عصراسلام: با این وصف پرسش این است که چین واقعا حاضر است در این سطح وارد شراکت اقتصادی و راهبردی با ایران شود؟ نخستین نکته ای که به ذهن می رسد مساله تحریم های آمریکا علیه ایران است. اگر چین بدون احیای برجام و کاهش تنشهای موجود میان ایران و آمریکا، بخواهد به قرارداد مذکور جامه عمل بپوشاند، به معنای ورود به رقابتی جدی و استراتژیک با آمریکا در سطح جنگ سرد میان مسکو و واشنگتن است.
در وهله دوم چین با رقبای منطقهای ایران نظیر اسرائیل و عربستان و امارات روابطی دوستانه و تنگاتنگ دارد. طبیعتا بدون کاهش تنش میان ایران با این سه کشور، قرارداد مذکور مستعد آن است که روابط آنها را با چین دستخوش پسرفت و تلاطم کند.
آیا چین حاضر به پذیرش چنین ریسکی هست؟
منطقا چین در شرایط کنونی بخاطر ایران نه حاضر است روابطش را با آمریکا به خطر بیندازد و نه با سه کشور پیشگفته. مگر آنکه قائل به این فرض باشیم که با ظهور چین بعنوان یک ابرقدرت اقتصادی و غول سیاسی و نظامی تازه نفس در آینده نزدیک، توازن قدرت فعلی در جهان به صورت جدی دستخوش تغییر شود و نظم بین الملل مطابق الگوی دو قطبی دوران جنگ سرد، بازتعریف گردد.
حتی در این صورت هم اگر قرار به اردوکشی میان کشورها باشد، نباید انتظار داشت چین به راحتی رقبای منطقه ای ایران را به رقیب اصلی خود واگذار و در خاورمیانه به ایران اکتفا کند. تصریحات اخیر سفیر چین در ریاض و تور منطقه ای وزیر خارجه آن، ناظر به این مدعاست.هر دو مقام یاد شده به لزوم همگرایی منطقه ای در خاورمیانه، ترتیبات امنیتی مشترک تازه، منع اشاعه سلاحهای هسته ای و صلح اعراب و اسرائیل و آمادگی چین برای ایفای نقش در آنهااشاره کرده اند.
معنای این سخن آنست که چین ایران را درون یک کادر منطقه ای می بیند و دور از ذهن است که بخواهد با دور زدن سایر کشورهای منطقه با آن وارد یک شراکت راهبردی شود.
نکته دوم این است که توازن قدرت و نظم بین المللی مثل سال ۱۹۴۵ و پس از جتگ جهانی دوم نیست که از دل آن تقسیم جهان به دو بلوک ناشی شود.
بلکه همانگونه که کیسینجیر اخیرا گفته، مشابه سالهای قبل از جنگ جهانی اول است که چند قدرت قدیمی و جدید بر سر ژئوپولتیک و مناطق نفوذ در حال رقابت بودند. ماهیت سیال این رقابتها و فقدان ساز و کارهای مطمئن برای حل مسائل، این ریسک را به همراه داشت که با وجود اراده معطوف به پرهیز از جنگ، مسالهای از کنترل خارج و مشتعل شود.
مطابق این نظر جلوگیری از تبدیل چین به ابرقدرت غیرممکن است و باید مدیریت صلح آمیز رقابت های حساس و تنگاتنگ کنونی اولویت باشد. اما این سخن بدین معنا هم نیست که تا ظهور دنیای دو قطبی و یا تک قطبی به رهبری چین، راه درازی نمانده است. برعکس، محتمل ترین ایده، جهانی تک – چند قطبی مطابق پیش بینی سالهای قبل هانتینگتون با محوریت آمریکا و مشارکت چین، روسیه، اروپا، هند و …است.
طبیعی است با چنین دورنمایی، سخت است توافق ایران و چین را فراتر از قسمی بازی سیاسی و مانور دیپلماتیک تلقی کرد. چین با کارت ایران بازی می کند تا آمریکا در هنگ کنگ و دریای چین جنوبی دست از سرش بردارد. ایران هم امیدوار است با نشان دادن لولوی چین به واشنگتن، به توازن بخشی در رابطه اش با غرب دست بزند و بدون دادن امتیاز بیشتر، برجام را در شکل سابق احیا کند. در واقع هر دو کشور عجالتا در پی امتیازگیری از آمریکا هستند و کمتر دل به اجرای همه بخش های این توافق دل بستهاند.
با این وصف هرچند طرف مشتاق تر در این میان ایران است، اما تحقق کامل مفاد این توافق در گرو تغییرات اساسی در چشم انداز معادلات استراتژیک جهان و منطقه و موازنه های ژئوپلتیک فعلی است که عجالتا دورنمای روشنی برای آن وجود ندارد.
صلاحالدینخدیو
شارنامه