۱۳۹۶/۰۶/۰۷
–
۵۱۷۵ بازدید
سوال ۳۵ : سلام – علت اینکه همه انسان ها از مرده می ترسند چیست ؟ اصلا یک چیز نهادینه شدن در فطرت انسان ظاهرا هست ؟ واقعا علت چیه ؟ با توجه به اینکه علمی و عقلی می دانیم طرف مرده و دیگر نمی تواند به ما آسیب برساند پس چرا حاضر نیستیم یک شب تنها کنار مرده تا صبح بخوابیم حتی اگر نزدیکترین شخص زندگی ما باشد ؟
پاسخ :از مرده ترسیدن برای همه افراد یکسان و قطعی نیست . انسانها از مرگ وحشت دارند. ریشه یابی ترس اکثریت را از گروه مشاوره همین مرکز میتوانید جویا باشید.
گروه مشاور میشه بفرمایید علت ترس از مرده چیست ؟
مقدمه
خداوند برای اینکه انسان بتواندحفظ ذات نماید، قوه ترس و گریز را در سرشت او نهاده است، حال وقتی این قوه با عدم شناخت درست ما از چیزی ترکیب می شود منجر می شود به اینکه ما از آن چیز بترسیم و از او دوری کنیم و بگریزیم، در واقع علت ترس از میت به ترس از مرگ باز می گردد، و علت ترس از مرگ هم به عدم شناخت درست انسان از واقعیت مرگ بر می گردد.
از این رو بهتر است در مورد مرگ و ترس برآمده از آن صحبت کنیم تا در پرتو آن روشن گردد که چرا انسان ها از جسد می ترسند. شاید گمان می کنند اگر با مرده ای در اتاقی تنها گردند، گرد مرگ دامن او را نیز می گیرد.
پدیدۀ مرگ همواره یکی از دغدغه های اصلی انسان در این کره خاکی است. اینکه مرگ پایان حیات است یا آغاز حیاتی جدید، همواره ذهن انسان را به خود مشغول ساخته و او را به تفکر و تأمل واداشته است. انسان هر چه از مرگ اطلاعات ناقص داشته باشد، از جسد انسان دفن نشده هم می ترسد.
الف ) مرگ و میّت از دیدگاه قرآن
آن چه از قرآن بر می آید آن است که مرگ یک أمر عدمی و به معنای فنا و نیستی نیست. بلکه یک امر وجودی است. یک انتقال و عبور از جهان به جهان دیگر است، از این رو بسیاری از آیات قرآن از مرگ به توفی تعبیر کرده اند که به معنای بازگرفتن و دریافت روح از تن است.
خداوند در بیان این امر وجودی می فرماید: «الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ»(1) همانکه مرگ و زندگى را پدید آورد تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکارترید و اوست ارجمند آمرزنده. در این جا خداوند، مرگ را همانند زندگی یک آفریده از آفریده های خویش بیان می دارد. چون اگر مرگ امری عدمی بود مخلوق و آفریده به شمار نمی آمد از مخلوقات هیچ گاه جز به «امور وجودی» تعلق نمی گیرد.
به هر حال مرگ از مخلوقات و امر وجودی و دریچه ای است به سوی زندگی دیگر، در سطحی بسیار وسیع تر و آمیخته با ابدیت؛ خداوند می فرماید: «وَلَئِن قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللّهِ وَرَحْمَةٌ خَیْرٌ مِّمَّا یَجْمَعُونَ»(2) و اگر در راه خدا کشته شوید یا بمیرید قطعا آمرزش خدا و رحمت او از آنچه جمع مى کنند بهتر است. اگر بمیرید و یا کشته (شهید) شوید به سوی خدا باز می گردید. در حقیقت مرگ پایان راه نیست. بلکه آغاز راهی است که بدان به جهان های دیگر منتقل می شوید؛ و این جهان با همه عظمتش تنها مقدمه ای برای جهان های گسترده تر و فراخ تر، جاودانی و ابدی است. و به سخنی دیگر مرگ نه تنها موجب نمی شود تا زندگی، پوچ و بیهوده جلوه کند، بلکه به زندگی این جهانی معنا و مفهوم می بخشد و از کارکردهای مرگ می توان معنا بخشی به زندگی دنیایی دانست؛ چون مرگ است که آفرینش هستی را از بیهودگی خارج می سازد و بدان جهت، معنا و مفهوم می بخشد.
ب ) علل ترس از مرگ و جسد انسان
بی گمان واکنش طبیعی انسان در برابر ناشناخته ای چون مرگ، ترس و هراس است. ریشه ترس را می توان در این جست که مرگ را پایان، فنا و نیستی تصور می کنند و انسان به طور طبیعی و ذاتی گرایش به بقا و جاودانگی دارد و از نیستی و نابودی می گریزد.
بنابراین وحشت و هراس انسان از فنا و نیستی، امری طبیعی و واکنشی عادی است. لذا از «مرگ» و «میت» به جهت آن که در باورش پایان کار و عامل نیستی و نابودی اوست، می هراسد از آن می گریزد. بسیاری از مردم مرگ را به معنای فنا و نیستی تفسیر می کنند، و بدیهی است که انسان از فنا و نیستی وحشت و هراس دارد. اگر انسان مرگ را به این معنا تفسیر کند، به طور یقین از مرگ و جسد گریزان خواهد بود و همین امر عاملی برای اضطراب و عدم آرامش او در طول زندگی خواهد بود و حتی در بهترین حالات زندگی و در اوج پیروزی و سعادت دنیوی و خوشبختی، اندیشه و تصور این مطلب که روزی این زندگی به پایان خواهد رسید، شهد زندگی را در کام او زهر می کند و همواره در نگرانی و اضطراب به سرمی برد و با دیدن جسد و میت احساس ترس را در خود می بیند.
ج ) درمان ترس از مرگ
1. اصلاح نگرش نسبت به مرگ: از دیدگاه همه ادیان الهى – از جمله دین مبین اسلام – مرگ نابودى نیست. قرآن این تفّکر را که انسان با مرگ نابود مى شود، به شدت رد مى کند و آن را ناشى از جهل مى داند! قرآن کلمه «توفّى» – که به معناى «بازستاندن کامل» است – در مورد مرگ به کار مى برد، یعنى، که انسان علاوه بر این بعد جسمانى، واقعیت دیگرى دارد که هنگام مرگ، خداوند این واقعیت را پس مى گیرد. اعتقاد به این حقیقت قرآنى، گرایش ذاتى انسان به بقا را در معرض خطر قرار نمى دهد.
2. توجه به زیبایى ها و جلوه هاى زندگى پس از مرگ: انسان ها علاقه مند به زیبایى ها، راحتى ها و دلبستگى هاى میان فردى هستند و فکر مى کنند مرگ بر همه این امور خوشایند خط بطلان مى کشد؛ اما آموزه هاى دینى افراد را به این حقیقت متوجه مى سازد که زیبایى ها و دلبستگى هاى این دنیا، قابل مقایسه با جلوه هاى زیباى زندگى بعد از مرگ نیست و زندگى دنیا در برابر حیات اخروى، بسیار محدود و زود گذر است.
قرآن در این باره مى فرماید: «وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ» عنکبوت (29)، آیه 64. «زندگى دنیا چیزى جز بازى و سرگرمى نیست و زندگى واقعى در سراى دیگر است. (اقتباس از ام رابین دیماتئو، روان شناس سلامت، ترجمه سید مهدى موسوى اصل و همکاران، ج 2، انتشارات سمت، چاپ اول، زمستان 1378.)
3. رضایت به مقدرات الهى: این امر باعث مى شود که فرد هنگام مرگ، کمتر دچار برخى تجارب ناخوشایند روانى و بیمار گونه گردد. در فرهنگ غرب، به انسان و آزادى او اصالت داده و در همه جنبه هاى زندگى به او اختیار تام مى دهند و در واقع او را مالک اصل خود مى دانند؛ ولى در دیدگاه اسلام، انسان کامل، بنده خدا و مملوک او است و کمال انسان در بندگى و اطاعت از خداوند است. این بندگى با احساس محبت نسبت به خداوند همراه است. خداوند نیز هنگامى که خطابى محبت آمیز به انسان ها دارد، آنان را با عنوان «بندگان من» مى خواند و مى فرماید:
«یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ. ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً. فَادْخُلِی فِی عِبادِی. وَ ادْخُلِی جَنَّتِی» فجر (89)، آیات 27 – 30. «اى نفس هاى مطمئن و آرام به سوى پروردگار خویش باز گردید، در حالى که خداوند از شما راضى و شما نیز از خداوند راضى هستید، وارد بندگان من شوید، وارد بهشت من شوید».
اگر این اعتقاد براى انسان درونى شود، در مقابل مرگ حالت تسلیم و رضا در پیش مى گیرد و نگرانى از وجودش رخت مى بندند. البته رضایت نسبت به مرگ، بدین معنا نیست که انسان بدون جهت و با دست خود، خویشتن را به کام مرگ بیندازد! قرآن در این زمینه مى فرماید: «لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ» بقره (2)، آیه 195؛ «خود را با دست خویش به وادى هلاکت نیفکنید».
تعالیم اسلامى سعى دارد حالت رضا را در انسان تقویت کند. بشارت خداوند به شکیبایانى است که در هنگام بروز حوادث، ناگوار مى گوید: «ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مى گردیم» بقره (2)، آیه 156. و روایات اسلامى مرگ را رحمتى از جانب خداوند براى بندگان مؤمن مى دانند و مى کوشند که در افراد نگرش مثبت نسبت به مرگ ایجاد کنند.
امام صادق ( علیه السلام ) می فرماید : یاد مرگ خواهش های نفس را می میراند و رویشگاه های غفلت را ریشه کن می کند و دل را با وعده های خدا نیرو می بخشد و طبع را نازک می سازد و پرچم های هوس را درهم می شکند و آتش آزمندی را خاموش می سازد و دنیا را در نظر کوچک می کند بطور مسلم چنین کسی با چنین اعمالی مرگی راحت خواهد داشت
4. توجه به عمومیّت مرگ: انسان باید به این واقعیت توجه کند که مرگ یک سنت و قانون قطعى و خلل ناپذیر حاکم بر نظام آفرینش است و همه موجودات – به جز خالق یکتا – با چنین پدیده اى مواجه مى شوند؛ چنان که قرآن در این باره مى فرماید: «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ» آل عمران (3)، آیه 185 ؛ «هر نفس طعم مرگ را مى چشد». خود این فکر موجب تسکین مى شود.
5. یاد مرگ: در فرهنگ اسلامى توصیه شده که مسلمانان نباید از مرگ غافل باشند.
پیامبر(ص) مى فرماید: «اکیس الناس من کان اشدّ ذکرأ للموت» (بحار الانوار، ج 6، ص 130 )؛ «زیرک ترین مردم کسى است که بیشتر به یاد مرگ باشد».
این امر باعث مى شود انسان خودش را آماده مرگ کند و براى به دست آوردن این آمادگى، از محرمات بپرهیزد. وقتى فرد مرگ خود را از قبل تصور و پیش بینى کند، با فراهم آوردن شرایط و فضاى روانى مناسب، خود را آماده مواجهه با آن مى کند و از تنیدگى او کاسته مى شود و با این پدیده سازگارى بهترى خواهد داشت همان.
مرگ عبارت است از نوشیدن عصاره ی حیات که برای مؤمنان بسیار گوارا لذت بخش و نشاط آور است و برای کافران رنج آور و اسف بار و اندوهناک . اما جریان مردن مؤمنان به این وضع است که هنگام مرگ آنان فرشتگان الهی نازل و پیامبر و پیشوایان معصوم ( علیهم السلام ) برای اینان متمثل می شوند و به آنان می گویند : ما دوستان شما در دنیا و آخرت خواهیم بود و هیچ خوف و ترسی نداشته باشید ؛ نوید باد شما را به بهشت که هر آنچه خواستید در آن است …. اما جریان مردن کافران به این وضع است که شربت مرگ برای آنان سخت ناگوار تلخ و استقبال فرشتگان عذاب از آنها با گرزهای آتشین است.
خداوند برای اینکه انسان بتواندحفظ ذات نماید، قوه ترس و گریز را در سرشت او نهاده است، حال وقتی این قوه با عدم شناخت درست ما از چیزی ترکیب می شود منجر می شود به اینکه ما از آن چیز بترسیم و از او دوری کنیم و بگریزیم، در واقع علت ترس از میت به ترس از مرگ باز می گردد، و علت ترس از مرگ هم به عدم شناخت درست انسان از واقعیت مرگ بر می گردد.
از این رو بهتر است در مورد مرگ و ترس برآمده از آن صحبت کنیم تا در پرتو آن روشن گردد که چرا انسان ها از جسد می ترسند. شاید گمان می کنند اگر با مرده ای در اتاقی تنها گردند، گرد مرگ دامن او را نیز می گیرد.
پدیدۀ مرگ همواره یکی از دغدغه های اصلی انسان در این کره خاکی است. اینکه مرگ پایان حیات است یا آغاز حیاتی جدید، همواره ذهن انسان را به خود مشغول ساخته و او را به تفکر و تأمل واداشته است. انسان هر چه از مرگ اطلاعات ناقص داشته باشد، از جسد انسان دفن نشده هم می ترسد.
الف ) مرگ و میّت از دیدگاه قرآن
آن چه از قرآن بر می آید آن است که مرگ یک أمر عدمی و به معنای فنا و نیستی نیست. بلکه یک امر وجودی است. یک انتقال و عبور از جهان به جهان دیگر است، از این رو بسیاری از آیات قرآن از مرگ به توفی تعبیر کرده اند که به معنای بازگرفتن و دریافت روح از تن است.
خداوند در بیان این امر وجودی می فرماید: «الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ»(1) همانکه مرگ و زندگى را پدید آورد تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکارترید و اوست ارجمند آمرزنده. در این جا خداوند، مرگ را همانند زندگی یک آفریده از آفریده های خویش بیان می دارد. چون اگر مرگ امری عدمی بود مخلوق و آفریده به شمار نمی آمد از مخلوقات هیچ گاه جز به «امور وجودی» تعلق نمی گیرد.
به هر حال مرگ از مخلوقات و امر وجودی و دریچه ای است به سوی زندگی دیگر، در سطحی بسیار وسیع تر و آمیخته با ابدیت؛ خداوند می فرماید: «وَلَئِن قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللّهِ وَرَحْمَةٌ خَیْرٌ مِّمَّا یَجْمَعُونَ»(2) و اگر در راه خدا کشته شوید یا بمیرید قطعا آمرزش خدا و رحمت او از آنچه جمع مى کنند بهتر است. اگر بمیرید و یا کشته (شهید) شوید به سوی خدا باز می گردید. در حقیقت مرگ پایان راه نیست. بلکه آغاز راهی است که بدان به جهان های دیگر منتقل می شوید؛ و این جهان با همه عظمتش تنها مقدمه ای برای جهان های گسترده تر و فراخ تر، جاودانی و ابدی است. و به سخنی دیگر مرگ نه تنها موجب نمی شود تا زندگی، پوچ و بیهوده جلوه کند، بلکه به زندگی این جهانی معنا و مفهوم می بخشد و از کارکردهای مرگ می توان معنا بخشی به زندگی دنیایی دانست؛ چون مرگ است که آفرینش هستی را از بیهودگی خارج می سازد و بدان جهت، معنا و مفهوم می بخشد.
ب ) علل ترس از مرگ و جسد انسان
بی گمان واکنش طبیعی انسان در برابر ناشناخته ای چون مرگ، ترس و هراس است. ریشه ترس را می توان در این جست که مرگ را پایان، فنا و نیستی تصور می کنند و انسان به طور طبیعی و ذاتی گرایش به بقا و جاودانگی دارد و از نیستی و نابودی می گریزد.
بنابراین وحشت و هراس انسان از فنا و نیستی، امری طبیعی و واکنشی عادی است. لذا از «مرگ» و «میت» به جهت آن که در باورش پایان کار و عامل نیستی و نابودی اوست، می هراسد از آن می گریزد. بسیاری از مردم مرگ را به معنای فنا و نیستی تفسیر می کنند، و بدیهی است که انسان از فنا و نیستی وحشت و هراس دارد. اگر انسان مرگ را به این معنا تفسیر کند، به طور یقین از مرگ و جسد گریزان خواهد بود و همین امر عاملی برای اضطراب و عدم آرامش او در طول زندگی خواهد بود و حتی در بهترین حالات زندگی و در اوج پیروزی و سعادت دنیوی و خوشبختی، اندیشه و تصور این مطلب که روزی این زندگی به پایان خواهد رسید، شهد زندگی را در کام او زهر می کند و همواره در نگرانی و اضطراب به سرمی برد و با دیدن جسد و میت احساس ترس را در خود می بیند.
ج ) درمان ترس از مرگ
1. اصلاح نگرش نسبت به مرگ: از دیدگاه همه ادیان الهى – از جمله دین مبین اسلام – مرگ نابودى نیست. قرآن این تفّکر را که انسان با مرگ نابود مى شود، به شدت رد مى کند و آن را ناشى از جهل مى داند! قرآن کلمه «توفّى» – که به معناى «بازستاندن کامل» است – در مورد مرگ به کار مى برد، یعنى، که انسان علاوه بر این بعد جسمانى، واقعیت دیگرى دارد که هنگام مرگ، خداوند این واقعیت را پس مى گیرد. اعتقاد به این حقیقت قرآنى، گرایش ذاتى انسان به بقا را در معرض خطر قرار نمى دهد.
2. توجه به زیبایى ها و جلوه هاى زندگى پس از مرگ: انسان ها علاقه مند به زیبایى ها، راحتى ها و دلبستگى هاى میان فردى هستند و فکر مى کنند مرگ بر همه این امور خوشایند خط بطلان مى کشد؛ اما آموزه هاى دینى افراد را به این حقیقت متوجه مى سازد که زیبایى ها و دلبستگى هاى این دنیا، قابل مقایسه با جلوه هاى زیباى زندگى بعد از مرگ نیست و زندگى دنیا در برابر حیات اخروى، بسیار محدود و زود گذر است.
قرآن در این باره مى فرماید: «وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ» عنکبوت (29)، آیه 64. «زندگى دنیا چیزى جز بازى و سرگرمى نیست و زندگى واقعى در سراى دیگر است. (اقتباس از ام رابین دیماتئو، روان شناس سلامت، ترجمه سید مهدى موسوى اصل و همکاران، ج 2، انتشارات سمت، چاپ اول، زمستان 1378.)
3. رضایت به مقدرات الهى: این امر باعث مى شود که فرد هنگام مرگ، کمتر دچار برخى تجارب ناخوشایند روانى و بیمار گونه گردد. در فرهنگ غرب، به انسان و آزادى او اصالت داده و در همه جنبه هاى زندگى به او اختیار تام مى دهند و در واقع او را مالک اصل خود مى دانند؛ ولى در دیدگاه اسلام، انسان کامل، بنده خدا و مملوک او است و کمال انسان در بندگى و اطاعت از خداوند است. این بندگى با احساس محبت نسبت به خداوند همراه است. خداوند نیز هنگامى که خطابى محبت آمیز به انسان ها دارد، آنان را با عنوان «بندگان من» مى خواند و مى فرماید:
«یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ. ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً. فَادْخُلِی فِی عِبادِی. وَ ادْخُلِی جَنَّتِی» فجر (89)، آیات 27 – 30. «اى نفس هاى مطمئن و آرام به سوى پروردگار خویش باز گردید، در حالى که خداوند از شما راضى و شما نیز از خداوند راضى هستید، وارد بندگان من شوید، وارد بهشت من شوید».
اگر این اعتقاد براى انسان درونى شود، در مقابل مرگ حالت تسلیم و رضا در پیش مى گیرد و نگرانى از وجودش رخت مى بندند. البته رضایت نسبت به مرگ، بدین معنا نیست که انسان بدون جهت و با دست خود، خویشتن را به کام مرگ بیندازد! قرآن در این زمینه مى فرماید: «لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ» بقره (2)، آیه 195؛ «خود را با دست خویش به وادى هلاکت نیفکنید».
تعالیم اسلامى سعى دارد حالت رضا را در انسان تقویت کند. بشارت خداوند به شکیبایانى است که در هنگام بروز حوادث، ناگوار مى گوید: «ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مى گردیم» بقره (2)، آیه 156. و روایات اسلامى مرگ را رحمتى از جانب خداوند براى بندگان مؤمن مى دانند و مى کوشند که در افراد نگرش مثبت نسبت به مرگ ایجاد کنند.
امام صادق ( علیه السلام ) می فرماید : یاد مرگ خواهش های نفس را می میراند و رویشگاه های غفلت را ریشه کن می کند و دل را با وعده های خدا نیرو می بخشد و طبع را نازک می سازد و پرچم های هوس را درهم می شکند و آتش آزمندی را خاموش می سازد و دنیا را در نظر کوچک می کند بطور مسلم چنین کسی با چنین اعمالی مرگی راحت خواهد داشت
4. توجه به عمومیّت مرگ: انسان باید به این واقعیت توجه کند که مرگ یک سنت و قانون قطعى و خلل ناپذیر حاکم بر نظام آفرینش است و همه موجودات – به جز خالق یکتا – با چنین پدیده اى مواجه مى شوند؛ چنان که قرآن در این باره مى فرماید: «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ» آل عمران (3)، آیه 185 ؛ «هر نفس طعم مرگ را مى چشد». خود این فکر موجب تسکین مى شود.
5. یاد مرگ: در فرهنگ اسلامى توصیه شده که مسلمانان نباید از مرگ غافل باشند.
پیامبر(ص) مى فرماید: «اکیس الناس من کان اشدّ ذکرأ للموت» (بحار الانوار، ج 6، ص 130 )؛ «زیرک ترین مردم کسى است که بیشتر به یاد مرگ باشد».
این امر باعث مى شود انسان خودش را آماده مرگ کند و براى به دست آوردن این آمادگى، از محرمات بپرهیزد. وقتى فرد مرگ خود را از قبل تصور و پیش بینى کند، با فراهم آوردن شرایط و فضاى روانى مناسب، خود را آماده مواجهه با آن مى کند و از تنیدگى او کاسته مى شود و با این پدیده سازگارى بهترى خواهد داشت همان.
مرگ عبارت است از نوشیدن عصاره ی حیات که برای مؤمنان بسیار گوارا لذت بخش و نشاط آور است و برای کافران رنج آور و اسف بار و اندوهناک . اما جریان مردن مؤمنان به این وضع است که هنگام مرگ آنان فرشتگان الهی نازل و پیامبر و پیشوایان معصوم ( علیهم السلام ) برای اینان متمثل می شوند و به آنان می گویند : ما دوستان شما در دنیا و آخرت خواهیم بود و هیچ خوف و ترسی نداشته باشید ؛ نوید باد شما را به بهشت که هر آنچه خواستید در آن است …. اما جریان مردن کافران به این وضع است که شربت مرگ برای آنان سخت ناگوار تلخ و استقبال فرشتگان عذاب از آنها با گرزهای آتشین است.