فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
راست، چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک
بر زبان بود مرا آن چه تو را در دل بود
دل چو از پیر خرد نقل معانی میکرد
عشق میگفت به شرح آن چه بر او مشکل بود
آه از آن جور و تطاول که در این دامگه است
آه از آن سوز و نیازی که در آن محفل بود
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
دوش بر یاد حریفان به خرابات شدم
خم میدیدم خون در دل و پا در گل بود
بس بگشتم که بپرسم سبب درد فراق
مفتی عقل در این مسئله لایعقل بود
راستی خاتم فیروزه بواسحاقی
خوش درخشید، ولی دولت مستعجل بود
دیدی آن قهقهه کبک خرامان حافظ
که ز سرپنجه شاهین قضا غافل بود
شرح لغت: مستعجل: زودگذر و بدشتاب، اسم فاعل از استعجال به معنی شتاب و عجله کن.
تفسیر عرفانی:
زمانی که کوی تو قرارگاه دل من بود، یاد باد و آن روزگار که روشنی خشم من خاک درگاهت بود. مقصود او از این شعر این است که قرارگاه دل عشاق، کوی دوست است. اما همگان نمیتوانند به این ملجا امن دست یابند، چرا که دامگاه دنیا به وجود عاشقان ستم نموده و آنها را از این راه منحرف میسازد.
تعبیر غزل:
آگاه باش و بسیار احتیاط کن. کارهایت را در خفا انجام بده. از راز عشقی که داری پیش کسی صحبت مکن، زیرا اطرافیانت تو را سرزنش کرده و از تو عیب جویی خواهند نمود. گروهی با تلاش و کوشش به وصال رسیدند و به مقصود دست یافتند؛ عدهای هم آن را به تقدیر و سرنوشت وانهادند. حال ببین تو از کدام دسته ای.