۱۳۹۶/۰۷/۰۱
–
۳۶۹ بازدید
سلام ببخشید میشه ماهیت مسخره کردن رو کاملا برام توضیح بدید من خیلی تو مصداقهاش گیر میکنم
1 . تمسخر
استهزاء عبارت است از بیان کردن گفتار مردم یا کردار ایشان یا اوصاف ایشان یا خلقت ایشان، به قول یا به فعل یا به ایماء و اشاره یا به کنایه بر وجهی که سبب خنده دیگران گردد. (معراج السعاده، ملا احمد نراقی، ص443)و البتّه این عمل از ایذاء و تحقیر و آگاهانیدن بر عیوب و نقائص مردم خالى نیست، و اگر این کار در حضور شخص مورد استهزاء نباشد، متضمّن غیبت نیز خواهد بود. و باعث این صفت و عمل یا عداوت است یا تکبّر و کوچک شمردن شخصى که به او استهزاء مى شود و یا به قصد خندانیدن و دلشاد کردن مال داران و اهل دنیاست از راه طمع در چرکهاى دست آلوده آنها و به دست آوردن پاره اى از اموال حرام ایشان.
2 . تمسخر از گناهان کبیره
خداوند متعال در قرآن کریم مى فرماید: – یا ایُّهَا الَّذینَ امَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى انْ یَکُونُوا خَیْرا مِنْهُم وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى انْ یَکُنَّ خَیْرا مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا انْفُسَکُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالالْقابِ بِئْسَ الاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الایمانِ وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَاولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ. [ سوره حجرات، آیه11.] اى کسانى که ایمان آورده اید نباید گروهى از مردان شما گروه دیگر را استهزاء کنند، شاید آنها که مورد استهزاء واقع مى شوند بهتر از مسخره کنندگان باشند. و همچنین زنان یکدیگر را مسخره نکنند، زیرا ممکن است زنان مسخره شده از آنها که مسخره مى کنند بهتر باشند. و مبادا از یکدیگر عیب جویى کنید و زنهار از اینکه یکدیگر را با القاب زشت و ناپسند یاد کنید که پس از ایمان آوردن، نامى که نشان از فسق و فجور دارد بسیار زشت است و هر کس که از این رفتار توبه نکند ستمگر و ظالم است. برخى از مفسّران در شأن نزول آیه فوق گفته اند: این آیه در باره ثابت بن قیس بن شماس نازل شده است. ثابت گوشهایش سنگین بود و هنگامى که وارد مسجد مى شد براى او راه باز مى کردند تا برود نزدیک پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلم بنشیند و سخنان حضرت را بشنود. یک روز وارد مسجد شد در حالى که مردم از نماز صبح فارغ شده و هر کدام در جایى نشسته بودند. ثابت نیز طبق روش هر روز سعى مى کرد نزدیک پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلم بنشیند، به این جهت جمعیت را مى شکافت و مى گفت جا بدهید، جا بدهید تا خدمت پیامبر بروم. سر انجام یکى از آنها گفت همین جا بنشین. او نیز همانجا نشست ولى از اینکه راهش ندادند تا نزدیک پیامبر بنشیند به شدت ناراحت شد. پس از اینکه هوا روشن شد ثابت از روى ناراحتى گفت: این مرد کیست؟ گفت: من فلان کس هستم. ثابت گفت: فرزند فلان زن؟ و نام مادر او را طورى بر زبان جارى کرد که در آن دوران (دوران جاهلیت) این گونه تعبیر را مایه سرزنش و ملامت مى دانستند. آن مرد شرمنده شد و از خجالت سر به زیر افکند، سپس این آیه نازل شد.
مسخره کردن یکی از گناهان کبیره است و جزء حق الناس محسوب می شود زیرا مسخره کننده مستقیماً فرد دیگری را که محترم است و باید حقوق وی رعایت می شده را مورد تمسخر قرار داده است و ابتداً به حقی از جانب خداوند متعال مربوط نمی گردد. در نتیجه کسب رضایت و جلب حلالّیت وی لازم است.
امام صادق (علیه السّلام) می فرمایند: «هیچ انسانی رو در رو به مؤمنی طعن نزند و او را مسخره نکند، جز اینکه به بدترین مرگ ها هلاک شود و پس از مرگ درخواست بازگشت به خیر کند (یعنی تمنّا کند او را به دنیا باز گردانند تا جبران مافات نماید.) (ثواب الاعمال و عقاب الاعمال،شیخ صدوق ترجمه غفاری، ص 286)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دوزخیان با همه شکنجه و عذابی که دارند از آزار چهار طایفه در رنجند و عذاب می برند. اینان را از حمیم جهنّم می چشانند و فریادشان به واویلا و واثبورا بلند است….یکی از آن چهار طایفه چرک و خون از دهانش جاری است. جهنمیان می پرسند که این دور از رحمت، حال و وضعش چیست؟ و چه کرده که به این عذاب دچار شده که ما با همه گرفتاری های خود، از آن در زحمتیم؟ گویند: این دور از رحمت کارش مسخرگی و ادای این و آن در آوردن بود و می نگریست هر کلام زشتی که می دیدید ادای آن را در می آورد.» ( ثواب الاعمال و عقاب الاعمال،شیخ صدوق ترجمه غفاری،ص 297.)
استهزاء عبارت است از بیان کردن گفتار مردم یا کردار ایشان یا اوصاف ایشان یا خلقت ایشان، به قول یا به فعل یا به ایماء و اشاره یا به کنایه بر وجهی که سبب خنده دیگران گردد. (معراج السعاده، ملا احمد نراقی، ص443)و البتّه این عمل از ایذاء و تحقیر و آگاهانیدن بر عیوب و نقائص مردم خالى نیست، و اگر این کار در حضور شخص مورد استهزاء نباشد، متضمّن غیبت نیز خواهد بود. و باعث این صفت و عمل یا عداوت است یا تکبّر و کوچک شمردن شخصى که به او استهزاء مى شود و یا به قصد خندانیدن و دلشاد کردن مال داران و اهل دنیاست از راه طمع در چرکهاى دست آلوده آنها و به دست آوردن پاره اى از اموال حرام ایشان.
2 . تمسخر از گناهان کبیره
خداوند متعال در قرآن کریم مى فرماید: – یا ایُّهَا الَّذینَ امَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى انْ یَکُونُوا خَیْرا مِنْهُم وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى انْ یَکُنَّ خَیْرا مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا انْفُسَکُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالالْقابِ بِئْسَ الاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الایمانِ وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَاولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ. [ سوره حجرات، آیه11.] اى کسانى که ایمان آورده اید نباید گروهى از مردان شما گروه دیگر را استهزاء کنند، شاید آنها که مورد استهزاء واقع مى شوند بهتر از مسخره کنندگان باشند. و همچنین زنان یکدیگر را مسخره نکنند، زیرا ممکن است زنان مسخره شده از آنها که مسخره مى کنند بهتر باشند. و مبادا از یکدیگر عیب جویى کنید و زنهار از اینکه یکدیگر را با القاب زشت و ناپسند یاد کنید که پس از ایمان آوردن، نامى که نشان از فسق و فجور دارد بسیار زشت است و هر کس که از این رفتار توبه نکند ستمگر و ظالم است. برخى از مفسّران در شأن نزول آیه فوق گفته اند: این آیه در باره ثابت بن قیس بن شماس نازل شده است. ثابت گوشهایش سنگین بود و هنگامى که وارد مسجد مى شد براى او راه باز مى کردند تا برود نزدیک پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلم بنشیند و سخنان حضرت را بشنود. یک روز وارد مسجد شد در حالى که مردم از نماز صبح فارغ شده و هر کدام در جایى نشسته بودند. ثابت نیز طبق روش هر روز سعى مى کرد نزدیک پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلم بنشیند، به این جهت جمعیت را مى شکافت و مى گفت جا بدهید، جا بدهید تا خدمت پیامبر بروم. سر انجام یکى از آنها گفت همین جا بنشین. او نیز همانجا نشست ولى از اینکه راهش ندادند تا نزدیک پیامبر بنشیند به شدت ناراحت شد. پس از اینکه هوا روشن شد ثابت از روى ناراحتى گفت: این مرد کیست؟ گفت: من فلان کس هستم. ثابت گفت: فرزند فلان زن؟ و نام مادر او را طورى بر زبان جارى کرد که در آن دوران (دوران جاهلیت) این گونه تعبیر را مایه سرزنش و ملامت مى دانستند. آن مرد شرمنده شد و از خجالت سر به زیر افکند، سپس این آیه نازل شد.
مسخره کردن یکی از گناهان کبیره است و جزء حق الناس محسوب می شود زیرا مسخره کننده مستقیماً فرد دیگری را که محترم است و باید حقوق وی رعایت می شده را مورد تمسخر قرار داده است و ابتداً به حقی از جانب خداوند متعال مربوط نمی گردد. در نتیجه کسب رضایت و جلب حلالّیت وی لازم است.
امام صادق (علیه السّلام) می فرمایند: «هیچ انسانی رو در رو به مؤمنی طعن نزند و او را مسخره نکند، جز اینکه به بدترین مرگ ها هلاک شود و پس از مرگ درخواست بازگشت به خیر کند (یعنی تمنّا کند او را به دنیا باز گردانند تا جبران مافات نماید.) (ثواب الاعمال و عقاب الاعمال،شیخ صدوق ترجمه غفاری، ص 286)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دوزخیان با همه شکنجه و عذابی که دارند از آزار چهار طایفه در رنجند و عذاب می برند. اینان را از حمیم جهنّم می چشانند و فریادشان به واویلا و واثبورا بلند است….یکی از آن چهار طایفه چرک و خون از دهانش جاری است. جهنمیان می پرسند که این دور از رحمت، حال و وضعش چیست؟ و چه کرده که به این عذاب دچار شده که ما با همه گرفتاری های خود، از آن در زحمتیم؟ گویند: این دور از رحمت کارش مسخرگی و ادای این و آن در آوردن بود و می نگریست هر کلام زشتی که می دیدید ادای آن را در می آورد.» ( ثواب الاعمال و عقاب الاعمال،شیخ صدوق ترجمه غفاری،ص 297.)