فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
بیا که رایتِ منصورِ پادشاه رسید
نویدِ فتح و بشارت به مِهر و ماه رسید
جمالِ بخت ز رویِ ظفر نقاب انداخت
کمالِ عدل به فریادِ دادخواه رسید
سپهر، دور خوش اکنون کُنَد که ماه آمد
جهان به کامِ دل اکنون رسد که شاه رسید
ز قاطعانِ طریق این زمان شوند ایمن
قوافلِ دل و دانش که مَرد راه رسید
عزیزِ مصر به رغمِ برادران غیور
ز قعرِ چاه برآمد به اوجِ ماه رسید
کجاست صوفیِ دَجّالِ فِعلِ مُلِحدشکل
بگو بسوز، که مهدیِّ دین پناه رسید
صبا بگو که چهها بر سرم در این غمِ عشق
ز آتشِ دلِ سوزان و دودِ آه رسید
ز شوقِ رویِ تو شاها بدین اسیرِ فراق
همان رسید کز آتش به برگِ کاه رسید
مرو به خواب که حافظ به بارگاهِ قبول
ز وِردِ نیمْ شب و درسِ صبحگاه رسید
شرح لغت: قاطعان طریق: راهزنان /مرد راه: سالک و رهبر راه شناس و شایسته رهبری /رغم: به فتح اول و سکون دوم ناپسندی و ناخواه /ملحد شکل: به ضم اول و سکون دوم و کسر سوم فاسق روی.
تفسیر عرفانی:
ای یار بیا که پرچم پیروز شاه به مهر و ماه رسید. مقصود او از این شعر این است که همه آنان که در جستجوی آرزوی دل خود هستند، با قرار گرفتن در حضور دوست، به مراد دل خود میرسند. در حقیقت، همه آرزوهای افراد با دین دوست تحقق میپذیرد.
تعبیر غزل:
در انتظار یار خود را بیمار کردهای و بی تابی میکنی. به طور حتم او نیز دلش در گرو مهر توست. سعی کن شرایط رسیدن به خواسته ات را فراهم کنی.