۱۳۹۷/۰۱/۳۰
–
۵۴۱ بازدید
آیا پیروان معصومین(ع) توانائی انجام همة آموزه های نظری و عملی آنان را دارند؟
دستورها و سیره معصومین(ع) را از این منظر می توان به دو بخش عمده تقسیم کرد:
الف ـ تعلیماتی که جزو خصایص اهل بیت(ع) به شمار رفته و تحصیل آن مقدور دیگران نیست. ذیلاً به چند نمونه از آن اشاره می شود:
اوّل: حضرت امیرالمؤمنین(ع) در نامه ای که برای عثمان بن حنیف فرستاده، فرموده اند: «أَلا و إِنّ لِکلّ مَأمومٍ إماماً یَقتدی به ویَستضیءُ بِنور عِلمه، أَلا و إِنّ إِمامکم قَد اکْتَفی مِن دُنیاه بِطِمْریه ومِن طُعمه بقُرصیه، أَلا و إنّکم لا تقدرون علی ذلک، ولکن أَعینونی بورعٍ و اجتهادٍ وعفةٍ وسَدادِ … ؛ (نهج البلاغه، نامه45، بند4.) آگاه باشید که هر مأمومی امامی دارد که به او اقتدا می کند و از پرتو فروغ او نور می گیرد. آگاه باشید که امام شما از کالاهای دنیا به دو جامعه و از غذاهای آن به دو قرص نان اکتفا کرده است. آگاه باشید که شما توانایی این گونه زندگی کردن را ندارید، لیکن می توانید با ورع، تلاش، عفت و پیمودن راه راست یاریم کنید».
دوم: وقتی که حضرت علی(ع) کیفیّت غذای خود را تشریح می کند، می فرماید: برای این که بستگانم خوراکی مرا با روغن مخلوط نکنند، آن را در جایی می گذارم و بر آن مهر می نهم تا دستشان به آن نرسد و چیزی بر آن نیفزایند!؛ «کان لهُ سَویق فی إناءٍ مَختومٍ یَشرب منه فقیل له: «أَتَفعل هذا بالعِراق مع کِثرة طعامه؟» فقال(ع): «أَما إِنّی لاأختمه بُخْلاً به ولکنی أَکره أن یجعل فیه ما لیس منه و أکره أن یدخل بطنی غیر طیب» ؛ (بحار 40/325)
سوم: صاحب کتاب «الغارات» از بعضی مشایخ خود نقل می کند که گفت: در خردسالی روز جمعه ای پدرم مرا به مسجد جامع کوفه برد و بر گردن خود نشاند، دیدم علی بن ابی طالب(ع) در حالی که مشغول ایراد خطابه است، با حرکت دادن آستین مبارکش، خود را باد می زند. به پدرم گفتم: چون هوا گرم و جمعیّت زیاد است، امیرالمؤمنین(ع) احساس حرارت و گرمی کرده، بدین وسیله خود را خنک می کند؟ پدرم گفت: نه! علی(ع) رنج گرما و سرما را احساس نمی کند. بلکه این کار از آن جهت است که او تنها یک پیراهن دارد و چون آن را شسته و در حالی که هنوز خشک نشده، پوشیده است؛ آستین خود را حرکت می دهد تا بدین وسیله لباس او خشک شود(الغارات 62)
جالب این است که وقتی به آن حضرت گفته می شد: چرا این همه بر خود سخت می گیرید؟ می فرمود: «رأیت رسول الله(ص) یَأکل أَیْبس مِن هذا و یَلبس أَخْشن مِن هذا [وأشار إلی ثیابه] فَإن أَنا لم أخذ بِما أَخذ بِه خِفتُ أَن لا ألحق به؛ پیامبر خدا را دیدم که غذایی خشک تر از غذای من می خورد و لباسی خشن تر از لباس من می پوشید. اگر من به او اقتدا نکنم، می ترسم به او ملحق نشوم] (الغارات/55)و گاهی می فرمود: پدر و مادرم فدای کسی باد که سه روز پشت سر هم نان گندم نخورد و آرد نان او هرگز غربال نشد تا این که از دنیا رحلت کرد؛ «بِأبی و أمّی مَن لم یَشبع ثلاثاً متوالیةً من خُبز بُرٍّ حَتی فارق الدنیا ولم یَنْخل دقیقه»؛(الغارات/57) منظورش رسول خدا(ص) بود.
چهارم: در جهان اسلام، هیچ کس به اندازه امیرالمؤمنین حضرت علی بن ابی طالب(ع) چهره دنیا را نشان نداده است. آن حضرت در گفتار و نوشتار خویش در ترسیم حقیقت دنیا از هیچ تعبیر مشمئز کننده ای نسبت به آن کوتاهی نکرده است. طوری که اگر کسی به عمق کلام آن حضرت دست پیدا کند هرگز به دنیا رغبت نخواهد کرد. و اگر دنیا موجودی دارای شعور می بود اوّلین اعتراض را، نسبت به امیرالمؤمنین(ع) می کرد که تعابیر تندی درباره آن به کار برده است نظیر:«دنیا مانند افعی خطرناک و سمّی که پوستی نرم و زهری کشنده دارد؛ إِنّما مَثل الدّنیا مَثل الحَیّة لَیّن مَسّها وقاتِل سَمّها»؛(نهج البلاغه، نامه68.)؛«پس مانده لای دندان های گذشتگان؛ ألا حُرُّ یدع هذه الُّماظة لأهلها» ؛ (نهج البلاغه، حکمت456.)؛ «پست تر از استخوان خوک در دست بیمار جذامی؛ والله لَدنیا کم هذه أَهْون فی عَینی من عِراق خنزیر فی ید مجذومٍ» ؛ (نهج البلاغه، حکمت236)؛ «چراگاه، حُطام و کاه وبا خیز؛أیّها النّاس مَتاع الدّنیا حُطام موبیءٌ فَتجنّوا مرعاه …»؛ (نهج البلاغه، حکمت367)؛ در بعضی از تعبیرات، دنیا را مخاطبْ قرار داده و می فرماید: «ای دنیا! قسم به خدا، اگر تو شخصی دیدنی می بودی و کالبَد حسی می داشتی، بی درنگ حدود الهی را بر تو اقامه و اجرا می کردم؛ إلیک عنّی یا دنیا … والله لو کنتِ شخصاً مرئیاً وقالَباً حسّیاً لاْقمتُ علیک حدود الله … »؛ (نهج البلاغه، نامه45، بند23) ؛ و … . البته ممکن است مشابه این گفته ها در کلمات دیگران نیز مشاهده شود اما آنچه که باعث امتیاز امیرالمؤمنین(ع) از دیگران می شود و از خصایص آن حضرت محسوب می گردد، رسیدن به این حقایق و دیدن و مشاهده کردن عمق دنیاست. وگرنه سخنوری کردن، با الفاظ ملاعبه نمودن، شعر سرودن و امثال آن آسان است. خلاصه آن که زشتی باطن دنیا همانند زیبایی باطن حق و عدالت میدان وسیع سخنرانان، نویسندگان و اهل بنان و بیان است و تنگنای دنیازدگان و حلقه محاصره فریب خوردگان. چنان که از حضرت علی(ع) نقل شده: «فَالحق أَوسع الأَشیاء فی التَواصف وأَضیقها فی التَناصف» ؛(نهج البلاغه، خطبه216، بند1). موارد یاد شده و نمونه های فراوانی نظیر آن در سیره اهل بیت(ع) روش خاص آن ذوات مقدس بوده و عمل بدان مقدور دیگران نیست، گرچه همگان موظفند در این مسیر حرکت و به تعبیر مولای عارفان و مؤمنان(ع) یا ورع و اجتهاد، او را کمک کنند.
ب ـ تعلیماتی که از کلیّت برخوردار بوده و عمل بدان، مخصوص معصومین(ع) نیست، بلکه میسور شاگردان و پیروان آنان نیز هست که به مقدار معرفت توحیدی هر کسی و مقدار شناخت او از مقام و موقعیت ائمه اطهار(ع) و سیره آنان بستگی دارد (البته با حفظ مراتب).
به عنوان مثال سالار شهیدان حسین بن علی(ع) در غالب مقاطع حساس نهضت تاریخی کربلا، از تقابل مستمر و مبارزه دایمی دو جریان حق و باطل در طول تاریخ سخن گفته و آن را قضیه ای شخصیّه نمی داند. مثلاً درباره بیعت با یزید، نمی فرماید: «من» با «یزید» بیعت نمی کنم، بلکه سخن آن حضرت این است: هرگز کسی که «مثل من» می اندیشد، با کسی که «مثل یزید» فکر می کند، بیعت نخواهد کرد: «مِثلی لا یُبایع مثله»؛ (بحار 44/325) چنان که در پاسخ به مروان بن حکم که آن حضرت را به بیعت با یزید فراخوانده بود فرمود:
«إنّا لِلّه وإنّا إِلیه راجعون، و عَلی الإِسلام السَّلامِ إذ قد بُلیت الأُمّة بِراعٍ مِثل یَزید؛(همان/326) آن روز که امّت اسلامی به زمامداری مثل یزید مبتلا گردد، باید با اسلام وداع کرد و فاتحه آن را خواند».
آیة الله جوادی آملی،حماسه و عرفان
به نقل از سایت تبیان
الف ـ تعلیماتی که جزو خصایص اهل بیت(ع) به شمار رفته و تحصیل آن مقدور دیگران نیست. ذیلاً به چند نمونه از آن اشاره می شود:
اوّل: حضرت امیرالمؤمنین(ع) در نامه ای که برای عثمان بن حنیف فرستاده، فرموده اند: «أَلا و إِنّ لِکلّ مَأمومٍ إماماً یَقتدی به ویَستضیءُ بِنور عِلمه، أَلا و إِنّ إِمامکم قَد اکْتَفی مِن دُنیاه بِطِمْریه ومِن طُعمه بقُرصیه، أَلا و إنّکم لا تقدرون علی ذلک، ولکن أَعینونی بورعٍ و اجتهادٍ وعفةٍ وسَدادِ … ؛ (نهج البلاغه، نامه45، بند4.) آگاه باشید که هر مأمومی امامی دارد که به او اقتدا می کند و از پرتو فروغ او نور می گیرد. آگاه باشید که امام شما از کالاهای دنیا به دو جامعه و از غذاهای آن به دو قرص نان اکتفا کرده است. آگاه باشید که شما توانایی این گونه زندگی کردن را ندارید، لیکن می توانید با ورع، تلاش، عفت و پیمودن راه راست یاریم کنید».
دوم: وقتی که حضرت علی(ع) کیفیّت غذای خود را تشریح می کند، می فرماید: برای این که بستگانم خوراکی مرا با روغن مخلوط نکنند، آن را در جایی می گذارم و بر آن مهر می نهم تا دستشان به آن نرسد و چیزی بر آن نیفزایند!؛ «کان لهُ سَویق فی إناءٍ مَختومٍ یَشرب منه فقیل له: «أَتَفعل هذا بالعِراق مع کِثرة طعامه؟» فقال(ع): «أَما إِنّی لاأختمه بُخْلاً به ولکنی أَکره أن یجعل فیه ما لیس منه و أکره أن یدخل بطنی غیر طیب» ؛ (بحار 40/325)
سوم: صاحب کتاب «الغارات» از بعضی مشایخ خود نقل می کند که گفت: در خردسالی روز جمعه ای پدرم مرا به مسجد جامع کوفه برد و بر گردن خود نشاند، دیدم علی بن ابی طالب(ع) در حالی که مشغول ایراد خطابه است، با حرکت دادن آستین مبارکش، خود را باد می زند. به پدرم گفتم: چون هوا گرم و جمعیّت زیاد است، امیرالمؤمنین(ع) احساس حرارت و گرمی کرده، بدین وسیله خود را خنک می کند؟ پدرم گفت: نه! علی(ع) رنج گرما و سرما را احساس نمی کند. بلکه این کار از آن جهت است که او تنها یک پیراهن دارد و چون آن را شسته و در حالی که هنوز خشک نشده، پوشیده است؛ آستین خود را حرکت می دهد تا بدین وسیله لباس او خشک شود(الغارات 62)
جالب این است که وقتی به آن حضرت گفته می شد: چرا این همه بر خود سخت می گیرید؟ می فرمود: «رأیت رسول الله(ص) یَأکل أَیْبس مِن هذا و یَلبس أَخْشن مِن هذا [وأشار إلی ثیابه] فَإن أَنا لم أخذ بِما أَخذ بِه خِفتُ أَن لا ألحق به؛ پیامبر خدا را دیدم که غذایی خشک تر از غذای من می خورد و لباسی خشن تر از لباس من می پوشید. اگر من به او اقتدا نکنم، می ترسم به او ملحق نشوم] (الغارات/55)و گاهی می فرمود: پدر و مادرم فدای کسی باد که سه روز پشت سر هم نان گندم نخورد و آرد نان او هرگز غربال نشد تا این که از دنیا رحلت کرد؛ «بِأبی و أمّی مَن لم یَشبع ثلاثاً متوالیةً من خُبز بُرٍّ حَتی فارق الدنیا ولم یَنْخل دقیقه»؛(الغارات/57) منظورش رسول خدا(ص) بود.
چهارم: در جهان اسلام، هیچ کس به اندازه امیرالمؤمنین حضرت علی بن ابی طالب(ع) چهره دنیا را نشان نداده است. آن حضرت در گفتار و نوشتار خویش در ترسیم حقیقت دنیا از هیچ تعبیر مشمئز کننده ای نسبت به آن کوتاهی نکرده است. طوری که اگر کسی به عمق کلام آن حضرت دست پیدا کند هرگز به دنیا رغبت نخواهد کرد. و اگر دنیا موجودی دارای شعور می بود اوّلین اعتراض را، نسبت به امیرالمؤمنین(ع) می کرد که تعابیر تندی درباره آن به کار برده است نظیر:«دنیا مانند افعی خطرناک و سمّی که پوستی نرم و زهری کشنده دارد؛ إِنّما مَثل الدّنیا مَثل الحَیّة لَیّن مَسّها وقاتِل سَمّها»؛(نهج البلاغه، نامه68.)؛«پس مانده لای دندان های گذشتگان؛ ألا حُرُّ یدع هذه الُّماظة لأهلها» ؛ (نهج البلاغه، حکمت456.)؛ «پست تر از استخوان خوک در دست بیمار جذامی؛ والله لَدنیا کم هذه أَهْون فی عَینی من عِراق خنزیر فی ید مجذومٍ» ؛ (نهج البلاغه، حکمت236)؛ «چراگاه، حُطام و کاه وبا خیز؛أیّها النّاس مَتاع الدّنیا حُطام موبیءٌ فَتجنّوا مرعاه …»؛ (نهج البلاغه، حکمت367)؛ در بعضی از تعبیرات، دنیا را مخاطبْ قرار داده و می فرماید: «ای دنیا! قسم به خدا، اگر تو شخصی دیدنی می بودی و کالبَد حسی می داشتی، بی درنگ حدود الهی را بر تو اقامه و اجرا می کردم؛ إلیک عنّی یا دنیا … والله لو کنتِ شخصاً مرئیاً وقالَباً حسّیاً لاْقمتُ علیک حدود الله … »؛ (نهج البلاغه، نامه45، بند23) ؛ و … . البته ممکن است مشابه این گفته ها در کلمات دیگران نیز مشاهده شود اما آنچه که باعث امتیاز امیرالمؤمنین(ع) از دیگران می شود و از خصایص آن حضرت محسوب می گردد، رسیدن به این حقایق و دیدن و مشاهده کردن عمق دنیاست. وگرنه سخنوری کردن، با الفاظ ملاعبه نمودن، شعر سرودن و امثال آن آسان است. خلاصه آن که زشتی باطن دنیا همانند زیبایی باطن حق و عدالت میدان وسیع سخنرانان، نویسندگان و اهل بنان و بیان است و تنگنای دنیازدگان و حلقه محاصره فریب خوردگان. چنان که از حضرت علی(ع) نقل شده: «فَالحق أَوسع الأَشیاء فی التَواصف وأَضیقها فی التَناصف» ؛(نهج البلاغه، خطبه216، بند1). موارد یاد شده و نمونه های فراوانی نظیر آن در سیره اهل بیت(ع) روش خاص آن ذوات مقدس بوده و عمل بدان مقدور دیگران نیست، گرچه همگان موظفند در این مسیر حرکت و به تعبیر مولای عارفان و مؤمنان(ع) یا ورع و اجتهاد، او را کمک کنند.
ب ـ تعلیماتی که از کلیّت برخوردار بوده و عمل بدان، مخصوص معصومین(ع) نیست، بلکه میسور شاگردان و پیروان آنان نیز هست که به مقدار معرفت توحیدی هر کسی و مقدار شناخت او از مقام و موقعیت ائمه اطهار(ع) و سیره آنان بستگی دارد (البته با حفظ مراتب).
به عنوان مثال سالار شهیدان حسین بن علی(ع) در غالب مقاطع حساس نهضت تاریخی کربلا، از تقابل مستمر و مبارزه دایمی دو جریان حق و باطل در طول تاریخ سخن گفته و آن را قضیه ای شخصیّه نمی داند. مثلاً درباره بیعت با یزید، نمی فرماید: «من» با «یزید» بیعت نمی کنم، بلکه سخن آن حضرت این است: هرگز کسی که «مثل من» می اندیشد، با کسی که «مثل یزید» فکر می کند، بیعت نخواهد کرد: «مِثلی لا یُبایع مثله»؛ (بحار 44/325) چنان که در پاسخ به مروان بن حکم که آن حضرت را به بیعت با یزید فراخوانده بود فرمود:
«إنّا لِلّه وإنّا إِلیه راجعون، و عَلی الإِسلام السَّلامِ إذ قد بُلیت الأُمّة بِراعٍ مِثل یَزید؛(همان/326) آن روز که امّت اسلامی به زمامداری مثل یزید مبتلا گردد، باید با اسلام وداع کرد و فاتحه آن را خواند».
آیة الله جوادی آملی،حماسه و عرفان
به نقل از سایت تبیان