خانه » همه » مذهبی » تحقیق راه برون رفت از شک و تحصیل یقین

تحقیق راه برون رفت از شک و تحصیل یقین


تحقیق راه برون رفت از شک و تحصیل یقین

۱۳۹۷/۱۰/۱۹


۷۹۶ بازدید

سلام چطور مى شه بر شک غلبه و به یقین رسید؟

دوست گرامی. راه رسیدن به یقین مطالعه و تحقیق در حقایق بنیادین دین است البته عمل کردن بر طبق ایمان دینی برخواسته از تحقیق نیز در استحکام یقین و ارتقای مراتب آن موثر می باشد.
ضرورت جستجوی حقیقت!
همیشه ما ضرورت ها را بر اساس نیازها تعریف می کنیم و چون نیاز به حقیقت از ضرویات زندگی و رشد عقلانی و عرفانی انسان است، جستجوی حقیقت هم از ضروری ترین کارهایی است که باید در زندگی خود انجام دهیم.
دلیل عمده آن، وابستگی اندیشه، اعتقاد، اخلاق و رفتار فردی و اجتماعی انسان به حقیقت است، تکامل عقلانی بشر از شناخت حقیقت شروع می شود.
شناخت باطل نیز به اندازه شناخت حق برای هدایت انسان مهم است، اما این بخش از شناخت، لازمه بخش نخستین آن است و به قول معروف: یعرف الاشیاء به اضدادها. هر چیز به ضد خود شناخته می شود.
به طور کلی انسان تشنه حقیقت است و به آن نیاز دارد و با آن ساخته می شود، اما حقیقت با او فاصله دارد و برای رسیدن به آن لازم است در مسیر حقیقت جویی قرار بگیرد و سال های متمادی تلاش و مجاهده نماید تا کم کم به آن نزدیک و شاهد درک حقیقت و بلکه شهود آن باشد.
ساختار انسان به گونه ای است که باید ابتدا حق و باطل را از هم تمیز دهد و به حقانیت پی ببرد و سپس عمیقا به آن ایمان بیاورد و بعد وارد عمل شود، اکنون این عمل صالح است که صلاحیت قرب و کمال در آن هست.
تمام گمراهی های انسان به این دلیل است که باطل را نمی شناسد و کورکورانه از آن تبعیت می کند و این خود معلول عدم شناخت حقیقت است، زیرا این دو با هم شناخته می شوند.
قرآن کریم در آیات متعددی به علم که همان شناخت حقیقت است و ایمان و عمل صالح به عنوان عوامل کمال و رشد انسان اشاره می فرماید و تمامی عالمان دینی نیز همین سیستم را عامل رشد و کمال انسان معرفی کرده اند، منتهی اهل سلوک آن را در قالب دو نوع سلوک علمی و عملی ارایه کرده اند.
حقیقت مایه حیات فکری انسان است. جستجوی حقیقت دقیقا مانند جستجوی چشمه آب حیات می ماند. آدمی با حقیقت زنده و بیدار می شود، انسان با حقیقت به جاودانگی می رسد. العلماء باقون ما بقی الدهر.
یکی از نیازهای زندگی ما نیاز به باورهای دینی است و ریشه دین داری و اعتقادات دینی در شناخت انسان نسبت به حقیقت نهفته است.
همواره انبیای الهی منادی حقیقت بوده اند و اختلافی هم که میان ادیان و مذاهب حق و فرقه های باطل مشاهده می شود، ریشه در برداشت درست و نادرست آنها از حقیقت دارد.
ببینید اعتقاد به حقیقت در زندگی انسان چه نقش عظیمی دارد. اعتقاد به حقیقت مادی است که فلسفه و ایدئولوژی و تمدن مادی غرب را ساخته است و در مقابل اعتقاد به حقیقت ماورای مادی است که جهان بینی توحیدی و ایدئولوژی و تمدن دینی و اسلامی را شکل می دهد.
کسانی که برای دنیا و عالم ماده اصالت و حقیقت قایل اند، زندگی و اخلاق شان مادی می شود و سر از دنیاپرستی در می آورند و افرادی که به آخرت و روح و حقایق معنوی باور دارند، زندگی توحیدی و اخلاق الهی را برای زندگی خود انتخاب می کنند و این تفاوت بسیار بزرگی در زندگی بشر ایجاد می کند که ناشی از دو نوع برخورد با حقیقت است.
جستجوی حقیقت به ما کمک می کند که موضع خودمان را نسبت به دو جهان بینی و گرایش مادی و الهی موجود روشن کنیم و با اعتقاد و باور عمیق دست به انتخاب سرنوشت خود بزنیم.
جستجوی حقیقت به ما کمک می کند تا با باطل که ضد آن است آشنا شویم و همچنین جبهه حق و باطل را در بعد تاریخی و اجتماعی و سیاسی آن بشناسیم و موضع درستی اتخاذ کنیم و دچار انحراف نشویم.
حدود نیمی از خودسازی و سیر و سلوک انسان در مسیر تکامل، فکری و نظری و در جستجوی حقیقت و با هدف شناخت حق و باطل سپری می شود.

نیاز انسان به حقیقت اصیل و ماندگار!
نجات و سعادت انسان در گرو شناخت حقایق اصیل و پایدار و تمیز آن از امور غیر اصیل و ناپایدار زندگی است. به همین خاطر این موضوع از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است.
عمر انسان در این دنیا بسیار ارزش مند است. سرمایه ما همین زمانی است که در اختیار داریم، باطل و سراب و امور اعتباری محض فقط وقت ما را تلف می کنند و جز گمراهی برای بشر ثمری ندارند.
درگیر شدن با امور غیر حقیقی انسان را مست و مغرور می کند و غفلت آور است، انسان زمانی می فهمد که راه را اشتباه رفته که دیگر دیر شده، فرصت های زندگی سوخته و امکانات به هدر رفته است. خسارت واقعی همین است که یک عمر خیال کنیم در راه حقیقت زندگی می کنیم ولی در اشتباه باشیم.
همه چیزهایی که با آن زندگی می کنیم، حقیقت نیستند. برخی امور صرفا توهم اند. ما خیال می کنیم که دنیا اصیل و ماندگار است، به خاطر همین عاشق ثروت و قدرت می شویم، عاشق لذت های مادی می شویم و عمر گرامی خود را برای رسیدن به آن سپری می کنیم،‌ در حالی که اینطور نیست. اینها ماهیت سراب گونه دارند، همواره سراب خود را به صورت آب جلوه گر می کند.
انسان در فطرت خود به حقیقت گرایش دارد و از باطل می گریزد، زیرا باطل ماندگار و واقعی نیست. ان الباطل کان ذهوقا. باطل رفتنی است و حق ماندنی است، ولی باطل مقاومت می کند و می خواهد بماند و لذا همیشه خود را به جای حق جا می زند و ادعای حقیقت بودن دارد.
خیلی از انسان ها ادعا می کنند که افکار و سلوک آنها حقیقی است، در حالی که اینطور نیست. آنها معمولا از ابزار مغالطه استفاده می کنند و باطل را با حق می آمیزند و جوری به ما نشان می دهند که ما خیال کنیم عین حقیقت است.
با این وضع ما به جایی نمی رسیم. چون دائم درگیر با چیزهایی می شویم که ما را به بیراهه می کشانند. حقیقت راه است و باطل بی راهه.
گاهی مشکل این است که نمی دانیم بعضی چیزها واقعا وجود دارند یا نه. در فلسفه به دنبال این هستیم که بدانیم چه چیزی موجود است و چه چیزی موجود نما است. بسیاری از تصورات ما از واقعیت وجودی برخوردار نیستند، یا واقعیت آنها سراب گونه و فریبنده است. یا اگر هم واقعیتی دارند، سیال و گذرا هستند و پایداری آنها کم و ناچیز است، به این امور نمی توان دل بست، در هر صورت به گونه ای نیستند که انسان را به آرزوها و اهداف اصیل زندگی برسانند.
وجود امور غیر واقعی و گمراه کننده دسترسی ما را به حقیقت دشوار می کند و راه رسیدن به اهداف واقعی زندگی را می بندد، سنگ هایی هستند که در مسیر حرکت تکاملی انسان قرار دارند و باید از سر راه برداشته شوند.
ما به حقیقتی نیاز داریم که جاودانه باشد، ماندگار باشد این نیاز از آنجا سرچشمه می گیرد که ما می خواهیم بمانیم. انسان از نابود شدن بیزار است. ما نمی خواهیم فراموش شویم، دوست نداریم محو گردیم.
دلبستن به اموری که مستهلک شدنی و ناپایدار باعث می شود که ما هم پایداری خود را از دست بدهیم و به همراه آنها مستهلک شویم.
در این زمینه مراقبت شدیدی لازم است، چون هر لحظه ممکن است با اموری درگیر شویم که حقیقت ندارند، در این صورت ما به چیزی دلبسته ایم که ما را به نابودی سوق می دهد.
شناخت حقیقت ضروری ترین نیاز معنوی انسان است، ما با حقیقت بزرگ و جاودانه می شویم. حقیقت ماندگار است و باعث می شود که ما هم ماندگار شویم.
در طول تاریخ تمام کسانی که با باطل و خرافه و توهم هم آغوش بوده اند به فنا رفته اند و اثری از آنها نیست، ولی عالمانی که در جستجوی حقیقت بوده و با آن همراه شده اند برای همیشه ماندگار شده اند. العلماء باقون ما بقی الدهر.
ما دلمان می خواهد رشد کنیم و به کمال و سرچشمه حیات برسیم. این آرزوی واقعی انسان است، این خصوصیت را فقط حقیقت اصیل و ناب به ما می دهد،‌ این آرزو را حقیقت برآورده می سازد، باطل و سراب و توهم نمی تواند ما را به آرزوهای اصیل زندگی برساند.
به همین خاطر است که جستجوی حقیقت ضرورت پیدا می کند. ممکن است چیزی مهم باشد، اما ضروری نباشد و ما بتوانیم بدون آن هم زندگی کنیم و به سعادت برسیم، اما حقیقت، اینطور نیست، ما بدون شناخت حقیقت حتما در دام باطل گرفتار و هلاک می شویم.
در اینجا لازم است تلاش کنیم حق و باطل را با هم درک کنیم. بدون شناخت تخیلات و وهمیات و اعتباریات و ذهنیات محض، قادر به درک حقیقت نیستیم. این دو باید با هم شناخته شوند. قانون – یعرف الاشیاء به اضدادها – این ضرورت را به ما می آموزد.
ویژگی حقیقت این است که باید اصیل و ماندگار باشد وگرنه اعتبار و فریب است. حقایق طبیعی چون اصیل و ماندگار نیستند به نوعی اعتباری و فریبنده اند. دروغ نیستند و وجود دارند، اما دائم در حال تغییر و تحول اند و نمی توانیم به آنها دلخوش شویم.
ما همواره به دنبال آرامش هستیم. لذت و سعادت ما با روح آرام قرین است. حقیقت مایه ثبات و آرامش انسان می شود، دلبستن و همراه شدن با امور متغیر و گذرای دنیوی و مادی باعث می شود که ما به ثبات و آرامش نرسیم. دنیا فانی است و رکون به آن موجب می شود که روحیات ما مانند روحیات دنیا شود و رنگ و بوی مادی و فناپذیری به خود بگیرد.
انکار نمی کنیم که شهوت وجود دارد، اما چیزی نیست که باعث آرامش ابدی انسان شود، شهوت حالتی است که در اثر جمع شدن مواد محرک، در بدن ایجاد می شود و با نزدیکی از بین می رود و فروکش می کند، ما نمی توانیم شهوت را حقیقت بدانیم.
اصولا دنیا گذرا است و چیزی نیست که دلبستن به آن مشکل انسان را حل کند. دنیا دوستی حقیقت نیست، احساس و گرایش کاذبی است که مایه فریب انسان می شود. قدرت وجود دارد اما با یک تلفن ضایع می شود، کسی به شما اطلاع می دهد که از فردا شخص دیگری سکان دار این پست مدیریتی است، ناگهان شما احساس می کنید که همه چیز تمام شده است، اینجا ممکن است به بی وفایی دنیا بخندید و از خواب غفلت بیدار شوید.
آنچه در بیرون ما هست گذرا و ناپایدار است. لذت های مادی اینطوری هستند. ثروت هم همین گونه است. دارایی شما ممکن است با یک حادثه ناگهان از دست می رود.
گاهی ما خیال می کنیم که مالک یک کارخانه بزرگ و معروف هستیم در حالی که توجه نداریم مالکیت یک امر اعتباری است، ممکن است ناگهان به شما خبر دهند که کارخانه شما سوخت و از بین رفت. اینجا ناگهان شما احساس می کنید که دیگر مالک چیزی نیستید. تمام قدرت اقتصادی شما نابود شده است. احساس لذتی که از این راه داشتید، اکنون دیگر وجود ندارد، همه چیزتان دود شده و به هوا رفته است.
مالک واقعی خدا است. مالکیت ما به شدت سست و بی بنیاد است و با یک حادثه سلب می شود نباید به این امور دل ببندیم، ما درست از همین ناحیه ضربه می خوریم و ضرر می کنیم.
اموری که در باطن و درون ما هست واقعی تراند، روح و لذت های معنوی ماندگارتراند و دلبستگی به لذت های معنوی نه تنها بد نیست بلکه بسیار به کمال انسان کمک می کند.
زیبایی طبیعی داشته ای نیست که برای انسان ماندگار و مشت پر کن باشد. حسن شهرت با یک کلیپ منفی و یک خبر بد که در جامعه منتشر می شود، ضایع می گردد.
شما خوشحال اید که یک ماشین شاستی بلند گران قیمت و شیک خریده اید و خود را خوشبخت می دانید، اما ناگهان به شما خبر می دهند که ماشین را سرقت کرده اند و همه چیز خراب می شود.
اما داشته های درونی به این آسانی ضایع نمی شوند، شما از علمی که دارید لذت می برید و کسی نمی تواند آنرا از شما بگیرد، چون یک امر درونی است. قدرت های معنوی و روحانی را کسی نمی تواند از شما سلب کند. صفات نیک که ریشه در حقیقت درونی ما دارند ماندگار اند. کمالات و لذت های درونی همیشه برای شما می مانند.
دشمنان می توانند بدن ما را بکشند و توانایی های مادی را از ما سلب کنند، اما قادر نیستند روح ما را نابود کنند و ایمان و کمالات معنوی ما را بگیرند.
اعتباریات همگی باطل نیستند برخی از انها ریشه در حقیقت دارند و لذا به انسان کمک می کنند مانند علم فقه و حقوق و قوانین مدنی که با اعتبار شارع و قوای مقننه درست می شوند، ولی اعتباریات وتصورات ذهنی محض و آرزوهای دراز مادی و تعلقات دنیوی، ریشه در باطل دارند و به زیان انسان تمام می شوند.
مشکل ناپایداری و سستی و سرابگونگی در پدیده های مادی و لذت های دنیوی هست و ما در بحث جستجوی حقیقت باید ضمن آشنایی با حقایق طبیعی در پی حقیقتی باشیم که اصیل و ماندگار است و به انسان جمال و جاودانگی می بخشد.
یک غذا با همه زیبایی و خوشمزگی را اگر در معرض هوای آزاد بگذارید همه خاصیت و زیبایی خود را از دست می دهد و اگر بخورید مسموم می شوید سم می شود این نشان می دهد که حقیقت نیست. ماندگار نیست. حقیقت خراب و فاسد نمی شود.
لذت حقیقی ماندگار است و مانند شهوت نیست که با نزدیکی از بین برود. بلکه روز افزون است. رو به تزاید است.
حقیقت ثابت و پایدار است به همین خاطر است که ما با حقیقت به آرامش می رسیم. پایدار و ماندگار می شویم. جاویدان می شویم. اما باطل و اعتباریات گذرا هستند. امکان ندارد کسی با دنیا و قدرت و ثروت به آرامش واقعی و جاودان برسد.
خدای متعال تنها حقیقت اصیل و ماندگار هستی است و آرامش فقط از طریق پرستش خداوند بدست می آید.
توحید، مهمترین حقیقت زندگی!
مهمترین حقیقت هستی و زندگی انسان توحید است، تمامی فلاسفه و عرفا به دنبال درک این حقیقت به سیر و سلوک می پردازند. فلاسفه با عقل خود به دنبال درک حقیقت هستند و عرفا با چشم دل و شهود باطنی.
اهل معرفت تمام هستی را منحصر به وجود و مظاهر وجود می دانند، بر اساس این تفسیر که بهترین و حقیقی ترین تفسیر از عالم وجود است، تمام هستی را ذات خدا و مظاهرش پوشانده است و چیزی جز خدا و ظهورات او وجود ندارد.
بعد از توحید ذات، حقیقت اسماء و صفات خداوند و حقیقت انسان و زندگی و دنیا و دین و ولایت، کلان ترین حقایقی است که یک طلبه و سالک باید به آن دست پیدا کند تا به نگاه راهبردی و جامعی نسبت به جهان و انسان و دین برسد و عالم شود.
روی این حساب می توان گفت وصول عقلانی به حقیقت، زمینه ساز رسیدن به عقلانیت توحیدی و زندگی توحیدی و اخلاق توحیدی است و انسان در این عرصه است که ساخته می شود و به کمال مطلوب خود می رسد.
مهمترین حقیقت زندگی این است که بدانی انسان با توحید و بندگی خداوند شکوفا می شود و توحید در تمام ابعاد زندگی و حتی اعضاء و جوارح انسان گسترده می گردد و انسان را به نهایت شکوفایی و کمال می رساند و تنها در این صورت است که لذت سعادت را می چشد.
در این راستا واژه “عبد” کلیدی و راهبردی ترین واژه دین است و نقش اصلی را در زندگی انسان مومن بازی می کند. در یک جمله دین می گوید: عبد خود نباش، عبد خدا باش همین. راه نجات و سعادت انسان در همین یک کلمه و یک جمله نهفته است.
اینجا دو حقیقت مهم وجود دارد که سرنوشت ساز است: معبود بودن خدا و بنده بودن انسان. تمام ادیان الهی برای این آمده اند که انسان این دو حقیقت را به درستی درک کند و در مسیر آن حرکت نماید.
آدمی ابتدا بدین خاطر که خدای متعال او را شبیه خود آفریده، احساس خدایی دارد، ولی چون به کمک عقل و دین نفس خود را از این احساس تزکیه نماید و بنده مخلص خدا شود، به شکوفایی کامل می رسد.
جستجوی حقیقت توحید برای این است که دنبال معبود یگانه و رب حقیقی خود بگردی و آنرا برای خود مشخص کنی و تنها عبد او شوی و فریب خداهای دروغین و خودساخته را نخوری چون تنها او خالق تو و رب تو و مولای تو است و تمام خوبی ها در پرستش خدای یگانه است و خداهای خیالی دیگر فریبنده و فاسد کننده شخصیت تو هستند.
توحید یعنی خودپرست و دنیاپرست نباش و تنها الله را بندگی و پرستش کن تا به خوبی ها و امنیت و آرامش و کمال نهایی انسانی برسی.
سیر جامع مطالعات و تحقیقات!
برای همگی طالبان علم و حقیقت فرض است که جهت تکمیل اندیشه دینی خود در کنار تحصیلات علوم رسمی ای که هماکنون در حوزه تدریس می شود، برای خود برنامه سیر مطالعاتی ترتیب بدهند و در موضوعات زیرگفته به مطالعه و تحقیقات شخصی اقدام کنند.
1. سیر مطالعات متون دینی
2. سیر مطالعات زندگی
3. سیر مطالعات دین شناسی
4. سیر مطالعات شیعه شناسی
5. سیر مطالعات توحید و خداشناسی
6. سیر مطالعات معاد شناسی
7. سیر مطالعات انسان شناسی و خودشناسی
8. سیر مطالعات خودسازی و سلوک
9. سیر مطالعات عملی و عبادی
10. سیر مطالعات اخلاقی
11. سیر مطالعات تاریخی
12. سیر مطالعات خانواده و تربیت فرزند
13. سیر مطالعات سیاسی و اجتماعی
14. سیر مطالعات زندگی و سیره معصومان
15. سیر مطالعات شرح حال بزرگان
16. سیر مطالعات مهدویت و ظهور
17. سیر مطالعات جهان بینی و ایدئولوژی
18. سیر مطالعات سیاست و مدیریت اسلامی
19. سیر مطالعات حکومت و دولت اسلامی
20. سیر مطالعات فرهنگ و تمدن اسلامی
21. سیر مطالعات روان شناسی اسلامی
22. سیر مطالعات جامعه شناسی اسلامی
23. سیر مطالعات اقتصاد اسلامی
24. سیر مطالعات غرب شناسی
25. سیر مطالعات فرق انحرافی در اسلام.
26. سیر مطالعات عرفان کاذب و نوظهور
#سیر_مطالعات_موضوعی

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد