۱۳۹۵/۱۲/۲۳
–
۸۰۴ بازدید
سلام.در سوره نسا ایه ۳۴ گفته اگر زنها از فرمان مردان نا فرمانی کنند .مرد می توان ان را بزند و از خوابگاهش بیرون کند…..حالا ایا مردها از حرفهای زنان نافرمانی کنند ایا برای انها هم ایه امده با مردها چه کار کنند
خیر زن نمی تواند چنین کاری بکند همچنان که مرد نیز در شرایط معمولی زندگی حق زدن ندارد ولذا لازم است این موضوع را از خود آیه بیشتر توجه بکنیم !این آیه مباحث مهمی را در بردارد و برای این که تقریبا مباحث آن به طور خلاصه مطرح شود ازتفسیر نمونه،( ج 3، ص 370 الی 375 ) مطالبی را خدمت شما تقدیم می کنیم:سوره النساء (4): آیه 34:«الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ وَ اللاَّتِی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلاً إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیًّا کَبِیراً »ترجمه:
«مردان سرپرست و خدمتگزار زنانند بخاطر برتریهایى که (از نظر نظام اجتماع) خداوند براى بعضى نسبت به بعضى دیگر قرار داده است و به خاطر انفاقهایى که از اموالشان (در مورد زنان) مى کنند، و زنان صالح آنها هستند که متواضعند و در غیاب (همسر خود) حفظ اسرار و حقوق او را در مقابل حقوقى که خدا براى آنان قرار داده، مى کنند و (اما) آن دسته از زنان را که از طغیان و مخالفتشان بیم دارید پند و اندرز دهید و (اگر مؤثر واقع نشد) در بستر از آنها دورى نمائید و (اگر آنهم مؤثر نشد و هیچ راهى براى وادار کردن آنها به انجام وظائفشان جز شدت عمل نبود) آنها را تنبیه کنید، و اگر از شما پیروى کردند به آنها تعدى نکنید و (بدانید) خداوند بلند مرتبه و بزرگ است (و قدرت او بالاترین قدرتهاست).
تفسیر:
سرپرستى در نظام خانواده
الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ:
” مردان سرپرست و خدمتگزار زنان هستند”- براى توضیح این جمله باید توجه داشت که خانواده یک واحد کوچک اجتماعى است و همانند یک اجتماع بزرگ باید رهبر و سرپرست واحدى داشته باشد، زیرا رهبرى و سرپرستى دستجمعى که زن و مرد مشترکا آن را به عهده بگیرند مفهومى ندارد در نتیجه مرد یا زن یکى باید” رئیس” خانواده و دیگرى” معاون” و تحت نظارت او باشد، قرآن در اینجا تصریح مى کند که مقام سرپرستى باید به مرد داده شود (اشتباه نشود منظور از این تعبیر استبداد و اجحاف و تعدى نیست بلکه منظور رهبرى واحد منظم با توجه به مسئولیتها و مشورت هاى لازم است).
این مسئله در دنیاى امروز بیش از هر زمان روشن است که اگر هیئتى (حتى یک هیئت دو نفرى) مامور انجام کارى شود حتما باید یکى از آن دو،” رئیس” و دیگرى” معاون یا عضو” باشد و گر نه هرج و مرج در کار آنها پیدا مى شود- سرپرستى مرد در خانواده نیز از همین قبیل است.
و این موقعیت به خاطر وجود خصوصیاتى در مرد است مانند ترجیح قدرت تفکر او بر نیروى عاطفه و احساسات (به عکس زن که از نیروى سرشار عواطف بیشترى بهره مند است) و دیگرى داشتن بنیه و نیروى جسمى بیشتر که با اولى بتواند بیندیشد و نقشه طرح کند و با دومى بتواند از حریم خانواده خود دفاع نماید.
بعلاوه تعهد او در برابر زن و فرزندان نسبت به پرداختن هزینه هاى زندگى، و پرداخت مهر و تامین زندگى آبرومندانه همسر و فرزند، این حق را به او مى دهد که وظیفه سرپرستى به عهده او باشد.
البته ممکن است زنانى در جهات فوق بر شوهران خود امتیاز داشته باشند ولى شاید کرارا گفته ایم که قوانین به تک تک افراد و نفرات نظر ندارد بلکه نوع و کلى را در نظر مى گیرد، و شکى نیست که از نظر کلى، مردان نسبت به زنان براى این کار آمادگى بیشترى دارند، اگر چه زنان نیز وظائفى مى توانند به عهده بگیرند که اهمیت آن مورد تردید نیست. جمله« بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ» نیز اشاره به همین حقیقت است زیرا در قسمت اول مى فرماید:” این سرپرستى به خاطر تفاوتهایى است که خداوند از نظر آفرینش، روى مصلحت نوع بشر میان آنها قرار داده” در قسمت آخر مى فرماید:” و نیز این سرپرستى به خاطر تعهداتى است که مردان در مورد انفاق کردن و پرداختهاى مالى در برابر زنان و خانواده به عهده دارند”.
ولى ناگفته پیدا است که سپردن این وظیفه به مردان نه دلیل بالاتر بودن شخصیت انسانى آنها است و نه سبب امتیاز آنها در جهان دیگر، زیرا آن صرفا بستگى به تقوى و پرهیزگارى دارد، همانطور که شخصیت انسانى یک معاون از یک رئیس ممکن است در جنبه هاى مختلفى بیشتر باشد اما رئیس براى سرپرستى کارى که به او محول شده از معاون خود شایسته تر است.
«فالصالحات قانتات حافظات للغیب» در اینجا اضافه مى فرماید که زنان در برابر وظائفى که در خانواده به عهده دارند دو دسته اند:
دسته اول:” صالحان و درستکاران، و آنها کسانى هستند که خاضع و متعهد در برابر نظام خانواده مى باشند و نه تنها در حضور شوهر بلکه در غیاب او،” حفظ الغیب” مى کنند، یعنى مرتکب خیانت چه از نظر مال و چه از نظر ناموس و چه از نظر حفظ شخصیت شوهر و اسرار خانواده در غیاب او نمى شوند، و در برابر حقوقى که خداوند براى آنها قائل شده و با جمله” بِما حَفِظَ اللَّهُ” به آن اشاره گردیده وظائف و مسئولیتهاى خود را بخوبى انجام مى دهند.بدیهى است مردان موظفند در برابر این گونه زنان نهایت احترام و حق- شناسى را انجام دهند.
زنان متخلف
دسته دوم، زنانى هستند که از وظائف خود سرپیچى مى کنند و نشانه هاى ناسازگارى در آنها دیده مى شود، مردان در برابر این گونه زنان وظائف و مسئولیتهایى دارند که باید مرحله به مرحله انجام گردد، و در هر صورت مراقب باشند که از حریم عدالت تجاوز نکنند، این وظائف به ترتیب زیر در آیه بیان شده است:
«وَ اللَّاتِی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ «1» فَعِظُوهُنَّ» مرحله اول در مورد زنانى است که نشانه هاى سرکشى و عداوت و دشمنى در آنها آشکار مى گردد که قرآن در جمله فوق از آنها چنین تعبیر مى کند:” زنانى را که از طغیان و سرکشى آنها مى ترسید موعظه کنید و پند و اندرز دهید” و به این ترتیب آنها که پا از حریم نظام خانوادگى فراتر مى گذارند قبل از هر چیز باید بوسیله اندرزهاى دوستانه و بیان نتائج سوء اینگونه کارها آنان را براه آورد و متوجه مسئولیت خود نمود.
«وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ» :” در صورتى که اندرزهاى شما سودى نداد، در بستر از آنها دورى کنید” و با این عکس العمل و بى اعتنایى و به اصطلاح قهر کردن، عدم رضایت خود را از رفتار آنها آشکار سازید شاید همین” واکنش خفیف” در روح آنان مؤثر گردد.
«وَ اضْرِبُوهُنَّ » در صورتى که سرکشى و پشت پازدن به وظائف و مسئولیتها از حد بگذرد و هم چنان در راه قانون شکنى با لجاجت و سرسختى گام بردارند، نه اندرزها تاثیر کند، و نه جدا شدن در بستر و کم اعتنایى نفعى ببخشد و راهى جز” شدت عمل” باقى نماند، براى وادار کردن آنها به انجام تعهدها و مسئولیتهاى خود چاره منحصر به- خشونت و شدت عمل گردد، در اینجا اجازه داده شده که از طریق” تنبیه بدنى” آنها را به انجام وظائف خویش وادار کنند.
اشکال: چگونه اسلام اجازه تنبیه زن را داده؟ ممکن است ایراد کنند که چگونه اسلام به مردان اجازه داده که در مورد زنان متوسل به تنبیه بدنى شوند؟!
پاسخ:
جواب این ایراد با توجه به معنى آیه و روایاتى که در بیان آن وارد شده و توضیح آن در کتب فقهى آمده است و همچنین با توضیحاتى که روانشناسان امروز مى دهند چندان پیچیده نیست زیرا:
اولا آیه، مسئله تنبیه بدنى را در مورد افراد وظیفه نشناسى مجاز شمرده که هیچ وسیله دیگرى در باره آنان مفید واقع نشود، و اتفاقا این موضوع تازه اى نیست که منحصر به اسلام باشد، در تمام قوانین دنیا هنگامى که طرق مسالمت آمیز براى وادار کردن افراد به انجام وظیفه، مؤثر واقع نشود، متوسل به خشونت مى شوند، نه تنها از طریق ضرب بلکه گاهى در موارد خاصى مجازات هایى شدیدتر از آن نیز قائل مى شوند که تا سرحد اعدام پیش مى رود.
ثانیا” تنبیه بدنى” در اینجا- همانطور که در کتب فقهى نیز آمده است- باید ملایم و خفیف باشد بطورى که نه موجب شکستگى و نه مجروح شدن گردد و نه باعث کمبودى بدن.
ثالثا روانکاوان امروز معتقدند که جمعى از زنان داراى حالتى بنام ” مازوشیسم” (آزارطلبى) هستند و گاه که این حالت در آنها تشدید مى شود تنها راه آرامش آنان تنبیه مختصر بدنى است، بنا بر این ممکن است ناظر به چنین افرادى باشد که تنبیه خفیف بدنى در موارد آنان جنبه آرام بخشى دارد و یک نوع درمان روانى است.
مسلم است که اگر یکى از این مراحل مؤثر واقع شود و زن به انجام وظیفه خود اقدام کند مرد حق ندارد بهانه گیرى کرده، در صدد آزار زن برآید، لذا به دنبال این جمله مى فرماید:
«فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا» :” اگر آنها اطاعت کنند به آنها تعدى نکنید” و اگر گفته شود که نظیر این طغیان و سرکشى و تجاوز در مردان نیز ممکن است آیا مردان نیز مشمول چنین مجازاتهایى خواهند شد؟
در پاسخ مى گوئیم آرى مردان هم درست همانند زنان در صورت تخلف از وظائف مجازات مى گردند حتى مجازات بدنى، منتها چون این کار غالبا از عهده زنان خارج است حاکم شرع موظف است که مردان متخلف را از طرق مختلف و حتى از طریق تعزیر (مجازات بدنى) به وظائف خود آشنا سازد.
داستان مردى که به همسر خود اجحاف کرده بود و به هیچ قیمت حاضر به تسلیم در برابر حق نبود و على ع او را با شدت عمل و حتى با تهدید به شمشیر وادار به- تسلیم کرد معروف است.
إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیًّا کَبِیراً و در پایان مجددا به مردان هشدار مى دهد که از موقعیت سرپرستى خود در خانواده سوء استفاده نکنند و به قدرت خدا که بالاتر از همه قدرتها است بیندیشند” زیرا خداوند بلند مرتبه و بزرگ است”.
«مردان سرپرست و خدمتگزار زنانند بخاطر برتریهایى که (از نظر نظام اجتماع) خداوند براى بعضى نسبت به بعضى دیگر قرار داده است و به خاطر انفاقهایى که از اموالشان (در مورد زنان) مى کنند، و زنان صالح آنها هستند که متواضعند و در غیاب (همسر خود) حفظ اسرار و حقوق او را در مقابل حقوقى که خدا براى آنان قرار داده، مى کنند و (اما) آن دسته از زنان را که از طغیان و مخالفتشان بیم دارید پند و اندرز دهید و (اگر مؤثر واقع نشد) در بستر از آنها دورى نمائید و (اگر آنهم مؤثر نشد و هیچ راهى براى وادار کردن آنها به انجام وظائفشان جز شدت عمل نبود) آنها را تنبیه کنید، و اگر از شما پیروى کردند به آنها تعدى نکنید و (بدانید) خداوند بلند مرتبه و بزرگ است (و قدرت او بالاترین قدرتهاست).
تفسیر:
سرپرستى در نظام خانواده
الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ:
” مردان سرپرست و خدمتگزار زنان هستند”- براى توضیح این جمله باید توجه داشت که خانواده یک واحد کوچک اجتماعى است و همانند یک اجتماع بزرگ باید رهبر و سرپرست واحدى داشته باشد، زیرا رهبرى و سرپرستى دستجمعى که زن و مرد مشترکا آن را به عهده بگیرند مفهومى ندارد در نتیجه مرد یا زن یکى باید” رئیس” خانواده و دیگرى” معاون” و تحت نظارت او باشد، قرآن در اینجا تصریح مى کند که مقام سرپرستى باید به مرد داده شود (اشتباه نشود منظور از این تعبیر استبداد و اجحاف و تعدى نیست بلکه منظور رهبرى واحد منظم با توجه به مسئولیتها و مشورت هاى لازم است).
این مسئله در دنیاى امروز بیش از هر زمان روشن است که اگر هیئتى (حتى یک هیئت دو نفرى) مامور انجام کارى شود حتما باید یکى از آن دو،” رئیس” و دیگرى” معاون یا عضو” باشد و گر نه هرج و مرج در کار آنها پیدا مى شود- سرپرستى مرد در خانواده نیز از همین قبیل است.
و این موقعیت به خاطر وجود خصوصیاتى در مرد است مانند ترجیح قدرت تفکر او بر نیروى عاطفه و احساسات (به عکس زن که از نیروى سرشار عواطف بیشترى بهره مند است) و دیگرى داشتن بنیه و نیروى جسمى بیشتر که با اولى بتواند بیندیشد و نقشه طرح کند و با دومى بتواند از حریم خانواده خود دفاع نماید.
بعلاوه تعهد او در برابر زن و فرزندان نسبت به پرداختن هزینه هاى زندگى، و پرداخت مهر و تامین زندگى آبرومندانه همسر و فرزند، این حق را به او مى دهد که وظیفه سرپرستى به عهده او باشد.
البته ممکن است زنانى در جهات فوق بر شوهران خود امتیاز داشته باشند ولى شاید کرارا گفته ایم که قوانین به تک تک افراد و نفرات نظر ندارد بلکه نوع و کلى را در نظر مى گیرد، و شکى نیست که از نظر کلى، مردان نسبت به زنان براى این کار آمادگى بیشترى دارند، اگر چه زنان نیز وظائفى مى توانند به عهده بگیرند که اهمیت آن مورد تردید نیست. جمله« بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ» نیز اشاره به همین حقیقت است زیرا در قسمت اول مى فرماید:” این سرپرستى به خاطر تفاوتهایى است که خداوند از نظر آفرینش، روى مصلحت نوع بشر میان آنها قرار داده” در قسمت آخر مى فرماید:” و نیز این سرپرستى به خاطر تعهداتى است که مردان در مورد انفاق کردن و پرداختهاى مالى در برابر زنان و خانواده به عهده دارند”.
ولى ناگفته پیدا است که سپردن این وظیفه به مردان نه دلیل بالاتر بودن شخصیت انسانى آنها است و نه سبب امتیاز آنها در جهان دیگر، زیرا آن صرفا بستگى به تقوى و پرهیزگارى دارد، همانطور که شخصیت انسانى یک معاون از یک رئیس ممکن است در جنبه هاى مختلفى بیشتر باشد اما رئیس براى سرپرستى کارى که به او محول شده از معاون خود شایسته تر است.
«فالصالحات قانتات حافظات للغیب» در اینجا اضافه مى فرماید که زنان در برابر وظائفى که در خانواده به عهده دارند دو دسته اند:
دسته اول:” صالحان و درستکاران، و آنها کسانى هستند که خاضع و متعهد در برابر نظام خانواده مى باشند و نه تنها در حضور شوهر بلکه در غیاب او،” حفظ الغیب” مى کنند، یعنى مرتکب خیانت چه از نظر مال و چه از نظر ناموس و چه از نظر حفظ شخصیت شوهر و اسرار خانواده در غیاب او نمى شوند، و در برابر حقوقى که خداوند براى آنها قائل شده و با جمله” بِما حَفِظَ اللَّهُ” به آن اشاره گردیده وظائف و مسئولیتهاى خود را بخوبى انجام مى دهند.بدیهى است مردان موظفند در برابر این گونه زنان نهایت احترام و حق- شناسى را انجام دهند.
زنان متخلف
دسته دوم، زنانى هستند که از وظائف خود سرپیچى مى کنند و نشانه هاى ناسازگارى در آنها دیده مى شود، مردان در برابر این گونه زنان وظائف و مسئولیتهایى دارند که باید مرحله به مرحله انجام گردد، و در هر صورت مراقب باشند که از حریم عدالت تجاوز نکنند، این وظائف به ترتیب زیر در آیه بیان شده است:
«وَ اللَّاتِی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ «1» فَعِظُوهُنَّ» مرحله اول در مورد زنانى است که نشانه هاى سرکشى و عداوت و دشمنى در آنها آشکار مى گردد که قرآن در جمله فوق از آنها چنین تعبیر مى کند:” زنانى را که از طغیان و سرکشى آنها مى ترسید موعظه کنید و پند و اندرز دهید” و به این ترتیب آنها که پا از حریم نظام خانوادگى فراتر مى گذارند قبل از هر چیز باید بوسیله اندرزهاى دوستانه و بیان نتائج سوء اینگونه کارها آنان را براه آورد و متوجه مسئولیت خود نمود.
«وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ» :” در صورتى که اندرزهاى شما سودى نداد، در بستر از آنها دورى کنید” و با این عکس العمل و بى اعتنایى و به اصطلاح قهر کردن، عدم رضایت خود را از رفتار آنها آشکار سازید شاید همین” واکنش خفیف” در روح آنان مؤثر گردد.
«وَ اضْرِبُوهُنَّ » در صورتى که سرکشى و پشت پازدن به وظائف و مسئولیتها از حد بگذرد و هم چنان در راه قانون شکنى با لجاجت و سرسختى گام بردارند، نه اندرزها تاثیر کند، و نه جدا شدن در بستر و کم اعتنایى نفعى ببخشد و راهى جز” شدت عمل” باقى نماند، براى وادار کردن آنها به انجام تعهدها و مسئولیتهاى خود چاره منحصر به- خشونت و شدت عمل گردد، در اینجا اجازه داده شده که از طریق” تنبیه بدنى” آنها را به انجام وظائف خویش وادار کنند.
اشکال: چگونه اسلام اجازه تنبیه زن را داده؟ ممکن است ایراد کنند که چگونه اسلام به مردان اجازه داده که در مورد زنان متوسل به تنبیه بدنى شوند؟!
پاسخ:
جواب این ایراد با توجه به معنى آیه و روایاتى که در بیان آن وارد شده و توضیح آن در کتب فقهى آمده است و همچنین با توضیحاتى که روانشناسان امروز مى دهند چندان پیچیده نیست زیرا:
اولا آیه، مسئله تنبیه بدنى را در مورد افراد وظیفه نشناسى مجاز شمرده که هیچ وسیله دیگرى در باره آنان مفید واقع نشود، و اتفاقا این موضوع تازه اى نیست که منحصر به اسلام باشد، در تمام قوانین دنیا هنگامى که طرق مسالمت آمیز براى وادار کردن افراد به انجام وظیفه، مؤثر واقع نشود، متوسل به خشونت مى شوند، نه تنها از طریق ضرب بلکه گاهى در موارد خاصى مجازات هایى شدیدتر از آن نیز قائل مى شوند که تا سرحد اعدام پیش مى رود.
ثانیا” تنبیه بدنى” در اینجا- همانطور که در کتب فقهى نیز آمده است- باید ملایم و خفیف باشد بطورى که نه موجب شکستگى و نه مجروح شدن گردد و نه باعث کمبودى بدن.
ثالثا روانکاوان امروز معتقدند که جمعى از زنان داراى حالتى بنام ” مازوشیسم” (آزارطلبى) هستند و گاه که این حالت در آنها تشدید مى شود تنها راه آرامش آنان تنبیه مختصر بدنى است، بنا بر این ممکن است ناظر به چنین افرادى باشد که تنبیه خفیف بدنى در موارد آنان جنبه آرام بخشى دارد و یک نوع درمان روانى است.
مسلم است که اگر یکى از این مراحل مؤثر واقع شود و زن به انجام وظیفه خود اقدام کند مرد حق ندارد بهانه گیرى کرده، در صدد آزار زن برآید، لذا به دنبال این جمله مى فرماید:
«فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا» :” اگر آنها اطاعت کنند به آنها تعدى نکنید” و اگر گفته شود که نظیر این طغیان و سرکشى و تجاوز در مردان نیز ممکن است آیا مردان نیز مشمول چنین مجازاتهایى خواهند شد؟
در پاسخ مى گوئیم آرى مردان هم درست همانند زنان در صورت تخلف از وظائف مجازات مى گردند حتى مجازات بدنى، منتها چون این کار غالبا از عهده زنان خارج است حاکم شرع موظف است که مردان متخلف را از طرق مختلف و حتى از طریق تعزیر (مجازات بدنى) به وظائف خود آشنا سازد.
داستان مردى که به همسر خود اجحاف کرده بود و به هیچ قیمت حاضر به تسلیم در برابر حق نبود و على ع او را با شدت عمل و حتى با تهدید به شمشیر وادار به- تسلیم کرد معروف است.
إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیًّا کَبِیراً و در پایان مجددا به مردان هشدار مى دهد که از موقعیت سرپرستى خود در خانواده سوء استفاده نکنند و به قدرت خدا که بالاتر از همه قدرتها است بیندیشند” زیرا خداوند بلند مرتبه و بزرگ است”.