۱۳۹۶/۰۵/۰۲
–
۸۳۹ بازدید
تفاوت های ورع وتقوا در چیست؟
1- تقوا
تقوا از ماده «وقایه» به معنای نگهداری است و در فرهنگ قرآن و روایت، عبارت است از حفظ نفس از مخالفت اوامر و نواهی حضرت حق و در طلب رضایت او بودن.[1]درباره ی مراتب و معنای تقوا، سخن فراوان است؛ ولی در این نوشتار، به یک روایت نورانی در شرح و توضیح تقوا اکتفا می کنیم. طبق روایتی که از امام صادق(ع) حکایت شده، تقوا بر سه گونه است:
نوع اول، تقوای بالله فی الله است؛ یعنی در راه خدا و برای خدا از هر چه غیر خدا است، گذشتن. هر کس به این مرتبه رسید، به واسطه ترس از افتادن به دام حرام و شبهه، حتی از بعضی کارهای حلال نیز پرهیز می کند. این مرتبه، بالاترین مرتبه تقوا است که به آن، تقوای خاص الخاص هم می گویند.
دوم، تقوای من الله است که به معنای گذشتن از شبهه به واسطه خوف از حرام است و این، تقوای خواص می باشد.
سوم، تقوای از جهنم و عذاب است؛ یعنی به سبب ترس از عذاب و عقاب ترک حرام می کند و این، تقوای عوام الناس است.
سپس حضرت می فرماید:
تقوا و پرهیزکاری، مانند آبی است که در نهری روان باشد و این سه مرتبه تقوا، مانند درختانی هستند که بر لب آن نهر، غرس شده باشند که به قدر لطافت و ظرفیت خود، از آن نهر آب استفاده می کنند و خلق هم از این درختان به طور مختلف بهره مند می شوند.[2]2- ورع
ورع، عبارت است از نگهداری کامل و حفظ نفس در آخرین مرتبه و در عین حال، هراسان بودن از لغزش، یا سخت گیری بر نفس است برای تعظیم حق.[3]امام خمینی1درباره مراتب ورع می نویسند:
ورع عامه، اجتناب از کبائر است و ورع خاصه، اجتناب از مشتبهات است برای خوف وقوع در محرمات. ورع اهل زهد، اجتناب از مباحات است، برای احتراز از وزر آن، و ورع اهل سلوک، ترک نظر به دنیاست برای وصول به مقامات، و ورع مجذوبین، ترک مقامات است برای وصول به باب الله وشهود جمال الله و ورع اولیا، اجتناب از توجه به غایت است..[4] خلاصه: در واقع ورع مرحله ای بالاتر از تقواست و حالتی از حذر است که در انسان شکل گرفته و همین حالت او را بسیار بسیار محتاط نموده است تا انجا که نه تنها از گناه که حتی از شبهه هم بیمناک و فراری است و حریمی را در اطراف خود ایجاد میکند و همین است که در روایات از تقوا به لباس و از ورع به سپر تعبیر شده است
[1] . چهل حدیث، امام خمینی، مؤسسه نشر و تنظیم آثار امام خمینی، چاپ بیستم، 1378ش، ص 206.
[2] . شرح مصباح الشریعه، عبدالرزاق گیلانی، انتشارات پیام حق، چاپ اول، 1377ش، ص 503.
[3] . چهل حدیث، امام خمینی، ص 474.
[4] . همان.
تقوا از ماده «وقایه» به معنای نگهداری است و در فرهنگ قرآن و روایت، عبارت است از حفظ نفس از مخالفت اوامر و نواهی حضرت حق و در طلب رضایت او بودن.[1]درباره ی مراتب و معنای تقوا، سخن فراوان است؛ ولی در این نوشتار، به یک روایت نورانی در شرح و توضیح تقوا اکتفا می کنیم. طبق روایتی که از امام صادق(ع) حکایت شده، تقوا بر سه گونه است:
نوع اول، تقوای بالله فی الله است؛ یعنی در راه خدا و برای خدا از هر چه غیر خدا است، گذشتن. هر کس به این مرتبه رسید، به واسطه ترس از افتادن به دام حرام و شبهه، حتی از بعضی کارهای حلال نیز پرهیز می کند. این مرتبه، بالاترین مرتبه تقوا است که به آن، تقوای خاص الخاص هم می گویند.
دوم، تقوای من الله است که به معنای گذشتن از شبهه به واسطه خوف از حرام است و این، تقوای خواص می باشد.
سوم، تقوای از جهنم و عذاب است؛ یعنی به سبب ترس از عذاب و عقاب ترک حرام می کند و این، تقوای عوام الناس است.
سپس حضرت می فرماید:
تقوا و پرهیزکاری، مانند آبی است که در نهری روان باشد و این سه مرتبه تقوا، مانند درختانی هستند که بر لب آن نهر، غرس شده باشند که به قدر لطافت و ظرفیت خود، از آن نهر آب استفاده می کنند و خلق هم از این درختان به طور مختلف بهره مند می شوند.[2]2- ورع
ورع، عبارت است از نگهداری کامل و حفظ نفس در آخرین مرتبه و در عین حال، هراسان بودن از لغزش، یا سخت گیری بر نفس است برای تعظیم حق.[3]امام خمینی1درباره مراتب ورع می نویسند:
ورع عامه، اجتناب از کبائر است و ورع خاصه، اجتناب از مشتبهات است برای خوف وقوع در محرمات. ورع اهل زهد، اجتناب از مباحات است، برای احتراز از وزر آن، و ورع اهل سلوک، ترک نظر به دنیاست برای وصول به مقامات، و ورع مجذوبین، ترک مقامات است برای وصول به باب الله وشهود جمال الله و ورع اولیا، اجتناب از توجه به غایت است..[4] خلاصه: در واقع ورع مرحله ای بالاتر از تقواست و حالتی از حذر است که در انسان شکل گرفته و همین حالت او را بسیار بسیار محتاط نموده است تا انجا که نه تنها از گناه که حتی از شبهه هم بیمناک و فراری است و حریمی را در اطراف خود ایجاد میکند و همین است که در روایات از تقوا به لباس و از ورع به سپر تعبیر شده است
[1] . چهل حدیث، امام خمینی، مؤسسه نشر و تنظیم آثار امام خمینی، چاپ بیستم، 1378ش، ص 206.
[2] . شرح مصباح الشریعه، عبدالرزاق گیلانی، انتشارات پیام حق، چاپ اول، 1377ش، ص 503.
[3] . چهل حدیث، امام خمینی، ص 474.
[4] . همان.