خانه » همه » مذهبی » تفسیری دیگر از یک مصراعِ داستان رستم و اسفندیار

دانلود کتاب های امتحان شده

تفسیری دیگر از یک مصراعِ داستان رستم و اسفندیار

چنین داد پاسخ که من بهمنم / نبیره جهاندار رویین‌تنم
در معنی مصراع دوم استاد خالقی مطلق توضیحی نداده‌اند، ولی شارحان دیگر (استادان: حسن انوری، اسلامی نُدوشن و میرجلال‌الدین کزّازی)، همگی نوشته‌اند: نبیره به معنی فرزندزاده و نوه ولی در اینجا به معنی پسر. چنین می‌نماید شارحان با دیدن رویین‌تن در این مصراع، تردید نکرده‌اند که مراد، اسفندیار است که به رویین‌تنی نامبردار بوده است. اما مشکل اینجاست که نبیره به معنی پسر، به‌جز یک شاهد مبهم در کوش‌نامه نه در شاهنامه شاهدی دارد و نه در متون منظوم و منثور دیگر. فردوسی بارها و بارها نبیره را به معنی نواده به کار برده است، پس چگونه می‌توان فرض کرد که فقط در یک جا به معنی پسر به کار برده باشد. چنانکه نبیره در این معنی در بین اهل زبان رایج بود، مانند نسبت‌های خانوادگی دیگر، باید شواهدی از آن در متون کهن باقی می‌ماند و یا حتی به زبان فارسی امروز نیز می‌رسید. اِشکال دیگر این است که جهاندار که معمولاً صفت یا لقب پادشاهان است، در اینجا در مورد اسفندیارِ ولیعهد به کار رفته است. در همین بخشِ پادشاهی گشتاسپ بیش از چهل بار به این پادشاه، جهاندار اطلاق شده، حال آنکه فقط در دو بیت، اسفندیار با لقب جهاندار آمده است. در مورد این بیت، خوانش محتمل‌تر این است که مراد از «جهاندارِ رویین‌تن» گشتاسپ باشد. در این خوانشِ پیشنهادی، هم نبیره به معنی اصلی و متداول خود در شاهنامه و متون دیگر به کار رفته است و هم جهاندار. تنها اشکال این خوانش، لقب رویین‌تن برای گشتاسپ است. به گمان من، این لقب برای گشتاسپ چندان اشکالی پدید نمی‌آورد؛ زیرا در شاهنامه نه رویین‌تنی برای اسفندیار چندان اهمیتی دارد و نه تصریح شده است که اسفندیار حقیقتاً رویین‌تن بوده و هیچ سلاحی بدو کارگر نبوده است. رویین‌تنیِ خاصِّ اسفندیار، در منابع بیرون از شاهنامه است که اهمیتی اساسی می‌یابد. 
چنین می‌نماید که در شاهنامه رویین‌تن صفت عامی باشد به معنای قوی و نیرومند و آسیب‌ناپذیر که در مورد پهلوانان دیگر نیز به کار رفته است. برای نمونه، بیژن می‌گوید: «به جنگ اندرون گُردِ رویین‌تنم»؛ بنابر این  صفت رویین‌تن، می‌تواند در مورد گشتاسپ هم به کار رفته باشد. نکتۀ مهم دربارۀ این خوانش و معنی، این است که بنداری اصفهانی نیز مصراع را به همین صورت فهمیده است. ترجمۀ او چنین است: «أنا بهمن بن اسفندیار حافد الملک کشتاسپ»: من بهمن پسر اسفندیار نوادۀ گشتاسپ هستم». از آنجا که بنداری حدودِ دویست سال پس از فردوسی می‌زیسته، خوانش و معنای او از این مصراع، نسبت به ما که حدود هزار و صد سال پس از شاعر زندگی می‌کنیم، اهمیت بسیاری دارد و در بسیاری موارد شاید دقیق‌تر هم باشد. دو قرینۀ دیگر، این خوانش را محتمل‌تر می‌کند: یکی اینکه در بیت پیش از این بیت زال دربارۀ سوارِ تازه‌وارد چنین می‌گوید:
بر آنم که تو خویش لهراسپی/ گر از تخمۀ شاه‌گشتاسپی
بر این اساس، پاسخِ بهمن، قاعدتاً باید مناسبِ مضمون این بیت باشد که نوادۀ گشتاسپ‌شاه بودن، مناسب‌تر از پسر اسفندیار بودن است؛ گذشته از این، بهمن با انتساب به گشتاسپ‌شاه – به جای اسفندیار-  طبعاً مقام بالاتر و افتخارِ بیشتری برای خود در نظر داشته است؛ قرینۀ دوم اینکه، بجز بیت موردِ بحث در شاهنامه، هفت بار دیگر ترکیبِ اضافی «نبیره جهاندار» آمده است که درستی معنای نواده برای نبیره را در همین بیت اندکی تقویت می‌کند. در پایان تأکید می‌کنم که هیچ یک از شواهد و قرائن بالا به تنهایی بر درستی پیشنهاد ما گواهی نمی‌دهند، بلکه مجموع آنهاست که کفۀ پیشنهادِ ما را سنگین‌تر می‌کند. 
از مصراعِ موردِ بحث، خوانش دیگری نیز می‌توان در نظر داشت و آن اینکه مراد از جهاندار بازهم مانند خوانش پیشین، گشتاسپ‌شاه باشد؛ منتها، رویین‌تن به بهمن بازگردد نه گشتاسپ. به بیان دیگر جهاندار به سکون «راء» خوانده شود. یعنی: «من نوۀ گشتاسپ و رویین‌تن هستم»؛ درست مانند بیژن که می‌گوید: «به جنگ اندرون گُردِ رویین‌تنم».
ابوالفضل خطیبی

درباره admin

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد

تازه ترین ها