فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
خیال روی تو، چون بگذرد به گلشن چشم
دل از پی نظر آید به سوی روزن چشم
سزای تکیه گهت منظری نمیبینم
منم ز عالم و این گوشه معین چشم
بیا که لعل و گهر در نثار مقدم تو
ز گنج خانه دل میکشم به روزن چشم
سحر سرشک روانم سر خرابی داشت
گرم نه خون جگر میگرفت دامن چشم
نخست روز که دیدم رخ تو دل میگفت
اگر رسد خللی خون من به گردن چشم
به بوی مژده وصل تو تا سحر شب دوش
به راه باد نهادم چراغ روشن چشم
به مردمی که دل دردمند حافظ را
مزن به ناوک دلدوز مردم افکن چشم
شرح لغت: گنج خانهی دل: گنجینهی ضمیر.
تفسیر عرفانی:
وقتی خیالت از گلشن چشمم بگذرد، دلم برای گریستن آن به چشم میآید. مقصود او از این شعر این است که عاشقان درگاه دوست پیوسته خیال او را در سر میپرورانند، به امید وصال او شب را تا به سحر سپری میکنند، هر آنچه در گنجینهی اعمال نیک خود دارند نثار درگاه او میسازند و پیوسته در راه او اشک روان میسازند تا به دیدار او نایل گردند.
تعبیر غزل:
احساس تنهایی میکنی و پناهی نمییابی. قافیه را نباید باخت. خدا را به یاد بیاور و درد دلهای خود را با او در میان بگذار تا بار سنگینی از روی دلتان برداشته شود. سعی کن به خداوند نزدیک شوی تا رفع مشکلات برایتان سهل و آسان شود. انشاءالله.