طلسمات

خانه » همه » مذهبی » تطبیق کتاب حماسه حسینی شهیدمطهری با مقتل ابومخنف

تطبیق کتاب حماسه حسینی شهیدمطهری با مقتل ابومخنف


تطبیق کتاب حماسه حسینی شهیدمطهری با مقتل ابومخنف

۱۳۹۶/۰۹/۱۶


۱۱۴۳ بازدید

در کتاب حماسه حسینی جلد۱صفحه ۶۸ چاپ هفتادونهم آبانماه ۱۳۹۲پاراگراف دوم این چنین خواندم که اربعین می رسد.همه مردم این روضه را گوش می کنند که اسرا از شام که برمی گشتند آمدند به کربلا ودر آنجا با جابر ملاقات کردند امام زین العابدین با جابر ملاقات کرد در صورتی که این مطلب جز در کتاب لهوف که آن هم خود سیدبن طاوس در کتابهای دیگرش آن را تکذیب کرده ولا اقل تایید نکرده است .درهیچ کتابی نیست وهیچ دلیل عقلی هم قبول نمی کند ولی مگرمی شود این را از مردم گرفت در اربعین تنهاموضوعی که مطرح است موضوع زیارت امام حسین است چون اولین زائرش جابر بوده است ودراین روز زیارت امام حسین سنت شده است اربعین جز موضوع زیارت امام حسین هیچ چیز دیگری نداردموضوع تجدیدعزای اهل بیت نیست .موضوع آمدن اهل بیت به کربلا نیست اصلا راه شام از کربلا نیست راه شام به مدینه از خود شام جدا می شود و…
حال سو ال ها اینست ۱- آیا اصلا اهل بیت امام حسین (ع)در روز اربعین سال اول به کربلا رسیداند یا خیر ؟؟
۲- آیا کتاب لهوف کتاب معتبری هست یانه و اگر هست چرا به قول شهید مطهری خود سیدبن طاووس در کتابهای دیگرش موضوع اسرا شام را تکذیب ویا لا اقل تایید نمی کند پس چرا در لهوف آورده شده؟؟؟
۳- من معمولا بیشتر کتابهای شهید مطهری را مطالعه کرده ام وبقول امام خمینی (ره) (مطهری که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بود او با قلمی روان وفکری توانا در تحلیل مسائل اسلامی وتوضیح حقایق فلسفی با زبان مردم بی قلق واضطراب به تعلیم وتربیت جامعه پرداخت . آثار قلم وزبان او بی استثنا آموزنده و روانبخش است شهید مطهری که به قول آیت اله سبحانی و خود ایشان در حد مرگ مطالعه وتحقیق می کرده و بعد مطالب را با محتوای اسلام تطبیق داده و آن را به جامعه عرضه می کند مکر می شود اشتباه کنند و بگویند اصلا موضوع آمدن اهل بیت به کربلا نیست اصلا راه شام از کربلا نیست و…
خواهشمندم این موضوع را با استنا به کتب تاریخی معتبر با ذکر منبع وصفحه و…بیشتر ومفصل توضیح دهید .

الف)در این زمینه دو دیدگاه (موافق حضور اهل بیت در کربلا و مخالف )وجود دارد که به نظر اعتبار دلیل موافقین بیشتر می باشد که به اختصار بیان می کنیم.برخی از اندیشمندان مانند ابوریحان بیرونی،مستوفی هّرّوِی و شیخ بهایی تصریح کرده اند که حضور اهل بیت در کربلا در روز بیستم صفر بوده است.افزون بر این،قرائن و شواهد دیگری برای اثبات این امر است که می توان به آنها استناد کرد؛ از جمله :1-الحاق سر امام علیه السلام به بدنش توسط امام سجاد علیه السلام در روز اربعین2-وجه استحباب زیارت اربعین3-محل دفن سر مطهر امام
در رابط به الحاق سر امام به بدن باید گفت این مسأله از ماجرای بازگشت اهل بیت به کربلا جدا نیست و به نا بر قول مشهور این کار به دست امام سجاد علیه السلام صورت گرفته است.چنانکه شیخ صدوق و ابن فتال نیشابوری به این موضوع تصریح کرده اند(شیخ صدوق،الامالی،مجلس31،ص231) در منابع تاریخی هم هیچ گزارشی در دست نیست که نشان دهد امام سجاد علیه السلام در زمان دیگری به کربلا آمده باشد.بنابراین حضور اهل بیت بر سر مزار امام نیز باید در روز اربعین اتفاق افتاده باشد.
درباره استحباب زیارت اربعین،دو روایت در دست است:یکی تعلیم زیارت اربعین به صفوان بن مهران جمّال توسط امام صادق علیه السلام و دیگری روایت امام عسکری علیه السلام است که زیارت اربعین را، یکی از نشانه های مؤمن بیان می کند.با توجه به اهمیت زیارت اربعین نزد امامان شیعه ،آیا سبب استحباب آن می تواند تنها حضور یک صحابی بر سر قبر امام درروز اربعین باشد؟ به نظر می رسد در این روزباید اتفاق مهم دیگری نیز رخ داده باشد.بنابراین الحاق سر مطهر امام به بدن و حضور اهل بیت،که در میان آنان امام معصوم یعنی امام سجاد علیه السلام حضور داشت،می تواند وجه استحباب زیارت اربعین را توجیه کند؛چنانکه بر اساس گزارش ابن شهر آشوب،شیخ طوسی نیز این وجه توصیه امامان به زیارت اربعین را ،الحاق سر امام به بدن دانسته اند(ابن شهرآشوب ،مناقب آل ابی طالب،ج4،ص85) و مجلسی نیز با استناد به قول مشهور،یکی از وجوه احتمالی در استحباب زیارت اربعین را همین امر بیان کرده است.(مجلسی،بحارالانوار،ج98،ص334)
جهت مطالعه بیشتر می توانید مراجعه کنید به:تاریخ قیام و مقتل جامع سید الشهدا،ج2،گروهی از تاریخ پژوهان،ص279
ب)مقتل‌الحسین (ع) ابومِخْنَف لوط بن‌یحیی بن‌سعید بن‌مِخْنَف بن‌سُلَیْم اَزْدی غامدی (م 157 ق).( یاقوت حمّوی، معجم الادباء، ج17، ص41؛ محمّد بن‌شاکر کتبی (764 ق)، فَواتُ الْوَفَیات، ج2، ص 175.)«ابومِخْنَف لوط بن‌یحیی اَزْدی کوفی» مقتل ‌نویس قرن دوّم است که با تدوین کتاب «مقتل‌الحسین نام خود را به عنوان مشهورترین و از قدیمی ترین مقتل نویسان در تاریخ ثبت کرد. وی هرچند در خانواده ای با پیشینه شیعی (به معنای تشیّع سیاسی و دوستدار اهل‌بیت‰) رشد و نمو کرده، امّا تشیّع خود او ثابت نشده است. نجاشی ـ رجالی شهیر شیعی ـ در اثر رجالی خود، از وی با عنوان «شیخ اصحاب الاخبار بالکوفة و وَجْهُهُم» ؛ استاد و چهرة بزرگ اصحاب اخبار در کوفه (و نه شیخ اصحابنا) یاد می کند که دلالتی بر تشیّع وی ندارد.( نجاشی، رجال‌النجاشی، ص 320، شمارة 875.) برخی از محققان، قرینة دیگری بر عدم تشیّع او (به معنای تشیّع اعتقادی) بیان کرده اند، و آن این که رجالیان غیر شیعی او را متهم به «رافضی بودن» نکرده اند، شیوه ای که درباره شیعیان اعتقادی معمولاً توسط ایشان به کار گرفته می شود.( ر.ک: وَقْعَةُ الطَّف (مقتل ابی مخنف)، با مقدمه و تحقیق محمدهادی یوسفی غروی، ص 19) چنان که ابن‌ابی‌الحدید نیز تصریح به عدم تشیّع او کرده است.( ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 147. ) برخی دیگر از رجالیان، معتقد به تشیّع او هستند و اتهام تشیّع به او توسط رجالیان اهل سنّت را دلیل این امر دانسته اند.( عبدالله مامقانی، تنقیح المقال، ج 2، شماره 9992.) به هر حال، با صرف نظر از مذهب او، با توجّه به مدح وی توسط نجاشی با این جمله: «و کان یسکن الی ما یرویه»؛ آنچه را نقل می کرد، مورد اعتماد و پذیرش بود، وثاقت او قابل اثبات است.( نجاشی، رجال‌النجاشی، ص320، شمارة 875)ابومِخْنَف، صاحب آثار متعدّدی بوده که غالب آنها تک نگاری های مربوط به حوادث مهم قرن اوّل و دوّم است. در میان این آثار، کتاب «مقتل الحسین ـ ع ـ» او به لحاظ ویژگی های ذیل، از جایگاه خاصی برخوردار شده است: 1. اهمیّت موضوع؛ چرا که جریان کربلا ـ به ویژه نزد شیعیان ـ همواره در قیاس با دیگر حوادث، موقعیّت خاص داشته است. 2. قرب زمانی مؤلف و تألیف به حادثه؛ چرا که أبومِخْنَف، روایات این کتاب را گاه از شاهدان عینی و گاه به یک یا دو واسطه نقل کرده که نسبت به مقاتل تدوین شده در ادوار بعد، امتیازی ویژه است. 3. توجّه مورّخان بعدی ـ اعم از شیعه و سنّی ـ به این اثر، و نقل تمام یا غالب روایات آن، از جمله توسط شاگردش، هِشام بن‌محمد بن‌سائب کلبی (م 204 یا 206 ق) و سپس محمّد بن‌جَریر طبری (م 310 ق)، ابوالفرج اصفهانی (م 356 ق)، شیخ مفید (م 413 ق) و سبط ابن‌جوزی (م 654 ق). 4. جایگاه مؤلف، که به تعبیر نجاشی، «شیخ اصحاب الاخبار بالکوفة» بوده و در تألیف تک نگاری های تاریخی ید طولانی داشته است.اما این که ابومِخْنَف در چه زمانی به نگارش این مقتل پرداخته است، برخی از قرائن حاکی از آن است که او این مقتل را در دهة سوّم قرن دوّم نگاشته است، چنان که وی در خبر ورود مسلم بن‌عقیل در کوفه به خانة مختار بن‌ابوعبیدة ثقفی می گوید که هم اکنون این خانه، خانة مسلم بن‌‌مُسَیِّب خوانده می شود(طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص 355) و مسلم بن‌مُسَیِّب در سال 128 عامل یوسف بن‌عمر بر شیراز بوده است.( طبری، تاریخ الامم و الملوک ، ج 6، ص 39) هم چنین یعقوبی می نویسد: پس از شهادت زید بن‌علی در سال 121، شیعیان خراسان (یعنی عباسیان و علویانی که مخالف بنی اُمَیَّه بودند) به جنب و جوش آمده و پیروان بسیاری را پیدا نموده، و ظلم‌های بنی‌اُمَیّه و ستم هایی که بر خاندان پیامبرˆشده بود، برای مردم بازگو کردند و یکی از کارهایی که صورت گرفت، تدریس و مباحثة کتاب های ملاحم بود.( یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج2، ص 326) البتّه مقصود از این نوع کتاب ها، کتاب هایی در موضوع جنگ ها و نبردهای مسلمانان بود که از مصادیق بارز آن، مقاتل و به ویژه مقتل امام حسین ـ ع ـ به شمار می رفت. به نظر می رسد این همان زمانی است که ابومِخْنَف شرایط را برای نگارش مقتل امام حسین ـ ع ـ† مناسب دیده و چنان که برخی از محققان گفته اند، تشویق و ترغیب ابومِخْنَف توسط برخی از داعیان عباسی که در پی ترویج مثالب و مفاسد و جنایات بنی اُمَیّه بوده اند و نیز ضعف و افول دولت بنی اُمَیّه که شرایط مناسبی را برای بیان ستم های آنان بر اهل‌بیت پیامبر ـ ص ـ فراهم ساخته بود، سبب شده که او اقدام به جمع‌آوری اخبار واقعة عاشورا و نگارش این مقتل کند.( وَقْعَةُ الطَّف، تحقیق محمدهادی یوسفی غروی، ص 17) بنابراین می توان گفت که مقتل ابومِخْنَف تقریبا هم زمان با مقتل جابر بن‌یزید جُعُفِی نگاشته شده است. متأسفانه این مقتل به مرور زمان مفقود شده است و اگر گزارش هایی از آن در منابعی هم چون تاریخ طبری، مقاتل‌الطالبیین ابوالفرج اصفهانی، ارشاد شیخ مفید و تذکرة‌الخواص سبط ابن‌جوزی منعکس نمی شد، از این مقتل نیز امروزه ـ هم چون بسیاری دیگرـ جز نامی باقی نبود. البته ممکن است علّت عمدة از بین رفتن چنین مقتلی، اقدام هِشام بن‌محمد شاگرد ابومِخْنَف در انعکاس تمام یا حداقل بیشتر اخبار مقتل استادش در کتاب مقتل‌الحسین خود باشد، که این امر سبب به فراموشی سپرده شدن تدریجی مقتل ابومِخْنَف نزد مورّخان و مقتل نویسان قرون بعدی شده است. گزارش های ابومِخْنَف در گذر زمان نکتة دیگر در این باره آن که تا حافظة تاریخ به خاطر دارد، هر امر و کار ارزشمندی، در طول زمان، دچار صدمات و آسیب هایی شده است. مقتل ابومِخْنَف نیز به سبب اعتبار و قدمت آن، از این آسیب مصون نمانده است، از این رو از قرن ششم به بعد، برخی از اخبار و نوشته ها در بارة حادثة عاشورا که از اعتبار چندانی برخوردار نبوده است و سازندگان آنها خواسته اند به هر قیمتی به خوانندگان شان بقبولانند، به ابومِخْنَف نسبت داده اند(برای نمونه می توان به دو گزارشی که ابن‌شهراشوب دربارة حوادث روز عاشورا، به نقل از ابومخنف و او نیز از فرد مجهولی به نام جلودی نقل کرده است، اشاره کرد (مناقب آل‌ابی طالب، ج4، ص65ـ 66) که ضمن عجیب بودن دو گزارش یاد شده، در تاریخ طبری و مَقاتل‌الطالبیین و ارشاد شیخ مفید وجود ندارد.) و این امر تا بدانجا پیش رفته است که در قرون اخیر به سبب فقدان اصل کتاب مقتل‌الحسین ابومِخْنَف، کتابی با همان عنوان مقتل‌الحسین ـ ع ـ، به ابومِخْنَف نسبت داده شده است که تفاوت های فاحشی بین آن و گزارش های ابومِخْنَف در آثار فوق الذکر وجود دارد. افزون بر این، اثر یاد شده مشتمل بر اغلاط فاحشی است.( وَقْعَةُ الطَّف، تحقیق محمدهادی یوسفی غروی، مقدمه، ص 22 – 29. ) زمان نگارش چنین مقتل جعلی و محرَّفی به درستی روشن نیست، امّا برخی از محقّقان، اثر یاد شده را ساخته و پرداخته عصر صفوی دانسته اند.( سیدعلی میرشریفی، مقالة «ابومخنف و سرگذشت مقتل وی»، فصلنامة «آینة پژوهش»، شمارة 2، 1369 ش، ص34؛ سیدحسن امین، مستدرکات أعیان‌الشیعة، ج6، ص255) این اثر گویا برای نخستین بار، در سال 1275 قمری به خط محمدرضا خوانساری در تهران به ضمیمة ملهوف و مهیج الاحزان چاپ سنگی شده است.( میرشریفی، ابومخنف و سرگذشت مقتل وی، فصلنامة «آینة پژوهش»، شمارة2، 1369ش، ص 38؛ سیدحسن امین، مستدرکات أعیان‌الشیعة، ج6، ص257) هم چنین تا آن جا که اطلاع داریم، اثر یاد شده یک بار به اردو و دوبار به فارسی ترجمه شده است. یکی در سال 1332 به قلم محمدطاهر بن‌محمدباقر موسوی دزفولی و همراه با کتاب «أخْذُ الثّار فی احوال المُختار» ـ که این اثر نیز منسوب به ابومِخْنَف است ـ در240 صفحه و بار دوّم در سال 1405 قمری با عنوان «به ضمیمة کتاب «أخْذُ الثّار فی احوال المُختار» در 317 صفحه.( میرشریفی، ابومخنف و سرگذشت مقتل وی، فصلنامة «آینة پژوهش»، شمارة2، 1369ش، ص36؛ سیدحسن امین، مستدرکات أعیان‌الشیعة، ج6، ص 256. ) در سال های اخیر، اقداماتی در جهت بازسازی آثار ابومِخْنَف صورت گرفته است که از جمله می توان به احیای مقتل وی توسط یکی از محققان معاصر، با عنوان« وقعة الطَّف» بر اساس گزارش های موجود از مقتل‌الحسین ابومِخْنَف در کتاب های یاد شده، اشاره کرد. هم‌چنین پیش از وی، محقّق دیگری اخبار ابومِخْنَف دربارة قیام عاشورا و حوادث پس از آن، از جمله قیام توّابین و مختار را از تاریخ طبری استخراج کرده (این مقتل به همّت محقق محترم، استاد محمدهادی یوسفی غروی از منابع اولیّه جمع آوری و تحقیق شده و توسط مرکز انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین چاپ شده است. هم چنین چاپ جدید آن با اضافات و اصلاحات در سال 1385 توسط انتشارات مجمع جهانی اهل‌بیت‰منتشر شده است) و با افزودن تعلیقاتی بر آن، به غلط بر تمام آن، «مقتل‌الحسین ـ ع ـ» ابومِخْنَف، نام نهاده است. افزون بر این، محقّق یاد شده برخی از اخبار هِشام از راویانی مانند ابوهُذَیْل، عمرو بن‌شمر، محمّد بن‌سائب (پدر هشام)، عَوَانَة بن‌حکم و … را در لابلای اخبار ابومِخْنَف آورده است.( میرشریفی، ابومخنف و سرگذشت مقتل وی، فصلنامة «آینة پژوهش»، شمارة2، 1369ش، ص 37 (برای نمونه به صفحات 22، 95، 187 ـ 189، 203، 216، 220، 228 و 231 اشاره کرده است). که از ارزش کار وی کاسته است. نکتة دیگر آن که بر اساس گزارش برخی از محقّقان معاصر، چهار نسخة خطی از مقتل‌الحسین در کتابخانة «گوثه» (شمارة 1836)، «بِرلین» (شمارة 159ـ 160)، «لیدن» (شمارة 792) و «سِنْت پِطرزبورگ» (شمارة 78 ) موجود است که هرچند برخی از مستشرقان در انتساب این نسخه‌ها به ابومِخْنَف، تردید کرده‌اند، امّا در این که این نسخه‌ها از قدمت خاصی برخوردار است، هیچ کس تردید نکرده است.( سیدحسین محمّد جعفری، تشیّع در مسیر تاریخ، ص 254ـ 255) هم چنین بنابر گزارش محقّق دیگری، میکرو فیلم نسخة خطی دیگری به نام مقتل‌الحسین ابومِخْنَف در کتابخانة امبروزیانای شهر میلان ایتالیا به شمارة 233f موجود است.( شمس‌الدّین محمّد بن‌طولون، الائمة الاثنا عشر، ص 138) که احراز قدمت آن، نیاز به بررسی دارد. این نسخه در سال 1311قمری در بمبئی(کارل بروکلمان، تاریخ الادب العربی، برگرداننده به عربی: عبدالحلیم النجار، ج 1، ص 253) و در سال 1343 قمری در نجف چاپ شده است.( فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی، برگرداننده به عربی: محمود فهمی حجازی، جلد اول، جزء دوم، ص 129) افزون بر این، بروکلمان و سزگین، شماری از نسخه های مقتل‌الحسین را معرفی کرده اند.( کارل بروکلمان، پیشین؛ فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی، برگرداننده به عربی: محمود فهمی حجازی، جلد اول، جزء دوم، ص 129) (مطالبی که ذکر شد به نقل از مقتل جامع سید الشهداء ص 60 به بعد می باشد.)
پ) شهید در لابه لای جلدهای اول و دوم، و بخش آخر جلد سوم بر کتاب شهید جاوید صالحی نجف‌آبادی ایراداتی داشته و دیدگاههای آن را رد نموده است، «حماسه حسینی» تاریخ نگاری نیست، بلکه تحلیل تاریخ است و در آن به جنبه درس آموزی و الگوگیری از قیام امام حسین علیه السلام و لزوم پیراستن آن از تحریفات تکیه و تأکید شده است.
از آنجا که استاد مطهری خود عهده دار فراهم کردن این کتاب نشده و فرصت تجدید نظر در مطالب آن را نیافته و مطالب آن را به تدریج گفته و نوشته بود، مسامحاتی در آن یافت می شود. با این وصف نکاتی جدید و ارزشمند در کتاب وجود دارد که می توان آن را در شمار کتابهای مهم قلمداد کرد .

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد