینی روایت خود را از احادیث مقبول در کتاب الکافی به دست داد و در حالی که این کتاب شریف مورد قبول جامعه شیعه و نمایندگان آن در بغداد دوران آل بویه قرار گرفت، کتاب نوادر الحکمة مورد انتقاد حتی طیفی از قمیان بود و چون عملاً احادیث پذیرفتنی آن در کتابهای الکافی و آثار شیخ صدوق نقل شده بود، دیگر چه نیازی به رونویسی اصل کتاب نوادر الحکمة بود که تازه بخشی از آن مورد انتقاد قرار گرفته بود. آنگاه که اهمیت طیفهای مختلف گروههای غالی شیعی و نیز طیفهای مختلف تشیع کوفی و نیز طیفهای مختلفی مانند واقفه و فطحیه و امثال آن را در نظر آوریم، به خوبی می توانیم سهم کتابهای جامع حدیثی را در دوران تشکل مذهب امامی و تعیین مرزبندی ها دریاییم و سهم مهم و ساختاری شیخ کلینی و کتاب ارزشمند الکافی را معاینه دریابیم؛ کتابی که مبنای فقه شیعه در همه ادوار بوده و البته بعد از آن کتابهایی مانند فقیه من لا یحضره الفقیه و تهذیبین شیخ طوسی هر کدام تلاشی بوده است برای بازسازی منابع حدیثی فقه شیعی و تبویب و تنظیم دوباره آن و البته با اتکای اساسی بر کتاب شریف الکافی.
بعد از شیخ طوسی تلاشها برای گردآوردن کتابهای جامع در موضوعات مختلف حدیثی همچنان ادامه داشت؛ اما کتابی جامع همانند الکافی در موضوعات مختلف و در ابواب گوناگون در دستور کار نبود. کتابهای اربعه زین پس مبنای فقه و حتی عقاید شیعه امامی شد و به ویژه فقیهان و اصولیان، عمده اتکای خود را بر این چهار کتاب ارزشمند قرار دادند. طیف اخباری و بعضاً با گرایشات متمایل به اهل غلو البته ادبیات حدیثی به ویژه در موضوعات غیر فقهی و به طور خاص در موضوع فضائل و مناقب و معجزات را ادامه دادند و با بهره وری از کتابها و دفاتر عموماً کمتر شناخته و یا بعضاً مهجور کتابهای جامعی را در این موضوعات فراهم کردند. اما اگر به آثار فقیهان طراز اول شیعه در دوران پس از شیخ طوسی نظری بیافکنیم می بینیم که تحت تأثیر مشی اعتدالی شیخ طوسی، فقیهان و اصولیانی مانند محقق حلی، علامه حلی، شهیدین و شاگردان مکاتب اینان عمده توجهشان به کتابهای اصلی حدیث شیعه و کتابهای شناخته شده کلینی، صدوق و شیخ طوسی بود و توجه چندانی به کتابهای دیگر نداشتند.
در عصر صفوی برای نخستین بار است که تلاش برای گردآوری جوامع حدیثی شیعی در شکل بسیار وسیع آن وجهه همت قرار گرفت. دلائل این امر متعدد است و البته باید به وجود و ظهور امکانات جدید هم توجه داشت. مذهب شیعه به عنوان مذهب رسمی ایران در برابر امپراتوری عثمانی نیازمند بازسازی و احیای تشیع در شکل علمی و فقهی بود و تسهیل در روابط میان شیعیان و کتابخانه های آنان در ایران و عراق و جبل عامل و بحرین و دیگر نقاط و وجود امکانات مالی و انسانی این مهم را آسانی می بخشید. از دیگر سو خطر از میان رفتن میراث گرانبهای تشیع در حدیث جدی بود و عملاً هم دیده شده بود که به سادگی کتابهایی که تا عصر ابن طاووس در دسترس شیعیان بودند از میان رفته بودند. علامه مجلسی با شناخت عمیقی که از کتابها و ادبیات حدیثی شیعی داشت دست به کار شد و کاری ماندگار از خود بر جای گذاشت. وی نه تنها کتابهای مشهور را در اثر خود بحار الأنوار مورد بهره برداری قرار داد، بل به تهیه نسخه های نادر کتابهای حدیثی همت گزارد و با فراهم کردن نسخه های جدید و تشویق برای نسخه برداری از آنها نه تنها عین این کتابها را برای نسلهای بعدی محفوظ نگاه داشت، بل احادیث این کتابها را در اثر خود گردآورد. طبعاً در این میان کتابهای زیادی هم در دسترس او قرار گرفت که چندین قرن بود اثر چندانی از آنها نبود و یا اگر هم بود فقیهان به نقل از آنها مبادرت نمی کردند. در فهرست منابع کتاب بحار الأنوار تعداد زیادی کتاب وجود دارد که در دوران پیش از عصر او و یا اندکی قبلتر اساساً مهجور بودند و مورد عنایت قرار نگرفته بودند. درست است که تعدادی از این منابع را عالمان کهنتر هم می شناختند اما چون نسخه های آنها بسیار کمیاب بود چندان در گنجینه معرفتی تشیع امامی از آنها بهره ای گرفته نمی شد و تعالیم آن کتابها محوریتی نداشت و به هر حال عمویت نمی یافت. باری فی المثل کتابهای حسن بن سلیمان الحلی در فضائل معنوی امامان و موضوعاتی مانند رجعت و عالم ذرّ و از این دست به طور محدود مورد نقل بود، اما تنها مقایسه ای میان آثار حدیثی و اعتقادی و مذهبی دوران پس از علامه مجلسی و پیش از او نشان می دهد که تا چه اندازه تشیع تحت تأثیر وجود این کتابها و نقل از آنها در بحار الأنوار بوده است. حتی کتابهای نویسندگان مشهورتری مانند ابن طاووس هم تنها به مدد کتابهای دوران صفوی که از آن کتابها نقل می کردند به بخشی از منابع اصلی فکر شیعی تبدیل شدند. آثار ابن طاووس به ویژه در موضوعات دعا و زیارات، راه را برای ورود بسیاری متنهای ناشناخته شیعی و غیر شیعی به درون منظومه فکری تشیع باز می کرد و تنها با کتابهایی مانند بحار الأنوار بود که این کتابها در دسترس عموم قرار گرفت و از آن در تبلیغات مذهبی و شکل و مشی حیات عامه شیعیان، یعنی خارج از مدارس رسمی فقه و کلام بهره گرفته شد. با این وصف کتاب بحار الأنوار علامه مجلسی هیچگاه منبع حدیثی فقه قلمداد نشد و اهمیت آن بیشتر خارج از مدارس فقه ارزیابی می شد. این کتاب وسائل الشیعة تألیف ارزشمند معاصر او حرّ عاملی بود که کتابی جامع در حدیث فقهی شیعی قلمداد گردید. از این نقطه نظر کتاب وسائل الشیعة اهمیتی بیشتر از بحار الأنوار دارد؛ در حالی که بحار الأنوار تشکل گنجینه اعتقادی تشیع در دوران صفوی را تسهیل می کرد. حرّ عاملی در کتاب ارزشمند وسائل الشیعة البته عمدتاً متکی بود بر کتب اربعه اما وی تقریباً برای نخستین بار در شکل گسترده خود شماری از کتابهای دیگر حدیثی را در ضمن منابع فقه شیعی قرار داد. برخی از این منابع حدیثی به طور پراکنده پیشتر هم جزء منابع حدیث در کتابهای فقهی بودند اما شماری تنها به مدد گردآوری گسترده کتابهای حدیثی گذشتگان در دوران صفوی به وسائل الشیعة راه پیدا کردند. نفس اینکه منابع دیگر حدیثی نیز مورد استفاده فقیهان قرار گیرد البته بسیار مهم و ارزشمند بود؛ به ویژه اینکه با تنظیم و ترتیب بندی احادیث در کتاب وسائل الشیعة عملاً این احادیث به سادگی می توانست مورد استناد فقیهان قرار گیرد؛ اما روشن است که اعتبار بسیاری از این کتابها هیچ گاه به پایه کتب اربعه نمی رسد و از لحاظ تواتر نسخه های آن کتابها هم جای بحث و نظر وجود دارد. فقیهان شیعه البته بعد از آن همواره از کتاب وسائل الشیعة به عنوان منبع اصلی جهت ارجاع به احادیث استفاده کرده اند؛ اما تعامل آنان با احادیث منقول از کتابهای اربعه با دیگر احادیث کتاب وسائل الشیعة طبعاً یکی نبوده است. عامل اصلی در این دوره برای تدوین چنین کتابی بروز و ظهور مکتب اخباری در فقه (مکتب ملّا امین استرابادی) بود که حدیث را منبع مطلق فقه قلمداد می کرد و اجتهاد را رد می نمود. در این دوره به وسیله حرّ عاملی و دیگران و از جمله فیض کاشانی در کتاب سترگ و گرانقدر الوافی تلاشهای مشابهی صورت گرفت که همه به انگیزه تبعیت از روش اخباری در فقه بود و البته جالب اینکه بعداً وسائل الشیعة و حتی کتابهای فقهی فقیهان اخباری مانند الحدائق الناظرة شیخ یوسف بحرانی عملاً به منابع مهم برای فقه اجتهادی و اصولی دوران صاحب جواهر و اخلاف او تبدیل شد. حرّ عاملی (همچون فیض کاشانی) آثار حدیثی دیگری هم به عنوان جوامع حدیثی در موضوعات مختلف تدوین کرده است. فی المثل کتاب اثباة الهداة او تلاشی بود برای گردآوری حداکثر ممکن احادیثی درباره امامان و مناقب و معجزات ایشان که البته تعداد زیادی از احادیث آن از کتابهای کمتر شناخته و گاه مورد مناقشه است. در دوره صفوی همچنین گرایشی عمدتاً وجود داشت در راستای تدوین کتابهایی پر حجم در تفاسیر روایی قرآن که عملاً تفسیر درایی را در سنت شیعی تا اندازه زیادی به محاق برد و البته این رویکرد ناشی از گرایش حاکم اخباری در مراحلی از دوران صفوی بود؛ همانطور که عموماً مشی اخباری تدوین شروح متعددی را بر کتابهای اربعه ضروری و تسهیل کرد. گرچه شماری از شروح نیز از سوی متمایلان به گرایش فلسفه نوشته شد تا مشابهت تعالیم اهل فلسفه را با اهل بیت نشان دهد. شاگرد مجلسی، بحرانی نویسنده عوالم العلوم والمعارف والأحوال هم عیناً تلاش مشابهی در مقایسه با کار استادش انجام داد؛ اما مقایسه میان دو کتاب بحار و عوالم به خوبی نشان می دهد که بحار کاری است بسیار منظمتر و فراتر از یک کتاب جمع حدیث. علامه مجلسی به اعتبار کتابهایی که از آنان نقل می کند توجه نشان می داد و چندین کتاب را یا به کلی کنار نهاد و یا از آن کتابها مانند آثار رجب برسی با احتیاط نقل می کرد. با این وصف نمی توان منکر این بود که عملاً با بحار الأنوار علامه مجلسی کتابها و دفاتر و احادیثی وارد سرچشمه اندیشه و اعتقاد و عمل شیعیان شد که پیشتر کمتر مورد عنایت فقیهان بود. درست است که بسیاری از منابع او قبلاً هم در دسترس علمای شیعه قرار داشت؛ اما نسخه های این کتابها محدود بود و عملاً به سختی می توانست مورد اتکای منابع مذهبی در شکل گسترده قرار گیرد اما با وارد شدن این کتابها به بحار الأنوار به سادگی دسته ای از کتابهای مهجور و گاه غیر قابل اعتماد وارد خزینه حدیث شیعی شد و این البته پیامدهای مثبت و منفی خاص خود را دارد و نیازمند آسیب شناسی ویژه خویش است. فی المثل کتابی مانند الهدایة الکبری از خصیبی که رهبر اصلی نصیریه است گرچه پیش از علامه مجلسی نیز بسیار محدود در دسترس چند تنی از عالمان شیعی بوده اما وارد شدن این کتاب و یا امثال آن با مضامین غالیانه در کتابی مانند بحار الأنوار البته تأثیرات خود را در فکر شیعی داشته است (گرچه علامه مجلسی عموماً با دقتی ستودنی و با تعهدی ستایش بر انگیز تحفظ خود را نسبت به احادیث او و امثالش نشان داده است)؛ همین طور است کتابهایی مانند تفسیر منسوب به امام حسن عسکری، دلائل الامامة و نوادر المعجزات منسوب به طبری، عیون المعجزات منسوب به حسین بن عبدالوهاب، اثبات الوصیة منسوب به مسعودی، ثاقب المناقب، کتاب خرائج قطب راوندی، دو کتاب فضائل و روضه منسوب به شاذان بن جبرئیل، مصباح الأنوار منسوب به شخصی به نام هاشم بن محمد و نیز کتابهایی مطلقاً ناشناخته مانند ریاض الجنان و “کتاب عتیق” و امثال آنها که مورد استناد علامه مجلسی و به ویژه حرّ عاملی و سید هاشم بحرانی در آثار متعدد قرار گرفته اند (انتقاد از این دست کتابها را در کلام دانشمند برجسته ای چون صاحب روضات الجنّات در ذیل ترجمه احوال رجب البرسی در این کتاب می توان دید و در مقابل، ستایش مرحوم آقای امینی را نیز از رجب البرسی می توان البته مورد توجه قرار داد). البته علامه مجلسی همواره با توضیحات و تشریحاتی به بحث درباره احادیث غیر معتمد می پردازد اما از دیگر سو بهره گیری از این نوع کتابها و یا چندین کتاب حدیثی غیر قابل اعتماد دیگر در فضائلیات، اخلاقیات، طب مأثور، تفاسیر روایی و یا زیارات و کتابهای متعددی در رجعت و از این قبیل در آثار فارسی علامه مجلسی، عملاً این دست منابع حدیثی و محتوا و درون مایه آنها را وارد سرمایه اعتقادی و مذهبی عموم طبقات جامعه شیعی کرد و دستمایه ای شد برای تبلیغات مذهبی و به ویژه برای طبقات وعاظ و مناقب خوانان و مدیحه سرایان و طبعاً چهره متفاوتی از معارف شیعی نسبت به دوران فقیهانی اصولی و متکلمانی مانند شیخ مفید و شریف مرتضی و شیخ طوسی به دست داد. در همین دوران سید هاشم بحرانی، فقیه پارسا و پر تألیف شیعی در آثار حدیثی عموماً پر حجمش به ندرت به ارائه بحثی می پردازد و کتابهایش عمدتاً تنها نقل حدیث است و البته از همه گونه منبعی، و بدون در نظر گرفتن مراتب دقت رجالی در اعتبار و یا عدم اعتبار منابعش نقل می کند. در چند دهه اخیر کتابهای او بسیار بیش از گذشته مورد اقبال جامعه مذهبی قرار گرفته و مکرر به چاپ می رسند. طبعاً این مسئله تأثیر زیادی بر رویکردهای مذهبی در جوامع شیعی و به ویژه در تبلیغات مذهبی دارد. اگر مجموعه کتابهای سید هاشم بحرانی را که محدثی پر تلاش در گردآوری احادیث از منابع متعدد و متفاوت و در چارچوب موضوعات متنوع است با بحار الأنوار علامه مجلسی مقایسه کنیم می توانیم میزان دقت نظر علامه مجلسی در تدوین این دائرة المعارف ارزشمند را به نیکی دریابیم. چنانکه گفتیم احیای مشی اخباری در دوران صفوی به رشد جریان جامع نویسی در حدیث مدد رسانید و کتابهای حدیثی زیادی و جوامع متعددی در حدیث در ایران و بحرین و عراق فراهم گردید. تعالیم اخباریان و یا عالمانی با مشی حدیثی در آثار متعدد اعتقادی و مذهبی به زبانهای عربی و فارسی این دوران قابل پی گیری است و خود را در کتابهایی مانند آثار سید نعمة الله جزائری، مانند الأنوار النعمانیة نشان داده است. به تأثیر کتابهای مرحوم سید هاشم بحرانی اشاره کردیم و اینجا به طور خاص باید به کتاب تفسیر البرهان او که جامع احادیث تفسیر روایی است اشاره کنیم که همانند دیگر آثار مشابه گاه جای رویکرد تفسیر فقهی/ کلامی و چارچوب سنت درایی تفسیری را گرفته و مورد استناد ادبیات مذهبی قرار می گیرد. شاید تنها تفسیر المیزان مرحوم علامه طباطبایی بود که توانست مسیر را به گذشته تفسیری فقیهان و مفسران اصولی شیعه باز گرداند. بعد از این دوران در آثار دانشمندان دوره های بعد و به طور خاص دوران قاجار در ایران و به ویژه کتابهای مذهبی به زبان فارسی و یا کتابهای عربی غیر فقهی که محصول علمای شهرها و نه مراکز حوزه های علمیه بوده اند تأثیر و حضور کتابهای سید نعمة الله و صاحب عوالم و سید هاشم بحرانی و حر عاملی و البته علامه مجلسی آشکار گواهی می شود. در مراکز حوزه های علمیه و آنچه در مکاتب فقهی نجف، سامراء، کربلاء، اصفهان، قم و برخی دیگر از مراکز اصلی فقه شیعی در دور های مختلف در طول این دوران دیده می شود و به ویژه در دوران غلبه اصولیان بر اخباریان، سیطره با منظر فقهی به دین و اتکا بر شیوه های اصولی در مواجهه با اخبار است. حتی فقیهی اخباری مانند شیخ یوسف بحرانی در الحدائق الناظرة رویکرد حدیثی متفاوتی با نویسندگان کتابهای مذهبی و اعتقادی در ایران دوران قاجار که بیشتر مخاطبان عام را در نظر می گرفته اند، دارد. آنچه مسلم است این است که با وجود غلبه اصولیان و مکتب پر افتخار وحید بهبهانی بر اخباریان در فقهیات، سایه اخباری گری و حدیث گرایی غیر اصولی همچنان بر مباحث اعتقادی در میان بسیاری از نویسندگان کتابهای دینی در این دوران تداوم داشته است؛ به ویژه اینکه عموماً در این دوره آشنایی عالمان شیعی با کتابهای عمومی تاریخ اسلام مانند کتابهای طبری و مسعودی و دیگران محدودتر از دوران جدید بوده و دسترسی ها عمدتاً اندک بوده است. در دوران پس از عصر صفوی و به ویژه در دوره اوج گیری مدارس و حوزه های شیعی عراق و منازعات میان اخباریان و اصولیان همچنان تلاشها برای گردآوری کتابهای جوامع حدیثی ادامه یافت که از مهمترین این تلاشها باید به کتاب عظیم و گرانبهای جامع المعارف والأحکام سید عبد الله شبر اشاره کرد و نیز کتابهای ریز و درشت دیگر او که به ویژه تحت تأثیر مکتب علامه مجلسی نوشته شده است. در آخر این دوران، ظهور شیخ احمد احسایی تحولی جدید در این چارچوب بود. او البته خود کتابی در گردآوری احادیث ننوشت (گرچه در میان اتباع او تلاشهایی در این چارچوب انجام شد مانند فصل الخطاب حاج محمد کریم خان کرمانی؛ عمدتاً متکی بر کتابهای جوامع حدیثی عصر صفوی)، اما با بهره گیری عمدتاً از کتابهای عوالم العلوم و بحار الأنوار، احادیث اعتقادی در فضائل و مناقب امامان و بیان معجزات ایشان را دستمایه تألیف کتابهایی مانند شرح الزیارة الجامعه ی قرار داد که عملاً آن کتابها را می توان احیای مکاتب غالیانه کهن شیعی با معجونی از تعالیم شیخ رجب برسی و تعالیم صوفیانه مکتب محی الدین و نیز تحت تأثیر مشی تأویلی و تلفیقی (تلفیق عرفان و فلسفه) ملا صدرا در کتابهایی مانند شرح اصول الکافی و مفاتیح الغیب او دانست. مشی او البته مورد پذیرش بسیاری از عالمان محلی شهرها خاصّه در ایران قرار گرفت و این به ویژه تأثیرات تاریخی خود را که در اینجا محل بحث نیست سبب ساز شد؛ اما عموماً در مراکز حوز های علمیه ایران و عراق با مکتب او مخالفت شد؛ به ویژه که این زمان مصادف است با غلبه مشی اصولی بر اخباری و شیخ احسایی عملاً نسبتی با سنت اصولی نداشت. راه او را به ویژه شاگردش سید کاظم رشتی ادامه داد و آنچه شیخ احمد احسایی فراهم کرده بود را دو چندان کرد. او کتابها و شروحی نوشت مملو از استناد به احادیث کتابهای غیر معتمد حدیثی و البته آمیخته با تفاسیری که درست است که متأثر از مکاتب محی الدین و حکمت متعالیه و رجب برسی و سید حیدر آملی بود اما آشکارا مطالبی را بدانها از علم حروف و “عجایب” می افزود که به سختی بتوان برای آنها “سنتی” را در گذشته پیدا کرد و باید آنها را بیشتر آثار ذهن خیال پرداز او دانست؛ آثاری که تحولاتی شگرف را در پس خود داشت و جای سخن آن البته اینجا نیست. هر چه هست این است که به مدد دانشمندان پر اثر شیخی در مکاتب کرمان و تبریز و تداومات آن نوعی اخباری گری با مشی غالیانه که خلاصه آن را می توان در شرح الزیارة الجامعه احسایی و شرح الخطبة التطنجیة سید کاظم رشتی دید باز احیاء شد. در همین مکتب کتابی حدیثی مشابه مدینة المعاجر سید هاشم بحرانی پدید آمده و در سالهای اخیر به چاپ رسیده به نام صحیفة الأبرار تألیف مرحوم میرزا محمد التقی الشریف حجة الاسلام الممقانی متخلّص به نیّر که سفینه ای است از احادیث کتابهای حدیثی شناخته و ناشناخته با رویکرد تفسیری غالیانه تند شیعی.
جریان تأثیر گذار دیگر در اواخر دوران قاجار را باید آثار حدیثی حاجی نوری دانست. او محدثی برجسته و آشنا با دانشهای رجال و تراجم نگاری و با معرفتی عمیق نسبت به کتابهای حدیثی بود. مشی او دنباله روی از علامه مجلسی حتی در انتخاب موضوعات کتابهایش بود. در حالی که در میان معاصران جوانترش کسانی چون میرزا محمد طهرانی مستدرک نویسی بر بحار الأنوار را دنبال کردند؛ اثری که متأسفانه هیچ گاه به چاپ نرسید او مستدرکی بر وسائل الشیعة نوشت در احادیث فقهی و البته با اتکا بر کتابهایی که یا تازه پیدا شده بود و یا اگرچه حر عاملی از آنها اطلاع داشت اما نقل از آنها را شایسته کتاب وسائل الشیعة نمی دانست. به هر حال به دلیل آنکه کتابهای مورد استناد او اعتبار زیادی نمی توانستند داشته باشند هیچ گاه کتاب مستدرک الوسائل در مقام کتابی حدیثی مورد استناد جدی و گسترده فقیهان معاصر قرار نگرفته است. بی تردید ارزش این کتاب بیشتر به خاتمه آن است که اثری است بسیار ارزشمند در رجال و تراجم و اجازات. او در موضوعات دیگر هم به تدوین کتابهای جامع روی آورد؛ حتی در موضوعی مانند خواب کتاب دار السلام او در ۴ مجلد به چاپ رسیده است. وی در فصل الخطاب خود حتی بدین امر همت کرد تا احادیثی که به نحوی تحریف در قرآن را نشان می دهد و لو با استناد به منابع بسیار ضعیف گرد هم آورد؛ کاری که انتقاد بسیاری را نسبت بدو دامن زد. ادبیات حدیثی و یا با تعبیر بهتر فرهنگ حدیثی پس از او به وسیله دانشمند برجسته ای چون مرحوم حاج شیخ عباس قمی در تدوین کتابهای متعدد فارسی و عربی در موضوعات مختلف مذهبی و از جمله ادعیه و زیارات و تواریخ و فضائل امامان ادامه یافت و عملاً احادیث کتابهایی مانند بحار الأنوار را بیشتر در اختیار فرهنگ مذهبی تشیع قرار داد؛ به ویژه که مرحوم حاج شیخ عباس قمی با تدوین اثری ارزشمند مانند سفینة البحار راه بهره گیری از این کتاب عظیم را تسهیل کرده بود. در چند دهه اخیر شتاب چاپ کتابهای حدیثی ابتدا در عراق و آنگاه در ایران و لبنان تأثیر قابل ملاحظه ای در فرهنگ مذهبی نویسندگان و دانشمندان و مبلغان مذهبی بر جای گزارده است. در این میان علاوه بر آنکه کتابهای اربعه و بحار الأنوار و دیگر جوامع حدیثی با طبع هایی آراسته در اختیار قرار دارند و به سادگی می توانند محل استناد قرار گیرند، کتابهای ریز و درشت زیادی در حدیث در نجف و بعداً در قم و نقاط دیگر به چاپ رسیده که طبعاً تأثیرات ویژه خود را بر ادبیات مذهبی خواهد داشت. در میان کتابهایی که در نجف در دهه های پنجاه قمری به بعد سده گذشته به چاپ رسید کم نبودند کتابهایی که اعتبار روایی آنها محل انتقاد علمای رجال قرار دارد. در یکی دو دهه گذشته متأسفانه شاهد آن هستیم که ناشرانی بی اطلاع گاه متنهایی را باز نشر می کنند و یا اقدام به چاپ آثاری برای نخستین بار می کنند که هویت آن کتابها اساساً روشن نیست و عملاً با انتشار این دست کتابها در شکل غیر انتقادی راه برای ورود “کتابهای غیر معتمد” به ادبیات دینی باز می شود. مکتب معارفی مشهد نیز خود به نوبه خویش دیگر بار اخباری گری را احیاء کرده است.
آخرین تلاش ستوده در تدوین کتابی جامع در حدیث فقهی شیعه، کتاب جامع احادیث الشیعة است که ابتدا با ابتکار و اشراف آیة الله بروجردی و سپس با عنایت آیة الله خویی به انجام رسید؛ اما با این همه باید گفت که همچنان کتاب وسائل الشیعة جایگاه ممتاز خود را در ابحاث فقهی حفظ کرده است.(برگرفته از مقالات و نوشته های دکتر حسن انصاری)
پرسشگر گرامی شما میتوانید جهت اطلاعات بیشر دباره این موضوع به منابع زیر مراجعه فرمایید:
تاریخ حدیث شیعه، تالیف سیدمحمدکاظم طباطبائی، انتشارات سمت.
تاریخ حدیث، تالیف کاظم مدیر شانه چی، انتشارات سمت.
تاریخ حدیث، احمد پاکتچی، تهران، دانشگاه امام صادق.
تاریخ عمومی حدیث، تالیف مجید معارف، انتشارات کویر.
تاریخ کلام امامیه، رسول رضوی، دانشگاه علوم حدیث.
تدوین انواع اولیه ای از جوامع حدیثی که مشتمل بر احادیث دفاتر و کتابها و اصول اولیه و عموماً با تنظیم موضوعی بود پیش از اوائل عصر غیبت صغری آغاز شده بود. این پدیده در طول سده سوم و تا پیش از آعاز غیبت صغری کم و بیش وجود داشته است؛ با این وصف مهمترین تلاش را محمد بن یعقوب کلینی در تدوین کتاب ارجمند الکافی از خود بروز داد. در میان استادان و یا منابع اصلی او چندین محدث و یا کتاب می شناسیم که درست در همین راستای تدوین جوامع حدیثی قابل طبقه بندی هستند. مهمترین هدف کلینی در کتاب الکافی البته احادیث فقهی بود. وی در میان احادیث اعتقادی کمترین عنایت را به گردآوری جامع احادیث مربوط به امامت ابراز داشته است و در این قسمت بیشتر به گزیده ای بسنده کرده است؛ شاید به دلیل وجود کتابهای دیگر در آن زمان که این نیاز را برآورده می کرده است. اگر کتاب الکافی را با کتابهایی مانند بصائر الدرجات و یا کتابهای مانند تفاسیر روایی اهل بیت و یا کتابهای زیارات و ادعیه و یا در موضوعاتی مانند رجعت و امثال آن مقایسه کنیم به خوبی روشن است که در این ابواب کلینی نظر به گردآوری همه احادیث نداشته است. شاید یکی از دلائل دیگر این کار این بوده که بخش زیادی از این احادیث را کلینی چندان معتبر نمی دانسته است؛ البته هدف اصلی او هم احادیث فقهی بوده است. اندکی بعد در آثار شیخ صدوق احادیث زیادی در اعتقادیات، فضائل، اخلاقیات و ایمانیات روایت شد که البته تعداد قابل توجهی از آنها از منابع سنی و یا نزدیک به آنان از میان محدثان حرفه ای شهرهای خراسان اخذ شده بود و چندان این دسته از احادیث مورد عنایت کلینی نمی توانست باشد. اما به هر حال مسلم است که بخشی از احادیث کتابهای شیخ صدوق در اختیار کلینی هم بوده اما با این وصف او اعتنایی به گردآوری این نوع احادیث نداشته است. بخشی از منابع امامی حدیث شیخ صدوق نیز البته در دسترس کلینی نبوده و این با مقایسه سندها و مقایسه منابع حدیثی این دو روشن می شود. به هر حال کتاب الکافی مهمترین کتاب جامع در حدیث فقهی شیعی است که در آن تشیع بر مبنای شریعت و فقه استوار شده و البته در کنار آن، در بخشهایی از کتاب الحجة، تأثیر پاره ای از منابع حدیثی با گرایشات باطنی و تأویلی شیعی کهن که بعدها در عصر متکلمان و فقیهان اصولی بغداد مورد انتقاد قرار داشتند نیز دیده می شود. با این وصف کلینی بیشترین همت خود را در این کتاب الحجة و دیگر ابواب کتاب الأصول بر این قرار داده است که از دفاتر حدیثی گروههای موسوم به غلات و مفوضه شیعی چیزی را منتقل نکند؛ گو اینکه برخی از تعالیم آنان گاه به وسیله راویان دیگر که مشخصاً و با عنوان روشن با غلات شیعی پیوندی مستقیم نداشتند در احادیثشان انعکاس می یافت. آنچه مسلم است این است که کلینی تحت تأثیر مکتب قم نسبت به غلات شیعی حساسیت داشت و به دفاتر و کتابهای حدیثی آنان چندان رغبتی نشان نمی داد. البته موضع او نسبت به این موضوع ظاهراً موضعی بینابین بود و از پاره ای موضعگیریهای بسیار تند ضد غالی شماری از قمیان معتدلتر بود. آنچه مسلم است گرایش او بیشتر به اخبار فقهی است.
شیخ صدوق درست است که کتابی به فراگیری الکافی نداشت و مدینة العلم او هم معلوم نیست تا چه اندازه کتابی فراگیر بوده باشد اما تلاش کرد با تدوین کتابهای حدیثی در موضوعات مختلف بیشترین حد ممکن از احادیث شیعی را گردآورد. او البته منابع مختلفی داشت و حتی از گردآوری احادیث کتابهای حدیثی با روایات و اسناد سنی و یا ناشناخته شیعی که محتوای آن احادیث را مخالف با تعالیم شیعی نمی دانست ابایی نداشت؛ به ویژه در موضوعات اخلاقی و عام اسلامی. شیخ صدوق البته تحت تأثیر مکتب قم و به ویژه استادش ابن ولید قمّی نسبت به گروههای رسمی غلات و مفوضه بسیار سختگیر بود اما این بدین معنا نبود که تعالیم نزدیک به آنان را اگر در دیگر محافل و مکاتب مختلف حدیث شیعی می یافت در آثارش روایت نکند. او با گروههای شناسنامه دار غالی شیعی مخالف بود اما طبعاً تعدادی از احادیث طیفهای دیگر در طول دو سه قرن تاریخ تشیع گاه در نسبتی با طیفهایی از غالیان شیعی شکل گرفته بود و شیخ صدوق به دلیل مشی مطلق اخباری خود تا آنجا که اشکال روشنی در دفاتر احادیثی که منبع او می توانست باشد وجود نداشت در روایت از آن دفاتر منعی نمی دید. مهمترین اشکال از دیدگاه او تعلق رسمی به جریانهای اصلی غلات شیعی بود و در کتابهای او به وضوح احتراز از روایت از آنان دیده می شود. او شاید این هدف را توجیه پذیر می دانست که تا آنجا که ممکن است باید احادیث شیعی را گردآورد؛ به ویژه احادیثی که مؤید عقاید شیعی است و از زبان مخالفان و یا سنیان شناخته شده، عقاید شیعی را نقل می کنند. در دوران او همانند بسیاری دیگر از دورانها حدیث و نقل آن ابزار لازم را برای مجادلات و تبلیغات مذهبی و مقابله با خصم به دست می داد. محدثان زیاد دیگری هم در همین دوره با هدف گردآوری حداکثر ممکن احادیث، اقدام به گردآوری حدیث در شکلهای مختلف می کردند اما متأسفانه آثارشان عمدتاً از میان رفته است. یک دلیل عمده از میان رفتن بسیاری از کتابهای حدیثی، چه از نوع کتابها و اصول اولیه و چه از نوع کتابهای جوامع حدیثی این بود که عیناً این احادیث در کتاب الکافی کلینی و یا کتابهای محدثی مانند شیخ صدوق روایت شده بود و بخش اصلی سند تکرار می شد و تنها ذیل سندها تغییر می کرد؛ بنابراین حاجت چندانی به حفظ و استنساخ کتابهای تکراری دیده نمی شد. عوامل طبیعی و یا سیاسی / اجتماعی هم در میان رفتن بخشی از میراث تشیع مؤثر بود. اما عاملی که کمتر بدان پرداخته شده ماهیت متحول و سیال جامعه شیعی و اطیاف مختلف آن بود. طیفهای مختلفی در طول تاریخ اولیه تشیع به دلیل ماهیت تشیع و محوری بودن وجود امام و مسئله تسلسل و نحوه تداوم امامت در آن به وجود آمد که طبعاً به تدریج با تعیین مرزبندی ها و تشکل هویتهای مذهبی جدید و لزوم بازسازی ها و حذف و ادغامها برخی از منابع حدیثی پیشین را دستخوش تکه تکه شدن و حذف پاره ای و اضافه کردن پاره ای دیگر می کرد و همین امر اساساً موجب اصلی تدوین کتابهای جامعی بود که قبل از اینکه جامع تمامی احادیث دفاتر قبلی باشند، در مقام داوری عمل می کردند که تعدادی از منابع را حذف و یا تعدادی از احادیث را در واکنش به تحولات اعتقادی مورد توجه قرار می دادند و یا پیشنهاد می کردند. در این میان با تفوق مذهب امامیه معتقد به تداوم امامت بر مذهب واقفه طبیعی بود که احادیث مورد قبول در کتابهای بعدی نقل می شدند و تشکل تازه می یافتند و احادیث غیر قابل قبول حذف می شدند و دیگر نیازی هم به رونویسی از کتابهای آنان در شکل فیزیکی کامل آن نبود و همین امر آن کتابها را مهجور می کرد و زمینه از میان رفتن آن کتابها فراهم می شد. طبعاً در هر بار اگر از هر طیفی جوامع حدیثی تازه ای فراهم می شد، این حذف و اضافات بستگی تامی به مشی نویسندگان آن جوامع داشت و اصلاً همین امر هم تدوین کتابهای جامع جدید را ضروری می کرد. مشی کلینی در کتاب الکافی با مشی فی المثل یکی از منابع او، کتاب نوادر الحکمة متفاوت بود. کلینی روایت خود را از احادیث مقبول در کتاب الکافی به دست داد و در حالی که این کتاب شریف مورد قبول جامعه شیعه و نمایندگان آن در بغداد دوران آل بویه قرار گرفت، کتاب نوادر الحکمة مورد انتقاد حتی طیفی از قمیان بود و چون عملاً احادیث پذیرفتنی آن در کتابهای الکافی و آثار شیخ صدوق نقل شده بود، دیگر چه نیازی به رونویسی اصل کتاب نوادر الحکمة بود که تازه بخشی از آن مورد انتقاد قرار گرفته بود. آنگاه که اهمیت طیفهای مختلف گروههای غالی شیعی و نیز طیفهای مختلف تشیع کوفی و نیز طیفهای مختلفی مانند واقفه و فطحیه و امثال آن را در نظر آوریم، به خوبی می توانیم سهم کتابهای جامع حدیثی را در دوران تشکل مذهب امامی و تعیین مرزبندی ها دریاییم و سهم مهم و ساختاری شیخ کلینی و کتاب ارزشمند الکافی را معاینه دریابیم؛ کتابی که مبنای فقه شیعه در همه ادوار بوده و البته بعد از آن کتابهایی مانند فقیه من لا یحضره الفقیه و تهذیبین شیخ طوسی هر کدام تلاشی بوده است برای بازسازی منابع حدیثی فقه شیعی و تبویب و تنظیم دوباره آن و البته با اتکای اساسی بر کتاب شریف الکافی.
بعد از شیخ طوسی تلاشها برای گردآوردن کتابهای جامع در موضوعات مختلف حدیثی همچنان ادامه داشت؛ اما کتابی جامع همانند الکافی در موضوعات مختلف و در ابواب گوناگون در دستور کار نبود. کتابهای اربعه زین پس مبنای فقه و حتی عقاید شیعه امامی شد و به ویژه فقیهان و اصولیان، عمده اتکای خود را بر این چهار کتاب ارزشمند قرار دادند. طیف اخباری و بعضاً با گرایشات متمایل به اهل غلو البته ادبیات حدیثی به ویژه در موضوعات غیر فقهی و به طور خاص در موضوع فضائل و مناقب و معجزات را ادامه دادند و با بهره وری از کتابها و دفاتر عموماً کمتر شناخته و یا بعضاً مهجور کتابهای جامعی را در این موضوعات فراهم کردند. اما اگر به آثار فقیهان طراز اول شیعه در دوران پس از شیخ طوسی نظری بیافکنیم می بینیم که تحت تأثیر مشی اعتدالی شیخ طوسی، فقیهان و اصولیانی مانند محقق حلی، علامه حلی، شهیدین و شاگردان مکاتب اینان عمده توجهشان به کتابهای اصلی حدیث شیعه و کتابهای شناخته شده کلینی، صدوق و شیخ طوسی بود و توجه چندانی به کتابهای دیگر نداشتند.
در عصر صفوی برای نخستین بار است که تلاش برای گردآوری جوامع حدیثی شیعی در شکل بسیار وسیع آن وجهه همت قرار گرفت. دلائل این امر متعدد است و البته باید به وجود و ظهور امکانات جدید هم توجه داشت. مذهب شیعه به عنوان مذهب رسمی ایران در برابر امپراتوری عثمانی نیازمند بازسازی و احیای تشیع در شکل علمی و فقهی بود و تسهیل در روابط میان شیعیان و کتابخانه های آنان در ایران و عراق و جبل عامل و بحرین و دیگر نقاط و وجود امکانات مالی و انسانی این مهم را آسانی می بخشید. از دیگر سو خطر از میان رفتن میراث گرانبهای تشیع در حدیث جدی بود و عملاً هم دیده شده بود که به سادگی کتابهایی که تا عصر ابن طاووس در دسترس شیعیان بودند از میان رفته بودند. علامه مجلسی با شناخت عمیقی که از کتابها و ادبیات حدیثی شیعی داشت دست به کار شد و کاری ماندگار از خود بر جای گذاشت. وی نه تنها کتابهای مشهور را در اثر خود بحار الأنوار مورد بهره برداری قرار داد، بل به تهیه نسخه های نادر کتابهای حدیثی همت گزارد و با فراهم کردن نسخه های جدید و تشویق برای نسخه برداری از آنها نه تنها عین این کتابها را برای نسلهای بعدی محفوظ نگاه داشت، بل احادیث این کتابها را در اثر خود گردآورد. طبعاً در این میان کتابهای زیادی هم در دسترس او قرار گرفت که چندین قرن بود اثر چندانی از آنها نبود و یا اگر هم بود فقیهان به نقل از آنها مبادرت نمی کردند. در فهرست منابع کتاب بحار الأنوار تعداد زیادی کتاب وجود دارد که در دوران پیش از عصر او و یا اندکی قبلتر اساساً مهجور بودند و مورد عنایت قرار نگرفته بودند. درست است که تعدادی از این منابع را عالمان کهنتر هم می شناختند اما چون نسخه های آنها بسیار کمیاب بود چندان در گنجینه معرفتی تشیع امامی از آنها بهره ای گرفته نمی شد و تعالیم آن کتابها محوریتی نداشت و به هر حال عمویت نمی یافت. باری فی المثل کتابهای حسن بن سلیمان الحلی در فضائل معنوی امامان و موضوعاتی مانند رجعت و عالم ذرّ و از این دست به طور محدود مورد نقل بود، اما تنها مقایسه ای میان آثار حدیثی و اعتقادی و مذهبی دوران پس از علامه مجلسی و پیش از او نشان می دهد که تا چه اندازه تشیع تحت تأثیر وجود این کتابها و نقل از آنها در بحار الأنوار بوده است. حتی کتابهای نویسندگان مشهورتری مانند ابن طاووس هم تنها به مدد کتابهای دوران صفوی که از آن کتابها نقل می کردند به بخشی از منابع اصلی فکر شیعی تبدیل شدند. آثار ابن طاووس به ویژه در موضوعات دعا و زیارات، راه را برای ورود بسیاری متنهای ناشناخته شیعی و غیر شیعی به درون منظومه فکری تشیع باز می کرد و تنها با کتابهایی مانند بحار الأنوار بود که این کتابها در دسترس عموم قرار گرفت و از آن در تبلیغات مذهبی و شکل و مشی حیات عامه شیعیان، یعنی خارج از مدارس رسمی فقه و کلام بهره گرفته شد. با این وصف کتاب بحار الأنوار علامه مجلسی هیچگاه منبع حدیثی فقه قلمداد نشد و اهمیت آن بیشتر خارج از مدارس فقه ارزیابی می شد. این کتاب وسائل الشیعة تألیف ارزشمند معاصر او حرّ عاملی بود که کتابی جامع در حدیث فقهی شیعی قلمداد گردید. از این نقطه نظر کتاب وسائل الشیعة اهمیتی بیشتر از بحار الأنوار دارد؛ در حالی که بحار الأنوار تشکل گنجینه اعتقادی تشیع در دوران صفوی را تسهیل می کرد. حرّ عاملی در کتاب ارزشمند وسائل الشیعة البته عمدتاً متکی بود بر کتب اربعه اما وی تقریباً برای نخستین بار در شکل گسترده خود شماری از کتابهای دیگر حدیثی را در ضمن منابع فقه شیعی قرار داد. برخی از این منابع حدیثی به طور پراکنده پیشتر هم جزء منابع حدیث در کتابهای فقهی بودند اما شماری تنها به مدد گردآوری گسترده کتابهای حدیثی گذشتگان در دوران صفوی به وسائل الشیعة راه پیدا کردند. نفس اینکه منابع دیگر حدیثی نیز مورد استفاده فقیهان قرار گیرد البته بسیار مهم و ارزشمند بود؛ به ویژه اینکه با تنظیم و ترتیب بندی احادیث در کتاب وسائل الشیعة عملاً این احادیث به سادگی می توانست مورد استناد فقیهان قرار گیرد؛ اما روشن است که اعتبار بسیاری از این کتابها هیچ گاه به پایه کتب اربعه نمی رسد و از لحاظ تواتر نسخه های آن کتابها هم جای بحث و نظر وجود دارد. فقیهان شیعه البته بعد از آن همواره از کتاب وسائل الشیعة به عنوان منبع اصلی جهت ارجاع به احادیث استفاده کرده اند؛ اما تعامل آنان با احادیث منقول از کتابهای اربعه با دیگر احادیث کتاب وسائل الشیعة طبعاً یکی نبوده است. عامل اصلی در این دوره برای تدوین چنین کتابی بروز و ظهور مکتب اخباری در فقه (مکتب ملّا امین استرابادی) بود که حدیث را منبع مطلق فقه قلمداد می کرد و اجتهاد را رد می نمود. در این دوره به وسیله حرّ عاملی و دیگران و از جمله فیض کاشانی در کتاب سترگ و گرانقدر الوافی تلاشهای مشابهی صورت گرفت که همه به انگیزه تبعیت از روش اخباری در فقه بود و البته جالب اینکه بعداً وسائل الشیعة و حتی کتابهای فقهی فقیهان اخباری مانند الحدائق الناظرة شیخ یوسف بحرانی عملاً به منابع مهم برای فقه اجتهادی و اصولی دوران صاحب جواهر و اخلاف او تبدیل شد. حرّ عاملی (همچون فیض کاشانی) آثار حدیثی دیگری هم به عنوان جوامع حدیثی در موضوعات مختلف تدوین کرده است. فی المثل کتاب اثباة الهداة او تلاشی بود برای گردآوری حداکثر ممکن احادیثی درباره امامان و مناقب و معجزات ایشان که البته تعداد زیادی از احادیث آن از کتابهای کمتر شناخته و گاه مورد مناقشه است. در دوره صفوی همچنین گرایشی عمدتاً وجود داشت در راستای تدوین کتابهایی پر حجم در تفاسیر روایی قرآن که عملاً تفسیر درایی را در سنت شیعی تا اندازه زیادی به محاق برد و البته این رویکرد ناشی از گرایش حاکم اخباری در مراحلی از دوران صفوی بود؛ همانطور که عموماً مشی اخباری تدوین شروح متعددی را بر کتابهای اربعه ضروری و تسهیل کرد. گرچه شماری از شروح نیز از سوی متمایلان به گرایش فلسفه نوشته شد تا مشابهت تعالیم اهل فلسفه را با اهل بیت نشان دهد. شاگرد مجلسی، بحرانی نویسنده عوالم العلوم والمعارف والأحوال هم عیناً تلاش مشابهی در مقایسه با کار استادش انجام داد؛ اما مقایسه میان دو کتاب بحار و عوالم به خوبی نشان می دهد که بحار کاری است بسیار منظمتر و فراتر از یک کتاب جمع حدیث. علامه مجلسی به اعتبار کتابهایی که از آنان نقل می کند توجه نشان می داد و چندین کتاب را یا به کلی کنار نهاد و یا از آن کتابها مانند آثار رجب برسی با احتیاط نقل می کرد. با این وصف نمی توان منکر این بود که عملاً با بحار الأنوار علامه مجلسی کتابها و دفاتر و احادیثی وارد سرچشمه اندیشه و اعتقاد و عمل شیعیان شد که پیشتر کمتر مورد عنایت فقیهان بود. درست است که بسیاری از منابع او قبلاً هم در دسترس علمای شیعه قرار داشت؛ اما نسخه های این کتابها محدود بود و عملاً به سختی می توانست مورد اتکای منابع مذهبی در شکل گسترده قرار گیرد اما با وارد شدن این کتابها به بحار الأنوار به سادگی دسته ای از کتابهای مهجور و گاه غیر قابل اعتماد وارد خزینه حدیث شیعی شد و این البته پیامدهای مثبت و منفی خاص خود را دارد و نیازمند آسیب شناسی ویژه خویش است. فی المثل کتابی مانند الهدایة الکبری از خصیبی که رهبر اصلی نصیریه است گرچه پیش از علامه مجلسی نیز بسیار محدود در دسترس چند تنی از عالمان شیعی بوده اما وارد شدن این کتاب و یا امثال آن با مضامین غالیانه در کتابی مانند بحار الأنوار البته تأثیرات خود را در فکر شیعی داشته است (گرچه علامه مجلسی عموماً با دقتی ستودنی و با تعهدی ستایش بر انگیز تحفظ خود را نسبت به احادیث او و امثالش نشان داده است)؛ همین طور است کتابهایی مانند تفسیر منسوب به امام حسن عسکری، دلائل الامامة و نوادر المعجزات منسوب به طبری، عیون المعجزات منسوب به حسین بن عبدالوهاب، اثبات الوصیة منسوب به مسعودی، ثاقب المناقب، کتاب خرائج قطب راوندی، دو کتاب فضائل و روضه منسوب به شاذان بن جبرئیل، مصباح الأنوار منسوب به شخصی به نام هاشم بن محمد و نیز کتابهایی مطلقاً ناشناخته مانند ریاض الجنان و “کتاب عتیق” و امثال آنها که مورد استناد علامه مجلسی و به ویژه حرّ عاملی و سید هاشم بحرانی در آثار متعدد قرار گرفته اند (انتقاد از این دست کتابها را در کلام دانشمند برجسته ای چون صاحب روضات الجنّات در ذیل ترجمه احوال رجب البرسی در این کتاب می توان دید و در مقابل، ستایش مرحوم آقای امینی را نیز از رجب البرسی می توان البته مورد توجه قرار داد). البته علامه مجلسی همواره با توضیحات و تشریحاتی به بحث درباره احادیث غیر معتمد می پردازد اما از دیگر سو بهره گیری از این نوع کتابها و یا چندین کتاب حدیثی غیر قابل اعتماد دیگر در فضائلیات، اخلاقیات، طب مأثور، تفاسیر روایی و یا زیارات و کتابهای متعددی در رجعت و از این قبیل در آثار فارسی علامه مجلسی، عملاً این دست منابع حدیثی و محتوا و درون مایه آنها را وارد سرمایه اعتقادی و مذهبی عموم طبقات جامعه شیعی کرد و دستمایه ای شد برای تبلیغات مذهبی و به ویژه برای طبقات وعاظ و مناقب خوانان و مدیحه سرایان و طبعاً چهره متفاوتی از معارف شیعی نسبت به دوران فقیهانی اصولی و متکلمانی مانند شیخ مفید و شریف مرتضی و شیخ طوسی به دست داد. در همین دوران سید هاشم بحرانی، فقیه پارسا و پر تألیف شیعی در آثار حدیثی عموماً پر حجمش به ندرت به ارائه بحثی می پردازد و کتابهایش عمدتاً تنها نقل حدیث است و البته از همه گونه منبعی، و بدون در نظر گرفتن مراتب دقت رجالی در اعتبار و یا عدم اعتبار منابعش نقل می کند. در چند دهه اخیر کتابهای او بسیار بیش از گذشته مورد اقبال جامعه مذهبی قرار گرفته و مکرر به چاپ می رسند. طبعاً این مسئله تأثیر زیادی بر رویکردهای مذهبی در جوامع شیعی و به ویژه در تبلیغات مذهبی دارد. اگر مجموعه کتابهای سید هاشم بحرانی را که محدثی پر تلاش در گردآوری احادیث از منابع متعدد و متفاوت و در چارچوب موضوعات متنوع است با بحار الأنوار علامه مجلسی مقایسه کنیم می توانیم میزان دقت نظر علامه مجلسی در تدوین این دائرة المعارف ارزشمند را به نیکی دریابیم. چنانکه گفتیم احیای مشی اخباری در دوران صفوی به رشد جریان جامع نویسی در حدیث مدد رسانید و کتابهای حدیثی زیادی و جوامع متعددی در حدیث در ایران و بحرین و عراق فراهم گردید. تعالیم اخباریان و یا عالمانی با مشی حدیثی در آثار متعدد اعتقادی و مذهبی به زبانهای عربی و فارسی این دوران قابل پی گیری است و خود را در کتابهایی مانند آثار سید نعمة الله جزائری، مانند الأنوار النعمانیة نشان داده است. به تأثیر کتابهای مرحوم سید هاشم بحرانی اشاره کردیم و اینجا به طور خاص باید به کتاب تفسیر البرهان او که جامع احادیث تفسیر روایی است اشاره کنیم که همانند دیگر آثار مشابه گاه جای رویکرد تفسیر فقهی/ کلامی و چارچوب سنت درایی تفسیری را گرفته و مورد استناد ادبیات مذهبی قرار می گیرد. شاید تنها تفسیر المیزان مرحوم علامه طباطبایی بود که توانست مسیر را به گذشته تفسیری فقیهان و مفسران اصولی شیعه باز گرداند. بعد از این دوران در آثار دانشمندان دوره های بعد و به طور خاص دوران قاجار در ایران و به ویژه کتابهای مذهبی به زبان فارسی و یا کتابهای عربی غیر فقهی که محصول علمای شهرها و نه مراکز حوزه های علمیه بوده اند تأثیر و حضور کتابهای سید نعمة الله و صاحب عوالم و سید هاشم بحرانی و حر عاملی و البته علامه مجلسی آشکار گواهی می شود. در مراکز حوزه های علمیه و آنچه در مکاتب فقهی نجف، سامراء، کربلاء، اصفهان، قم و برخی دیگر از مراکز اصلی فقه شیعی در دور های مختلف در طول این دوران دیده می شود و به ویژه در دوران غلبه اصولیان بر اخباریان، سیطره با منظر فقهی به دین و اتکا بر شیوه های اصولی در مواجهه با اخبار است. حتی فقیهی اخباری مانند شیخ یوسف بحرانی در الحدائق الناظرة رویکرد حدیثی متفاوتی با نویسندگان کتابهای مذهبی و اعتقادی در ایران دوران قاجار که بیشتر مخاطبان عام را در نظر می گرفته اند، دارد. آنچه مسلم است این است که با وجود غلبه اصولیان و مکتب پر افتخار وحید بهبهانی بر اخباریان در فقهیات، سایه اخباری گری و حدیث گرایی غیر اصولی همچنان بر مباحث اعتقادی در میان بسیاری از نویسندگان کتابهای دینی در این دوران تداوم داشته است؛ به ویژه اینکه عموماً در این دوره آشنایی عالمان شیعی با کتابهای عمومی تاریخ اسلام مانند کتابهای طبری و مسعودی و دیگران محدودتر از دوران جدید بوده و دسترسی ها عمدتاً اندک بوده است. در دوران پس از عصر صفوی و به ویژه در دوره اوج گیری مدارس و حوزه های شیعی عراق و منازعات میان اخباریان و اصولیان همچنان تلاشها برای گردآوری کتابهای جوامع حدیثی ادامه یافت که از مهمترین این تلاشها باید به کتاب عظیم و گرانبهای جامع المعارف والأحکام سید عبد الله شبر اشاره کرد و نیز کتابهای ریز و درشت دیگر او که به ویژه تحت تأثیر مکتب علامه مجلسی نوشته شده است. در آخر این دوران، ظهور شیخ احمد احسایی تحولی جدید در این چارچوب بود. او البته خود کتابی در گردآوری احادیث ننوشت (گرچه در میان اتباع او تلاشهایی در این چارچوب انجام شد مانند فصل الخطاب حاج محمد کریم خان کرمانی؛ عمدتاً متکی بر کتابهای جوامع حدیثی عصر صفوی)، اما با بهره گیری عمدتاً از کتابهای عوالم العلوم و بحار الأنوار، احادیث اعتقادی در فضائل و مناقب امامان و بیان معجزات ایشان را دستمایه تألیف کتابهایی مانند شرح الزیارة الجامعه ی قرار داد که عملاً آن کتابها را می توان احیای مکاتب غالیانه کهن شیعی با معجونی از تعالیم شیخ رجب برسی و تعالیم صوفیانه مکتب محی الدین و نیز تحت تأثیر مشی تأویلی و تلفیقی (تلفیق عرفان و فلسفه) ملا صدرا در کتابهایی مانند شرح اصول الکافی و مفاتیح الغیب او دانست. مشی او البته مورد پذیرش بسیاری از عالمان محلی شهرها خاصّه در ایران قرار گرفت و این به ویژه تأثیرات تاریخی خود را که در اینجا محل بحث نیست سبب ساز شد؛ اما عموماً در مراکز حوز های علمیه ایران و عراق با مکتب او مخالفت شد؛ به ویژه که این زمان مصادف است با غلبه مشی اصولی بر اخباری و شیخ احسایی عملاً نسبتی با سنت اصولی نداشت. راه او را به ویژه شاگردش سید کاظم رشتی ادامه داد و آنچه شیخ احمد احسایی فراهم کرده بود را دو چندان کرد. او کتابها و شروحی نوشت مملو از استناد به احادیث کتابهای غیر معتمد حدیثی و البته آمیخته با تفاسیری که درست است که متأثر از مکاتب محی الدین و حکمت متعالیه و رجب برسی و سید حیدر آملی بود اما آشکارا مطالبی را بدانها از علم حروف و “عجایب” می افزود که به سختی بتوان برای آنها “سنتی” را در گذشته پیدا کرد و باید آنها را بیشتر آثار ذهن خیال پرداز او دانست؛ آثاری که تحولاتی شگرف را در پس خود داشت و جای سخن آن البته اینجا نیست. هر چه هست این است که به مدد دانشمندان پر اثر شیخی در مکاتب کرمان و تبریز و تداومات آن نوعی اخباری گری با مشی غالیانه که خلاصه آن را می توان در شرح الزیارة الجامعه احسایی و شرح الخطبة التطنجیة سید کاظم رشتی دید باز احیاء شد. در همین مکتب کتابی حدیثی مشابه مدینة المعاجر سید هاشم بحرانی پدید آمده و در سالهای اخیر به چاپ رسیده به نام صحیفة الأبرار تألیف مرحوم میرزا محمد التقی الشریف حجة الاسلام الممقانی متخلّص به نیّر که سفینه ای است از احادیث کتابهای حدیثی شناخته و ناشناخته با رویکرد تفسیری غالیانه تند شیعی.
جریان تأثیر گذار دیگر در اواخر دوران قاجار را باید آثار حدیثی حاجی نوری دانست. او محدثی برجسته و آشنا با دانشهای رجال و تراجم نگاری و با معرفتی عمیق نسبت به کتابهای حدیثی بود. مشی او دنباله روی از علامه مجلسی حتی در انتخاب موضوعات کتابهایش بود. در حالی که در میان معاصران جوانترش کسانی چون میرزا محمد طهرانی مستدرک نویسی بر بحار الأنوار را دنبال کردند؛ اثری که متأسفانه هیچ گاه به چاپ نرسید او مستدرکی بر وسائل الشیعة نوشت در احادیث فقهی و البته با اتکا بر کتابهایی که یا تازه پیدا شده بود و یا اگرچه حر عاملی از آنها اطلاع داشت اما نقل از آنها را شایسته کتاب وسائل الشیعة نمی دانست. به هر حال به دلیل آنکه کتابهای مورد استناد او اعتبار زیادی نمی توانستند داشته باشند هیچ گاه کتاب مستدرک الوسائل در مقام کتابی حدیثی مورد استناد جدی و گسترده فقیهان معاصر قرار نگرفته است. بی تردید ارزش این کتاب بیشتر به خاتمه آن است که اثری است بسیار ارزشمند در رجال و تراجم و اجازات. او در موضوعات دیگر هم به تدوین کتابهای جامع روی آورد؛ حتی در موضوعی مانند خواب کتاب دار السلام او در ۴ مجلد به چاپ رسیده است. وی در فصل الخطاب خود حتی بدین امر همت کرد تا احادیثی که به نحوی تحریف در قرآن را نشان می دهد و لو با استناد به منابع بسیار ضعیف گرد هم آورد؛ کاری که انتقاد بسیاری را نسبت بدو دامن زد. ادبیات حدیثی و یا با تعبیر بهتر فرهنگ حدیثی پس از او به وسیله دانشمند برجسته ای چون مرحوم حاج شیخ عباس قمی در تدوین کتابهای متعدد فارسی و عربی در موضوعات مختلف مذهبی و از جمله ادعیه و زیارات و تواریخ و فضائل امامان ادامه یافت و عملاً احادیث کتابهایی مانند بحار الأنوار را بیشتر در اختیار فرهنگ مذهبی تشیع قرار داد؛ به ویژه که مرحوم حاج شیخ عباس قمی با تدوین اثری ارزشمند مانند سفینة البحار راه بهره گیری از این کتاب عظیم را تسهیل کرده بود. در چند دهه اخیر شتاب چاپ کتابهای حدیثی ابتدا در عراق و آنگاه در ایران و لبنان تأثیر قابل ملاحظه ای در فرهنگ مذهبی نویسندگان و دانشمندان و مبلغان مذهبی بر جای گزارده است. در این میان علاوه بر آنکه کتابهای اربعه و بحار الأنوار و دیگر جوامع حدیثی با طبع هایی آراسته در اختیار قرار دارند و به سادگی می توانند محل استناد قرار گیرند، کتابهای ریز و درشت زیادی در حدیث در نجف و بعداً در قم و نقاط دیگر به چاپ رسیده که طبعاً تأثیرات ویژه خود را بر ادبیات مذهبی خواهد داشت. در میان کتابهایی که در نجف در دهه های پنجاه قمری به بعد سده گذشته به چاپ رسید کم نبودند کتابهایی که اعتبار روایی آنها محل انتقاد علمای رجال قرار دارد. در یکی دو دهه گذشته متأسفانه شاهد آن هستیم که ناشرانی بی اطلاع گاه متنهایی را باز نشر می کنند و یا اقدام به چاپ آثاری برای نخستین بار می کنند که هویت آن کتابها اساساً روشن نیست و عملاً با انتشار این دست کتابها در شکل غیر انتقادی راه برای ورود “کتابهای غیر معتمد” به ادبیات دینی باز می شود. مکتب معارفی مشهد نیز خود به نوبه خویش دیگر بار اخباری گری را احیاء کرده است.
آخرین تلاش ستوده در تدوین کتابی جامع در حدیث فقهی شیعه، کتاب جامع احادیث الشیعة است که ابتدا با ابتکار و اشراف آیة الله بروجردی و سپس با عنایت آیة الله خویی به انجام رسید؛ اما با این همه باید گفت که همچنان کتاب وسائل الشیعة جایگاه ممتاز خود را در ابحاث فقهی حفظ کرده است.(برگرفته از مقالات و نوشته های دکتر حسن انصاری)
پرسشگر گرامی شما میتوانید جهت اطلاعات بیشر دباره این موضوع به منابع زیر مراجعه فرمایید:
تاریخ حدیث شیعه، تالیف سیدمحمدکاظم طباطبائی، انتشارات سمت.
تاریخ حدیث، تالیف کاظم مدیر شانه چی، انتشارات سمت.
تاریخ حدیث، احمد پاکتچی، تهران، دانشگاه امام صادق.
تاریخ عمومی حدیث، تالیف مجید معارف، انتشارات کویر.
تاریخ کلام امامیه، رسول رضوی، دانشگاه علوم حدیث.